سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «در محضر امیرالمؤمنین علیهالسلام»
در بعضی روایات دیدم امیر المؤمنین صلوات الله علیه دو فضیلت خود را بیش از بقیهی فضائل خود دوست داشتند؛ یکی نفس الرّسول است و یکی زوج البتول. میخواهم یک مقدار راجع به زوج البتول صحبت بکنم که إنشاءالله دل حضرت را به دست بیاوریم.
امیر المؤمنین وقتی میخواست به فرزندان خود وصیّت بکند، اسامی فرزندان زهرای مرضیه را ابتدا مینوشت، میفرمود: «تَقَرُّباً إِلَى اللَّهِ» فرزندان فاطمه را اوّل مینویسیم. در مال فرزندان فاطمه با بقیه مساوی هستند ولی «تَقَرُّباً إِلَى اللَّهِ» اوّل مینویسم. به امام حسن فرمود: حسن جان دربارهی برادرت حسین یک جمله بیشتر به تو نمیگویم «فَأَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّکَ» حسن جان بدان این حسین پسر فاطمه است. «وَ لَا أَزِیدُ الْوَصَاةَ بِذَلِکَ» دیگر چیزی نمیگویم. یعنی باید حرمت او را حفظ بکنی چون پسر فاطمه است.
در جنگ صفین وقتی کار سخت شد، امیر المؤمنین صلوات الله علیه، محمّد بن حنفیه را فرمود: برو جلو. محمّد در یک تنگهای گرفتار شده بود، چند بار آمد حمله بکند، دید تقریباً هزار نفر آمادهی تیراندازی ایستادند، تا میآمد برمیگشت. دوباره میآمد حمله بکند، برمیگشت. حضرت فرمود: حسن جان کار خود تو است. امام حسن سلام الله علیه رفت تنگه را شکست، راه را باز کرد. چهرهی محمّد بن حنفیه زرد شد، امیر المؤمنین او را صدا کرد، فرمود: «لَا تَأْنَفْ» (روایت برای جنگ جمل است) اشکالی ندارد او پسر فاطمه است، تو پسر علیّ بن ابی طالب هستی. او پسر فاطمه است.
اینکه امیر المؤمنین همسری زهرای مرضیه را برترین فضیلت خود میداند، ریشه در قرآن دارد. قرآن کریم وقتی میخواهد راجع به حضرت مریم صحبت بکند که خیلی بحث طولانی است؛ الآن خدا شاهد است که مخاطب من شما نیستید، آمدم بگویم یا علی ظرف خالی ما را نگاه بکن. چیزی ندارم برای شما بگویم.
در بعضی روایات دیدم امیر المؤمنین صلوات الله علیه دو فضیلت خود را بیش از بقیهی فضائل خود دوست داشتند؛ یکی نفس الرّسول است و یکی زوج البتول. میخواهم یک مقدار راجع به زوج البتول صحبت بکنم که إنشاءالله دل حضرت را به دست بیاوریم.
امیر المؤمنین وقتی میخواست به فرزندان خود وصیّت بکند، اسامی فرزندان زهرای مرضیه را ابتدا مینوشت، میفرمود: «تَقَرُّباً إِلَى اللَّهِ» فرزندان فاطمه را اوّل مینویسیم. در مال فرزندان فاطمه با بقیه مساوی هستند ولی «تَقَرُّباً إِلَى اللَّهِ» اوّل مینویسم. به امام حسن فرمود: حسن جان دربارهی برادرت حسین یک جمله بیشتر به تو نمیگویم «فَأَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّکَ» حسن جان بدان این حسین پسر فاطمه است. «وَ لَا أَزِیدُ الْوَصَاةَ بِذَلِکَ» دیگر چیزی نمیگویم. یعنی باید حرمت او را حفظ بکنی چون پسر فاطمه است.
در جنگ صفین وقتی کار سخت شد، امیر المؤمنین صلوات الله علیه، محمّد بن حنفیه را فرمود: برو جلو. محمّد در یک تنگهای گرفتار شده بود، چند بار آمد حمله بکند، دید تقریباً هزار نفر آمادهی تیراندازی ایستادند، تا میآمد برمیگشت. دوباره میآمد حمله بکند، برمیگشت. حضرت فرمود: حسن جان کار خود تو است. امام حسن سلام الله علیه رفت تنگه را شکست، راه را باز کرد. چهرهی محمّد بن حنفیه زرد شد، امیر المؤمنین او را صدا کرد، فرمود: «لَا تَأْنَفْ» (روایت برای جنگ جمل است) اشکالی ندارد او پسر فاطمه است، تو پسر علیّ بن ابی طالب هستی. او پسر فاطمه است.
اینکه امیر المؤمنین همسری زهرای مرضیه را برترین فضیلت خود میداند، ریشه در قرآن دارد. قرآن کریم وقتی میخواهد راجع به حضرت مریم صحبت بکند که خیلی بحث طولانی است؛ الآن خدا شاهد است که مخاطب من شما نیستید، آمدم بگویم یا علی ظرف خالی ما را نگاه بکن. چیزی ندارم برای شما بگویم.
تاکنون نظری ثبت نشده است