display result search
منو
تفسیر آیات 62 تا 64 سوره یونس _ بخش دوم

تفسیر آیات 62 تا 64 سوره یونس _ بخش دوم

  • 2 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 18 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 62 تا 64 سوره یونس _ بخش دوم"

ولی چه به معنای فاعل چه به معنای مفعول باشد مشمول آیه است
ولایت برای همیشه الی یوم القیامه باقیست هر کسی می‌تواند راه ولایت را طی کند و ولی الله بشود.

بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ (62) ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ (63) لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ (64)

ولایت به آن معنایی که در بحث قبل اشاره شد اگر به ذات اقدس اله اسناد داده بشود یعنی احسان و تدبیر و سرپرستی پیاپی که وَلْیْ همان کنار هم بودن و قرب و عدم گسیختگی و عدم انفصال را به همراه دارد در صورتیکه ولی به معنای فاعل باشد اما اگر ولی به معنای مفعول باشد نظیر جریح و قتیل ولی یعنی مُوَلّی علیه یعنی کسی که تحت ولایت خدا است کسی که تحت ولایت خدا است احسانهای متوالی خدای سبحان به او می‌رسد و اگر ولی به این معنی باشد که باز هم به معنی فاعل باشد یعنی بنده ولی خدا است یعنی اطاعتهای متوالی دارد و هرگز بین اطاعتهای او در اوامر و نواهی الهی فاصله‌ای نیست که ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا﴾ اینچنین باشد نیست بلکه اینها ﴿الذین هم فی صلاتهم دائمون﴾ فی صیامهم دائمون فی حجهم دائمون فی زکاتهم دائمون یعنی دائما وظیفه‌شان را دربارهٴ این امور انجام می‌دهند و از آن جهت که نام خدا و ذکر خدا صلات است و اینها دائما در یاد و نام خدا هستند پس ﴿الذین هم فی صلاتهم دائمون﴾ پس ولی چه به معنای فاعل چه به معنای مفعول باشد مشمول آیه است مطلب دیگر آن است که جریان نبوت و رسالت حساب خاصی دارد که با رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نبوت نبوت تشریعی رسالت اینها منقطع است چه اینکه در بیانات نورانی حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه آمده است که به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم خطاب می‌کند که «لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک» یعنی با رحلت شما چیزی قطع شده است که با رحلت هیچ کسی قطع نشده است پس نبوت و رسالت و امثال ذلک که شئون تدبیری و مسئولیتهای کلیدی انسان کامل است اینها منقطع است اما ولایت برای همیشه الی یوم القیامه باقیست هر کسی می‌تواند راه ولایت را طی کند و ولی الله بشود البته همانطوری که ﴿فضلنا بعض النبیین علی بعض﴾ ﴿تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض﴾ مسئلهٴ اولیا هم همینطور است انبیا درجاتی دارند مرسلین علیهم السلام درجاتی دارند اولیا هم درجاتی دارند اگر کسی اطاعتهایش متوالی باشد و اهل گناه نباشد این ولی خدا است تفاوتش با انسانهای کامل این است که گفتند آنها معصوم هستند اینها محفوظ معصوم یعنی واقعا گناه نمی‌کند نه عمدا نه سهوا هم در مسائل علمی محفوظ است مصون است و معصوم است از اشتباه از سهو و نسیانهای علمی معصوم است و هم در مسائل عملی از گناه معصوم است ولی محفوظ کسی است که مورد عنایت الهی است احیانا ممکن است سهوی بکند نسیانی بکند یا گاهی برخی از لغزشها را داشته باشد ولی مورد عنایت خدا است چون خودش دائما در صدد امتثال دستورات الهی است اگر کسی به این مقام رسید سعی بکند که این ولی را به معنای مفعول بگیرد نه به معنای فاعل چون ولی به معنای فاعل از اسمای حسنای خدای سبحان است و اگر کسی مظهر چنین نامی شد سعی بکند که این را ظاهر نکند و خود را ولی یعنی مولی علیه بداند نه ولی یعنی والی و مدبر که از اسمای الهی است خود را مظهر این نام نمی‌‌داند بلکه مشمول رحمت صاحب این نام می‌داند لذا آنها در عبودیت ظهور بکنند برای آنها بهتر است تا به صورت ولایت از این جهت است که انبیا و اولیا علیهم السلام تا ضرورت اقتضا نمی‌کرد اینها معجزه‌ای نمی‌آوردند چون معجزه آوردن به اسم ولی ظهور کردن است مظهر هو الولی بودن است که انسان ولایتش را نسبت به جهان تکوین اعمال بکند تا کار به حد ضرورت نمی‌رسید انبیای الهی اولیای الهی علیهم الصلاة وعلیهم السلام معجزه نمی‌آوردند نمی‌خواستند به اسم هو الولی ظهور بکنند و به عنوان مظهر هو الولی شناخته بشوند مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود ﴿ألا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون﴾ اولیای الهی را در آیه اول به صورت متن بیان فرمود شرحش در آیات بعد است که ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ و شرح این شرح در روایات اهل بیت علیهم السلام است از وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سئوال کردند اولیای الهی کیانند فرمود اینها درون بین هستند باطن نگر هستند اینها به باطن دنیا نگاه می‌کنند وقتی که مردم به ظاهر دنیا نگاه می‌کنند و امثال ذلک این روایات فراوانی در ذیل این آیه است که همه‌اش نور است بخشی از اینها در تفسیر قیم المیزان هم آمده و بخشی هم در مجمع البیان و امثال ذلک هست مقداری از روایات در بحث دیروز اشاره شد بخشی از آن روایات هم انشاءالله در این نوبت می‌خوانیم معنای تبشیر در این آیه بشارت خاص است انبیا علیهم السلام هم با بشارت مبعوث شدند هم با انذار که ﴿مبشرین و منذرین﴾ ﴿یبشرهم﴾ اما این بشارت خاصی است که مال اولیای الهی است که تودهٴ مومنان از این ولایت برخوردار نیستند ﴿لهم البشری فی الحیوة الدنیا و فی الاخره﴾ گذشته از آن مراحل معنوی و بهشت و نجات از دوزخ که به عنوان بشارت مطرح است برای اینها در دنیا بشرایی هم طرح می‌شود این بشری همان رویای صالحه است خواب خوب دیدن خواب بالاخره اگر چنانچه حجت ظاهری نباشد آرام بخش هست راهنما هست موضوعات را مشخص می‌کند که چه مسیری را انسان طی کند برای بسیاری از بزرگان خواب مدرسه بود و مدرسه هم هست گرچه حجت نیست ولی بالاخره نشان می‌دهد که این کاری را که می‌خواهید بکنید این مشکل دارد یا با فلان کس که می‌خواهی رفاقت کنی این مشکل دارد چون واجب نیست که حالا انسان این کار را انجام بدهد یا با آن کس رفاقت کند اینها موضوعات است اینها به اصطلاح منطقة الفراق است این منطقة الفراق که انسان برای او مباح است هر کدام از اینها را می‌خواهد انتخاب بکند گاهی با خواب راهش مشخص می‌شود که با کی رفاقت بکند با کی رفاقت نکند این یک نعمت بسیار خوبی است بشری رویای صالحه است در روایات ما آمده است که این رویای صالحه را یا خود شخص می‌بیند «اما یراه الرجل او تری له» یا خود انسان خواب خوب می‌بیند یا دیگران درباره او خواب خوب می‌بینند هر کدام باشند بشری است و در روایات هر دو قسم زیرمجموعه بشری قرار می‌گرفته‌اند اگر کسی خودش موفق شد خواب خوب می‌بیند بشری است و اگر دیگران درباره او رویای خوبی دیدند این هم بشری است.
