- 3270
- 1000
- 1000
- 1000
تبدیل سیئات به حسنات
سخنرانی حجتالاسلام محسن قرائتی با موضوع «تبدیل سیئات به حسنات»، سال 1400
این حول حالنا الی احسن الحال کجای قرآن است؟ این میخواهد بگوید که به خدا بگوییم که خدایا حال ما را به یک حال خوشی تغییر بده. در طبیعت که میشود. شما در باغچه اینور باغچه آب گلی فرو میرود و چند متر آنورتر آب زلال بالا میآید. این یک تصفیهخانه است. تا حالا شکر کردید که این تصفیهخانه چه امتیازاتی دارد. یک خسته نمیشود. پول برق ندارد. منت نمیگذارد. زحمت ندارد. فاضلاب از آنجا فرو میرود و از آنور آب زلال بیرون میآید. میشود آب عوض شود و ما عوض نشویم. آبی که بیاراده است عوض میشود ولی ما که اراده داریم قطعاً عوض میشویم. امام سجاد علیه السلام یک دعا در مکارم اخلاق دارد که آنجا میگوید که خدایا جوری کن «مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْر» او پشت سر من بد گفته است ولی من غیبت او را نکنم. بگویم که حالا که او این کار را کرد پس من هم میکنم و حالا که او این کار را کرد، پس من هم میکنم. «اللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِک» «تبدل سیئاتنا بالحسنات» طبیعت عوض شد، ما هم عوض شدم؟ شاهزادههای قدیم وقتی به حمام میرفتند یک نوکری لباس حمام برای آنها میبرد. این شاهزادهها به حمام میرفتند و یک لنگ قیمتی حالا یا ابریشم بود. به پیرمرد گفت که من چه قدر میارزم؟ آن پیرمرد هم یک دستی زیر لنگ ایشان کرد و گفت که هفتصد تومان میارزی. گفت احمق هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت من لنگ شما را قیمت کردم و خود شما ارزش ندارید. حالا ما بهار شده است درختان ما گل کرده است، خود ما هم گل کردیم؟ فرش ما نو شده است و خانهی ما تمیز شده است، لب ما خندان شد و هوا خوب شد ولی خود ما و نماز من بهتر شده است یا نه؟ محبت من بهتر شده است؟ سلام کردن به مردم بیشتر شده است؟ با سوادتر شدی؟ باید انسان مواظب خود باشد.
یک حدیث بود که من نمیفهمیدم که یعنی چی که امامان گاهی به افراد میگفتند که ما را موعظه کن. من از استاد خود پرسیدم که امام نیاز به موعظه ندارد. استاد ما گفت که این سؤالی که تو از ما کردی، من هم از استاد خود در قدیم کرده بودم. استادی گفت که هر عضوی یک عبادتی دارند، اگر امامها همیشه بگویند از عبادت گوش محروم میشوند. حق را گفتن و حق را نشنیدن. همین طور که حق را میگویی و یک نوع عبادت است شنیدن حق هم یک نوع عبادت است. باید مواظب باشیم که حق عید چه هست؟ ما روایت داریم که از سرد شدن درختها باید شبههی معاد حل شود. چه طور مردهها زنده میشوند. درختها سبز میشوند. دیگر نگویید چه طور ما زنده میشویم. همان طور که میخوابیم، میمیریم و وقتی که بیدار میشویم زنده میشویم. راجع به خود امام زمان علیه السلام که بحث ایشان هست، من یک وقتی در یکی از این شبکهها یک مثال خوبی زدم. کامپیوتر که یک سانت در یک سانت است. آهن هم است و توی آن هم خالی است. به اندازهی یک تخمهی کدو در آن خالی است. این را به کامپیوتر وصل میکنید. تا به کامپیوتر وصل شد، صد هزار صفحه از آن کامپیوتر وارد این کامپیوتر میشود. به وسیلهی این فلش است. این را چه کسی ساخت؟ بشر و مهندس ساخت. بشر توانست کاری کند که در یک سانت فلز صد هزار مطلب منتقل از جماد به جماد شود. آن وقت خدای این بشر نمیتوانست علم امام عسکری علیه السلام را به امام زمان علیه السلام منتقل کند؟ شما شک میکنید که امام زمان چه طور سه سالگی یا چهار سالگی امام شد. بشر توانست علم را از فلز به فلز منتقل کند. خدای بشر نمیتواند علم را از آدم به آدم منتقل کند؟ این حل میشود که علم امام زمان است. خدا خواسته باشد که این علم را به هر موجودی بدهد کوچک و بزرگ ندارد. خدا خواسته باشد که یک چیزهایی را در یک جایی جمع کند مثلاً ملخ کلهی او کلهی اسب است و پای او مثل چه هست. داریم که از ده تا حیوان جمع شدهاند تا ملخ شده است.
این حول حالنا الی احسن الحال کجای قرآن است؟ این میخواهد بگوید که به خدا بگوییم که خدایا حال ما را به یک حال خوشی تغییر بده. در طبیعت که میشود. شما در باغچه اینور باغچه آب گلی فرو میرود و چند متر آنورتر آب زلال بالا میآید. این یک تصفیهخانه است. تا حالا شکر کردید که این تصفیهخانه چه امتیازاتی دارد. یک خسته نمیشود. پول برق ندارد. منت نمیگذارد. زحمت ندارد. فاضلاب از آنجا فرو میرود و از آنور آب زلال بیرون میآید. میشود آب عوض شود و ما عوض نشویم. آبی که بیاراده است عوض میشود ولی ما که اراده داریم قطعاً عوض میشویم. امام سجاد علیه السلام یک دعا در مکارم اخلاق دارد که آنجا میگوید که خدایا جوری کن «مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْر» او پشت سر من بد گفته است ولی من غیبت او را نکنم. بگویم که حالا که او این کار را کرد پس من هم میکنم و حالا که او این کار را کرد، پس من هم میکنم. «اللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِک» «تبدل سیئاتنا بالحسنات» طبیعت عوض شد، ما هم عوض شدم؟ شاهزادههای قدیم وقتی به حمام میرفتند یک نوکری لباس حمام برای آنها میبرد. این شاهزادهها به حمام میرفتند و یک لنگ قیمتی حالا یا ابریشم بود. به پیرمرد گفت که من چه قدر میارزم؟ آن پیرمرد هم یک دستی زیر لنگ ایشان کرد و گفت که هفتصد تومان میارزی. گفت احمق هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت من لنگ شما را قیمت کردم و خود شما ارزش ندارید. حالا ما بهار شده است درختان ما گل کرده است، خود ما هم گل کردیم؟ فرش ما نو شده است و خانهی ما تمیز شده است، لب ما خندان شد و هوا خوب شد ولی خود ما و نماز من بهتر شده است یا نه؟ محبت من بهتر شده است؟ سلام کردن به مردم بیشتر شده است؟ با سوادتر شدی؟ باید انسان مواظب خود باشد.
یک حدیث بود که من نمیفهمیدم که یعنی چی که امامان گاهی به افراد میگفتند که ما را موعظه کن. من از استاد خود پرسیدم که امام نیاز به موعظه ندارد. استاد ما گفت که این سؤالی که تو از ما کردی، من هم از استاد خود در قدیم کرده بودم. استادی گفت که هر عضوی یک عبادتی دارند، اگر امامها همیشه بگویند از عبادت گوش محروم میشوند. حق را گفتن و حق را نشنیدن. همین طور که حق را میگویی و یک نوع عبادت است شنیدن حق هم یک نوع عبادت است. باید مواظب باشیم که حق عید چه هست؟ ما روایت داریم که از سرد شدن درختها باید شبههی معاد حل شود. چه طور مردهها زنده میشوند. درختها سبز میشوند. دیگر نگویید چه طور ما زنده میشویم. همان طور که میخوابیم، میمیریم و وقتی که بیدار میشویم زنده میشویم. راجع به خود امام زمان علیه السلام که بحث ایشان هست، من یک وقتی در یکی از این شبکهها یک مثال خوبی زدم. کامپیوتر که یک سانت در یک سانت است. آهن هم است و توی آن هم خالی است. به اندازهی یک تخمهی کدو در آن خالی است. این را به کامپیوتر وصل میکنید. تا به کامپیوتر وصل شد، صد هزار صفحه از آن کامپیوتر وارد این کامپیوتر میشود. به وسیلهی این فلش است. این را چه کسی ساخت؟ بشر و مهندس ساخت. بشر توانست کاری کند که در یک سانت فلز صد هزار مطلب منتقل از جماد به جماد شود. آن وقت خدای این بشر نمیتوانست علم امام عسکری علیه السلام را به امام زمان علیه السلام منتقل کند؟ شما شک میکنید که امام زمان چه طور سه سالگی یا چهار سالگی امام شد. بشر توانست علم را از فلز به فلز منتقل کند. خدای بشر نمیتواند علم را از آدم به آدم منتقل کند؟ این حل میشود که علم امام زمان است. خدا خواسته باشد که این علم را به هر موجودی بدهد کوچک و بزرگ ندارد. خدا خواسته باشد که یک چیزهایی را در یک جایی جمع کند مثلاً ملخ کلهی او کلهی اسب است و پای او مثل چه هست. داریم که از ده تا حیوان جمع شدهاند تا ملخ شده است.
کاربر مهمان