display result search
منو
تفسیر آیات 190 تا 194 سوره آل‌عمران _ بخش دوم

تفسیر آیات 190 تا 194 سوره آل‌عمران _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 11 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 190 تا 194 سوره آل‌عمران _ بخش دوم"

معلل بودن افعال الهی به حِکَم و مصالح
استدلال مرجئه بر عدم عقوبت صاحب گناهان کبیره در جهنم
مراد از خروج مؤمنان و انبیاء از ظلمات به نور


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ َلآیاتٍ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ﴿190﴾ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ﴿191﴾ رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ﴿192﴾ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیًا یُنادی لِْلإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ﴿193﴾ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ﴿194﴾

دلالت کلمه ﴿هذا﴾ ‌در آیهٴ محل بحث بر تعظیم و تجلیل
در این کریمهٴ ﴿رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً﴾ و جمله‌های بعد، مطالبی هم مانده است. اول اینکه گاهی این کلمه ﴿هذا﴾ در مورد تعظیم و تجلیل به کار می‌رود، چه اینکه گاهی هم در مورد تحقیر و اهانت استعمال می‌شود. کلمه ﴿هذا﴾ در این مورد، برای تعظیم و تجلیل است، نظیر آیهٴ سورهٴ «اسراء» که ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ ، ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآن﴾ در تعبیرات ادبی فارسی هم گاهی می‌گوییم این مرد، این مرد، این مرد مثل آن است که بگوییم این مرد الهی، این مرد بزرگ ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی﴾ آن ﴿هذا﴾ برای تعظیم است، اینجا هم کلمه ﴿رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا﴾ برای تعظیم و تجلیل است.
نکته دوم آن است که دعا شایسته است که با وصف الهی همراه باشد، حالا یا با تکبیر یا با تحلیل یا با تسبیح یا با تحمید همراه باشد. اول، وصفی از اوصاف الهی یاد بشود بعد آن مسئلت و دعا طرح بشود. در اینجا هم ادب دعا را قرآن به اولواالالباب این‌چنین آموخت که می‌گویند: ﴿سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّار﴾ اول تسبیح است، بعد مسئلت.

معلل بودن افعال الهی به حِکَم و مصالح
مطلب سوم آن است که امام رازی به این فکر است که راه حلی پیدا کند، می‌گوید که اشاعره که می‌گویند افعال خداوند معلل نیست در برابر معتزله قرار گرفته‌اند که می‌گویند افعال خدا، معلل به حکم و مصالح است. معتزله به صدر آیه، به آن آیات اولیه تمسک کردند و به جملهٴ قبل تمسک کردند که افعال الهی منزه از بطلان است، معلل است ﴿رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً﴾ یعنی حتماً حکمتی دارد، مصلحتی دارد. امام رازی می‌گوید اگر معتزله به جملهٴ قبل تمسک کردند برای اثبات اینکه کار خدا معلل به حکمت و مصلحت است، اشاعره هم می‌توانند به ذیل آیه تمسک کنند که خدا فعال ما یشاء است، خدا تابع کارش، تابع مصالح و مفاسد نیست، هر چه کرد مصلحت است. اگر خدا بخواهد اولواالالباب را، مؤمنین عادل را هم به جهنم ببرد باز هم مصلحت است ، چیزی قبل از کار خدا به عنوان مصلحت نیست تا خدا کارش را برابر او تنظیم بکند که هر چه او می‌کند مصلحت است، لذا ممکن است اولواالالباب را که مؤمنین عادل‌اند به جهنم ببرد، لذا اولواالالباب از خدا مسئلت می‌کنند، می‌گویند: ﴿سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّار﴾. چه اینکه ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) هم از خدا مسئلت کرد، گفت: ﴿وَ الَّذی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لی خَطیئَتی یَوْمَ الدِّین﴾ ؛ من طمع این را دارم که خداوند مرا در قیامت ببخشد. پس اگر مؤمنین عادل را خدا به جهنم ببرد باز حکمت و مصلحت است، لذا مؤمنین از خدا مسئلت می‌کنند که ﴿فَقِنا عَذابَ النّار﴾.
این سخن امام رازی ناتمام است، برای اینکه مؤمنین و همچنین انبیا و اولیا که عبادتی دارند و دعایی دارند، به وسیلهٴ همین عبادت و دعا محفوظ می‌مانند، لولا عبادت و دعا و ذکر و ثنا که آنها مصونیتی ندارند. اصل مصونیت، به وسیله عبادت و دعاست، آن¬گاه خداوند یقیناً خلف وعده نمی‌کند، وقتی مؤمن صالح را به بهشت وعده داد، یقیناًً او را به جهنم نمی‌برد. البته آنطور نیست که معتزله می‌گویند که خدا باید مؤمن را به بهشت ببرد و نباید به جهنم ببرد، کار خدا زیر باید و نباید عقل بشر قرار نمی‌گیرد که برای خدا تکلیف تعیین کند. عقل می‌فهمد که چه حَسَن است و چه قبیح، بعد می‌گوید یقیناً آنچه را که حسن است از خدا صادر می‌شود، این «یجب عن‌الله» است نه «یجب علی‌الله» قبیح را می‌فهمد می‌گوید این «یمتنع عن‌الله» است نه «یمتنع علی‌الله»، نه اینکه بر خدا قبیح است که فلان کار را انجام بدهد، خدا نباید فلان کار را انجام بدهد، این‌چنین نیست که قانونی ورای کار خدا بر خدا حاکم باشد، چون هر چه در جهان هستی یافت می‌شود اگر واجب نیست، فعل واجب است، دیگر فعل واجب بر خود واجب حاکم نیست. پس «یجب علی‌الله» که معتزله می‌گوید درست نیست «یجب عن‌الله» است «یمتنع علی‌الله» که معتزله می‌گوید درست نیست «یمتنع علی‌الله» یقیناً خدا مؤمنین را به جهنم نمی‌برد، نه اینکه نباید ببرد، یقیناً مؤمنین را به بهشت می‌برد، نه اینکه باید ببرد. بنابراین این بیان جناب امام رازی از این جهت ناتمام است، این هم مطلب سوم.

