- 36
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 6
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه ششم: خطبهی پنجم نهج البلاغه
خطبهی پنجم کتاب شریف نهج البلاغه، نسخهای در احتجاج مرحوم طبرسی دارد که حدّاکثر یکی از این دو متن باید درست باشد. اگر فرد غیر متخصّص به رجوع میکند، باید استنباط خود را به متخصّص ارجاع بدهد و الّا حق ندارد برداشت کند. در همین فضای سیاسی کشور ما هم، دیدم فیلمی از شخصی وجود دارد که به او میگویند: تو که سواد دینی نداری چرا پشت تریبون میروی؟ او هم میگوید: آزادی بیان است و من میآیم صحبت میکنم، شما اشکال صحبتهای من را بگویید. مغالطهی این شخص کاملاً واضح است.
کسی که تبحّر ندارد وقتی میخواهد صحبت کند، نظر خود را برای اهل فنّ آن زمینه ارائه میدهد، آن نظر را عمومی بیان نمیکند، هر کسی هر حرفی را رسانهای نمیکند و بگوید بقیه جلوی این حرف را بگیرند. چون اگر آن نظر اشکال داشت و کسی به خاطر شئون دیگر من، مثلاً اینکه مسئولیت سیاسی داشتم، یا وضع من خوب بود، یا در جایی مدیر بودم. چند نفر تحت تأثیر من بودند ممکن است آن حرف باطل بنده را دین حساب کنند.
این چه مغالطهای است که من نظر خود را بیان میکنم و شما آن را اصلاح کنید. نمیشود این نظر را عمومی و رسانهای کرد، با آن تریبونهای متعدّدی که مسئول سیاسی همه جا پخش کنیم، بعداً بگوییم یک نفر هم بیاید جلوی آن را بگیرد. مگر نفر بعدی چقدر توان رسانهای دارد؟ متأسّفانه چنین چیزی در بین مسئولین که هر وقت در انجام کاری ضعف دارند برای تحریف به دین پناه میبرند، بسیار خطرناک است، هم از آن آقایی که در مورد مسائل دینی اظهارات عجیب بیان میکرد و هم اینکه ما برای گفتگو با مستکبرین، صد بار به اهل بیت توهین کنیم و به آیهی قرآن نسبت دروغ بدهیم.
کجا قرآن گفته است ما در برابر مستکبر لبخند بزنیم؟ اگر چنین مسئلهای را نمیدانیم چرا آن را رسانهای میکنیم؟ اگر میدانیم و عامداً و عالماً بهتان میزنیم، چگونه فردی که این کار را انجام داده است تأیید صلاحیت میشود؟ اگر در قرآن کریم در مورد حضرت موسی علیه السّلام و فرعون داریم «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» در مقام هدایت است نه در مقام مذاکرات. قیاس در فقه شیعه حرام است.
در مقام هدایت، علوّ هادی نسبت به ضال واضح است. هادی در مقام هدایت، علوّ است. علوّ پیغمبری که در مقام هادی سراغ یک ضال برود، روشن است. معلوم است که اینجا میگویند باید با ضال نرم صحبت کنی برای اینکه او طغیان نکند، صحبت حق را گوش دهد و بپذیرد. «قُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» کجا به معنای مذاکره و بده و بستان دارد؟! این عبارت در مورد هدایت است، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى» شاید بپذیرد، شاید فرعون هم برگردد.
خطبهی پنجم کتاب شریف نهج البلاغه، نسخهای در احتجاج مرحوم طبرسی دارد که حدّاکثر یکی از این دو متن باید درست باشد. اگر فرد غیر متخصّص به رجوع میکند، باید استنباط خود را به متخصّص ارجاع بدهد و الّا حق ندارد برداشت کند. در همین فضای سیاسی کشور ما هم، دیدم فیلمی از شخصی وجود دارد که به او میگویند: تو که سواد دینی نداری چرا پشت تریبون میروی؟ او هم میگوید: آزادی بیان است و من میآیم صحبت میکنم، شما اشکال صحبتهای من را بگویید. مغالطهی این شخص کاملاً واضح است.
کسی که تبحّر ندارد وقتی میخواهد صحبت کند، نظر خود را برای اهل فنّ آن زمینه ارائه میدهد، آن نظر را عمومی بیان نمیکند، هر کسی هر حرفی را رسانهای نمیکند و بگوید بقیه جلوی این حرف را بگیرند. چون اگر آن نظر اشکال داشت و کسی به خاطر شئون دیگر من، مثلاً اینکه مسئولیت سیاسی داشتم، یا وضع من خوب بود، یا در جایی مدیر بودم. چند نفر تحت تأثیر من بودند ممکن است آن حرف باطل بنده را دین حساب کنند.
این چه مغالطهای است که من نظر خود را بیان میکنم و شما آن را اصلاح کنید. نمیشود این نظر را عمومی و رسانهای کرد، با آن تریبونهای متعدّدی که مسئول سیاسی همه جا پخش کنیم، بعداً بگوییم یک نفر هم بیاید جلوی آن را بگیرد. مگر نفر بعدی چقدر توان رسانهای دارد؟ متأسّفانه چنین چیزی در بین مسئولین که هر وقت در انجام کاری ضعف دارند برای تحریف به دین پناه میبرند، بسیار خطرناک است، هم از آن آقایی که در مورد مسائل دینی اظهارات عجیب بیان میکرد و هم اینکه ما برای گفتگو با مستکبرین، صد بار به اهل بیت توهین کنیم و به آیهی قرآن نسبت دروغ بدهیم.
کجا قرآن گفته است ما در برابر مستکبر لبخند بزنیم؟ اگر چنین مسئلهای را نمیدانیم چرا آن را رسانهای میکنیم؟ اگر میدانیم و عامداً و عالماً بهتان میزنیم، چگونه فردی که این کار را انجام داده است تأیید صلاحیت میشود؟ اگر در قرآن کریم در مورد حضرت موسی علیه السّلام و فرعون داریم «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» در مقام هدایت است نه در مقام مذاکرات. قیاس در فقه شیعه حرام است.
در مقام هدایت، علوّ هادی نسبت به ضال واضح است. هادی در مقام هدایت، علوّ است. علوّ پیغمبری که در مقام هادی سراغ یک ضال برود، روشن است. معلوم است که اینجا میگویند باید با ضال نرم صحبت کنی برای اینکه او طغیان نکند، صحبت حق را گوش دهد و بپذیرد. «قُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» کجا به معنای مذاکره و بده و بستان دارد؟! این عبارت در مورد هدایت است، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى» شاید بپذیرد، شاید فرعون هم برگردد.
تاکنون نظری ثبت نشده است