سئوال: جواب: نه دنیا جای خوب است در این دنیا خواب خوب می‌بینند آن خواب خوب است نه دنیا جای خوب است دنیا اگر کسی خواب ببیند که مثلا پایش به آلودگی افتاد این مال گیرش می‌آید باطن دنیا همین است دیگر دنیا آخرها که سن بالا می‌آید آدم به خوبی می‌فهمد که جز بازی چیزی دیگر نیست یک سلسله حقائقی است که اینها آخرت است خودش را در دنیا نشان می‌دهد مثلا این الآن فصل گلاب گیری بعضی از منطقه‌ها است آن گلاب معطر است لطیف است با او نماز خواندن ثواب دارد و دهها برکت دیگر به همراه دارد آن وقت این گلاب در برگ گل مخفی شده این برگ گل بدون آن گلاب تفاله است که اینها را می‌ریزند در سطل زباله آن گلاب که قطرات آب است در این برگ مخفی شده عمل صالح عقاید خوب اخلاق خوب که آخرت است در لابلای کارهای دنیایی هست این همان بیان نورانی حضرت امیر سلام الله علیه است که چرا دنیا را مذمت می‌کنید دنیا متجر اولیا است تو فریب خوردی او که فریب نداد او اگر زرق و برق را به تو نشان داد تیمارستان و بیمارستان و قبرستان را هم به تو نشان داد دنیا نقصش چیست کجایش اشکال دارد یک وقت است که فریبکار است نقص را نشان نمی‌‌دهد یک وقتی نه در حضور همه شما آنجا هم قبرستان است آنجا هم تیمارستان است آنجا هم بیمارستان است همه را به شما نشان می‌دهد او تو را مغرور نکرده «و انت غررت بها» تو مغرور شدی او اگر چنانچه کارهای باطل را آن نقص و عیبش را پنهان نمی‌کرد به شما نشان نمی‌داد بله فریبکار بود اما حالا شما فریب خوردید او هر چه دارد علنی برای شما روشن کرده او هم زرق و برق را نشان داد هم این سواذ مخترم را به شما نشان داد قبرستان را به شما نشان داده خیلیها که مثلا یک مدتی جلال و شکوهی داشتند بعد تفاله شدند آنها را به شما نشان داد چیزی نبود که به شما نشان ندهد که این متجر اولیا است و هر کس به جایی هم رسید با همین حیات دنیا به جایی رسید حیات دنیا جای خوبی است اما آن زرق و برق و مطاع دنیا قلیل است در این تفاله‌ها آن گلاب هم هست آن می‌شود عمل صالح آن می‌شود بشرای صالحه آن می‌شود رویای خوب آن می‌شود ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ آن دیگر آخرت است که در دنیا ظهور کرده وقتی که این قشرها را انداختند این پوستها را گرفتند آن لوح مال اولوالالباب می‌ماند فرمود دنیا هر دو قسمش را به شما نشان داد دنیا سجن هست اما در همین زندان یوسف هم هست در همین تفاله آن گلاب هم هست وقتی گلاب را برداشتند بقیه تفاله است اگر نباشد آن کار خیر اقدام صالح و مانند آن همه‌اش می‌شود تفاله و اگر کسی گلاب شد و معطر شد و دیگران را هم معطر کرد در همین برگ بود دیگر اینکه می‌گویند شریعت قشر است نه یعنی بینداز خوب اگر قشر نباشد که لبی رشد نمی‌کند که این قشر پناهگاه است این دژ است این قلعه است این جامه است این لباس است تا یک مغزی در آن پیدا بشود وقتی که مغز کامل شد به مقام رسید آن وقت این قشر را رها می‌کند می‌رود آخرت تا دنیا هست بالاخره یک پوستی لازم است دیگر بعد از اینکه به آخرت رسید و وارد بهشت شد آن وقت دیگر احکام تکلیفی نیست که چه واجب است چه مستحب است و این واجب و مستحب پوسته است حافظ است تمام میوه‌ها اینطور است هر میوه‌ای را اگر شما پیوستش را بکنید همانجا می‌پوسد این گردو که بالاخره پوستش خیلی سفت است هر کدام از این پوستها را بکنید فورا می‌پوسد این