display result search
منو
تفسیر آیات 14 تا 20 سوره مؤمنون

تفسیر آیات 14 تا 20 سوره مؤمنون

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 19 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 14 تا 20 سوره مؤمنون"

سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» در مکه نازل شد
مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین و خطوط کلی فقه و حقوق و اخلاق است
چون ربوبیّت بدون خلقت نیست هیچ ربّی نمی‌تواند غیر خالق باشد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
...ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ﴿14﴾ ثُمَّ إِنَّکُم بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ ﴿15﴾ ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُبْعَثُونَ ﴿16﴾ وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ ﴿17﴾ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَی ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ ﴿18﴾ فَأَنشَأْنَا لَکُم بِهِ جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ لَّکُمْ فِیهَا فَوَاکِهُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ﴿19﴾ وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآکِلِینَ ﴿20﴾

چون سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» در مکه نازل شد و مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین و خطوط کلی فقه و حقوق و اخلاق است بعد از بیان بخشی از این خطوط کلی فقه و حقوق و اخلاق به خلقتِ انسان و جهان پرداختند که از راه نظم پی به خالق ببریم (یک) و از خالقیّت پی به ربوبیّت ببریم (دو)، اگر ثابت شد یک نظمِ حکیمانه در عالَم هست وجود ناظمِ حکیم هم ثابت خواهد شد و اگر ثابت شد که در جهان، خلقت است نه طبیعت، خالق ثابت می‌شود و چون ربوبیّت بدون خلقت نیست هیچ ربّی نمی‌تواند غیر خالق باشد پس همان موجودِ حکیمِ عالِم ناظم که خالق است همان باید ربّ باشد و اگر او ربّ عالَم است (یک) ربّ انسان است (دو) ربّ پیوند انسان و عالَم است (سه) باید او را پرستید و از او اطاعت کرد (چهار). این است که بعد از گذشت این ادوار نه‌گانه فرمود خدا احسن‌الخالقین است. در بحثهای قبل روشن شد که گاهی قرآن کریم خلقت را، عزّت را، شفاعت را، قدرت را، رزق را، حفظ را، فصل را، حکم را به غیر خدا اسناد می‌دهد می‌فرماید: ﴿فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ﴾ یا ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾ یا خدا ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾ است و ﴿أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ﴾ است.

اینها موهِن آن است که خلقت برای غیر خدا هم رواست در حالی که قرآن برهان اقامه می‌کند که غیر خالق نمی‌تواند ربّ باشد فرمود: ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ خب، اگر برهان بر بطلان ربوبیّتِ بتها این است که آنها خالق نیستند اگر قرآن می‌گوید غیر خدا هم افرادی هستند که خالق باشند پس اگر آن افرادی که خالق بودند معبودِ کسی شدند دلیلی بر بطلان آن عبادت نیست زیرا قرآن بنایش بر این است که غیر خالق نمی‌تواند مربوب باشد ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ در حالی که قرآن خلقت را به غیر خدا اسناد می‌دهد. پاسخش این بود که گرچه در بخشی از آیات این اوصاف به غیر خدا اسناد داده شد اما در آیات دیگر که حاکم بر این آیات است ثابت می‌شود که این خلقت بالاصاله و بالذّات برای خداست اگر غیر خدا متّصف به خلقت شدند به اذن خداست به مظهریّت خداست و اعجاز خداست، اگر دربارهٴ عیسی(سلام الله علیه) آمده است که ﴿إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی﴾ در کنارش ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ آمده ﴿فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی﴾ آمده لذا در جمع‌بندی نهایی این آیه می‌شود حاکم که ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ پس «لا خالق إلاّ الله» آن‌گاه آن برهان درست می‌شود که ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ پس «لا خالق إلاّ الله» همان طوری که «لا إله إلاّ الله، لا خالق إلاّ الله، لا عزیز إلاّ الله» چرا؟ برای اینکه درست است که فرمود: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾ اما در آیهٴ دیگر فرمود: ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ و اگر انبیا و مؤمنین عزیزند به برکت و عنایت خدا عزیزند و اگر خدا ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است در بخش پایانی سورهٴ «ذاریات» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ این ﴿هُوَ﴾ که ضمیر فصل است با معرفه بودن خبر مفید حصر است یعنی غیر خدا رازقی نیست پس «لا رازق إلاّ الله، لا عزیز إلاّ الله، لا حافظ إلاّ الله، لا حکم الاّ لله» که دارد ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ اگر انبیا و اولیا حکمی دارند بیانگر حکم الهی‌اند و اگر عزّت و حفظی دارند مظهر عزیز و حَفیظ خدای سبحان‌اند پس این سخن درست است که «لا خالق إلاّ الله» اصل کلّی ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ حاکم است آن وقت ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ معنایش خودش را پیدا می‌کند. بعد فرمود این بین راه است یعنی دنیا پایان راه نیست مرگ آخر خط نیست بعد از مرگ برزخ است و بعد از برزخ هم جریان قیامت منتها جریان برزخ را در همین سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» در آیات بعد دارد که ﴿وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» دارد و در سورهٴ مبارکهٴ «عبس» هم که در بحث دیروز اشاره شد فرمود: ﴿ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾ که قبر همان عالَم برزخ است بعد فرمود این برای خلقتِ انسان.

نکتهٴ بعدی آن است که ما نباید بگوییم که قرآن کتابِ هدایتِ کلامی است ما را می‌خواهد به دین هدایت کند به عقیده هدایت کند کاری به علم ندارد. درست است که محور اصلی و هدف مهمّ قرآن، دعوت به دین است و هدایت به دین است اما دعوتِ به علم را هم در کنارش دارد ما هرگز نباید بگوییم قرآن کاری به علم ندارد فقط دعوتِ دینی دارد خب چطور ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ را حوزهٴ علمی می‌گیرد فقها و اصولیین می‌گیرند بحثهای فراوانی می‌کنند می‌خواهند برائت نقلی را از این در بیاورند عدّه‌ای نقد می‌کنند کما هو الحق، عدّه‌ای استدلال می‌کنند کما هو علی رأیهم خب همان یک جمله که حوزهٴ علمیهٴ نجف و قم بحث می‌شود، می‌شود علمی اما این همه مراحل دقیقی که در انسان‌شناسی ذکر کرده اینها هدف قرآن نیست پس اگر جامعه‌ای به سمت انسان‌شناسی برود که چگونه نطفه می‌شود علقه، چگونه علقه می‌شود مضغه، چگونه مضغه می‌شود عِظام، چگونه عظام جامهٴ گوشتی در برمی‌کند همهٴ اینها می‌شود علمِ اسلامی، منتها اینها باید بدانند که عقل چراغی است که خدا داده عقل، حجّت شرعی است، حجّت شرعی است یعنی حجّت شرعی است با گفته زراره و حُمران فرق نمی‌کند عقل در مقابل وحی نیست ولی عقل در مقابل نقل است هیچ ممکن نیست کسی دانشمندی چه مربوط به شناخت عمقِ دریا باشد چه مربوط به شناخت اوجِ سپهر باشد یک مطلب عقلی را بفهمد نه فرضیه باشد فرضیه که علم نیست اگر علم باشد ثابت‌شده باشد به دو دوتا چهارتا رسیده باشد به نظری و بیّنی ختم شده باشد این می‌شود حجّت شرعی، هرگز نمی‌تواند بگوید که من خودم فهمیدم می‌خواهم برابر این علم عمل کنم این علم چراغی است ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾ حجّت شرعی است اگر حدیث زراره بر مطلبی اقامه شده انسان نمی‌تواند خلافش عمل بکند اگر علمِ دانشگاهی هم به جایی رسیده می‌شود حجّت شرعی مگر می‌شود بر خلاف علم عمل کرد اگر بر خلاف حدیث زراره کسی عمل بکند جهنّم است، بر خلاف دانشِ دانشگاهی عمل بکند جهنّم است دیگر، پس می‌شود حجّت شرعی. چه کسی عقل داد؟ خدا، چه کسی به عقل علم آموخت؟ خدا، معلوم را چه کسی خلق کرد؟ خدا، رهبری عقل و معلوم را چه کسی دستور داد؟ خدا، آن وقت ما علمِ غیر اسلامی هم ممکن است داشته باشیم؟ فرض ندارد. خب پس انسان‌شناسی این طور است دربارهٴ زمین‌شناسی هم همین طور است دربارهٴ باد و باران‌‌شناسی و هواشناسی هم همین طور است.

حالا بعد از این جریان می‌فرماید شما جریان سپهر را هم که ملاحظه کنید او هم همین طور است ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ آسمانها هفت‌تاست نه ستاره‌ها، نه ستاره‌های ثابت هفت‌تاست یا سیّارات هفت‌تاست یا ستاره‌های ثابت عدد و رقمی ندارند. آسمان هفت‌تاست و اینها طریق‌اند راه‌اند نه آن مدارِ بستهٴ بطلمیوسی. فرمود آسمانها هفت‌تاست نه ستاره‌های سیّار هفت‌تا هستند کواکب سخنش نیست آنها می‌گفتند که تمام این ستاره‌ها ثابت و سیّار اینها جایشان مشخص است از قمر و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل به حساب پیشینیان این هفت ستاره هفت آسمان را اشغال کردند این ثوابِت در آسمان هشتم‌اند و فلک‌الأفلاک که فلکِ اطلس نام دارد بی‌ستاره است اما بیان قرآن این است که همهٴ اینها در آسمان اول‌اند ﴿وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ﴾ بعد فرمود خیلی از چیزهاست که شما هنوز نمی‌بینید ﴿فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ٭ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾ بنابراین آسمان‌شناسی مثل زمین‌شناسی علمی است اسلامی نه اینکه حالا چون در نجف بحث شده یا قم بحث شده می‌شود اسلامی ولی اگر دانشگاه بحث بکند اسلامی نیست. این جملهٴ ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ را که حوزه بحث می‌کند می‌شود اسلامی، ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾ را اگر جای دیگر بحث بکنند اسلامی نمی‌شود و نباید گفت که قرآن هدفِ او منحصراً دینِ مردم است البته مهم‌ترین هدف، دینداری مردم است اما نظمی که خود قرآن ما را دعوت می‌کند به تدبّر در عالَم ﴿أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ این معارف را هم پیش ما گذاشته. بارها به عرضتان رسید که جریان استحصاب یک سطر بیش نیست «لا تنقض الیقین بالشکّ» از دیرزمان تا الآن حداقل پنجاه شصت جلد کتاب دربارهٴ این یک سطر نوشتند با حذف مکرّرات حالا چون این یک سطر را نجف و قم بحث کردند می‌شود اسلامی اگر دانشگاه مشابه این بحث را داشته باشد اسلامی نیست؟!

پرسش:..
پاسخ: بله خب، اما آن هدف نهایی است اگر اینها علمِ اسلامی باشد به همان هدف می‌کشاند یعنی اگر ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ هم در راستای اهداف نبوی باشد می‌شود اسلامی اما اگر نباشد که دیگر اسلامی نیست. هدف اصلی این است که انسان موحّد باشد و هدف اصلی این است که با تدبّر در آیات با آگاهی به نظم پی ببریم (اولاً) به ناظم آشنا بشویم (ثانیاً) نظم را به خلقت مرتبط کنیم (ثالثاً) ربوبیّت را در مدار خلقت دور بدهیم (رابعاً) خود را مخلوق و مربوب او بدانیم (خامساً) و تربیت ما در سایهٴ دین‌داری ماست (سادساً) و او را بپرستیم (سابعاً). چطور می‌شود که این همه بحثهای دقیق را قرآن مطرح می‌کند بعد بگوییم قرآن کاری به انسان‌شناسی ندارد کاری به هواشناسی ندارد خب چندین برابر استصحاب و برائت را دربارهٴ هواشناسی گفته که کجا ما باد می‌فرستیم، کجا بادها این ابر را تولید می‌کنند کجا ابرها را تلقیح می‌کنیم نکاحِ ابرها می‌شود کجا و چه موقع ابر باردار می‌شوند آن ابرِ مادر کدام است آن ابرِ پدر کدام است هنگام زایمان ما برای آن ابرِ مادر رَحِم درست می‌کنیم که شلنگی نبارد غربالی ببارد خب همهٴ اینها را گفته حالا اگر در دانشکده‌ای هواشناسی شد و این آیه را مطرح کردند و براهین عقلی را ضمیمه کردند این می‌شود علمِ غیر اسلامی یا می‌شود طبیعی یا می‌شود سکولار، اگر ما الهی شدیم یعنی جهان‌بینی ما الهی شد فرض ندارد که ما علمی داشته باشیم که دینی نباشد نعم، اگر کسی ملحد شد مبدأ و معاد را منکر شد قرآن را ـ معاذ الله ـ فسون و فسانه پنداشت بله ما علمِ دینی نخواهیم داشت می‌شود سکولار.

پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر، عدد را چه کسی خلق کرد، معدود را چه کسی خلق کرد، رهبری تناسب اعداد و معدودات را چه کسی خلق کرد؟ همهٴ اینها مخلوق است دیگر.
خب، نظم را، نظم ریاضی را هم او آفرید. فرمود: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ﴾ این طور نیست که ما تفویض کرده باشیم خلق کرده باشیم خلق را رها کرده باشیم ما قدم به قدم به فکر آسمان و زمین و بین الأرض و السمائیم قدم به قدم به فکر شما و دامداری شما و کشاورزی شماییم همهٴ اینها را ما داریم روزانه تأمین می‌کنیم ﴿وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ﴾ چرا غافل نیستیم؟ برای اینکه قطرات باران را حساب‌شده می‌فرستیم این زمین را هم دستور می‌دهیم دهن باز کند این ذخیره‌ها را در خود فرو ببرد در زیر زمین یک ترافیک منظّم حساب‌شده قائلیم که کجا دو راه باشد کجا سه راه باشد کجا چهار راه باشد کجا ورود ممنوع باشد کجا آب بایستد کجا آب برود ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» فرمود، فرمود ما این آبها را که فرستادیم با اندازه می‌فرستیم به زمین دستور می‌دهیم اینها را در جای مشخص در سطح مشخص که در دسترس مردم باشد با قنات و چاه بتوانند به او دسترسی پیدا کنند ببرد خیلی پایین نبرد و کجا سه راه باشد کجا چهار راه باشد کدام طرف برود کدام طرف نرود. در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» فرمود این راهنمایی آبهای زیر زمین به دستور ماست که ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ آیهٴ 21 سورهٴ مبارکهٴ «زمر» این است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ «یَنْبُع» یعنی چشمه، اینها را ذخیره‌سازی کرده در چشمه‌ها نگه داشته اما مَسلکهای اینها را مشخص کرده در چه سطحی اینها بروند جاسازی بکنند بشوند چشمه مشخص کرده ﴿ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً﴾ به وسیلهٴ همین بارانی که ذخیره شده کشاورزیهایتان باغداریهایتان تأمین می‌کند ﴿مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ﴾ میوه‌های رنگارنگ و بذرهای رنگارنگ بعد هم پاییز می‌رسد و حکم پاییز را خواهد داشت ولی فرمود اگر بیراهه بروید ممکن است ما به همین زمین دستور بدهیم قدری این آبها را پایین‌تر ببرد. در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «مُلک» دارد ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾ حالا اگر سه، چهار کیلومتر این آبها را پایین ببرد یا این نفت و گاز را یک سی چهل پنجاه کیلومتر پایین‌تر ببرد که دسترس صنعت نباشد خب جز فقر و فلاکت چیز دیگر در مملکت نیست دیگر. نفت را جای معیّن قرار می‌دهد گاز را جای معیّن قرار می‌دهد آب را جای معیّن قرار داده که در دسترس قرار بگیرد یا سنّتی یا صنعتی. فرمود بیراهه رفتید یا باران نمی‌آید یا اگر باران آمد به زمین دستور می‌دهیم این را قدری پایین‌تر ببرد اگر در آیهٴ ﴿وَأَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ فرمود اگر اینها به‌راه بودند مؤمن بودند معتدل بودند اهل تعدّی نبودند به فقرا رسیدند ما بارانِ مناسب می‌فرستیم خب ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ فرمود: ﴿وَأَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ باران می‌فرستیم بستر زمین را آماده می‌کند اگر به زمین دستور دادیم که یک مقدار این را فرو ببرد اجازه نمی‌دهیم که زیاد فرو ببرد باید در دسترس قرار بگیرد که ﴿یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً﴾ اما اگر بیراهه رفتید ما دستور می‌دهیم این زمین یک سی چهل کیلومتر پایین‌تر ببرد خب کلّ این منطقه می‌شود لم یُزرع و فلاکت‌بار ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً﴾ «غائر» یعنی فرو رفته، اگر دو سه کیلومتر این آبها فروتر برود یا هشت ده کیلومتر این گاز و نفت پایین‌تر برود که در دسترس صنعت نباشد جز فقر و فلاکت چیز دیگر دامنگیر مملکت نخواهد بود مگر کسی ـ معاذ الله ـ الهی نیاندیشد همه‌اش را بر اساس اتفاق و مثلاً طبیعت تلقّی کند ولی اگر قرآن است بساط حرفش این است خب این به عنوان تمثیل است تعیین که نیست شامل نفت هم می‌شود شامل گاز هم می‌شود شامل معادن دیگر هم می‌شود فرمود ما اینها را در دسترس شما قرار دادیم که بهره ببرید منتها برای اینکه رشد علمی هم داشته باشید گفتیم ﴿فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها﴾ تدبّر کنید، تحقیق کنید، بررسی کنید. این روایت را که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده قبلاً به عرضتان رسید که کسی از شاگردان امام هفتم ظاهراً در محضر حضرت از بازار مِس‌گرها رد می‌شدند به حضرت عرض کرد این مِس چیست؟ فرمود اینها درست بررسی نکردند اگر به موقع می‌رفتند این نقره می‌شد حالا مدّتی گذشت به صورت مس در آمده خب کدام خاک می‌شود مس کدام خاک می‌شود نقره را از این روایت می‌شود فهمید همان طوری که از «لا تنقض» وحدت قضیتین و استصحاب در شکّ در مقتضی و اینها مگر در روایات هست همهٴ اینها را عقل از روایت در آورده و می‌شود حجّت خب این گونه از روایات که حضرت فرمود اگر اینها دیر نجنبند مواظب باشند به جای اینکه مس گیرشان بیاید نقره گیرشان می‌آید خب اینها هم همان روایات است دیگر ما نباید بگوییم دین آمده که ما را فقط به نماز و روزه دعوت کند دین آمده ما را به فهم و به فهم و به فهم دعوت بکند ملّت بفهم همیشه سرفراز است البته دینش را هم حفظ می‌کند. خب بنابراین اصل این کار برای پی بردن به ربوبیّت است ملّت عاقل نه ستم می‌کند نه می‌شود او را فریب داد. چرا وجود مبارک امام صادق فرمود می‌خواهی بروی شهر یا دِه ببین یک عالِم محقّق بزرگواری آنجا هست یا نیست وگرنه نرو، اگر سرزمینی محقّقان فکری نباشند جا برای فسون و فسانه فراوان است همهٴ این نِحَل در برابر ملل در آمده دیگر هر وقت ملّتی بود، دینی بود، نِحله‌ای که منحول است یعنی مجعول. آمار نِحَل کمتر از ملل نیست این ابن‌هزم دو جلد نوشته شهرستانی دو جلد نوشته هر وقت ملّت بود نِحلتی هم هست وقتی میرزای شیرازی(رضوان الله علیه) آمد و آن فتوای نورانی را داد و تحریم تنباکو را گفت و مرحوم آقا میرزا حسن آشتیانی شاگرد شیخ در تهران فتوای میرزا را عمل کرد آن بزرگ‌فقیه در تهران وقتی گفت، وقتی مرجعی مثل میرزای شیرازی فتوا بدهد به حرمت تنباکو همه باید اطاعت بکنیم گرچه آن بزرگوار در نجف حکم صادر کرد ولی آشتیانی در ایران اجرا کرد علمای ایران و مراجع ایران اجرا کردند در آن بحبوحه وقتی دیدند دین می‌تواند ملّتی را اداره کند در همان زمان بود که بهائیّت پیدا شده وگرنه بهائیّت که قبلاً نبود که هر وقت اصلی و اصیل فروغی پیدا کرد بدلی هم جعل می‌شود. غرض این است که ما نباید علم را از دین جدا کنیم دین آمده علم را تقویت کند و جامعه را عالِم کند جامعه عالِم قهراً به طرف ربوبیّت حرکت می‌کند فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ﴾ چرا غفلت نداریم؟ برای اینکه ﴿وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ اما تمام این قطرات حساب‌شده است ﴿بِقَدَرٍ﴾ بی‌اندازه نیست منتها حالا شما به جای اینکه به دنبال علم بروید بیکاری، بیکاری، بیکاری یک وقت سیل می‌آید افغانستان و پاکستان چند هزار نفر را می‌برد شما آه می‌کشید خب در زمان عادی باید به فکر سد باشید الآن شما می‌بینید تقریباً شصت درصد بودجهٴ روی زمین صرف آدم‌کُشی است الآن بودجهٴ نظامی کشورها هم مشخص است دیگر کلّ این خاورمیانه هم که در آتش است خب این در اثر استکبار و ظلم و جور آمریکا و صهیونیست و امثال ذلک است دیگر، اگر این نیرو صرف سدسازی بشود دیگر سیلی جایی نمی‌آید که.

فرمود ما تمام این قطرات حساب‌شده است منتها شما باید ذخیره کنید شما به جای اینکه بودجه را صرف سدسازی کنید صرف آدم‌کُشی می‌کنید. در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» فرمود همهٴ اینها اندازه‌شده است آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «حجر» این است که این‌چنین نیست که ما باران را جلویش را همین طور رها بکنیم آیهٴ 21 سورهٴ مبارکهٴ «حجر» این بود ﴿وَإِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾ در بعضی از روایات کلمهٴ «مهندِس» بر ذات اقدس الهی اطلاق شده که قبلاً هم این بحث گذشت هندسه عربی نیست این معرّب اَندزه است اندزه مخفّف اندازه است این اندازه شده اندزه، اندزه تعریب شده، شده هندسه از این یک اسم فاعل جعل شده به نام مهندس بعد کم کم در عربی هم این کلمه به کار رفته وگرنه ریشهٴ عربی ندارد خدا مهندس است یعنی بر اساس نظم و حسابِ ریاضی دارد جهان را اداره می‌کند ﴿وَإِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾ پس همهٴ قطرات حساب‌شده است ذات اقدس الهی وقتی یک عدّه از سلاطین را مذمّت می‌کند که ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ خودش ـ معاذ الله ـ این کار را می‌کند که قُراء و قَسوات را به ویرانی بکشد یا این فسادِ قُرا و قسوات برای اینکه اینها بیراهه رفتند و حقّ عدّه‌ای را رعایت نکردند. خب، پس بنابراین ﴿وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ اما ﴿بِقَدَرٍ﴾ به اندازه، قَدَرش هم در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» مشخص کرد. بعد فرمود ما این را نگذاشتیم برود دریا اینها را ذخیره کردیم جاسازی کردیم ﴿فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ﴾ اما ﴿وَإِنَّا عَلَی ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ﴾ اگر خواستیم این را از بین ببریم می‌توانیم این همان است که در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ملک» آمده ﴿أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾ آبِ مَعین آبی است که «تناله الأیدی والدلاء» یکی از القاب وجود مبارک حضرت ولیّ عصر(ارواحنا فداه) ماء مَعین است به تبع آن حضرت همین لقب را به عالمان ربّانی دادند آبی که یک جا بایستد آبِ مَعین نیست آبی که جریان دارد «تناله الأیدی والدلاء» هر رهگذری می‌تواند او را ببیند از او بهره ببرد با دَلْو از او استفاده کند می‌گویند آبِ مَعین دیگر حالا جاری نباشد در برکه‌ای باشد آبِ مَعین نیست فیضِ علم همین طور است فیض اصلی برای وجود مبارک ولیّ عصر است همین طور است.

فرمود ما اگر یک وقت بخواهیم می‌توانیم آبها را ببریم پایین اگر پایین‌تر بدهیم دیگر در دسترس شما نیست. خب حالا که پایین نبردیم نزدیک سطح زمین قرار دادیم با این آب چه کار بکنیم ﴿فَأَنشَأْنَا لَکُم بِهِ جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ لَّکُمْ فِیهَا فَوَاکِهُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ٭ وَشَجَرَةً﴾ سه قسم از میوه‌ها را ذکر کرده برای اینکه این سه قِسم میوهٴ رایج آن منطقه بود نه اینکه اختصاص داشته باشد به این، البته صبغهٴ غذایی اینها هم شاید بیش از میوه‌های دیگر باشد از خرما و انگور و زیتون نام برد برای اینکه در آن منطقه‌ها میوه‌های دیگر نبود، اما این معنایش این نیست که قرآن ـ معاذ الله ـ گفتهٴ رسول خدا (علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) است خدای سبحان فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خیلی از چیزهاست که شما نمی‌دانید حالا ما بگوییم گلابی یا سیب شما که در اینجاها نمی‌بینید که فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اینها به عنوان نمونه است میوه‌های دیگر هم هست که شما به آن دسترسی ندارید فعلاً. خب، فرمود با این آب خرما، انگور که میوه‌های فراوانی در این درختها هست برای شما می‌رویانیم که از آنها استفاده می‌کنید و درختی که در طور سَینا رشد می‌کند که همان زیتون است که ﴿تَنبُتُ بِالدُّهْنِ﴾ اگر این «باء»، «باء» تأدیه باشد یعنی روغن خارج می‌کند دُهْن نمی‌رویاند ولی از او روغن گرفته می‌شود و صِبغ هم یعنی خورشت که آن را تِلیت می‌کنند با محصول او نظیر آبگوشت از آن استفاده می‌کنند بهرهٴ غذایی دارد مادّهٴ غذایی دارد. خب اینها را همه‌اش فرمود ما داریم انجام می‌دهیم برای شما. اگر کسی از این نظم پی به ناظم ببرد می‌گوید من هم مخلوق خدایم مرا هم خدا باید بپروراند پرورش انسان به علم است و عمل صالح چه چیزی بیاموزم با خودم چگونه رابطه داشته باشم با جهان چگونه رابطه داشته باشم برای آینده چه چیزی تهیّه کنم، اگر در مراحل هفتم و هشتم فرمود مرگ، آخر خط نیست مرگ یک امر وجودی است مرگ یک هجرت است مرگ یک مسافرت تازه است و سفرِ جدید از آنجا شروع می‌شود و حیاتِ ابد در آنجا تأمین می‌شود خب من در حیات ابد چه باید بکنم؟ اینها انسان را راهنمایی می‌کند که برای بعد از مرگ چیزی تهیه کند که قبل از مرگ هم کارایی داشته باشد و از آن بهره ببرد لذا در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ «زمر» این آیات را ذکر کرده در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» آن بخشهای پایانی که در اینجا فرمود: ﴿سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ آن را تشریح کرده فرمود ما هفت آسمان که راه است برای شما قرار دادیم ما خیال می‌کنیم راه فقط همین است که انسان یا دام تردّد کند رفت و آمد فرشته‌ها را از این راه نمی‌دانیم. در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» یعنی آیهٴ دوازده فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ گرچه در قرآن کریم ارضینِ سَبع نیامده اما در این آیهٴ دوازده سورهٴ «طلاق» دارد که زمین هم مثل آسمان است یعنی طبقات هفت‌گانه دارد.

یک بیان نورانی از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) در ذیل همین آیه است که حضرت دستان مبارکشان را روی هم گذاشتند فرمودند: «أرضٌ و سماءٌ، أرضٌ و سماءٌ» شاید هر محدوده‌ای هر منظومه‌ای برای خودش یک ارض خاص داشته باشد که علم باید به سراغ آن برود و آن را کشف کند. بعد فرمود: ﴿یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ﴾ دستور الهی از این وسطها می‌آید فرشته‌ها رفت و آمد می‌کنند اینکه در لیلهٴ قدر فرشته‌ها می‌آیند امر را تقدیم وجود مبارک ولیّ عصر می‌کنند مقدّرات را و برمی‌گردند اینکه فرشته‌هایی که حافظ اعمال ما هستند شاهد اعمال ما هستند یک عدّه شاهد اعمال شب‌اند یک عدّه شاهد اعمال روزند مرتّب می‌آیند و می‌روند پس این آسمان می‌شود طرائق، اما راه منحصر در راهِ مادّی نیست که انسان با پا طی کند بالأخره فرشته‌ها موجودی‌اند ولو ما درست تفصیلاً اینها را درک نکنیم همان طوری که یک عدّه به این فکرند که چگونه یک بذر، یک حبّه یا یک نَوا، یک هسته یا یک حبّه می‌شود درخت یا خوشه یک عدّه هم به این فکرند که با فرشته‌ها مأنوس باشند آنها چگونه ملائکه می‌آیند چگونه می‌روند چگونه حرف می‌زنند. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشتم کافی آن روضهٴ کافی که از بهترین نوشته‌های مرحوم کلینی است چون برای اینکه متفرّقات فراوانی در این جلد هشتم است آنجا وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اصحاب خاصّی داشت که آ‌نها را تربیت می‌کرد که آ‌نها هم در روز شاگرد حضرت بودند در بیداری و هم در شب در خواب شاگرد حضرت بودند. اینها این چند ساعتی که می‌خوابیدند برای آنها کلاس درس بود حضرت روز که می‌شد از اینها سؤال می‌کرد که «هل مِن مُبشِّرات» دیشب چه دیدید؟ خب اینها نه آن ‌قدر می‌خوردند که روی سنگینی بخوابند به موقع می‌خوابیدند به موقع بیدار می‌شدند سحرخیز بودند آن قدر غذا نمی‌خوردند که روی فشار و سنگینی بخوابند حضرت می‌فرمود: «هل من مبشّرات» این را مرحوم کلینی در جلد هشت کافی نقل کرد بعضیها که رؤیای خاصّی دیده بودند به عرض حضرت می‌رساندند. ما الآن اگر سنّمان پنجاه سال باشد ما 25 ساله‌ایم البته آن دوران کودکی و نوجوانی که که بگذرد مثلاً ده سال که بگذرد از این پنجاه سال می‌شود 25 سال ده سال که بگذرد می‌شود پانزده سال این پانزده سال ما هفت سال و نیم هستیم برای اینکه شبهای ما به هم ارتباط ندارد ما فقط روزها کارهایمان را به هم گِره می‌زنیم بحث دیروز را با بحث امروز گِره می‌زنیم اما آنکه اصحاب سَحر است هم بحثهای روز را به هم گِره می‌زند هم رؤیاهای شب را. ما همین طور صاف شب را هدر می‌دهیم این معنای اتلاف عمر است دیگر اتلاف عمر که دیگر حقیقت شرعیه نمی‌خواهد همین است دیگر کسی ده ساعت را هفت ساعت را صاف هدر بدهد، اگر کسی روزها را گِره زد و شبها را هم گِره زد می‌شود عالمِ ربّانی اینکه فرمود: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ این است ﴿إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلاً﴾ اینها هر دو مدرسه است منتها روز برای رفع حاجت، شب برای رسیدن به جاهای بالاتر. اینها شبهایشان هم گِره خورده است که دیشب چه دیدند آن شب چه دیدند فردا شب چه می‌خواهند ببیند.

خب حضرت می‌فرمود: «هل من مبشّرات» چه دیدید؟ بعد هم می‌فرمود اگر روشن‌تر باشید حلال‌خورتر باشید حلال‌گونه‌تر باشد حلال‌روتر باشید «لصافحتکم الملائکة» فرشتگان با شما مصافحه می‌کنند خب اینها می‌توانند ﴿سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ را که در آیه محلّ بحث است خوب ارزیابی کنند مفاد آیهٴ دوازده سورهٴ «طلاق» را که دارد ﴿یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ﴾ خب ارزیابی کنند. فرمود: «لصافحتکم الملائکة» این را که به امام و امام‌زاده نگفت تا شما بگویید که مخصوص حضرت امیر و اهل بیت است آنها یک مقام برتری دارند این را حضرت به همین اصحاب خاصّ خودش گفته دیگر، پس معلوم می‌شود افراد عادی هم می‌توانند به اینجاها برسند حالا آن که می‌گوید «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ» آن دیگر اوّلین و آخرین نتوانستند چنین حرفی بزنند کسی توقّع هم ندارد به آ‌نجا برسند خب بنابراین این ﴿سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ را می‌شود فهمید این وجود مبارک حضرت که فرمود اگر حلال‌خور باشید حلال‌گو باشید حلال‌رو باشید پاک و طیّب و طاهر باشید «لصافحتکم الملائکة» شبهایتان هم به هم گِره می‌خورد آن‌گاه انسان وقتی به آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» (یک) به آیه دوازده سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» (دو) اینها رسید این را خوب می‌فهمد که ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ بعد فرمود طرائق چه کسی رفت و آمد می‌کند چه کسانی می‌آیند چه کسانی می‌روند ﴿یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ﴾ اینکه فرشته‌ها رفت و آمد می‌کنند در لیلهٴ قدر یا حفظ اعمال ما، شهادت اعمال ما، کرام الکاتبین هر روز می‌روند یک عدّه تازه می‌آیند همین طرائق است دیگر، پس این برای یک عدّه خاصّی مقدور است البته برای صاحبان علوم تجربی هم راه دارد که آنها هم راههای خودشان را طی کنند، بنابراین ﴿سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ می‌تواند هم طریقِ ظاهر باشد هم طریقتِ باطن. اینکه فرمود این سه نوع درخت را اینها به عنوان تمثیل است نه به عنوان تعیین این جریان طور سینا گاهی تعبیر به سَیناست گاهی به ﴿طُورِ سِینِینَ﴾ است حالا این بحثی کردند که این اضافهٴ طور به سینین از چه قبیل است آن اسم منطقه است که همان طوری که وجود مبارک موسای کلیم آنجا مناجات کرده است آن سورهٴ مبارکهٴ «تین» به این صورت است ﴿وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ ٭ وَطُورِ سِینِینَ﴾ این طور سینین همان طور سَیناست که ﴿تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآکِلِینَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:51

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن