- 105
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 52 تا 54 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 52 تا 54 سوره آلعمران"
اتهامهای بیدلیل به حواریون
انتظار بنیاسرائیل از ظهور مسیح و کافر شدن بعد از ظهور
پیروزی حضرت عیسی و پیروانش در برابر بنیاسرائیل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ٭ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ ٭ وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾
اتهامهای بیدلیل به حواریون
وجوه فراوانی در کتابهای تفسیر اهل سنت و مانند آن آمده است که نوع اینها یا از اسرائیلیات است یا استنباطهای بیسند که کیفیت برخورد عیسی(علیه السلام) با حواریین چگونه بوده است و حواریین یک سلسله رختشویهایی بودند که عیسای مسیح آنها را به سَمت خود دعوت کرد یا یک سلسله صیّادانی بودند که عیسی(علیه السلام) از آنها سؤال کرد چه میکنید، گفتند ما ماهی شکار میکنیم، فرمود بیایید ما انسانها را شکار کنیم، صید سَمک مهم نیست، صید انسان مهم است. از این تعبیرات، فراوان در تفسیر امام رازی و امثال او آمده که اینها چون مستند به روایت معتبر نیست و شواهد قرآنی هم آنها را تأیید نمیکند، راهی برای اثبات آنها نیست.
انتظار بنیاسرائیل از ظهور مسیح و کافر شدن بعد از ظهور
مطلب دیگر آن است که این یهودیها اول به انتظار ظهور مسیح(علیه السلام) به سر میبردند، وقتی مسیح(سلام الله علیه) آمد در برابر او ایستادند، چه اینکه مسیحیها هم به انتظار ظهور وجود مبارک رسول خدا(علیه آلاف التحیة و الثناء) به سر میبردند، وقتی حضرت ظهور کرد آنها هم شروع به انکار کردند.
در قرآن کریم هم از این صحنه پرده برداشت، فرمود شما قبلاً بیصبرانه منتظر ظهور آن حضرت بودید چطور وقتی حضرت آمد انکار کردید، مثل اینکه عده زیادی منتظر ظهور ولیعصر(ارواحنا فداه) هستند وقتی حضرت ظهور کرد اول کسی که با آن حضرت به نبرد برمیخیزد همین منتظران آن حضرت بودند، چون اینها فکر میکردند که معنای انتظار این است که حضرت بیاید مشکل را حل کند کاری به آنها نداشته باشد، اینها انتظار را به همین معنا توجیه میکردند که ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ﴾ وقتی میبینند حضرت که آمد دستور نبرد میدهد، همینها با حضرت به نبرد برمیخیزند.
پیروزی حضرت عیسی و پیروانش در برابر بنیاسرائیل
بنابراین بنیاسرائیلی که منتظر ظهور مسیح(سلام الله علیه) بودند با آمدن عیسی(سلام الله علیه) کفر ورزیدند و به نبرد علیه او برخاستند و خواستند او را از پا درآورند و از بین ببرند که خداوند هم از این صحنه پرده برداشت و هم از پیروزی مسیح سخن گفت و هم از پیروزی همراهان مسیح. از پیروزی مسیح(سلام الله علیه) در آیهٴ 110 سورهٴ «مائده» سخن به میان آمد که خداوند در قیامت به مسیح(علیه السلام) میفرماید به یاد این نعمتهای من باش که من شرّ بنیاسرائیل را از تو برطرف کردم ﴿وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ﴾ من شرّ آنها را از تو دور کردم، چه اینکه در پایان سورهٴ «صف» پیروزی پیروان مسیح را بازگو کرد . در اینجا میفرماید: ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ﴾ از اینجا معلوم میشود که مسیح(سلام الله علیه) در برابر کفر محسوس دست به قیامی زد.
معنای ﴿إَلَی اللّهِ﴾ در آیه
آنها که خواستند بگویند کلمه ﴿إَلَی اللّهِ﴾ به معنای «مع الله» هست خواستند از آیه دوم سورهٴ «نساء» شاهدی ارائه دهند. در آیه دوم سورهٴ «نساء» اینچنین آمده است ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ که این ﴿إِلَی﴾ به معنای «مع» است یعنی مال آنها را با مال خودتان نخورید: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ البته اینکه فرمود مال یتیم را با مال خودتان نخورید، منظور این نیست که اکل مال یتیم در حال زمینه ممنوع است در حالی که ملزم کردید ممنوع است، بلکه خوردن مال یتیم را جداً در همان سورهٴ مبارکهٴ «نساء» نهی کرد، فرمود: ﴿إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ یا ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ و امثال ذلک که صریحاً تصرف در مال یتیم را نهی کرد.
اما آیه دوم سورهٴ «نساء» آن حیلههای شرعی را میخواهد جلوگیری کند، فرمود اینچنین نباشد که مالتان را با مال یتیم مخلوط کنید به عنوان شریک و شرکت سهامی درست کنید و بعد از آن راه سوء استفاده کنید. اگر خواستید در مال یتیم، به عنوان تجارت راه پیدا کنید او یک راه شرعی دارد ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ﴾ نه «لا تأکلوا أموالَکم الی أموالِهم» آن عیب ندارد. یک وقت است انسان مال خود را «الی أموال الیتامی» میخورد آن عیب ندارد، برای اینکه از آن طرف به آنها میبخشد ولی از آن طرف اشکال دارد که اموال آنها را الی اموال خودتان بخورید که به طرف مال خودتان بکشانید.
پس دوتا مسئله است: یکی تصرف در مال الیتیم که آن را در آیات فراوان نهی کرد؛ فرمود با آتش، بازی نکنید، مال یتیم خوردن در حقیقت آتشخوری است ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ گاهی از خطر مال یتیم خوری سخن گفت، فرمود این آتشبازی است، گاهی هم فرمود نزدیک آتش نروید ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ کارهایی که خیلی مهم است، میفرماید نزدیکش نروید که سقوط میکنید. این اصل تصرّف در مال یتیم؛ اما آنهایی که خواستند یک حیله شرعی داشته باشند، کسانی که پدرانشان میمردند سعی میکردند با آن بیوهها ازدواج کنند که از این راه در اموال یتامی یک شرکت سهامی راه پیدا کنند که اموال آنها را الی اموال خودشان ضمیمه کنند، جلوی این حیله شرعی را گرفت فرمود: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ .
از اینجاست که خواستند استفاده کنند کلمهٴ «الی» گاهی به معنی «مع» است، البته «الی» به معنی «مع» نیست [و] نکتهاش همین است که عرض شد. در اینجا هم خواستند بگویند: ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ یعنی «من أنصاری مع الله» که این بحثش هم قبلاً گذشت که به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) با ادب قرآنی سازگار نیست، آنجا که سخن از معیّت خدا و مؤمنین است همراه با قرینه است، نظیر آیه 64 سورهٴ «انفال» و اینجا چون همراه با قرینه نیست نمیشود چنین معنایی را از آیه برداشت کرد و آیه دوم سورهٴ «نساء» هم که در ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ این ناظر به قدغن بودن آن حیلهٴ شرعی است، پس این درباره کلمه ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾.
بررسی احتمالات مختلف در معنای ﴿نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾
﴿قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ در این کلمه ﴿نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ عدهای احتمالات فراوانی ارائه دادند، گفتند حواریین که گفتند ما انصار خداییم یا عیسای مسیح(سلام الله علیه) استنصار کرد، منظور این است که من میخواهم راه بهشت را طی کنم، کیست که در این سفر معنوی من را همراهی میکند سخن از جنگ و قتال و امثال ذلک نیست، حواریین گفتند ما راه بهشت را طی میکنیم که این نه سخن از ایثار است، نه نثار، نه جنگ است و نه جهاد جان و مال هیچ نیست، این یک احتمال.
احتمال دوم آن است که عیسای مسیح(سلام الله علیه) در معرض توطئه قرار گرفت، حضرت فرمود که کیست که مرا یاری کند به جای من قربانی بشود به استناد آیه اینکه ﴿مَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُمْ﴾ خواستند بگویند عیسای مسیح استنصار کرد، فرمود چه کسی به صورت من درمیآید که او را بکُشند و من سالم بمانم که یک نفر داوطلب شد و این کار انجام شد، این دو احتمال.
احتمال سوم همان است که قبلاً گذشت یعنی عیسای مسیح فرمود اینها کفرشان محسوس شد و قصد توطئه دارند و من هم نمیتوانم توطئه اینها را تحمل کنم، بالأخره مبارزه و جهاد لازم است کیست که در این راه نبرد یار و یاور من باشد، این احتمال سوم.
احتمال اول و دوم ظاهراً قابل پذیرش نیست؛ اما احتمال اول که عیسای مسیح بفرماید من میخواهم به طرف بهشت بروم، کیست که در این سفر من را همراهی میکند یعنی فقط سیر معنوی است. این معنا مورد استفاده از آیه نخواهد بود، برای اینکه در همان پایان سورهٴ مبارکهٴ «صف» که اوّلش دربارهٴ جنگ است، وسطش دربارهٴ جنگ است، آخرش هم دربارهٴ جنگ به ما اینچنین خطاب شده است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ ؛ مؤمنین شما یاوران دین خدا باشید، خب اگر کسی منزویاً زاهداً خودش را نجات میدهد این چگونه ناصر دین خداست، دین خدا را چطور یاری میکند، این به این فکر است که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنة» خودش را دریابد، اینکه کاری نکرده دین را یاری نکرده، این خودش را به زحمت دریافت بر فرض صحّت دینداریش.
آنگاه در ذیل آیه هم فرمود عدهای ایمان آوردند، عدهای کفر ورزیدند ما حواریین عیسی را یاری کردیم اینها پیروز شدند، معلوم میشود سخن از پیروزی یک عده و شکست عده دیگر است، نه مراد اینکه انسان سیر منزویانه الی الله داشته باشد، پس احتمال اول دلیلی از قرآن او را تأیید نمیکند.
پرسش:...
پاسخ: بله آنها این ملزوم را میگیرند لازم را که نمیگیرند، میگویند منظور مسیح(سلام الله علیه) این بود که من میخواهم به طرف بهشت بروم، چه کسی مرا در این سفر همراهی میکند.
پرسش:...
پاسخ: آنها که این را نمیگویند که، میگویند کیست که به من ایمان بیاورد و بهشتی بشود، حواریین گفتند ما، خواه با رهبانیّت، خواه با جهاد دیگر سخن از جهاد نیست نزد آنها.
پرسش:...
پاسخ: بله اصلاً میگویند «فی السیر الی الجنة»، اصلاً دربارهٴ جهاد سخنی ندارند.
احتمال دوم از احتمال اول بهتر است؛ اما با ذیل آیه سورهٴ «صف» سازگار نیست. احتمال دوم این است که اینها قصد توطئه دارند، کیست که یاور من باشد این اگر در آن حدّی است که کیست که قربانی بشود، نظیر آنچه که ابراهیم به ذبیح(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ این یک قربانی بیدردسر است، تحمل یک رنج است لله، نه در صحنه جنگ. از این قویتر جریان لیلةالمبیت وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) است که ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ که این بالأخره نصرت دین خداست، اگر مسیح(سلام الله علیه) پیشنهادش این باشد که اینها قصد کُشتن من را دارند، کیست که شبیه من باشد و خود را به کُشتن بدهد تا من سالم بمانم، اگر این باشد، نظیر جریان لیلةالمبیت این راهی برای نصرت دین خدا هست؛ اما با صدر و ذیل آیه پایانی سورهٴ «صف» سازگار نیست، چون در سورهٴ «صف» خطاب به همه مؤمنین است و این خطاب الآن هم حضور و ظهور دارد یعنی مؤمنین! شما مثل حواریین عیسی ناصر دین خدا باشید که اگر ناصر دین خدا بودید خدا یاورتان هست و شما را پیروز میکند، چه اینکه آنها را پیروز کرده است.
بنابراین گرچه احتمال دوم از احتمال اول اولاست ولی احتمالی نیست که بتوان این احتمال را بر آیه تحمیل کرد. احتمال سوم احتمالی است که آیه این احتمال را بر اذهان تحمیل میکند، برای اینکه در آیه پایانی سورهٴ «صف» خطاب به همه مؤمنین است، میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾. این به خوبی دلالت میکند که بنیاسرائیل دو گروه شدند عدهای مؤمن، عدهای کافر ما مؤمنین را بر دشمنانشان ظاهر و پیروز کردیم، این همان ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾ همین است.
ارکان چهارگانه تشبیه مسیح(علیه السلام) و انصار ایشان به پیامبر و یارانش
آنگاه برای اینکه هماهنگی این دعوتها روشن بشود، معلوم میشود که آنچه را که وجود مبارک پیامبر فرمود، خدای سبحان همان دعوت و صلا را به خود اسناد میدهد.
بیان ذلک این است که در این تشبیه چهار رکن لازم است: یکی متکلّم و دیگری مخاطب در عصر ما؛ یکی متکلّم و دیگری مخاطب در عصر مسیح. دوتا متکلّم و دوتا مخاطب این دوتا متکلّمها همتای هم، آن دوتا مخاطبها همتای هم. نظم صناعی سخن این است که کسی بگوید مؤمنین! همانطوری که مسیح به حواریین فرمود یاور من باشید آنها یاور بودند و پیروز شدند، رسول خدا هم به شما میفرماید یاور من باشید شما یاری کنید او را و پیروز بشوید این چهار امر هماهنگ هماند. مسیح است و رسول خدا، شما هستید و حواریین. وِزان شما، وِزان حواریین باشد، چه اینکه وزان رسول من، وزان مسیح است. این مطلبی که چهار رکن و چهار ضلع دارد به صورت سه ضلع و سه رکن بیان شده، آن رکن چهارم را از کجا باید استنباط کرد؟ آیه پایانی سورهٴ «صف» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ﴾ که مؤمنین شدند مخاطب ﴿کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ﴾ که شده متکلّم ﴿لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ که از اینجا سه رکن درمیآید. میفرماید ای مؤمنین! انصار خدا باشید، همانطوری که عیسی فرمود یاوران من چه کسانیاند و حواریین گفتند ما یاوران خداییم، پس عیسی شده متکلّم، حواریین دعوت او را اجابت کردند، شما هم دعوت خدا را اجابت کنید. خب دعوت چه کسی را اجابت کنید؟ روح این ارکان چهارگانه در این آیه تعبیه شده است؛ منتها ذات اقدس الهی، دعوت رسول را به خود اسناد داد و اگر بخواهد این آیه باز بشود به این صورت درمیآید که خدا از بالا به مؤمنین دستور میدهد که مؤمنین! پیامبر من، شما را مخاطب میکند به اینکه شما دین او را یاری کنید، شما یاور دین او باشید، همانطوری که پیامبر دیگر من عدهای را استنصار کرد آنها پیامبر دیگر مرا یعنی مسیح را یاری کردند و پیروز شدند شما هم یاری کنید و پیروز بشوید، این عصاره آیه است.
مطابق بودن وزان آیهٴ جهاد با آیهٴ صوم
آنگاه وِزان این آیه در مسئله جهاد، وزان همان آیه سورهٴ «بقره» است در مسئله صیام که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ﴾ یعنی همانطوری که روزه بر دیگران لازم بود، بر شما هم لازم است، حالا منظور از ﴿مِن قَبْلِکُمْ﴾ انبیا بودند، اولیا بودند یا اُممی هم بودند بحثی است جداگانه؛ همانطوری که در صیام، سابقه دارد قبل از شما دیگران مأمور به صوم بودند، در جریان جنگ هم اینچنین است؛ قبل از شما عدهای مأمور به جهاد بودند و همانطوری که آنها یاوران راستین بودند و پیروز شدند شما هم یاران صدیق باشید و پیروز میشوید.
پرسش:...
پاسخ: خب، شما هم حواریّ باشید، شما هم انصار باشید، شما هم اصحاب باشید.
ظهور آیهٴ در ایجاد جنگ بین مؤمنین و کافرین
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ جنگی شده، برای اینکه فرمود حواریّون وقتی گفتند: ﴿نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ﴾ اینجا دیگر مؤمنان به کافران نگفتند «لکم دینکم ولنا دیننا»، بلکه جنگ شروع شد ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا﴾ یعنی آن مؤمنین ﴿ظَاهِرِینَ﴾ مؤمنین ظاهر، «ظهور» همان ظفر است اینها پیروز شدند.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اعتقادشان بدون جنگ هم پیروزند، دیگر لازم نیست که اینها بر آنها پیروز بشوند ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ﴾ یعنی مؤمنین بر دشمنانشان پیروز شدند، این به هر تعبیری که تأدیه بشود نشانگر جنگ است. اگر ما بگوییم مؤمنین بر دشمنانشان پیروز شدند یعنی جنگی است، اگر ما دلیل عقلی یا نقلی معتبر داشتیم میگوییم این منظور جنگ فرهنگی و فکری است و در عالم فکر پیروز شدند؛ اما ظاهرش همین است، معنای حجیّت ظواهر همین است که اگر دلیل معتبری بر خلاف اقامه نشد، به ظهور اخذ میشود.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ آنها قرینه دارد وگرنه وقتی بگویند مؤمنین بر دشمنانشان پیروز شدند یک تعبیر فارسی هم هست، عربی هم هست، هر کسی همین معنا را میفهمد که عدهای مؤمن بودند، عدهای کافر بودند، جنگیدند مؤمنین پیروز شدند و اصل مسئله کلی هم که در آیهٴ 111 سورهٴ «توبه» گذشت که جهاد و جنگیدن و کُشته شدن و کُشتن در راه خدا در تورات و انجیل تثبیت شد، همانطوری که در قرآن هم تثبیت است. نمیشود گفت که دین مسیحیت این مسائل را نداشت، فقط دین رهبانیت بود یا دین زهد و موعظت بود و اسلام است که شمشیر دارد یا بعضیها احیاناً گفتند که قصاص در آنها نبود.
دلیل نیاز بشر به پیامبر و وجود قانون الهی
اصولاً شما نگاه کنید ما چرا پیامبر میخواهیم؟ برای چه پیامبر میخواهیم؟ مهمترین دلیل این است که بشر در همان «باب الإضطرار الی الحجة» که مرحوم کلینی این باب را منعقد کرد روایت مبسوطی است، ائمه دیگر هم به همین برهان استدلال میکنند که بشر بالأخره نه میتواند تنها زندگی کند نه بیقانون میتواند به سر ببرد نه قانون را خودش میتواند وضع کند، برای اینکه اگر بخواهد قانون وضع کند به همان دلیل که سودگراست، قانون سودتراش وضع میکند، هر کسی به سود خود قانون وضع میکند نشانهاش هم همین سازمان ملل است که میبینید، با اینکه عصر هم عصر تمدّن است. بشر نه تنها زندگی میکند، نه بیقانون و نه قانون خودساخته، قانون خدایی میخواهد و قانون خدایی را پیامبر باید بیاورد تا به این بیسامانی سامان دهد. خب، چون بشر ماجراجوست، تعدّی دارد، تعرّض به ناموس و اموال و دِما دارد، قانون باید بیاید. میگوییم این دلیل نبوت عامه است و عیسای مسیح(سلام الله علیه) هم از انبیای بزرگ جهانی است یعنی اولواالعزم است، آنوقت قانونی آورده که درباره کشتار مردم برنامه ندارد که اگر کسی، کسی را زد کُشت آن دین برنامه ندارد، این اصلاً با دلیل نبوت عامه سازگار نیست.
کسی بگوید فلان دین قصاص ندارد یعنی چه؟ یعنی اگر کسی، کسی را کُشت «دَمه هدر»، خب اصلاً چرا ما احتیاجی به دین داریم. برهان ما بر نبوت عامه چیست، برای اینکه مردم را بیقانون نمیشود اداره کرد، مردماند و ماجراجو. برای حفظ اموال مردم، دِمای مردم، اعراض مردم، حقوق مردم قانون آسمانی لازم است، آنوقت بگوییم فلان پیامبر قانونی درباره ریختن خون ندارد این اصلاً با دلیل نبوت عامه سازگار نیست، مگر پیامبری بیاید که جزء انبیای اولواالعزم نباشد حافظ شریعت دیگر باشد، او البته شریعت جدید نیاورده حافظ شریعت پیامبر دیگر بود آن پیامبر دیگر همه احکام و حِکَم را آورده و مسئله قصاص و حدود و دیّات را هم خواهد داشت و اصل این قصاصی هم که در اسلام هست برای اینکه در بین بنیاسرائیل بود وگرنه مسئله ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ﴾ و امثال ذلک یا ﴿مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً﴾ که آوردهٴ قرآن نیست، اینها را قرآن میفرماید که خدا در تورات نوشته است ما الآن همان روش را داریم، اینکه ما میگوییم: ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾ و سایر قصاص نفس و طرف و امثال ذلک را داریم، این حرفهایی است که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود ما این حرفها را در تورات گفتیم ﴿مِن أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً﴾ بعد مسئله ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾ و امثال ذلک آمده ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ﴾ از آنجا آمده وگرنه چیز جدیدی در قرآن نیست که.
همه این حرفها به عنوان شریعت غیرمنسوخ از تورات و انجیل به ما رسیده است. نمیشود پیامبری پیامِ جهانی داشته باشد بعد بگوید که اگر کسی، کسی را زد و کُشت «فدمه هدر» من درباره قصاص برنامهای ندارم، این اصلاً با دلیل نیاز به جوامع بشری با نبوت سازگار نیست. مشابه همین حرف، متأسفانه در مجمعالبیان ذیل آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ در آنجا هم هست، ممکن است پیامبری بیاید و عهدهدار اینگونه از مسائل نباشد او دیگر پیامبر نیست او مسئلهگوست، اصلاً دلیل احتیاج به پیامبر این است که مردم را با قانون باید اداره کرد.
دلیلِ نیاز بشر به پیامبر این نیست که این روابط فردیِ فرد با خدا را انیبا تنظیم بکنند، دلیل نیاز بشر به پیامبر آن است که هم روابط فردی انسانها با خدا، هم روابط فردی افراد با هم، هم روابط جمعی افراد با خدا و هرگونه رابطهای را تنظیم بکند، آنگاه ما بگوییم به این دلیل ما پیامبر میخواهیم، از آن طرف بگویند مسیح پیامبر جهانی است؛ اما درباره ریختن خون بیگناه قانونی ندارد، اینکه قابل قبول نیست.
پرسش:...
پاسخ: خب، اگر آن است نمونه است، میشود امر سوم وگرنه این پیام آیه سورهٴ «صف» که آیه آخرش است الآن هم این پیام هم زنده است، الآن هم خدا به ما میفرماید مؤمنین! مثل مسیحیها باشید الآن هم هست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: در زمان خود حضرت عیسی.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ از ظاهر کریمه. تفاسیر شما خیلی از اسرائیلیات است که اینجا راه پیدا کرده این تفسیر امام رازی را شما میبینید، آدم چندین صفحه را مطالعه میکند میبیند یک حرف قابل عرضه در آن نیست. خب، خیلی از این حرفها که مسیح داشت عبور میکرد عدهای رختشویی داشتند یا ماهیگیر بودند، حضرت فرمود چه میکنید همین حرفهایی که گوشههایش اشاره شده، نه روایت است نه تاریخ معتبر. خب، این پنج، شش صفحه که این بزرگوار پُر کرده از کجا آورده این حرفها را، آدم شش صفحه با این چشم مطالعه کردیم دیدیم همین حرفهاست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ خود حواریّون را زمخشری یک کلمه گفته خب، رد شده دیگر، دیگر شش صفحه امام رازی سیاه کردن لازم نیست که، که اینها چیز خالص و صاف را میگویند حواریّ، آن گیاهان خالص و سبزیهای صاف را هم میگویند حواریّ. اینها از آن جهت که خالص بودند، پاکدامن بودند گفتند حواریّ؛ اما حالا ماهیگیر بودند، رختشوی بودند آخر این نه روایت این را تأیید میکند، نه تاریخ معتبر این را تأیید میکند، اگر نه روایت بود نه تاریخ معتبر چگونه محمل آیه قرار میگیرد.
