- 186
- 1000
- 1000
- 1000
سیره تربیتی حضرت موسی علیه السلام، 8
سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا عابدینی با موضوع «سیره تربیتی حضرت موسی علیه السلام»، جلسه هشتم: خدا قدرت مطلق، سال 1404
بحثی که گفتیم این بود که دوران سختگیری فرعون برای اینکه پیشبینی به دنیا نیامدن موسی شود را پشت سر گذاشتیم که موسی به دنیا آمد و همه قدرتش را به کار گرفت ولی موسی به دنیا آمد و اراده الهی بود و بعد خدای سبحان به همین مقدار قناعت نکرد که در یک گوشهی خلوت موسی به دنیا بیاید و بعد اینجا بیاید، موسی را در رود نیل گذاشت و جلوی در خانه فرعون پیاده کرد. موسی(ع) را آورد تا به دست فرعون بزرگ شود تا قدرت نمایی الهی بالاتر باشد.
در جریان انداختن رود نیل و رسیدن به فرعون را در دو جای قرآن اشاره شده، یکی سوره قصص بود که آیاتش را خوانیدم، قسمت دیگر در سوره طه است که این یک بازگشت به گذشته است. قصه موسی(ع) است وقتی از مدین برمیگردد، به کوه طور رسیده و منصوب شده به رسالت از جانب خدا و اینجا یکباره خدای سبحان خطاب به موسی میگوید: «قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى» تقاضایی که داشتی را ما اجابت میکنیم، «وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرى» ما به تو دوباره منت گذاشتیم. «إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى» ما به مادرت وحی کردیم، روایاتی که برای این وحی کردن آمده است، زیباست. در بعضی روایات دارد وقتی مادر موسی، موسی را در صندوق گذاشت فرزند زبان گشود که این آیاتی که در اینجا آمده «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ» بچه را در تابوت قرار بده و بعد در دریا بیانداز، این را موسی کلیم به مادر گفت و همین باعث شد مادر احساس کند جریان عجیبی در کار است. همانطور که آن کودک برای عیسی(ع) در کودکی در مهد زبان گشود و گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» همانطور که برای یوسف صدیق پیراهن از پشت پاره شد و آن کودک زبان گشود و گفت: اگر پیراهن از پشت پاره شده یا از جلو پاره شده در قرآن سابقه دار است. موسی در گهواره گفت و همین مادر را حیرت زده کرد. اگر توانست طاقت بیاورد برای گفتاری بود که وحی را از زبان موسی شنید. اشکالی ندارد که این وحی به نحو الهام بر مادر شده باشد، مانعی از جهت کلامی ندارد، این خودش یک معجزه است که دل مادر از جانب موسی کلیم است و دل مادر را گرم میکند. «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» او را در دریا بیانداز، «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» دریا یا رود نیل مأمور خدا شد تا او را به ساحل فرعونی برساند.
یکجا آتش مأمور خدا میشود نسوزاند، یکجا آب مأمور خدا میشود از حرت میایستد تا قوم موسی حرکت پیدا کنند. یکجا آب جریان پیدا کردنش مأموریت الهی است که او را از اینجا ببرد جای دیگر، آب موظف میشود و مأمور است. این دریا مأموریت الهی پیدا کرد تا او را به ساحل برساند. اگر این نگاه را به تک تک جریاناتی که در قرآن کریم در مورد انبیاء ذکر شده توحید خوب آشکار میشود. قصهای از قصههای قرآنی نیست مگر اینکه سلطه و اراده و هیمنهی خدای سبحان را نشان میدهد تا ما باور کنیم و در زندگی ببینیم. دریایی که حرکت میکند قطره قطرهاش به اراده الهی حرکت میکند. همین قانونی که سبب بارش باران میشود، همین قانون بالاتر از آن میتواند حاکم باشد، ابر بیاید، ابر باران زا هم باشد اما به امر الهی از آن عذاب نازل شود. بارانی که میخواست باران نجات دهنده شود بشود ابری که از آن آتش ببارد.
بحثی که گفتیم این بود که دوران سختگیری فرعون برای اینکه پیشبینی به دنیا نیامدن موسی شود را پشت سر گذاشتیم که موسی به دنیا آمد و همه قدرتش را به کار گرفت ولی موسی به دنیا آمد و اراده الهی بود و بعد خدای سبحان به همین مقدار قناعت نکرد که در یک گوشهی خلوت موسی به دنیا بیاید و بعد اینجا بیاید، موسی را در رود نیل گذاشت و جلوی در خانه فرعون پیاده کرد. موسی(ع) را آورد تا به دست فرعون بزرگ شود تا قدرت نمایی الهی بالاتر باشد.
در جریان انداختن رود نیل و رسیدن به فرعون را در دو جای قرآن اشاره شده، یکی سوره قصص بود که آیاتش را خوانیدم، قسمت دیگر در سوره طه است که این یک بازگشت به گذشته است. قصه موسی(ع) است وقتی از مدین برمیگردد، به کوه طور رسیده و منصوب شده به رسالت از جانب خدا و اینجا یکباره خدای سبحان خطاب به موسی میگوید: «قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى» تقاضایی که داشتی را ما اجابت میکنیم، «وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرى» ما به تو دوباره منت گذاشتیم. «إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى» ما به مادرت وحی کردیم، روایاتی که برای این وحی کردن آمده است، زیباست. در بعضی روایات دارد وقتی مادر موسی، موسی را در صندوق گذاشت فرزند زبان گشود که این آیاتی که در اینجا آمده «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ» بچه را در تابوت قرار بده و بعد در دریا بیانداز، این را موسی کلیم به مادر گفت و همین باعث شد مادر احساس کند جریان عجیبی در کار است. همانطور که آن کودک برای عیسی(ع) در کودکی در مهد زبان گشود و گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» همانطور که برای یوسف صدیق پیراهن از پشت پاره شد و آن کودک زبان گشود و گفت: اگر پیراهن از پشت پاره شده یا از جلو پاره شده در قرآن سابقه دار است. موسی در گهواره گفت و همین مادر را حیرت زده کرد. اگر توانست طاقت بیاورد برای گفتاری بود که وحی را از زبان موسی شنید. اشکالی ندارد که این وحی به نحو الهام بر مادر شده باشد، مانعی از جهت کلامی ندارد، این خودش یک معجزه است که دل مادر از جانب موسی کلیم است و دل مادر را گرم میکند. «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» او را در دریا بیانداز، «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» دریا یا رود نیل مأمور خدا شد تا او را به ساحل فرعونی برساند.
یکجا آتش مأمور خدا میشود نسوزاند، یکجا آب مأمور خدا میشود از حرت میایستد تا قوم موسی حرکت پیدا کنند. یکجا آب جریان پیدا کردنش مأموریت الهی است که او را از اینجا ببرد جای دیگر، آب موظف میشود و مأمور است. این دریا مأموریت الهی پیدا کرد تا او را به ساحل برساند. اگر این نگاه را به تک تک جریاناتی که در قرآن کریم در مورد انبیاء ذکر شده توحید خوب آشکار میشود. قصهای از قصههای قرآنی نیست مگر اینکه سلطه و اراده و هیمنهی خدای سبحان را نشان میدهد تا ما باور کنیم و در زندگی ببینیم. دریایی که حرکت میکند قطره قطرهاش به اراده الهی حرکت میکند. همین قانونی که سبب بارش باران میشود، همین قانون بالاتر از آن میتواند حاکم باشد، ابر بیاید، ابر باران زا هم باشد اما به امر الهی از آن عذاب نازل شود. بارانی که میخواست باران نجات دهنده شود بشود ابری که از آن آتش ببارد.


تاکنون نظری ثبت نشده است