حافظ آن مغز است در پناه این آن رشد می‌کند اگر این نباشد که او رشد نمی‌کند این بالاخره عمرش محدود است تا دنیا هست این تکلیف است یعنی تا دنیا هست انسان در معرض خطر است و این پوسته او را حفظ می‌کند این همان صلات است که ﴿تنهی عن الفحشاء والمنکر﴾ حالا که بهشت رفتید دیگر جای نماز نیست البته اینجا عبادت جور دیگر است ذکر جور دیگر است اینجا که هستی محرم و نامحرم دارد اما آنجا که هستی اصلا به جایی می‌رسی که خیال باطل نمی‌کنی آن وقت ﴿یطوف علیهم ولدان مخلدون﴾ اما اینجا گفتند به جوان کمتر نگاه کنید نگاه به جوان گفتند مکروه است آنجا که رفتی ﴿یطوف علیهم ولدان مخلدون﴾ اینکه گفته نگاه به صورت جوان مکروه است برای انبیا که نگفتند که خوب این چون می‌تواند بالاخره در معرض آزمون قرار بگیرد گفتند نگاه مکروه است اما آنجا که رفت مثل فرشته می‌شود وقتی مثل فرشته شد ﴿یطوف علیهم ولدان مخلدون﴾ غرض آن است که این قشر نه یعنی بی خاصیت است قشر یعنی همهٴ خاصیتها در دنیا مال همین قشر است تمام میوه‌ها به برکت این پوست و پوسته‌هایشان مغز می‌گیرند وقتی به مغز رسیدند کاملا پخته شدند آن وقت پوست می‌کنند این مادامی است که انسان به بهشت وارد بشود تا بهشت وارد نشود در معرض خطر است چون در معرض خطر است بالاخره حافظ می‌خواهد دیگر این می‌شود حصن یا توحید حصن است یا ولایت حصن است و مانند آن کلمهٴ لا اله الا الله حصن است ولایت علی ابن ابیطالب حصن است و مانند آن پس بشرایی که نصیب مومنان می‌شود حالا یا خودش خواب می‌بیند یا برای او خواب می‌بینند این است دیگر این دیگر آخرت است این گلابی است در این برگ گل وقتی حالا آخرت شد و گلاب گرفته شد بعد حالا دیگر اینها حساب دیگری دارند این پوسته‌ها را رها می‌کنند ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ این به منزله شرح آیه جملهٴ قبل است و همین را وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مشروحا بیان کرده که اینها «نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها» و مانند آن در بیانات نورانی ائمه علیهم السلام مشابه بیانات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است مطلب دیگر این است که این ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ هم می‌تواند مبین و مفسر اولیای الهی باشد اوصاف آنها را بیان کند که ﴿الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون﴾ اولیای الهی کیانند ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ هم می‌تواند مبتدای مستقلی باشد ﴿لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة﴾ خبر او باشد هم می‌تواند به گذشته مرتبط باشد هم می‌تواند به آینده مرتبط باشد مطلب دیگری که این جزو غرر بیان تفسیری سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی است این است که ایشان در جای جای المیزان این مطلب را دارد که فرمود قرآن یک کتابی است که انسان مجموعش را بخواهد معنا کند درست است جمیعش را بخواهد معنا کند درست است یعنی مانند خطبه‌ها و خطابه‌ها و کلمات دیگران نیست کلمات دیگران هم از سباقش هم از سیاقش باید انسان جمع بندی کند این مجموع را باید ببیند تا یک چیزی بفهمد ولی قرآن کریم هر سوره را که شما باز می‌کنید این یک معنای خاصی دارد این سوره را به چند آیه تقسیم کنید هر آیه پیام خاصی دارد آیه را به چند جمله تقسیم کنید می‌بینید هر جمله‌ای پیام خاص خودش را دارد اینطور نیست مُهمل باشد آن جمله‌ها را هم به چند کلمه تقسیم بکنید هر کدامش می‌تواند یک بیان خاصی داشته باشد این را در ذیل آیه ﴿قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ آنجا گفتند اینجا هم در بحث روائی یک اقول دارند که این اقول را حتما ملاحظه بفرمایید آنجا می‌فرماید این همان حرفی است که ما قبلا بیان کردیم که این مجموعه یعنی ﴿الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة﴾ این مجموعه یک بیانی دارد ولی اگر شما قبلش را رها کنید بعدش را رها کنید وسطش را بگیرید به عنوان ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ پیام دارد (لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة﴾ را بگیرید پیام دارد مثل همین آیه ﴿قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ این ﴿قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ یک جملهٴ نورانی است که در پاسخ مشرکان اینها نازل شده است یک جمله است فرمود اگر این جمله را شما تقطیع بکنید و اولش را بگیرید آخرش را رها کنید ﴿ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ را اصلا نیاورید ﴿قل الله﴾ بگویید معنا دارد نه اینکه در جواب آنها بگو الله آنها را در باطلشان رها کن در جمیع حالات بگو الله ﴿قل الله﴾ یک تابلویی در بالای سر ایشان بود همین ﴿قل الله﴾ این نشان می‌‌دهد که این کتاب یک کتاب خاص است اینطور نیست که حالا اگر شما قبلش را یا بعدش را رها کردید وسطش معنا و پیام نداشته باشد ﴿قل الله﴾ بگو الله انسان دائما بگوید الله الله اینچنین نیست که بی اثر باشد و همین نورانیت دل می‌آورد ﴿قل الله﴾ البته آن ﴿ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ هم معنای خاص خودش را دارد ایشان می‌فرمایند این ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ هم به گذشته مرتبط است هم به آینده مرتبط است ولی اگر گذشته را رها بکنی آینده را رها کنی خودش را بگیری هم مستقل است فرمود این آن اصل قرآنی را که قبلا گذشت تایید می‌کند این یک اقول دارد در بحث روایی ضمن اینکه روایات نورانی در ذیل آیه ملاحظه می‌فرمایید این پنج شش سطر را هم ملاحظه بفرمایید این به علوم القرآن برمی‌گردد نه به تفسیر س: ج: خوب البته آن فن خاص خودش را می‌طلبد مطلب دیگر آن است که این خواب خوبی که انسان می‌بیند یا برای او می‌بینند مربوط به نحوهٴ بیداری آدم است گرچه خواب خوب بیداریهای بعدی را تنظیم می‌کند ولی انسان تا در زمان بیداری بیدار نباشد خواب خوب نمی‌بیند یک بیانی را مرحوم بو علی دارند آن بیان از ریشه‌های روائی کمک گرفته شده ایشان می‌فرمایند که آدم دروغگو خواب راست نمی‌بیند در بحثهای اخلاقی مرحوم بو علی اینچنین آمده که کسی دروغگو باشد دلش بخواهد خواب راست ببیند این نیست این نفس عادت کرده به این‌که مثبت را منفی کند منفی را مثبت کند عادت کرده حالا در عالم ملکوت هم که رفته اگر چیزی به او دادند اینطور نیست که همه را حفظ بکند که بالا را پایین می‌کند پایین را بالا می‌کند مثبت را منفی می‌کند منفی را مثبت می‌کند وقتی بیدار شد یک خواب معوجی نصیب او شده است چیزی یادش نیست فرمود آدم دروغگو خواب راست نمی‌بیند این در فرمایشات ایشان هست ریشه‌اش همین روایاتی است که بعضی از مفسران ما نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود بدانید «اصدقکم رویه اصدقکم حدیثاً» کسی خوابهای راستتر می‌بیند که زندگی او صادقانه‌تر باشد صدق تنها در گفتار نیست که انسان حرف راست بزند گاهی نحوهٴ حرکتش عملش آمد و رفتش طوری است که می‌خواهد توجیه بکند یک مطلبی را فرمود اینچنین نباشد آیه‌ای که در سوره مبارکهٴ احزاب است که ﴿من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی غبه و منهم منا ینتظر﴾ این صادقانه با عهد خدا برخورد کردن یعنی تمام آن عقود الهی را انسان چه قول چه اعتقاد چه قول چه عمل صادقانه عمل بکند معتقد باشد متخلق باشد و بگوید آدم راستگو موفق است خواب راست ببیند آدمی که کژی در گفتار او در رفتار او کردار او نوشتار او هست یک چنین آدمی خواب صادق نمی‌بیند صبح که بیدار شده یک سلسله چیزهایی یادش هست که نه خودش تعبیرش را بلد است نه معبری دیگر آخر معبر باید عبور بکند معبر را چرا معبر می‌گویند؟ برای اینکه آنچه را که انسان در عالم رویا دید و یادش است در اختیارش هست این را به معبر می‌گوید معبر رابطه بین این صورت و آن واقعیت را می‌داند چون علم تعبیر یک فن خاصی است چون این راه دارد از این سر پل عبور می‌کند به آن اصل می‌رسد می‌گوید این است بعد هم واقع می‌شود این می‌شود تعبیر رویا که باز غیر از تاویل رویا است این هم نصیب بعضی از مومنان می‌شود که آدم بتواند عبور بکند حالا اگر چنانچه آنقدر جاده کج و معوج بود و خاکریز داشت چاله چوله داشت که کسی نتوانست عبور بکند خوب آن بیچاره می‌ماند در وسط این می‌شود اضغاث احلام این می‌شود عقبهٴ کئود راه نیست لذا می‌گویند اضغاث احلام است ﴿و ما نحن بتأویل الأحلام بعالمین﴾ بنابراین اگر انسان راستگو نباشد هم خودش به زحمت می‌افتد هم معبر را به زحمت می‌اندازد نمی‌تواند عبور بکند اما انسان راستگو خواب راست می‌بیند یا عین واقع را می‌بیند نظیر ﴿انی اری فی المنام انی أذبحک﴾ یا اگر چنانچه عین واقع را نمی‌بیند خودش عبور کرده چون خودش عین واقع را دیده از آنجا عبور کرده به یک صورتی این بار دوم است که معبر دارد می‌رود بار اول را خود این رائی عبور کرده گفت به اینکه من خواب می‌بینم که پرنده‌ها از سر من آن طبق نانی که هست مثلا نان می‌گیرند آن یکی خواب دیده بود که ﴿انی ارانی أعصر خمرا﴾ من خواب می‌بینم که گویا دارم آب انگور فشار می‌دهم این همان ساقی بودن سلطان را در عالم رویا دیده بعد از آنجا عبور کرده آمده اینجا صورت ساخته وقتی که بیدار شده این صورت را یادش است این است که به عرض وجود مبارک حضرت یوسف سلام الله علیه رسانده این فورا عبور کرده به آن جایگاه اصلی‌اش گفت تو به سمت قبلی خودت که ساقی سلطان و عزیز مصر بودی می‌رسی اینجا عبورش آسان است ولی یک بار او آمده یک بار هم این دارد می‌رود اما انسان اگر یک واقعیتی را دید از آن واقعیت تازه اگر واقعیت را دیده باشد نه در مثال متصل اگر واقعیت را دیده باشد دو سه قدم آمده آنجا چاله‌ای کنده خاکها را ریخته در راه پنج شش قدم آمده آنجا یک چاله‌ای کنده خاکها را ریخته در راه خودش را بسته حالا که آمده یک چیزی یادش هست به مُعَبّر گفته معبر می‌بیند وقتی می‌خواهد برود به آن جایگاه اصلی اصلاً راه نیست این است که فرمودند آدم دروغگو خواب راست نمی‌بیند این روایت نورانی که مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در جلد هشت کافی یعنی روضهٴ کافی از وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند که حضرت روزانه از اصحابش سئوال می‌کرد «هل من مبشرات» دیشب در خواب چه رویای صادقه‌ای دیدید آنها هم هر کدام رویایشان را می‌گفتند سرش همین بود که حضرت اینها را طرزی تربیت کرد که این پنج شش ساعتی که می‌خوابند این پنج شش ساعت کلاس درس است برای آنها واقعا یک عده عمرشان با برکت است مادامی که بیدارند که مشغول مطالعه و درس و بحث هستند مادامی هم که می‌خوابند تازه اول مدرسه آنها است مادامی که بیدارند از زید و عمرو حرف گوش می‌دهند که این همان تحقیق است و تعلیم است و مادامی هم که خوابند از فرشتگان درس گوش می‌دهند اینکه وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «تنام عینای و لاینام قلبی» این درباره مومنان هم آمده که مومن آن است که چشمش بخوابد و دلش نخوابد دل که اهل خواب نیست چون که دل مجرد است نمی‌خوابد این غفلتها خواب او است اینکه در دعاهای ماه مبارک رمضان می‌گوییم خدایا «نبهنی فیه عن نومة الغافلین» همین است یعنی انسان غافل خوابیده است غفلت خواب است وگرنه جان آدمی و روح آدمی که نمی‌خوابد وقتی غافل باشد خوابیده است فرمود انام عینی و لاینام قلبی مشابه این درباره مومن هم وارد شده است منتهی اینها حالا در اوج هستند در قله کمال هستند شاگردان اینها مومنان اینها از همان صفر شروع کردند در همان دامنه هستند درجه یک و دو هستند بالاخره این وضع هست حضرت فرمود هل من مبشرا
سئوال: جواب: آن واقعیت را اگر رویا صادق باشد روح می‌بیند متخیله می‌سازد بعد که این می‌خواهد بسازد چون متخیله خیال نه خیال ظرف حس مشترک است به اصطلاح مخزن است صور را او حفظ می‌کند آنکه جمع و ترکیب می‌کند می‌آفریند نوآوری دارد می‌سازد آن متخیله است در انسانهایی که دستگاهشان امین و صادق و خدوم باشد اینها تابع آن عقلشان هستند هر چه دیدند این دستگاه متخیله هم برابر او صادقانه می‌سازد اما آنکه اهل هتک و زشت گویی و بدگویی و تهمت و دروغ است این متخیله اینها روزانه دارد خلاف تولید می‌کند شب هم همینطور است روایتهای فراوانی در این تفسیر شریف کنزالدقائق بود که بعضی از اینها را خواندیم در بخشی از اینها از وجود مبارک پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم سئوال شده است که اولیای الهی کیانند فرمودهم الذی یذکرون الله برویتهم مردانی هستند که وقتی شما آنها را می‌بینید به یاد خدا می‌افتید یعنی سمتشان هیأتشان سنت و سیرتشان اینچنین است تا می‌رسد به مسئله تبشیر فرمود از کافی نقل کرد که مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه از وجود مبارک امام صادق سلام الله علیه نقل می‌کند که آن حضرت فرمود لایقبل الله من العباد یوم القیامه الا هذا الامر الذی انتم علیه اگر کسی تابع قرآن و عترت بود اهل ولایت اهل بیت علیهم السلام بود اعمال او مقبول است بعد فرمود و ما بین احدکم و بین عن یری من تقر به عینه الا ان تبلغ نفسه الی هذه ثم اهوی بیده الی الورید فرمود آن چیزهایی که به شما می‌گویم فقط همین که مردید فورا می‌بینید فاصله بین شما و بین دیدن این است که رویتان به حلقوم برسد اذا بلغت الحلقوم که حالا می‌خواهد برود چه را می‌بیند فقل یا ابن رسول الله فاذا بلغت نفسه هذه ای .. چه را می‌بیند من تقریبا ده بار گفتم چه را می‌بیند فقل فله وزر اشرق تقریبا نزدیک ده بار از حضرت سئوال کردم که چه را می‌بینند آخر حالا یک کسی هم در آن مجلس نشسته بود فقال علیه السلام فی کلها «یری» در تمام این ده باری که من سئوال می‌کردم می‌بینند آخر چی را می‌بینند حضرت فرمود یری می‌بینند لایزید علیها چیزی بر این جمله اضافه نمی‌کرد ثم جلس فی آخرها آخر این جلسه نشست فقال «یا عقبة» فقلت لبیک و سعدیک فقال «ابیت إلا ان تعلم» تو مثل اینکه خیلی اصرار داری که بفهمی که چی را می‌بینند فقلت نعم یا ابن رسول الله من با اینها فرق می‌کنم انما دینی مع دینک فاذا ذهب دینی کان ذلک خوب من می‌خواهم بفهمم چه خبر است کیف لی بک یا ابن رسول الله فاذا ذهب دینی کان ذلک هر خطری بخواهد پیش می‌آید کیف لی بک یا ابن رسول الله کل ساعة و بکیتُ حالا من اشک ریختم فرق لی حضرت نسبت به من اظهار رقت و مهربانی کرد و حاضر شد که بگوید حالا که دارد می‌گوید تازه با کنایه گفته فقال «یراهما والله» قسم به خدا این دو نفر را می‌بیند فقلتُ بأبى و اُمی من هما این دو نفر کیستند قال «ذلک رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) و علیٌّ (علیهم السلام)» این دو نفر را می‌بینند بعد فرمود «لن تموت نفس مؤمنة ابدا حتی تراهما» هیچ مومنی نمی‌میرد مگر اینکه در حال مرگ این دو ذات مقدس را می‌بیند قلتُ فاذا نظر الیهما المومن أایرجع الی الدنیا دوباره حاضر است به دنیا برگردد وقال «لا یمضی امامه اذا نظر الیهما مضی امامه» به این دو ذات مقدس نگاه می‌کند به دنبال اینها راه می‌افتد فقلتُ له یقولان شیئاً ذات مقدس پیغمبر و امیرالمومنین علیهما الصلوة والسلام چیزی به این مومن می‌گویند قال «نعم» بله می‌گویند «یدخلان جمیعا علی المؤمن» هر دو در حال احتضار بالای سر مومن حاضر می‌شوند «فیجلس رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) عند راسه و علی (علیه السلام) عند رجلیه فیکب علیه رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) فیقولوا یا ولیّ الله ابشر انا رسول الله انی خیر لک مما ترکت من الدنیا ثم ینهض رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) فیقوم علی (علیه السلام) حتی یکب علیه فیقول یا ولیّ الله ابشر انا علی ابن ابیطالب الذی کنت تحبه أما لأنفعنک» الان من به دادت می‌رسم ثم قال وجود مبارک امام صادق به ابن عقبه فرمود «ان هذا فی کتاب الله عزوجل» این در قرآن است فقلتُ أَیْنَ کدام قسمت قرآن است جعلنی الله فداک هذا من کتاب الله قال بلی در قرآن است گفت کجا فرمود «فی یونس قول الله عزوجل ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة لاتبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم﴾» بعد فرمود «ان الرجل اذا وقعت نفسه فی صدره یری» قلت جعلت فداک و ما یری قال «یری رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) فیقول له رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) انا رسول الله ابشر ثم یری علی ابن ابیطالب» این را زاویه دیگر فرمود «فیقول انا علی ابن ابیطالب الذی کنت تحبه تحت أن أنفعک الیوم» قال قلت له أیکون احد من الناس یری هذا ثمّ یرجع الی الدنیا قال «لا اذا رای هذا ابدا مات و اعظم ذلک قال و ذلک فی القرآن قول الله عزوجل ﴿الذین آمنوا و لکلمات الله﴾» .
والحمد لله رب العالمین

قطعات

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن