سخنرانی حجت الاسلام محمدمهدی طباخیان با موضوع "شرح نامه 77 نهجالبلاغه "، سال 1404
این جلسه را به مناسب رویدادهای اخیر، به بررسی نامهای کوتاه یکخط و نیمی از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام اختصاص میدهیم. ابتدا شرحی زمانی از وقوع نگارش نامه عرض میکنم تا ماجرا روشن شود، سپس وارد متن کلام مولا خواهیم شد. ماجرا مربوط به جنگ نهروان است. توجه داشته باشیم که جنگهای آن دوران عموماً طولانی نبودند. حتی جنگ صفین که به درازا کشید، بیشتر زمانش به مذاکرات و تجهیز قوا گذشت و مدت رزم اصلی کمتر بود. جنگهای جمل و نهروان در یک روز به پایان رسیدند. مقصود از میانه جنگ نهروان، همان دوران توقف و اطراق در محوطه نهروان است. در این فضا، استراتژی امیرالمؤمنین علیهالسلام این بود که تا حد امکان با گفتگو، تبیین و روشنگری، از تعداد دشمنان یعنی خوارج بکاهد. چرا که اینها از بدنه لشکر خودی کوفه جدا شده بودند، زحمات بسیاری کشیده بودند، اما دچار انحراف فکری شده بودند. پس منطق حضرت این بود که با اقناع، آنان را بازگردانند. این سیاست بسیار موفق بود: آمار خوارج از حدود شانزده هزار نفر در ابتدا، به کمتر از چهار هزار نفر در روز نبرد نهایی رسید. یعنی حضرت موفق شدند حدود سهچهارم آنان را با گفتگو از جنگ منصرف کنند. این ثمره صبر و تدبیر مولا بود. این همان روشی بود که در جمل نیز به کار بستند. در مواجهه با منحرفین، اولویت امام تبیین، اقناع و پاسخ به شبهه بود. متأسفانه امروز ما در قبال منحرفین خود چنین رفتاری نمیکنیم. جامعه ما چند دسته است: یک جبهه که آشکارا با اهل بیت علیهمالسلام دشمنی میکنند، یک جبهه مخلص که محبان اهل بیت هستند، اگرچه ممکن است توان پاسخگویی دقیق به همه شبهات را نداشته باشند، و یک قشر خاکستری قابل توجه که نه کاملاً در جبهه دشمن هستند و نه کاملاً در جبهه خودی. آنها در تصمیمات زندگی گاهی به این سو و گاهی به آن سو متمایل میشوند. وظیفه ما در قبال این قشر خاکستری، همان روش امیرالمؤمنین علیهالسلام است یعنی، تقویت زبان گفتگو، ارائه پاسخهای مستدل، محکم و جذاب. متأسفانه ما امروز یاد گرفتهایم که با فحاشی، برچسبزنی و طرد مخالف، مشکلات را حل کنیم! مولا این گونه نبود. ایشان در آستانه جنگ نهروان به شدت گفتگو کردند. یکی از فرستادگان و مذاکرهکنندگان اصلی امیرالمؤمنین علیهالسلام با خوارج، عبدالله بن عباس، پسر عموی پیامبر صلی الله و ملقب به حَبْرُ الأُمَّه، دانشمند امت بود. انتخاب او بسیار معنادار است. ابن عباس شخصیتی است که در منابع اهل سنت، بیش از یک ششم روایات را نقل کرده و در منابع شیعی نیز بسیار مورد استناد است. او عالمی تراز اول، مفسر بزرگ قرآن و فردی کارکشته بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین شخصیت علمی عمیقی را به عنوان مبلغ و مذاکرهکننده انتخاب میکند. این به ما درس میدهد که در نگاه ایشان، علم و تبلیغ از هم جدا نیستند. ابن عباس هم حبر بود، هم مبلغ، هم مناظرهکننده. ما این نقشها را از هم جدا کردهایم. حوزههای علمیه باید بروندادی برای مردم داشته باشند، در غیر این صورت اعتماد و حمایت عمومی را از دست میدهند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامهای کوتاه به ابن عباس، نامه 77 نکات کلیدی برای گفتگو با خوارج را میفرمایند. این نکات امروز برای ما در مواجهه با شبههافکنان مانند برخی افراد اخیر بسیار کاربردی است.
