display result search
منو
راز ماندگاری نهضت عاشورا،7

راز ماندگاری نهضت عاشورا،7

  • 1 تعداد قطعات
  • 44 دقیقه مدت قطعه
  • 10 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام دکتر ناصر رفیعی با موضوع "راز ماندگاری نهضت عاشورا"، جلسه هفتم:موعظه و انصاف در خطبه امام حسین علیه السلام ، سال 1404


خطبه ای که امشب عرض می کنم روز عاشورا اباعبدالله در نقل دارد اسبش را عوض کرد، سوار بر فرس علی بن الحسین شد، شاید به دلیل اینکه یک تغییری در ظاهر ایجاد کرده باشد، چون امام حسین علیه السلام روز عاشورا به اشکال مختلفی به صحنه آمده است، اینجا دارد که سوار بر اسب علی اکبر علیه السلام شد و آمد این خطبه را خواند و در این خطبه وقتی امام شروع کرد به خواندن خطبه، صدای گریه از خیمه ها بلند شد و زن و بچه ها شروع کردند با صدای بلند گریه کردند. این خطبه سه نکته اساسی دارد، من اجازه می خواهم این ها رو خدمت شما عرض کنم. فرمود: حرفهای من را گوش بدهید و به کشتن من عجله نکنید، من اینجا نمی توانم از دست شما خارج شوم تا من کمی شما رو موعظه کنم و نصیحت کنم. موعظه ای که مفید است و به دردتان می خورد و ثمر دارد. و هنگامی که حرف های من را شنیدید، با انصاف روش فکر کنید، اگر دیدید حق با من است دست بردارید از این کارهایتان برگردید و اگر از سخنان من خوش تان نیامد، همه ی قوا رو جمع کنید و با من بجنگید. نکته اولی که از این خطبه استفاده می شود، نقش موعظه است. ما در جنگ ها وقتی تاریخ را نگاه می کنیم، همیشه قبل از جنگ رهبران حالا امیرالمومنین بوده و یا خود پیامبر بوده موعظه کردن و نصیحت کردن بلکه این اتفاق نیفتد، چون جنگ در اسلام اصل نیست. امام حسین علیه السلام یک شورای شش نفره تشکیل داد در کربلا. همین روزها بوده خودشان، ابوالفضل عباس و علی اکبر علیهم السلام و آن طرف هم عمر سعد، حبس پسرش و غلامش سه در مقابل سه نشستند و کاملا آقا او را نصیحت کردند. اولا بهش فرمود یا عمر از خدا نمی ترسی؟ معادی وجود داره، قیامتی وجود داره، سرش رو انداخت پایین فرمود: برای چی آمدی اینجا و این مسئولیت را قبول کردی؟ گفت آقا خانه ام را از من می گیرند، آقا فرمود من به تو خانه می دهم، باغ می دهم. گفت زن و بچه ناامن می شوند فرمود: من به آنها امنیت می دهم گفت آقا صحبت این حرف ها نیست من بناست در ری مسئولیت بگیرم، ابن زیاد شرط کرده به کشتن شما فرمود: تو من را صادق می دانی یا کاذب؟ گفت نه شما پسر پیغمبری. امام فرمود: به ری نمی رسی، اگر این کار را انجام بدهی، من می بینم که سرت بالای نیزه در همین کوفه است و بچه های کوفه سنگ بارانت می کنند. زن و بچه هم ناامن می شوند، برگرد اما عمر حرف امام را گوش نداد. حالا تاثیر موعظه چرا روی بعضی ها نیست؟ اهل منبر و سخن ما وضعشون با آیات باشه با روایات باشه خیلی موثره. کل قرآن موعظه است. خدا قرآن را موعظه خوانده و یکی از اسما قرآن موعظه است. خداوند به پیغمبرش می فرماید: سه جور با مردم حرف بزن؛ حکمت اول استدلال. بعضی ها اهل استدلال و اهل دلیل هستند، اهل برهان و موعظه حسنه، موعظه نیکو هستند. مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: موعظه حسنه یعنی اینکه که خود واعظ اهل عمل باشد. اما روح حیوانی، لجاجت و تعصب باعث بی اثر شدن موعظه می شود. اما بخش دوم امام فرمود: من یک تقاضایی از شما دارم به لشکر کوفه و اون این است که انصاف به خرج بدهید. انصاف، یعنی عدالت داشتن. امام حسین فرمود شما نسبت به من انصاف به خرج بدید به چه جرمی منو به قتل می رسونید؟ من سنت پیغمبر رو زیر پا گذاشتم؟ من دین را تغییر دادم؟ من احکام را جابه جا کردم؟ یزید نامشروع است و من نمی توانم با او بیعت کنم. شما به جرم اینکه من یک بیعت نامشروع را نپذیرفتم این طور باید برخورد کنید؟ این خطبه سه تا نکته دارد؛ یک موعظه، دو انصاف، نکته سوم وجدان. وجدان قوه ایست در انسان که انسان را به کار خیر تشویق می کند. اگر وجدان خیلی فعال باشد قبل از جرم می گوید نکن، اگر ضعیف باشه بعد از جرم آدم را مذمت می کند چرا این کار رو کردی؟ امام حسین اینها را ارجاع داد به وجدان و فرمود: هر کسی برود با وجدان خودش فکر کند به چه دلیل من را می کشید؟ من چه کردم؟ این خطبه ای بود که صدای گریه ی زن و بچه اش بلند شد، نمی خواهم بگویم از عجز بود، نه گریه خطبه عاطفی بود.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 44:41

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن