- 174
- 1000
- 1000
- 1000
اهمیت کار در اسلام، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع «اهمیت کار در اسلام»، جلسه دوم؛ آفات انجام کار، سال 1396
کار و تولید منظور چیست؟ تولید آفاتی دارد یا نه؟ چون همیشه هر خوبی یک آفاتی دارد. امام زین العابدین در مکارم الاخلاق هر کمالی را از خدا میخواهد، میگوید: این خوبی را به من بده. بعد میگوید: آفاتش را نده! «الهی اعزنی» عزت خوب است. اما همین عزت آفاتی دارد که آدم متکبر میشود.
«الهی عَبِّدنی» توفیق بده من بنده تو باشم، بندگی خدا خوب است اما «وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتىِ بِالْعُجْب» عجب در آن نباشد. به جامعه خدمت کنم اما بر سر مردم منت نگذارم! «وَ هَبْ لِى مَعَالِىَ الْأَخْلَاقِ» اخلاق عالی کمال است، «وَ اعْصِمْنِى مِنَ الْفَخْرِ» پز ندهم. یعنی آدم باید مواظب باشد که این کمال، چون همیشه حضرت امیر در نهجالبلاغه میفرماید: کمالات و تلخیها و شیرینیها قاطی است. «مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ». قدش بلند است اما همتش کوتاه است. «طَلیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنانِ» بیان روان است، قلبش سنگ است. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا». دنیا هواپیما تولید میکند، ولی برای بمباران یمن. باید دید مسیر استفاده از این تولید چطور است؟ نابغه شدن خوب است بشرطی که این نابغه خودش را به آمریکا نفروشد. وگرنه اگر نوابغ ما خودشان را به آمریکا فروختند، دلار گرفتند. آمریکا هم از نبوغ اینها هر روزی به یک کشور مظلومی حمله کرد. خب این نابغه نبود!
در دعاها داریم اگر بنا بود من نابغه باشم و نبوغم را به دلار بفروشم و آمریکا با نبوغ من از روی کره زمین سفر کند، ای کاش این نابغه متولد نمیشد. بنابراین تولید یک مسأله است، عرضه هم یک مسأله دیگر است. حالا که شما تولید کردی با چه قصدی تولید کردی؟ به چه کسی عرضه کردی؟ در این تولید تو چه کسانی سوء استفاده کردند؟
زمان شاه پدر یک ساواکی مرد. میخواستند فاتحه بگیرند، نزد یک روحانی و واعظ درجه یک رفتند و گفتند: پدر فلانی از دنیا رفته است. شما یک فاتحه بخوان. فاتحه گرفتند و جمعیتی به مسجد آمد، این آقا نیامد. هرچه منتظر شدند نیامد. جلسه فاتحه به هم خورد. رفتند گفتند: چرا نیامدی؟ گفت: برای اینکه ساواکی بود. من برای پدر ساواکی سخنرانی کنم؟ گفتند: پس چرا قبول کردی که میآیی؟ گفت: قبول کردم میآیم که سراغ آخوند دیگری نروید. چون تو جنایت کردی و بازوی شاه بودی، نیامدم. باید مواظب باشیم کسی از واعظ و مشهور بودن ما سوء استفاده نکند. مواظب باشیم اگر کسی هنر و نبوغی دارد، این را مفت نفروشد.
یکی از برکات کار این است که آدمی که کار میکند وصلهی همرنگ هستی است. برای اینکه همه موجودات نقشی دارند. «خلق لکم، سخر لکم، متاعا لکم» در قرآن «لکم» زیاد است. «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» برای تو است. در راستای خدمت رسانی به تو کار میکنند. تو چه کار میکنی؟ پیغمبر یک حدیث دارد میفرماید: از لطف خدا دور باد کسی که وقت خوردن میخورد و وقت کار فرار میکند. خدا لعنت کند کسی که بارش را روی دوش دیگران بیاندازد.
کار و تولید منظور چیست؟ تولید آفاتی دارد یا نه؟ چون همیشه هر خوبی یک آفاتی دارد. امام زین العابدین در مکارم الاخلاق هر کمالی را از خدا میخواهد، میگوید: این خوبی را به من بده. بعد میگوید: آفاتش را نده! «الهی اعزنی» عزت خوب است. اما همین عزت آفاتی دارد که آدم متکبر میشود.
«الهی عَبِّدنی» توفیق بده من بنده تو باشم، بندگی خدا خوب است اما «وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتىِ بِالْعُجْب» عجب در آن نباشد. به جامعه خدمت کنم اما بر سر مردم منت نگذارم! «وَ هَبْ لِى مَعَالِىَ الْأَخْلَاقِ» اخلاق عالی کمال است، «وَ اعْصِمْنِى مِنَ الْفَخْرِ» پز ندهم. یعنی آدم باید مواظب باشد که این کمال، چون همیشه حضرت امیر در نهجالبلاغه میفرماید: کمالات و تلخیها و شیرینیها قاطی است. «مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ». قدش بلند است اما همتش کوتاه است. «طَلیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنانِ» بیان روان است، قلبش سنگ است. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا». دنیا هواپیما تولید میکند، ولی برای بمباران یمن. باید دید مسیر استفاده از این تولید چطور است؟ نابغه شدن خوب است بشرطی که این نابغه خودش را به آمریکا نفروشد. وگرنه اگر نوابغ ما خودشان را به آمریکا فروختند، دلار گرفتند. آمریکا هم از نبوغ اینها هر روزی به یک کشور مظلومی حمله کرد. خب این نابغه نبود!
در دعاها داریم اگر بنا بود من نابغه باشم و نبوغم را به دلار بفروشم و آمریکا با نبوغ من از روی کره زمین سفر کند، ای کاش این نابغه متولد نمیشد. بنابراین تولید یک مسأله است، عرضه هم یک مسأله دیگر است. حالا که شما تولید کردی با چه قصدی تولید کردی؟ به چه کسی عرضه کردی؟ در این تولید تو چه کسانی سوء استفاده کردند؟
زمان شاه پدر یک ساواکی مرد. میخواستند فاتحه بگیرند، نزد یک روحانی و واعظ درجه یک رفتند و گفتند: پدر فلانی از دنیا رفته است. شما یک فاتحه بخوان. فاتحه گرفتند و جمعیتی به مسجد آمد، این آقا نیامد. هرچه منتظر شدند نیامد. جلسه فاتحه به هم خورد. رفتند گفتند: چرا نیامدی؟ گفت: برای اینکه ساواکی بود. من برای پدر ساواکی سخنرانی کنم؟ گفتند: پس چرا قبول کردی که میآیی؟ گفت: قبول کردم میآیم که سراغ آخوند دیگری نروید. چون تو جنایت کردی و بازوی شاه بودی، نیامدم. باید مواظب باشیم کسی از واعظ و مشهور بودن ما سوء استفاده نکند. مواظب باشیم اگر کسی هنر و نبوغی دارد، این را مفت نفروشد.
یکی از برکات کار این است که آدمی که کار میکند وصلهی همرنگ هستی است. برای اینکه همه موجودات نقشی دارند. «خلق لکم، سخر لکم، متاعا لکم» در قرآن «لکم» زیاد است. «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» برای تو است. در راستای خدمت رسانی به تو کار میکنند. تو چه کار میکنی؟ پیغمبر یک حدیث دارد میفرماید: از لطف خدا دور باد کسی که وقت خوردن میخورد و وقت کار فرار میکند. خدا لعنت کند کسی که بارش را روی دوش دیگران بیاندازد.
تاکنون نظری ثبت نشده است