- 845
- 1000
- 1000
- 1000
عاشورا معلم اخلاق، جلسه دهم
سخنرانی آیت الله حسین مظاهری با موضوع «عاشورا معلم اخلاق»، جلسه دهم، سال 1399
این روایت بهترین روایات است و میتوان گفت مثل این روایت در کلمات معصومین و حتی در کلمات خود امام حسین«سلاماللهعلیه» نداریم. امام حسین«سلاماللهعلیه» این روایت شریف را در وقتی گفته است که جانگدازترین اوقات بوده است؛ که اگر انسان برای این روایت و حال امام حسین«سلاماللهعلیه» فکر کند، باید بمیرد.
امام حسین«سلاماللهعلیه» در گودال قتلگاه افتاده بود. ناگهان توجه کرد که دشمن رو به خیام حرم رفت. امام حسین چه کند؟ کسی را ندارد که از خیام حرمش دفاع کند. علمدار و ابوالفضلش را از دست داده است و خودش هم تیر سه شعبه به گلوی مبارکش آمده است. اما در مقاتل مینویسند یک افتخار است. ناگهان دیدیم امام حسین«سلاماللهعلیه» شروع کرد زانو زانو رو به لشکر برود. نمیتوانست بایستد و در آن حالی که زانو زانو رو به لشکر میرفت این روایت را خواند. امام حسین«سلاماللهعلیه» با آن مقامش، امام حسین«سلاماللهعلیه» با آن جملۀ «هیهات من الذّلة»، اما التماس میکند:
«وَیْلَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِه»
ای بیانصافها! اگر دین ندارید و اگر ترس از معاد ندارید، آزادمرد و جوانمرد باشید.
شمر به امام حسین«سلاماللهعلیه» گفت چه میگویی؟ فرمودند من با شما جنگ دارم و شما با من جنگ دارید، خیام حرم من چه کرده است؟ لذا دستور داده شد اول برگردید کار حسین را تمام کنید و بعد به خیام حرم هجوم ببرید و خیام حرم را غارت کنید. بالاخره چنین کردند. آن جاذبۀ امام حسین اثر گذاشت و دشمن برگشت و کار امام حسین«سلاماللهعلیه» را تمام کرد و سر بریدۀ حسین«سلاماللهعلیه» بالای نی رفت و بعد از آن ریختند و خیام حرم را غارت کردند و آتش زدند.
از این روایت که روایت آخر امام حسین«سلاماللهعلیه» است، ما سه چهار مطلب استفاده میکنیم که ارزش هر مطلبی از دنیا و آنچه در دنیاست،بیشتر است.
استفادۀ اول اینست که اگر کسی دین بر او حکمفرما باشد، گناه نمیکند. اگر کسی گناه میکند، اگر کسی گناه چشم و گوش و زبان دارد، در اثر بیدینی است و دینش ضعیف است و الاّ اگر دین قوی باشد، انسان را میرساند در سرحد عصمت و زبان را کنترل میکند. آنگاه آن دین، چشم را کنترل میکند و گوش را کنترل میکند و یک آدم بیمه شدۀ کنترل شدهای برای خودش و برای جامعهاش است و اتفاقاً من در وقتی که در قم بودم، کتابی در این باره نوشتم به نام نیروی کنترل کننده. و در آنجا فروضی را گفتم که چه چیز میتواند این انسان درنده را کنترل کند. علم، عقل، تربیت، قانون و امثال اینها نمیتوانند اما دین میتواند. آن هم نه دین فلسفی و استدلالی بلکه دینی که رسوخ در دل کرده باشد و باور کرده باشد که خدا هست. باور کرده باشد که همه جا محضر خداست، همه جا محضر رسول الله است، همه جا محضر حسین است و همه جا محضر امام زمان است و ما در محضر ایشان هستیم و ادب حضور باید مراعات شود. اگر این باور برای کسی پیدا شود، معلوم است که گناه نمیکند. و اگر بخواهیم این باور دینی برای کسی پیدا شود، راهش فقط عبادت است. اهمیت به همۀ واجبات و مخصوصاً نماز، اهمیت به مستحبات نظیر انس با قرآن و انس با دعا و انس با توسل و انس با نماز شب و انس با خدمت به خلق خدا، و همچنین اجتناب از گناه. اینکه گناه جلو بیاید اما نکند. گناه چشم بیاید اما نگاه آلوده نداشته باشد. گناه گوش مثل غیبت و موسیقیهای شهوت انگیز جلو بیاید اما اجتناب کند. و همینطور گناه زبان نداشته باشد. اجتناب از غیبت و دروغ و تهمت، راه اینست که انسان دینی پیدا کند که در دل رسوخ کرده باشد. قرآن میفرماید:
«وَ اُعْبُدْ رَبَّکَ حَتّٰى یَأْتِیَکَ اَلْیَقِینُ»
عبادت کن، آنگاه آن دین قلبی که اسمش یقین است، برایت پیدا میشود و وقتی آن یقین پیدا شد، صددرصد کنترل هستی و یقین داشته باش که گناه در زندگیت نیست. میرسد به آنجا که حاضر است تمام دنیا را بدهد اما یک گناه نکند. حاضر است تمام لذات را بدهد اما یک ظلم نکند.
این روایت بهترین روایات است و میتوان گفت مثل این روایت در کلمات معصومین و حتی در کلمات خود امام حسین«سلاماللهعلیه» نداریم. امام حسین«سلاماللهعلیه» این روایت شریف را در وقتی گفته است که جانگدازترین اوقات بوده است؛ که اگر انسان برای این روایت و حال امام حسین«سلاماللهعلیه» فکر کند، باید بمیرد.
امام حسین«سلاماللهعلیه» در گودال قتلگاه افتاده بود. ناگهان توجه کرد که دشمن رو به خیام حرم رفت. امام حسین چه کند؟ کسی را ندارد که از خیام حرمش دفاع کند. علمدار و ابوالفضلش را از دست داده است و خودش هم تیر سه شعبه به گلوی مبارکش آمده است. اما در مقاتل مینویسند یک افتخار است. ناگهان دیدیم امام حسین«سلاماللهعلیه» شروع کرد زانو زانو رو به لشکر برود. نمیتوانست بایستد و در آن حالی که زانو زانو رو به لشکر میرفت این روایت را خواند. امام حسین«سلاماللهعلیه» با آن مقامش، امام حسین«سلاماللهعلیه» با آن جملۀ «هیهات من الذّلة»، اما التماس میکند:
«وَیْلَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِه»
ای بیانصافها! اگر دین ندارید و اگر ترس از معاد ندارید، آزادمرد و جوانمرد باشید.
شمر به امام حسین«سلاماللهعلیه» گفت چه میگویی؟ فرمودند من با شما جنگ دارم و شما با من جنگ دارید، خیام حرم من چه کرده است؟ لذا دستور داده شد اول برگردید کار حسین را تمام کنید و بعد به خیام حرم هجوم ببرید و خیام حرم را غارت کنید. بالاخره چنین کردند. آن جاذبۀ امام حسین اثر گذاشت و دشمن برگشت و کار امام حسین«سلاماللهعلیه» را تمام کرد و سر بریدۀ حسین«سلاماللهعلیه» بالای نی رفت و بعد از آن ریختند و خیام حرم را غارت کردند و آتش زدند.
از این روایت که روایت آخر امام حسین«سلاماللهعلیه» است، ما سه چهار مطلب استفاده میکنیم که ارزش هر مطلبی از دنیا و آنچه در دنیاست،بیشتر است.
استفادۀ اول اینست که اگر کسی دین بر او حکمفرما باشد، گناه نمیکند. اگر کسی گناه میکند، اگر کسی گناه چشم و گوش و زبان دارد، در اثر بیدینی است و دینش ضعیف است و الاّ اگر دین قوی باشد، انسان را میرساند در سرحد عصمت و زبان را کنترل میکند. آنگاه آن دین، چشم را کنترل میکند و گوش را کنترل میکند و یک آدم بیمه شدۀ کنترل شدهای برای خودش و برای جامعهاش است و اتفاقاً من در وقتی که در قم بودم، کتابی در این باره نوشتم به نام نیروی کنترل کننده. و در آنجا فروضی را گفتم که چه چیز میتواند این انسان درنده را کنترل کند. علم، عقل، تربیت، قانون و امثال اینها نمیتوانند اما دین میتواند. آن هم نه دین فلسفی و استدلالی بلکه دینی که رسوخ در دل کرده باشد و باور کرده باشد که خدا هست. باور کرده باشد که همه جا محضر خداست، همه جا محضر رسول الله است، همه جا محضر حسین است و همه جا محضر امام زمان است و ما در محضر ایشان هستیم و ادب حضور باید مراعات شود. اگر این باور برای کسی پیدا شود، معلوم است که گناه نمیکند. و اگر بخواهیم این باور دینی برای کسی پیدا شود، راهش فقط عبادت است. اهمیت به همۀ واجبات و مخصوصاً نماز، اهمیت به مستحبات نظیر انس با قرآن و انس با دعا و انس با توسل و انس با نماز شب و انس با خدمت به خلق خدا، و همچنین اجتناب از گناه. اینکه گناه جلو بیاید اما نکند. گناه چشم بیاید اما نگاه آلوده نداشته باشد. گناه گوش مثل غیبت و موسیقیهای شهوت انگیز جلو بیاید اما اجتناب کند. و همینطور گناه زبان نداشته باشد. اجتناب از غیبت و دروغ و تهمت، راه اینست که انسان دینی پیدا کند که در دل رسوخ کرده باشد. قرآن میفرماید:
«وَ اُعْبُدْ رَبَّکَ حَتّٰى یَأْتِیَکَ اَلْیَقِینُ»
عبادت کن، آنگاه آن دین قلبی که اسمش یقین است، برایت پیدا میشود و وقتی آن یقین پیدا شد، صددرصد کنترل هستی و یقین داشته باش که گناه در زندگیت نیست. میرسد به آنجا که حاضر است تمام دنیا را بدهد اما یک گناه نکند. حاضر است تمام لذات را بدهد اما یک ظلم نکند.
تاکنون نظری ثبت نشده است