- 101
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 14 سوره آلعمران _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 14 سوره آلعمران _ بخش دوم"
نمونهای از بیان ادب قرآن کریم
تبیین معنای ﴿حُبُّ الشَّهَوَات﴾
راز اشباح ناپذیری انسانها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿14﴾
ملاک و معیار فاعل قریب تزیین
در اینکه فاعل این تزیین کیست، فاعل قریب این تزیین کیست باید دید که خود فعل چیست. اگر فعل حَسن و خیر بود مستقیماً به خدای سبحان اسناد دارد و اگر قبیح و شر و اضلال بود بلاواسطه به خدا اسناد ندارد معالواسطه به خدا اسناد دارد، بر این اساس از آیه مبارکه، مذمّت استفاده میشود زیرا تعبیر از این اعیان خارجیه به وصف تحقیرآمیز، نشانه آن است که این زینت، زینت ممدوحه نیست طبق آن بیانی که گذشت.
مزیت و ملاک و معیار آن
شاهد دیگر مسئله آن است که هر انسانی را ذات اقدس الهی برای اینکه در دنیا بماند با دستگاه هاضمه و دستگاه تناسلی آفرید. یکی برای حفظ شخص، دیگری برای بقای نسل و نوع، به همان مقدار هم به او علاقه داد؛ انسان تا غذا نخورد نمیماند و تا تولید نسل نداشته باشد نوعش محفوظ نیست و این کارهای پررنج یعنی حفظ شخص و حفظ نوع با لذّتی همراه هست و آن لذت برای آن است که شخص آن رنج را تحمل کند چه در حفظ نوع، چه در حفظ شخص. اینها یک کارهای طبیعی است و کارهای ممدوح هم است و ذات اقدس الهی اینها را آفرید و خوب هم است و درباره انبیا هم فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ﴾ هیچ پیامبری نیامد که نیاز به غذا نداشته باشد، چه اینکه «النکاح سنّتی» هست در روایت، چه اینکه ﴿وَأَنکِحُوا الأَیَامَی﴾ هست در قرآن، نکاح، سنّت پیغمبر است و گاهی میشود واجب و در شرایط عادی میشود مستحب. اکل جزء سنن الهی است گاهی واجب و گاهی مستحب و مانند آن. اینها را قرآن مذمّت نکرده است. آنچه مذمّت کرده است از نحوه تحویل، پیداست اولاً و از ارقامی که ارائه داد استنباط میشود ثانیاً، این رقم نشان میدهد که شهوت مذموم است نه آن گرایشهای طبیعی و خواستههای خدا. بیانذلک این است که فرمود ناس، این ناس یعنی توده مردم، اوحدی را ناس نمیگویند از اوحدی جدا یاد میشود، مثلاً فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الهُدی﴾ این ﴿بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدی﴾ برای اوحدی از مردم است. در دعاهای ماه مبارک رمضان هم همین طور است که «الذی أنزلت فیه القرآن هدی للناس و بیّنات من الهدی و الفرقان» آنها که راهیِ راهاند یک شاهد میطلبند، دیگران اصلاً دلیل میخواهند. توده مردم غیر از اوحدی از مردم است. در این آیه منظور این نیست که قناطیر مقنطره یعنی میلیاردها این محبوب میلیاردها انسان است اینکه مذمّت ندارد که، معنا این است که هر کدام از اینها میخواهند میلیاردر باشند، قناطیر مقنطره میخواهند، خیل مسوّم میخواهند، رمه اسب میخواهند همانطوری که رمه گاو و شتر و گوسفند میخواهند، رمه اسب میخواهند آن روز اینچنین بود. خیل مسوّم حالا یا از وَسمه و سِمه و علامت است یا از سوم و سائمه است همانطوری که رمه گوسفند صحراچرند [و] سائمهاند درباره معلوفه، رمه اسبها و خیلها اینها هم صحراچرند، سائمهاند و این سائمه را عدهای تسویم میکنند اینها میشوند مسوّم، انسانهایی که مایلاند قناطیر مقنطره داشته باشند، رمه خیل داشته باشند، اسب هم از این جهت گفتند خیل چون مختالانه میخُرامد خلاصه. مُختال یعنی خیالزده و قرآن کریم میفرماید افراد مختال، محبوب خدا نیست: ﴿لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ مختال در برابر عاقل است، عاقل کسی که براساس عقل حرکت میکند، مختال کسی است که براساس خیال حرکت میکند. طرز راه رفتن و خطمشیاش خیالبافی است، اسب را هم که خیل گفتند برای اینکه این مختالانه میخرامد. بعضی از مردماند که خیل مسوّم میخواهند، قناطیر مقنطر میخواهند، رمه اسب و شتر و گوسفند میخواهند، باغ و بوستان میخواهند یکی، همه را میخواهد مجموع برای مجموع نیست وگرنه آنکه مذمّت نشده که، مجموع ثروت دنیا برای مجموع مردم است قهراً به هر کسی به اندازه قوت لا یموت میرسد به همان اندازه کفاف معیشت میرسد این که دیگر شهوت نیست. از مالِ کسی که محصول دسترنج اوست و به اندازه تأمین زندگی اوّلی او تأمین شده است اینکه شهوت نیست، این همان مالی است که تحصیلش واجب است و اگر مورد علاقه نباشد انسان تلاش و کوشش نمیکند که با کَدّ یمین او را فراهم بکند، پس منظور این نیست که هر کسی به اندازه قوت لا یموت مال را دوست دارد مجموع ثروتهای دنیا را مجموع مردم دوست دارند، این مجموع برای آن مجموع است و باید هم باشد و این ممدوح است؛ اما مجموع ثروتهای دنیا را یک گروه خاص دوست داشته باشند که بشود ﴿دُولَةً بَیْنَ الاَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ براساس این آیه تکیه میکند. میفرماید کل واحد واحد اینها دلشان میخواهند قناطیر مقنطره داشته باشند این است که مذموم است، لذا از این امور به شهوات یاد کرده است. شهوات، چه در قرآن و چه در روایت با مذمّت یاد شده است این غیر از «ما تشتهی الانفس» است که بهشتیها ﴿وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ شهوات در قرآن با مذمّت یاد شده است. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه 27 این است که ﴿وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُوا مَیْلاً عَظِیماً﴾ آنها که شهوتراناند، علاقهمندند که شما از مسیر فکری و دینیتان منحرف بشوید، مِیل همان انحراف است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هم از شهوترانی به عنوان اینکه زمینه فساد را به همراه دارد و مستلزم اضائه نماز است یاد میکند ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ﴾ آیه 59 سورهٴ «مریم» است که ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ این ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ یعنی اینها به لقای غوایت و گمراهی میروند این راه، راه غیّ است.
بیاناتی که خیلی مهم باشد حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت میدهد و مسائلی که خیلی مهم باشد آن را زیاد تکرار میکند، این دو نکته در نهجالبلاغه هست. این مسئله را وجود مبارک حضرت امیر میگوید من از نبیّ اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدم که اینچنین میفرمود، در خطبه 176 نهجالبلاغه اینچنین است فرمود: «فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کان یقول» یعنی سنّت او، سیرهٴ او، حرفهای تکراری حضرت این بود «کان یقول إنّ الجنة حفّت بالمکاره و إنّ النار حفّت بالشهوات» پس «زین للناس حب الشهوات التی تحفّ النار»، «حب الشهواتها التی ظاهرها شهوة و باطنها نار» این شهوتها به منزلهٴ گلهاییاند که درونش آتش است عدهای به طمع این گُل میرود تا بیفتند، پس رقمی که قرآن ذکر کرد نشان میدهد آن نیست که هر انسانی او را لازم دارد و ذات اقدس الهی انسان را علاقهمند به او خلق کرد و برای هر انسانی هم این امور را آفرید و هر انسانی را هم مشتاق و علاقهمند به او کرد این آن نیست، این آن است که فرمود هر یک از این مردم دلشان میخواهد قناطیر مقنطره داشته باشند و سیر هم نمیشوند.
پرسش:...
پاسخ: بله، از این امور و مشتهیات به وصف یاد کرد، از وصف هم تقریباً به جنبهٴ مصدری یاد کرد و از آنجا هم به حُب رسید و از آن حُب هم به زینت رسید که این مراحل قبلاً گذشت.
نمونهای از بیان ادب قرآن کریم
پرسش:...
پاسخ: آن ادب قرآن است معمولاً به زنها وعدهٴ مردها نمیدهد این ادب قرآن است؛ منتها پشت پرده میگوید. هرگز نمیگوید زنها به دام مردها میافتند با اینکه اینچنین هم هست، هرگز صریح قرآن نیست که در بهشت ما به زنها، مردهای زیبا میدهیم با اینکه اینچنین هم هست ادب قرآن چیز دیگر است، لذا مسائلی را گاهی ضمناً طرح میکند، گاهی صریحاً و حوری هم، هر دو را شامل میشود؛ اما همیشه مؤنث است: ﴿حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ﴾ .
تبیین معنای ﴿حُبُّ الشَّهَوَات﴾
پرسش:...
پاسخ: نه؛ منظور از شهوت عین خارجی است دو نکته را ما باید رعایت کنیم تا برسیم به ﴿حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ یک وقت است میگویند آقا این پلیدیها را میخواهی چه کار کنی؟ این تعبیر، تحقیرآمیز است یک وقت است میگوید این مال را میخواهید چه کنید آنجایی که با مال سخن میگوید، میفرماید: ﴿أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ﴾ کذا و کذا نمیگوید مال، با وصف یاد میکند این قدم اول. در هنگام تعبیر از اعیان به اوصاف اشاره میکند این قدم اول، آن هم نه وصفی که برای خود اوست نمیگوید «مُشتهی» میگوید «شهوت» که تقبیحش به همراه باشد این قدم دوم. منظور از شهوت، زن است از زن به شهوت یاد کردن برای تحقیر است. قدم سوم نه تنها شما شهوترانید دوست این کار هم هستید. قدم چهارم این را فخر هم میدانید یک وقت است کسی معتاد است و مینالد، نه میبالد. یک وقت معتاد است و میبالد. میفرماید این فخر برای شماست که شما دوستار چیزی هستید که درونش شعله است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ بهیمه که این فخرهای اعتباری را ندارد این ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ است که این فخرها را دارد.
راز اشباح ناپذیری انسانها
آنهایی که میخواهند قناطیر مقنطره داشته باشند هیچ حیوانی اینچنین نیست، هیچ حیوانی اینطور نیست که برای یک میلیون سال ذخیره کند سرّش این است که انسان در این نبرد داخلی جهاد اکبر، یک انبار لا یتناهیٰ را به غنیمت گرفته است و آن عقل است این عقلی که میتواند انبار معارف لا الی نهایه باشد در جهاد اکبر وقتی شکست خورد به اسارت هوس درمیآید. آنوقت این انسان هوسران که عقل را به غنیمت گرفته است به اندازه عقل، دنیا میخواهد نه به اندازه شکم، لذا میلیاردها به او بدهید تازه اول عطش اوست «هل من مزید» میگوید. حیوان، حیوان است به اندازه شکم شهوت دارد، اما انسان به اندازه عقل شهوت دارد؛ چیزی او را سیر نمیکند، اگر غضبان بشود به اندازه عقل غضبان است، اگر هیروشیما را منفجر کرد باکش نیست و اگر شهوتران بشود، سرمایه عالم را به او بدهند و غارت بکند سیر نمیشود و اگر کند میل آن از هر فرشتهای برتر میشود تا این ظرف را در اختیار چه چیزی قرار بدهد.
این عقل که طبق بیان حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش کم میشود، ولی جانِ انسان چیزی است که با آمدن مظروف، ظرفیت او افزوده میشود «کلّ وعاء یضیق بما جعل فیه الاّ وعاء العلم فانه یتّسع به» هیچ اقیانوسی اینطور نیست، هر اقیانوسی به اندازه ریختن یک مقدار آب به همان اندازه ظرفیتش کم میشود اینچنین نیست که هر چه به او آب بدهی ظرفیتش بیشتر بشود که، ولی انسان سرمایهای دارد که هر چه در آن سرمایه بریزی به نام روح، شرح صدر پیدا میکند یا در راه خیر میرسد معلم همه فرشتهها خواهد شد یا در راه شر میرسد آن هم شرح صدر دارد ﴿مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ﴾ هیچ آدمکُشی او را سیر نمیکند. سرّش این است که مخزنی را انسان در اختیار دارد که پرشدنی نیست: «لا حدّ له» حالا این مخزن، در اختیار کدام کلیددار باشد، اگر در اختیار کلیددار شهوت باشد قناطیر مقنطره میطلبد، خیل مسوّمه میطلبد، رمه انعام میطلبد، حرث میطلبد، «هل من مزید» به دنبال اوست و اگر کلیددارش غضب و خونریزی باشد هیتلرها خواهد شد، صدامها خواهد شد باز «هل من مزید» کنار اوست و اگر کلیددارش عقل باشد معلم فرشتهها خواهد شد ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ شعار اوست انسان چنین چیزی دارد. فرق نمیکند اگر پیغمبر هم بشود(صلوات الله و سلامه علیه) شعارش «هل من مزید» است به صورت ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ دیگران باشند، دیگری باشد سخن از «هل من مزید» است، لذا یا ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ میشود یا از آن طرف معلم فرشتهها خواهد شد، این رقم نشان میدهد که «حفّت شهوات بالنار» است [و] سخن از مالدوستی نیست اگر مالدوستی بد بود که تحصیلش واجب نبود هر کسی موظّف است کسبی بکند، خودش را تأمین بکند، تولید کند جامعه را اداره کند آنکه عبادت است از این رقم پیداست که منظور این نیست که انسان خودش را بخواهد تأمین کند یا اولادش را بخواهد تأمین کند این مال را میخواهد، به او بگویند تو اگر هزار سال زندگی کنی این میلیاردها که ذخیره کردی برای تو بس است چرا تکاثیرطلبی، چون این دوست تکاثر است ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ این عمل را نمیشود مستقیماً به ذات اقدس الهی نسبت داد.
پرسش:...
پاسخ: آن برای دنیاست که ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ ؛ اما در آیه بعد دارد ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَ نْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ﴾ شما این نسائی که شهوت است رها کن، ازواج مطهرة به انتظار توست، این اموال را رها کن آن ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ﴾ به انتظار توست، اکثری مردم اینطورند و آنهایی هم که سرفصل این بخش با آنها سخن میگوید مبتلای به ایناند به چیزی مبتلایند که «حفّت النار بها» در همان بیانات نهجالبلاغه حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که در کلمات قصار «المال مادة الشهوات» یا فرمود اگر کسی مشتاق به بهشت بود «سلا» خودش را تسلّی میدهد «عن الشهوات» این هم در نهجالبلاغه هست «من اشتاق الی الجنة»؛ اگر کسی مشتاق بهشت بود سعی میکند خود را از شهوتها تسلّی بدهد. در کلمات قصار شماره 31 که «و سئل عن الایمان» آنجا میفرماید: «فمن اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات»؛ این تسلّی میدهد خود را، این سَلوت دارد، صبر دارد، چرا، چون شهوات درونش آتش است.
پس قرآن در چند آیه شهوات را مذمّت کرده است. روایت آنطوری که از نهجالبلاغه برمیآید از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد که حضرت «کان یقول إنّ الجنةحفّت بالمکاره و إن النار حفّت بالشهوات» این رقم هم نشان میدهد که منظور آن حبّ طبیعی نیست که هر کسی مال خود را دوست دارد، منظور آن افزونطلبی است که میخواهند قناطیر مقنطر داشته باشند، نه حالا کسانی که در عصر صنعت، قناطیر مقنطره دارند یا در عصر غیرصنعت دامداری و کشاورزی آنها را دارند میخواهند جمع هم بکنند ممکن است یک نفر بخواهد همه اینها را داشته باشد یا اگر کشاورز است در فنّ کشاورزی فقط تلاش و کوشش میکند ممکن است که دارای حَرث وافر باشد اگر دامدار است میخواهد دارای خیل مسوّم و رمههای انعام باشد در حالی که برای این یک مقدار کم هم کافی است. این رقم نشان میدهد که آن ماده معصیت مورد تزیین اینهاست.
شیطان، منشأ تزیین
خب، پس سخن از خوردن نیست سخن از همان فخر اعتباری و وهمی است، چنین انسانی میشود مختال. چه کسی این کار را تزیین کرد، زینت نشان داد؟ این را از شیطان نقل میکند که نحوهٴ اغوای شیطان این است که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ فرمود کار شیطان این است که چیزی را که در زمین است و برای همه است من در چشم اینهایی که تحت ولایت مناند زینت نشان میدهم. ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه، زینت میدهد «مَا فِی الاَرْض» را ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ﴾ آنگاه آنچه زینت زمین است من میگویم زینت توست، این کار شیطان است. در همان سورهٴ مبارکهٴ «کهف» که خواندیم، فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ نه «لکم»، کار شیطان این است که زینت زمین را زینت شما میکند. آنوقت از این مرحله بالاتر آنچه هست تزیین است این آیه محل بحث، جامع همه آن آیاتی است که در این زمینه وارد شده بعضیها آیات دارد که شما مال را دوست دارید ، بعضیها هست اینکه برای شما تزیین شده است، بعضی که تحلیل جامعتری دارد میگوید محبّت اینها زیور شماست. اینها چون در طول هماند این طوایف از آیات که کنار هم بیاید مشخص میشود که کدام طایفه ناظر به کدام مرحله است. آن ساقطترین انسان کسی است که به این محبّت ببالد، این محبت را زیور بداند، بعضیها هستند که شهوت دارند؛ اما دوست شهوت نیستند نشد هم نشد، بعضیها هستند که دوستدار شهوتاند. از این مرحله پستتر آن است که این دوستی را هم فخر میدانند، به این دوستی میبالند، بعضیها هستند که مبتلا شدند، میکوشند که از این دوستی بیرون بیایند و مینالند که من چرا دوست شهوت شدم بعضی میبالند، این میشود مختال.
معنای تزیین
این تزیین یعنی یک چیز زشتی را زیبا نشان دادن، همان است که ﴿وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ است، همین است که شیطان گفت: ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض﴾ ؛ من در زمین برای اینها زیبا نشان میدهم، چه چیزهایی معلوم نیست، چه چیزی را من زینت نشان میدهم معلوم نیست. منطقهٴ نفوذ من آنچه در زمین است و در زمین، مزیّن له انسان است و شیطان، مزیِّن، هر کسی را با هر راهی میفریبد و چیزی را برای او زیبا نشان میدهد ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض﴾ وگرنه آن مقداری که نصاب طبیعی است در بحثهای روز اول هم خوانده شد که ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که روز اول خوانده شد.
بیان تقابل آیات مطرح شده
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آیه مقابل هم قرار داد. اولاً در همین آیه فرمود: ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ بعد در آیه دیگر فرمود: ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ﴾ معلوم میشود همه اینچنین نیستند ﴿لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا﴾ امام جواد(سلام الله علیه) به مأمون(علیه من الرحمان ما یستحق) میگوید من مهریه همسرم را آن مناجات ادعیة الوسائل الی المسائل که از امام رضا(سلام الله علیه) به من ارث رسیده است قرار میدهم، چرا؟ برای اینکه «إنّ لکل زوجة صداقاً من مال زوجها وقد جعل الله أموالنا فی الآخرة مؤجّلةً مذخورةً» زن که بیمهریه نمیشود، مال ما را هم در جای دیگر ذخیره کردی و من این مناجات را مهریه دخترت قرار میدهم. «وَقد أمهرتُ ابنتکَ الوسائل الی المسائل وَهی مناجاة دفعها الیّ أبی» فرمود ما مال داریم ولی جای دیگر هست.
این تقابل هم نشان میدهد که کارِ خدا این نیست که برای همه میلیاردر شدن را تزیین کرده باشد اینطور نیست، نفرمود که اصل علاقه به مال در دلهاست تا ما بگوییم کار خوبی است و خدا منسوب است، فرمود قناطیر مقنطره را دوست داشتن، خب این قبیح است دیگر این میشود ﴿دُولَةً بَیْنَ الاَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ فرمود مبادا شما این کار را بکنید که در دست یک گروه خاص باشد. این آیه که نمیگوید مثلاً الآن پنج میلیارد و خردهای بشر در عالم هستند مجموع ثروتها را ما زینت قرار دادیم برای مجموع این پنج میلیارد آن اگر توزیع بشود عادلانه که قناطیر مقنطره نصیب کسی نمیشود که، خیل مسوّم نصیب نمیشود که، یک اسب یا دو اسب دیگر رمهٴ خیل نصیب کسی نمیشود که.
خب، پس معلوم میشود که آنچه زینت داده شد قناطیر مقنطره است یعنی میلیاردر شدن است.
منتسب بودن کارهای شیطان به حق تعالى
پرسش:...
پاسخ: این امتحان میکند، خدا بعد هم میرسیم که کار شیطان با همه تدبیراتی که دارد به ذات اقدس الهی منسوب است، برای اینکه شیطان کلب معلّم است کاری را بدون دستور حق نمیکند و خدا هم میآزماید. در بحثهای قبل هم گذشت به قارون آن مقداری دادیم و قبل از قارون کسانی بودند که از او سرمایهدارتر بودند در خود قرآن آن آیه را قبلاً خوانده شد که سرمایهدارتر از قارون قبل از او بود همه اینها امتحان الهی است؛ اما امتحان الهی یک مسئله است، جریان طبیعی که ذات اقدس الهی قرار میدهد مسئلهای است دیگر، آنکه طبیعی است آن است که هر کسی را به آن اندازهٴ معیشت آبرومندانهاش علاقهمند کرده است، آن دیگر قناطیر مقنطره نیست. میماند این مرحله بعدی.
آن مرحله بعدی این است که اگر شیطان عهدهدار تزیین بود که ﴿لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض﴾ براساس توحید ربوبی که ربالعالمین در عالم بیش از یکی نیست و هر که هست مظهر نامی از نامهای خداست، فرشتگان مظهر هدایتاند و شیاطین مخصوصاً ابلیس مظهر اضلال است، اگر کسی را بخواهد بیش از اندازه آسیب برساند تا خدا دستور ندهد نمیکند و کار او در حدّ وسوسه است و وسوسه حجّت خداست و نه حجّت خلق، این است که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» میفرماید شما به بتِ بتپرستها بد نگویید، چرا، چرا به بت بتپرستها بد نگویید؟ برای اینکه علاقهٴ به این بتها را خدای سبحان در دلهای اینها گذاشت ﴿وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ آیه 108 سورهٴ «انعام» است. فرمود شما بحثهای استدلالی دارید بگویید؛ اما مقدّسات کسی را بد نگویید، هرگز به این چوبهایی که مورد تقدیس و ستایش بتپرستهاست بد نگویید، سَبّ نکنید برای اینکه شما اگر به این بتها بد گفتید آنها هم برمیگردند ـ معاذاللهـ به معبود شما بد میگویند ﴿وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ بعد میفرماید این نه مربوط به گذشته است، نه مربوط به حال، نه مخصوص به آینده این یک اصل کلی است و مخصوص به بتپرستیِ بتپرستها هم نیست؛ هر مکتبی پیروی که دارد شما به آن مکتب فحش نگویید ﴿کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾؛ شما اگر خواستید به چیزی که مورد تکریم مُلحدان است بد بگویید او هم به چیزی که مورد تقدیس موحّدان است اهانت میکند: ﴿کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ قیامتی هست و به حساب همه میرسند، شما اگر استدلال دارید درباره هر مکتبی ارائه بدهید.
خب، اینکه فرمود: ﴿کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ این جز آن است که کفر را برای کافران و بتها را برای بتپرستها تزیین کرده است و جز این است که این کار، کار شیطان است. در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این آیه هم قبلاً خوانده شد فرمود: ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ﴾ طوری شیطان عمل را زینت میدهد که ملحدان ﴿یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ همین کاری را که ذات اقدس الهی به شیطانِ پلید نسبت میدهد که شیطان اعمال کافران را برای اینها زینت جلوه داد، همین را زیر پوشش اصل کلی در آیه سورهٴ «انعام» به خود نسبت میدهد، میفرماید: ﴿زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ و قدر متیقّنش هم موارد شرک و کفر و الحاد و بتپرستی و امثال ذلک است. آیه در مورد خود، نَص است [و] در غیر مورد خود ظاهر. مورد آیه، مورد بتپرستی است یعنی اگر در سورهٴ «مؤمنون» مردم را به وحدت دعوت کرد، فرمود: ﴿إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾ بعد فرمود اینها ﴿فَتَقَطَّعُوا﴾ آنگاه اضافه فرمود: ﴿کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ﴾ این مبدأ قابلی است. مبدأ فاعلی فرح را خود میداند که ﴿زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ ما الحادِ ملحدان را برای اینها زیور کردیم او به الحاد میبالد، خب حالا چطور شد ذات اقدس الهی که ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ الحاد را برای ملحدان زیور کرده است؟ این همان ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ﴾ است که در بحث هدایت و ضلالت گذشت. اول ذات اقدس الهی انسان را که با فطرت آفرید با عقل و با وحی رهبری میکند، اگر انسانی منحرف شد به او مهلت میدهد، درِ توبه و اِنابه را باز میگذارد چندین بار او را دعوت میکند تا برگردد، اگر اینچنین شد که ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ و اهل برگشت به صراط مستقیم نبود از آن به بعد شیطان را بر او مسلّط میکند این شخص از آن به بعد دیگر تحت ولایت شیطان است که ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ اگر تزیین است از آن به بعد است و چون شیطان مأمور الهی است کار شیطان را به خود نسبت میدهد، میفرماید او رسالت ما را دارد ایفا میکند ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ﴾ اما ﴿عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ قبل از اینکه انسان به آن مرحله برسد شیطان حقّ دخالت ندارد فقط باید وسوسه کند وسوسه یک نعمت خوبی است تا وسوسه نباشد که انسان به جهاد اکبر نایل نمیشود. پس معلوم شد که آیه در تعبیرات کیفی و کمّیاش دارد چه چیزی میگوید و فاعل قریب تزیین چه کسی است و فاعل بعید تزیین کیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
نمونهای از بیان ادب قرآن کریم
تبیین معنای ﴿حُبُّ الشَّهَوَات﴾
راز اشباح ناپذیری انسانها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿14﴾
ملاک و معیار فاعل قریب تزیین
در اینکه فاعل این تزیین کیست، فاعل قریب این تزیین کیست باید دید که خود فعل چیست. اگر فعل حَسن و خیر بود مستقیماً به خدای سبحان اسناد دارد و اگر قبیح و شر و اضلال بود بلاواسطه به خدا اسناد ندارد معالواسطه به خدا اسناد دارد، بر این اساس از آیه مبارکه، مذمّت استفاده میشود زیرا تعبیر از این اعیان خارجیه به وصف تحقیرآمیز، نشانه آن است که این زینت، زینت ممدوحه نیست طبق آن بیانی که گذشت.
مزیت و ملاک و معیار آن
شاهد دیگر مسئله آن است که هر انسانی را ذات اقدس الهی برای اینکه در دنیا بماند با دستگاه هاضمه و دستگاه تناسلی آفرید. یکی برای حفظ شخص، دیگری برای بقای نسل و نوع، به همان مقدار هم به او علاقه داد؛ انسان تا غذا نخورد نمیماند و تا تولید نسل نداشته باشد نوعش محفوظ نیست و این کارهای پررنج یعنی حفظ شخص و حفظ نوع با لذّتی همراه هست و آن لذت برای آن است که شخص آن رنج را تحمل کند چه در حفظ نوع، چه در حفظ شخص. اینها یک کارهای طبیعی است و کارهای ممدوح هم است و ذات اقدس الهی اینها را آفرید و خوب هم است و درباره انبیا هم فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ﴾ هیچ پیامبری نیامد که نیاز به غذا نداشته باشد، چه اینکه «النکاح سنّتی» هست در روایت، چه اینکه ﴿وَأَنکِحُوا الأَیَامَی﴾ هست در قرآن، نکاح، سنّت پیغمبر است و گاهی میشود واجب و در شرایط عادی میشود مستحب. اکل جزء سنن الهی است گاهی واجب و گاهی مستحب و مانند آن. اینها را قرآن مذمّت نکرده است. آنچه مذمّت کرده است از نحوه تحویل، پیداست اولاً و از ارقامی که ارائه داد استنباط میشود ثانیاً، این رقم نشان میدهد که شهوت مذموم است نه آن گرایشهای طبیعی و خواستههای خدا. بیانذلک این است که فرمود ناس، این ناس یعنی توده مردم، اوحدی را ناس نمیگویند از اوحدی جدا یاد میشود، مثلاً فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الهُدی﴾ این ﴿بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدی﴾ برای اوحدی از مردم است. در دعاهای ماه مبارک رمضان هم همین طور است که «الذی أنزلت فیه القرآن هدی للناس و بیّنات من الهدی و الفرقان» آنها که راهیِ راهاند یک شاهد میطلبند، دیگران اصلاً دلیل میخواهند. توده مردم غیر از اوحدی از مردم است. در این آیه منظور این نیست که قناطیر مقنطره یعنی میلیاردها این محبوب میلیاردها انسان است اینکه مذمّت ندارد که، معنا این است که هر کدام از اینها میخواهند میلیاردر باشند، قناطیر مقنطره میخواهند، خیل مسوّم میخواهند، رمه اسب میخواهند همانطوری که رمه گاو و شتر و گوسفند میخواهند، رمه اسب میخواهند آن روز اینچنین بود. خیل مسوّم حالا یا از وَسمه و سِمه و علامت است یا از سوم و سائمه است همانطوری که رمه گوسفند صحراچرند [و] سائمهاند درباره معلوفه، رمه اسبها و خیلها اینها هم صحراچرند، سائمهاند و این سائمه را عدهای تسویم میکنند اینها میشوند مسوّم، انسانهایی که مایلاند قناطیر مقنطره داشته باشند، رمه خیل داشته باشند، اسب هم از این جهت گفتند خیل چون مختالانه میخُرامد خلاصه. مُختال یعنی خیالزده و قرآن کریم میفرماید افراد مختال، محبوب خدا نیست: ﴿لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ مختال در برابر عاقل است، عاقل کسی که براساس عقل حرکت میکند، مختال کسی است که براساس خیال حرکت میکند. طرز راه رفتن و خطمشیاش خیالبافی است، اسب را هم که خیل گفتند برای اینکه این مختالانه میخرامد. بعضی از مردماند که خیل مسوّم میخواهند، قناطیر مقنطر میخواهند، رمه اسب و شتر و گوسفند میخواهند، باغ و بوستان میخواهند یکی، همه را میخواهد مجموع برای مجموع نیست وگرنه آنکه مذمّت نشده که، مجموع ثروت دنیا برای مجموع مردم است قهراً به هر کسی به اندازه قوت لا یموت میرسد به همان اندازه کفاف معیشت میرسد این که دیگر شهوت نیست. از مالِ کسی که محصول دسترنج اوست و به اندازه تأمین زندگی اوّلی او تأمین شده است اینکه شهوت نیست، این همان مالی است که تحصیلش واجب است و اگر مورد علاقه نباشد انسان تلاش و کوشش نمیکند که با کَدّ یمین او را فراهم بکند، پس منظور این نیست که هر کسی به اندازه قوت لا یموت مال را دوست دارد مجموع ثروتهای دنیا را مجموع مردم دوست دارند، این مجموع برای آن مجموع است و باید هم باشد و این ممدوح است؛ اما مجموع ثروتهای دنیا را یک گروه خاص دوست داشته باشند که بشود ﴿دُولَةً بَیْنَ الاَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ براساس این آیه تکیه میکند. میفرماید کل واحد واحد اینها دلشان میخواهند قناطیر مقنطره داشته باشند این است که مذموم است، لذا از این امور به شهوات یاد کرده است. شهوات، چه در قرآن و چه در روایت با مذمّت یاد شده است این غیر از «ما تشتهی الانفس» است که بهشتیها ﴿وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ شهوات در قرآن با مذمّت یاد شده است. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه 27 این است که ﴿وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُوا مَیْلاً عَظِیماً﴾ آنها که شهوتراناند، علاقهمندند که شما از مسیر فکری و دینیتان منحرف بشوید، مِیل همان انحراف است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هم از شهوترانی به عنوان اینکه زمینه فساد را به همراه دارد و مستلزم اضائه نماز است یاد میکند ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ﴾ آیه 59 سورهٴ «مریم» است که ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ این ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ یعنی اینها به لقای غوایت و گمراهی میروند این راه، راه غیّ است.
بیاناتی که خیلی مهم باشد حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت میدهد و مسائلی که خیلی مهم باشد آن را زیاد تکرار میکند، این دو نکته در نهجالبلاغه هست. این مسئله را وجود مبارک حضرت امیر میگوید من از نبیّ اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدم که اینچنین میفرمود، در خطبه 176 نهجالبلاغه اینچنین است فرمود: «فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کان یقول» یعنی سنّت او، سیرهٴ او، حرفهای تکراری حضرت این بود «کان یقول إنّ الجنة حفّت بالمکاره و إنّ النار حفّت بالشهوات» پس «زین للناس حب الشهوات التی تحفّ النار»، «حب الشهواتها التی ظاهرها شهوة و باطنها نار» این شهوتها به منزلهٴ گلهاییاند که درونش آتش است عدهای به طمع این گُل میرود تا بیفتند، پس رقمی که قرآن ذکر کرد نشان میدهد آن نیست که هر انسانی او را لازم دارد و ذات اقدس الهی انسان را علاقهمند به او خلق کرد و برای هر انسانی هم این امور را آفرید و هر انسانی را هم مشتاق و علاقهمند به او کرد این آن نیست، این آن است که فرمود هر یک از این مردم دلشان میخواهد قناطیر مقنطره داشته باشند و سیر هم نمیشوند.
پرسش:...
پاسخ: بله، از این امور و مشتهیات به وصف یاد کرد، از وصف هم تقریباً به جنبهٴ مصدری یاد کرد و از آنجا هم به حُب رسید و از آن حُب هم به زینت رسید که این مراحل قبلاً گذشت.
نمونهای از بیان ادب قرآن کریم
پرسش:...
پاسخ: آن ادب قرآن است معمولاً به زنها وعدهٴ مردها نمیدهد این ادب قرآن است؛ منتها پشت پرده میگوید. هرگز نمیگوید زنها به دام مردها میافتند با اینکه اینچنین هم هست، هرگز صریح قرآن نیست که در بهشت ما به زنها، مردهای زیبا میدهیم با اینکه اینچنین هم هست ادب قرآن چیز دیگر است، لذا مسائلی را گاهی ضمناً طرح میکند، گاهی صریحاً و حوری هم، هر دو را شامل میشود؛ اما همیشه مؤنث است: ﴿حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ﴾ .
تبیین معنای ﴿حُبُّ الشَّهَوَات﴾
پرسش:...
پاسخ: نه؛ منظور از شهوت عین خارجی است دو نکته را ما باید رعایت کنیم تا برسیم به ﴿حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ یک وقت است میگویند آقا این پلیدیها را میخواهی چه کار کنی؟ این تعبیر، تحقیرآمیز است یک وقت است میگوید این مال را میخواهید چه کنید آنجایی که با مال سخن میگوید، میفرماید: ﴿أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ﴾ کذا و کذا نمیگوید مال، با وصف یاد میکند این قدم اول. در هنگام تعبیر از اعیان به اوصاف اشاره میکند این قدم اول، آن هم نه وصفی که برای خود اوست نمیگوید «مُشتهی» میگوید «شهوت» که تقبیحش به همراه باشد این قدم دوم. منظور از شهوت، زن است از زن به شهوت یاد کردن برای تحقیر است. قدم سوم نه تنها شما شهوترانید دوست این کار هم هستید. قدم چهارم این را فخر هم میدانید یک وقت است کسی معتاد است و مینالد، نه میبالد. یک وقت معتاد است و میبالد. میفرماید این فخر برای شماست که شما دوستار چیزی هستید که درونش شعله است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ بهیمه که این فخرهای اعتباری را ندارد این ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ است که این فخرها را دارد.
راز اشباح ناپذیری انسانها
آنهایی که میخواهند قناطیر مقنطره داشته باشند هیچ حیوانی اینچنین نیست، هیچ حیوانی اینطور نیست که برای یک میلیون سال ذخیره کند سرّش این است که انسان در این نبرد داخلی جهاد اکبر، یک انبار لا یتناهیٰ را به غنیمت گرفته است و آن عقل است این عقلی که میتواند انبار معارف لا الی نهایه باشد در جهاد اکبر وقتی شکست خورد به اسارت هوس درمیآید. آنوقت این انسان هوسران که عقل را به غنیمت گرفته است به اندازه عقل، دنیا میخواهد نه به اندازه شکم، لذا میلیاردها به او بدهید تازه اول عطش اوست «هل من مزید» میگوید. حیوان، حیوان است به اندازه شکم شهوت دارد، اما انسان به اندازه عقل شهوت دارد؛ چیزی او را سیر نمیکند، اگر غضبان بشود به اندازه عقل غضبان است، اگر هیروشیما را منفجر کرد باکش نیست و اگر شهوتران بشود، سرمایه عالم را به او بدهند و غارت بکند سیر نمیشود و اگر کند میل آن از هر فرشتهای برتر میشود تا این ظرف را در اختیار چه چیزی قرار بدهد.
این عقل که طبق بیان حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود هر ظرفی با آمدن مظروف از ظرفیتش کم میشود، ولی جانِ انسان چیزی است که با آمدن مظروف، ظرفیت او افزوده میشود «کلّ وعاء یضیق بما جعل فیه الاّ وعاء العلم فانه یتّسع به» هیچ اقیانوسی اینطور نیست، هر اقیانوسی به اندازه ریختن یک مقدار آب به همان اندازه ظرفیتش کم میشود اینچنین نیست که هر چه به او آب بدهی ظرفیتش بیشتر بشود که، ولی انسان سرمایهای دارد که هر چه در آن سرمایه بریزی به نام روح، شرح صدر پیدا میکند یا در راه خیر میرسد معلم همه فرشتهها خواهد شد یا در راه شر میرسد آن هم شرح صدر دارد ﴿مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ﴾ هیچ آدمکُشی او را سیر نمیکند. سرّش این است که مخزنی را انسان در اختیار دارد که پرشدنی نیست: «لا حدّ له» حالا این مخزن، در اختیار کدام کلیددار باشد، اگر در اختیار کلیددار شهوت باشد قناطیر مقنطره میطلبد، خیل مسوّمه میطلبد، رمه انعام میطلبد، حرث میطلبد، «هل من مزید» به دنبال اوست و اگر کلیددارش غضب و خونریزی باشد هیتلرها خواهد شد، صدامها خواهد شد باز «هل من مزید» کنار اوست و اگر کلیددارش عقل باشد معلم فرشتهها خواهد شد ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ شعار اوست انسان چنین چیزی دارد. فرق نمیکند اگر پیغمبر هم بشود(صلوات الله و سلامه علیه) شعارش «هل من مزید» است به صورت ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ دیگران باشند، دیگری باشد سخن از «هل من مزید» است، لذا یا ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ میشود یا از آن طرف معلم فرشتهها خواهد شد، این رقم نشان میدهد که «حفّت شهوات بالنار» است [و] سخن از مالدوستی نیست اگر مالدوستی بد بود که تحصیلش واجب نبود هر کسی موظّف است کسبی بکند، خودش را تأمین بکند، تولید کند جامعه را اداره کند آنکه عبادت است از این رقم پیداست که منظور این نیست که انسان خودش را بخواهد تأمین کند یا اولادش را بخواهد تأمین کند این مال را میخواهد، به او بگویند تو اگر هزار سال زندگی کنی این میلیاردها که ذخیره کردی برای تو بس است چرا تکاثیرطلبی، چون این دوست تکاثر است ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ این عمل را نمیشود مستقیماً به ذات اقدس الهی نسبت داد.
پرسش:...
پاسخ: آن برای دنیاست که ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ ؛ اما در آیه بعد دارد ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَ نْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ﴾ شما این نسائی که شهوت است رها کن، ازواج مطهرة به انتظار توست، این اموال را رها کن آن ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ﴾ به انتظار توست، اکثری مردم اینطورند و آنهایی هم که سرفصل این بخش با آنها سخن میگوید مبتلای به ایناند به چیزی مبتلایند که «حفّت النار بها» در همان بیانات نهجالبلاغه حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که در کلمات قصار «المال مادة الشهوات» یا فرمود اگر کسی مشتاق به بهشت بود «سلا» خودش را تسلّی میدهد «عن الشهوات» این هم در نهجالبلاغه هست «من اشتاق الی الجنة»؛ اگر کسی مشتاق بهشت بود سعی میکند خود را از شهوتها تسلّی بدهد. در کلمات قصار شماره 31 که «و سئل عن الایمان» آنجا میفرماید: «فمن اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات»؛ این تسلّی میدهد خود را، این سَلوت دارد، صبر دارد، چرا، چون شهوات درونش آتش است.
پس قرآن در چند آیه شهوات را مذمّت کرده است. روایت آنطوری که از نهجالبلاغه برمیآید از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد که حضرت «کان یقول إنّ الجنةحفّت بالمکاره و إن النار حفّت بالشهوات» این رقم هم نشان میدهد که منظور آن حبّ طبیعی نیست که هر کسی مال خود را دوست دارد، منظور آن افزونطلبی است که میخواهند قناطیر مقنطر داشته باشند، نه حالا کسانی که در عصر صنعت، قناطیر مقنطره دارند یا در عصر غیرصنعت دامداری و کشاورزی آنها را دارند میخواهند جمع هم بکنند ممکن است یک نفر بخواهد همه اینها را داشته باشد یا اگر کشاورز است در فنّ کشاورزی فقط تلاش و کوشش میکند ممکن است که دارای حَرث وافر باشد اگر دامدار است میخواهد دارای خیل مسوّم و رمههای انعام باشد در حالی که برای این یک مقدار کم هم کافی است. این رقم نشان میدهد که آن ماده معصیت مورد تزیین اینهاست.
شیطان، منشأ تزیین
خب، پس سخن از خوردن نیست سخن از همان فخر اعتباری و وهمی است، چنین انسانی میشود مختال. چه کسی این کار را تزیین کرد، زینت نشان داد؟ این را از شیطان نقل میکند که نحوهٴ اغوای شیطان این است که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ فرمود کار شیطان این است که چیزی را که در زمین است و برای همه است من در چشم اینهایی که تحت ولایت مناند زینت نشان میدهم. ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه، زینت میدهد «مَا فِی الاَرْض» را ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ﴾ آنگاه آنچه زینت زمین است من میگویم زینت توست، این کار شیطان است. در همان سورهٴ مبارکهٴ «کهف» که خواندیم، فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَرْض زِینَةً لَّهَا﴾ نه «لکم»، کار شیطان این است که زینت زمین را زینت شما میکند. آنوقت از این مرحله بالاتر آنچه هست تزیین است این آیه محل بحث، جامع همه آن آیاتی است که در این زمینه وارد شده بعضیها آیات دارد که شما مال را دوست دارید ، بعضیها هست اینکه برای شما تزیین شده است، بعضی که تحلیل جامعتری دارد میگوید محبّت اینها زیور شماست. اینها چون در طول هماند این طوایف از آیات که کنار هم بیاید مشخص میشود که کدام طایفه ناظر به کدام مرحله است. آن ساقطترین انسان کسی است که به این محبّت ببالد، این محبت را زیور بداند، بعضیها هستند که شهوت دارند؛ اما دوست شهوت نیستند نشد هم نشد، بعضیها هستند که دوستدار شهوتاند. از این مرحله پستتر آن است که این دوستی را هم فخر میدانند، به این دوستی میبالند، بعضیها هستند که مبتلا شدند، میکوشند که از این دوستی بیرون بیایند و مینالند که من چرا دوست شهوت شدم بعضی میبالند، این میشود مختال.
معنای تزیین
این تزیین یعنی یک چیز زشتی را زیبا نشان دادن، همان است که ﴿وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ است، همین است که شیطان گفت: ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض﴾ ؛ من در زمین برای اینها زیبا نشان میدهم، چه چیزهایی معلوم نیست، چه چیزی را من زینت نشان میدهم معلوم نیست. منطقهٴ نفوذ من آنچه در زمین است و در زمین، مزیّن له انسان است و شیطان، مزیِّن، هر کسی را با هر راهی میفریبد و چیزی را برای او زیبا نشان میدهد ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض﴾ وگرنه آن مقداری که نصاب طبیعی است در بحثهای روز اول هم خوانده شد که ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که روز اول خوانده شد.
بیان تقابل آیات مطرح شده
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آیه مقابل هم قرار داد. اولاً در همین آیه فرمود: ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ بعد در آیه دیگر فرمود: ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ﴾ معلوم میشود همه اینچنین نیستند ﴿لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا﴾ امام جواد(سلام الله علیه) به مأمون(علیه من الرحمان ما یستحق) میگوید من مهریه همسرم را آن مناجات ادعیة الوسائل الی المسائل که از امام رضا(سلام الله علیه) به من ارث رسیده است قرار میدهم، چرا؟ برای اینکه «إنّ لکل زوجة صداقاً من مال زوجها وقد جعل الله أموالنا فی الآخرة مؤجّلةً مذخورةً» زن که بیمهریه نمیشود، مال ما را هم در جای دیگر ذخیره کردی و من این مناجات را مهریه دخترت قرار میدهم. «وَقد أمهرتُ ابنتکَ الوسائل الی المسائل وَهی مناجاة دفعها الیّ أبی» فرمود ما مال داریم ولی جای دیگر هست.
این تقابل هم نشان میدهد که کارِ خدا این نیست که برای همه میلیاردر شدن را تزیین کرده باشد اینطور نیست، نفرمود که اصل علاقه به مال در دلهاست تا ما بگوییم کار خوبی است و خدا منسوب است، فرمود قناطیر مقنطره را دوست داشتن، خب این قبیح است دیگر این میشود ﴿دُولَةً بَیْنَ الاَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ فرمود مبادا شما این کار را بکنید که در دست یک گروه خاص باشد. این آیه که نمیگوید مثلاً الآن پنج میلیارد و خردهای بشر در عالم هستند مجموع ثروتها را ما زینت قرار دادیم برای مجموع این پنج میلیارد آن اگر توزیع بشود عادلانه که قناطیر مقنطره نصیب کسی نمیشود که، خیل مسوّم نصیب نمیشود که، یک اسب یا دو اسب دیگر رمهٴ خیل نصیب کسی نمیشود که.
خب، پس معلوم میشود که آنچه زینت داده شد قناطیر مقنطره است یعنی میلیاردر شدن است.
منتسب بودن کارهای شیطان به حق تعالى
پرسش:...
پاسخ: این امتحان میکند، خدا بعد هم میرسیم که کار شیطان با همه تدبیراتی که دارد به ذات اقدس الهی منسوب است، برای اینکه شیطان کلب معلّم است کاری را بدون دستور حق نمیکند و خدا هم میآزماید. در بحثهای قبل هم گذشت به قارون آن مقداری دادیم و قبل از قارون کسانی بودند که از او سرمایهدارتر بودند در خود قرآن آن آیه را قبلاً خوانده شد که سرمایهدارتر از قارون قبل از او بود همه اینها امتحان الهی است؛ اما امتحان الهی یک مسئله است، جریان طبیعی که ذات اقدس الهی قرار میدهد مسئلهای است دیگر، آنکه طبیعی است آن است که هر کسی را به آن اندازهٴ معیشت آبرومندانهاش علاقهمند کرده است، آن دیگر قناطیر مقنطره نیست. میماند این مرحله بعدی.
آن مرحله بعدی این است که اگر شیطان عهدهدار تزیین بود که ﴿لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْض﴾ براساس توحید ربوبی که ربالعالمین در عالم بیش از یکی نیست و هر که هست مظهر نامی از نامهای خداست، فرشتگان مظهر هدایتاند و شیاطین مخصوصاً ابلیس مظهر اضلال است، اگر کسی را بخواهد بیش از اندازه آسیب برساند تا خدا دستور ندهد نمیکند و کار او در حدّ وسوسه است و وسوسه حجّت خداست و نه حجّت خلق، این است که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» میفرماید شما به بتِ بتپرستها بد نگویید، چرا، چرا به بت بتپرستها بد نگویید؟ برای اینکه علاقهٴ به این بتها را خدای سبحان در دلهای اینها گذاشت ﴿وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ آیه 108 سورهٴ «انعام» است. فرمود شما بحثهای استدلالی دارید بگویید؛ اما مقدّسات کسی را بد نگویید، هرگز به این چوبهایی که مورد تقدیس و ستایش بتپرستهاست بد نگویید، سَبّ نکنید برای اینکه شما اگر به این بتها بد گفتید آنها هم برمیگردند ـ معاذاللهـ به معبود شما بد میگویند ﴿وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ بعد میفرماید این نه مربوط به گذشته است، نه مربوط به حال، نه مخصوص به آینده این یک اصل کلی است و مخصوص به بتپرستیِ بتپرستها هم نیست؛ هر مکتبی پیروی که دارد شما به آن مکتب فحش نگویید ﴿کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾؛ شما اگر خواستید به چیزی که مورد تکریم مُلحدان است بد بگویید او هم به چیزی که مورد تقدیس موحّدان است اهانت میکند: ﴿کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ قیامتی هست و به حساب همه میرسند، شما اگر استدلال دارید درباره هر مکتبی ارائه بدهید.
خب، اینکه فرمود: ﴿کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ این جز آن است که کفر را برای کافران و بتها را برای بتپرستها تزیین کرده است و جز این است که این کار، کار شیطان است. در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این آیه هم قبلاً خوانده شد فرمود: ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ﴾ طوری شیطان عمل را زینت میدهد که ملحدان ﴿یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ همین کاری را که ذات اقدس الهی به شیطانِ پلید نسبت میدهد که شیطان اعمال کافران را برای اینها زینت جلوه داد، همین را زیر پوشش اصل کلی در آیه سورهٴ «انعام» به خود نسبت میدهد، میفرماید: ﴿زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ و قدر متیقّنش هم موارد شرک و کفر و الحاد و بتپرستی و امثال ذلک است. آیه در مورد خود، نَص است [و] در غیر مورد خود ظاهر. مورد آیه، مورد بتپرستی است یعنی اگر در سورهٴ «مؤمنون» مردم را به وحدت دعوت کرد، فرمود: ﴿إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾ بعد فرمود اینها ﴿فَتَقَطَّعُوا﴾ آنگاه اضافه فرمود: ﴿کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ﴾ این مبدأ قابلی است. مبدأ فاعلی فرح را خود میداند که ﴿زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ ما الحادِ ملحدان را برای اینها زیور کردیم او به الحاد میبالد، خب حالا چطور شد ذات اقدس الهی که ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ﴾ الحاد را برای ملحدان زیور کرده است؟ این همان ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ﴾ است که در بحث هدایت و ضلالت گذشت. اول ذات اقدس الهی انسان را که با فطرت آفرید با عقل و با وحی رهبری میکند، اگر انسانی منحرف شد به او مهلت میدهد، درِ توبه و اِنابه را باز میگذارد چندین بار او را دعوت میکند تا برگردد، اگر اینچنین شد که ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ و اهل برگشت به صراط مستقیم نبود از آن به بعد شیطان را بر او مسلّط میکند این شخص از آن به بعد دیگر تحت ولایت شیطان است که ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ اگر تزیین است از آن به بعد است و چون شیطان مأمور الهی است کار شیطان را به خود نسبت میدهد، میفرماید او رسالت ما را دارد ایفا میکند ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ﴾ اما ﴿عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ قبل از اینکه انسان به آن مرحله برسد شیطان حقّ دخالت ندارد فقط باید وسوسه کند وسوسه یک نعمت خوبی است تا وسوسه نباشد که انسان به جهاد اکبر نایل نمیشود. پس معلوم شد که آیه در تعبیرات کیفی و کمّیاش دارد چه چیزی میگوید و فاعل قریب تزیین چه کسی است و فاعل بعید تزیین کیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است