1. با قرآن محض گفتگو نکن. زیرا إِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ، قرآن تحمل کننده معانی گوناگون و دارای وجوه مختلف است. قرآن کلیات را بیان میکند و مانند قانون اساسی است، نه قانون مدنیِ دقیق. اگر بحث را در سطح کلیات قرآن نگه دارید، طرف مقابل میتواند برداشت خودش را ارائه دهد و گفتگو به نتیجه نمیرسد. تو میگویی این آیه یعنی این، او میگوید یعنی آن.
2. با سنت پیامبر صلی الله احتجاج و گفتگو کن. زیرا سنت روشن و راه فرار ندارد. سنت، عمل و گفتار مشخص پیامبر صلی الله است و تفسیر و توجیه گسترده در آن کاربرد ندارد. این توصیه امیرالمؤمنین علیهالسلام به طور غیرمستقیم هشدار میدهد که قرآن بدون سنت میتواند خود عامل انحراف باشد. اگر کسی بگوید فقط قرآن برای من کافی است و به سنت کاری ندارم، این آغاز انحراف است. فاجعه بعد از رحلت پیامبر صلیالله با همین شعار حسبنا کتاب الله آغاز شد و به حوادث تلخ بعدی انجامید. قرآن و عترت و سنت معصومین دو ثقل جداییناپذیرند که پیامبر صلیالله ما را به تمسک به هر دو سفارش کرد.
3. در گفتگو منضبط و دقیق باش. بحث را به سمت جزئیات و موارد مشخص تاریخی و روایی ببر. اگر طرف مقابل پایههای دین را نپذیرفت، بحث به سطح فرادینی میرود و در آن صورت، استدلالهای دروندینی پاسخگو نیست. باید هوشمندانه مباحثه را در زمینی که منابع معتبر داریم پیش ببریم.
این جلسه را به مناسب رویدادهای اخیر، به بررسی نامهای کوتاه یکخط و نیمی از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام اختصاص میدهیم. ابتدا شرحی زمانی از وقوع نگارش نامه عرض میکنم تا ماجرا روشن شود، سپس وارد متن کلام مولا خواهیم شد. ماجرا مربوط به جنگ نهروان است. توجه داشته باشیم که جنگهای آن دوران عموماً طولانی نبودند. حتی جنگ صفین که به درازا کشید، بیشتر زمانش به مذاکرات و تجهیز قوا گذشت و مدت رزم اصلی کمتر بود. جنگهای جمل و نهروان در یک روز به پایان رسیدند. مقصود از میانه جنگ نهروان، همان دوران توقف و اطراق در محوطه نهروان است. در این فضا، استراتژی امیرالمؤمنین علیهالسلام این بود که تا حد امکان با گفتگو، تبیین و روشنگری، از تعداد دشمنان یعنی خوارج بکاهد. چرا که اینها از بدنه لشکر خودی کوفه جدا شده بودند، زحمات بسیاری کشیده بودند، اما دچار انحراف فکری شده بودند. پس منطق حضرت این بود که با اقناع، آنان را بازگردانند. این سیاست بسیار موفق بود: آمار خوارج از حدود شانزده هزار نفر در ابتدا، به کمتر از چهار هزار نفر در روز نبرد نهایی رسید. یعنی حضرت موفق شدند حدود سهچهارم آنان را با گفتگو از جنگ منصرف کنند. این ثمره صبر و تدبیر مولا بود. این همان روشی بود که در جمل نیز به کار بستند. در مواجهه با منحرفین، اولویت امام تبیین، اقناع و پاسخ به شبهه بود. متأسفانه امروز ما در قبال منحرفین خود چنین رفتاری نمیکنیم. جامعه ما چند دسته است: یک جبهه که آشکارا با اهل بیت علیهمالسلام دشمنی میکنند، یک جبهه مخلص که محبان اهل بیت هستند، اگرچه ممکن است توان پاسخگویی دقیق به همه شبهات را نداشته باشند، و یک قشر خاکستری قابل توجه که نه کاملاً در جبهه دشمن هستند و نه کاملاً در جبهه خودی. آنها در تصمیمات زندگی گاهی به این سو و گاهی به آن سو متمایل میشوند. وظیفه ما در قبال این قشر خاکستری، همان روش امیرالمؤمنین علیهالسلام است یعنی، تقویت زبان گفتگو، ارائه پاسخهای مستدل، محکم و جذاب. متأسفانه ما امروز یاد گرفتهایم که با فحاشی، برچسبزنی و طرد مخالف، مشکلات را حل کنیم! مولا این گونه نبود. ایشان در آستانه جنگ نهروان به شدت گفتگو کردند. یکی از فرستادگان و مذاکرهکنندگان اصلی امیرالمؤمنین علیهالسلام با خوارج، عبدالله بن عباس، پسر عموی پیامبر صلی الله و ملقب به حَبْرُ الأُمَّه، دانشمند امت بود. انتخاب او بسیار معنادار است. ابن عباس شخصیتی است که در منابع اهل سنت، بیش از یک ششم روایات را نقل کرده و در منابع شیعی نیز بسیار مورد استناد است. او عالمی تراز اول، مفسر بزرگ قرآن و فردی کارکشته بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین شخصیت علمی عمیقی را به عنوان مبلغ و مذاکرهکننده انتخاب میکند. این به ما درس میدهد که در نگاه ایشان، علم و تبلیغ از هم جدا نیستند. ابن عباس هم حبر بود، هم مبلغ، هم مناظرهکننده. ما این نقشها را از هم جدا کردهایم. حوزههای علمیه باید بروندادی برای مردم داشته باشند، در غیر این صورت اعتماد و حمایت عمومی را از دست میدهند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامهای کوتاه به ابن عباس، نامه 77 نکات کلیدی برای گفتگو با خوارج را میفرمایند. این نکات امروز برای ما در مواجهه با شبههافکنان مانند برخی افراد اخیر بسیار کاربردی است.
1. با قرآن محض گفتگو نکن. زیرا إِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ، قرآن تحمل کننده معانی گوناگون و دارای وجوه مختلف است. قرآن کلیات را بیان میکند و مانند قانون اساسی است، نه قانون مدنیِ دقیق. اگر بحث را در سطح کلیات قرآن نگه دارید، طرف مقابل میتواند برداشت خودش را ارائه دهد و گفتگو به نتیجه نمیرسد. تو میگویی این آیه یعنی این، او میگوید یعنی آن.
2. با سنت پیامبر صلی الله احتجاج و گفتگو کن. زیرا سنت روشن و راه فرار ندارد. سنت، عمل و گفتار مشخص پیامبر صلی الله است و تفسیر و توجیه گسترده در آن کاربرد ندارد. این توصیه امیرالمؤمنین علیهالسلام به طور غیرمستقیم هشدار میدهد که قرآن بدون سنت میتواند خود عامل انحراف باشد. اگر کسی بگوید فقط قرآن برای من کافی است و به سنت کاری ندارم، این آغاز انحراف است. فاجعه بعد از رحلت پیامبر صلیالله با همین شعار حسبنا کتاب الله آغاز شد و به حوادث تلخ بعدی انجامید. قرآن و عترت و سنت معصومین دو ثقل جداییناپذیرند که پیامبر صلیالله ما را به تمسک به هر دو سفارش کرد.
3. در گفتگو منضبط و دقیق باش. بحث را به سمت جزئیات و موارد مشخص تاریخی و روایی ببر. اگر طرف مقابل پایههای دین را نپذیرفت، بحث به سطح فرادینی میرود و در آن صورت، استدلالهای دروندینی پاسخگو نیست. باید هوشمندانه مباحثه را در زمینی که منابع معتبر داریم پیش ببریم.


تاکنون نظری ثبت نشده است