- 2975
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 73 و 74 سوره کهف
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره کهف - آیه 73 و 74
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِى بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِى مِنْ أَمْرِى عُسْراً
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةَ بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُّکْراً
ترجمه
(موسى) گفت: مرا به خاطر فراموش ىام مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر.
پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد کردند، پس خضر او را کشت. موسى گفت: آیا بىگناهى را بدون آنکه کسى را کشته باشد، کشتى؟ به راستى کار زشت و منکرى انجام دادى!
نه انبیا فراموشکارند، نه فراموشى قابل انتقاد و مؤاخذه است. بنابراین در جمله «لاتؤاخذنى بما نَسیتُ»، مراد از نسیان، رها کردن قرار تبعیّت و سکوت، به دلیل کارهایى بود که به نظر موسى خلاف شرع مى آمد.
«اِرهاق»، هم به معناى فراگیر شدن با قهر و غلبه است و هم به تکلیف کردن به کار سخت گفته مى شود.
از کلمه «غلام» و«زکیّة» استفاده مى شود که نوجوان به تکلیف نرسیده بود. کلمه «نُکر» از «اِمر» شدیدتر است، زیرا در مورد سوراخ کردن کشتى فرمود: «شیئاً اِمراً»، ولى در مورد کشتن نوجوان فرمود: «شیئاً نُکراً».
پیام ها
1- معلّم و استاد مى تواند شاگرد خود را مؤاخذه کند. «لاتؤاخذنى»
2- در تعلیم وتربیت نباید کار را بر شاگردان سخت گرفت. «لاترهقنى من امرى عسراً»
3- معلّم و استاد، پس از پذیرش اشتباه و عذرخواهى شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. «فانطلقا»
4- معلّم باید شاگرد را به تدریج با معارف آشنا کند. «فانطلقا» (موسى گام به گام با اسرار آشنا مى شود.)
5 - مراعات محکمات، مهمتر از تعهّدات اخلاقى است. «أقتلتَ نفساً زکیّة» موسى به خاطر اینکه قتل را از منکرات مى دانست، نهى از منکر را برخورد لازم دید و نهى کرد و از تعهّد اخلاقى که داده بود، دست برداشت.
6- قانون قصاص، در دین موسى نیز بوده است. «أقتلتَ نفساً زکیّة بغیر نفس» اعتراض موسى این بود که چرا نوجوانى را که قاتل نبوده کشتى؟
7- گاهى آنچه نزد کسى «معروف» است، نزد دیگرى «منکر» جلوه مىکند. «جئت شیئاً نُکراً»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِى بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِى مِنْ أَمْرِى عُسْراً
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةَ بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُّکْراً
ترجمه
(موسى) گفت: مرا به خاطر فراموش ىام مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر.
پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد کردند، پس خضر او را کشت. موسى گفت: آیا بىگناهى را بدون آنکه کسى را کشته باشد، کشتى؟ به راستى کار زشت و منکرى انجام دادى!
نه انبیا فراموشکارند، نه فراموشى قابل انتقاد و مؤاخذه است. بنابراین در جمله «لاتؤاخذنى بما نَسیتُ»، مراد از نسیان، رها کردن قرار تبعیّت و سکوت، به دلیل کارهایى بود که به نظر موسى خلاف شرع مى آمد.
«اِرهاق»، هم به معناى فراگیر شدن با قهر و غلبه است و هم به تکلیف کردن به کار سخت گفته مى شود.
از کلمه «غلام» و«زکیّة» استفاده مى شود که نوجوان به تکلیف نرسیده بود. کلمه «نُکر» از «اِمر» شدیدتر است، زیرا در مورد سوراخ کردن کشتى فرمود: «شیئاً اِمراً»، ولى در مورد کشتن نوجوان فرمود: «شیئاً نُکراً».
پیام ها
1- معلّم و استاد مى تواند شاگرد خود را مؤاخذه کند. «لاتؤاخذنى»
2- در تعلیم وتربیت نباید کار را بر شاگردان سخت گرفت. «لاترهقنى من امرى عسراً»
3- معلّم و استاد، پس از پذیرش اشتباه و عذرخواهى شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. «فانطلقا»
4- معلّم باید شاگرد را به تدریج با معارف آشنا کند. «فانطلقا» (موسى گام به گام با اسرار آشنا مى شود.)
5 - مراعات محکمات، مهمتر از تعهّدات اخلاقى است. «أقتلتَ نفساً زکیّة» موسى به خاطر اینکه قتل را از منکرات مى دانست، نهى از منکر را برخورد لازم دید و نهى کرد و از تعهّد اخلاقى که داده بود، دست برداشت.
6- قانون قصاص، در دین موسى نیز بوده است. «أقتلتَ نفساً زکیّة بغیر نفس» اعتراض موسى این بود که چرا نوجوانى را که قاتل نبوده کشتى؟
7- گاهى آنچه نزد کسى «معروف» است، نزد دیگرى «منکر» جلوه مىکند. «جئت شیئاً نُکراً»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
کاربر مهمان