- 86
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 96 و 97 سوره آلعمران _ بخش هفتم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 96 و 97 سوره آلعمران _ بخش هفتم"
نحوه نگه داری کعبه در زمانهای گذشته
تبیین موقعیت جغرافیایی «مقام ابراهیم»
کعبه و توسعه پذیر بودن مطاف و استقبال
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ﴿96﴾ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ ﴿97﴾
مراد از قبله در آیه ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾
از اینکه فرمود اولین خانهای که معبد عمومی مردم است همان است که در بکه است، معلوم میشود اگر در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» به عدهای فرمود: ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ آن به معنای مصلا خواهد بود نه قبله. در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آیه 87 این است که ﴿وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسیٰ وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ﴾ بعد از جریان هلاکت فرعون و آلفرعون که ﴿غَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ بنیاسرائیل محروم، به راهنمایی موسی (علیه السلام) به مصر برگشتند. این تبعیدیها که به مصر برگشتند، خدا به اینها دستور داد چون مراکز عبادی شما را قبلاً آلفرعون تخریب کرده بودند و هنوز آن قدرت مرکزی در اختیار شما نیست که شما مراکز عبادی را به صورت رسمی در مصر بسازید، فعلاً خانههای خود را قبله قرار بدهید یعنی خانههای خود را مصلا قرار بدهید، اگر منظور از ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ این باشد که شما برای اینکه از همدیگر با خبر باشید، از حال یکدیگر آگاه باشید خانهها را مقابل هم، روبه¬روی هم قرار بدهید که پراکنده زندگی نکنید در یک محل زندگی کنید و از هم با خبر باشید که بعضی از اهل تفسیر احتمال دادند که این از بحث خارج است ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ یعنی «واجعَلُوا بُیوتَکُم مُتَقٰابِلات بَعضُهٰا مع بعضٍ» برای اینکه از هم با خبر باشید و از امنیت برخوردار باشید و اگر منظور از این قبله، تقابل و رویارویی هم نبود، منظور قبله به این معنا نیست که هر جا هستید و هر کس در خارج خانه خواست نماز بخواند، به طرف خانه خود نماز بخواند که خانههای شما بشوند قبله، بلکه منظور آن است که در خانه مصلا قرار بدهید یعنی نماز را در همان خانهها بخوانید، چون مساجدتان ویران شده و هنوز قدرت مرکزی برای تاسیس مسأجد ندارید ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ یعنی هر کسی خانه خود را مصلا قرار بدهد که منظور از این قبله، محل نماز است، نظیر مسجد، نه اینکه نمازتان متوجه به خانه باشد. قهراً این منافات ندارد با ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ چون آنهایی هم که ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ را به همین وضع معنا کردند میگفتند قبل از تخریب مراکز عبادی، مساجد اینها و معابد اینها به طرف کعبه بود. بعد از تخریب این مراکز به خانههای خود پناهنده شدند و عبادت را در خانهها انجام میدادند، قهراً همان¬طوری که مساجد اینها قبل از تخریب، به طرف کعبه بود، خانههای اینها هم که مصلا شد بعد از تخریب مسجد در هنگام نماز، در خانه به طرف کعبه میایستادند، پس این هم منافی با ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ که همان کعبه است نخواهد بود.
پرسش:...
پاسخ: قبل از اینکه قبله قرار بدهند وجود مبارک موسی برای اینها، نه خیر قبله همان کعبه بود، بعد حالا ارض مقدسه را که سلیمان (سلام الله علیه) به عنوان بیت المقدس نام گذاشت و بنا کرد، ممکن است از آن به بعد قبله شده باشد وگرنه مساجد اینها را همانها که ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ را به این وضع معنا کردند، گفتند مساجد اینها به طرف کعبه بود.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اول بیت این است، نه آخر بیت این است، اول بیت این است بعدها البته ممکن است غیر از کعبه جاهای دیگر هم قبله شده باشد، نفرمود اول و آخر این است که فرمود اول بیت این است.
نحوه نگهداری کعبه در زمانهای گذشته
مطلب بعدی آن است که این بیت سرگذشت و سرنوشت فراوانی را پشت سر گذاشت که مقداری از اینها در تاریخ حرمین است، بخشی از اینها را سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) در المیزان ذکر کردند هم در ذیل آیه ﴿فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ﴾ و هم در این ﴿أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ در ذیل این بحثهای سودمندی طرح کردهاند . یکی از سرنوشت تلخی که نسبت به این بیت شریف پیش آمد، همان است که این بیت که معبد انبیا بود و قبله اولیا، مدتها بود که به صورت بتکده درآمده است یعنی وثنیین حجاز بتها را بر بالای کعبه و احیاناً در درون کعبه مینهادند و به کلیدداری و تولیت کعبه هم افتخار میکردند. قرآن کعبه را از همه این آلودگیها تطهیر کرد و حرف ابراهیم و اسماعیل (علیهم السلام) را به انبیای دیگر هم گفته است که ﴿اَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ﴾ همه موظف بودند که کعبه را از لوث وثن و صنم پاک کنند تا قبلهگاه و مطاف مخلصان الهی باشد. ولی در جاهلیت، سقایت حاج و امارت بیت به عهده همین بت پرستها بود و درِ کعبه هم همیشه باز نبود، قفل بود و کلیدی داشت و کلیدداری کعبه هم سمت و پست بود که به نوبت به افراد گوناگون میرسید. یکی از کسانی که سمِت کلیدداری کعبه به او رسید، همان ابوغبشان بود. در تاریخ جریان ابوغبشان به این صورت آمده است که سیدنا الاستاد این را هم نقل کرد، این ابوغبشان که کلید دار کعبه بود در مجلسی که مست کرده بود مستانه این حق کلیدداری را به یک شتر و یک مشک شراب فروخت . روزگاری بر کعبه گذشت که همین کار فهد و آل فهد و سعود پلید را هم پشت سر گذاشتند، چنین صحنههایی را هم کعبه گذراند که خرید و فروش کعبه در مجلس میخواران انجام میشد ـ خرید و فروش سمتهای کعبه ـ بعدها اسلام نظر داد که اینها ملاک ارزش نیست ﴿أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ وقتی جریان حضرت امیر (سلام الله علیه) مطرح شد، فرمود که ساقی بودن حاجیان و عهدهداری تعمیر کعبه، هرگز به منزله ایمان به خدا و هجرت و جهاد در راه خدا نیست . براساس این جهات، سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) نظر شریفشان این است که این ﴿و مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ فقط یک حکم تشریعی است، تکوینی نیست.
تشریح ماهیت «مقام ابراهیم»
تا به آنجا برسیم این قسمت باید توضیح داده شود که فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ٭ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ مقداری از آن آیات بینه شمرده شده، یکیاش هم مقام ابراهیم است. مقام ابراهیم را ایشان ـ سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) ـ بحث کردند که وضعش قبلاً چه بود و الآن به چه صورت درآمد. قبلاً این مقام یعنی آن سنگی که وجود مبارک خلیل (سلام الله علیه) روی آن پا گذاشت ایستاد و اثر پاهای او در سنگ فرو رفت و ماند، قبلاً به طور آزاد در کنار کعبه بود یا همینطور روی زمین بود یا روی یک معجن و آسیا گونهای قرار داشت [و] آزاد بود. بعدها به دستور رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا با کارهایی که دیگران کردند و حضرت امضا کرده است، در مقابل ملتزم دفن شد نه یعنی زیر خاک کردند یعنی چند سانتاش به زمین فرو رفت، آزاد نیست که بشود او را جابه¬جا کرد، مقداری از این سنگ را در زمین دفن کردند نه یعنی روی آن خاک پوشاندند که مدفون است، نظیر اینکه مردهها را دفن میکنند تا بشود روی مقام ایستاد و نماز خواند. الآن هم مقام، برجسته است منظور سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) که فرمود: «قد استفاض النقل بأنّ مدفونٌ فی المکان الذی یدعی الیوم بمقام ابراهیم علی حافة المَطاف حیالَ المتلزَم» یعنی قبلاً آزاد بود روی زمین، الآن این را روی زمین دفن کردند حالا مقداری از این سنگ را در زمین دفن کردند، الآن هم اینچنین هم هست، بعد رویش یک قفس فلزی با نوارها گذاشتند. پس منظور سیدنا الاستاد این نیست که زیر خاک است، منظور آن است که مقداری از این دفن شده است.
تبیین موقعیت جغرافیایی «مقام ابراهیم»
مطلب دیگر این است که «حِیالِ المُلتزم»، «ملتزم» بین در کعبه و آن رکنی که حجر الأسود در آن قرار دارد آن را میگویند «ملتزم» هر کدام از اینها نامی دارد این ارکان چهارگانه. آن رکن شرقی که حجر الأسود در اوست به نام رکن الحجر است که طواف از آنجا شروع میشود و به آنجا ختم میشود، در مقابلش غربی است و دو طرف دیگر شرقی و شمالی.
پرسش:...
پاسخ: بله، ملتزم بین در کعبه و رکن حجر الأسود همین چند متر را ـ اگر چند متر حساب میشود این را ـ میگویند ملتزم، برای اینکه زائر و طائف التزامی دارد که آنجا حجر را استلام کند و مانند آن. مقام ابراهیم در حیال و مقابل این ملتزم است، اینکه در المیزان آمده او را دفن کردند «حیالَ الملتزَم» ، «ملتزَم» را هم در بخش تاریخی شرح دادند که کجا را میگویند «ملتزم» و چرا میگویند «ملتزم» یعنی آن فاصله بین در کعبه و حجر الأسود را که فاصله کمی است آن را میگویند «ملتزم» و مقام ابراهیم مقابل این «ملتزم» هست ، الآن هم همینطور است؛ تقریباً مقابل در کعبه است یا مقابل ملتزم است. اما حطیم آن دیوار و قوسی است که حجر اسماعیل را احاطه کرده و زیر آن ناودان طلاست.
پرسش:...
پاسخ: نه آن رکن بعدیاش مستجار است وگرنه این دیوار را میگویند حطیم، آنجا «یُحطَتَمُ الذنوب» و «تُحطَتَمُ الذنوب» که حُطام یعنی ریختگی، فرو ریختگی، در هم کوبیدن و خشک شدن. اینکه فرمود دنیا مثل یک باغ سبزی است که اول خرم است بعد ریاح میآید حشام میشود حُطام میشود و امثال ذلک حطام دنیا، حطام دنیا کاه را میگویند حطام برای اینکه زود میشکند، دوامی ندارد آنجا که حطیم است، برای اینکه «تحطتم الذنوب» آنجا درهم میشکند گناه، آن قوس آن دیوار که این حجر اسماعیل را در بر دارد آن را بیان کردند که حطیم است، مستجار جداگانه است و ارکان دیگر هم جداگانه، حطیم رکن نیست بین دو رکن است در حقیقت. خب، پس این مقام ابراهیم فعلاً مقداری از این مقام در زمین دفن شد و قسمت مهماش روی زمین است و اثر پای مبارک خلیل (سلام الله علیه) هم مشهود است که این برجستهترین مقام است.
پرسش:...
پاسخ: آن دیگر رکن نیست، در آن رکنی که حجر الأسود هست معروف به رکن الحجر است، این قسمتش که غربی است، درِ کعبه که رکن نیست، فاصله بین در و رکن حجر الأسود که رکن نیست آن را میگویند ملتزم دیگر، خب این خلاصه سخن در مقام ابراهیم.
منظور از «آیت» در کریمه ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾
اما ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ گرچه به لحاظ قبلش که مقام ابراهیم است آیت تکوینی است؛ اما به لحاظ بعدش که ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ آیت تشریعی است. منظور از آیت هم، معجزه خارق العاده نیست که آیت الهی باشد، نظیر ناقه صالح باشد، نظیر شق القمر باشد، نظیر خسف الارض باشد، نظیر خسف البحر باشد ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ و مانند آن، آیت یعنی علامت و نشانهای که حق را نشان بدهد آن بینشان را و مردم را متذکر حق کند. گاهی به تعبیر ایشان، آیت به معنای علامت هم استعمال میشود گاهی به معنای آیتهای تشریعی هم در قبال آیتهای تکوینی یا اعم از تکوینی و تشریعی هم استعمال میشود. آنجا که آیت، معنی مطلق علامت است در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده است که آیه 128 ﴿أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ﴾ شما در هر منطقهای و هر برجستگی قصری که علامت قدرت و ثروت شماست بنا مینهید که گویا میخواهید دائماً در آنجا بمانید و زندگی کنید: ﴿أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ ٭ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ﴾ که آیت یعنی علامت، نظیر ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها﴾ که آیت یعنی علامت. بنابراین این ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ لازم نیست که همه آیاتی که درباره مکه گفته شد، آیت به معنای معجزه و خلاف عادت و طبیعت باشد، بلکه چیزی که انسان را به یاد حق متذکر کند، مشمول این آیات است.
پرسش:...
پاسخ: این یکی از آنهاست درست است یا خود کعبه را نمیشود از بین برد این معجزه است؛ اما مسئله ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾، ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ و امثال ذلک که دیگران گفتند این تفصیل بعد از اجمال است و مصداق آیات بینه است، اینها خارق عادت نیستند، البته اینها مذکِّر حقاند نشانه الهیاند علامت حقاند؛ اما خارق عادت نیستند.
امنیت تکوینی و تشریعی حرم الهی
مطلب بعدی آن است که ایشان میفرمایند این ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ نظیر ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ یک حکم تشریعی است تکوینی نیست، برای اینکه ما جنگهای فراوانی؛ قتل و غارتهای فراوانی، آدم کشیهای فراوانی، سلب امنیتهای بیشماری را در تاریخ در خصوص اطراف کعبه نشان داریم، پس نمیشود گفت که ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ ناظر به این امن تکوینی است. البته مکه شاهد این جنگ و خونریزیها بود و هست ولی نمیشود آن امن تکوینی را انکار کرد، ایشان میفرمایند اگر امنی هم هست به لحاظ این است که مردم در هر محدودهای که دستور امن تشریعی را رعایت کنند و مواظب این حکم شرعی باشند، امنیتی هم قهراً حاصل میشود وگرنه امن تکوینی به آن صورت نیست . خب، این جریان سوره «قریش» که فرمود: ﴿لإیلافِ قُرَیْشٍ ٭ إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ ٭ فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ٭ الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ که اینها که آیات تکوینی حق است مردم مکه در گرسنگی به سر میبردند، به لطف الهی از گرسنگی و فقر اقتصادی نجات پیدا کردند، با اینکه نه جای دامداری است نه جای کشاورزی، صنعت هم که در آنجا راه پیدا نکرده ولی همه نعم در آنجا فراوان است. این ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ هم همین¬طور است، حالا این چون به آیت الهی است ممکن است خدای سبحان این را بردارد در مقطعی؛ اما کار، کار عنایت الهی است. در بخشهای دیگر فرمود ﴿وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ﴾ آیا این، شامل سرزمین مکه نمیشود یعنی سرزمین مکه اگر ساکنانش هر جنایتی بکنند باز ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ هست یا «اذاقهم الله لباس الخوف و الجوع» هست. در بخشی از آیات دیگر خدا داستان سرزمینی را ذکر میکند که روزیاش رغد و فراوان از هر طرف آمد ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ﴾؛ نعم الهی را کفران ورزیدند آن وقت ﴿فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ﴾؛ لباس گرسنگی را بر پیکر این مردم پوشاند، نظیر آنچه امیر کویت مبتلا شد ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: اول بلد نبود که
پرسش:...
پاسخ: بله، عرض کرد که ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدًا آمِنًا﴾ بعد هم عرض کرد ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نداشت که، دعا کرد که این کار تکوینی او به وسیله کار غیب، حاصل بشود. این کار تکوینی را از خدا مسئلت کرده است، نظیر اینکه موسای کلیم عرض کرد ﴿رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: بله، قرار بده تکویناً و در کنارش تشریعی، مثل اینکه موسای کلیم دعا کرد خدایا ﴿رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ خدا فرمود که ﴿قَدْ أُجیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما وَ لا تَتَّبِعانِ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ﴾ ؛ ما خواستههای شما را انجام دادیم، ما روی مال اینها مهر کردیم، روی دل اینها مهر کردیم هم مال اینها گرفته میشود هم جان اینها گرفته میشود. این دعای خلیل (سلام الله علیه) دعایی است جامع تکوین و تشریع یعنی تکویناً و تشریعاً اینجا را مأمن قرار بده، نه اینکه فقط بر مردم حرام بکنی که کسی را نرنجانند و آزار نکنند نه [بلکه] تکویناً و تشریعاً اینجا را امن قرار بده، ذات اقدس الهی هم تکویناً و تشریعاً اینجا را مأمن قرار داد، فرمود اینها در جاهلیت هم از امنیتی برخوردار بودند ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ .
نقل و نقد اشکال مرحوم علامه طباطبایی
اما اشکالی که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) فرمودند این است که ما شاهد جنگها و ناامنیهای فراوانی در طول تاریخ بودیم، مکه حوادث فراوانی را پشت سر گذاشت، پس معلوم میشود که این فقط امر تشریعی است نه تکوینی . جواب این است که اینکه وجود مبارک خلیل (سلام الله علیه) دعا کرد یا ذات اقدس الهی فرمود من اینجا را حرم امن قرار دادم، معنایش این نیست که هر کس بیاید اینجا، هر کاری بکند آزاد است نه، آنجایی که فرمود: ﴿ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکانٍ﴾ مگر امن تکوینی نبود ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ﴾ این هم اوضاع برگشت. این¬چنین نیست که اگر سرزمینی را ذات اقدس الهی مأمن قرار بدهد، اهل آن سرزمین ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ﴾ بشود، باز خدا نعمتش را حفظ بکند اینطور که نیست. همان¬طوری که ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ﴾ در مقابلش هم این است که ﴿وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ﴾ هر دوی¬اش تکوینی است، گاهی ممکن است ذات اقدس الهی مهلت بدهد بعد بگیرد، چه اینکه الآن گرفت آل سعود پلید را. اینطور نیست که آنها کشتار بیرحمانه حجاج را پشت سر بگذارند و جریان تونل منا باشد و ظالمی را بر اینها مسلط نکند.
پرسش:...
پاسخ: همین دیگر، پس این نشانه تکوین است.
پرسش:...
پاسخ: نشانه تکوین است، آنجا به برکت این بیت، این کار را کرد. مردمی بودند نظیر افراد دیگر در جاهلیت به سر میبردند؛ منتها خدای سبحان این بلد امین را، این بلد امین را به پاس احترام کعبه، از امن اقتصادی و سیاسی اینها را برخوردار کرد. حالا معنایش این نیست که اینها هر کاری بکنند ما کسی را بر اینها مسلط نمیکنیم، اینطور نیست. سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) تمسک کردند به حوادث خونینی که در مکه پیش آمد، درست است معنای امن این نیست که در آنجا کشتار نمیشود که،معنایش آن است که ما اینجا را مأمن قرار دادیم براساس لطف خاص، اگر اینها بیراهه رفتند خب ما اینها را میگیریم ﴿إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا﴾ ، ﴿إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: برای هر قریه است.
امنیت تکوینی حرم الهی
پرسش:...
پاسخ: نه، آنجا اصلش بر امنیت است، الا ما خَرَجَ بالدَّلیلِ ولی مناطق دیگر برابر نظم عادی است، اگر خوش آب و هوا بود ﴿بَارَکْنَا حَوْلَهُ﴾ میشود، اگر خوش آب و هوا نبود چیزی گیرشان نمیآید طبق جریان عادی؛ اما سرزمینی که غیر ذی زرع است همه چیز در آن داشته باشد، در حالی که خودش هیچ چیز ندارد، نه جای دامداری است نه جای کشاورزی است نه جای صنعت است هیچ چیز ندارد از خود و همه نعم در آنجا فراوان است، این معلوم میشود که برکت غیبی است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، معلوم میشود که آنها رعایت نمیکنند آنها اگر رعایت نکردند، آنگاه ذات اقدس الهی غضب را بر اینها مسلط میکند. خلاصه دوتا مسئله است، نه اینکه ما اینجا را طوری قرار دادیم که هیچ کس نمیتواند جلویش را بگیرد که بلد مثل کعبه باشد، اینطور نیست. درباره خصوص کعبه اینچنین است که اگر کسی بخواهد کعبه را بردارد قبله و مطاف مسلمین را کاَن لَم یَکُن بگذارد، الآن هم همان جریان ابرهه تکرار خواهد شد، هیچ کس نتوانست در طی این چهارهزار سالی که تاریخ مسلم دارد، کعبه را بردارد اینطور نیست. البته حوادث فراوانی آمده کعبه را خراب کرده، روی سیل و امثال ذلک بازسازی و نوسازی و امثال ذلک در خود کعبه راه پیدا کرده؛ اما کسی بخواهد جریان ابرهه، بخواهد کعبه را زیر و رو کند مقدورش نیست. اما درباره بلد، درباره بلد یک امنیت خاصی خدای سبحان به مردم این سرزمین داد؛ اما به این معنا نیست که هر کسی هر چه بکند خدا باز اینجا را امن قرار میدهد، اینطور نیست.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟
پرسش:...
پاسخ: ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ خیلی ظهوری در تکوین ندارد، همانطوری که ایشان فرمود با ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ ممکن است هماهنگ باشد، لسانش لسان تشریع و اما آیه 67 سوره «عنکبوت» که فرمود ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا﴾ که ﴿وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾؛ مردم در جای دیگر ربوده میشوند، آدم ربایی و قتل و غارت در اطراف مکه هست ولی در مکه مردم امنیتی دارند، این یک امر تکوینی است یا ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ یک امر تکوینی است چه اینکه در سوره «انفال» به مؤمنین هم میفرماید شما یادتان باشد که یک وقت گرفتار آدم ربایان بودید شما را میربودند، اختطاف میکردند ولی الآن در امانید، این یک کار تکوینی است؛ منتها در غیر مکه است. در سوره «انفال» فرمود آیه 26 سوره «انفال» این است ﴿وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ آن اختطاف یک امر تکوینی بود، این امنیت مقابل هم یک امر تکوینی است؛ اما معنای اینکه خدا حرم را امن قرار داد ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا﴾ این نیست که هر کس هر کاری در مکه بکند، ما کاری به او نداریم.
پرسش:...
