display result search
منو
تفسیر آیات 73 تا 76 سوره حج

تفسیر آیات 73 تا 76 سوره حج

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 15 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 73 تا 76 سوره حج"

بیان اموری دراثبات ربوبیّت و بطلان شرک
ناتوانی خدایان دروغین در آفرینش و حل مشکلات
قابل درک نبودن برخی اوصاف نامتناهی باری تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَّ یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ﴿73﴾ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿74﴾ اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ﴿75﴾ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿76﴾

بیان اموری دراثبات ربوبیّت و بطلان شرک
سورهٴ مبارکهٴ «حج» که در مدینه نازل شد هم معارف اعتقادی را در بردارد، هم بخشی از احکام اخلاقی، فقهی و حقوقی را. در قسمتی از آیات قرآن کریم بر توحید، برهان از راه خلقت اقامه شده است که کسی معبود است که خالق باشد و کسی که خالق نیست معبود نیست. ربوبیّت به وسیلهٴ خلقت تأمین می‌شود آن که خالق است، آفرید، می‌تواند بپروراند کسی که آفریدگار نیست پروردگار هم نیست کسی که رب و پروردگار نیست، معبود هم نیست. این براهین را اقامه می‌کند بعد به عنوان بیان صغرا دربارهٴ آلههٴ دروغینِ وثنیها و صنمیها می‌فرماید اینها که چیزی خلق نکردند که، اگر کسی چیزی خلق نکرد نمی‌تواند رب باشد و معبود. و اگر شما بین اینها و بین خدای سبحان ـ معاذ الله ـ تساوی قائل شدید چه اینکه در قیامت اعتراف می‌کنید می‌گویید ﴿إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ این تساوی باطل است مثل تساوی زنده و مُرده و مثل تساوی کور و بینا، اگر حیّ و میّت با هم مساوی نیستند، بینا و کور با هم مساوی نیستند، خالق و غیر خالق مساوی نیستند پس فهاهنا امور: امر اول آن است که معبود کسی است که رب باشد و رب کسی است که خالق باشد، اگر کسی نیافرید، توان پرورش را ندارد و اگر کسی صلاحیّت پرورش نداشت صلاحیّت معبود بودن را ندارد این امر اول. امر دوم اینکه تصریح می‌کند این آلههٴ شما این معبودهای شما هیچ‌کاره‌اند چیزی را نیافریدند و اگر همه‌شان جمع بشوند بخواهند مگسی را خلق بکنند قادر نیستند. امر سوم آن است که شما بر اساس جهالت می‌آیید ﴿إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ را می‌پرورانید خالق را با غیر خالق یکسان می‌دانید مثل اینکه زنده و مُرده را یکسان بدانید در بخشهایی از قرآن کریم فرمود اینها که چیزی خلق نکردند که ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ خب این بیان ساده‌ترین و رقیق‌ترین گفتاری است که قابل درک برای تودهٴ مردم است حالا آن آیاتی که احدیّت و واحدیّت و امثال ذلک را ثابت می‌کند برای جمهور قابل درک نیست اما این آیاتی که می‌گوید: ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ این برای همه قابل ادراک است یا همین آیهٴ 74 سورهٴ «حج» که محلّ بحث است برای همه قابل فهم است.