زنده بودن پیام مقابله با کفر در تمام زمانها
اما این خطاب هر روز زنده است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ الآن هم زنده است، خب ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ چه؟ شما یاوران دین خدا باشید یعنی اگر یک وقت خواستند پیامبرتان را شهید بکنند شما داوطلب باشید، جای او بخوابید که الآن مصداق ندارد یا منظور آن است که اگر کسی خواست دینتان را از بین ببرد، همانطوری که حواریین مسیح دین او را یاری کردند شما دین او را یاری کنید، هر روز این آیه پیام دارد و زنده هم هست.
این درباره «قضیة فی واقعة» که نیامده، لذا این دستور، نشان میدهد که هر وقت انسان احساس خطر کرد مشمول این نداست، هر وقت احساس خطر کرد ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ وقتی احساس خطر کرد، آنوقت این قضیه که در سورهٴ «آلعمران» آمده به عنوان یک اصل کلی در پایان سورهٴ «صف» ما را هم مخاطب قرار میدهد که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ﴾ تتمّهٴ این قصه را در سورهٴ «صف» بیان کرد، در سورهٴ «آلعمران» نیامده، نمیشود گفت که عیسای مسیح فرمود: ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ یعنی من میخواهم سیر الی الله داشته باشم، آنها مکر کردند که مرا از بین ببرند خدا من را به آسمانها بُرد، آنگاه قصه در این محور خلاصه بشود که حواریین به عیسی(علیه السلام) ایمان آوردند، آن کافران که خواستند به عیسی آسیب برسانند خداوند عیسی را به آسمانها بُرد، خونی هم از دماغ کسی نیامد و این قضیه در بنیاسرائیل گذشت، آنگاه آیه پایانی سورهٴ «صف» به ما خطاب بکند که مؤمنین! مثل مسیحیها دین خدا را یاری کنید یعنی چه؟ یعنی اگر خواستند رهبرتان را به آسمان ببرند شما بگویید ما ایمان آوردیم؟
این آیه پایانی سورهٴ «صف» چه پیامی برای ما دارد، امروز ما چطور باید به این آیه عمل بکنیم؟ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ الله﴾ اینکه گفتند شما وقتی ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ را شنیدید مستحب است بگویید «لبیک» یعنی این خطاب هر روز تازه است، هر روز خطاب است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ناصران دین خدا باشید و ضرری به شما نمیرسد، همانطوری که حواریین، ناصر دین خدا بودند و پیروز شدند. این آیه میتواند درس داشته باشد؛ اما اگر منظور آیه این باشد که آنها خواستند مکر بکنند عیسی را بگیرند ما عیسی را به آسمانها بردیم و خونی هم از دماغ کسی نیامد، این آیه چه دستوری نسبت به ما میدهد؟
پرسش:...
پاسخ: ممکن است، نه، چون حواریّون قدر متیقّن در مقام تخاطب حواریّون را شامل میشود، چون دارد که ﴿قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ﴾ آنها را یقیناً میگیرد، دیگران را هم شامل بشود یا نه ممکن است.
همراه بودن نبوت و رهبری جامعه
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اگر پیامبری بیاید حافظ شریعت پیامبر دیگر، او وظیفهاش مشخص است محذوری ندارد؛ اما اصلاً نبی را، پیامبر را بگوید آمده ولی رهبری ندارد.
پرسش:...
پاسخ: آخر مرحوم امینالاسلام این امامت را نوعاً میگویند پیامبر بوده بعد رهبری نداشته آن آخرها رهبر شده. آنوقت کسی که آخرها رهبر میشود اوایل دست به تبر نمیکند که بتشکن باشد. این رهبری یک رهبری خاص است که در آخر نصیب ابراهیم(سلام الله علیه) شد وگرنه رهبری در همان قلمرو رسالت ابتدایی خودش بوده، ممکن نیست کسی پیامبر باشد و قانونی برای حفظ جامعه نداشته باشد، آن هم از انبیای اولواالعزم.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ آن امامت کبرا خواهد بود وگرنه بعد از بتشکنی است، اگر کسی حرفش این است ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ خب چرا آن خطر را استقبال میکند، آن بلوا را به راه میاندازد، آن بتشکنی را شروع میکند، خب چه کار دارد به بتِ بتخانه. اینکه دست به تبر میکند بساط مکتبی را میخواهد از ریشه برکَند معلوم میشود یک رسالت با تبر به همراه دارد، بعدها البته یک امامت کبرایی را یافت.
بنابراین این احتمال اول و دوم و اینها ظاهراً با آیه پایانی سورهٴ «صف» سازگار نیست و این جملهٴ ﴿وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ هم در این خلاصه نمیشود که آنها خواستند تو را بگیرند ما تو را به آسمان بردیم. آنوقت مکر، این باشد که آنها به تو دسترسی پیدا نکردند، بعد در پایان سورهٴ «صف» به ما میفرماید مؤمنین! شما یاوران دین خدا باشید، همانطوری که حواریین یاوران دین خدا بودند یعنی اگر خواستند رهبرتان را بگیرند ما او را به آسمان میبریم خونی هم از دماغ شما نمیریزد، چنین مضمونی که از آیه استفاده نمیشود که.
بررسی وجوه مختلف در تسمیه حواریون
حواریین را وجوه فراوانی گفتند: یکی از همان وجوه آن چیزی است که از زمخشری هم در کشاف استفاده میشود، از تفسیر امام رازی هم استفاده میشود که لطیفه بدی هم نیست که اگر در بعضی از روایات، اوصاف حواریین به این آمده است که اینها اهل شستشو بودند و لباسها را تمییز میکردند، این همان تعبیر ادبی رایج خود ماست که میگوییم فلان شخص پاکدامن است، «نقیّ الجِیب، طاهر الذیل» اینکه میگوییم پاکدامن یعنی انسان منزّه از آلودگی است وگرنه منظور دامنِ لباس ظاهری مراد نیست، این یک تعبیر رایجی هم هست چه در فارسی، چه در عربی. اگر گفتند حواریّون کسانی بودند که لباسهای شستهای داشتند، لباسها را شستشو میکردند به همین منظور خواهد بود، چون اگر کسی شغلش آن باشد شغلش نقشی ندارد که حالا قرآن روی این شغل تکیه بکند، چون قرآن روی مشاغل خصوصی افراد که تکیه نمیکند حالا یا کشاورزند یا دامدارند یا اهل شستشو هستند اتوشویی و لباسشویی دارند، اتوکشی دارند، قرآن روی اینها که تکیه نمیکند که، قرآن روی همان طاهرالذیل بودن و پاکدامن بودن تکیه میکند.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ این یکی از چیزهایی است که جناب امام رازی و دیگران نقل کردند این نه روایت معتبر این را تأیید کرده، نه تاریخ قطعی، که اینها مرتّب از حضرت مائده طلب میکردند و بعد میگفتند که ما عجب مقامی داریم، یاور دین توییم، هرچه هم خواستیم تو برای ما تعیین میکنی، حضرت فرمود بهتر از شما کسانیاند که از دسترنج خود استفاده میکنند، بعد اینها راه افتادند و رختشویی کردند خب، این رختشویی بعدها پیدا شده است.
معلوم میشود که خود این وجوهی که در تسمیه حواریین آمده خود این وجوه هماهنگ نیست، روایات قابل توجهی هم در ذیل این آیه در تفسیر نورالثقلین و امثال ذلک نیامده تا انسان بگوید حواریّ یعنی کسانی که شغلشان اینچنین بوده است؛ اما حواریّون یعنی افراد خالص، حواریّالرجل یعنی اصحاب خالص او، این قابل پذیرش است.
﴿قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ که رسول را به شهادت طلب کردند و از آن طرف هم ﴿فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾ آمده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
اتهامهای بیدلیل به حواریون
انتظار بنیاسرائیل از ظهور مسیح و کافر شدن بعد از ظهور
پیروزی حضرت عیسی و پیروانش در برابر بنیاسرائیل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ٭ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ ٭ وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾
اتهامهای بیدلیل به حواریون
وجوه فراوانی در کتابهای تفسیر اهل سنت و مانند آن آمده است که نوع اینها یا از اسرائیلیات است یا استنباطهای بیسند که کیفیت برخورد عیسی(علیه السلام) با حواریین چگونه بوده است و حواریین یک سلسله رختشویهایی بودند که عیسای مسیح آنها را به سَمت خود دعوت کرد یا یک سلسله صیّادانی بودند که عیسی(علیه السلام) از آنها سؤال کرد چه میکنید، گفتند ما ماهی شکار میکنیم، فرمود بیایید ما انسانها را شکار کنیم، صید سَمک مهم نیست، صید انسان مهم است. از این تعبیرات، فراوان در تفسیر امام رازی و امثال او آمده که اینها چون مستند به روایت معتبر نیست و شواهد قرآنی هم آنها را تأیید نمیکند، راهی برای اثبات آنها نیست.
انتظار بنیاسرائیل از ظهور مسیح و کافر شدن بعد از ظهور
مطلب دیگر آن است که این یهودیها اول به انتظار ظهور مسیح(علیه السلام) به سر میبردند، وقتی مسیح(سلام الله علیه) آمد در برابر او ایستادند، چه اینکه مسیحیها هم به انتظار ظهور وجود مبارک رسول خدا(علیه آلاف التحیة و الثناء) به سر میبردند، وقتی حضرت ظهور کرد آنها هم شروع به انکار کردند.
در قرآن کریم هم از این صحنه پرده برداشت، فرمود شما قبلاً بیصبرانه منتظر ظهور آن حضرت بودید چطور وقتی حضرت آمد انکار کردید، مثل اینکه عده زیادی منتظر ظهور ولیعصر(ارواحنا فداه) هستند وقتی حضرت ظهور کرد اول کسی که با آن حضرت به نبرد برمیخیزد همین منتظران آن حضرت بودند، چون اینها فکر میکردند که معنای انتظار این است که حضرت بیاید مشکل را حل کند کاری به آنها نداشته باشد، اینها انتظار را به همین معنا توجیه میکردند که ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ﴾ وقتی میبینند حضرت که آمد دستور نبرد میدهد، همینها با حضرت به نبرد برمیخیزند.
پیروزی حضرت عیسی و پیروانش در برابر بنیاسرائیل
بنابراین بنیاسرائیلی که منتظر ظهور مسیح(سلام الله علیه) بودند با آمدن عیسی(سلام الله علیه) کفر ورزیدند و به نبرد علیه او برخاستند و خواستند او را از پا درآورند و از بین ببرند که خداوند هم از این صحنه پرده برداشت و هم از پیروزی مسیح سخن گفت و هم از پیروزی همراهان مسیح. از پیروزی مسیح(سلام الله علیه) در آیهٴ 110 سورهٴ «مائده» سخن به میان آمد که خداوند در قیامت به مسیح(علیه السلام) میفرماید به یاد این نعمتهای من باش که من شرّ بنیاسرائیل را از تو برطرف کردم ﴿وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ﴾ من شرّ آنها را از تو دور کردم، چه اینکه در پایان سورهٴ «صف» پیروزی پیروان مسیح را بازگو کرد . در اینجا میفرماید: ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ﴾ از اینجا معلوم میشود که مسیح(سلام الله علیه) در برابر کفر محسوس دست به قیامی زد.
معنای ﴿إَلَی اللّهِ﴾ در آیه
آنها که خواستند بگویند کلمه ﴿إَلَی اللّهِ﴾ به معنای «مع الله» هست خواستند از آیه دوم سورهٴ «نساء» شاهدی ارائه دهند. در آیه دوم سورهٴ «نساء» اینچنین آمده است ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ که این ﴿إِلَی﴾ به معنای «مع» است یعنی مال آنها را با مال خودتان نخورید: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ البته اینکه فرمود مال یتیم را با مال خودتان نخورید، منظور این نیست که اکل مال یتیم در حال زمینه ممنوع است در حالی که ملزم کردید ممنوع است، بلکه خوردن مال یتیم را جداً در همان سورهٴ مبارکهٴ «نساء» نهی کرد، فرمود: ﴿إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ یا ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ و امثال ذلک که صریحاً تصرف در مال یتیم را نهی کرد.
اما آیه دوم سورهٴ «نساء» آن حیلههای شرعی را میخواهد جلوگیری کند، فرمود اینچنین نباشد که مالتان را با مال یتیم مخلوط کنید به عنوان شریک و شرکت سهامی درست کنید و بعد از آن راه سوء استفاده کنید. اگر خواستید در مال یتیم، به عنوان تجارت راه پیدا کنید او یک راه شرعی دارد ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ﴾ نه «لا تأکلوا أموالَکم الی أموالِهم» آن عیب ندارد. یک وقت است انسان مال خود را «الی أموال الیتامی» میخورد آن عیب ندارد، برای اینکه از آن طرف به آنها میبخشد ولی از آن طرف اشکال دارد که اموال آنها را الی اموال خودتان بخورید که به طرف مال خودتان بکشانید.
پس دوتا مسئله است: یکی تصرف در مال الیتیم که آن را در آیات فراوان نهی کرد؛ فرمود با آتش، بازی نکنید، مال یتیم خوردن در حقیقت آتشخوری است ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ گاهی از خطر مال یتیم خوری سخن گفت، فرمود این آتشبازی است، گاهی هم فرمود نزدیک آتش نروید ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ کارهایی که خیلی مهم است، میفرماید نزدیکش نروید که سقوط میکنید. این اصل تصرّف در مال یتیم؛ اما آنهایی که خواستند یک حیله شرعی داشته باشند، کسانی که پدرانشان میمردند سعی میکردند با آن بیوهها ازدواج کنند که از این راه در اموال یتامی یک شرکت سهامی راه پیدا کنند که اموال آنها را الی اموال خودشان ضمیمه کنند، جلوی این حیله شرعی را گرفت فرمود: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ .
از اینجاست که خواستند استفاده کنند کلمهٴ «الی» گاهی به معنی «مع» است، البته «الی» به معنی «مع» نیست [و] نکتهاش همین است که عرض شد. در اینجا هم خواستند بگویند: ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ یعنی «من أنصاری مع الله» که این بحثش هم قبلاً گذشت که به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) با ادب قرآنی سازگار نیست، آنجا که سخن از معیّت خدا و مؤمنین است همراه با قرینه است، نظیر آیه 64 سورهٴ «انفال» و اینجا چون همراه با قرینه نیست نمیشود چنین معنایی را از آیه برداشت کرد و آیه دوم سورهٴ «نساء» هم که در ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ این ناظر به قدغن بودن آن حیلهٴ شرعی است، پس این درباره کلمه ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾.
بررسی احتمالات مختلف در معنای ﴿نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾
﴿قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ در این کلمه ﴿نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ عدهای احتمالات فراوانی ارائه دادند، گفتند حواریین که گفتند ما انصار خداییم یا عیسای مسیح(سلام الله علیه) استنصار کرد، منظور این است که من میخواهم راه بهشت را طی کنم، کیست که در این سفر معنوی من را همراهی میکند سخن از جنگ و قتال و امثال ذلک نیست، حواریین گفتند ما راه بهشت را طی میکنیم که این نه سخن از ایثار است، نه نثار، نه جنگ است و نه جهاد جان و مال هیچ نیست، این یک احتمال.
احتمال دوم آن است که عیسای مسیح(سلام الله علیه) در معرض توطئه قرار گرفت، حضرت فرمود که کیست که مرا یاری کند به جای من قربانی بشود به استناد آیه اینکه ﴿مَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُمْ﴾ خواستند بگویند عیسای مسیح استنصار کرد، فرمود چه کسی به صورت من درمیآید که او را بکُشند و من سالم بمانم که یک نفر داوطلب شد و این کار انجام شد، این دو احتمال.
احتمال سوم همان است که قبلاً گذشت یعنی عیسای مسیح فرمود اینها کفرشان محسوس شد و قصد توطئه دارند و من هم نمیتوانم توطئه اینها را تحمل کنم، بالأخره مبارزه و جهاد لازم است کیست که در این راه نبرد یار و یاور من باشد، این احتمال سوم.
احتمال اول و دوم ظاهراً قابل پذیرش نیست؛ اما احتمال اول که عیسای مسیح بفرماید من میخواهم به طرف بهشت بروم، کیست که در این سفر من را همراهی میکند یعنی فقط سیر معنوی است. این معنا مورد استفاده از آیه نخواهد بود، برای اینکه در همان پایان سورهٴ مبارکهٴ «صف» که اوّلش دربارهٴ جنگ است، وسطش دربارهٴ جنگ است، آخرش هم دربارهٴ جنگ به ما اینچنین خطاب شده است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ ؛ مؤمنین شما یاوران دین خدا باشید، خب اگر کسی منزویاً زاهداً خودش را نجات میدهد این چگونه ناصر دین خداست، دین خدا را چطور یاری میکند، این به این فکر است که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنة» خودش را دریابد، اینکه کاری نکرده دین را یاری نکرده، این خودش را به زحمت دریافت بر فرض صحّت دینداریش.
آنگاه در ذیل آیه هم فرمود عدهای ایمان آوردند، عدهای کفر ورزیدند ما حواریین عیسی را یاری کردیم اینها پیروز شدند، معلوم میشود سخن از پیروزی یک عده و شکست عده دیگر است، نه مراد اینکه انسان سیر منزویانه الی الله داشته باشد، پس احتمال اول دلیلی از قرآن او را تأیید نمیکند.
پرسش:...
پاسخ: بله آنها این ملزوم را میگیرند لازم را که نمیگیرند، میگویند منظور مسیح(سلام الله علیه) این بود که من میخواهم به طرف بهشت بروم، چه کسی مرا در این سفر همراهی میکند.
پرسش:...
پاسخ: آنها که این را نمیگویند که، میگویند کیست که به من ایمان بیاورد و بهشتی بشود، حواریین گفتند ما، خواه با رهبانیّت، خواه با جهاد دیگر سخن از جهاد نیست نزد آنها.
پرسش:...
پاسخ: بله اصلاً میگویند «فی السیر الی الجنة»، اصلاً دربارهٴ جهاد سخنی ندارند.
احتمال دوم از احتمال اول بهتر است؛ اما با ذیل آیه سورهٴ «صف» سازگار نیست. احتمال دوم این است که اینها قصد توطئه دارند، کیست که یاور من باشد این اگر در آن حدّی است که کیست که قربانی بشود، نظیر آنچه که ابراهیم به ذبیح(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ این یک قربانی بیدردسر است، تحمل یک رنج است لله، نه در صحنه جنگ. از این قویتر جریان لیلةالمبیت وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) است که ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ که این بالأخره نصرت دین خداست، اگر مسیح(سلام الله علیه) پیشنهادش این باشد که اینها قصد کُشتن من را دارند، کیست که شبیه من باشد و خود را به کُشتن بدهد تا من سالم بمانم، اگر این باشد، نظیر جریان لیلةالمبیت این راهی برای نصرت دین خدا هست؛ اما با صدر و ذیل آیه پایانی سورهٴ «صف» سازگار نیست، چون در سورهٴ «صف» خطاب به همه مؤمنین است و این خطاب الآن هم حضور و ظهور دارد یعنی مؤمنین! شما مثل حواریین عیسی ناصر دین خدا باشید که اگر ناصر دین خدا بودید خدا یاورتان هست و شما را پیروز میکند، چه اینکه آنها را پیروز کرده است.
بنابراین گرچه احتمال دوم از احتمال اول اولاست ولی احتمالی نیست که بتوان این احتمال را بر آیه تحمیل کرد. احتمال سوم احتمالی است که آیه این احتمال را بر اذهان تحمیل میکند، برای اینکه در آیه پایانی سورهٴ «صف» خطاب به همه مؤمنین است، میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾. این به خوبی دلالت میکند که بنیاسرائیل دو گروه شدند عدهای مؤمن، عدهای کافر ما مؤمنین را بر دشمنانشان ظاهر و پیروز کردیم، این همان ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾ همین است.
ارکان چهارگانه تشبیه مسیح(علیه السلام) و انصار ایشان به پیامبر و یارانش
آنگاه برای اینکه هماهنگی این دعوتها روشن بشود، معلوم میشود که آنچه را که وجود مبارک پیامبر فرمود، خدای سبحان همان دعوت و صلا را به خود اسناد میدهد.
بیان ذلک این است که در این تشبیه چهار رکن لازم است: یکی متکلّم و دیگری مخاطب در عصر ما؛ یکی متکلّم و دیگری مخاطب در عصر مسیح. دوتا متکلّم و دوتا مخاطب این دوتا متکلّمها همتای هم، آن دوتا مخاطبها همتای هم. نظم صناعی سخن این است که کسی بگوید مؤمنین! همانطوری که مسیح به حواریین فرمود یاور من باشید آنها یاور بودند و پیروز شدند، رسول خدا هم به شما میفرماید یاور من باشید شما یاری کنید او را و پیروز بشوید این چهار امر هماهنگ هماند. مسیح است و رسول خدا، شما هستید و حواریین. وِزان شما، وِزان حواریین باشد، چه اینکه وزان رسول من، وزان مسیح است. این مطلبی که چهار رکن و چهار ضلع دارد به صورت سه ضلع و سه رکن بیان شده، آن رکن چهارم را از کجا باید استنباط کرد؟ آیه پایانی سورهٴ «صف» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ﴾ که مؤمنین شدند مخاطب ﴿کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ﴾ که شده متکلّم ﴿لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ که از اینجا سه رکن درمیآید. میفرماید ای مؤمنین! انصار خدا باشید، همانطوری که عیسی فرمود یاوران من چه کسانیاند و حواریین گفتند ما یاوران خداییم، پس عیسی شده متکلّم، حواریین دعوت او را اجابت کردند، شما هم دعوت خدا را اجابت کنید. خب دعوت چه کسی را اجابت کنید؟ روح این ارکان چهارگانه در این آیه تعبیه شده است؛ منتها ذات اقدس الهی، دعوت رسول را به خود اسناد داد و اگر بخواهد این آیه باز بشود به این صورت درمیآید که خدا از بالا به مؤمنین دستور میدهد که مؤمنین! پیامبر من، شما را مخاطب میکند به اینکه شما دین او را یاری کنید، شما یاور دین او باشید، همانطوری که پیامبر دیگر من عدهای را استنصار کرد آنها پیامبر دیگر مرا یعنی مسیح را یاری کردند و پیروز شدند شما هم یاری کنید و پیروز بشوید، این عصاره آیه است.
مطابق بودن وزان آیهٴ جهاد با آیهٴ صوم
آنگاه وِزان این آیه در مسئله جهاد، وزان همان آیه سورهٴ «بقره» است در مسئله صیام که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ﴾ یعنی همانطوری که روزه بر دیگران لازم بود، بر شما هم لازم است، حالا منظور از ﴿مِن قَبْلِکُمْ﴾ انبیا بودند، اولیا بودند یا اُممی هم بودند بحثی است جداگانه؛ همانطوری که در صیام، سابقه دارد قبل از شما دیگران مأمور به صوم بودند، در جریان جنگ هم اینچنین است؛ قبل از شما عدهای مأمور به جهاد بودند و همانطوری که آنها یاوران راستین بودند و پیروز شدند شما هم یاران صدیق باشید و پیروز میشوید.
پرسش:...
پاسخ: خب، شما هم حواریّ باشید، شما هم انصار باشید، شما هم اصحاب باشید.
ظهور آیهٴ در ایجاد جنگ بین مؤمنین و کافرین
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ جنگی شده، برای اینکه فرمود حواریّون وقتی گفتند: ﴿نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ﴾ اینجا دیگر مؤمنان به کافران نگفتند «لکم دینکم ولنا دیننا»، بلکه جنگ شروع شد ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا﴾ یعنی آن مؤمنین ﴿ظَاهِرِینَ﴾ مؤمنین ظاهر، «ظهور» همان ظفر است اینها پیروز شدند.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اعتقادشان بدون جنگ هم پیروزند، دیگر لازم نیست که اینها بر آنها پیروز بشوند ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ﴾ یعنی مؤمنین بر دشمنانشان پیروز شدند، این به هر تعبیری که تأدیه بشود نشانگر جنگ است. اگر ما بگوییم مؤمنین بر دشمنانشان پیروز شدند یعنی جنگی است، اگر ما دلیل عقلی یا نقلی معتبر داشتیم میگوییم این منظور جنگ فرهنگی و فکری است و در عالم فکر پیروز شدند؛ اما ظاهرش همین است، معنای حجیّت ظواهر همین است که اگر دلیل معتبری بر خلاف اقامه نشد، به ظهور اخذ میشود.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ آنها قرینه دارد وگرنه وقتی بگویند مؤمنین بر دشمنانشان پیروز شدند یک تعبیر فارسی هم هست، عربی هم هست، هر کسی همین معنا را میفهمد که عدهای مؤمن بودند، عدهای کافر بودند، جنگیدند مؤمنین پیروز شدند و اصل مسئله کلی هم که در آیهٴ 111 سورهٴ «توبه» گذشت که جهاد و جنگیدن و کُشته شدن و کُشتن در راه خدا در تورات و انجیل تثبیت شد، همانطوری که در قرآن هم تثبیت است. نمیشود گفت که دین مسیحیت این مسائل را نداشت، فقط دین رهبانیت بود یا دین زهد و موعظت بود و اسلام است که شمشیر دارد یا بعضیها احیاناً گفتند که قصاص در آنها نبود.
دلیل نیاز بشر به پیامبر و وجود قانون الهی
اصولاً شما نگاه کنید ما چرا پیامبر میخواهیم؟ برای چه پیامبر میخواهیم؟ مهمترین دلیل این است که بشر در همان «باب الإضطرار الی الحجة» که مرحوم کلینی این باب را منعقد کرد روایت مبسوطی است، ائمه دیگر هم به همین برهان استدلال میکنند که بشر بالأخره نه میتواند تنها زندگی کند نه بیقانون میتواند به سر ببرد نه قانون را خودش میتواند وضع کند، برای اینکه اگر بخواهد قانون وضع کند به همان دلیل که سودگراست، قانون سودتراش وضع میکند، هر کسی به سود خود قانون وضع میکند نشانهاش هم همین سازمان ملل است که میبینید، با اینکه عصر هم عصر تمدّن است. بشر نه تنها زندگی میکند، نه بیقانون و نه قانون خودساخته، قانون خدایی میخواهد و قانون خدایی را پیامبر باید بیاورد تا به این بیسامانی سامان دهد. خب، چون بشر ماجراجوست، تعدّی دارد، تعرّض به ناموس و اموال و دِما دارد، قانون باید بیاید. میگوییم این دلیل نبوت عامه است و عیسای مسیح(سلام الله علیه) هم از انبیای بزرگ جهانی است یعنی اولواالعزم است، آنوقت قانونی آورده که درباره کشتار مردم برنامه ندارد که اگر کسی، کسی را زد کُشت آن دین برنامه ندارد، این اصلاً با دلیل نبوت عامه سازگار نیست.
کسی بگوید فلان دین قصاص ندارد یعنی چه؟ یعنی اگر کسی، کسی را کُشت «دَمه هدر»، خب اصلاً چرا ما احتیاجی به دین داریم. برهان ما بر نبوت عامه چیست، برای اینکه مردم را بیقانون نمیشود اداره کرد، مردماند و ماجراجو. برای حفظ اموال مردم، دِمای مردم، اعراض مردم، حقوق مردم قانون آسمانی لازم است، آنوقت بگوییم فلان پیامبر قانونی درباره ریختن خون ندارد این اصلاً با دلیل نبوت عامه سازگار نیست، مگر پیامبری بیاید که جزء انبیای اولواالعزم نباشد حافظ شریعت دیگر باشد، او البته شریعت جدید نیاورده حافظ شریعت پیامبر دیگر بود آن پیامبر دیگر همه احکام و حِکَم را آورده و مسئله قصاص و حدود و دیّات را هم خواهد داشت و اصل این قصاصی هم که در اسلام هست برای اینکه در بین بنیاسرائیل بود وگرنه مسئله ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ﴾ و امثال ذلک یا ﴿مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً﴾ که آوردهٴ قرآن نیست، اینها را قرآن میفرماید که خدا در تورات نوشته است ما الآن همان روش را داریم، اینکه ما میگوییم: ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾ و سایر قصاص نفس و طرف و امثال ذلک را داریم، این حرفهایی است که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود ما این حرفها را در تورات گفتیم ﴿مِن أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً﴾ بعد مسئله ﴿النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾ و امثال ذلک آمده ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ﴾ از آنجا آمده وگرنه چیز جدیدی در قرآن نیست که.
همه این حرفها به عنوان شریعت غیرمنسوخ از تورات و انجیل به ما رسیده است. نمیشود پیامبری پیامِ جهانی داشته باشد بعد بگوید که اگر کسی، کسی را زد و کُشت «فدمه هدر» من درباره قصاص برنامهای ندارم، این اصلاً با دلیل نیاز به جوامع بشری با نبوت سازگار نیست. مشابه همین حرف، متأسفانه در مجمعالبیان ذیل آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ در آنجا هم هست، ممکن است پیامبری بیاید و عهدهدار اینگونه از مسائل نباشد او دیگر پیامبر نیست او مسئلهگوست، اصلاً دلیل احتیاج به پیامبر این است که مردم را با قانون باید اداره کرد.
دلیلِ نیاز بشر به پیامبر این نیست که این روابط فردیِ فرد با خدا را انیبا تنظیم بکنند، دلیل نیاز بشر به پیامبر آن است که هم روابط فردی انسانها با خدا، هم روابط فردی افراد با هم، هم روابط جمعی افراد با خدا و هرگونه رابطهای را تنظیم بکند، آنگاه ما بگوییم به این دلیل ما پیامبر میخواهیم، از آن طرف بگویند مسیح پیامبر جهانی است؛ اما درباره ریختن خون بیگناه قانونی ندارد، اینکه قابل قبول نیست.
پرسش:...
پاسخ: خب، اگر آن است نمونه است، میشود امر سوم وگرنه این پیام آیه سورهٴ «صف» که آیه آخرش است الآن هم این پیام هم زنده است، الآن هم خدا به ما میفرماید مؤمنین! مثل مسیحیها باشید الآن هم هست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: در زمان خود حضرت عیسی.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ از ظاهر کریمه. تفاسیر شما خیلی از اسرائیلیات است که اینجا راه پیدا کرده این تفسیر امام رازی را شما میبینید، آدم چندین صفحه را مطالعه میکند میبیند یک حرف قابل عرضه در آن نیست. خب، خیلی از این حرفها که مسیح داشت عبور میکرد عدهای رختشویی داشتند یا ماهیگیر بودند، حضرت فرمود چه میکنید همین حرفهایی که گوشههایش اشاره شده، نه روایت است نه تاریخ معتبر. خب، این پنج، شش صفحه که این بزرگوار پُر کرده از کجا آورده این حرفها را، آدم شش صفحه با این چشم مطالعه کردیم دیدیم همین حرفهاست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ خود حواریّون را زمخشری یک کلمه گفته خب، رد شده دیگر، دیگر شش صفحه امام رازی سیاه کردن لازم نیست که، که اینها چیز خالص و صاف را میگویند حواریّ، آن گیاهان خالص و سبزیهای صاف را هم میگویند حواریّ. اینها از آن جهت که خالص بودند، پاکدامن بودند گفتند حواریّ؛ اما حالا ماهیگیر بودند، رختشوی بودند آخر این نه روایت این را تأیید میکند، نه تاریخ معتبر این را تأیید میکند، اگر نه روایت بود نه تاریخ معتبر چگونه محمل آیه قرار میگیرد.
زنده بودن پیام مقابله با کفر در تمام زمانها
اما این خطاب هر روز زنده است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ الآن هم زنده است، خب ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ چه؟ شما یاوران دین خدا باشید یعنی اگر یک وقت خواستند پیامبرتان را شهید بکنند شما داوطلب باشید، جای او بخوابید که الآن مصداق ندارد یا منظور آن است که اگر کسی خواست دینتان را از بین ببرد، همانطوری که حواریین مسیح دین او را یاری کردند شما دین او را یاری کنید، هر روز این آیه پیام دارد و زنده هم هست.
این درباره «قضیة فی واقعة» که نیامده، لذا این دستور، نشان میدهد که هر وقت انسان احساس خطر کرد مشمول این نداست، هر وقت احساس خطر کرد ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ وقتی احساس خطر کرد، آنوقت این قضیه که در سورهٴ «آلعمران» آمده به عنوان یک اصل کلی در پایان سورهٴ «صف» ما را هم مخاطب قرار میدهد که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ﴾ تتمّهٴ این قصه را در سورهٴ «صف» بیان کرد، در سورهٴ «آلعمران» نیامده، نمیشود گفت که عیسای مسیح فرمود: ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ یعنی من میخواهم سیر الی الله داشته باشم، آنها مکر کردند که مرا از بین ببرند خدا من را به آسمانها بُرد، آنگاه قصه در این محور خلاصه بشود که حواریین به عیسی(علیه السلام) ایمان آوردند، آن کافران که خواستند به عیسی آسیب برسانند خداوند عیسی را به آسمانها بُرد، خونی هم از دماغ کسی نیامد و این قضیه در بنیاسرائیل گذشت، آنگاه آیه پایانی سورهٴ «صف» به ما خطاب بکند که مؤمنین! مثل مسیحیها دین خدا را یاری کنید یعنی چه؟ یعنی اگر خواستند رهبرتان را به آسمان ببرند شما بگویید ما ایمان آوردیم؟
این آیه پایانی سورهٴ «صف» چه پیامی برای ما دارد، امروز ما چطور باید به این آیه عمل بکنیم؟ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ الله﴾ اینکه گفتند شما وقتی ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ را شنیدید مستحب است بگویید «لبیک» یعنی این خطاب هر روز تازه است، هر روز خطاب است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ناصران دین خدا باشید و ضرری به شما نمیرسد، همانطوری که حواریین، ناصر دین خدا بودند و پیروز شدند. این آیه میتواند درس داشته باشد؛ اما اگر منظور آیه این باشد که آنها خواستند مکر بکنند عیسی را بگیرند ما عیسی را به آسمانها بردیم و خونی هم از دماغ کسی نیامد، این آیه چه دستوری نسبت به ما میدهد؟
پرسش:...
پاسخ: ممکن است، نه، چون حواریّون قدر متیقّن در مقام تخاطب حواریّون را شامل میشود، چون دارد که ﴿قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ﴾ آنها را یقیناً میگیرد، دیگران را هم شامل بشود یا نه ممکن است.
همراه بودن نبوت و رهبری جامعه
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اگر پیامبری بیاید حافظ شریعت پیامبر دیگر، او وظیفهاش مشخص است محذوری ندارد؛ اما اصلاً نبی را، پیامبر را بگوید آمده ولی رهبری ندارد.
پرسش:...
پاسخ: آخر مرحوم امینالاسلام این امامت را نوعاً میگویند پیامبر بوده بعد رهبری نداشته آن آخرها رهبر شده. آنوقت کسی که آخرها رهبر میشود اوایل دست به تبر نمیکند که بتشکن باشد. این رهبری یک رهبری خاص است که در آخر نصیب ابراهیم(سلام الله علیه) شد وگرنه رهبری در همان قلمرو رسالت ابتدایی خودش بوده، ممکن نیست کسی پیامبر باشد و قانونی برای حفظ جامعه نداشته باشد، آن هم از انبیای اولواالعزم.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ آن امامت کبرا خواهد بود وگرنه بعد از بتشکنی است، اگر کسی حرفش این است ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ خب چرا آن خطر را استقبال میکند، آن بلوا را به راه میاندازد، آن بتشکنی را شروع میکند، خب چه کار دارد به بتِ بتخانه. اینکه دست به تبر میکند بساط مکتبی را میخواهد از ریشه برکَند معلوم میشود یک رسالت با تبر به همراه دارد، بعدها البته یک امامت کبرایی را یافت.
بنابراین این احتمال اول و دوم و اینها ظاهراً با آیه پایانی سورهٴ «صف» سازگار نیست و این جملهٴ ﴿وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ هم در این خلاصه نمیشود که آنها خواستند تو را بگیرند ما تو را به آسمان بردیم. آنوقت مکر، این باشد که آنها به تو دسترسی پیدا نکردند، بعد در پایان سورهٴ «صف» به ما میفرماید مؤمنین! شما یاوران دین خدا باشید، همانطوری که حواریین یاوران دین خدا بودند یعنی اگر خواستند رهبرتان را بگیرند ما او را به آسمان میبریم خونی هم از دماغ شما نمیریزد، چنین مضمونی که از آیه استفاده نمیشود که.
بررسی وجوه مختلف در تسمیه حواریون
حواریین را وجوه فراوانی گفتند: یکی از همان وجوه آن چیزی است که از زمخشری هم در کشاف استفاده میشود، از تفسیر امام رازی هم استفاده میشود که لطیفه بدی هم نیست که اگر در بعضی از روایات، اوصاف حواریین به این آمده است که اینها اهل شستشو بودند و لباسها را تمییز میکردند، این همان تعبیر ادبی رایج خود ماست که میگوییم فلان شخص پاکدامن است، «نقیّ الجِیب، طاهر الذیل» اینکه میگوییم پاکدامن یعنی انسان منزّه از آلودگی است وگرنه منظور دامنِ لباس ظاهری مراد نیست، این یک تعبیر رایجی هم هست چه در فارسی، چه در عربی. اگر گفتند حواریّون کسانی بودند که لباسهای شستهای داشتند، لباسها را شستشو میکردند به همین منظور خواهد بود، چون اگر کسی شغلش آن باشد شغلش نقشی ندارد که حالا قرآن روی این شغل تکیه بکند، چون قرآن روی مشاغل خصوصی افراد که تکیه نمیکند حالا یا کشاورزند یا دامدارند یا اهل شستشو هستند اتوشویی و لباسشویی دارند، اتوکشی دارند، قرآن روی اینها که تکیه نمیکند که، قرآن روی همان طاهرالذیل بودن و پاکدامن بودن تکیه میکند.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ این یکی از چیزهایی است که جناب امام رازی و دیگران نقل کردند این نه روایت معتبر این را تأیید کرده، نه تاریخ قطعی، که اینها مرتّب از حضرت مائده طلب میکردند و بعد میگفتند که ما عجب مقامی داریم، یاور دین توییم، هرچه هم خواستیم تو برای ما تعیین میکنی، حضرت فرمود بهتر از شما کسانیاند که از دسترنج خود استفاده میکنند، بعد اینها راه افتادند و رختشویی کردند خب، این رختشویی بعدها پیدا شده است.
معلوم میشود که خود این وجوهی که در تسمیه حواریین آمده خود این وجوه هماهنگ نیست، روایات قابل توجهی هم در ذیل این آیه در تفسیر نورالثقلین و امثال ذلک نیامده تا انسان بگوید حواریّ یعنی کسانی که شغلشان اینچنین بوده است؛ اما حواریّون یعنی افراد خالص، حواریّالرجل یعنی اصحاب خالص او، این قابل پذیرش است.
﴿قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ که رسول را به شهادت طلب کردند و از آن طرف هم ﴿فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾ آمده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است