پاسخ: نه در سراسر بلاد فرمود ما مهلت میدهیم، مهلت میدهیم تا در قیامت بگیریم و مانند آن؛ اما اینچنین نیست که در خصوص مکه کسی بتواند خونریزی بکند و خداوند در کوتاه مدت او را گرفتار نکند، اینچنین نیست. در جاهای دیگر ممکن است در دراز مدت ﴿وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ﴾ ممکن است سالیان متمادی حکومتی بتواند ظالمانه دوام بیاورد؛ اما در سرزمین مکه این-چنین نیست؛ ما بگوییم سرزمین مکه هیچ خصوصیت تکوینی ندارد هیچ امن تکوینی ندارد همه امنها به تشریع برمیگردد، اینطور نیست در حالی که مسئله ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ اصلاً کاری به تشریع ندارد، یک امر تکوینی است یعنی خدای سبحان اینها را از امنیت برخوردار کرده است.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ معنایش این نیست که اصلاً واقع نمیشود، نظیر بهشت ﴿لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ﴾ معنایش آن نیست که معنایش این است که این سرزمین با جاهای دیگر فرق دارد و شارحش هم همین است ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ مگر جاهای دیگر، خدا ظالم را نمیگیرد؛ اما زود به حیاتش خاتمه بدهد اینطور نیست. در خصوص بلد امین است که فرمود: ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ این خصیصهای دارد وگرنه خب ظالم را خدا همه جا میگیرد دیگر ﴿وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ﴾ کذا و کذا، اینکه فرمود اگر کسی در مکه ظلم بکند ملحدانه و ظالمانه ما او را از عذاب الیم برخوردار میکنیم، معلوم میشود خصیصهای در این سرزمین است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ هم محفوف است به جریان مقام ابراهیم که آیت تکوین است، هم به ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ که یک آیت تشریع است؛ اما آن آیه سوره «عنکبوت» آیه سوره «قریش» و امثال ذلک را ما نمیتوانیم فقط بر امر تشریعی محض حمل بکنیم، لذا ذات اقدس الهی تهدیدی که درباره بلد امین دارد در جای دیگر ندارد و اما اینکه دعاهای خلیل (سلام الله علیه) را مستجاب کرد، معنایش این نیست که هر کس در مکه هر کاری بکند ما به او کاری نداریم، اینطور نیست ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ﴾ اینچنین میشود، هر دو نعمت را خدا میگیرد یعنی ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ را با آن ﴿ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ﴾ هر دو نعمت را ﴿فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ﴾ از آنها گرفته تازه چشانده یک مختصر که عذاب الهی بیاید فراگیر است، مختصرش «عذَّبَهُم» نفرمود [بلکه] فرمود «و اذاقهم» مختصری که اینها بچشند کافی است که سقوط بکنند، بنابراین ظاهراً امنیت تکوینی هم هست.
کیفیت تطبیق آیه 97 سوره «آل عمران»
﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» آمده آن با جریان ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ تطبیق شده، آنجا دارد «﴿فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ﴾ مولاکم الحق» آن ﴿فَفِرُّوا﴾ یعنی «حُجُّوا»؛ حج کنید ﴿فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ إِنّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ﴾ آیه پنجاه سوره «ذاریات» «فِرُّوا» یعنی حُجُّوا؛ حج کنید. گرچه دو باب برای حَجّ، یَحُجُّ ذکر شده است: یکی به معنای«قَصَدَ»؛ یکی به معنی «غَلَبَ فی الاحتجاج» یکی از حُجت است یکی از حِجّت ولی جامعی دارند بالأخره، هم قاصد بیت الله قصد دارد و هم بر دشمن درون پیروز میشود، به هر حال هم حِجَّت است و هم حُجَّت و جامع هر دو حج است که به معنی قصد خواهد بود و این را به صورت ﴿فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ إِنّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ﴾ ذکر شده. سخنان خوبی سیدنا الاستاد دارد که خب لابد ملاحظه فرمودید. ایشان این ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ را در تطبیق ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ بر مقام ابراهیم و ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ و ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ یک بیان لطیفی دارند که این نظیر بدلی نیست که نوع مفسرین گفتند این بدل آن «آیات بینات» است، طرزی حرف میزند که بدل را نشان دهد ولی استدلال بر بدل هست یعنی در او این احکام هست، این حکم هست و این آیات میشود آیات بیّن .
کعبه و توسعه پذیر بودن مطاف و استقبال
سرگذشت مکه فراوان است، عمده بحثی که الآن هست البته، اینجا جای آن نیست و در فرصت مناسب باید بحث بشود، این است که حالا که این کعبه و حرمی پیدا کرده است از همان اول ذات اقدس الهی فرمود که این خانه برای همه مردم است. وقتی که فرمود برای همه مردم است، حریمش هم به التزام مشخص کرده. یک وقت است کسی مسجد میسازد برای ده هزار نفر، بیست هزار نفر خب مساحتش مشخص، «حریُم کلُّ شیءٍ بحَسَبه» آن هم مشخص. اما یک وقت از همان اول خدا میفرماید ما این را برای مردم قرار دادیم به خلیلش (سلام الله علیه) هم فرمود تو اعلان عمومی کن ﴿وَ أََذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ﴾ خب پس اعلان عمومی داد، خانه هم برای مردم ساخته شد، قهراً گاهی ممکن است حریم او کیلومترها باشد اگر توسعه پیدا کرد حکومت اسلامی به لطف الهی در آنجا پیاده شد کل سرزمین مکه یعنی این خانهها ویران شد، حلال و طیب و طاهر خواهد بود برای طائف و زائر، چون از همان اول فرمود این برای مردم جهانیان است، آن وقت حریم او به اندازه حریم خانه جهانی است، مشخص نیست چند کیلومتر حریم اوست. اینچنین نیست، نظیر حریم مسجدهای بزرگ باشد که بگوییم حالا خیلی خب، حالا مسجد چون توسعه دارد حریم او ده متر، بیست متر، سی متر، صد متر اینطور نیست که بقیه بشود غصب، از همان اول این سرزمین فرمود این بیت ﴿وُضِعَ لِلنَّاسِ﴾ است، بعد هم به خلیل (سلام الله علیه) دستور داد تو اعلان کن تا ﴿مِنْ کُلِّ فَجِّ عَمیقٍ﴾ بیایند، بعد هم فرمود اینجا جا برای همه هست ﴿سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ﴾ اینجا معلوم میشود که هر اندازهای که مردمی که از اقطار عالم میآیند در آنجا بخواهند زندگی کنند، همه جزء حریم بیت حساب میشود، این یک مطلب.
متقیان، متولیان اصلی کعبه
مطلب دیگر این است که این تابع خصوصیتهای اقلیمی و تقسیم جغرافیایی نیست که حالا بگوییم آل-سعود پلید کلیددار کعبهاند ﴿إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ اینچنین نیست که حالا این در آنجا قرار گرفته، نظیر معدن نفت باشد که برای مردم مکه باشد یا نظیر کوههای دیگر باشد که برای مردم مکه باشد این ملک احدی نیست ولایت او هم فقط اولیای متقیان سراسر عالم دارند ﴿إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾؛ مردان با تقوا متولیان این کعبهاند، نه مردان با تقوایی که در خصوص حجاز زندگی میکنند، اینطور نیست. این بیت، عتیق است یعنی آزاد است از اینکه زیر پوشش قانونی از قوانین بینالملل قرار بگیرد، این خانه نه در اختیار آلسعود است، عتیق است آزادتر از آن است که کسی داعیه تولیت آن را داشته باشد ﴿إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ به امید آن روز ـ ان شاء الله ـ .
«و الحمد لله رب العالمین»
نحوه نگه داری کعبه در زمانهای گذشته
تبیین موقعیت جغرافیایی «مقام ابراهیم»
کعبه و توسعه پذیر بودن مطاف و استقبال
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ﴿96﴾ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ ﴿97﴾
مراد از قبله در آیه ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾
از اینکه فرمود اولین خانهای که معبد عمومی مردم است همان است که در بکه است، معلوم میشود اگر در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» به عدهای فرمود: ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ آن به معنای مصلا خواهد بود نه قبله. در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آیه 87 این است که ﴿وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسیٰ وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ﴾ بعد از جریان هلاکت فرعون و آلفرعون که ﴿غَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ بنیاسرائیل محروم، به راهنمایی موسی (علیه السلام) به مصر برگشتند. این تبعیدیها که به مصر برگشتند، خدا به اینها دستور داد چون مراکز عبادی شما را قبلاً آلفرعون تخریب کرده بودند و هنوز آن قدرت مرکزی در اختیار شما نیست که شما مراکز عبادی را به صورت رسمی در مصر بسازید، فعلاً خانههای خود را قبله قرار بدهید یعنی خانههای خود را مصلا قرار بدهید، اگر منظور از ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ این باشد که شما برای اینکه از همدیگر با خبر باشید، از حال یکدیگر آگاه باشید خانهها را مقابل هم، روبه¬روی هم قرار بدهید که پراکنده زندگی نکنید در یک محل زندگی کنید و از هم با خبر باشید که بعضی از اهل تفسیر احتمال دادند که این از بحث خارج است ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ یعنی «واجعَلُوا بُیوتَکُم مُتَقٰابِلات بَعضُهٰا مع بعضٍ» برای اینکه از هم با خبر باشید و از امنیت برخوردار باشید و اگر منظور از این قبله، تقابل و رویارویی هم نبود، منظور قبله به این معنا نیست که هر جا هستید و هر کس در خارج خانه خواست نماز بخواند، به طرف خانه خود نماز بخواند که خانههای شما بشوند قبله، بلکه منظور آن است که در خانه مصلا قرار بدهید یعنی نماز را در همان خانهها بخوانید، چون مساجدتان ویران شده و هنوز قدرت مرکزی برای تاسیس مسأجد ندارید ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ یعنی هر کسی خانه خود را مصلا قرار بدهد که منظور از این قبله، محل نماز است، نظیر مسجد، نه اینکه نمازتان متوجه به خانه باشد. قهراً این منافات ندارد با ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ چون آنهایی هم که ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ را به همین وضع معنا کردند میگفتند قبل از تخریب مراکز عبادی، مساجد اینها و معابد اینها به طرف کعبه بود. بعد از تخریب این مراکز به خانههای خود پناهنده شدند و عبادت را در خانهها انجام میدادند، قهراً همان¬طوری که مساجد اینها قبل از تخریب، به طرف کعبه بود، خانههای اینها هم که مصلا شد بعد از تخریب مسجد در هنگام نماز، در خانه به طرف کعبه میایستادند، پس این هم منافی با ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ که همان کعبه است نخواهد بود.
پرسش:...
پاسخ: قبل از اینکه قبله قرار بدهند وجود مبارک موسی برای اینها، نه خیر قبله همان کعبه بود، بعد حالا ارض مقدسه را که سلیمان (سلام الله علیه) به عنوان بیت المقدس نام گذاشت و بنا کرد، ممکن است از آن به بعد قبله شده باشد وگرنه مساجد اینها را همانها که ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ را به این وضع معنا کردند، گفتند مساجد اینها به طرف کعبه بود.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اول بیت این است، نه آخر بیت این است، اول بیت این است بعدها البته ممکن است غیر از کعبه جاهای دیگر هم قبله شده باشد، نفرمود اول و آخر این است که فرمود اول بیت این است.
نحوه نگهداری کعبه در زمانهای گذشته
مطلب بعدی آن است که این بیت سرگذشت و سرنوشت فراوانی را پشت سر گذاشت که مقداری از اینها در تاریخ حرمین است، بخشی از اینها را سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) در المیزان ذکر کردند هم در ذیل آیه ﴿فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ﴾ و هم در این ﴿أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ در ذیل این بحثهای سودمندی طرح کردهاند . یکی از سرنوشت تلخی که نسبت به این بیت شریف پیش آمد، همان است که این بیت که معبد انبیا بود و قبله اولیا، مدتها بود که به صورت بتکده درآمده است یعنی وثنیین حجاز بتها را بر بالای کعبه و احیاناً در درون کعبه مینهادند و به کلیدداری و تولیت کعبه هم افتخار میکردند. قرآن کعبه را از همه این آلودگیها تطهیر کرد و حرف ابراهیم و اسماعیل (علیهم السلام) را به انبیای دیگر هم گفته است که ﴿اَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ﴾ همه موظف بودند که کعبه را از لوث وثن و صنم پاک کنند تا قبلهگاه و مطاف مخلصان الهی باشد. ولی در جاهلیت، سقایت حاج و امارت بیت به عهده همین بت پرستها بود و درِ کعبه هم همیشه باز نبود، قفل بود و کلیدی داشت و کلیدداری کعبه هم سمت و پست بود که به نوبت به افراد گوناگون میرسید. یکی از کسانی که سمِت کلیدداری کعبه به او رسید، همان ابوغبشان بود. در تاریخ جریان ابوغبشان به این صورت آمده است که سیدنا الاستاد این را هم نقل کرد، این ابوغبشان که کلید دار کعبه بود در مجلسی که مست کرده بود مستانه این حق کلیدداری را به یک شتر و یک مشک شراب فروخت . روزگاری بر کعبه گذشت که همین کار فهد و آل فهد و سعود پلید را هم پشت سر گذاشتند، چنین صحنههایی را هم کعبه گذراند که خرید و فروش کعبه در مجلس میخواران انجام میشد ـ خرید و فروش سمتهای کعبه ـ بعدها اسلام نظر داد که اینها ملاک ارزش نیست ﴿أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ وقتی جریان حضرت امیر (سلام الله علیه) مطرح شد، فرمود که ساقی بودن حاجیان و عهدهداری تعمیر کعبه، هرگز به منزله ایمان به خدا و هجرت و جهاد در راه خدا نیست . براساس این جهات، سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) نظر شریفشان این است که این ﴿و مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ فقط یک حکم تشریعی است، تکوینی نیست.
تشریح ماهیت «مقام ابراهیم»
تا به آنجا برسیم این قسمت باید توضیح داده شود که فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ٭ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ مقداری از آن آیات بینه شمرده شده، یکیاش هم مقام ابراهیم است. مقام ابراهیم را ایشان ـ سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) ـ بحث کردند که وضعش قبلاً چه بود و الآن به چه صورت درآمد. قبلاً این مقام یعنی آن سنگی که وجود مبارک خلیل (سلام الله علیه) روی آن پا گذاشت ایستاد و اثر پاهای او در سنگ فرو رفت و ماند، قبلاً به طور آزاد در کنار کعبه بود یا همینطور روی زمین بود یا روی یک معجن و آسیا گونهای قرار داشت [و] آزاد بود. بعدها به دستور رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا با کارهایی که دیگران کردند و حضرت امضا کرده است، در مقابل ملتزم دفن شد نه یعنی زیر خاک کردند یعنی چند سانتاش به زمین فرو رفت، آزاد نیست که بشود او را جابه¬جا کرد، مقداری از این سنگ را در زمین دفن کردند نه یعنی روی آن خاک پوشاندند که مدفون است، نظیر اینکه مردهها را دفن میکنند تا بشود روی مقام ایستاد و نماز خواند. الآن هم مقام، برجسته است منظور سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) که فرمود: «قد استفاض النقل بأنّ مدفونٌ فی المکان الذی یدعی الیوم بمقام ابراهیم علی حافة المَطاف حیالَ المتلزَم» یعنی قبلاً آزاد بود روی زمین، الآن این را روی زمین دفن کردند حالا مقداری از این سنگ را در زمین دفن کردند، الآن هم اینچنین هم هست، بعد رویش یک قفس فلزی با نوارها گذاشتند. پس منظور سیدنا الاستاد این نیست که زیر خاک است، منظور آن است که مقداری از این دفن شده است.
تبیین موقعیت جغرافیایی «مقام ابراهیم»
مطلب دیگر این است که «حِیالِ المُلتزم»، «ملتزم» بین در کعبه و آن رکنی که حجر الأسود در آن قرار دارد آن را میگویند «ملتزم» هر کدام از اینها نامی دارد این ارکان چهارگانه. آن رکن شرقی که حجر الأسود در اوست به نام رکن الحجر است که طواف از آنجا شروع میشود و به آنجا ختم میشود، در مقابلش غربی است و دو طرف دیگر شرقی و شمالی.
پرسش:...
پاسخ: بله، ملتزم بین در کعبه و رکن حجر الأسود همین چند متر را ـ اگر چند متر حساب میشود این را ـ میگویند ملتزم، برای اینکه زائر و طائف التزامی دارد که آنجا حجر را استلام کند و مانند آن. مقام ابراهیم در حیال و مقابل این ملتزم است، اینکه در المیزان آمده او را دفن کردند «حیالَ الملتزَم» ، «ملتزَم» را هم در بخش تاریخی شرح دادند که کجا را میگویند «ملتزم» و چرا میگویند «ملتزم» یعنی آن فاصله بین در کعبه و حجر الأسود را که فاصله کمی است آن را میگویند «ملتزم» و مقام ابراهیم مقابل این «ملتزم» هست ، الآن هم همینطور است؛ تقریباً مقابل در کعبه است یا مقابل ملتزم است. اما حطیم آن دیوار و قوسی است که حجر اسماعیل را احاطه کرده و زیر آن ناودان طلاست.
پرسش:...
پاسخ: نه آن رکن بعدیاش مستجار است وگرنه این دیوار را میگویند حطیم، آنجا «یُحطَتَمُ الذنوب» و «تُحطَتَمُ الذنوب» که حُطام یعنی ریختگی، فرو ریختگی، در هم کوبیدن و خشک شدن. اینکه فرمود دنیا مثل یک باغ سبزی است که اول خرم است بعد ریاح میآید حشام میشود حُطام میشود و امثال ذلک حطام دنیا، حطام دنیا کاه را میگویند حطام برای اینکه زود میشکند، دوامی ندارد آنجا که حطیم است، برای اینکه «تحطتم الذنوب» آنجا درهم میشکند گناه، آن قوس آن دیوار که این حجر اسماعیل را در بر دارد آن را بیان کردند که حطیم است، مستجار جداگانه است و ارکان دیگر هم جداگانه، حطیم رکن نیست بین دو رکن است در حقیقت. خب، پس این مقام ابراهیم فعلاً مقداری از این مقام در زمین دفن شد و قسمت مهماش روی زمین است و اثر پای مبارک خلیل (سلام الله علیه) هم مشهود است که این برجستهترین مقام است.
پرسش:...
پاسخ: آن دیگر رکن نیست، در آن رکنی که حجر الأسود هست معروف به رکن الحجر است، این قسمتش که غربی است، درِ کعبه که رکن نیست، فاصله بین در و رکن حجر الأسود که رکن نیست آن را میگویند ملتزم دیگر، خب این خلاصه سخن در مقام ابراهیم.
منظور از «آیت» در کریمه ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾
اما ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ گرچه به لحاظ قبلش که مقام ابراهیم است آیت تکوینی است؛ اما به لحاظ بعدش که ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ آیت تشریعی است. منظور از آیت هم، معجزه خارق العاده نیست که آیت الهی باشد، نظیر ناقه صالح باشد، نظیر شق القمر باشد، نظیر خسف الارض باشد، نظیر خسف البحر باشد ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ و مانند آن، آیت یعنی علامت و نشانهای که حق را نشان بدهد آن بینشان را و مردم را متذکر حق کند. گاهی به تعبیر ایشان، آیت به معنای علامت هم استعمال میشود گاهی به معنای آیتهای تشریعی هم در قبال آیتهای تکوینی یا اعم از تکوینی و تشریعی هم استعمال میشود. آنجا که آیت، معنی مطلق علامت است در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده است که آیه 128 ﴿أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ﴾ شما در هر منطقهای و هر برجستگی قصری که علامت قدرت و ثروت شماست بنا مینهید که گویا میخواهید دائماً در آنجا بمانید و زندگی کنید: ﴿أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ ٭ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ﴾ که آیت یعنی علامت، نظیر ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها﴾ که آیت یعنی علامت. بنابراین این ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ لازم نیست که همه آیاتی که درباره مکه گفته شد، آیت به معنای معجزه و خلاف عادت و طبیعت باشد، بلکه چیزی که انسان را به یاد حق متذکر کند، مشمول این آیات است.
پرسش:...
پاسخ: این یکی از آنهاست درست است یا خود کعبه را نمیشود از بین برد این معجزه است؛ اما مسئله ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾، ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ و امثال ذلک که دیگران گفتند این تفصیل بعد از اجمال است و مصداق آیات بینه است، اینها خارق عادت نیستند، البته اینها مذکِّر حقاند نشانه الهیاند علامت حقاند؛ اما خارق عادت نیستند.
امنیت تکوینی و تشریعی حرم الهی
مطلب بعدی آن است که ایشان میفرمایند این ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ نظیر ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ یک حکم تشریعی است تکوینی نیست، برای اینکه ما جنگهای فراوانی؛ قتل و غارتهای فراوانی، آدم کشیهای فراوانی، سلب امنیتهای بیشماری را در تاریخ در خصوص اطراف کعبه نشان داریم، پس نمیشود گفت که ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ ناظر به این امن تکوینی است. البته مکه شاهد این جنگ و خونریزیها بود و هست ولی نمیشود آن امن تکوینی را انکار کرد، ایشان میفرمایند اگر امنی هم هست به لحاظ این است که مردم در هر محدودهای که دستور امن تشریعی را رعایت کنند و مواظب این حکم شرعی باشند، امنیتی هم قهراً حاصل میشود وگرنه امن تکوینی به آن صورت نیست . خب، این جریان سوره «قریش» که فرمود: ﴿لإیلافِ قُرَیْشٍ ٭ إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ ٭ فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ٭ الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ که اینها که آیات تکوینی حق است مردم مکه در گرسنگی به سر میبردند، به لطف الهی از گرسنگی و فقر اقتصادی نجات پیدا کردند، با اینکه نه جای دامداری است نه جای کشاورزی، صنعت هم که در آنجا راه پیدا نکرده ولی همه نعم در آنجا فراوان است. این ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ هم همین¬طور است، حالا این چون به آیت الهی است ممکن است خدای سبحان این را بردارد در مقطعی؛ اما کار، کار عنایت الهی است. در بخشهای دیگر فرمود ﴿وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ﴾ آیا این، شامل سرزمین مکه نمیشود یعنی سرزمین مکه اگر ساکنانش هر جنایتی بکنند باز ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ هست یا «اذاقهم الله لباس الخوف و الجوع» هست. در بخشی از آیات دیگر خدا داستان سرزمینی را ذکر میکند که روزیاش رغد و فراوان از هر طرف آمد ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ﴾؛ نعم الهی را کفران ورزیدند آن وقت ﴿فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ﴾؛ لباس گرسنگی را بر پیکر این مردم پوشاند، نظیر آنچه امیر کویت مبتلا شد ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: اول بلد نبود که
پرسش:...
پاسخ: بله، عرض کرد که ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدًا آمِنًا﴾ بعد هم عرض کرد ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نداشت که، دعا کرد که این کار تکوینی او به وسیله کار غیب، حاصل بشود. این کار تکوینی را از خدا مسئلت کرده است، نظیر اینکه موسای کلیم عرض کرد ﴿رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: بله، قرار بده تکویناً و در کنارش تشریعی، مثل اینکه موسای کلیم دعا کرد خدایا ﴿رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ خدا فرمود که ﴿قَدْ أُجیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما وَ لا تَتَّبِعانِ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ﴾ ؛ ما خواستههای شما را انجام دادیم، ما روی مال اینها مهر کردیم، روی دل اینها مهر کردیم هم مال اینها گرفته میشود هم جان اینها گرفته میشود. این دعای خلیل (سلام الله علیه) دعایی است جامع تکوین و تشریع یعنی تکویناً و تشریعاً اینجا را مأمن قرار بده، نه اینکه فقط بر مردم حرام بکنی که کسی را نرنجانند و آزار نکنند نه [بلکه] تکویناً و تشریعاً اینجا را امن قرار بده، ذات اقدس الهی هم تکویناً و تشریعاً اینجا را مأمن قرار داد، فرمود اینها در جاهلیت هم از امنیتی برخوردار بودند ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ .
نقل و نقد اشکال مرحوم علامه طباطبایی
اما اشکالی که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) فرمودند این است که ما شاهد جنگها و ناامنیهای فراوانی در طول تاریخ بودیم، مکه حوادث فراوانی را پشت سر گذاشت، پس معلوم میشود که این فقط امر تشریعی است نه تکوینی . جواب این است که اینکه وجود مبارک خلیل (سلام الله علیه) دعا کرد یا ذات اقدس الهی فرمود من اینجا را حرم امن قرار دادم، معنایش این نیست که هر کس بیاید اینجا، هر کاری بکند آزاد است نه، آنجایی که فرمود: ﴿ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکانٍ﴾ مگر امن تکوینی نبود ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ﴾ این هم اوضاع برگشت. این¬چنین نیست که اگر سرزمینی را ذات اقدس الهی مأمن قرار بدهد، اهل آن سرزمین ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ﴾ بشود، باز خدا نعمتش را حفظ بکند اینطور که نیست. همان¬طوری که ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ﴾ در مقابلش هم این است که ﴿وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ﴾ هر دوی¬اش تکوینی است، گاهی ممکن است ذات اقدس الهی مهلت بدهد بعد بگیرد، چه اینکه الآن گرفت آل سعود پلید را. اینطور نیست که آنها کشتار بیرحمانه حجاج را پشت سر بگذارند و جریان تونل منا باشد و ظالمی را بر اینها مسلط نکند.
پرسش:...
پاسخ: همین دیگر، پس این نشانه تکوین است.
پرسش:...
پاسخ: نشانه تکوین است، آنجا به برکت این بیت، این کار را کرد. مردمی بودند نظیر افراد دیگر در جاهلیت به سر میبردند؛ منتها خدای سبحان این بلد امین را، این بلد امین را به پاس احترام کعبه، از امن اقتصادی و سیاسی اینها را برخوردار کرد. حالا معنایش این نیست که اینها هر کاری بکنند ما کسی را بر اینها مسلط نمیکنیم، اینطور نیست. سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) تمسک کردند به حوادث خونینی که در مکه پیش آمد، درست است معنای امن این نیست که در آنجا کشتار نمیشود که،معنایش آن است که ما اینجا را مأمن قرار دادیم براساس لطف خاص، اگر اینها بیراهه رفتند خب ما اینها را میگیریم ﴿إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا﴾ ، ﴿إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: برای هر قریه است.
امنیت تکوینی حرم الهی
پرسش:...
پاسخ: نه، آنجا اصلش بر امنیت است، الا ما خَرَجَ بالدَّلیلِ ولی مناطق دیگر برابر نظم عادی است، اگر خوش آب و هوا بود ﴿بَارَکْنَا حَوْلَهُ﴾ میشود، اگر خوش آب و هوا نبود چیزی گیرشان نمیآید طبق جریان عادی؛ اما سرزمینی که غیر ذی زرع است همه چیز در آن داشته باشد، در حالی که خودش هیچ چیز ندارد، نه جای دامداری است نه جای کشاورزی است نه جای صنعت است هیچ چیز ندارد از خود و همه نعم در آنجا فراوان است، این معلوم میشود که برکت غیبی است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، معلوم میشود که آنها رعایت نمیکنند آنها اگر رعایت نکردند، آنگاه ذات اقدس الهی غضب را بر اینها مسلط میکند. خلاصه دوتا مسئله است، نه اینکه ما اینجا را طوری قرار دادیم که هیچ کس نمیتواند جلویش را بگیرد که بلد مثل کعبه باشد، اینطور نیست. درباره خصوص کعبه اینچنین است که اگر کسی بخواهد کعبه را بردارد قبله و مطاف مسلمین را کاَن لَم یَکُن بگذارد، الآن هم همان جریان ابرهه تکرار خواهد شد، هیچ کس نتوانست در طی این چهارهزار سالی که تاریخ مسلم دارد، کعبه را بردارد اینطور نیست. البته حوادث فراوانی آمده کعبه را خراب کرده، روی سیل و امثال ذلک بازسازی و نوسازی و امثال ذلک در خود کعبه راه پیدا کرده؛ اما کسی بخواهد جریان ابرهه، بخواهد کعبه را زیر و رو کند مقدورش نیست. اما درباره بلد، درباره بلد یک امنیت خاصی خدای سبحان به مردم این سرزمین داد؛ اما به این معنا نیست که هر کسی هر چه بکند خدا باز اینجا را امن قرار میدهد، اینطور نیست.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟
پرسش:...
پاسخ: ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ خیلی ظهوری در تکوین ندارد، همانطوری که ایشان فرمود با ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ ممکن است هماهنگ باشد، لسانش لسان تشریع و اما آیه 67 سوره «عنکبوت» که فرمود ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا﴾ که ﴿وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾؛ مردم در جای دیگر ربوده میشوند، آدم ربایی و قتل و غارت در اطراف مکه هست ولی در مکه مردم امنیتی دارند، این یک امر تکوینی است یا ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ یک امر تکوینی است چه اینکه در سوره «انفال» به مؤمنین هم میفرماید شما یادتان باشد که یک وقت گرفتار آدم ربایان بودید شما را میربودند، اختطاف میکردند ولی الآن در امانید، این یک کار تکوینی است؛ منتها در غیر مکه است. در سوره «انفال» فرمود آیه 26 سوره «انفال» این است ﴿وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ آن اختطاف یک امر تکوینی بود، این امنیت مقابل هم یک امر تکوینی است؛ اما معنای اینکه خدا حرم را امن قرار داد ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا﴾ این نیست که هر کس هر کاری در مکه بکند، ما کاری به او نداریم.
پرسش:...
پاسخ: نه در سراسر بلاد فرمود ما مهلت میدهیم، مهلت میدهیم تا در قیامت بگیریم و مانند آن؛ اما اینچنین نیست که در خصوص مکه کسی بتواند خونریزی بکند و خداوند در کوتاه مدت او را گرفتار نکند، اینچنین نیست. در جاهای دیگر ممکن است در دراز مدت ﴿وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ﴾ ممکن است سالیان متمادی حکومتی بتواند ظالمانه دوام بیاورد؛ اما در سرزمین مکه این-چنین نیست؛ ما بگوییم سرزمین مکه هیچ خصوصیت تکوینی ندارد هیچ امن تکوینی ندارد همه امنها به تشریع برمیگردد، اینطور نیست در حالی که مسئله ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ اصلاً کاری به تشریع ندارد، یک امر تکوینی است یعنی خدای سبحان اینها را از امنیت برخوردار کرده است.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ معنایش این نیست که اصلاً واقع نمیشود، نظیر بهشت ﴿لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ﴾ معنایش آن نیست که معنایش این است که این سرزمین با جاهای دیگر فرق دارد و شارحش هم همین است ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ مگر جاهای دیگر، خدا ظالم را نمیگیرد؛ اما زود به حیاتش خاتمه بدهد اینطور نیست. در خصوص بلد امین است که فرمود: ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ این خصیصهای دارد وگرنه خب ظالم را خدا همه جا میگیرد دیگر ﴿وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ﴾ کذا و کذا، اینکه فرمود اگر کسی در مکه ظلم بکند ملحدانه و ظالمانه ما او را از عذاب الیم برخوردار میکنیم، معلوم میشود خصیصهای در این سرزمین است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ هم محفوف است به جریان مقام ابراهیم که آیت تکوین است، هم به ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ که یک آیت تشریع است؛ اما آن آیه سوره «عنکبوت» آیه سوره «قریش» و امثال ذلک را ما نمیتوانیم فقط بر امر تشریعی محض حمل بکنیم، لذا ذات اقدس الهی تهدیدی که درباره بلد امین دارد در جای دیگر ندارد و اما اینکه دعاهای خلیل (سلام الله علیه) را مستجاب کرد، معنایش این نیست که هر کس در مکه هر کاری بکند ما به او کاری نداریم، اینطور نیست ﴿فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ﴾ اینچنین میشود، هر دو نعمت را خدا میگیرد یعنی ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ را با آن ﴿ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ﴾ هر دو نعمت را ﴿فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ﴾ از آنها گرفته تازه چشانده یک مختصر که عذاب الهی بیاید فراگیر است، مختصرش «عذَّبَهُم» نفرمود [بلکه] فرمود «و اذاقهم» مختصری که اینها بچشند کافی است که سقوط بکنند، بنابراین ظاهراً امنیت تکوینی هم هست.
کیفیت تطبیق آیه 97 سوره «آل عمران»
﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» آمده آن با جریان ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ تطبیق شده، آنجا دارد «﴿فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ﴾ مولاکم الحق» آن ﴿فَفِرُّوا﴾ یعنی «حُجُّوا»؛ حج کنید ﴿فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ إِنّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ﴾ آیه پنجاه سوره «ذاریات» «فِرُّوا» یعنی حُجُّوا؛ حج کنید. گرچه دو باب برای حَجّ، یَحُجُّ ذکر شده است: یکی به معنای«قَصَدَ»؛ یکی به معنی «غَلَبَ فی الاحتجاج» یکی از حُجت است یکی از حِجّت ولی جامعی دارند بالأخره، هم قاصد بیت الله قصد دارد و هم بر دشمن درون پیروز میشود، به هر حال هم حِجَّت است و هم حُجَّت و جامع هر دو حج است که به معنی قصد خواهد بود و این را به صورت ﴿فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ إِنّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ﴾ ذکر شده. سخنان خوبی سیدنا الاستاد دارد که خب لابد ملاحظه فرمودید. ایشان این ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ را در تطبیق ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ بر مقام ابراهیم و ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ و ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ یک بیان لطیفی دارند که این نظیر بدلی نیست که نوع مفسرین گفتند این بدل آن «آیات بینات» است، طرزی حرف میزند که بدل را نشان دهد ولی استدلال بر بدل هست یعنی در او این احکام هست، این حکم هست و این آیات میشود آیات بیّن .
کعبه و توسعه پذیر بودن مطاف و استقبال
سرگذشت مکه فراوان است، عمده بحثی که الآن هست البته، اینجا جای آن نیست و در فرصت مناسب باید بحث بشود، این است که حالا که این کعبه و حرمی پیدا کرده است از همان اول ذات اقدس الهی فرمود که این خانه برای همه مردم است. وقتی که فرمود برای همه مردم است، حریمش هم به التزام مشخص کرده. یک وقت است کسی مسجد میسازد برای ده هزار نفر، بیست هزار نفر خب مساحتش مشخص، «حریُم کلُّ شیءٍ بحَسَبه» آن هم مشخص. اما یک وقت از همان اول خدا میفرماید ما این را برای مردم قرار دادیم به خلیلش (سلام الله علیه) هم فرمود تو اعلان عمومی کن ﴿وَ أََذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ﴾ خب پس اعلان عمومی داد، خانه هم برای مردم ساخته شد، قهراً گاهی ممکن است حریم او کیلومترها باشد اگر توسعه پیدا کرد حکومت اسلامی به لطف الهی در آنجا پیاده شد کل سرزمین مکه یعنی این خانهها ویران شد، حلال و طیب و طاهر خواهد بود برای طائف و زائر، چون از همان اول فرمود این برای مردم جهانیان است، آن وقت حریم او به اندازه حریم خانه جهانی است، مشخص نیست چند کیلومتر حریم اوست. اینچنین نیست، نظیر حریم مسجدهای بزرگ باشد که بگوییم حالا خیلی خب، حالا مسجد چون توسعه دارد حریم او ده متر، بیست متر، سی متر، صد متر اینطور نیست که بقیه بشود غصب، از همان اول این سرزمین فرمود این بیت ﴿وُضِعَ لِلنَّاسِ﴾ است، بعد هم به خلیل (سلام الله علیه) دستور داد تو اعلان کن تا ﴿مِنْ کُلِّ فَجِّ عَمیقٍ﴾ بیایند، بعد هم فرمود اینجا جا برای همه هست ﴿سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ﴾ اینجا معلوم میشود که هر اندازهای که مردمی که از اقطار عالم میآیند در آنجا بخواهند زندگی کنند، همه جزء حریم بیت حساب میشود، این یک مطلب.
متقیان، متولیان اصلی کعبه
مطلب دیگر این است که این تابع خصوصیتهای اقلیمی و تقسیم جغرافیایی نیست که حالا بگوییم آل-سعود پلید کلیددار کعبهاند ﴿إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ اینچنین نیست که حالا این در آنجا قرار گرفته، نظیر معدن نفت باشد که برای مردم مکه باشد یا نظیر کوههای دیگر باشد که برای مردم مکه باشد این ملک احدی نیست ولایت او هم فقط اولیای متقیان سراسر عالم دارند ﴿إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾؛ مردان با تقوا متولیان این کعبهاند، نه مردان با تقوایی که در خصوص حجاز زندگی میکنند، اینطور نیست. این بیت، عتیق است یعنی آزاد است از اینکه زیر پوشش قانونی از قوانین بینالملل قرار بگیرد، این خانه نه در اختیار آلسعود است، عتیق است آزادتر از آن است که کسی داعیه تولیت آن را داشته باشد ﴿إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ به امید آن روز ـ ان شاء الله ـ .
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است