ناتوانی خدایان دروغین در آفرینش و حل مشکلات
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی از این آیات را ذکر فرمود که آیهٴ 191 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿أَیُشْرِکُونَ مَا لاَ یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ کسی که هیچ کاره است خالقی نیست وقتی خالق نبود ربّ نیست، وقتی ربّ نبود معبود هم نیست آخر چرا او را می‌پرستید او که هیچ‌ کاره است ﴿أَیُشْرِکُونَ مَا لاَ یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ و مهم‌تر از آن ﴿وَهُمْ یُخْلَقُونَ﴾ نه تنها اینها خالق نیستند اینها مخلوق پروردگارند ﴿وَلاَ یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلاَ أَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ﴾ اینها مشکل دیگران را حل نمی‌کنند (یک)، مشکل خودشان را هم نمی‌توانند حل کنند اگر کسی تبر بگیرد اینها را ریز ریز بکند نمی‌توانند از خودشان دفاع بکنند همین جریان ﴿وَإِن یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً﴾ از همین قبیل است که ﴿وَلاَ یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلاَ أَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ﴾ این چوبهایی که فرمود: ﴿تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾ اینها مشکل خودشان را حل نمی‌کنند چه رسد به مشکل عابدان خود را ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لاَ یَتَّبَعُوکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ﴾ بعد در آیهٴ 195 می‌فرماید: ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِها﴾ خب این طرز بیان کردن برای آن است که این تبیان کلّ شیء است، ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است این نیازی برای توضیح ندارد برای جمهور،

قابل درک نبودن برخی اوصاف نامتناهی باری تعالی
اما آن براهین عمیق که حق آن است که حقیقتِ محض باشد ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾ این را شما ده بار برای یک طلبهٴ فاضل هم بگویی قابل درک نیست که حقیقتِ نامحدود یعنی چه؟ آن وقت آن دوتا روایتی که مرحوم صاحب وسائل در باب تفسیر تکبیر که حضرت فرمود: «ألله أکبر مِن کلّ شیء» نیست نگو «الله أکبر مِن کلّ شیء» مگر در عالم چیزی هست که خدا از او اکبر باشد عرض کرد پس معنای «الله اکبر» چیست؟ فرمود: «الله أکبر مِن أن یوصف» شما این را برای یک طلبهٴ ده، پانزده سال درس خوانده بیست بار هم بگویی قابل درک نیست. چنین روایات و آیاتی هم هست این ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا﴾ هم هست، آن روایت می‌فرماید حقیقتِ نامتناهی مقابل ندارد آن وقت این عالَم هم سراب نیست تمام مشکل ما این است.
که پس آسمان و زمین چیستند؟ *** بنی آدم و دیو و دَد کیستند؟
اگر غیر از خدا کسی نیست پس اینها چه هستند؟ یک راه‌حلّی دارد که اینها را حل کنند هم اینها هستند هم خدا هست و هم خدا نامتناهی نیست و اینها جای دیگر را نشان می‌دهند این قابل درک نیست یعنی قابل درک نیست این است که گفتند این حرفها را برای همه نگویید.

ادلّه قرآنی بر حقّانیت خالق یکتا و بطلان معبودان دیگر
خب، اما آنکه برای همه قابل درک است همین آیات است که معبود باید رب باشد (یک)، رب کسی است که خالق باید باشد (دو)، غیر خدا خالق نیست غیر خدا ربّ هم نیست غیر خدا معبود هم نیست. این را قرآن در سه طایفه از آیات مشخص کرده فرمود: ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ آیا خالق و غیر خالق یکسان‌اند؟ اینها ناچارند بگویند نه، بعد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود اینها که کاری نکردند که چیزی خلق کردند؟ نه، اینها نه تنها خالق نیستند بلکه خودشان مخلوق‌اند خب اگر مخلوق‌اند چرا اینها را می‌پرستید؟ آیا اینها دست دارند کار انجام بدهند؟ پا دارند راه بروند؟ چشم دارند ببینند؟ گوش دارند بشنوند؟ خب این سطح حرف زدن برای آن است که قرآن کریم با «عربی مُبین» هم دارد هدایت می‌کند با «حکیمِ علیم» هم دارد هدایت می‌کند بین «عربی مبین» و «حکیمِ علمی» هم مراتب. خب پس یک بخش از آیات دارد که ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ ﴿أَیُشْرِکُونَ مَا لاَ یَخْلُقُ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ﴾ خب اگر این‌چنین است پس می‌فرماید: ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ﴾ این براهین را انبیا آوردند اقامه کردند تشریح کردند بعد سرانجام گفتند ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ﴾ دیدند چاره نیست تبر برداشتند اینها را ریز ریز کردند بعد رفتند در آتش و آتش را گلستان کردند و مسئله را حل کردند. این است که در خاورمیانه توحید به برکت ابراهیم(سلام الله علیه) مانده همین است اینها اول برهان اقامه کردند نشد، بعد فرمودند: ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ نشد، بعد تبر گرفتند اینها را ریز ریز کردند نشد، رفتند درون آتش دیدند شد. با این وضع خاورمیانه را موحّد کردند این طور نبود که بشر به طور عادی در اثر این حس‌گرایی، تجربه‌گرایی و انحصار معرفت‌شناسی به حس و تجربه بشود موحّد آن کوشش و تلاشِ انبیا را اینها پشت‌سر گذاشتند. خب، پس بخشی از آیات برای این است که معبود باید ربّ باشد، ربّ باید خالق باشد الاّ ولابد. بعد یک قسمت دیگر هم از اینها اقرار می‌گیرد که اینها خالق نیستند کاری هم انجام نداد. در بخشهای دیگر مثل سورهٴ مبارکهٴ «نحل» آیهٴ هفده می‌فرماید: ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ﴾ خب حیّ و میّت مساوی نیستند، عالِم و جاهل مساوی نیستند، خالق و غیر خالق مساوی نیستند ﴿أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ﴾ این را ذکر می‌کند. بعد در بخشهای خودمان هم می‌فرماید اینها مخلوق‌اند لذا در آیهٴ محلّ بحث می‌فرماید خوب گوش بدهید اینها کاره‌ای نیستند فرد فرد اینها که قادر نیستند، همه‌شان هم جمع بشوند نمی‌توانند یک مگس خلق کنند البته بین خلقت که کارِ دشواری است با استنقاذ که مثل خلقت نیست فرقی یقیناً هست لذا یک جا با «لن» به کار رفت یک جا با «لا» ولی هر دو برای یک انسانِ عاجز یکسان است یعنی یک جماد، یک چوب نه می‌تواند خلق کند نه می‌تواند مگس را از خود دفع کند برای او یکسان است بالأخره ﴿لَن یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَّ یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ﴾

عدم بهره مندی مشرکان از برهان عقلی، نقلی و نصرت الهی
اما اینکه در بحثهای قبل فرمود شما که نه دلیل عقلی دارید نه دلیل نقلی این تقابل را خود قرآن کریم در موارد زیادی اِعمال کرده است این تقابلی که در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «حج» که یکی دو روز قبل خوانده شد این بود که آیهٴ 71 ﴿وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً﴾ آنچه را که به وسیلهٴ وحی یا الهامِ به ائمه(علیهم السلام) می‌شود، می‌شود سلطانِ الهی ﴿وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ﴾ این علم، علم خاص است وگرنه علمِ عام شامل دلیل عقلی و نقلی خواهد شد فرمود نه خودشان علم دارند نه وحیِ آسمانی و الهامِ الهی در این زمینه نازل شده است لذا ﴿وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ﴾ اینها وقتی به خطر افتادند هیچ کسی به داد اینها نمی‌رسد این بر خلاف آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ آنجا امداد افتتانی و آزمونی است فرمود ما وسایل را چه در اختیار مؤمنین، چه در اختیار کفار، چه در اختیار مطیع، چه در اختیار عاصی قرار می‌دهیم این‌چنین نیست که اگر کسی خواست معصیت کند ما وسیله را در اختیارش قرار ندهیم ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ هم مؤمنین را با وسایل روزی مجهّز می‌کنیم هم کفّار و معصیت‌کارها را ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ ما جلوی عطا و رزق را نگرفتیم ما اینها را می‌دهیم به عنوان آزمون بعضیها از آن بهرهٴ سوء می‌برند بعضیها بهرهٴ حُسن می‌برند اینجا نصرت نیست ولی وقتی موقع احتجاج شد یا موقع کیفر شد هیچ کسی به داد اینها نمی‌رسد پس بنابراین امدادِ الهی به عنوان آزمون برای هر دو گروه است لکن عندالاحتجاج کافر و معاند نصیر ندارد عندالعِقاب کافر و معاند نصیر ندارد ﴿وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ﴾

ناتوانی معبودان دروغین در خلقت و آفرینش نظام هستی
اما تقابلی که بین علم عقلی و نقلی است قبلاً هم مشابه این آیات خوانده شد در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» این است فرمود: ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ که این همان حقّی است که در کتابهای اهل معرفت می‌گویند حقّ مخلوقٌ‌به این حقّ مخلوقٌ‌به عینِ خَلق است مِن وجهی و غیر خلق است مِن وجهی این مطلب یعنی این مطلب نه اینکه ـ معاذ الله ـ آن حقّی که ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾ او عین خَلق است مِن وجهی او که اصلاً «لا یمسّه شیء» که، خب این را می‌گویند حقّ مخلوق‌به این حقّ مخلوق‌به اصطلاحی است از قرآن کریم گرفته شده که فرمود کلّ عالَم با حق خلق شده یعنی مصالح ساختمانی سماوات و ارض و عرش و فرش حق است ما با حق اینها را خلق کردیم فرمود: ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمّی وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ﴾ خب، به آنها بگو شما چرا از حق اِعراض می‌کنید؟ ﴿أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ شما که مشرکید غیر خدا را می‌خواهید دلیلتان چیست؟ ﴿أَرُونِی﴾ یعنی «أخبرونی» ﴿مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ﴾ این معبودهای شما چه‌کاره‌اند؟ خالق‌اند؟ نه، شریک خالق‌اند؟ نه، دستیار و ظَهیر خالق‌اند که در سورهٴ «سبأ» آمده؟ نه، پس هیچ‌کاره‌اند خب چرا اینها را می‌پرستید؟ ما در آیه‌ای از آیات الهی نازل کردیم؟ نه، شما حرفی برای گفتن دارید؟ نه، خب اگر شما حرفی برای گفتن ندارید ما هم آیه‌ای نازل نکردیم چرا به دنبال اینها می‌روید؟ این معنایش این است که عقل در مقابل نقل است فرمود: ﴿قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی﴾ یعنی «أخبرونی» ﴿مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ﴾ (یک)، ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماوَاتِ﴾ آیا اینها اگر خالق نیستند شریک‌الخالق‌اند؟ این هم که نیستند. برای این حرفتان ﴿ائْتُونِی بِکِتَابٍ مِن قَبْلِ هذَا﴾ در قرآن که این حرفها نوشته نیست اگر در تورات باشد در انجیل باشد در زبور باشد در صحف ابراهیم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) باشد آنها را بیاورید آن هم که نیست ﴿ائْتُونِی بِکِتَابٍ مِن قَبْلِ هذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ یک اثرِ علمی، یک نقل علمی، یک مطلب علمی بیاورید که اینها کاره‌ای هستند خب اگر نه دلیل نقلی دارید نه دلیل عقلی دارید چرا به دنبال اینها راه افتادید ﴿أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ٭ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَن لاَ یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ﴾.
فتحصّل که خالق و غیر خالق یکسان نیست و قرآن کریم قدم به قدم خلقتِ اینها را نفی کرد، شرکت اینها را نفی کرد فرمود این بتهای شما چیزی را بالاستقلال خلق کردند؟ نه، شریک خالق‌اند؟ نه، دستیار و ظهیر و کمک خالق‌اند؟ نه، خودشان مخلوق‌اند؟ آری، پس چرا اینها را عبادت می‌کنید این برهانی است همه‌فهم لذا فرمود نه دلیل عقلی در این زمینه دارید نه دلیل نقلی.