بررسی دیدگاه وعیدیه و مرجئه
عمده دو طرز فکری است که افراطیون و تفریطیون اهل کلام در زمینهٴ این ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ دارند. افراطیون همان وعیدیه از معتزله‌اند؛ گروهی از اهل اعتزال به نام وعیدیه، اینها اهل افراط‌اند و مرجئه هم اهل تفریط، این دو طرف به این آیه و آیهٴ سورهٴٴ «تحریم» با جمع‌بندی خاص خود استدلال کردند، هر کدام برابر با مکتب خودشان؛ هر کدام گفتند این دو تا آیه، مبنای ما را ثابت می‌کند. مبنای وعیدیه از معتزله این است که کسی که مرتکب گناه کبیره است، این مؤمن نیست و اگر کسی مرتکب کبیره بود، مثل کافر، مخلد در نار است؛ هم ایمان با ارتکاب کبیره سلب می‌شود و هم کسی که گناه کبیره انجام داد مخلد در نار است، این مبنای وعیدیه است. مرجئه این‌چنین اهل تفریط است، می‌گوید که غیر از کافر کسی در آتش نمی‌سوزد، ممکن است بعضی از درجات، از فاسقین فوت بشود ولی صاحب کبیره، مؤمن است و به جهنم نمی‌رود، ممکن است در درجات بهشت با دیگران فرق داشته باشد یا مثلاً احیاناً ممکن است به اعراف یا غیر اعراف راه پیدا کند ولی به جهنم نمی‌رود، این مبنای مرجئه آن هم مبنای وعیدیه، وعیدیه که گروهی از معتزله‌اند جزء افراطیون‌اند، مرجئه جزء تفریطیها. پس مبنای وعیدیه این شد که صاحب کبیره، مخلد در نار است و به بعضی از آیات هم استدلال کرده‌اند، نظیر آیهٴ 14 سورهٴ «نساء» که فرمود: ﴿وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ﴾؛ اگر کسی معصیت کرد و حدود الهی را تعدی کرد، خداوند او را به جهنم می‌برد و مخلد می‌کند و او در جهنم، عذاب مُهین دارد «اهانه» همان خزی است و رسوایی است، تحقیر است. پس کسی که معصیت کرد مخلد در نار است و رسوا، به شهادت آیهٴ چهارده سورهٴ «نساء» و همچنین به شهادت آیهٴ 93 سورهٴ «نساء» که فرمود: ﴿وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذابًا عَظیمًا﴾ قتل مؤمن که کفر نیست [بلکه] معصیت کبیره است؛ هر کس این معصیت کبیره را مرتکب شد مخلد در نار است و مغضوب خداست و عذاب عظیمی دامن‌گیر او می‌شود. پس به استناد آیهٴ چهارده و آیهٴ 93 سورهٴ «نساء» کسی که مرتکب کبیره شد مؤمن نیست، مخلد در نار است. این بخش از استدلالهای اینها را در تجرید مرحوم خواجه(رضوان الله علیه) پاسخ داد، در کتابهای کلامی هم پاسخ دادند. مرحوم خواجه در متن تجرید دارد که کافر مخلد است، عذاب صاحب کبیره منقطع است و این ادله‌ای که اینها اقامه کردند اگر عقلی است قابل توجیه است و اگر ادله سمعی است، مثل این دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء» این آیات را باید تأویل برد و تبیین کرد خب، پس مبنای وعیدیه این است که صاحب کبیره، مخلد در نار است.

نارسایی بیان فخررازی در بررسی دیدگاه معتزله و مرجئه
این بحثها را امام رازی در ذیل این آیه نیاورد، از این به بعد را ذکر کرد، لذا از این جهت این تفسیر امام رازی چون فاقد این مبناست، حرفش گنگ است. حرفی که امام رازی از این گروه از معتزله نقل می‌کند این است می‌گوید، به ضمیمه آیهٴ محل بحث که ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ با آیهٴ سورهٴ «تحریم» که ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ استفاده می‌شود که صاحب کبیره مؤمن نیست، چرا؟ بر‌اساس شکل ثانی، صاحب کبیره به جهنم می‌رود و رسوا می‌شود، مؤمن رسوا نمی‌شود، پس صاحب کبیره مؤمن نیست، چون آن مقدمات را امام رازی در تفسیر نقل نکرد وقتی انسان به تفسیر امام رازی مراجعه می‌کند، می‌بیند این از باب تمسک به مطلق یا عام است در شبهه مصداقی خود عام و مطلق، همین وعیدیه می‌گویند که ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ خدایا! هر که را تو به آتش جهنم فرستادی او را رسوا کرده‌ای خب، حالا از کجا صاحب کبیره به جهنم می‌رود، شاید حرف مرجئه باشد که صاحب کبیره به جهنم نمی‌رود، باید قبلاً ثابت می‌کرد با آن آیات دیگر که صاحب کبیره به جهنم می‌رود یک شکل اولی اینجا درست بشود، نتیجه این شکل اول را با آیهٴ سورهٴ «تحریم» هماهنگ بکند که بشود شکل دوم، آنگاه نتیجه بگیرد، این‌چنین بفرماید صاحب کبیره به جهنم می‌رود، برابر آیهٴ چهارده و آیهٴ 93 سورهٴ «نساء» این صغری و هر کس به جهنم رفت رسوا می‌شود این کبری، برابر ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ پس صاحب کبیره، رسوا می‌شود این نتیجه. آنگاه نتیجه این شکل اول با آیهٴ سورهٴ «تحریم» به صورت شکل ثانی هماهنگ می‌شود به این سبک که صاحب کبیره رسوا می‌شود، مؤمن رسوا نمی‌شود پس صاحب کبیره مؤمن نیست. چون آن خلأ در تفسیر امام رازی کاملاً محسوس است، لذا قابل تقریر نیست. ایشان از همین جا وارد شده که صاحب کبیره اگر به جهنم رفت خب، پس صاحب کبیره معذب می‌شود و هر که معذب شد رسواست، پس صاحب کبیره رسواست. صاحب کبیره رسواست و مؤمنین رسوا نخواهند شد، پس صاحب کبیره مؤمن نیست. آن آیه‌ای که دلالت می‌کند بر اینکه مؤمن، رسوا نیست همان آیه‌ای است که در بحث دیروز خوانده شد، آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «تحریم» بود که ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ﴾ این نحوه استدلال افراطیون، امام رازی از این استدلال جوابی می‌دهد که همان جواب را به تفریطیها هم می‌دهد.

استدلال مرجئه بر عدم عقوبت صاحب گناهان کبیره در جهنم
حالا استدلال تفریطیها بیان بشود تا جواب مشترک امام رازی از این دو گروه ذکر بشود، بعد نارسایی این جواب هم مشخص بشود. تفریطیون که به تعبیر ایشان مرجئه هستند می‌گویند که صاحب کبیره مؤمن‌ است این صغری و مؤمن، رسوا نمی‌شود این کبری، پس صاحب کبیره رسوا نمی‌شود و هر کس به جهنم رفت رسوا می‌شود و چون صاحب کبیره، مؤمن است و رسوا نمی‌شود، پس به جهنم نمی‌رود او هم یک شکل اول دارد و یک شکل دوم. شکل اولش این است که صغرایش این است که صاحب کبیره، مؤمن است چرا مؤمن است؟ برای اینکه در سورهٴ «حجرات» این‌چنین فرمود، آیهٴ نه سورهٴ «حجرات» این است که ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی اْلأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّی تَفی‏ءَ إِلی أَمْرِ اللّهِ﴾؛ اگر دو گروه مؤمنین، درگیر جنگ داخلی شدند شما اصلاح کنید، اگر اصلاح شما سودمند نبود یکی از این دو گروه به بغی و ستم خود ادامه داد و باغی بود با باغی و ظالم بجنگید. خب، فرمود: ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما﴾ یعنی احدی¬الطائفتین المؤمنین، مؤمنتین اگر یکی از این دو طایفه با ایمان بغی داشتند و ظلم داشتند با این باغی بجنگید یعنی با این ظالم بجنگید، معلوم می‌شود که ظالم، مؤمن است [و] کافر نیست، این یک کریمه. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم خطاب به مؤمنین کرد ـ در مسئلهٴ قصاص ـ فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ﴾ آیهٴ 178 سورهٴ «بقره» این بود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْد﴾ خطاب به مؤمنین است، معلوم می‌شود که اگر کسی با قتل عمد، عالماً عامداً کسی را کشت، این کافر نمی‌شود مؤمن است؛ با این ارتکاب از ایمان بیرون نمی‌رود پس مرتکب کبیره، مؤمن است این صغری و مؤمن، رسوا نمی‌شود برابر آیهٴ هشت سورهٴ «تحریم» این کبری، پس مرتکب کبیره رسوا نمی‌شود این شکل اول. نتیجهٴ این شکل اول با آیهٴ محل بحث سورهٴ «آل عمران» که هماهنگ می‌شود، می‌شود شکل ثانی، صاحب کبیره رسوا نمی‌شود، هر کس جهنم رفت رسوا خواهد بود و رسوا می‌شود، پس صاحب کبیره به جهنم نمی‌رود، این هم عصارهٴ استدلال تفریطیها که به ظواهر قرآن استدلال کردند.

ناتمام بودن سخنان فخررازی در نقد دیدگاه مرجئه
جوابی که امام رازی از هر دو گروه می‌دهد این است که می‌گوید آیهٴ سورهٴ «تحریم» که فرمود: ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ ناظر به بعضی از حالات و مواقف قیامت است یعنی در آن حالی که مؤمنین با پیامبرند در آن حال، خزی و رسوایی دامن‌گیرشان نمی‌شود، این خاص است؛ منافات ندارد که در موقفی که تنها هستند و با پیامبر نیستند یک خزی و رسوایی دامن‌گیرشان بشود . این آیهٴ هشت سورهٴ «تحریم» فقط خزی در حال معیت با پیامبر را نفی می‌کند، نه مطلق را. این جوابی است که امام رازی از گروه اول و از گروه دوم علی وزان واحد داده است. اما این جواب ناتمام است، برای اینکه آیهٴ هشت سورهٴ «تحریم» معیت در قیامت را بیان نمی‌کند، نمی‌فرماید روز قیامت آن حالتی که مؤمنین با پیامبرند آن حالت، حالت رسوایی نیست، این برای معیت در ایمان است در دنیا یعنی ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ یعنی فی¬الحیاة الدنیا، آنها که در دنیا همراه با پیامبر ایمان آوردند در قیامت آبرویشان محفوظ است، این معیت ایمانی مؤمنین است در دنیا، چه کاری به مواقف قیامت دارد. جواب هر دو گروه این است که آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «تحریم»، مؤمنین خاص را استثنا کرده است؛ مؤمنینی که هم در دنیا با پیامبر بودند و هم در آخرت نورانی‌اند. یک عده در دنیا ایمان آوردند؛ اما ایمانشان مصاحب ایمان پیامبر و هم ردیف و همتا و تابع پیامبر نبود همیشه، گاهی معصیت می‌کردند گاهی معصیت نمی‌کردند؛ اما آنهایی که با پیامبر بودند ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ را سورهٴ مبارکهٴ «فتح» مشخص کرده است. در آن سوره، در سورهٴ مبارکه¬ای که به نام همان سورهٴ «فتح» آیهٴ پایانی سورهٴ «فتح» آیهٴ بیست و نهم از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به عنوان رسالت یاد کرده است، بعد فرمود: ﴿وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ﴾ کذا و کذا، چنین آدمهایی مع رسول الله هستند ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا﴾ در عالم زیادند؛ اما ﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ﴾ کم‌اند، این ﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ﴾ که در پایان سورهٴ «فتح» آمده، همینهایی هستند که ﴿نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ﴾ در سورهٴ «تحریم» آمده. در قرآن از مؤمنین خیلی سخن به میان آمد، حتی در سورهٴ «حجرات» باغی و ظالم را هم مؤمن اطلاق کرد؛ اما این گروه کسانی نیستند که با پیامبر باشند [بلکه] کسانی که با پیامبرند نشانه‌هایشان این است ﴿وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ﴾ این برای مسائل سیاسی‌شان ﴿تراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا﴾ این هم مسائل عبادیشان ﴿یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی اْلإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَ‏آزَرَهُ﴾ که استقلال اینهاست یعنی اینها مثل ساقه‌ای هستند که روی پای خود ایستاده‌اند یعنی سوقی دارند، ساقه‌ای دارند، ریشه‌ای دارند، جوانه می‌زنند، از خودشان تغذیه می‌کنند، به غیر تکیه نمی‌کنند، اینها یک چنین آدمهایی هستند. خب، کسانی که مع رسول‌الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند، اوصافشان در دنیا همین است که در سورهٴ «فتح» آمده، نتیجه و پاداششان هم همان است که در سورهٴ «تحریم» بیان شده که ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر﴾ بنابراین این ﴿معه﴾ آن خواهد بود.

مطلق بودن آیهٴ ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾
بنابراین آنچه از ضمیمهٴ این دو تا آیه برمی‌آید این است که ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ این آیه، مطلق است. «خزی» به مقدار دخول در نار است، اگر این دخول به نحو خلود بود آن خزی هم به نحو اخلاد است، اگر آن دخول منقطع¬الآخر بود، آن خزی هم منقطع¬الآخر است و اگر اصلاً ورود در جهنم نبود، اصلاً خزی‌ای نیست. پس این اصل کلی که ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ به اطلاقش باقی است. مشکل دیگری که دامن‌گیر این اهل کلام شد آن است که این اخزا را به معنای اهلاک گرفتند، گفتند که ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی «فقد اهلکته» این اهلاک با همان اخلاد در نار هماهنگ است، در حالی که اخزا یعنی رسوایی و تخجیل و خجل کردن نه اخزا یعنی اهلاک. بنابراین آن آیه به اطلاق خودش باقی است و آیهٴ هشت سورهٴ «تحریم» هم به اطلاقش باقی است، این دربارهٴ مؤمنین خالص است، آن آیهٴ محل بحث سورهٴ «آل عمران» مطلق است هم شامل کافر می‌شود هم شامل مسلمان مرتکب کبیره می‌شود، خب.

بررسی استدلال دیگری از فخر رازی
مطلب دیگر آن است که امام رازی در خلال آن سخنهایش این‌چنین استدلال کرد که این آیه ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ این عام باید تخصیص بخورد، مواردی از این مطلق یا عام خارج شده است، زیرا برابر آیهٴ سورهٴ «مریم» که ﴿وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا﴾ همه انسانها، حتی مؤمنین وارد جهنم می‌شوند منتهی یک عده می‌مانند و یک عده بیرون می‌آیند و نجات پیدا می‌کنند ﴿وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هست ﴿وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ٭ ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمینَ فیها جِثِیًّا﴾ خب مؤمنین و غیر مؤمن وارد می‌شوند؛ منتها غیر‌مؤمنین و ظالمین و تبهکاران می‌مانند، مؤمنین نجات پیدا می‌کنند، اینها کسانی‌اند که وارد جهنم شدند ولی بدون خزی. پس اینکه گفته می‌شود: ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ باطلاقه باقی نیست، بعضیها وارد می‌شوند ولی خزی‌ای ندارند . این سخن باز ناتمام است، برای اینکه حالا ـ ان‌شاء‌الله ـ در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این آیه بحث خواهد شد که آیا این، منظور از این نار، نار جهنم است یا نار دیگر و منظور از این ورود، به معنای دخول است یا به معنای اشراف، آن آیه خیلی روشن نیست که این معنا را برساند که همه به جهنم می‌روند، آیا ﴿وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها﴾ ﴿واردُها﴾ یعنی داخلها یا نظیر ﴿وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النّاس﴾ کذا و کذا، وقتی موسی(سلام الله علیه) از مصر به مدین رسید به همین ورودیه شهر نزدیک شد، دید عده‌ای سر چاه دور چاه هستند که آب بگیرند، تعبیر قرآن این است که ﴿وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ﴾ یعنی وقتی موسی(علیه‌السلام) وارد آب مدین شد، چاه مدین شد حضرت که وارد چاه نشد، در آب نرفت اینجا ورود به معنی اشراف است نه دخول. خب، این ﴿إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها﴾ آیا به معنای «داخلها» است یا به معنای «مشرفُها» شما همه‌تان را مشرف به جهنم می‌کنند که جهنم را ببینید تا عده‌ای شاکر باشند و عده‌ای وحشت‌زده، آیا به این معناست یا نه. پس هم باید بحث بشود که منظور از آن نار، نار جهنم است یا نه، هم باید بحث بشود که منظور از این ورود، دخول است یا نه. بنابراین آیه‌ای که خودش محل بحث است و روشن نیست، نمی‌توان او را یک امر مسلمی گرفت و او را مقید اطلاق آیهٴ محل بحث یعنی سورهٴ «آل عمران» قرار داد.

ادّعای فخر رازی در لزوم تقیید یا تخصیص آیهٴ محل بحث
مطلب دیگری که باز امام رازی آن را مخصص این عام قرار دادند، همان آیهٴ [ششم] سورهٴ مبارکهٴ «تحریم» است ، آیهٴ شش سورهٴ «تحریم» که فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ﴾ خب عده‌ای فرشتگان هم در آتش‌اند، اینها هم داخل در نارند. البته از این آیه، مناسب‌تر همان آیهٴ دیگر است که ﴿وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِکَةً﴾ خب، سرپرستان آتش کسانی که اصحاب‌النارند، اینها ملائکه‌اند، این کسانی که کارگردانان جهنم‌اند؛ تنظیم امور جهنم به عهدهٴ آنهاست؛ جابه‌جا کردن افراد به عهدهٴ آنهاست و روشن کردن جهنم به عهدهٴ آنهاست، در خود جهنم اینها اصحاب‌النار‌ند و فرشتگان مخصوص‌اند، اینها هم داخل در نار هستند ولی اینها معذب نیستند. پس باید این عام را یا آن مطلق را به اینها هم تخصیص یا تقیید کرد.
جوابش این است که اینها تخصصاً خارج‌اند نه تخصیصاً، چون لسان آیه محل بحث در سورهٴ «آل عمران» لسان تعذیب است یعنی کسی را که تو به عنوان کیفر به جهنم می‌بری. فرشتگان که به عنوان کیفر به جهنم نرفته‌اند، آنها اصولاً خزنه نارند که به فرمان الهی مدبرات جهنم‌اند. در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه هست که هر وقت فرشته جهنم غضب بکند آتش افروخته می‌شود ، یعنی این‌چنین نیست که حالا ﴿کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعیرًا﴾ که بخواهند آتش جهنمی که دارد افسرده می‌شود افروخته کنند، دوباره یک سلسله مواد سوختنی بیاوردند، هیزمی اضافه کنند، زغال سنگی اضافه کنند. همین که این فرشته‌های متصدی جهنم غضب کردند، غضب اینها به صورت شعله جهنم جلوه می‌کند، این در نهج‌البلاغه. خب «لانّ النّاس یَحْطِمُ بعضُهم بعضاً هناک» ؛ آتش افروخته می‌شود، اینها که داخل در جهنم هستند به عنوان کیفر عمل که نیست، لسان آیات محل بحث سورهٴ «آل عمران» این است که اگر کسی اهل ذکر نبود، اهل فکر نبود، موحد نبود این گروه، منکر معاد بود و مانند آن، حالا یا معصیت کبیره داشت یا معصیت صغیره داشت یا اصلاً منکر بود ـ معاذالله ـ اینها معذب‌اند، حالا معصیت صغیره حساب جدایی دارد ولی معصیت کبیره و کفر و اینها معذب‌اند. در این زمینه است که فرمود: ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ نه اینکه مطلقا حتی کسانی که خزنه جهنم‌اند، اصحاب‌النارند چه به عنوان کیفر چه به عنوان غیر کیفر. همچنین اطلاقی داشته باشد تا بعد ما بخواهیم تخصیص بدهیم یا تقیید بکنیم، این‌چنین نیست. خب ﴿رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ ٭ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیًا یُنادی لِْلإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُم﴾.

تبیین مراد از ﴿أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾
پرسش:...
پاسخ: یعنی ﴿أسفلَ سافلین﴾ که به معنی نار نیست، ﴿أسفلَ سافلین﴾ که به معنی نار نیست ﴿ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ﴾ یعنی به عالم طبیعت تنزل دادیم که نازل‌ترین مرحله است. در بیانات نورانی حضرت امیر این است که عالمی از این پایین‌تر دیگر نیست؛ از دنیا پست‌تر دیگر عالمی نیست، از این پایین‌تر دیگر عدم است «مِنْ هَوانِ الدنیا علی الله أنّه لا یعصی الاّ فیها و لا ینال ما عنده الاّ بِتَرْکِها» ؛ از دنیا پایین‌تر دیگر عدم است، این دیگر سافلین است، آن ﴿مِن عندالله﴾ بودن یا ﴿احسن تقویم﴾ داشتن تنزل کرده است به ﴿أسفلَ سافلین﴾ رسیده است. ﴿أسفلَ سافلین﴾ به معنای جهنم نیست که ﴿ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین﴾ یعنی ما انسان را خلق کردیم، بعد به جهنم فرستادیم.

مراد از خروج مؤمنان و انبیاء از ظلمات به نور
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، یعنی در همین حد، در همین لبه، اینها که آمدند نگاهشان را عرضه می‌کنند، وقتی که عرضه کردند عده‌ای را نجات می‌دهیم، مثل اینکه ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور﴾ آنجا هم به همین معناست ﴿الله﴾ که ﴿وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا﴾ شد آنها را از ظلمات به نور بیرون می‌برد، مگر هر مؤمنی سابقهٴ کفر و معصیت دارد که خداوند او را از ظلمات به نور بیرون بیاورد ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور﴾ این اخراج قبل از ادخال است، این دفع است نه رفع یعنی نمی‌گذارد وارد بشوند، این ﴿نُنَجّی﴾ هم همین¬طور است، حالا یک وقت است مؤمنی معصیت کرده بعد توبه کرده، این مشمول آن است که خداوند او را از ظلمت گناه، به نور توبه منتقل کرده است؛ اما انبیا، اولیا که مصداق کامل مؤمنین‌اند و همچنین مؤمنین عادل که بر‌اساس آن فطرتشان باقی‌اند اینها را خدا از ظلمت به نور خارج می‌کند یعنی نمی‌گذارد، توفیقی می‌دهد که به ظلمتها وارد نشوند. مثل اینکه اگر محفل خصوصی‌ای یکجا باشد به بیگانه‌ها می‌گویند نروید که بیرون می‌کنند، نروید که بیرون می‌کنند یعنی نروید که راه نمی‌دهند، این استظهار عرفی مرحوم امین‌الاسلام ذیل همان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «بقره» نقل شد که تعبیر عرفی هم هست، وقتی بگویند که نروید، بیرونتان می‌کنند نه یعنی اول اجازه می‌دهند شما بروید در مجلس، بعد از مجلس بیرونتان کنند، بلکه راهتان نمی‌دهند، این اخراج قبل از ادخال است، خروج قبل از دخول است یعنی راه نمی‌دهند، این دفع است نه رفع، آنجا هم محتمل است همین باشد ﴿ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمینَ فیها جِثِیًّا﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن