- 143
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 14 و 15 سوره آلعمران _ بخش سوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 14 و 15 سوره آلعمران _ بخش سوم"
سرّ عدم ذکر زینتهای وهمی
تبیین اقوال سهگانهٴ فخررازی در زمینٴ فاعل ﴿زُیّن﴾
نقل و نقد اشکال علامه طباطبایی (ره)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴿14﴾ قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ﴿15﴾
سرّ عدم ذکر زینتهای وهمی
زینتهای مادّی نوعاً در این کریمه مطرح شد؛ اما زینتهای وهمی که آن هم به نوبه خود ریشهای در طبیعت و ماده دارد آن بالصراحه در این آیه یاد نشده است ولی چون مبادی آن زینت در این آیه یاد شد خود آن زینت هم هست مثلاً مقامخواهی و جاهطلبی در این کریمه ذکر نشد، ولی ریشهٴ مقامخواهی و ریاست و جاهطلبی همین امور است. انسان به جاه میرسد که از این امور بهرهٴ بیشتری ببرد.
اولاً این آیه در صدد حصر نیست که همهٴ زینتهای انسانی منحصر در اینها هستند، ولی اصول کلی تدیّن همین امور است که همین امور مایه زینتهای وهمی هم خواهد بود، اگر در بعضی از آیات زینتهای وهمی مطرح شد ریشهاش همینهاست، نظیر آیه 47 سورهٴ «انفال» این است که ﴿وَلاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیَارِهِم بَطَراً وَرِئَاءَ النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ﴾ این گروه که به حالت خودکامگی و جاهطلبی بیرون رفتهاند، منشأش همین امور است یا در جریان قارون که میفرماید: ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ﴾ با کلمه استعلا یاد کرده است، آن جاهطلبیاش را در اثر داشتن این مال فراوان اظهار کرده است. یا اگر در سورهٴ «کهف» آن کسی که باغدار است از حرث وافری برخوردار است خود را عزیزتر میپندارد، منشأش همین امور مادی است.
در سورهٴ «کهف» آیه 34 این است که ﴿وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ داشتن قناطیر مقنطره از یک طرف، داشتن بنین از طرف دیگر زمینهٴ فراهم کردن این سخن واهی را بیان میکند که بگوید: ﴿أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ و تکاثر هم ریشهای در همین امور دارد. در ذیل آیه کریمه ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت که ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ این عزیزِ بیجهت که در اثر گناه، خود را عزیز میپندارد منشأ عزّت وهمی او داشتن همین امور مادی است. بنابراین اگر هم کسی به سراغ جاهطلبی برود یا برای آن است که از آن مقام سوء استفاده کند به قناطیر مقنطره برسد یا ابزار جاهطلبی او و اظهار جاهِ او همین قناطیر مقنطره و خیل مسوّم و امثال ذلک است، این یک مطلب.
تبیین اقوال سهگانهٴ فخررازی در زمینٴ فاعل ﴿زُیّن﴾
مطلب دیگر آن است که ناظر به اصل این سخن است که فاعل ﴿زُیِّنَ﴾ کیست، امام رازی در تفسیر کبیرش سه قول نقل میکند که بعضی برآناند که فاعل، خدای سبحان است بعضی برآناند که شیطان است، بعضی قائل به تفصیلاند و امثال ذلک. خودشان تفکّر جبری و اشعری دارد میگوید بنا بر مبنای اشاعره این روشن است که همه کارها مستقیماً به عهده خداست او چون منکر نظام علّی و معلولی است و اینچنین میپندارد که اگر عالم با علیت و معلولیت اداره بشود خدای سبحان دیگر مختار نخواهد بود، میشود فاعل موجَب، اما امامیه در عین اینکه نظام عالم را نظام علّی و معلولی میداند، ذات اقدس الهی را قادر میدانند.
در بیانات نورانی حضرت امیر در نهجالبلاغه هست که «کلّ قائم فی سواه معلول» که در بحثهای قبل هم گذشت، این از آن خطبههای بلند نهجالبلاغه است که بسیاری از مسائل عقلی در آن خطبه اعمال شده است. حضرت فرمود: «وَکلّ قائم فی سواه معلول» یعنی هر چیزی که هستیِ او عین ذات او نیست به غیر تکیه میکند این اتّکای به غیرش براساس نظام علّی و معلولی است، نه براساس صِدفه و اتّفاق؛ تصادف نیست، صِدفهای در کار نیست «کل قائم فی سواه معلول» این در بیانات نورانی امام هشتم(سلام الله علیه) هم هست که مرحوم صدوق در توحید نقل کرد .
نظام عالم، نظام علّی و معلولی است؛ اما ذات اقدس الهی که علت نخست و مبدأ سلسله علل است عین قدرت خواهد بود، پس این پندار امام رازی چون اشکال مبنایی دارد، اشکال بِنایی هم به همراه دارد و اما آنچه این کارها مستقیماً به عهده شیطان باشد، البته چون آنچه از این آیه استفاده میشود همان تحقیر و تعییر و سرزنش است، چون در مقابل نعمتهای آخرت است و همین دستاویز کافران است که به وسیله همین در برابر انبیا مقاومت کردند.
اما گروه سوم که تفصیل قائل شدند گفتند زینت حلال از آن خداست، زینت حرام به شیطان برمیگردد این گروه و گروه دوم باید توجه بکنند که براساس توحید ربوبی چیزی در عالم واقع نمیشود که به ذات اقدس الهی اسناد پیدا نکند که حالا یا معالواسطه یا بلاواسطه، اگر خیر است که میشود بلاواسطه به خدا نسبت داد که «ما اصابکم من رحمة فمن الله» و همهٴ نعمت از ناحیه اوست و اگر شرّ است که معالواسطه به خدا برمیگردد به عنوان کیفر اعمال، بالأخره کسی کار بد کرد اگر گرفتار کیفر میشود اینچنین نیست که این کیفر خود به خود ظهور بکند یک قاضی عدل و حاکمی دارد که در مقابل آن عمل، کیفر میدهد یا آن عمل را به این صورت مصوّر میکند و مانند آن. اینچنین نیست که خود به خود این عمل بشود آتش، گرچه درون این عمل آتش است؛ اما آنکه درون را اظهار میکند و این عمل را به آن صورت مصوّر میکند ذات اقدس الهی است.
نقل و نقد اشکال علامه طباطبایی (ره)
بنابراین این آرای سهگانهای که امام رازی در کتاب تفسیرشان نقل کردند با این وجه حل خواهد شد، اصل مبنای ایشان که تام نیست و هر چه که در عالم هست اگر حَسنه است که هم «مِنْ عِندِ اللَّهِ» هست، هم «مِنَ اللَّهِ» و اگر سیّئه هست، گرچه «مِنْ عِندِ اللَّهِ» هست، ولی «مِنَ اللَّهِ» نیست یعنی بلاواسطه از ذات اقدس الهی صادر نشده و در این کریمه مسائلی که مربوط به شهری و روستایی است در اصناف گوناگون یاد شده است؛ عدهای گرفتار قناطیر مقنطرهاند، نظیر کسانی که صنعتپیشهاند، عدهای گرفتار خیل مسوّم و انعام و حرثاند، نظیر کسانی که در مناطق کشاورزی و دامداری زندگی میکنند. کم اتفاق میافتد که کسی به دام همه اینها بیفتد به هر حال اینها وسایل و حبائل شیطنت شیطان است.
نقل و نقد اشکال علامه طباطبایی (ره)
مطلب بعدی آن است که اشکالی است که سیدناالاستاد آن اشکال را مبسوطاً طرح کردند و جواب دادند؛ منتها در نحوهٴ استدلال بر جواب، از بعضی از آیات استفادهها شده است که ظاهراً آن آیات چنین معنایی را نمیرسانند.
و آن اشکال این است که اختصاصی البته به این کریمه ندارد آن اشکال عام است که چرا قرآن کریم مؤمنین را در بهشت، وعدهٴ به خوردن و پوشیدن و بهرهبرداری از ازواج مطهّر میدهد، برای اینکه آنجا تمتّع از خوردن و نوشیدن یا تمتّع از همسری وجهی ندارد. در دنیا چون شخص باید بماند و بقای شخص بدون خوردن و نوشیدن میسّر نیست، لذا خوردن و نوشیدن مقرّر شده است و چون خوردن و نوشیدن کاری است پرزحمت، لذّتی در فضای ذائقه ظهور میکند تا انسان رنج، خوردن را در خود تحمل کند حالا گاهی غفلت میکند بیشتر میخورد خیال میکند که هر چه بیشتر لذت ببرد به سود اوست این مسئلهای است اُخریٰ وگرنه اصل خوردن و نوشیدن کاری است پرزحمت و اگر انسان نخورد، میمیرد و این کار پرزحمت وظیفه انسان است و برای اینکه به این وظیفه عمل بکند لذّتی در ذائقه او قرار داده میشود زودگذر، که او این رنج را تحمل کند و یا اگر گرسنه هست رنجی برای او و دردی برای او تحمیل میشود به نام درد گرسنگی که او به سراغ خوردن برود و اگر این نبود نمیخورد و میمرد، پس خوردن و نوشیدن در دنیا برای ماندن است.
و همچنین مسئله انتخاب همسر برای بقای نوع است نه بقای شخص، شخص با دستگاه تغذیه میماند و نوع با دستگاه تناسل و چون حفظ نوع وظیفه هر فرد است و این وظیفه کاری است بسیار دشوار، ذات اقدس الهی در برابر این کار دشوار لذّتی در این عمل قرار داد که اینها تن به زواج بدهند. اینها حکمت عامه برای مسئلهٴ اکل شرب و مسئله نکاح در دنیا. اما چون در بهشت هر انسانی برای ابد زنده است، نه مرگ است تا ما احتیاج داشته باشیم به حفظ شخص، نه تولید و تناسل است تا احتیاج داشته باشیم به مسئله نکاح برای حفظ نوع، چرا اصلاً در بهشت اینگونه از نعمتها قرار دارد و چرا قرآن کریم این همه وعده میدهد، این اشکال.
جواب این اشکال این است که انسان اگر روح تنها بود در بهشت نیازی به این لذّتهای جسمانی نداشت فقط به همان لذّتهای معنوی بسنده میکرد دیگر ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ نبود، بلکه همان ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ بود، ولی اگر انسان حقیقتی است مرکب از جسم و روح «کما هو الحق» و همین حقیقت که در دنیاست به قیامت میرود و همین حقیقت یا سعادتمند است یا شَقی و همین حقیقت یا ثواب میبرد یا عِقاب، پس همین حقیقت وقتی آنجا رفت گذشته از لذتهای معنوی، لذتهای ظاهری هم میطلبد، چه اینکه گذشته از دردهای روحی، دردهای جسمی هم تحمل میکند. همانطوری که در بخش عذاب این اشکال وارد نیست هم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةِ﴾ روح او را میرنجاند، هم ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾ بدن او را آسیب میرساند، در مسئله سعادت هم بشرح ایضاً [همچنین] هم ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ لذت روحی اوست، هم ﴿فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ لذت جسمی اوست چون این حقیقت که عوض نمیشود همین حقیقت است، همین انسان است که وارد آخرت میشود و در آنجا گرچه نمیمیرد ولی همین انسان است با همین دستگاه گوارش، در آنجا گرچه توالد و تولید نیست، اما همین انسان است با همین دستگاه.
پرسش:...
پاسخ: در برزخ هم که جنّت برزخی دارد همین است یا «حفرة من حفر النیران» که جهنم برزخی است همین است، بالأخره جنّت برزخی است در اینکه نظام برزخ با نظام دنیا فرق میکند این هیچ تردیدی نیست، چه اینکه نظام قیامت هم با نظام برزخ فرق میکند، هم با نظام دنیا ولی بالأخره همین شخص است با همه خطوط سرانگشتانش.
پرسش: ...
پاسخ: بالأخره در دنیاست بدن دنیایی دارد، در برزخ است بدن برزخی دارد، در قیامت است بدن آخرتی دارد، ولی همین است کلّ نظام عوض میشود، افراد هم عوض میشوند وقتی که بساط قیامت گسترش پیدا میکند کلّ نظام کیهانی بساطش عوض میشود یک نظام نو، افکنده میشود که ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ یعنی سماوات عوض میشود، زمین عوض میشود؛ منتها عوض میشود به وضعی درمیآید که عین همین باشد تا بتواند شفاعت کند یا شهادت بدهد یا شکایت کند یا مانند آن. زمینِ قیامت در حال واحد، در آنِ واحد به هزارها صورت درمیآید، چون هزارها نفر روی آن آمدند و هزارها کار کردند «من الاطاعة والعصیان» ولی همین زمین است، همین انسان است که وارد قیامت میشود و همین انسان احتیاج دارد به لذایذ و از دشواریها رنج میبرد، وقتی هم که قرآن کریم سیر انسانها را تشریح میکند، میفرماید ما انسان را از نطفه آفریدیم، بعد کمکم او به صورت جنین درآمد و رشد میکند، مرگ فرامیرسد دوباره زنده میشود، همه این سیرها درباره همین انسان است که جسم و جان دارد. در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ ٭ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ ٭ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ﴾ یعنی همین انسان را﴿خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ ولی هنوز تمام نشد ﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ﴾ هنوز در راهید ﴿ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُبْعَثُونَ﴾ همین شما، همین شمایید که کارگاهتان از عِظام و لحم و بدن و روح هست، همین است که این مراحل را طی میکند اگر همین است بعد از این مرحله چه در برزخ، چه در قیامت هم مسئله اکل شرب هست، هم مسئله نکاح و ازواج مطهّره.
پرسش:...
پاسخ: به هر حال وضع دنیا، وضع برزخ، وضع آخرت سه نشئه طولی درباره یک حقیقت است. این حقیقت در هر جا که برود همین حقیقت است؛ منتها مقطع خاصّ خود را رها میکند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ این شیء و این شخص منهای بدن نیست؛ منتها بدن آنجا هم مثل بدن دنیا نیست، بدن قیامت مثل بدن برزخ و دنیا نیست که آسیب ببیند و بمیرد و امثال ذلک وگرنه خطوط سرانگشت هر کسی هم همان اوست، «لو رأیتهُ لقُلتَ فلانٌ» در روایات هم همین است، در کتابهای عقلی هم همین است، انسان طوری محشور میشود که هر کس را ببینی میشناسی میگویی این زید است، این عمرو است بدون تردید و چون این شخص با همه خطوطش در آنجا میآید ـ البته نظام آنجا غیر از نظام برزخ و دنیاست ـ اصل این خطوط کلّی حیات هست یعنی اکل شرب و مانند آن هست؛ منتها خطوط کلیاش فرق میکند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ هر سه هست برای هر گروه دو قسمت هست؛ برای بدان هم ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم﴾ هست، هم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ برای خوبان هم ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ هست، هم ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نه اینکه تقسیم بکنیم بگوییم بعضی جهنمیاند، بعضی «فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ» هستند بعضی ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند، خوبها هم دو درجه دارند، دو گونه لذت میبرند، بدها هم دو گونه عذاب میبینند هم عذاب روحی دارند که ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ این خِزی یک عذاب روحی است، آن سوزش بدن یک عذاب بدنی است. هم مؤمنین دو نوع لذت دارند که هم ﴿فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ هستند هم ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾اند.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ همین انسان است چیز دیگر که نیست، اگر انسان است هم لذایذ جسمانی دارد، هم لذایذ روحی دیگر حقیقت دیگر که نمیشود فرشته نخواهد شد که، میشود انسان؛ منتها لذت آنجا غیر از لذت اینجاست این اشکالی ندارد، نحوهٴ تعذیب آنجا غیر از نحوهٴ تعذیب اینجاست این محذوری ندارد؛ اما اینچنین نیست که انسان وقتی رخت بربست فرشته بشود، اینطور که نیست. انسان، انسان است با همین وضع انسان است، چون در دنیا که بود دو نوع لذت داشت، در آخرت هم هست دو نوع لذت دارد؛ منتها اوحدی از انسانها در دنیا هم که هستند به لذتهای جسمانی بها نمیدهند، آنجا هم که رفتند اعتنا نمیکنند چطور است کسی میگوید ای کاش تمام دنیا یک شب بود و من سجده میکردم اصلاً نمیخوابیدم، الآن هم همان را میطلبد؛ منتها الآن به لذتهای جسمانی کماعتنا یا بیاعتناست، آنجا هم اینچنین است نه اینکه ندارد، آنکه خودش روزه میگیرد و از باغ محصول خود میگذرد و گرسنه میماند و محصول باغ را به دیگری میدهد، اینچنین نیست که به دنبال ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾ روزه مستحبی بگیرد که، این به دنبال ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ حرکت میکند؛ منتها این مراحل نازله را در عین حال که دارد اعتنا نمیکند، نه اینکه ندارد مثل دنیا یا کماعتناست.
بررسی احتمالات آیهٴ 26 سورهٴ «رعد»
آنچه در خلال بیانات سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) هست این است که ایشان از این آیه 26 سورهٴ مبارکهٴ «رعد» برداشتی دارند و خلاصه برداشت این است که آنچه در دنیا میگذرد همین وسیلهٴ تمتّع و بهرهٴ آخرت است. اصل آیه این است آیه 26 سورهٴ «رعد» ﴿اللَّهُ یُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ﴾ خدای سبحان میداند که به چه کسی روزی وسیع بدهد، به چه کسی روزی تنگ بدهد هر دو آزمایش است، آنکه امروز بسیطالرزق است، فردا مقدورالرزق خواهد بود آنکه امروز مقدورالرزق است فردا بسیطالرزق خواهد شد همه امتحان است ﴿وَفَرِحُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾؛ ظاهر این کریمه این است که اینها به دنیا خوشحال شدند، دنیا را وقتی شما در جَنب آخرت حساب میکنید یک بهره است این تنوینش، تنوین تحقیر است یعنی یک بهره و یک لذّت کوتاه و زودگذری است ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾ این یک برداشت ظاهر کریمه است.
احتمال دوم هم این است که ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾ شما چرا به دنیا خوشحال شدید، دنیا جنبهٴ مقدّمی دارد، دنیا در ارتباط با آخرت وسیلهٴ تمتّع است، کاری بکنید که در آخرت لذّت ببرید. اینها معانی محتمل این آیه است.
دلایل ردّ استدلال علامه طباطبایی (ره)
آنچه ایشان در این بحث از این کریمه استفاده کردند این است که این حیات دنیا در آخرت به صورت متاع ظهور میکند، یعنی اگر انسان در دنیا اکل شرب دارد، نکاح دارد و سایر لذایذ جسمانی دارد همین در آخرت متاع است و وسیله تمتّع ، ظاهراً کریمه این را نمیخواهد بگوید و خود ایشان هم در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» که بحثش قبلاً گذشت از این آیه این معنایی که الآن در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» از او استفاده میکند، استفاده نکردند. معنای آیه این نیست که حیات دنیا در قیامت لذّت است، این ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾ معنایش این نیست که زندگیِ دنیا در قیامت جز بهره چیزی نیست. معنایش آن است که زندگی دنیا در جَنب آخرت جزء متاع، چیزی نیست که این تنوینش، تنوین تنکیر و تحقیر است. یا نه، حیات دنیا در ارتباط با آخرت جز وسیلهای که انسان بتواند ابزار تمتّع آن عالم را فراهم بکند چیز دیگر نیست که ایشان این معنا را هم میپذیرند، این معنا هم حق است؛ اما آن معنایی که در سورهٴ «رعد» آن معنا را بیان نکردند و الآن در ذیل آیه ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ﴾ به عنوان دفع شبهه آن معنا را استفاده میکنند که حیات دنیا در ظرف آخرت به صورت متاع و بهره ظهور میکند، این از آیه استفاده نمیشود. ایشان میخواهند بفرمایند که انسان حیات دنیایی دارد و همین حیات دنیایی در آخرت متاع است، تمتّع است؛ دیگر ممکن نیست که در آخرت بهرهٴ اکل شرب نباشد، بهرهٴ نکاح نباشد و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اصلاً ظرف و مظروف نیست، نه میدانیم ظرف و مظروف نیست، برای اینکه مرزشان جداست اینچنین نیست که آخرت ظرف دنیا باشد. بساط دنیا برچیده میشود سخن از مرز است نه ظرف. مرز دنیا، مرز لهو و لعب است تمام میشود مرز حیات آخرت فرا میرسد که اصلاً حیات، اوست ﴿وَمَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ﴾ نه اینکه حیات دنیا در ظرف آخرت متاع باشد آنجا اصلاً سخن از دنیا نیست.
پرسش: ...
پاسخ: آنوقت اعمال ظهور میکند اعمال اگر به صورت متاع ظهور بکند یعنی صوم و صلات اینجا، بهره آنجاست یک وقت است انسان با کندو و زنبور کندو عسل میسازد این میشود عسل دنیا، یک وقت ﴿وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّی﴾ است که محصول همین صوم و صلات است این میشود آخرت. نعمتهای بهشت را با عبادات و عقاید و اخلاق و اعمال صالحه در دنیا فراهم میکنند، میگویند بهرهبرداری از دنیا به این است که انسان در همین حیاتی که هست وسیله رفاه او را فراهم بکند نه اینکه موجودات و بهرههایی که در اینجا هست در قیامت ظهور کند، اینجا هر چه هست ماده است و رفتنی است و کلّ این نظام همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» آمد هنگام ظهور قیامت رخت برمیبندد . این هم که گفتند مادامی که در دنیا هستی بهرهات را فراموش نکن یعنی از این فرصت اگر گفته شد «الدنیا مزرعة الآخرة» و مانند آن یعنی در این ظرف که هستی مزرعهٴ آن، زمینهٴ رفاه آن عالم را فراهم بکن نه اینکه این دنیا در قیامت به صورت متاع ظهور میکند.
ابدی نبودن عناوین اعتباری
پرسش: ...
پاسخ: نه، غریزه که دنیا نیست این خاصیت درونی است اینکه دنیا نیست آن اعتبارات و عناوین که من رئیس فلان جا هستم، من عضو فلان جا هستم، این مال برای من است، من این را دارم اینها عناوین اعتباری است، این عناوین رخت برمیبندد. آنگاه میماند آسمان و زمین که این آسمان و زمین تبدیل میشود به آسمان و زمین دیگر و اصلش هست، آنکه بد نیست، آنکه لهو و لعب نیست.
پرسش:...
پاسخ: حیات دنیا یعنی زنده است اینکه دنیا نیست، این عناوین لهو و لعب است میگوید این فرش از آنِ من است، این زمین از آنِ من است این عناوین اعتباری دنیاست وگرنه نه زمین بد است، نه فرش بد است، نه زید بد است اینها هیچ کدام دنیا نیستند اینها تبدیل میشوند به یک حیات دیگر، آن که بازیچه است زمین بازیچه نیست اینها آیت الهی است، آسمان بازیچه نیست اینها آیت الهی است، فرمود: ﴿وَفِی الأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ٭ وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ زمین آیات الهی را به همراه دارد؛ اما آن که فرمود: ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾ آن بازیگری و بازیچه او رخت برمیبندد، او دنیاست من این مقام را دارم این دنیاست و این وهم است و قراردادی بیش نیست، مادامی که انسان رخت برنبست این قرارداد هست و اگر رخت بربست سخن از من و ما نیست فلان شیء برای من است، من خریدم، من فروختم همه اینها عناوین اعتباری است چیزی در واقع نداریم ما، ما چیزی در جهان خارج نداریم به نام ذمّه، ذمّه ساختگی اعتبار است. ذهن یک وجود واقعی دارد، عین وجود واقعی دارد، لذا در کتابهای عقلی از ذهن بحث میشود؛ اما از ذمّه که بحث نمیشود اینها به اعتبارات بسته است این اعتبارات ظرفش در دنیاست و اینها بازیچه است آن اول بحث هم که وارد شدیم مشخص شد که ذات اقدس الهی بازیگر نیست، افراد عادی را به بازی میگیرد تا رفع خستگی کنند مقداری کار کنند. مثل همان مربیانی که خودشان بازیگر نیستند؛ اما عدهای را برای تقویت بدنشان به بازی سرگرم میکنند.
خب، اینچنین نیست که دنیا در آخرت بیاید و بهرهٴ اخروی باشد، حالا شما آنچه را که ایشان اینجا ملاحظه فرمودند ملاحظه فرمایید با آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» که بحثش قبلاً گذشت ملاحظه فرمایید، ببینید خود ایشان هم این آیه را قبول ندارند اینچنین معنا کنند که ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»
سرّ عدم ذکر زینتهای وهمی
تبیین اقوال سهگانهٴ فخررازی در زمینٴ فاعل ﴿زُیّن﴾
نقل و نقد اشکال علامه طباطبایی (ره)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴿14﴾ قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ﴿15﴾
سرّ عدم ذکر زینتهای وهمی
زینتهای مادّی نوعاً در این کریمه مطرح شد؛ اما زینتهای وهمی که آن هم به نوبه خود ریشهای در طبیعت و ماده دارد آن بالصراحه در این آیه یاد نشده است ولی چون مبادی آن زینت در این آیه یاد شد خود آن زینت هم هست مثلاً مقامخواهی و جاهطلبی در این کریمه ذکر نشد، ولی ریشهٴ مقامخواهی و ریاست و جاهطلبی همین امور است. انسان به جاه میرسد که از این امور بهرهٴ بیشتری ببرد.
اولاً این آیه در صدد حصر نیست که همهٴ زینتهای انسانی منحصر در اینها هستند، ولی اصول کلی تدیّن همین امور است که همین امور مایه زینتهای وهمی هم خواهد بود، اگر در بعضی از آیات زینتهای وهمی مطرح شد ریشهاش همینهاست، نظیر آیه 47 سورهٴ «انفال» این است که ﴿وَلاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیَارِهِم بَطَراً وَرِئَاءَ النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ﴾ این گروه که به حالت خودکامگی و جاهطلبی بیرون رفتهاند، منشأش همین امور است یا در جریان قارون که میفرماید: ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ﴾ با کلمه استعلا یاد کرده است، آن جاهطلبیاش را در اثر داشتن این مال فراوان اظهار کرده است. یا اگر در سورهٴ «کهف» آن کسی که باغدار است از حرث وافری برخوردار است خود را عزیزتر میپندارد، منشأش همین امور مادی است.
در سورهٴ «کهف» آیه 34 این است که ﴿وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ داشتن قناطیر مقنطره از یک طرف، داشتن بنین از طرف دیگر زمینهٴ فراهم کردن این سخن واهی را بیان میکند که بگوید: ﴿أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ و تکاثر هم ریشهای در همین امور دارد. در ذیل آیه کریمه ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت که ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ این عزیزِ بیجهت که در اثر گناه، خود را عزیز میپندارد منشأ عزّت وهمی او داشتن همین امور مادی است. بنابراین اگر هم کسی به سراغ جاهطلبی برود یا برای آن است که از آن مقام سوء استفاده کند به قناطیر مقنطره برسد یا ابزار جاهطلبی او و اظهار جاهِ او همین قناطیر مقنطره و خیل مسوّم و امثال ذلک است، این یک مطلب.
تبیین اقوال سهگانهٴ فخررازی در زمینٴ فاعل ﴿زُیّن﴾
مطلب دیگر آن است که ناظر به اصل این سخن است که فاعل ﴿زُیِّنَ﴾ کیست، امام رازی در تفسیر کبیرش سه قول نقل میکند که بعضی برآناند که فاعل، خدای سبحان است بعضی برآناند که شیطان است، بعضی قائل به تفصیلاند و امثال ذلک. خودشان تفکّر جبری و اشعری دارد میگوید بنا بر مبنای اشاعره این روشن است که همه کارها مستقیماً به عهده خداست او چون منکر نظام علّی و معلولی است و اینچنین میپندارد که اگر عالم با علیت و معلولیت اداره بشود خدای سبحان دیگر مختار نخواهد بود، میشود فاعل موجَب، اما امامیه در عین اینکه نظام عالم را نظام علّی و معلولی میداند، ذات اقدس الهی را قادر میدانند.
در بیانات نورانی حضرت امیر در نهجالبلاغه هست که «کلّ قائم فی سواه معلول» که در بحثهای قبل هم گذشت، این از آن خطبههای بلند نهجالبلاغه است که بسیاری از مسائل عقلی در آن خطبه اعمال شده است. حضرت فرمود: «وَکلّ قائم فی سواه معلول» یعنی هر چیزی که هستیِ او عین ذات او نیست به غیر تکیه میکند این اتّکای به غیرش براساس نظام علّی و معلولی است، نه براساس صِدفه و اتّفاق؛ تصادف نیست، صِدفهای در کار نیست «کل قائم فی سواه معلول» این در بیانات نورانی امام هشتم(سلام الله علیه) هم هست که مرحوم صدوق در توحید نقل کرد .
نظام عالم، نظام علّی و معلولی است؛ اما ذات اقدس الهی که علت نخست و مبدأ سلسله علل است عین قدرت خواهد بود، پس این پندار امام رازی چون اشکال مبنایی دارد، اشکال بِنایی هم به همراه دارد و اما آنچه این کارها مستقیماً به عهده شیطان باشد، البته چون آنچه از این آیه استفاده میشود همان تحقیر و تعییر و سرزنش است، چون در مقابل نعمتهای آخرت است و همین دستاویز کافران است که به وسیله همین در برابر انبیا مقاومت کردند.
اما گروه سوم که تفصیل قائل شدند گفتند زینت حلال از آن خداست، زینت حرام به شیطان برمیگردد این گروه و گروه دوم باید توجه بکنند که براساس توحید ربوبی چیزی در عالم واقع نمیشود که به ذات اقدس الهی اسناد پیدا نکند که حالا یا معالواسطه یا بلاواسطه، اگر خیر است که میشود بلاواسطه به خدا نسبت داد که «ما اصابکم من رحمة فمن الله» و همهٴ نعمت از ناحیه اوست و اگر شرّ است که معالواسطه به خدا برمیگردد به عنوان کیفر اعمال، بالأخره کسی کار بد کرد اگر گرفتار کیفر میشود اینچنین نیست که این کیفر خود به خود ظهور بکند یک قاضی عدل و حاکمی دارد که در مقابل آن عمل، کیفر میدهد یا آن عمل را به این صورت مصوّر میکند و مانند آن. اینچنین نیست که خود به خود این عمل بشود آتش، گرچه درون این عمل آتش است؛ اما آنکه درون را اظهار میکند و این عمل را به آن صورت مصوّر میکند ذات اقدس الهی است.
نقل و نقد اشکال علامه طباطبایی (ره)
بنابراین این آرای سهگانهای که امام رازی در کتاب تفسیرشان نقل کردند با این وجه حل خواهد شد، اصل مبنای ایشان که تام نیست و هر چه که در عالم هست اگر حَسنه است که هم «مِنْ عِندِ اللَّهِ» هست، هم «مِنَ اللَّهِ» و اگر سیّئه هست، گرچه «مِنْ عِندِ اللَّهِ» هست، ولی «مِنَ اللَّهِ» نیست یعنی بلاواسطه از ذات اقدس الهی صادر نشده و در این کریمه مسائلی که مربوط به شهری و روستایی است در اصناف گوناگون یاد شده است؛ عدهای گرفتار قناطیر مقنطرهاند، نظیر کسانی که صنعتپیشهاند، عدهای گرفتار خیل مسوّم و انعام و حرثاند، نظیر کسانی که در مناطق کشاورزی و دامداری زندگی میکنند. کم اتفاق میافتد که کسی به دام همه اینها بیفتد به هر حال اینها وسایل و حبائل شیطنت شیطان است.
نقل و نقد اشکال علامه طباطبایی (ره)
مطلب بعدی آن است که اشکالی است که سیدناالاستاد آن اشکال را مبسوطاً طرح کردند و جواب دادند؛ منتها در نحوهٴ استدلال بر جواب، از بعضی از آیات استفادهها شده است که ظاهراً آن آیات چنین معنایی را نمیرسانند.
و آن اشکال این است که اختصاصی البته به این کریمه ندارد آن اشکال عام است که چرا قرآن کریم مؤمنین را در بهشت، وعدهٴ به خوردن و پوشیدن و بهرهبرداری از ازواج مطهّر میدهد، برای اینکه آنجا تمتّع از خوردن و نوشیدن یا تمتّع از همسری وجهی ندارد. در دنیا چون شخص باید بماند و بقای شخص بدون خوردن و نوشیدن میسّر نیست، لذا خوردن و نوشیدن مقرّر شده است و چون خوردن و نوشیدن کاری است پرزحمت، لذّتی در فضای ذائقه ظهور میکند تا انسان رنج، خوردن را در خود تحمل کند حالا گاهی غفلت میکند بیشتر میخورد خیال میکند که هر چه بیشتر لذت ببرد به سود اوست این مسئلهای است اُخریٰ وگرنه اصل خوردن و نوشیدن کاری است پرزحمت و اگر انسان نخورد، میمیرد و این کار پرزحمت وظیفه انسان است و برای اینکه به این وظیفه عمل بکند لذّتی در ذائقه او قرار داده میشود زودگذر، که او این رنج را تحمل کند و یا اگر گرسنه هست رنجی برای او و دردی برای او تحمیل میشود به نام درد گرسنگی که او به سراغ خوردن برود و اگر این نبود نمیخورد و میمرد، پس خوردن و نوشیدن در دنیا برای ماندن است.
و همچنین مسئله انتخاب همسر برای بقای نوع است نه بقای شخص، شخص با دستگاه تغذیه میماند و نوع با دستگاه تناسل و چون حفظ نوع وظیفه هر فرد است و این وظیفه کاری است بسیار دشوار، ذات اقدس الهی در برابر این کار دشوار لذّتی در این عمل قرار داد که اینها تن به زواج بدهند. اینها حکمت عامه برای مسئلهٴ اکل شرب و مسئله نکاح در دنیا. اما چون در بهشت هر انسانی برای ابد زنده است، نه مرگ است تا ما احتیاج داشته باشیم به حفظ شخص، نه تولید و تناسل است تا احتیاج داشته باشیم به مسئله نکاح برای حفظ نوع، چرا اصلاً در بهشت اینگونه از نعمتها قرار دارد و چرا قرآن کریم این همه وعده میدهد، این اشکال.
جواب این اشکال این است که انسان اگر روح تنها بود در بهشت نیازی به این لذّتهای جسمانی نداشت فقط به همان لذّتهای معنوی بسنده میکرد دیگر ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ نبود، بلکه همان ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ بود، ولی اگر انسان حقیقتی است مرکب از جسم و روح «کما هو الحق» و همین حقیقت که در دنیاست به قیامت میرود و همین حقیقت یا سعادتمند است یا شَقی و همین حقیقت یا ثواب میبرد یا عِقاب، پس همین حقیقت وقتی آنجا رفت گذشته از لذتهای معنوی، لذتهای ظاهری هم میطلبد، چه اینکه گذشته از دردهای روحی، دردهای جسمی هم تحمل میکند. همانطوری که در بخش عذاب این اشکال وارد نیست هم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةِ﴾ روح او را میرنجاند، هم ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾ بدن او را آسیب میرساند، در مسئله سعادت هم بشرح ایضاً [همچنین] هم ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ لذت روحی اوست، هم ﴿فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ لذت جسمی اوست چون این حقیقت که عوض نمیشود همین حقیقت است، همین انسان است که وارد آخرت میشود و در آنجا گرچه نمیمیرد ولی همین انسان است با همین دستگاه گوارش، در آنجا گرچه توالد و تولید نیست، اما همین انسان است با همین دستگاه.
پرسش:...
پاسخ: در برزخ هم که جنّت برزخی دارد همین است یا «حفرة من حفر النیران» که جهنم برزخی است همین است، بالأخره جنّت برزخی است در اینکه نظام برزخ با نظام دنیا فرق میکند این هیچ تردیدی نیست، چه اینکه نظام قیامت هم با نظام برزخ فرق میکند، هم با نظام دنیا ولی بالأخره همین شخص است با همه خطوط سرانگشتانش.
پرسش: ...
پاسخ: بالأخره در دنیاست بدن دنیایی دارد، در برزخ است بدن برزخی دارد، در قیامت است بدن آخرتی دارد، ولی همین است کلّ نظام عوض میشود، افراد هم عوض میشوند وقتی که بساط قیامت گسترش پیدا میکند کلّ نظام کیهانی بساطش عوض میشود یک نظام نو، افکنده میشود که ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ یعنی سماوات عوض میشود، زمین عوض میشود؛ منتها عوض میشود به وضعی درمیآید که عین همین باشد تا بتواند شفاعت کند یا شهادت بدهد یا شکایت کند یا مانند آن. زمینِ قیامت در حال واحد، در آنِ واحد به هزارها صورت درمیآید، چون هزارها نفر روی آن آمدند و هزارها کار کردند «من الاطاعة والعصیان» ولی همین زمین است، همین انسان است که وارد قیامت میشود و همین انسان احتیاج دارد به لذایذ و از دشواریها رنج میبرد، وقتی هم که قرآن کریم سیر انسانها را تشریح میکند، میفرماید ما انسان را از نطفه آفریدیم، بعد کمکم او به صورت جنین درآمد و رشد میکند، مرگ فرامیرسد دوباره زنده میشود، همه این سیرها درباره همین انسان است که جسم و جان دارد. در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ ٭ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ ٭ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ﴾ یعنی همین انسان را﴿خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ ولی هنوز تمام نشد ﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ﴾ هنوز در راهید ﴿ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُبْعَثُونَ﴾ همین شما، همین شمایید که کارگاهتان از عِظام و لحم و بدن و روح هست، همین است که این مراحل را طی میکند اگر همین است بعد از این مرحله چه در برزخ، چه در قیامت هم مسئله اکل شرب هست، هم مسئله نکاح و ازواج مطهّره.
پرسش:...
پاسخ: به هر حال وضع دنیا، وضع برزخ، وضع آخرت سه نشئه طولی درباره یک حقیقت است. این حقیقت در هر جا که برود همین حقیقت است؛ منتها مقطع خاصّ خود را رها میکند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ این شیء و این شخص منهای بدن نیست؛ منتها بدن آنجا هم مثل بدن دنیا نیست، بدن قیامت مثل بدن برزخ و دنیا نیست که آسیب ببیند و بمیرد و امثال ذلک وگرنه خطوط سرانگشت هر کسی هم همان اوست، «لو رأیتهُ لقُلتَ فلانٌ» در روایات هم همین است، در کتابهای عقلی هم همین است، انسان طوری محشور میشود که هر کس را ببینی میشناسی میگویی این زید است، این عمرو است بدون تردید و چون این شخص با همه خطوطش در آنجا میآید ـ البته نظام آنجا غیر از نظام برزخ و دنیاست ـ اصل این خطوط کلّی حیات هست یعنی اکل شرب و مانند آن هست؛ منتها خطوط کلیاش فرق میکند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ هر سه هست برای هر گروه دو قسمت هست؛ برای بدان هم ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم﴾ هست، هم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ برای خوبان هم ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ هست، هم ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نه اینکه تقسیم بکنیم بگوییم بعضی جهنمیاند، بعضی «فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ» هستند بعضی ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند، خوبها هم دو درجه دارند، دو گونه لذت میبرند، بدها هم دو گونه عذاب میبینند هم عذاب روحی دارند که ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ این خِزی یک عذاب روحی است، آن سوزش بدن یک عذاب بدنی است. هم مؤمنین دو نوع لذت دارند که هم ﴿فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ هستند هم ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾اند.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ همین انسان است چیز دیگر که نیست، اگر انسان است هم لذایذ جسمانی دارد، هم لذایذ روحی دیگر حقیقت دیگر که نمیشود فرشته نخواهد شد که، میشود انسان؛ منتها لذت آنجا غیر از لذت اینجاست این اشکالی ندارد، نحوهٴ تعذیب آنجا غیر از نحوهٴ تعذیب اینجاست این محذوری ندارد؛ اما اینچنین نیست که انسان وقتی رخت بربست فرشته بشود، اینطور که نیست. انسان، انسان است با همین وضع انسان است، چون در دنیا که بود دو نوع لذت داشت، در آخرت هم هست دو نوع لذت دارد؛ منتها اوحدی از انسانها در دنیا هم که هستند به لذتهای جسمانی بها نمیدهند، آنجا هم که رفتند اعتنا نمیکنند چطور است کسی میگوید ای کاش تمام دنیا یک شب بود و من سجده میکردم اصلاً نمیخوابیدم، الآن هم همان را میطلبد؛ منتها الآن به لذتهای جسمانی کماعتنا یا بیاعتناست، آنجا هم اینچنین است نه اینکه ندارد، آنکه خودش روزه میگیرد و از باغ محصول خود میگذرد و گرسنه میماند و محصول باغ را به دیگری میدهد، اینچنین نیست که به دنبال ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾ روزه مستحبی بگیرد که، این به دنبال ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ حرکت میکند؛ منتها این مراحل نازله را در عین حال که دارد اعتنا نمیکند، نه اینکه ندارد مثل دنیا یا کماعتناست.
بررسی احتمالات آیهٴ 26 سورهٴ «رعد»
آنچه در خلال بیانات سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) هست این است که ایشان از این آیه 26 سورهٴ مبارکهٴ «رعد» برداشتی دارند و خلاصه برداشت این است که آنچه در دنیا میگذرد همین وسیلهٴ تمتّع و بهرهٴ آخرت است. اصل آیه این است آیه 26 سورهٴ «رعد» ﴿اللَّهُ یُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ﴾ خدای سبحان میداند که به چه کسی روزی وسیع بدهد، به چه کسی روزی تنگ بدهد هر دو آزمایش است، آنکه امروز بسیطالرزق است، فردا مقدورالرزق خواهد بود آنکه امروز مقدورالرزق است فردا بسیطالرزق خواهد شد همه امتحان است ﴿وَفَرِحُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾؛ ظاهر این کریمه این است که اینها به دنیا خوشحال شدند، دنیا را وقتی شما در جَنب آخرت حساب میکنید یک بهره است این تنوینش، تنوین تحقیر است یعنی یک بهره و یک لذّت کوتاه و زودگذری است ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾ این یک برداشت ظاهر کریمه است.
احتمال دوم هم این است که ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾ شما چرا به دنیا خوشحال شدید، دنیا جنبهٴ مقدّمی دارد، دنیا در ارتباط با آخرت وسیلهٴ تمتّع است، کاری بکنید که در آخرت لذّت ببرید. اینها معانی محتمل این آیه است.
دلایل ردّ استدلال علامه طباطبایی (ره)
آنچه ایشان در این بحث از این کریمه استفاده کردند این است که این حیات دنیا در آخرت به صورت متاع ظهور میکند، یعنی اگر انسان در دنیا اکل شرب دارد، نکاح دارد و سایر لذایذ جسمانی دارد همین در آخرت متاع است و وسیله تمتّع ، ظاهراً کریمه این را نمیخواهد بگوید و خود ایشان هم در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» که بحثش قبلاً گذشت از این آیه این معنایی که الآن در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» از او استفاده میکند، استفاده نکردند. معنای آیه این نیست که حیات دنیا در قیامت لذّت است، این ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ﴾ معنایش این نیست که زندگیِ دنیا در قیامت جز بهره چیزی نیست. معنایش آن است که زندگی دنیا در جَنب آخرت جزء متاع، چیزی نیست که این تنوینش، تنوین تنکیر و تحقیر است. یا نه، حیات دنیا در ارتباط با آخرت جز وسیلهای که انسان بتواند ابزار تمتّع آن عالم را فراهم بکند چیز دیگر نیست که ایشان این معنا را هم میپذیرند، این معنا هم حق است؛ اما آن معنایی که در سورهٴ «رعد» آن معنا را بیان نکردند و الآن در ذیل آیه ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ﴾ به عنوان دفع شبهه آن معنا را استفاده میکنند که حیات دنیا در ظرف آخرت به صورت متاع و بهره ظهور میکند، این از آیه استفاده نمیشود. ایشان میخواهند بفرمایند که انسان حیات دنیایی دارد و همین حیات دنیایی در آخرت متاع است، تمتّع است؛ دیگر ممکن نیست که در آخرت بهرهٴ اکل شرب نباشد، بهرهٴ نکاح نباشد و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اصلاً ظرف و مظروف نیست، نه میدانیم ظرف و مظروف نیست، برای اینکه مرزشان جداست اینچنین نیست که آخرت ظرف دنیا باشد. بساط دنیا برچیده میشود سخن از مرز است نه ظرف. مرز دنیا، مرز لهو و لعب است تمام میشود مرز حیات آخرت فرا میرسد که اصلاً حیات، اوست ﴿وَمَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ﴾ نه اینکه حیات دنیا در ظرف آخرت متاع باشد آنجا اصلاً سخن از دنیا نیست.
پرسش: ...
پاسخ: آنوقت اعمال ظهور میکند اعمال اگر به صورت متاع ظهور بکند یعنی صوم و صلات اینجا، بهره آنجاست یک وقت است انسان با کندو و زنبور کندو عسل میسازد این میشود عسل دنیا، یک وقت ﴿وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّی﴾ است که محصول همین صوم و صلات است این میشود آخرت. نعمتهای بهشت را با عبادات و عقاید و اخلاق و اعمال صالحه در دنیا فراهم میکنند، میگویند بهرهبرداری از دنیا به این است که انسان در همین حیاتی که هست وسیله رفاه او را فراهم بکند نه اینکه موجودات و بهرههایی که در اینجا هست در قیامت ظهور کند، اینجا هر چه هست ماده است و رفتنی است و کلّ این نظام همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» آمد هنگام ظهور قیامت رخت برمیبندد . این هم که گفتند مادامی که در دنیا هستی بهرهات را فراموش نکن یعنی از این فرصت اگر گفته شد «الدنیا مزرعة الآخرة» و مانند آن یعنی در این ظرف که هستی مزرعهٴ آن، زمینهٴ رفاه آن عالم را فراهم بکن نه اینکه این دنیا در قیامت به صورت متاع ظهور میکند.
ابدی نبودن عناوین اعتباری
پرسش: ...
پاسخ: نه، غریزه که دنیا نیست این خاصیت درونی است اینکه دنیا نیست آن اعتبارات و عناوین که من رئیس فلان جا هستم، من عضو فلان جا هستم، این مال برای من است، من این را دارم اینها عناوین اعتباری است، این عناوین رخت برمیبندد. آنگاه میماند آسمان و زمین که این آسمان و زمین تبدیل میشود به آسمان و زمین دیگر و اصلش هست، آنکه بد نیست، آنکه لهو و لعب نیست.
پرسش:...
پاسخ: حیات دنیا یعنی زنده است اینکه دنیا نیست، این عناوین لهو و لعب است میگوید این فرش از آنِ من است، این زمین از آنِ من است این عناوین اعتباری دنیاست وگرنه نه زمین بد است، نه فرش بد است، نه زید بد است اینها هیچ کدام دنیا نیستند اینها تبدیل میشوند به یک حیات دیگر، آن که بازیچه است زمین بازیچه نیست اینها آیت الهی است، آسمان بازیچه نیست اینها آیت الهی است، فرمود: ﴿وَفِی الأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ٭ وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ زمین آیات الهی را به همراه دارد؛ اما آن که فرمود: ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾ آن بازیگری و بازیچه او رخت برمیبندد، او دنیاست من این مقام را دارم این دنیاست و این وهم است و قراردادی بیش نیست، مادامی که انسان رخت برنبست این قرارداد هست و اگر رخت بربست سخن از من و ما نیست فلان شیء برای من است، من خریدم، من فروختم همه اینها عناوین اعتباری است چیزی در واقع نداریم ما، ما چیزی در جهان خارج نداریم به نام ذمّه، ذمّه ساختگی اعتبار است. ذهن یک وجود واقعی دارد، عین وجود واقعی دارد، لذا در کتابهای عقلی از ذهن بحث میشود؛ اما از ذمّه که بحث نمیشود اینها به اعتبارات بسته است این اعتبارات ظرفش در دنیاست و اینها بازیچه است آن اول بحث هم که وارد شدیم مشخص شد که ذات اقدس الهی بازیگر نیست، افراد عادی را به بازی میگیرد تا رفع خستگی کنند مقداری کار کنند. مثل همان مربیانی که خودشان بازیگر نیستند؛ اما عدهای را برای تقویت بدنشان به بازی سرگرم میکنند.
خب، اینچنین نیست که دنیا در آخرت بیاید و بهرهٴ اخروی باشد، حالا شما آنچه را که ایشان اینجا ملاحظه فرمودند ملاحظه فرمایید با آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» که بحثش قبلاً گذشت ملاحظه فرمایید، ببینید خود ایشان هم این آیه را قبول ندارند اینچنین معنا کنند که ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است