بررسی سخنان اهل جهنم در برابر عذاب الهی
اما اینها که در قیامت گرفتار می‌شوند دو گروه‌اند: یک عدّه لجوجِ عَنودند که فرمود: ﴿وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾ اینها کسانی‌اند که اگر بخواهند سخن بگویند نمی‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اینها به مالک دوزخ(سلام الله علیه) می‌گویند ﴿یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ﴾ اما آنها که به این حد نرسیدند نیستند لدود نیستند عنود نیستند لجوج نیستند می‌گویند ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ﴾ این ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا﴾ در چند جای قرآن آمده که اینها می‌گویند خدایا! ما را برگردان ما مثلاً صالح می‌شویم اصلاح می‌شویم که خدا می‌فرماید: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ اینها الآن در جهنم‌اند چنین حرفی می‌زنند ﴿قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ چه اینکه در حال احتضار هم می‌گویند ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾ خدا می‌فرماید: ﴿کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا﴾ این از جاهایی است که به قرینهٴ مقام، این لقب، مفهوم دارد یعنی «إنّه قائلها لا فاعلها» این حرفش را می‌زند کارش را نمی‌کند این الآن می‌گوید ولی اهل عمل نیست وقتی گفتند ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾ خدا می‌فرماید: ﴿کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا﴾ یعنی «لا یکون فاعلها» فاعلش نیست حرفش را می‌زند کارش را نمی‌کند اینها هم که می‌گویند ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا﴾ یا ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ آنها به حدّ ﴿قَوْماً لُّدّاً﴾ نرسیدند آنها که قدری نرم‌ترند این طور می‌گویند وگرنه آنها حتی در جهنم هم که باشند می‌گویند درِ جهنم را بگذارید که ما نبینیم. خب، فرمود اینها خدا را نشناختند برای اینکه ما برهان اقامه کردیم خالق و معبود الاّ ولابد باید ربّ باشد که مشکل آدم را حل کند ربّ هم غیر از خالق نیست و اینها هم که خالق نیستند بلکه خودشان مخلوق‌اند لذا فرمود: ﴿مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ خدا آن است که قوی باشد اینها ضعیف‌اند، خدا آن است که عزیز باشد اینها ذلیل‌اند پس اینها خدا نیستند.

تبیین رسالت فرشتگان در ابلاغ وحی
اینها دربارهٴ توحید، اما دربارهٴ نبوّت که محلّ ابتلای مشرکان حجاز بود مخصوصاً در مدینه هم گاهی از این حرفها بود آنها حرفشان این بود که یا وحی و نبوّت نیست یا اگر هست باید مثلاً فرشته این کار را بکند رسالت را به عهده بگیرد. خدای سبحان در همین سور‌ه می‌فرماید: ﴿اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ (یک)، ﴿وَمِنَ النَّاسِ﴾ (دو)، ﴿إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ﴾ (سه)، ﴿یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ﴾ (چهار)، ﴿وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾ (پنج). هاهنا امور خمسه: اما امر اول این است که درست است که فرشته‌ها مدبّرات امرند و درست است که هر فرشته‌ای یک رسالتی دارد برابر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» آمده اوّلین آیه سورهٴ «فاطر» این است که خدای سبحان همهٴ فرشته‌ها را رسول و فرستادهٴ خود قرار داده است آیهٴ اول سورهٴ «فاطر» این است که ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ این ملائکه جمع مُحلّی به الف و لام است و مفید عموم، پس هیچ فرشته‌ای نیست مگر اینکه رسالت دارد منتها رسالت علی أقسامه، بعضیها رسالت دارند برای احیاء که زیرمجموعهٴ حضرت اسرافیل(سلام الله علیه) هستند برخیها رسالت دارند برای تعلیم زیرمجموعهٴ حضرت جبرئیل(سلام الله علیه) هستند بعضیها رسالت دارند برای تأمین ارزاق زیرمجموعهٴ حضرت میکائیل(سلام الله علیه) قرار دارند، بعضیها مأموریت دارند برای قبض ارواح زیرمجموعهٴ حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) قرار دارند که فرمود: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ آنها که مأمور قبض ارواح‌اند آنها رُسُل پروردگارند، پس رسالت به معنای فرستادهٴ خدا که مأموریّتی را انجام بدهد این دربارهٴ همهٴ ملائکه است دیگر لازم نیست بفرماید ﴿اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ که «مِن»، «مِن» تبعیض باشد پس رسالتِ به معنای عام با مدبّر بودن فرشته‌ها همراه است و هر فرشته‌ای مأموریتی دارد، اما در اینجا مسئله وحی معیار است که فرمود: ﴿اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ چون آنچه محلّ ابتلا بود این بود که شما که می‌گویید خدا وحی فرستاده، قانون فرستاده خودِ فرشته‌ها باید بیایند ما با آ‌نها هماهنگ باشیم آ‌نها را ببینیم. فرمود در بین فرشته‌ها همهٴ ملائکه مأمور این کار نیستند بعضیها هستند که شما با آنها ارتباط ندارید ﴿وَمِنَ النَّاسِ﴾ یعنی «الله یصطفی من الناس رسلا» شما دلتان می‌خواهد که ﴿أَن یُؤْتَی صُحُفاً مُنَشَّرَةً﴾ همه‌تان بخواهید صبح که برخاستید کتاب بر شما نازل بشود اینکه نیست در بین بشر یک گروه شایستگی دارند صَفْوه‌اند، مُجتبای‌‌اند، جبایه‌شده‌اند، برچین شده‌اند برای رسالت خب پس ﴿اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ (یک)، «الله یصطفی من الناس رسلا» (دو)، نه همهٴ ملائکه مأمور اجرای وحیِ تبلیغی‌اند نه همهٴ انسانها صالحِ نبوّت و ولایت و امامت‌اند. چرا؟ چون خدا نیازهای شما را می‌داند نیازهای شما را می‌بیند، صلاحیّت فرشته‌ها را می‌داند مناجات آنها را می‌شنود هم نسبت به آنها سمیع و بصیر است می‌داند چه کسی را برای وحی، چه کسی را برای رزق، چه کسی را برای احیا، چه کسی را برای قبض روح انتخاب بکند هم جامعهٴ بشری را می‌شناسد ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ هم نیازهای شما را آشناست که می‌داند از چه راهی مشکلات شما را حل کند او سمیع است بالقول المطلق و بصیر است بالقول المطلق، حالا که انتخاب کرده ﴿مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ حالا که انتخاب کرده «من الناس رسلاً» از خودش تا گوشِ شما، از گوشِ شما تا زبانِ بی‌زبانی خودش همه را کنترل می‌کند آنچه را که از زبانِ بی‌زبانیِ او رسیده تا به گوشِ شما نرسد دست‌بردار نیست این محدوده را خدا کنترل می‌کند

محدوده اختیار انسان در قبول یا نکول اوامر الهی
حالا حکم خدا وقتی به جامعه رسید مردم یا قبول یا نکول آن دیگر آزادند البته تکویناً آزادند ولی تشریعاً اگر کسی بیراهه رفته است ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ کنارش هست. در نظام تکوینی ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ جبری در کار نیست اضطراری در کار نیست الجایی در کار نیست، انسان آزادانه مسلمان است و آزادانه کافر. ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ اما مثل اینکه انسان یا آزادانه به سراغ تحصیل علم می‌رود یا آزادانه معتاد می‌شود هر دو بر اساس اختیار است آن به هلاکت است این به حیات. فرمود جبری در کار نیست ولی اگر حرفِ ما را گوش ندادید حرفِ وحی را گوش ندادید حرف الهام را گوش ندادید حرف عقل را گوش ندادید حرف فطرت را گوش ندادید ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ دنبال شماست بگیر و ببند هست یک ﴿لاَ إِکْرَاهَ﴾ است که با بگیر و ببند همراه است ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ٭ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ﴾ بگیرید، ببندید، بکوبید، بکُشید هست، اما آن ﴿لاَ إِکْرَاهَ﴾ ناظر به تکوین است که بشر آزادانه انتخاب می‌کند. خب، در این بخش فرمود حالا که این طور شد از ملائکه یک عدّه را برچین کرد، از انسانها یک عدّه را برچین کرد این طور نیست که رها کند ملائکه را، رها کند انسانها را، آنچه خودش فرمود تا به ملائکه برسد، آنچه ملائکه تحویل گرفتند تا به انسانها برسد یعنی انبیا، آنچه انبیا تحویل گرفتند تا به سطح جامعه برسد فرمود من شخصاً کنترل می‌کنم که وحی آسیب نبیند حالا که این کار را کرد خدای سبحان ﴿یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أیْدیهِم﴾ یعنی ایدیِ این سه گروه را، رُسل، (رسل فرشته‌ها) رُسلِ انسانی و تودهٴ مردم ﴿یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أیْدیهِم﴾ یعنی اَیدیِ ملائکه و انبیا و جمهور مردم ﴿وَمَا خَلْفَهُمْ﴾ آنچه پشت‌سر گذاشتند همه را می‌داند ﴿وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾ حساب هم با اوست این تقدیم «إلیٰ» که متعلّق است و حرف جرّ برای آن است که نه غیر خدا مرجع است (یک)، نه خدا و غیر خدا بالاشتراک مرجع‌اند (دو)، نه خدا و غیر خدا بالمظاهره مرجع‌اند (سه)، بلکه منحصراً مرجعِ همهٴ امور خداست و لاغیر (این چهار)، ﴿وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ﴾ همهٴ کارها. خب، چگونه ﴿یَعْلَمُ﴾، ﴿یَعْلَمُ﴾ یعنی چه؟ وقتی که خدای سبحان وحی فرستاده به ملائکه هم جلوی ملائکه را مواظب است هم پشت سر ملائکه را مواظب است وقتی که وحی به انبیا رسید هم جلوی انبیا را مواظب است هم پشت سر انبیا را مواظب است این فرشته‌ها که وحی را گرفتند عازم رساندن وحی به انبیا هستند پشت‌سرِ اینها، بین اینها و خداست، پیشاپیش اینها، بین اینها و انبیاست انبیا که تحویل گرفتند پشت‌سر اینها بین انبیا و حرفهای فرشته‌هاست، پیشاپیش اینها حرفِ انبیا و گوشِ جامعه است، پس تا گوشِ جامعه و زبانِ بی‌زبانی خدا این وسط خدا کنترل می‌کند. فرمود این طور نیست که ما وحی را رها کنیم نظیر غلام پُست بگوییم ببر خیر، با اینها هستیم، قبل از اینها هستیم، بعد از اینها هستیم، لذا فرشته‌ها بالصراحه می‌گویند ﴿لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذلِکَ﴾ این ﴿وَمَا بَیْنَ ذلِکَ﴾ با اینکه شاید ده بار گفته شد باز هم برای خیلیها قابل فهم نیست این ﴿مَا بَیْنَ ذلِکَ﴾ یعنی چه؟ این قبل از ما و بعد از ما و درونِ ما کارگاه اوست همه جا بر اساس ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ﴾، «وما ارسلت اذ ارسلت»، «ما قلت اذ قلت»، «ما نطقت إذ نطقت» دارد کار انجام می‌گیرد این چون در فصل سوم است توحید افعالی است کارگردان یکی است نه این است که به اینها گفته شما کار بکنید من از خارج کنترل می‌کنم شما با ابزارِ من دارید کار می‌کنید وگرنه آن می‌شود تفویض هم جبر باطل است هم تفویض باطل است توحیدِ افعالی حق است بین جبر و تفویض همان طوری که امام(سلام الله علیه) فرمود بیش از بین الأرض و السماء فاصله است منتها هر چه به هستهٴ مرکزی نزدیک‌تر می‌شود به توحید افعالی نزدیک‌تر است.

تدبیر الهی در صیانت از وحی و ارسال رسل
در سورهٴ مبارکهٴ «جن» آنجا که اصرار دارد که صیانتِ وحی را از هر خطری بیان کند فرمود وحی را ذات اقدس الهی از آغاز تا انجام شخصاً کنترل می‌کند ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً ٭ لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَی کُلَّ شَی‏ءٍ عَدَداً﴾ فرمود از خدا تا گوشِ مردم را ما رصد می‌کنیم حالا بعد از اینکه حجّت بالغ شد به جامعه رسید بعضیها می‌پذیرند بعضیها نمی‌پذیرند ولی ما رصدمان را می‌کنیم نه آنها فراموش می‌کنند نه انبیا فراموش می‌کنند و نه ما اجازه می‌دهیم که وحی آسیب ببیند به مردم نرسد بله وقتی به مردم رسید مردم مختارند وگرنه ما رصد خواهیم کرد ما اسکورت خواهیم کرد ما مأموران را می‌فرستیم خودمان هم حضور داریم، پس بنابراین یعلم ما بین أیدی رُسُل، یعلم ما بین أیدی انبیاء، یعلم ما بین ایدی علما و مفسّران اینها که شاگردان معصومین‌اند حرفِ معصومین(علیهم السلام) را به گوش مردم می‌رسانند تا گوش مردم ﴿یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ﴾ هر کس رسالتی در دین دارد محفوف به اسکورت و رَصد الهی است آنچه پشت‌سر گذاشت نباید بگوید گذشته، گذشت، گذشته همچنان زنده است آنچه پیش‌رو دارد نباید بگوید من مختارم هر چه خواستم بگویم مردم که تشخیص نمی‌دهند ممکن است کسی تشخیص ندهد ولی آن که رصد می‌کند تشخیص می‌دهد آن که اسکورت است تشخیص می‌دهد که حرفِ وحی درست به مردم برسد. فرمود: ﴿فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ﴾ آن وقت آن آیه‌ای که فرمود: ﴿لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذلِکَ﴾ آدم می‌فهمد که تا ما هر چه هست خدا رصد می‌کند از زبان ما تا گوشِ مردم را خدا رصد می‌کند اما این «ما بین أیدینا» را چگونه رصد می‌کند بر اساس ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ قابل توجیه است منتها ما چون مشکلمان این است که از خودمان غافلیم نمی‌دانیم این وسط را چه اسکورتی رصد می‌کند نمی‌دانیم، چون نمی‌دانیم فقط گذشته و آینده را بررسی می‌کنیم اما آن حرف که فرشته‌ها گفتند ﴿لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا﴾ (یک)، ﴿وَمَا خَلْفَنَا﴾ (دو)، ﴿وَمَا بَیْنَ ذلِکَ﴾ این مثل حوضی است که وسط نهرِ روان است این حوضی است که از جایی آب می‌گیرد در گوشه‌ای افتاده است یا استخری است که از جایی آب گرفته آنجا پایان آب است این هیچ، اما این نهرِ روان اگر از خانهٴ کسی بگذرد در این خانه، حوضی و استخری بنا بشود و ساخته بشود و احداث بشود این آبِ روان دائماً از این استخر یا این حوض بگذرد این جریان قبل از حوض هست، بعد از حوض هست، در متن حوض هم هست این طور نیست که آب بیاید در حوض بماند آب پشت‌ سر هم متّصلاً جاریاً متوالیاً قبل از حوض هست، درون حوض هست، بیرون حوض و خروجی هم هست ﴿لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذلِکَ﴾ پس بنابراین وحی الهی و دین الهی از همان زبانِ بی‌زبانی ذات اقدس الهی که صادر شده است تا سطح جامعه معصومانه به دست مردم می‌رسد از آن به بعد مردم در انتخاب آزادند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:25

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن