- 17
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 90 تا 93 سوره یونس _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 90 تا 93 سوره یونس _ بخش اول"
بعد از اینکه حجت ذات اقدس الاه بالغ شد، همگان فهمیدند وجود مبارک موسای کلیم سلام الله علیه پیغمبر است
توکل مسبوق به ایمان و ملحوق به انقیاد و اسلام عملی است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَ عَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿90﴾ آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿91﴾ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿92﴾ وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿93﴾
بعد از اینکه حجت ذات اقدس الاه بالغ شد و همگان فهمیدند وجود مبارک موسای کلیم سلام الله علیه پیغمبر است و آنچه را که آورد معجزه و آیات الاهی است و منزه از سحر است معذلک فرعون در صدد تعقیب بنیاسرائیل بود ذات اقدس الاه به موسی سلام الله علیه وحی فرستاد که سحرگاه این قوم را حرکت بده به طرف نیل به طرف این دریای روان و هیچ کدامِ از اینها در مصر نمانند وقتی که به دریا رسیدند آنها گفتند به اینکه از جلو خطر غرق است و از پشت سر خطر شمشیر وجود مبارک موسای کلیم فرمود ﴿کلا ان معی ربی سیهدین﴾ دستور آمد ﴿اضْرب بعصاک البحر﴾ یا ﴿فاضرب لهم فی البحر طریقا یبساً﴾ و دریا وضعش به این صورت شد یعنی این دریای روان این نهر روان که آبهای رفته نمانده بودند رفتند و آبهای نیامده نیامدند و ماندند قهرا یک مسیر خشکی در وسط دریا پیدا شد این آبهای نیامده در حد ﴿کالطود العظیم﴾ مثل سلسله جبال روی همین سطح دریا صف کشیدند قهرا برای اینها یک طریق یَبَس شد این صحنه را وجود مبارک موسای کلیم به اذن خدا پیش آورد خود موسای کلیم و همراهانشان از این دریا گذشتند فرعونیان که از پشت سر رسیدند به دنبال اینها اینها فکر میکردند که برای آنها هم این حالت هست فرعون و اطرافیان و همراهان او وارد این مسیر خشک شدند وقتی بنی اسرائیل از دریا گذشتند ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر﴾ فرعونیها در وسط دریا غرق شدند یعنی آبهایی که تا حال مامور به ایستادن بود حالا روان شد ﴿حتی اذا ادرکه الغرق﴾ در اینجا فرعون احساس خطر نکرد بلکه خطر او را درک کرد دیگر قطعی شد عذاب یک وقت است یک عدهای در دریا میروند احساس خطر میکنند نه اینکه خطر قطعی باشد اینها هراسناک میشوند آنگاه ﴿دعوا الله مخلصین له الدین﴾ خدا میپذیرد و اینها را نجات میدهد اما در جریان فرعون اینطور نبود اینها عذاب الیم را دیدند نه حدس زدند به دلیل اینکه در این تعبیر فرمود ﴿حتی اذا ادرکه الغرق﴾ نه نزدیک بود غرق بشوند دیگر غرق شدند دلیل دوم آن است که وجود مبارک موسای کلیم و هارون سلام الله علیهما از خدای سبحان اینچنین خواستند که ﴿فلا یؤمنوا حتی یروا العذاب الالیم﴾ یعنی برای آنها مسلم بشود که عذاب رسیده است و عذاب را درک کنند و خدای سبحان هم به این دعا پاسخ مثبت داد فرمود ﴿قد اجیبت دعوتکما﴾ طبق این دو شاهد جریان فرعون غیر از جریان ﴿حتی اذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین﴾ است آنها قطع به عذاب ندارند آنها همین که احساس خطر کردند ﴿دعوا الله مخلصین له الدین﴾ اما فرعون خطر را یافت نه تنها احساس کرد هم تعبیر ﴿أدرکه الغرق﴾ شاهد است هم دعای موسی و هارون سلام الله علیهما این بود که ﴿فلا یؤمنوا حتی یروا العذاب الالیم﴾ خدای سبحان هم فرمود ﴿قد اجیبت دعوتکما﴾ اینها شاهد آن است که عذاب آمده در آن حال البته ایمان اثر ندارد این شنیده بود که پیروان موسای کلیم (سلام الله علیه) بین ایمان قلبی و اسلام عملی جمع کردند در آن مسئله رهنمود موسای کلیم که در آیه 84 همین سوره یونس که قبلا بحث شد چنین آمده است ﴿و قال موسی یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکّلوا ان کنتم مسلمین﴾ اگر قلباً ایمان دارید یک و عملا تسلیم هستید دو، توکّل کنید این توکّل مسبوق به آن ایمان و ملحوق به این استسلام و انقیاد و اسلام عملی است در وسط آن ایمان قلبی و این اسلام عملی مسئله توکل طرح شده است یک چنین چیزی کمال است فرعون خیال کرد که در حال غرق هم این هم کمال است لذا گفت ﴿آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین﴾ یعنی قلباً مؤمن، عملاً تسلیم خب این در حال ﴿أدرکه الغرق﴾ نه آن ایمان قلبی سودآور است نه این تسلیم عملی نافع است گرچه هم ایمان را مطرح کرد هم اسلام را هم ایمان قلبی را هم اسلام عملی را اما در حال ﴿أدرکه الغرق﴾ سودی ندارد لذا ذات اقدس الاه به او فرمود ﴿الان و قد کنتم﴾ در همین سوره مبارکه یونس قبلا مطرح شد که ایمان یک حدی دارد یک محدودهای برای قبول ایمان هست آیه پنجاه همین سوره مبارکه یونس که قبلاً بحث شد این بود ﴿قل أرایتم ان اتاکم عذابه بیاتا او نهارا ماذا یستعجل منه المجرمون ٭ اثم اذا ما وقع امنتم به الان و قد کنتم به تستعجلون﴾ این یک اصل کلی است اختصاصی به فرعون ندارد حالا فرعون عذابش بدتر است ﴿یقدم قومه یوم القیامة فاوردهم النار الورد و بئس الیوم المورود﴾ این جزء ائمه کفر است ﴿کدأب آل فرعون﴾ است ﴿وقود النار﴾ است اینها خصوصیات این گروه است اما اصل کلی قرآنی این است که انسان مادامی که مکلَّف است ایمان و اسلامش مقبول است مادامی که تکلیف تبدیل شده است به پاداش دیگر ایمان سودی ندارد در حال احتضار یا در حال قطع به عذاب الاهی که خدا دارد عذاب میکند نه یک حادثهای پیش آمده است به عنوان آزمون اینجا اگر یک حادثهای پیش بیاید به عنوان آزمون انسان نمیداند عذاب الاهی است ممکن است اصلاً آدم را نجات بدهد اما اگر برایشان معلوم با شد که ﴿حتی یروا العذاب الالیم﴾ خدا دارد عذاب میکند آن وقت دیگر ایمان مقبول نیست این یک اصل کلی است در آیه پنجاه همین سوره مبارکه یونس فرمود ﴿قل ارایتم ان اتاکم عذابه بیاتا او نهارا﴾ حالا در بیتوته شب یا در اثنای روز فرق نمیکند ﴿ماذا یستعجل منه المجرمون﴾ تبهکار شتابزده چه کاری را انجام میدهد اگر بخواهد ایمان بیاورد به او گفته میشود ﴿اثم اذا ما وقع امنتم به﴾ حالا که این عذاب اتفاق افتاده داری ایمان میآوری؟ ﴿الان و قد کنتم به تستعجلون﴾ شما که شتابزده به طرف بیراهه میرفتید
سؤال: ... جواب: نه خب بالاخره عفو الاهی حساب دیگری دارد ممکن است ذات اقدس الاه در دنیا عفو بکند ولی انتقام گیری خدا که ﴿و ما أصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم ویعفوا عن کثیر﴾ همین دعای معروف «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر» همین است از خیلی از لغزشها ممکن است خدا صرف نظر بکند بعداً انتقام بگیرد غرض آن است که یک اصل کلی است اختصاصی به فرعون ندارد درباره دیگران هم همین آیه پنجاه و 51 سوره مبارکه یونس فرمود اگر کسی عذاب الاهی را دارد احساس میکند آن وقتی که عذاب الاهی بیاتاً او نهاراً رسید کسی بخواهد ایمان بیاورد به او گفته میشود ﴿الان و قد کنتم به تستعجلون﴾ این حق بود مطلب دیگر این است که گوینده ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ معلوم نیست ذات اقدس الاه باشد بسیاری از موارد است که فعل فرشتگان را خدای سبحان به خود اسناد میدهد کارهای مباشرتی را به حسب ظاهر به خود اسناد میدهد معلوم نیست که ذات اقدس الاه به فرعون گفته باشد در قیامت اصلاً با اینها سخنی ندارد ﴿قال اخسؤا ﴾ از همین است آنها بخواهند حرف بزنند هم ﴿قال اخسؤا﴾ اخسؤا را به کلب میگویند یعنی ساکت باش اینها حتی اجازه عذرخواهی هم ندارند ﴿و لایؤذن لهم فیعتذرون﴾ که یک مقدار عذرخواهی بکنند از نظر روانی سبک بشوند اینچنین هم نیست از آیه برنمیآید که ذات اقدس الاه مستقیماً به فرعون گفته است ﴿الان و قد عصیت قبل﴾ شاید ماموری از ماموران عذاب الاهی این را گفته باشد اینا هم که دارد جبرئیل (سلام الله علیه) گفته است آن هم بعید است تا ثابت بشود کار دشواری است جبرئیل (سلام الله علیه) هم با هر کسی سخن نمیگوید اینها زیرمجموعه فرشتگان عذاباند حالا فرشتگان عذاب نظیر آنچه که در جهنم هستند ﴿علیها ملائکة غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون﴾ آنها هم زیرمجموعه فراوانی دارند اینطور نیست که حالا هر کسی آن فرشته برتر با او سخن بگوید مثل مسئله قبض روح است قبض روح اینطور نیست که برای هر کسی عزرائیل (سلام الله علیه) بیاید برای خیلیها برای اوساط از انسانها همان زیرمجموعه حضرت عزرائیل (سلام الله علیه) میآیند که فرمود ﴿حتی اذا جاء احدکم الموت توفّته رسلنا﴾ آن مأموران، برای خواص از اولیای الاهی عزرائیل سلام الله علیه قبض روح میکند جبرئیل سلام الله علیه هم که مأمور ایصال علوم و معارف است هم همینطور است برای هر کسی جبرئیل نازل نمیشود انبیای الاهی و مانند آنها مهبط جبرئیل (سلام الله علیه) هستند وگرنه فرشتگانی که زیرمجموعه جبرئیل سلام الله علیه هستند ﴿مطاع ثم امین﴾ در آن دستگاههایی که دارد مطاع است و یک عده مطیعاند در آنجا او مطاع امین است یک عده هم از او اطاعت میکنند زیرمجموعه او هستند
سؤال: ... جواب: آنجا هم اجازه تعذیر هم نمیدهند اخسؤ هم میگویند میگویند ساکت باش ولی اینچنین که گفتگو بکند و بگوید ﴿الان و قد عصیت قبل﴾ دلیلی نیست به اینکه، حتی ﴿و کنت من المفسدین﴾ هم همینطور است
سؤال: ... جواب: وحی نیست همانطوری که ذات اقدس الاه به ابلیس هم فرمود که ﴿فاهبط منها﴾ اینها کلام الاهی است لکن آن وحی مقدس نیست ﴿فاخرج منها فانک رجیم﴾ اینها که فخرآور نیست مثل اخسَؤ است «اخسؤ»ای را که عرب به کلب میگوید یعنی خاموش باش ساکت باش عُوْ نکن این هم همانطور است وقتی که یک رمهدار به سگش میگوید اخسؤ یعنی عُوْ نکن ذات اقدس الاه هم به اینگونه از کلاب در قیامت میگوید اخسؤ، اخسؤوا ﴿قال اخسؤوا﴾ حالا معلوم نیست ذات اقدس الاه بگوید شاید فرشتهای از فرشتگان عذاب الاهی به اینها میگویند عُوْ نکنید خیلی از موارد است ذات اقدس الاه کارهایی را که فرشتگان او انجام میدهند به خودش اسناد میدهد ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ میفرماید نه آن ایمان تو اثر دارد نه این اسلام تو برای اینکه آنچه را که در شناسنامه تو هویت تو را پر کرده است عصیان قبلی و افساد مستمرّ تو بود که این مفسد همان صفت مشبهه است که به صیغه اسم فاعل آمده نه اسم فاعل باشد آنگاه این توبیخ بر توبیخهای او افزوده شده است فرمود حالا که غرق است اینطور نیست که جسم و جانت معذَّب بشود و جسمت را هم آب ببرد ما کاری که میکنیم جانت که معذَّب است که «حفرة من حفر النیران» اما برای اینکه عبرت دیگران بشوی اینها را میفرماید تا اینکه عذاب او عذاب الیم باشد این عذاب الیم که وجود مبارک موسی و هارون فرمودند از همین جا شروع میشود ﴿حتی یروا العذاب الالیم﴾ که تأّلمات روحی را هم به همراه دارد خب دیگران غرق شدند اما دیگر توبیخ و تعییر و سرزنش و اینها را نداشتند ولی به فرعون این سرزنشها و توبیخ هست که میشود عذاب الیم فرمود ﴿فالیوم ننجیک ببدنک﴾ تو را نجات نمیدهیم بدنت را نجات میدهیم چون پیوندی بین روح و بدن هست که بالاخره این دو تا یک واقعیت را تشکیل میدهند نفرمود ﴿فالیوم ننجی بدنک﴾ فرمود تو را از راه بدن نجات میدهیم برای اینکه تو مؤلَّف از جان و بدن هستی
سؤال: ... جواب: باید سندش را دید ولی آنجا آن عذابهای کار قارون در این حدّ نبود چون آخر قارون عذاب نرسیده بود به او مگر به فرمان موسی سلام الله علیه آنجا هم ذات اقدس الاه به خودش اسناد میدهد میفرماید ﴿فسخنا به و بداره الارض﴾ ما این کار را کردیم آن هم باید ثابت بشود اگر هم بر فرض گفته باشد آن هم نظیر حرف فرعون است که ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ این قانون که ﴿ما انّ مفاتحه لتنوأ بالعصبة﴾ اینطور بود دیگر مشکلات مالی مصر را میدیدند اینها بر ثروت خود میافزودند عدهای در رنج و فقر به سر میبردند اینها میگفتند ﴿انما اوتیته علی علم عندی﴾ آن خسف را خدای سبحان به خود اسناد میدهد میفرماید ما این کار را کردیم ﴿فخسفنا به و بداره الارض﴾ البته دعا یک وقت خاصی دارد قبل از اینکه به آن مقطع نهایی برسد اثر دارد بعد دیگر اصل کلی همان آیه پنجاه و 51 سوره مبارکه یونس است که خوانده شد به هر کسی باشد گفته میشود ﴿الان و قد منتم به تستعجلون﴾
سؤال: ... جواب: بله خب دوباره ذات اقدس الاه این ذرات را به حال اوّلی برمیگرداند ولی فعلاً برای اینکه عبرت دیگران باشد ﴿لتکون لمن خلفک آیة﴾ بالاخره این بدنها بعد از چند سال که میپوسد دوباره ذات اقدس الاه قدرت دارد که ﴿من یحی العظام و هی رمیم﴾ ولی فعلا برای عبرت است این یک عذاب روحی برای فرعون است نه اینکه فرعون مرده باشد و خدای سبحان بدن او را روی تلّی یا جایی گذاشته باشد دیگران عبرت بگیرند بلکه در همان حال گفتگو که فرعون گفت ﴿و انا من المسلمین﴾ خدا هم فرمود یا مثلاً مأمور الاهی فرمود ﴿الان و قد عصیت قبل﴾ در همین حال برای اینکه عذاب او گذشته از عذاب جسمانی عذاب روحانی هم باشد و یک تالمی هم باشد فرمود ما برای اینکه رسوا بشوی و عبرت دیگران بشوی بدن تو را نجات میدهیم که دیگران ببینند که تو ادعای الوهیّت داشتی بدنت را ببینند که این بشود عذاب الیم وگرنه سرنوشت فرعون با دیگران یکی بود همان عذاب غرق بود یک عذاب الیم به این صورت نبود دیگر عذاب روحی و تألّم درونی خب فرمود ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة و ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون﴾ جریان بدن و روح را در آیات فراوانی ذکر کردند که انسان که میمیرد روحش مستقیما در اختیار فرشتگان الاهی قرار میگیرد و وفات میکند نه فوت او متوفّا میشود آیه ده و یازده سوره مبارکه سجده این است ﴿أإذا ضللْنا فی الارض أإنا لفی خلق جدید﴾ آنها که منکر معاد بودند میگفتند بشر که مرد در زمین میپوسد و خاک میشود دیگر دوباره که حیاتی نیست ﴿أإذا ضللْنا فی الارض أإنا لفی خلق جدید﴾ پاسخی که ذات اقدس الاه میفرماید [این است که] ﴿بل هم بلقاء ربهم کافرون﴾ شما از ملاقات پروردگار خبری ندارید و به لقاءالله کفر میورزید این پاسخ اجمالی پاسخ تفصیلی این است که بدن شما در زمین میرود و جان شما که در زمین نمیرود و گم نمیشود آن که مربوط به جان شماست توفی است ﴿قل یتوفٰکم ملک الموت الذی وکل بکم﴾ توفی است آنها متوفّیاند شما میشوید متوفّا. توفّی و وفا و متوفّا و مانند آن این کلمه با همه مشتقاتش در جایی به کار میرود که چیزی زمین نماند میگویند فلان کس مستوفا بیان کرد مستوفا نوشت یا دِیْنَش را استیفا کرد و حقَّش را استیفا کرد یعنی چیزی فروگذار نکرد فرمود چیزی از شما فروگذار نمیشود هیچ چیزی از شما به زمین نمیافتد تمام حقیقتتان را فرشته الاهی اخذ میکند ﴿قل یتوفٰکم ملک الموت الذی وکل بکم﴾ میماند آن بدن آن را در بخش پایانی سوره مبارکه یس جواب داد که ﴿من یحی العظام و هی رمیم﴾ خب ﴿قل یحییها الذی أنشأها اول مرة﴾ آنکه هیچ نبود و ایجاد کرد خب دوباره پراکنده را جمع میکند این که محذوری ندارد مگر بدن قبلاً موجود بود مگر این ذراتش قبلاً موجود بودند اینکه ﴿و قد خلقتک من قبل و لم تکُ شیئا﴾ این شیئا خبر کان نیست این کان «کان»ی تامّه است نه «کان»ی ناقصه یعنی تو شیئی نبودی یعنی کان «کان»ی تامّه است فقط فاعل میگیرد نه اسم لا شیء بودی بعد موجود شدی خب اگر انسان لا شیء بود هیچچیز نبود بعد ذات اقدس الاه ابداعاً او را آفرید خب الان ذراتش پراکنده است دیگر جمع میکند ﴿قل یحییها الذی انشاها اول مره﴾ عمده جریان روح است که این روح اصلاً فانی نمیشود به زمین نمیافتد ﴿قل یتوفٰکم ملک الموت الذی وکل بکم﴾ لذا در این بخش هم فرمود که
سئوال: ... جواب: حالا تا آنکه آن متوفّا که باشد ذات اقدس الاه همه این کارها را به خودش نسبت میدهد اما آن اوحدی از انسانها مثل انبیای اولی العزم اولیا معصومین اهل بیت (علیهم السلام) آنها را ممکن است ﴿الله یتوفی الانفس حین﴾ هر کسی به آن حد نمیرسد که بگوید «روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم» این آرزوی خیلیهاست آن که میرسد گروه کمیاند اوحدی از انبیا و اولیای الاهی روحشان را ذات اقدس الاه قبض میکند در مسئله نفخ روح هم اینچنین است ﴿و نفخت فیه من روحی﴾ هم اینطور نیست که همه بی واسطه نفخ بشوند خیلیها به واسطه نفخ میشوند بنابراین در صعود مثل نزول و در نزول مثل صعود مراتب محفوظ است در اینجا که فرمود ﴿فالیوم ننجیک ببدنک﴾ یعنی روحت که «حفرة من حفر النیران» این معذّب است به دلیل اینکه فرمود ما الان اینها را در عذاب نگه میداریم و یوم القیامه که شد ﴿أدخلوا آل فرعون اشد العذاب﴾ ﴿النّار یعرضون علیها غدوّاً و عشیا﴾ یک مسیری از جهنم کبرا به قبر اینها که «حفرة من حفر النیران» است باز است که تمام آن شعلهها و دودها و حرارتها به این «حفرة من حفر النیران» میرسد بعد هم وقتی قیامت کبرا قیام کرد ﴿أدخلوا آل فرعون اشد العذاب﴾ یعنی قبلا گرفتار عذاب شدید بودند الان گرفتار اشد العذاب هستند این مربوط به برزخ آن هم مربوط به قیامت کبرا این مربوط به روحشان در هر نشئهای هم بدن مناسب با آن نشئه هست در برزخ هم بدن دارند در قیامت هم بدن دارند اما این بدن عنصری دنیایی این برای اینکه عبرت قرار بگیرد این را میگذارند یک جایی که همه ببینند آنها که فکر میکردند تو ربّ و الاهی مثلاً معذَّب نیستی از اشتباه درمیآیند آنها که فکر میکردند همیشه ﴿و قد أفلح الیوم استعلی﴾ تو را میبینند و عبرت میگیرند ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة﴾ در سوره مبارکه یوسف آیه 105 این صورت آمده است ﴿و کایّن من آیه فی السموات والارض یمرون علیها و هم عنها معرضون﴾ بسیاری از آیات الاهی است که در آسمان و زمین هست و اینها عبور میکنند و همانطور به تعبیر رایج بی تفاوت از کنارش میگذرند ﴿یمرون علیها﴾ این ﴿یمرون علیها و هم عنها معرضون﴾ یعنی بی تفاوت از کنارش میگذرند همین تعبیر رایج از آن آیه استفاده میشود آیات الاهی را میبینند ولی عبرت نمیگیرند هم فرمود ما به عنوان آیت و عبرت بدن تو را نجات میدهیم لکن کثیری از مردم غافلاند یک مسئلهای طرح میشود که اگر وجود مبارک موسی و هارون (سلام الله علیهما) نفرین کردند دیگران حق نفرین دارند یا نه آنها چون میدانند چه زمانی نفرین بکنند چه زمانی دعا بکنند چه برای خود چه برای دیگران اما دیگران چه زمانی؟ البته نسبت به افراد عادی دو تا راه دارد اگر یک کسی اهل استنباط باشد اطلاقات ادلّه و عمومات ادلهای در کار باشد خب یا دعا میکند یا نفرین و اما اگر اطلاقاتی و عموماتی در کار نباشد همان راهی را که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به قاضیها فرمود شما برای اینکه به خطر حکم به غیر ما انزل الله نیفتید تحقیق کنید مشورت کنید و سرانجام «استفتِ صدرک استفتِ قلبک» این چند تا روایت را مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله علیه) در کتاب قضای وسائل نقل کرده است که حضرت به بعضی از افراد در صدر اسلام فرمود که شما به تشخیص موضوعات اگر برای شما معلوم نیست حق با زید است یا با عمرو حق با مدّعی است یا با منکر خب بینه هست یمین هست شواهد هست ادله هست براهین هست ولی گاهی در موضوعات گرفتار میشوید ولی خوب که بررسی کنید «استفتِ صدرک» به دلت مراجعه کن ببین حق با کیست خب این یک راه بسیار مهمی است راه خوبی است این دل اگر آلوده نشود یک صدر امین است یک مفتی امین است آن فطرت خوبی است برای آدم این راه باز است منتها این راه متأسّفانه نه در حوزهها از این راه خبری است نه در دانشگاهها که راه دل باشد که انسان از راه ﴿و یزکیهم﴾ از راه تطهیر از راه آیینه کردن این دل را به یک سمتی نگه بدارد که احکام و اسرار الاهی در آن دل بتابد ما گرفتار گوش و چشم هستیم کتابهایی را میخوانیم و حرفهایی را هم از دیگران میشنویم اما یک راه درونی هم هست که اگر آن را طی کردیم دل را تطهیر کردیم این دل به منزله آینه است اسرار الاهی در آن میتابد این چندتا روایت یک مقدارش در همین بحثهای تفسیری خوانده شد مرحوم صاحب وسائل در کتاب القضا ذکر میکند که حضرت به قاضی میفرماید که از صدرت و از دلت استفتا بکن او فتوا میدهد در جریان دعا و نفرین هم همینطور است اگر اطلاقات و عموماتی بود که انسان میتواند از آنها استنباطِ حکم دعا و نفرین بکند نشد به قلبش مراجعه بکند.
«والحمد لله رب العالمین»
بعد از اینکه حجت ذات اقدس الاه بالغ شد، همگان فهمیدند وجود مبارک موسای کلیم سلام الله علیه پیغمبر است
توکل مسبوق به ایمان و ملحوق به انقیاد و اسلام عملی است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَ عَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿90﴾ آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿91﴾ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿92﴾ وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿93﴾
بعد از اینکه حجت ذات اقدس الاه بالغ شد و همگان فهمیدند وجود مبارک موسای کلیم سلام الله علیه پیغمبر است و آنچه را که آورد معجزه و آیات الاهی است و منزه از سحر است معذلک فرعون در صدد تعقیب بنیاسرائیل بود ذات اقدس الاه به موسی سلام الله علیه وحی فرستاد که سحرگاه این قوم را حرکت بده به طرف نیل به طرف این دریای روان و هیچ کدامِ از اینها در مصر نمانند وقتی که به دریا رسیدند آنها گفتند به اینکه از جلو خطر غرق است و از پشت سر خطر شمشیر وجود مبارک موسای کلیم فرمود ﴿کلا ان معی ربی سیهدین﴾ دستور آمد ﴿اضْرب بعصاک البحر﴾ یا ﴿فاضرب لهم فی البحر طریقا یبساً﴾ و دریا وضعش به این صورت شد یعنی این دریای روان این نهر روان که آبهای رفته نمانده بودند رفتند و آبهای نیامده نیامدند و ماندند قهرا یک مسیر خشکی در وسط دریا پیدا شد این آبهای نیامده در حد ﴿کالطود العظیم﴾ مثل سلسله جبال روی همین سطح دریا صف کشیدند قهرا برای اینها یک طریق یَبَس شد این صحنه را وجود مبارک موسای کلیم به اذن خدا پیش آورد خود موسای کلیم و همراهانشان از این دریا گذشتند فرعونیان که از پشت سر رسیدند به دنبال اینها اینها فکر میکردند که برای آنها هم این حالت هست فرعون و اطرافیان و همراهان او وارد این مسیر خشک شدند وقتی بنی اسرائیل از دریا گذشتند ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر﴾ فرعونیها در وسط دریا غرق شدند یعنی آبهایی که تا حال مامور به ایستادن بود حالا روان شد ﴿حتی اذا ادرکه الغرق﴾ در اینجا فرعون احساس خطر نکرد بلکه خطر او را درک کرد دیگر قطعی شد عذاب یک وقت است یک عدهای در دریا میروند احساس خطر میکنند نه اینکه خطر قطعی باشد اینها هراسناک میشوند آنگاه ﴿دعوا الله مخلصین له الدین﴾ خدا میپذیرد و اینها را نجات میدهد اما در جریان فرعون اینطور نبود اینها عذاب الیم را دیدند نه حدس زدند به دلیل اینکه در این تعبیر فرمود ﴿حتی اذا ادرکه الغرق﴾ نه نزدیک بود غرق بشوند دیگر غرق شدند دلیل دوم آن است که وجود مبارک موسای کلیم و هارون سلام الله علیهما از خدای سبحان اینچنین خواستند که ﴿فلا یؤمنوا حتی یروا العذاب الالیم﴾ یعنی برای آنها مسلم بشود که عذاب رسیده است و عذاب را درک کنند و خدای سبحان هم به این دعا پاسخ مثبت داد فرمود ﴿قد اجیبت دعوتکما﴾ طبق این دو شاهد جریان فرعون غیر از جریان ﴿حتی اذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین﴾ است آنها قطع به عذاب ندارند آنها همین که احساس خطر کردند ﴿دعوا الله مخلصین له الدین﴾ اما فرعون خطر را یافت نه تنها احساس کرد هم تعبیر ﴿أدرکه الغرق﴾ شاهد است هم دعای موسی و هارون سلام الله علیهما این بود که ﴿فلا یؤمنوا حتی یروا العذاب الالیم﴾ خدای سبحان هم فرمود ﴿قد اجیبت دعوتکما﴾ اینها شاهد آن است که عذاب آمده در آن حال البته ایمان اثر ندارد این شنیده بود که پیروان موسای کلیم (سلام الله علیه) بین ایمان قلبی و اسلام عملی جمع کردند در آن مسئله رهنمود موسای کلیم که در آیه 84 همین سوره یونس که قبلا بحث شد چنین آمده است ﴿و قال موسی یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکّلوا ان کنتم مسلمین﴾ اگر قلباً ایمان دارید یک و عملا تسلیم هستید دو، توکّل کنید این توکّل مسبوق به آن ایمان و ملحوق به این استسلام و انقیاد و اسلام عملی است در وسط آن ایمان قلبی و این اسلام عملی مسئله توکل طرح شده است یک چنین چیزی کمال است فرعون خیال کرد که در حال غرق هم این هم کمال است لذا گفت ﴿آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین﴾ یعنی قلباً مؤمن، عملاً تسلیم خب این در حال ﴿أدرکه الغرق﴾ نه آن ایمان قلبی سودآور است نه این تسلیم عملی نافع است گرچه هم ایمان را مطرح کرد هم اسلام را هم ایمان قلبی را هم اسلام عملی را اما در حال ﴿أدرکه الغرق﴾ سودی ندارد لذا ذات اقدس الاه به او فرمود ﴿الان و قد کنتم﴾ در همین سوره مبارکه یونس قبلا مطرح شد که ایمان یک حدی دارد یک محدودهای برای قبول ایمان هست آیه پنجاه همین سوره مبارکه یونس که قبلاً بحث شد این بود ﴿قل أرایتم ان اتاکم عذابه بیاتا او نهارا ماذا یستعجل منه المجرمون ٭ اثم اذا ما وقع امنتم به الان و قد کنتم به تستعجلون﴾ این یک اصل کلی است اختصاصی به فرعون ندارد حالا فرعون عذابش بدتر است ﴿یقدم قومه یوم القیامة فاوردهم النار الورد و بئس الیوم المورود﴾ این جزء ائمه کفر است ﴿کدأب آل فرعون﴾ است ﴿وقود النار﴾ است اینها خصوصیات این گروه است اما اصل کلی قرآنی این است که انسان مادامی که مکلَّف است ایمان و اسلامش مقبول است مادامی که تکلیف تبدیل شده است به پاداش دیگر ایمان سودی ندارد در حال احتضار یا در حال قطع به عذاب الاهی که خدا دارد عذاب میکند نه یک حادثهای پیش آمده است به عنوان آزمون اینجا اگر یک حادثهای پیش بیاید به عنوان آزمون انسان نمیداند عذاب الاهی است ممکن است اصلاً آدم را نجات بدهد اما اگر برایشان معلوم با شد که ﴿حتی یروا العذاب الالیم﴾ خدا دارد عذاب میکند آن وقت دیگر ایمان مقبول نیست این یک اصل کلی است در آیه پنجاه همین سوره مبارکه یونس فرمود ﴿قل ارایتم ان اتاکم عذابه بیاتا او نهارا﴾ حالا در بیتوته شب یا در اثنای روز فرق نمیکند ﴿ماذا یستعجل منه المجرمون﴾ تبهکار شتابزده چه کاری را انجام میدهد اگر بخواهد ایمان بیاورد به او گفته میشود ﴿اثم اذا ما وقع امنتم به﴾ حالا که این عذاب اتفاق افتاده داری ایمان میآوری؟ ﴿الان و قد کنتم به تستعجلون﴾ شما که شتابزده به طرف بیراهه میرفتید
سؤال: ... جواب: نه خب بالاخره عفو الاهی حساب دیگری دارد ممکن است ذات اقدس الاه در دنیا عفو بکند ولی انتقام گیری خدا که ﴿و ما أصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم ویعفوا عن کثیر﴾ همین دعای معروف «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر» همین است از خیلی از لغزشها ممکن است خدا صرف نظر بکند بعداً انتقام بگیرد غرض آن است که یک اصل کلی است اختصاصی به فرعون ندارد درباره دیگران هم همین آیه پنجاه و 51 سوره مبارکه یونس فرمود اگر کسی عذاب الاهی را دارد احساس میکند آن وقتی که عذاب الاهی بیاتاً او نهاراً رسید کسی بخواهد ایمان بیاورد به او گفته میشود ﴿الان و قد کنتم به تستعجلون﴾ این حق بود مطلب دیگر این است که گوینده ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ معلوم نیست ذات اقدس الاه باشد بسیاری از موارد است که فعل فرشتگان را خدای سبحان به خود اسناد میدهد کارهای مباشرتی را به حسب ظاهر به خود اسناد میدهد معلوم نیست که ذات اقدس الاه به فرعون گفته باشد در قیامت اصلاً با اینها سخنی ندارد ﴿قال اخسؤا ﴾ از همین است آنها بخواهند حرف بزنند هم ﴿قال اخسؤا﴾ اخسؤا را به کلب میگویند یعنی ساکت باش اینها حتی اجازه عذرخواهی هم ندارند ﴿و لایؤذن لهم فیعتذرون﴾ که یک مقدار عذرخواهی بکنند از نظر روانی سبک بشوند اینچنین هم نیست از آیه برنمیآید که ذات اقدس الاه مستقیماً به فرعون گفته است ﴿الان و قد عصیت قبل﴾ شاید ماموری از ماموران عذاب الاهی این را گفته باشد اینا هم که دارد جبرئیل (سلام الله علیه) گفته است آن هم بعید است تا ثابت بشود کار دشواری است جبرئیل (سلام الله علیه) هم با هر کسی سخن نمیگوید اینها زیرمجموعه فرشتگان عذاباند حالا فرشتگان عذاب نظیر آنچه که در جهنم هستند ﴿علیها ملائکة غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون﴾ آنها هم زیرمجموعه فراوانی دارند اینطور نیست که حالا هر کسی آن فرشته برتر با او سخن بگوید مثل مسئله قبض روح است قبض روح اینطور نیست که برای هر کسی عزرائیل (سلام الله علیه) بیاید برای خیلیها برای اوساط از انسانها همان زیرمجموعه حضرت عزرائیل (سلام الله علیه) میآیند که فرمود ﴿حتی اذا جاء احدکم الموت توفّته رسلنا﴾ آن مأموران، برای خواص از اولیای الاهی عزرائیل سلام الله علیه قبض روح میکند جبرئیل سلام الله علیه هم که مأمور ایصال علوم و معارف است هم همینطور است برای هر کسی جبرئیل نازل نمیشود انبیای الاهی و مانند آنها مهبط جبرئیل (سلام الله علیه) هستند وگرنه فرشتگانی که زیرمجموعه جبرئیل سلام الله علیه هستند ﴿مطاع ثم امین﴾ در آن دستگاههایی که دارد مطاع است و یک عده مطیعاند در آنجا او مطاع امین است یک عده هم از او اطاعت میکنند زیرمجموعه او هستند
سؤال: ... جواب: آنجا هم اجازه تعذیر هم نمیدهند اخسؤ هم میگویند میگویند ساکت باش ولی اینچنین که گفتگو بکند و بگوید ﴿الان و قد عصیت قبل﴾ دلیلی نیست به اینکه، حتی ﴿و کنت من المفسدین﴾ هم همینطور است
سؤال: ... جواب: وحی نیست همانطوری که ذات اقدس الاه به ابلیس هم فرمود که ﴿فاهبط منها﴾ اینها کلام الاهی است لکن آن وحی مقدس نیست ﴿فاخرج منها فانک رجیم﴾ اینها که فخرآور نیست مثل اخسَؤ است «اخسؤ»ای را که عرب به کلب میگوید یعنی خاموش باش ساکت باش عُوْ نکن این هم همانطور است وقتی که یک رمهدار به سگش میگوید اخسؤ یعنی عُوْ نکن ذات اقدس الاه هم به اینگونه از کلاب در قیامت میگوید اخسؤ، اخسؤوا ﴿قال اخسؤوا﴾ حالا معلوم نیست ذات اقدس الاه بگوید شاید فرشتهای از فرشتگان عذاب الاهی به اینها میگویند عُوْ نکنید خیلی از موارد است ذات اقدس الاه کارهایی را که فرشتگان او انجام میدهند به خودش اسناد میدهد ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ میفرماید نه آن ایمان تو اثر دارد نه این اسلام تو برای اینکه آنچه را که در شناسنامه تو هویت تو را پر کرده است عصیان قبلی و افساد مستمرّ تو بود که این مفسد همان صفت مشبهه است که به صیغه اسم فاعل آمده نه اسم فاعل باشد آنگاه این توبیخ بر توبیخهای او افزوده شده است فرمود حالا که غرق است اینطور نیست که جسم و جانت معذَّب بشود و جسمت را هم آب ببرد ما کاری که میکنیم جانت که معذَّب است که «حفرة من حفر النیران» اما برای اینکه عبرت دیگران بشوی اینها را میفرماید تا اینکه عذاب او عذاب الیم باشد این عذاب الیم که وجود مبارک موسی و هارون فرمودند از همین جا شروع میشود ﴿حتی یروا العذاب الالیم﴾ که تأّلمات روحی را هم به همراه دارد خب دیگران غرق شدند اما دیگر توبیخ و تعییر و سرزنش و اینها را نداشتند ولی به فرعون این سرزنشها و توبیخ هست که میشود عذاب الیم فرمود ﴿فالیوم ننجیک ببدنک﴾ تو را نجات نمیدهیم بدنت را نجات میدهیم چون پیوندی بین روح و بدن هست که بالاخره این دو تا یک واقعیت را تشکیل میدهند نفرمود ﴿فالیوم ننجی بدنک﴾ فرمود تو را از راه بدن نجات میدهیم برای اینکه تو مؤلَّف از جان و بدن هستی
سؤال: ... جواب: باید سندش را دید ولی آنجا آن عذابهای کار قارون در این حدّ نبود چون آخر قارون عذاب نرسیده بود به او مگر به فرمان موسی سلام الله علیه آنجا هم ذات اقدس الاه به خودش اسناد میدهد میفرماید ﴿فسخنا به و بداره الارض﴾ ما این کار را کردیم آن هم باید ثابت بشود اگر هم بر فرض گفته باشد آن هم نظیر حرف فرعون است که ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ این قانون که ﴿ما انّ مفاتحه لتنوأ بالعصبة﴾ اینطور بود دیگر مشکلات مالی مصر را میدیدند اینها بر ثروت خود میافزودند عدهای در رنج و فقر به سر میبردند اینها میگفتند ﴿انما اوتیته علی علم عندی﴾ آن خسف را خدای سبحان به خود اسناد میدهد میفرماید ما این کار را کردیم ﴿فخسفنا به و بداره الارض﴾ البته دعا یک وقت خاصی دارد قبل از اینکه به آن مقطع نهایی برسد اثر دارد بعد دیگر اصل کلی همان آیه پنجاه و 51 سوره مبارکه یونس است که خوانده شد به هر کسی باشد گفته میشود ﴿الان و قد منتم به تستعجلون﴾
سؤال: ... جواب: بله خب دوباره ذات اقدس الاه این ذرات را به حال اوّلی برمیگرداند ولی فعلاً برای اینکه عبرت دیگران باشد ﴿لتکون لمن خلفک آیة﴾ بالاخره این بدنها بعد از چند سال که میپوسد دوباره ذات اقدس الاه قدرت دارد که ﴿من یحی العظام و هی رمیم﴾ ولی فعلا برای عبرت است این یک عذاب روحی برای فرعون است نه اینکه فرعون مرده باشد و خدای سبحان بدن او را روی تلّی یا جایی گذاشته باشد دیگران عبرت بگیرند بلکه در همان حال گفتگو که فرعون گفت ﴿و انا من المسلمین﴾ خدا هم فرمود یا مثلاً مأمور الاهی فرمود ﴿الان و قد عصیت قبل﴾ در همین حال برای اینکه عذاب او گذشته از عذاب جسمانی عذاب روحانی هم باشد و یک تالمی هم باشد فرمود ما برای اینکه رسوا بشوی و عبرت دیگران بشوی بدن تو را نجات میدهیم که دیگران ببینند که تو ادعای الوهیّت داشتی بدنت را ببینند که این بشود عذاب الیم وگرنه سرنوشت فرعون با دیگران یکی بود همان عذاب غرق بود یک عذاب الیم به این صورت نبود دیگر عذاب روحی و تألّم درونی خب فرمود ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة و ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون﴾ جریان بدن و روح را در آیات فراوانی ذکر کردند که انسان که میمیرد روحش مستقیما در اختیار فرشتگان الاهی قرار میگیرد و وفات میکند نه فوت او متوفّا میشود آیه ده و یازده سوره مبارکه سجده این است ﴿أإذا ضللْنا فی الارض أإنا لفی خلق جدید﴾ آنها که منکر معاد بودند میگفتند بشر که مرد در زمین میپوسد و خاک میشود دیگر دوباره که حیاتی نیست ﴿أإذا ضللْنا فی الارض أإنا لفی خلق جدید﴾ پاسخی که ذات اقدس الاه میفرماید [این است که] ﴿بل هم بلقاء ربهم کافرون﴾ شما از ملاقات پروردگار خبری ندارید و به لقاءالله کفر میورزید این پاسخ اجمالی پاسخ تفصیلی این است که بدن شما در زمین میرود و جان شما که در زمین نمیرود و گم نمیشود آن که مربوط به جان شماست توفی است ﴿قل یتوفٰکم ملک الموت الذی وکل بکم﴾ توفی است آنها متوفّیاند شما میشوید متوفّا. توفّی و وفا و متوفّا و مانند آن این کلمه با همه مشتقاتش در جایی به کار میرود که چیزی زمین نماند میگویند فلان کس مستوفا بیان کرد مستوفا نوشت یا دِیْنَش را استیفا کرد و حقَّش را استیفا کرد یعنی چیزی فروگذار نکرد فرمود چیزی از شما فروگذار نمیشود هیچ چیزی از شما به زمین نمیافتد تمام حقیقتتان را فرشته الاهی اخذ میکند ﴿قل یتوفٰکم ملک الموت الذی وکل بکم﴾ میماند آن بدن آن را در بخش پایانی سوره مبارکه یس جواب داد که ﴿من یحی العظام و هی رمیم﴾ خب ﴿قل یحییها الذی أنشأها اول مرة﴾ آنکه هیچ نبود و ایجاد کرد خب دوباره پراکنده را جمع میکند این که محذوری ندارد مگر بدن قبلاً موجود بود مگر این ذراتش قبلاً موجود بودند اینکه ﴿و قد خلقتک من قبل و لم تکُ شیئا﴾ این شیئا خبر کان نیست این کان «کان»ی تامّه است نه «کان»ی ناقصه یعنی تو شیئی نبودی یعنی کان «کان»ی تامّه است فقط فاعل میگیرد نه اسم لا شیء بودی بعد موجود شدی خب اگر انسان لا شیء بود هیچچیز نبود بعد ذات اقدس الاه ابداعاً او را آفرید خب الان ذراتش پراکنده است دیگر جمع میکند ﴿قل یحییها الذی انشاها اول مره﴾ عمده جریان روح است که این روح اصلاً فانی نمیشود به زمین نمیافتد ﴿قل یتوفٰکم ملک الموت الذی وکل بکم﴾ لذا در این بخش هم فرمود که
سئوال: ... جواب: حالا تا آنکه آن متوفّا که باشد ذات اقدس الاه همه این کارها را به خودش نسبت میدهد اما آن اوحدی از انسانها مثل انبیای اولی العزم اولیا معصومین اهل بیت (علیهم السلام) آنها را ممکن است ﴿الله یتوفی الانفس حین﴾ هر کسی به آن حد نمیرسد که بگوید «روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم» این آرزوی خیلیهاست آن که میرسد گروه کمیاند اوحدی از انبیا و اولیای الاهی روحشان را ذات اقدس الاه قبض میکند در مسئله نفخ روح هم اینچنین است ﴿و نفخت فیه من روحی﴾ هم اینطور نیست که همه بی واسطه نفخ بشوند خیلیها به واسطه نفخ میشوند بنابراین در صعود مثل نزول و در نزول مثل صعود مراتب محفوظ است در اینجا که فرمود ﴿فالیوم ننجیک ببدنک﴾ یعنی روحت که «حفرة من حفر النیران» این معذّب است به دلیل اینکه فرمود ما الان اینها را در عذاب نگه میداریم و یوم القیامه که شد ﴿أدخلوا آل فرعون اشد العذاب﴾ ﴿النّار یعرضون علیها غدوّاً و عشیا﴾ یک مسیری از جهنم کبرا به قبر اینها که «حفرة من حفر النیران» است باز است که تمام آن شعلهها و دودها و حرارتها به این «حفرة من حفر النیران» میرسد بعد هم وقتی قیامت کبرا قیام کرد ﴿أدخلوا آل فرعون اشد العذاب﴾ یعنی قبلا گرفتار عذاب شدید بودند الان گرفتار اشد العذاب هستند این مربوط به برزخ آن هم مربوط به قیامت کبرا این مربوط به روحشان در هر نشئهای هم بدن مناسب با آن نشئه هست در برزخ هم بدن دارند در قیامت هم بدن دارند اما این بدن عنصری دنیایی این برای اینکه عبرت قرار بگیرد این را میگذارند یک جایی که همه ببینند آنها که فکر میکردند تو ربّ و الاهی مثلاً معذَّب نیستی از اشتباه درمیآیند آنها که فکر میکردند همیشه ﴿و قد أفلح الیوم استعلی﴾ تو را میبینند و عبرت میگیرند ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة﴾ در سوره مبارکه یوسف آیه 105 این صورت آمده است ﴿و کایّن من آیه فی السموات والارض یمرون علیها و هم عنها معرضون﴾ بسیاری از آیات الاهی است که در آسمان و زمین هست و اینها عبور میکنند و همانطور به تعبیر رایج بی تفاوت از کنارش میگذرند ﴿یمرون علیها﴾ این ﴿یمرون علیها و هم عنها معرضون﴾ یعنی بی تفاوت از کنارش میگذرند همین تعبیر رایج از آن آیه استفاده میشود آیات الاهی را میبینند ولی عبرت نمیگیرند هم فرمود ما به عنوان آیت و عبرت بدن تو را نجات میدهیم لکن کثیری از مردم غافلاند یک مسئلهای طرح میشود که اگر وجود مبارک موسی و هارون (سلام الله علیهما) نفرین کردند دیگران حق نفرین دارند یا نه آنها چون میدانند چه زمانی نفرین بکنند چه زمانی دعا بکنند چه برای خود چه برای دیگران اما دیگران چه زمانی؟ البته نسبت به افراد عادی دو تا راه دارد اگر یک کسی اهل استنباط باشد اطلاقات ادلّه و عمومات ادلهای در کار باشد خب یا دعا میکند یا نفرین و اما اگر اطلاقاتی و عموماتی در کار نباشد همان راهی را که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به قاضیها فرمود شما برای اینکه به خطر حکم به غیر ما انزل الله نیفتید تحقیق کنید مشورت کنید و سرانجام «استفتِ صدرک استفتِ قلبک» این چند تا روایت را مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله علیه) در کتاب قضای وسائل نقل کرده است که حضرت به بعضی از افراد در صدر اسلام فرمود که شما به تشخیص موضوعات اگر برای شما معلوم نیست حق با زید است یا با عمرو حق با مدّعی است یا با منکر خب بینه هست یمین هست شواهد هست ادله هست براهین هست ولی گاهی در موضوعات گرفتار میشوید ولی خوب که بررسی کنید «استفتِ صدرک» به دلت مراجعه کن ببین حق با کیست خب این یک راه بسیار مهمی است راه خوبی است این دل اگر آلوده نشود یک صدر امین است یک مفتی امین است آن فطرت خوبی است برای آدم این راه باز است منتها این راه متأسّفانه نه در حوزهها از این راه خبری است نه در دانشگاهها که راه دل باشد که انسان از راه ﴿و یزکیهم﴾ از راه تطهیر از راه آیینه کردن این دل را به یک سمتی نگه بدارد که احکام و اسرار الاهی در آن دل بتابد ما گرفتار گوش و چشم هستیم کتابهایی را میخوانیم و حرفهایی را هم از دیگران میشنویم اما یک راه درونی هم هست که اگر آن را طی کردیم دل را تطهیر کردیم این دل به منزله آینه است اسرار الاهی در آن میتابد این چندتا روایت یک مقدارش در همین بحثهای تفسیری خوانده شد مرحوم صاحب وسائل در کتاب القضا ذکر میکند که حضرت به قاضی میفرماید که از صدرت و از دلت استفتا بکن او فتوا میدهد در جریان دعا و نفرین هم همینطور است اگر اطلاقات و عموماتی بود که انسان میتواند از آنها استنباطِ حکم دعا و نفرین بکند نشد به قلبش مراجعه بکند.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است