- 125
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 14 سوره آلعمران _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 14 سوره آلعمران _ بخش اول"
حب و بغض مُفرط منشأ نابودی انسانها
تشریح اقدام سهگانهٴ آیهٴ چهارده
زینت زمین، آزمونی برای انسانها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿14﴾
حب و بغض مُفرط منشأ نابودی انسانها
در آغاز این بحث فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ٭ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ الآن دارند تحلیل میفرمایند که چرا عدهای تن به کفر دادند و با مشاهدهٴ این آیه بیّنهٴ جریان بدر، معذلک متنبّه نشدند.
سرّش این است که انسان براساس حبّ و بغض حرکت میکند و حبّ مفرط هر چیزی انسان را کور میکند «حُبّک للشَیء یَعمی و یصِم» چه اینکه بغض زائد هم انسان را نابینا میکند: «بغضک للشیء» هم «یعمی و یصم» و اگر حبّ زائد اشیاء در قلب کسی قرار بگیرد او را نابینا میکند. این همان است که در بخشی از آیات فرمود گروهی دنیا محبوب آنهاست و آخرت متروک آنهاست، گاهی نتیجه این بحثها را به عنوان جمعبندی ذکر میکند میفرماید که ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی﴾ ؛ اینها کوری را بر هدایت ترجیح دادند کوری محبوب آنهاست، چون حبّ شهوات آنها را از دیدن حقایق کور میکند و اینها کوری را بر بینایی ترجیح دادند به همین مناسبت با مشاهدهٴ آن همه آیات نابینایند و در ذیل آیه قبل هم که فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُوْلِی الاَبْصَارِ﴾ این گروه در اثر حبّ شهوات «اولی الأبصار» نیستند، نابینایند.
تشریح اقدام سهگانهٴ آیهٴ چهارده
مهمترین بحثی که در این کریمه هست این است که ذات اقدس الهی برای تقبیح این مسئله از همان اول با الفاظی که نشانهٴ وهن و ذلّت این امر است تعبیر فرمود. از زن و فرزند و ثروت و دامهای فراوان و کشاورزی وافر به عنوان شهوت یاد کرده است. گاهی میفرماید شما مال را دوست دارید این لسان، لسان تحقیر نیست، گرچه بعداً مذمّت میشود ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ ؛ شما مال را حبّ فراوان دارید.
در این کریمه فرمود مال فراوان را دوست دارید، ولی در سورهٴ «فجر» فرمود شما مال را به طور وافر دوست دارید یعنی علاقهٴ شما به مال زیاد است هر کس هر اندازه که دارد، ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ «جَم» همان انبوه و فراوان است، گرچه از این سیاق مذمّت استفاده میشود؛ اما تعبیر، تعبیر تحقیرانه نیست ولی اگر بگوید شما شهوتدوستید، آنگاه این شهوت را تشریح کند فرمود نساء هست، بنین هست، ثروت هست، دامهای فراوان هست صدر قصه را و صدر مسئله را با زبان تحقیر شروع بکند در این آیه است. نفرمود «زین للناس حب الحیاة الدنیا» یا «حب الأموال و النساء و البنین» و مانند آن. از اینها به عنوان شهوت یاد کرد با اینکه اینها مشتهایند، نه شهوت، پس از اینها به نام خود اینها یاد نکرد؛ نفرمود «زین للناس حب الحیاة الدنیا» یا «حب الأموال» یا امثال ذلک. وصف اینها را یاد کرد این یک قدم.
از این جلوتر که میرویم میبینیم نفرمود «زین للناس حب المشتهیات» اینها مشتهیاتاند، اینها شهوات که نیستند که، شهوت وصفی است قائم به خود شخص، نه اینکه مال شهوت باشد یا نساء شهوت باشد اینها مشتهایند، نه شهوت. از اینها به شهوت تعبیر کردن هم تحقیر اینهاست و هم تحقیر کسی که محبّ اینهاست تا محبوب بد نباشد حبّ او هم بد نخواهد بود. آنگاه نفرمود که شما به اینها شهوت دارید، فرمود شهوت اینها محبوب شماست این هم قدم سوم.
با این اقدام سهگانه روشن میشود که فاعل قریبِ تزیین، خدا نیست. چه اینکه در ذیل هم فرمود که این متاع دنیاست و نزد ما چیز خوبی است ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ پس به قرینه صدر و ذیل این کریمه میتوان فهمید که نائب فاعل که حب است، فاعلش که محذوف است مستقیماً الله نیست، گرچه براساس توحید ربوبی شواهدی هست که حتی در این مسئله که شیطان نقش دارد به عنوان اینکه یکی از مجاری قهر خداست، کار او به خدا اسناد دارد آن را هم آیاتی تأیید میکند؛ اما از این آیه انسان بخواهد استنباط کند که مُزیّن قریب، ذات اقدس الهی است دشوار است و با این تعبیرات مسئله را تحقیر کرد، فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾.
زینت زمین، آزمونی برای انسانها
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ آنجا که تعبیر میفرماید: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ یا اینکه میفرماید: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ با این تعبیر خیلی فرق دارد آیه هفت سورهٴ مبارکهٴ «کهف» این است ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ ما این را زینت زمین قرار دادیم، نه زینت شما. اگر یک لباس خوبی در برکردید شما مزیّن نشدید، زینت شما چیز دیگری است که در سورهٴ «حجرات» مشخص شده است. آنچه جدای از جان شماست زینت شما نیست، زینت چیز دیگر است ولی ما این را وسیله آزمون قرار دادیم، اگر علاقهٴ به اینها در شما نباشد که امتحان نمیشوید. ما دستور بدهیم که شما پرهیز کنید از چیزی که مورد علاقه شما نیست خب امتحان نمیشوید و اصولاً اگر اینها مورد علاقه نباشد کسی در دنیا زندگی نمیکند، چون تهیه همه این کارها با دشواری همراه است. اگر به عنوان مزد راه، لذّتی همراه این نباشد کسی این خستگی را تحمل نمیکند.
بنابراین آنچه در زمین هست که ذات اقدس الهی خلق کرد برای تأمین اصل زندگی است و اینها هم زینت زمیناند، نه زینت انسان ولی وسیله آزمایش انساناند ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ .
زیور انسان در پرتو ایمان
پرسش:...
پاسخ: اما آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم خوانده خواهد شد، آن آیه به معنای زینت است یعنی همین زیورهای ظاهری یا به استناد سورهٴ «حجرات» که فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ دارد آدرس میدهد، صغرا را در سورهٴ «حجرات» بیان کرد فرمود محبوب شما ایمان است، زیور شما ایمان است.
منظور از «زینت» در آیهٴ ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾
میدانید این محبوب شما کجاست؟ ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ مسجد هم منظور این بنای مخصوص نیست، مسجد جایی است که سجده میکنید یعنی مُصلّی.
پرسش:...
پاسخ: این نشانه آن است که زینت دنیا نیست لباس پاکیزه و حلال بپوشید بله، آنوقت این معلوم میشود که زینت الآخرة است. اگر کسی لباس نو دارد باید در نمازجمعه میرود بپوشد، در مسجد میرود بپوشد. مرحوم ابنبابویه قمی(رضوان الله علیه) در کتاب صلاة من لا یحضره الفقیه نقل کرده کسی که لباس خوب را در موقع نماز نمیپوشد یا اگر در بردارد از بدن میکَند این معلوم میشود «فلیس لله اکتسی» این معلوم میشود برای خدا نپوشیده، خب اگر لباس نو دارید در نماز بپوش یا اگر پوشیدید دیگر برای اینکه چروک نشود از تن نگیر، اگر کسی لباس خوب را در موقع نماز نپوشید یا در موقع نماز از تن بیرون آورد معلوم میشود که «فلیس لله اکتسی» برای غیر خدا کسوتی در بر کرد.
پرسش:...
پاسخ: خب، این ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ﴾ اگر به آن معنای سورهٴ «حجرات» باشد یعنی خدا که فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ میدانید این زینت کجاست؟ موقع نماز است منظور از مسجد، مسجد در مقابل حسینیه و سقاخانه که نیست [بلکه] مسجد یعنی جایی که نماز میخوانید همان مصلّی، این مسجد فقهی که نیست؛ منتها چون مهمترین عضو نماز و بالاترین جزء نماز، سجده است از نماز به سجده یاد شده، گاهی هم از نماز به رکوع یاد میشود: ﴿وَارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِینَ﴾ وگرنه مسجد یعنی «مُصلّی» یعنی موقع نماز زینتهایتان را در بر کنید، اگر منظور از این زینت، زینت سورهٴ «حجرات» باشد ﴿خُذُوا﴾ یعنی بگیرید و اگر مقابل آن باشد این ﴿خُذُوا﴾ یعنی «انزعوا»؛ بکَنید این لباسهای فاخر را بکنید، این زر و زیورها را بکنید با یک لباس سادهای نماز بخوانید که اینچنین هم احتمال داده شد، لذا به این آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» خیلی نمیشود استدلال کرد.
تبیین زینت انسانها در پرتو فطرت
اما در تعبیرات قرآنی کاملاً مشخص است که چه چیزی زینت زمین است و چه چیزی زینت انسان، همان طوری که مشخص است چه چیزی زینت آسمان است و چه چیزی زینت انسان فرمود شمس و قمر و سایر ستارهها زینت آسماناند، نه زینت شما و آنچه در روی زمین است از قناطیر مقنطره، از انعام و حَرث و امثال ذلک زینةالارض است، نه زینت شما. زینت شما همان است که در آیه هفت سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» مشخص فرمود که ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ﴾ اصلاً معصیت را مکروه قرار داد، با اینکه معصیت لذیذ است نزد خیلیها. این معلوم میشود لسان، لسان فطرت است از نظر فطرت ذات اقدس الهی انسان را موحّد آفرید و انسان موحّد حرفش حرف ابراهیم خلیل است که میگوید من اصلاً آسمانیها را دوست ندارم چه رسد به زمین ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ . شمس و قمر محبوب من نیست چه رسد به حجر و مَدر این لسان فطرت است.
انسان چون طبیعتی دارد و فطرتی تمام این مذمّتها به آن طبیعتش برمیگردد که ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ ٭ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ آن فطرتش همه فضایل را به همراه دارد که آیه هفت سورهٴ «حجرات» ناظر به اوست. این طبیعتش است که رذایل او را به همراه دارد و این طبیعت را ذات اقدس الهی تبیین میکند و تعدیل میکند، بنابراین آنچه جدای از جان انسان است زیوری است که یک مقدار انسان را بتواند سرگرم کند در حدّ ابزار؛ اما در حدّ مشتهی بودن، بعد به شهوت رسیدن و شهوت دوستی بشود زینت، این کار انسان عاقل نیست.
مزیّن بودن انسانها به شهوت دوستی
آنچه از این کریمه استفاده میشود این است که شهوت دوستی مزیّن شماست، آنقدر سرسپردهاید که به علاقهٴ به شهوت خود را مزیّن کردهاید. این چندین مرحله گذشت این نمیتواند مستقیماً به ذات اقدس الهی اسناد پیدا کند، با اینکه در ذیل آیه هم فرمود: ﴿ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾. گاهی با لسان مذمّت میفرماید: ﴿کَلاَ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ﴾؛ شما دنیا را دوست دارید. این در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» هست و در سورهای که بعد از سورهٴ «قیامت» است همین معنا آمده با یک اضافه. در سورهٴ «قیامت» آمده است که ﴿کَلاَ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ٭ وَتَذَرُونَ الآخِرَةَ﴾ . در سورهٴ «انسان» آمده است که این گروه ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً﴾ اما آنطوری که در این آیه محل بحث از او با چند جهت، تحقیرانه یاد کرده است آنجا نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» هم آمده است ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «عادیات» آمده است که ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ٭ وَإِنَّهُ عَلَی ذلِکَ لَشَهِیدٌ ٭ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ﴾ بنا بر اینکه خیر، مال باشد. سیاق هم سیاق مذمّت است این منکر رب است، دشمن رب است، خودش میداند که دارد بیراهه میرود، مالدوست است؛ اما اینچنین نیست که از مال به مُشتهی یاد بکند فرضاً از اینکه از مال به شهوت یاد بکند، همواره شهوت در برابر عقل است شهوت با مذمّت یاد شده است. آنگاه اگر به کسی بگویند شما شهوتدوستید خب این تحقیر است و نه تنها انسان شهوتدوست باشد، بلکه شهوتدوستی برای او زیور باشد، این تحقیر فوق تحقیر است.
راز حُطام بودن ثروت و مال دوستی
زمخشری در کشاف نقل میکند اسلام وقتی آمده است که در خصوص مکه در حدود صد سرمایهداری بودند که قناطیر مقنطره ثروت داشتند آنگاه اینکه فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ﴾ گرچه نساء از آن جهت که «حبائلُ الشیطان» هستند اول یاد شد و از آن جهت که أنسب با شهوت است اول یاد شد، ولی وقتی مسئله باز بشود یک انسان مالدوست که ثروتدوستی برای او زینت شده است، ثروتدوستی برای او زیور است قناطیر مقنطره هم شهوت است، گاو و گوسفند هم شهوت است، باغ و بوستان هم شهوت است، چون همه اینها بیان آن شهوات است: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ﴾ تعبیر از قناطیر مقنطره یعنی درهمهای فراوان حالا برای قنطار یک حدّ مشخصی ذکر کردند هزار و دویست اوقیه هم گفتند کمتر، گفتند زیاد، گفتند به اندازه پُری یک پوست گاو از دینار و طلا هم گفتند و امثال ذلک. این مقنطره هم یک وصف تأکیدی است، نظیر علوف مؤلفه، دراهم مدرهمه، دنانیر مدنّره اینها تأکید است برای جمع فراوان. از همه اینها به شهوت یاد کردن، از خیل مسوّمه به شهوت یاد کردن، از گاو و گوسفند به شهوت یاد کردن لسان، لسان تحقیر است که شهوتدوستی برای یک عده زینت است. آنگاه این با آن آیهای که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» هست و در بحث دیروز قرائت شد که پنج مرحله مقاطع زندگی را خلاصه میکنند با همه این مراحلی که انسان به مالدوستی میرسد سازگار است ولو آن مرحلهای که نتواند استفاده کند. در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» فرمود: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ﴾ این برای خردسالی ﴿وَلَهْوٌ﴾ برای نوجوانی ﴿وَزِینَةٌ﴾ برای دوران جوانی ﴿وَتَفَاخُرٌ﴾ برای دوران کهولت، دورانی که حالا انسان شغلی دارد، منصبی دارد، مسئول کاری است و امثال ذلک درسی میگوید، بحثی میگوید رونقی دارد ﴿وَتَکَاثُرٌ﴾ برای دوران شیخوخیت که از همه کارها بازنشست شد هیچ چیزی برای او نمانده است فقط همین زینت ﴿حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ برای او زینت است، دوران تکاثر هست ﴿وَتَکَاثُرٌ فِی الاَمْوَالِ وَالاَوْلاَدِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَراً ثُمَّ یَکُونُ حُطَاماً﴾ ؛ فرمود کلّ این جریانها مثل سرزمین سبزی است که پایانش میشود حطام، «حطام» همان کاه زرد است نه تنها ثروت و مال دنیا پایانش حطام است این مالدوستها هم پایانشان ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ است، «هشیم» یعنی مهشوم، یعنی مقطوع، هاشم یعنی کسی که قطعه قطعه میکند این کاه را میگویند «هشیم»، محتظر هم آن جایِ کاه؛ این شخص محتظر است قطعه قطعه میکند در خطیره میاندازد، آن جایگاه میشود خطیره، آن جایگاه میشود مُحتظر ولی این شخصی که کاهها را قطعه قطعه میکند این شخص مُحتظِر است، فرمود پایان کار عدهای مثل کاهی است که کشاورزِ محتظِر آن کاه را هشیم کرد، قطعه قطعه کرد، پس تنها وضع دنیا نیست که آخر دنیا کاه است، آخر دنیاطلب هم کاه است یعنی میبینید شما کسانی که دلباخته دنیایند سرانجام زردچهره [و] منزوی خواهند شد، نه اینکه دنیا میشود کاه، آن دنیا میشود کاه را که آیات فراوانی فرمود، خودِ دنیاطلب ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ میشود یک دامدار برای اینکه این کاه را به خورد این انعام بدهد این را قطعه قطعه میکند، جزء جزء میکند تا اینکه به خورد برّهاش بدهد این دامدار میشود محتظِر، آن کاه میشود هشیم و مهشوم و مقطوع و آن کاهدان هم حظیره است، این اشخاص ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ میشوند سرانجام. خب، چون این با همان اصلی که انسان هر کسی با محبوبش محشور خواهد شد به همین است.
محشور شدن همراه با دلبستگیها
در این روضه کافی مرحوم کلینی هست که حضرت این جمله را فرمود: «أنت مع من أحببت و لک ما اکتسبت» فرمود تو با محبوبت محشور میشوی حالا ببین به چه چیزی دل بستهای و هر چه کسب کردی همان برای تو میماند، خب اگر کسی دنیادوست بود و دنیا که حطام است، پس این شخص هم ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ خواهد بود اینچنین نیست که انسان دوست دنیا باشد و دنیا کاه باشد و سرانجام انسان کاه نباشد اینطور نیست.
«أنت مع من أحبب» تو با محبوبت هستی ببین محبوب تو کیست اینچنین نیست که حالا ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ اگر در آن سورهٴ مبارکه هست ما حتماً بگوییم مجاز در اسناد است یا مجاز در کلمه است، نه یک عده واقعاً کاه خواهند شد، زرد چهره خواهند شد و ضعیف و ناتوان اینها کسانیاند که حبّ شهوت برای اینها زینت است و این تا آخرین لحظه هست یعنی اگر انسان به دوران شیخوخت رسید که از هر کاری منزوی شد این زینتِ حبّ شهوت برای او هست، این تکاثردوستی هست و این دردی است که او را رها نمیکند اول او به سراغ این درد رفت، الآن این درد به سراغ او میآید دیگر او را رها نمیکند.
این تعبیرات تحقیرآمیز نشان میدهد که مزیّن ذات اقدس الهی نیست یعنی فاعل قریب ذات اقدس الهی نیست لذا فرمود: ﴿ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾.
قرآن و عدم دلبستگی به دنیا
راه درمان را هم ذات اقدس الهی بیان فرمود، فرمود این محبتی که شما دارید اولاً محبت عاجله است؛ سودی ندارد، ثانیاً بدانید ﴿عَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ﴾ این قدم اول که این بحثش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ این همان چیزی است که انبیا به انسان یاد میدهند چیزی را که در مکتبهای بشری نیست، فرمود: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ ؛ فرمود وحی چیزی به یاد شما میدهد که شما در هیچ مکتبی او را پیدا نمیکنید. شما الآن شرق عالم بروید، غرب عالم بروید دنیادوستی را کسی مذمّت نمیکند، مالدوستی را، انعامدوستی را کسی مذمّت نمیکند این فقط وحی است که فرمود اینها ابزارند نه محبوب، چرا بیخودی اینها را دوست داری خودت را به زحمت میاندازی. فرمود خدا میداند شما نمیدانید، خیلی از چیزهاست که دوست شماست برای شما زیانبار است، خیلی از چیزهاست که دوست شما نیست به حال شما سودمند است. خدا میداند و شما نمیدانید. این همان است که ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید این کان منفی، نقشش آن است نفرمود «و یعلمکم ما لا تعلمون» [بلکه] فرمود: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ این ﴿مَا لَمْ تَکُونُوا﴾ نقشش این است که اگر این وحی نباشد در هیچ جا شما این حرف را پیدا نمیکنید. شما آن نیستید که این حرفها را بفهمید این حرف برای همیشه زنده است این برای چهارده قرن قبل که، نبود که الی یوم القیامه این حرف زنده است یعنی خدا چیزی به یاد شما بشر میدهد که هیچ جا نیست بالأخره الآن مشرق بروید، مغرب بروید، صدها مکتب است، صدها نژاد و زبان و زمان است هیچ کس این حرف را نمیزند، تنها قرآن است که میگوید به دنیا دل نبند، دوست نداشته باش و این «رأس کل خطیئة» است.
آرامش و آسایش در سایهٴ دوستی عاملانه و گذشت
پرسش:...
پاسخ: ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ نه شهوتاً، لذا آنکه شهوت است در آینده نزدیک یا دور کار به طلاق میکشد، آنکه مودّت است روزانه بساط زندگی مستحکمتر میشود. فرمود دو چیز است که بساط زندگی را حفظ میکند یکی دوستی عاقلانه به یکدیگر، دیگری گذشت مهربانانه از دیگری، این دو چیز. آنجا که مدار، شهوت است طلاق هم به دنبال اوست، آنجا که محور، مودّت است تشکیل خانواده کنار اوست ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ این دو چیز است که خانواده را نگه میدارد، بقیه هیچ.
فرق شهوت دوستی و مال دوستی
پرسش:...
پاسخ: حبّ شهوت است که تحقیرآمیز است وگرنه اصل مال دوستی نه؛ فرمود حبّ جم است که بد است ، از همان اول طرزی حرف زد که تعلیق حُکم بر وصف مشعر به علیت است، نفرمود «زین للناس حب القناطیر المقنطرة» تا کسی بگوید چرا بد است، «زین للناس حب الخَیْلِ المُسَوَّمَةِ» تا بگوید این چرا بد است، فرمود شهوتدوستی زینت است یعنی آن چهره شهوتش محبوب شما نباشد چهره، وسیلهاش باشد وسیله بالأخره تا شما ابزار را دوست نداشته باشید که فراهم نمیکنید در حدّ ابزار، از همان اول طرزی حرف زد که حسابها روشن شد تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است.
پرسش:...
پاسخ: حب مال جبلّی است نه حبّ شهوت خیلی فرق میکند شهوتدوستی غیر از مالدوستی است. مال را همه گفتند دوست داشته باش، فراهم بکن. یک آدم عاقل مال میخواهد که آبرومندانه زندگی کند و مال مستقیم هم میخواهد، چون دستی بدتر از دست بگیر نیست. این دعاهای نورانی نهجالبلاغه میخوانید، میبینید در خیلی از موارد است که گفتند خدایا در همان دعای حضرت است که بالأخره این نعمتها را تو دادی و میگیری؛ اما طوری باشد که حالا ما را محتاج زید و عمرو بکنی، بعد ببری اینچنین نباشد آوردی بیا ببر موقعی هم که این نعمتها را میخواهی بگیری اینطور نباشد که اول مال را بگیری یا اول چشم را بگیری، اول گوش را بگیری ما چند صباحی محتاج زید و عمرو باشیم ولو محتاج زن و فرزند، بعد بمیریم اینطور نباشد «اللهم اجعل نفسی أوّل کریمةٍ تنتزعها من کرائمی» جان فدای این روح مطهّر، ببینید چه درس عظمت میدهد وقتی هم که دعا میکند عرض میکند خدایا! همه را دادی، همه را هم میگیری؛ اما اینطور نباشد به تدریج، اول مال بگیری بعد سایر لوازم را بگیری بعد جان را بگیری، اول جان را بگیر: «اللهم اجعل نفسی أوّل کریمة تنتزعها من کرائمی» همه اینها ودیعه است؛ اما با من کریمانه رفتار کن.
پرسش:...
پاسخ: حبّ شهوت بد است، حبّ مال که بد نیست.
پرسش:...
پاسخ: حالا الآن صحبت در این نیست که شهوات چیست، پس معلوم میشود آنچه که در این آیه مذموم است حبّ شهوتِ به زن است، نه زن. این تبیینی که در قدمهای سه، چهارگانه آمد مشخص کرد دوستیِ شهوتِ به مال، بد است نه اینکه زینت را صرفنظر کنیم، دوستی را صرفنظر کنیم، شهوت را صرفنظر کنیم بگوییم مال بد است، نه ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ پس مال «من حیث انه مال» مذمّت نشد و کذا نساء و بنین.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ یک انسان شهوتدوست تلاش و کوششاش این است که شهوتش را فراهم بکند.
مراحل سهگانهٴ شهوت دوستی
پرسش:...
پاسخ: این شخص شهوتران است؛ اما قابل زوال است، ولی اگر حبّ به او نظیر ﴿أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾ یعنی «حبّ العجل»، دیگر درمانش مشکل است. این یک مرحله بالاتری را قرآن در نظر گرفت، فرمود چون دوستیِ شهوتها برای اینها زیور شد به این دوستی بها میدهند این است که ﴿لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم﴾ این است که با مشاهده آیه جریان بدر و امثال بدر متعّظ نمیشوند و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ یک وقت است انسان به این دوستی فخر میکند، لذا فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ این دوستیِ به شهوت برای او زیور است میبالد، میگوید من دوست این هستم عدهای به دوستهایی دیگر افتخار میکنند، عدهای به حبّ آفلین افتخار میکنند، عدهای میگویند: ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: یک وقت است شهوتران است، یک وقت علاقه به شهوت دارد، یک وقت این علاقه را زینت میداند، اینها سه مرحله است.
پرسش:...
پاسخ: یک وقت است انسان میبالد، فخر میکند میگوید من این مقدار دلسپردگی دارم نه سپرده بانکی، یک وقت میگوید من اینقدر سپرده بانکی دارم، یک وقت لذت میبرد که من در برابر مال سرسپردهام الآن در این آیه از همه اینها به عنوان شهوات یاد شده است، لذا حبّ فرزند، حبّ مال، حبّ انعام بحث دیگری دارد، اگر اینها چهره شهوت داشته باشند، چه اینکه در این آیه منظور است و این شهوتها محبوب باشد و این محبّت زیور باشد نطاق آیه همین را میخواهد بگوید.
«و الحمد لله رب العالمین»
حب و بغض مُفرط منشأ نابودی انسانها
تشریح اقدام سهگانهٴ آیهٴ چهارده
زینت زمین، آزمونی برای انسانها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿14﴾
حب و بغض مُفرط منشأ نابودی انسانها
در آغاز این بحث فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ٭ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ الآن دارند تحلیل میفرمایند که چرا عدهای تن به کفر دادند و با مشاهدهٴ این آیه بیّنهٴ جریان بدر، معذلک متنبّه نشدند.
سرّش این است که انسان براساس حبّ و بغض حرکت میکند و حبّ مفرط هر چیزی انسان را کور میکند «حُبّک للشَیء یَعمی و یصِم» چه اینکه بغض زائد هم انسان را نابینا میکند: «بغضک للشیء» هم «یعمی و یصم» و اگر حبّ زائد اشیاء در قلب کسی قرار بگیرد او را نابینا میکند. این همان است که در بخشی از آیات فرمود گروهی دنیا محبوب آنهاست و آخرت متروک آنهاست، گاهی نتیجه این بحثها را به عنوان جمعبندی ذکر میکند میفرماید که ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی﴾ ؛ اینها کوری را بر هدایت ترجیح دادند کوری محبوب آنهاست، چون حبّ شهوات آنها را از دیدن حقایق کور میکند و اینها کوری را بر بینایی ترجیح دادند به همین مناسبت با مشاهدهٴ آن همه آیات نابینایند و در ذیل آیه قبل هم که فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُوْلِی الاَبْصَارِ﴾ این گروه در اثر حبّ شهوات «اولی الأبصار» نیستند، نابینایند.
تشریح اقدام سهگانهٴ آیهٴ چهارده
مهمترین بحثی که در این کریمه هست این است که ذات اقدس الهی برای تقبیح این مسئله از همان اول با الفاظی که نشانهٴ وهن و ذلّت این امر است تعبیر فرمود. از زن و فرزند و ثروت و دامهای فراوان و کشاورزی وافر به عنوان شهوت یاد کرده است. گاهی میفرماید شما مال را دوست دارید این لسان، لسان تحقیر نیست، گرچه بعداً مذمّت میشود ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ ؛ شما مال را حبّ فراوان دارید.
در این کریمه فرمود مال فراوان را دوست دارید، ولی در سورهٴ «فجر» فرمود شما مال را به طور وافر دوست دارید یعنی علاقهٴ شما به مال زیاد است هر کس هر اندازه که دارد، ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ «جَم» همان انبوه و فراوان است، گرچه از این سیاق مذمّت استفاده میشود؛ اما تعبیر، تعبیر تحقیرانه نیست ولی اگر بگوید شما شهوتدوستید، آنگاه این شهوت را تشریح کند فرمود نساء هست، بنین هست، ثروت هست، دامهای فراوان هست صدر قصه را و صدر مسئله را با زبان تحقیر شروع بکند در این آیه است. نفرمود «زین للناس حب الحیاة الدنیا» یا «حب الأموال و النساء و البنین» و مانند آن. از اینها به عنوان شهوت یاد کرد با اینکه اینها مشتهایند، نه شهوت، پس از اینها به نام خود اینها یاد نکرد؛ نفرمود «زین للناس حب الحیاة الدنیا» یا «حب الأموال» یا امثال ذلک. وصف اینها را یاد کرد این یک قدم.
از این جلوتر که میرویم میبینیم نفرمود «زین للناس حب المشتهیات» اینها مشتهیاتاند، اینها شهوات که نیستند که، شهوت وصفی است قائم به خود شخص، نه اینکه مال شهوت باشد یا نساء شهوت باشد اینها مشتهایند، نه شهوت. از اینها به شهوت تعبیر کردن هم تحقیر اینهاست و هم تحقیر کسی که محبّ اینهاست تا محبوب بد نباشد حبّ او هم بد نخواهد بود. آنگاه نفرمود که شما به اینها شهوت دارید، فرمود شهوت اینها محبوب شماست این هم قدم سوم.
با این اقدام سهگانه روشن میشود که فاعل قریبِ تزیین، خدا نیست. چه اینکه در ذیل هم فرمود که این متاع دنیاست و نزد ما چیز خوبی است ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ پس به قرینه صدر و ذیل این کریمه میتوان فهمید که نائب فاعل که حب است، فاعلش که محذوف است مستقیماً الله نیست، گرچه براساس توحید ربوبی شواهدی هست که حتی در این مسئله که شیطان نقش دارد به عنوان اینکه یکی از مجاری قهر خداست، کار او به خدا اسناد دارد آن را هم آیاتی تأیید میکند؛ اما از این آیه انسان بخواهد استنباط کند که مُزیّن قریب، ذات اقدس الهی است دشوار است و با این تعبیرات مسئله را تحقیر کرد، فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾.
زینت زمین، آزمونی برای انسانها
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ آنجا که تعبیر میفرماید: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ یا اینکه میفرماید: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ با این تعبیر خیلی فرق دارد آیه هفت سورهٴ مبارکهٴ «کهف» این است ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ ما این را زینت زمین قرار دادیم، نه زینت شما. اگر یک لباس خوبی در برکردید شما مزیّن نشدید، زینت شما چیز دیگری است که در سورهٴ «حجرات» مشخص شده است. آنچه جدای از جان شماست زینت شما نیست، زینت چیز دیگر است ولی ما این را وسیله آزمون قرار دادیم، اگر علاقهٴ به اینها در شما نباشد که امتحان نمیشوید. ما دستور بدهیم که شما پرهیز کنید از چیزی که مورد علاقه شما نیست خب امتحان نمیشوید و اصولاً اگر اینها مورد علاقه نباشد کسی در دنیا زندگی نمیکند، چون تهیه همه این کارها با دشواری همراه است. اگر به عنوان مزد راه، لذّتی همراه این نباشد کسی این خستگی را تحمل نمیکند.
بنابراین آنچه در زمین هست که ذات اقدس الهی خلق کرد برای تأمین اصل زندگی است و اینها هم زینت زمیناند، نه زینت انسان ولی وسیله آزمایش انساناند ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ .
زیور انسان در پرتو ایمان
پرسش:...
پاسخ: اما آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم خوانده خواهد شد، آن آیه به معنای زینت است یعنی همین زیورهای ظاهری یا به استناد سورهٴ «حجرات» که فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ دارد آدرس میدهد، صغرا را در سورهٴ «حجرات» بیان کرد فرمود محبوب شما ایمان است، زیور شما ایمان است.
منظور از «زینت» در آیهٴ ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾
میدانید این محبوب شما کجاست؟ ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ مسجد هم منظور این بنای مخصوص نیست، مسجد جایی است که سجده میکنید یعنی مُصلّی.
پرسش:...
پاسخ: این نشانه آن است که زینت دنیا نیست لباس پاکیزه و حلال بپوشید بله، آنوقت این معلوم میشود که زینت الآخرة است. اگر کسی لباس نو دارد باید در نمازجمعه میرود بپوشد، در مسجد میرود بپوشد. مرحوم ابنبابویه قمی(رضوان الله علیه) در کتاب صلاة من لا یحضره الفقیه نقل کرده کسی که لباس خوب را در موقع نماز نمیپوشد یا اگر در بردارد از بدن میکَند این معلوم میشود «فلیس لله اکتسی» این معلوم میشود برای خدا نپوشیده، خب اگر لباس نو دارید در نماز بپوش یا اگر پوشیدید دیگر برای اینکه چروک نشود از تن نگیر، اگر کسی لباس خوب را در موقع نماز نپوشید یا در موقع نماز از تن بیرون آورد معلوم میشود که «فلیس لله اکتسی» برای غیر خدا کسوتی در بر کرد.
پرسش:...
پاسخ: خب، این ﴿خُذُوا زِینَتَکُمْ﴾ اگر به آن معنای سورهٴ «حجرات» باشد یعنی خدا که فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ میدانید این زینت کجاست؟ موقع نماز است منظور از مسجد، مسجد در مقابل حسینیه و سقاخانه که نیست [بلکه] مسجد یعنی جایی که نماز میخوانید همان مصلّی، این مسجد فقهی که نیست؛ منتها چون مهمترین عضو نماز و بالاترین جزء نماز، سجده است از نماز به سجده یاد شده، گاهی هم از نماز به رکوع یاد میشود: ﴿وَارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِینَ﴾ وگرنه مسجد یعنی «مُصلّی» یعنی موقع نماز زینتهایتان را در بر کنید، اگر منظور از این زینت، زینت سورهٴ «حجرات» باشد ﴿خُذُوا﴾ یعنی بگیرید و اگر مقابل آن باشد این ﴿خُذُوا﴾ یعنی «انزعوا»؛ بکَنید این لباسهای فاخر را بکنید، این زر و زیورها را بکنید با یک لباس سادهای نماز بخوانید که اینچنین هم احتمال داده شد، لذا به این آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» خیلی نمیشود استدلال کرد.
تبیین زینت انسانها در پرتو فطرت
اما در تعبیرات قرآنی کاملاً مشخص است که چه چیزی زینت زمین است و چه چیزی زینت انسان، همان طوری که مشخص است چه چیزی زینت آسمان است و چه چیزی زینت انسان فرمود شمس و قمر و سایر ستارهها زینت آسماناند، نه زینت شما و آنچه در روی زمین است از قناطیر مقنطره، از انعام و حَرث و امثال ذلک زینةالارض است، نه زینت شما. زینت شما همان است که در آیه هفت سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» مشخص فرمود که ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ﴾ اصلاً معصیت را مکروه قرار داد، با اینکه معصیت لذیذ است نزد خیلیها. این معلوم میشود لسان، لسان فطرت است از نظر فطرت ذات اقدس الهی انسان را موحّد آفرید و انسان موحّد حرفش حرف ابراهیم خلیل است که میگوید من اصلاً آسمانیها را دوست ندارم چه رسد به زمین ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ . شمس و قمر محبوب من نیست چه رسد به حجر و مَدر این لسان فطرت است.
انسان چون طبیعتی دارد و فطرتی تمام این مذمّتها به آن طبیعتش برمیگردد که ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ ٭ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ آن فطرتش همه فضایل را به همراه دارد که آیه هفت سورهٴ «حجرات» ناظر به اوست. این طبیعتش است که رذایل او را به همراه دارد و این طبیعت را ذات اقدس الهی تبیین میکند و تعدیل میکند، بنابراین آنچه جدای از جان انسان است زیوری است که یک مقدار انسان را بتواند سرگرم کند در حدّ ابزار؛ اما در حدّ مشتهی بودن، بعد به شهوت رسیدن و شهوت دوستی بشود زینت، این کار انسان عاقل نیست.
مزیّن بودن انسانها به شهوت دوستی
آنچه از این کریمه استفاده میشود این است که شهوت دوستی مزیّن شماست، آنقدر سرسپردهاید که به علاقهٴ به شهوت خود را مزیّن کردهاید. این چندین مرحله گذشت این نمیتواند مستقیماً به ذات اقدس الهی اسناد پیدا کند، با اینکه در ذیل آیه هم فرمود: ﴿ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾. گاهی با لسان مذمّت میفرماید: ﴿کَلاَ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ﴾؛ شما دنیا را دوست دارید. این در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» هست و در سورهای که بعد از سورهٴ «قیامت» است همین معنا آمده با یک اضافه. در سورهٴ «قیامت» آمده است که ﴿کَلاَ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ٭ وَتَذَرُونَ الآخِرَةَ﴾ . در سورهٴ «انسان» آمده است که این گروه ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً﴾ اما آنطوری که در این آیه محل بحث از او با چند جهت، تحقیرانه یاد کرده است آنجا نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» هم آمده است ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «عادیات» آمده است که ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ٭ وَإِنَّهُ عَلَی ذلِکَ لَشَهِیدٌ ٭ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ﴾ بنا بر اینکه خیر، مال باشد. سیاق هم سیاق مذمّت است این منکر رب است، دشمن رب است، خودش میداند که دارد بیراهه میرود، مالدوست است؛ اما اینچنین نیست که از مال به مُشتهی یاد بکند فرضاً از اینکه از مال به شهوت یاد بکند، همواره شهوت در برابر عقل است شهوت با مذمّت یاد شده است. آنگاه اگر به کسی بگویند شما شهوتدوستید خب این تحقیر است و نه تنها انسان شهوتدوست باشد، بلکه شهوتدوستی برای او زیور باشد، این تحقیر فوق تحقیر است.
راز حُطام بودن ثروت و مال دوستی
زمخشری در کشاف نقل میکند اسلام وقتی آمده است که در خصوص مکه در حدود صد سرمایهداری بودند که قناطیر مقنطره ثروت داشتند آنگاه اینکه فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ﴾ گرچه نساء از آن جهت که «حبائلُ الشیطان» هستند اول یاد شد و از آن جهت که أنسب با شهوت است اول یاد شد، ولی وقتی مسئله باز بشود یک انسان مالدوست که ثروتدوستی برای او زینت شده است، ثروتدوستی برای او زیور است قناطیر مقنطره هم شهوت است، گاو و گوسفند هم شهوت است، باغ و بوستان هم شهوت است، چون همه اینها بیان آن شهوات است: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ﴾ تعبیر از قناطیر مقنطره یعنی درهمهای فراوان حالا برای قنطار یک حدّ مشخصی ذکر کردند هزار و دویست اوقیه هم گفتند کمتر، گفتند زیاد، گفتند به اندازه پُری یک پوست گاو از دینار و طلا هم گفتند و امثال ذلک. این مقنطره هم یک وصف تأکیدی است، نظیر علوف مؤلفه، دراهم مدرهمه، دنانیر مدنّره اینها تأکید است برای جمع فراوان. از همه اینها به شهوت یاد کردن، از خیل مسوّمه به شهوت یاد کردن، از گاو و گوسفند به شهوت یاد کردن لسان، لسان تحقیر است که شهوتدوستی برای یک عده زینت است. آنگاه این با آن آیهای که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» هست و در بحث دیروز قرائت شد که پنج مرحله مقاطع زندگی را خلاصه میکنند با همه این مراحلی که انسان به مالدوستی میرسد سازگار است ولو آن مرحلهای که نتواند استفاده کند. در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» فرمود: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ﴾ این برای خردسالی ﴿وَلَهْوٌ﴾ برای نوجوانی ﴿وَزِینَةٌ﴾ برای دوران جوانی ﴿وَتَفَاخُرٌ﴾ برای دوران کهولت، دورانی که حالا انسان شغلی دارد، منصبی دارد، مسئول کاری است و امثال ذلک درسی میگوید، بحثی میگوید رونقی دارد ﴿وَتَکَاثُرٌ﴾ برای دوران شیخوخیت که از همه کارها بازنشست شد هیچ چیزی برای او نمانده است فقط همین زینت ﴿حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ برای او زینت است، دوران تکاثر هست ﴿وَتَکَاثُرٌ فِی الاَمْوَالِ وَالاَوْلاَدِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَراً ثُمَّ یَکُونُ حُطَاماً﴾ ؛ فرمود کلّ این جریانها مثل سرزمین سبزی است که پایانش میشود حطام، «حطام» همان کاه زرد است نه تنها ثروت و مال دنیا پایانش حطام است این مالدوستها هم پایانشان ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ است، «هشیم» یعنی مهشوم، یعنی مقطوع، هاشم یعنی کسی که قطعه قطعه میکند این کاه را میگویند «هشیم»، محتظر هم آن جایِ کاه؛ این شخص محتظر است قطعه قطعه میکند در خطیره میاندازد، آن جایگاه میشود خطیره، آن جایگاه میشود مُحتظر ولی این شخصی که کاهها را قطعه قطعه میکند این شخص مُحتظِر است، فرمود پایان کار عدهای مثل کاهی است که کشاورزِ محتظِر آن کاه را هشیم کرد، قطعه قطعه کرد، پس تنها وضع دنیا نیست که آخر دنیا کاه است، آخر دنیاطلب هم کاه است یعنی میبینید شما کسانی که دلباخته دنیایند سرانجام زردچهره [و] منزوی خواهند شد، نه اینکه دنیا میشود کاه، آن دنیا میشود کاه را که آیات فراوانی فرمود، خودِ دنیاطلب ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ میشود یک دامدار برای اینکه این کاه را به خورد این انعام بدهد این را قطعه قطعه میکند، جزء جزء میکند تا اینکه به خورد برّهاش بدهد این دامدار میشود محتظِر، آن کاه میشود هشیم و مهشوم و مقطوع و آن کاهدان هم حظیره است، این اشخاص ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ میشوند سرانجام. خب، چون این با همان اصلی که انسان هر کسی با محبوبش محشور خواهد شد به همین است.
محشور شدن همراه با دلبستگیها
در این روضه کافی مرحوم کلینی هست که حضرت این جمله را فرمود: «أنت مع من أحببت و لک ما اکتسبت» فرمود تو با محبوبت محشور میشوی حالا ببین به چه چیزی دل بستهای و هر چه کسب کردی همان برای تو میماند، خب اگر کسی دنیادوست بود و دنیا که حطام است، پس این شخص هم ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ خواهد بود اینچنین نیست که انسان دوست دنیا باشد و دنیا کاه باشد و سرانجام انسان کاه نباشد اینطور نیست.
«أنت مع من أحبب» تو با محبوبت هستی ببین محبوب تو کیست اینچنین نیست که حالا ﴿کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ﴾ اگر در آن سورهٴ مبارکه هست ما حتماً بگوییم مجاز در اسناد است یا مجاز در کلمه است، نه یک عده واقعاً کاه خواهند شد، زرد چهره خواهند شد و ضعیف و ناتوان اینها کسانیاند که حبّ شهوت برای اینها زینت است و این تا آخرین لحظه هست یعنی اگر انسان به دوران شیخوخت رسید که از هر کاری منزوی شد این زینتِ حبّ شهوت برای او هست، این تکاثردوستی هست و این دردی است که او را رها نمیکند اول او به سراغ این درد رفت، الآن این درد به سراغ او میآید دیگر او را رها نمیکند.
این تعبیرات تحقیرآمیز نشان میدهد که مزیّن ذات اقدس الهی نیست یعنی فاعل قریب ذات اقدس الهی نیست لذا فرمود: ﴿ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾.
قرآن و عدم دلبستگی به دنیا
راه درمان را هم ذات اقدس الهی بیان فرمود، فرمود این محبتی که شما دارید اولاً محبت عاجله است؛ سودی ندارد، ثانیاً بدانید ﴿عَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ﴾ این قدم اول که این بحثش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ این همان چیزی است که انبیا به انسان یاد میدهند چیزی را که در مکتبهای بشری نیست، فرمود: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ ؛ فرمود وحی چیزی به یاد شما میدهد که شما در هیچ مکتبی او را پیدا نمیکنید. شما الآن شرق عالم بروید، غرب عالم بروید دنیادوستی را کسی مذمّت نمیکند، مالدوستی را، انعامدوستی را کسی مذمّت نمیکند این فقط وحی است که فرمود اینها ابزارند نه محبوب، چرا بیخودی اینها را دوست داری خودت را به زحمت میاندازی. فرمود خدا میداند شما نمیدانید، خیلی از چیزهاست که دوست شماست برای شما زیانبار است، خیلی از چیزهاست که دوست شما نیست به حال شما سودمند است. خدا میداند و شما نمیدانید. این همان است که ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید این کان منفی، نقشش آن است نفرمود «و یعلمکم ما لا تعلمون» [بلکه] فرمود: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ این ﴿مَا لَمْ تَکُونُوا﴾ نقشش این است که اگر این وحی نباشد در هیچ جا شما این حرف را پیدا نمیکنید. شما آن نیستید که این حرفها را بفهمید این حرف برای همیشه زنده است این برای چهارده قرن قبل که، نبود که الی یوم القیامه این حرف زنده است یعنی خدا چیزی به یاد شما بشر میدهد که هیچ جا نیست بالأخره الآن مشرق بروید، مغرب بروید، صدها مکتب است، صدها نژاد و زبان و زمان است هیچ کس این حرف را نمیزند، تنها قرآن است که میگوید به دنیا دل نبند، دوست نداشته باش و این «رأس کل خطیئة» است.
آرامش و آسایش در سایهٴ دوستی عاملانه و گذشت
پرسش:...
پاسخ: ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ نه شهوتاً، لذا آنکه شهوت است در آینده نزدیک یا دور کار به طلاق میکشد، آنکه مودّت است روزانه بساط زندگی مستحکمتر میشود. فرمود دو چیز است که بساط زندگی را حفظ میکند یکی دوستی عاقلانه به یکدیگر، دیگری گذشت مهربانانه از دیگری، این دو چیز. آنجا که مدار، شهوت است طلاق هم به دنبال اوست، آنجا که محور، مودّت است تشکیل خانواده کنار اوست ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ این دو چیز است که خانواده را نگه میدارد، بقیه هیچ.
فرق شهوت دوستی و مال دوستی
پرسش:...
پاسخ: حبّ شهوت است که تحقیرآمیز است وگرنه اصل مال دوستی نه؛ فرمود حبّ جم است که بد است ، از همان اول طرزی حرف زد که تعلیق حُکم بر وصف مشعر به علیت است، نفرمود «زین للناس حب القناطیر المقنطرة» تا کسی بگوید چرا بد است، «زین للناس حب الخَیْلِ المُسَوَّمَةِ» تا بگوید این چرا بد است، فرمود شهوتدوستی زینت است یعنی آن چهره شهوتش محبوب شما نباشد چهره، وسیلهاش باشد وسیله بالأخره تا شما ابزار را دوست نداشته باشید که فراهم نمیکنید در حدّ ابزار، از همان اول طرزی حرف زد که حسابها روشن شد تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است.
پرسش:...
پاسخ: حب مال جبلّی است نه حبّ شهوت خیلی فرق میکند شهوتدوستی غیر از مالدوستی است. مال را همه گفتند دوست داشته باش، فراهم بکن. یک آدم عاقل مال میخواهد که آبرومندانه زندگی کند و مال مستقیم هم میخواهد، چون دستی بدتر از دست بگیر نیست. این دعاهای نورانی نهجالبلاغه میخوانید، میبینید در خیلی از موارد است که گفتند خدایا در همان دعای حضرت است که بالأخره این نعمتها را تو دادی و میگیری؛ اما طوری باشد که حالا ما را محتاج زید و عمرو بکنی، بعد ببری اینچنین نباشد آوردی بیا ببر موقعی هم که این نعمتها را میخواهی بگیری اینطور نباشد که اول مال را بگیری یا اول چشم را بگیری، اول گوش را بگیری ما چند صباحی محتاج زید و عمرو باشیم ولو محتاج زن و فرزند، بعد بمیریم اینطور نباشد «اللهم اجعل نفسی أوّل کریمةٍ تنتزعها من کرائمی» جان فدای این روح مطهّر، ببینید چه درس عظمت میدهد وقتی هم که دعا میکند عرض میکند خدایا! همه را دادی، همه را هم میگیری؛ اما اینطور نباشد به تدریج، اول مال بگیری بعد سایر لوازم را بگیری بعد جان را بگیری، اول جان را بگیر: «اللهم اجعل نفسی أوّل کریمة تنتزعها من کرائمی» همه اینها ودیعه است؛ اما با من کریمانه رفتار کن.
پرسش:...
پاسخ: حبّ شهوت بد است، حبّ مال که بد نیست.
پرسش:...
پاسخ: حالا الآن صحبت در این نیست که شهوات چیست، پس معلوم میشود آنچه که در این آیه مذموم است حبّ شهوتِ به زن است، نه زن. این تبیینی که در قدمهای سه، چهارگانه آمد مشخص کرد دوستیِ شهوتِ به مال، بد است نه اینکه زینت را صرفنظر کنیم، دوستی را صرفنظر کنیم، شهوت را صرفنظر کنیم بگوییم مال بد است، نه ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ پس مال «من حیث انه مال» مذمّت نشد و کذا نساء و بنین.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ یک انسان شهوتدوست تلاش و کوششاش این است که شهوتش را فراهم بکند.
مراحل سهگانهٴ شهوت دوستی
پرسش:...
پاسخ: این شخص شهوتران است؛ اما قابل زوال است، ولی اگر حبّ به او نظیر ﴿أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾ یعنی «حبّ العجل»، دیگر درمانش مشکل است. این یک مرحله بالاتری را قرآن در نظر گرفت، فرمود چون دوستیِ شهوتها برای اینها زیور شد به این دوستی بها میدهند این است که ﴿لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم﴾ این است که با مشاهده آیه جریان بدر و امثال بدر متعّظ نمیشوند و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ یک وقت است انسان به این دوستی فخر میکند، لذا فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ این دوستیِ به شهوت برای او زیور است میبالد، میگوید من دوست این هستم عدهای به دوستهایی دیگر افتخار میکنند، عدهای به حبّ آفلین افتخار میکنند، عدهای میگویند: ﴿لاَ أُحِبُّ الآفِلِینَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: یک وقت است شهوتران است، یک وقت علاقه به شهوت دارد، یک وقت این علاقه را زینت میداند، اینها سه مرحله است.
پرسش:...
پاسخ: یک وقت است انسان میبالد، فخر میکند میگوید من این مقدار دلسپردگی دارم نه سپرده بانکی، یک وقت میگوید من اینقدر سپرده بانکی دارم، یک وقت لذت میبرد که من در برابر مال سرسپردهام الآن در این آیه از همه اینها به عنوان شهوات یاد شده است، لذا حبّ فرزند، حبّ مال، حبّ انعام بحث دیگری دارد، اگر اینها چهره شهوت داشته باشند، چه اینکه در این آیه منظور است و این شهوتها محبوب باشد و این محبّت زیور باشد نطاق آیه همین را میخواهد بگوید.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است