- 117
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 54 تا 57 سوره حج _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 54 تا 57 سوره حج _ بخش اول"
القاء شبهات شیطان در برابر رسالت عامه پیامبران
بررسی جعل دروغ و افتراء بر علیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله
اثبات سه مرحله از مراحل معصومیت پیامبر صلیاللهعلیه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿54﴾ وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ ﴿55﴾ الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿56﴾ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿57﴾
القاء شبهات شیطان در برابر رسالت عامه پیامبران
بعد از اینکه عناصر محوری سورهٴ مبارکهٴ «حج» مشخص شد و تکذیبِ معاندان هم مطرح بود ذات اقدس الهی برای تسلّی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از یک سو و تعلیم امّت اسلامی به صبر و پایداری از سوی دیگر، قصص برخی از انبیا(علیهم السلام) را ذکر کرد که آنها همین مصیبتها و آسیبها را دیدند و تحمل کردند و پیروز شدند بعد به عنوان یک اصل کلی برای نبوّت عام، مطلبی را نازل فرمود و آن اینکه هر کسی که از طرف خدای سبحان رسالتی دارد خواه رسالتش با کتاب همراه باشد که میشود از انبیای اولواالعزم یا کتاب مستقل نداشته باشد حافظ شریعت پیامبر اولواالعزم باشد که میشود نبیّ در برابر رسول. بالأخره اینها پیام الهی را به جامعه منتقل میکنند. هر پیامبری که از طرف خدا احکام و حِکم الهی را به جامعه منتقل کرد شیطان در اجرای برنامهٴ آنها، در جامعه آشوب میکنند یک عدّه را اغوا میکنند یک عدّه را وسوسه میکنند یک عدّه را با وهم و خیال یک عدّه را با شهوت و غضب گرفتار شبهات میکنند و از مسیر جدا میکنند این یک اصل کلی است بعد ذات اقدس الهی میفرماید خداوند این صحنه را به خوبی مدیریت میکند این یک آزمون الهی است در این آزمون دو گروه آسیب میبینند یک گروه پیروزمندند. آنهایی که بیماردلاند یا قسیّالقلباند آسیب میبینند و به دنبال این آشوبِ شیاطین حرکت میکنند یا گرفتار شهوتِ عملیاند یا به دنبال شبههٴ علمی. آنها که از علم برخوردارند از علمِ نافع برخوردارند هم این آشوب را شناسایی میکنند هم دفاع میکنند و هم خودشان را حفظ میکنند.
بررسی جعل دروغ و افتراء بر علیه پیامبر(ص)
مطلبی که دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در برخی از تفاسیر نقل شده است که در طلیعهٴ بحث آن قصّهٴ جعلی بازگو شد این بود که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در هنگام تلاوت سورهٴ مبارکهٴ «نجم» ـ معاذ الله ـ این جملهها را اضافه کرده که دربارهٴ بتها اینها «الغرانیق العُلیْ إنّ شفاعتهنّ لترجیٰ» که مشرکین از شنیدن این حرف خوشحال شدند که پیامبر ـ معاذ الله ـ از بتهای اینها به نیکی یاد کرد (یک)، بتهای اینها را به رسمیّت شناخت (دو)، بتپرستی را امضا کرد (سه)، حقّ شفاعت به بتها داد (چهار). این افسانه و فسانه را برخیها نقل کردند. در بین مفسّران فخررازی بیش از دیگران در گذشته تلاش و کوشش کرد که این مطلب بیّنالغی را ابطال کند ولی بزرگان دیگر گفتند این آن قدر بیّنالغی است که نیازی به تلاش و کوشش نیست فخررازی از هفت وجه دلیلهای عقلی و قرآنی اقامه کرده از چندین وجه دلیل روایی اقامه کرده تا ثابت کند که این امر، امر بیّنالغی است ولی لطیفهای که عدّهای از علما(رضوان الله علیهم) فرمودند که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) هم در ردیف اینهاست این است که حدیثی است از وجود مبارک پیامبر نقل شد که فرمود: «ستکثر بعدی القالة علیّ» «القالة» یعنی افرادی که دروغ جعل میکنند. فرمود عدّهای بعد از من روایاتی را به نام من جعل میکنند آنچه را که از من نقل کردند شما بر قرآن کریم عرضه کنید اگر مخالف قرآن بود رد کنید این بزرگان که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) هم از این بزرگان است فرمودند حتماً روایاتی را به نام پیامبر جعل کردند برای اینکه این روایت چه دروغ باشد چه راست باشد معلوم میشود یک چیزهای جعلی هست، اگر این روایت راست باشد پس معلوم میشود که پیامبر فرمود به نام من دروغ جعل میکنند و اگر این روایت دروغ باشد خب همین دلیل است که به نام پیامبر چیزی جعل کردند دیگر برای اینکه به پیامبر نسبت دادند. جریان الغرانیق العُلیْ وإنّ شفاعتهنّ لترجیٰ» که یقیناً دروغ است ولی همین جعل کردن و وارد کردن چنین افسانهای در کتابهای تفسیر نشان همان است که ﴿أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ﴾ شیطنتِ شیاطین باعث جعل این افسانه شد باعث ادخال این افسانه در کتابهای تفسیر شد مایه سرگرمی عدّهای شد مایه پذیرش افراد سفیه شد،
اثبات سه مرحله از مراحل معصومیت پیامبر(ص)
بنابراین گرچه اصل این قصّه یقیناً محال و باطل است ولی نفوذ این قصّه در بین برخی از مفسّران نشانهٴ آن است که گروه آشوبگر دست از دین برنمیدارند، اما بیّنالغی بودنش برای آن است که این قصّه یا ـ معاذ الله ـ پیامبر عمداً این حرفها را زده یا سهواً و هر دو محال است برای اینکه خدای سبحان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در سه منطقه معصوم معرفی کرده که چندین بار گذشت هم در منطقهٴ تلقّی وحی، هم در منطقهٴ حفظ و صیانت و نگهداری وحی در حافظه، هم در منطقهٴ ابلاغ و انشاء و املا در افق لب. در منطقهٴ تلقّی فرمود: ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾ خب وقتی علم لدنّی است لدیالله شد آنجا جا برای نفوذ شیطان و غیر شیطان نیست حضوراً و شفاهاً ذات اقدس الهی مطلبی را القا میکند و بین متکلّم و شنونده احدی فاصله نیست و خدای سبحان القا میکند این هم علم لدنّی آنجا که دیگر جای غفلت نیست و اگر بود که تلقّی تعبیر نمیکرد این برای تلقّی. در مقام حفظ و نگهداری هم فرمود: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی﴾ این ﴿إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ از مواردی است که استثنا برای تأکید مستثنیٰمنه است نه برای اخراج چیزی از مستثنیٰمنه، در کتابهای نحوی ملاحظه فرمودید که گاهی استثنا برای تثبیت و تأکید مستثنامنه است این مستثنامنه قابل دست خوردن نیست این از آن موارد است مگر اینکه خدا بخواهد خدا هم که خواست تو معصوم باشی خدا که نمیخواهد که تو وحی را از یاد ببری پس ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی﴾ مرحلهٴ سوم، مرحلهٴ ابلاغ و انشاء و املاست که فرمود: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾ پس آنچه را ذات اقدس الهی فرمود پیامبر صحیحاً تلقّی کرد (یک)، صحیحاً در حافظهٴ شریف حفظ و نگهداری کرد (دو)، صحیحاً از لبان مطهّرش به ما رسید (سه)، از این به بعد مردم مختارند یا میپذیرند یا رد میکنند.
وسوسه های شیطانی وسیله امتحان الهی
خب، اگر بیان قرآن این است که آنچه را خدای سبحان فرمود به جامعه میرسد و عین همان مطلب را خدای سبحان برای ما نقل میکند دیگر جا برای این افسانه و امثال افسانه نیست لکن عمل کردن، قبول کردن، پذیرفتن با وسوسههای شیطان همراه است سه گروه میشوند یک عدّه ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾، یک عدّه ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ یک عدّه هم ﴿الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ آنها که ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ هستند بهرهٴ صحیح میبرند و دفاع میکنند. منظور آن است که شیطان در کار خدا دخالت نمیکند شیطان یک کلب معلّمی است که وظیفهٴ او وسوسه کردن است و وسوسه هم چیز بسیار خوبی است اگر وسوسه نباشد که جهاد با نفس نیست، اگر وسوسه نباشد که تهذیب نیست کسی به جایی نمیرسد یا بالاتر از انسان متعارف است مثل فرشتهها یا پایینتر از انسان است مثل حیوان اصلاً انسان آن است که در گیر و دار خیالات و وساوس و اوهام و خاطرات باشد مبارزه کند تا به جایی برسد بیش از وسوسه هم حق ندارد ولی این وسوسه کردنی که شیطان به عهده گرفته خدای سبحان دارد این را مدیریت میکند فرمود او درصدد گمراه کردن است به نحو جِدّ ولی ما این را به عنوان کلاس امتحان تبدیل میکنیم ﴿لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ﴾ کذا و کذا معلوم میشود که او در کارِ خدا دخالت نمیکند به اذن خدا، وسایل امتحان را فراهم میکند همین، مدیریت امتحان به عهدهٴ ذات اقدس الهی است آن وقت خدای سبحان همان طوری که در جبهههای جنگ نظامی میفرماید: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ در جبهههای جنگ فرهنگی هم به علما میفرماید: «وما نسختم اذ نسختم ولکن الله نسخ و ما أحکمتم إذا أحکمتم و لکن الله أحکم» فرمود: ﴿فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ﴾ با اینکه علما قیام کردند شبهات را برطرف کردند آن وقتی که اسرار هزار سال نوشتند سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) چند روزی درس را تعطیل کرد و کشف الأسرار نوشت مرحوم علامه طباطبایی که کار خودشان را کردند امام موسای صدر(حفظه الله و سلّمه الله تعالیٰ) کار خودش را کرده همهٴ اینها کار خودشان را دارند میکنند اما همهٴ اینها بر اساس عنایتهای الهی و رهبریهای الهی است خدا کار آنها را بعد از قبول به خودش اسناد میدهد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ به مجاهدان میفرماید شما این کار را نکردید خدا این کار را کرده ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ کاری را که خدا قبول بکند به خودش اسناد میدهد دیگر وقتی قبول کرد معنایش این است که این کار، کار الهی است نه یعنی امضا میکند که شما این کار را کردید این ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾ این عملِ صالح یک مبارزهٴ نظامی، مبارزهٴ فرهنگی بالا میرود این مثل دود نیست که بالا برود که این به همراه فرشتهها بالا میرود وقتی بالا رفت الهی شد مقبول حق میشود خدا به خودش اسناد میدهد میگوید من این کار را کردم.
پذیرش توبه و اخذ صدقات به ید خدای سبحان
وقتی کسی وجوه شرعی را به مرجعی به فقیهی عطا میکند یا به مستحقّی یا به سیّدی عطا میکند خدا قبول میکند اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ یعنی اخذ میکند اینکه بزرگان وقتی یک کار خیری کردند دستشان را میبوسند وجود مبارک امام سجاد این کار را میکرد میگفت این دست به دستِ بیدستی الله رسیده است برای اینکه او گرفته خب این یک باور میخواهد یک عمل صالح میخواهد یک مال طیّب میخواهد یک اخلاص نیّت میخواهد میبیند این عمل بالا رفته و قبول شده و کار، کار الهی است لذا این دست را میبویسد میگفت که دست به دستِ بیدستی الله رسیده است ﴿یَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ نه «یُثیب علی الصدقات» نه اینکه خدا ثواب میدهد صدقه را میگیرد خب پس اگر اینچنین شد که کسی در صحنهٴ مبارزهٴ فرهنگی موفق شد شبههشناسی کند کتابی بنویسد سخنرانی کند شبهه را برطرف کند «لله سبحانه و تعالیٰ» این کار را خدا به خودش اسناد میدهد فرمود: ﴿فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ این شخص میشود مظهر علیمِ حکیم چون انسان میتواند خلیفهٴ الله باشد، اگر خلیفهٴ الله شد که حرف مستخلفعنه را میزند، کار مستخلفعنه را میکند.
تأثیر القائات شیطان بر افراد بی تقوا
غرض آن است که شیطنت برای همیشه هست اما این طور نیست که شیطان جزء کِلاب هِراش باشد سگِ هرزه باشد بتواند هر کاری در عالَم بکند عالم همه چیز بر اساس نظم است این نظیر کلب معلَّم است چهارتا شبهه ایجاد میکند آن وقت خدای سبحان مدیریت میکند فرمود: ﴿لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ کسی اینها را مریض نکردند اینها خودشان مریض شدند ناپرهیزی کردند تقوا یعنی پرهیز دیگر اینکه در بعضی از آیات فرمود: ﴿اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ﴾ به تعبیر بعضی از بزرگان فرمود اینها باید کارشان را بفهمند تمام شده دیگر، یعنی اگر یک بیماری در اثر بیماریِ مُزمن یا غدّههای درگیر کارش به جایی رسید که طبیب به او گفت شما دیگر پرهیز ندارید او باید بفهمد کار گذشت اینکه طبیب میگوید شما پرهیز ندارید یعنی تمام شد این منتها نمیفهمد خیال میکند خوب شده خدای سبحان به بعضیها میفرماید: ﴿اتَّقُوا﴾، ﴿أَنْ تَتَّقُوا﴾، ﴿یَتَّقُوا﴾ اینها برای افرادی است که قابل درمان است اما آن کسی که دیگر به جایی رسیده که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ فرمود: ﴿اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ﴾ یعنی دیگر جا برای تقوا نیست دیگر.
خلقت انسان براساس فطرت توحیدی
پرسش:...
پاسخ: عامل درونی آن قدرت را ندارد برای اینکه با فطرتِ توحید انسان خلق شده است اگر از راه پدر و مادر، از راه دوست که جزء ﴿شَیاطِینُ الإنْس﴾ اند کودکی را کسی اغوا نکند این اصلاً دروغ یاد نمیگیرد خدای سبحان همان طوری که دستگاه گوارش ما را، خلقت ما را طرزی آفرید که با سمّ سازگار نیست یک ذرّه سمّ به کام این کودک بریزی این بالا میآورد این مثل ظرف خالی نیست که هر چه بدهی بپذیرد دروغ را هم بالا میآورد خیانت را هم بالا میآورد خدای سبحان بر اساس اینکه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ هیچ کسی را بیتفاوت خلق نکرد (یک)، کسی را دروغ و خیانت یاد نداد (دو)، بچه تا دروغ را ولو از راه شوخی، خیانت را ولو از راه بازی، نبیند یاد نمیگیرد برای اینکه با فطرتِ توحیدی خلق شد با ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ خلق شد سمّ با گوارشِ او سازگار نیست معصیت هم با فطرت او سازگار نیست همه از بیرون میآید، اما جن این طور نیست جن میتواند اینچنین باشد برای اینکه با آن فطرت توحیدی خلق نشده لذا شیطان، جن است دیگر شیطان، شیطان دیگر ندارد. غرض آن است که هر کاری که در صحنهٴ دین قرار میگیرد ذات اقدس الهی مدیریت میکند ما باید تلاش و کوشش بکنیم که بیگانه این سمّ را در فضای دین نریزد (اولاً)، اگر ریخت در حدّ خودمان قیام بکنیم و سمّزدایی کنیم (ثانیاً) تا فضا سالم بشود. این کار را که خدای سبحان به دست عدّهای میکند یقیناً ما دعا بکنیم و بکوشیم که ما جزء این گروه باشیم همین «واجعلنی ممّن تنتصر به لدینک و لا تستبدل به غیری» خدایا تو که دینت را حفظ میکنی یقیناً آن توفیق را بده که دینت به دست ما حفظ بشود. غرض این است که شیطنتِ شیطان این طور نیست که مستقیماً در حوزهٴ دین بخواهد دخل و تصرّف کند ﴿وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾
ناتوانی کافرین بر تدارک اعمال و رفع عذاب
خب، چون خدای سبحان دینش هم مبشّر است هم مُنذِر فرمود: ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ ولی ﴿وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ این صنادید مکّه آنها که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هستند، آنها که ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ هستند اینها هرگز ایمان نمیآورند مگر اینکه صحنهٴ قیامت بیاید یا «اشراطالساعه» را ببینند یا عذاب اَلیم را درک کنند و مانند آن. چه آن قیامت بیاید چه اشراطش در حال برزخ بیاید چه این گونه از عذابها گرچه کلمهٴ ﴿عَقِیم﴾ را در بخش پایانی ذکر فرمود ولی هیچ راه برای نتیجهگیری اینها نیست اگر صحنهٴ مرگ بغتةً بیاید که این بغته عَقیم است عقیم یعنی بینتیجه یک وقت انسان بخواهد تدارک کند جبران بکند وقتی بغتةً خانه سرش خب این چطوری جبران بکند از کجا میتواند فرار بکند بغتةً یعنی دفعتاً صحنهٴ قیامت یا مرگِ اینچنینی مایه مبهوت شدن است خیلیها میبینند صحنه عوض شده است اصلاً نمیدانند که مُردند چطور شده نمیدانند فقط میبینند صحنه عوض شده بعدها میفهمند که مُردند خب اگر این ساعت بغتةً بیاید راه برای تدارک نیست (یک). برخی از عذابها هم هست حالا یا اشراطالساعه است یا عذابهای درگیر دیگر که این عذابِ عقیم است یعنی راه را برای درمان و تدارک و جبران میبندد نازا میکند بادی که بیخاصیّت است نه ابرها را باردار میکند نه مایهٴ بارداری گیاهان میشود میگویند ریحِ عَقیم خب، یعنی نازا. برخی از بادهاست که این ابرها را تلقیح میکند باردار میکند یا گیاهان را تلقیح میکند باردار میکند که فرمود: ﴿أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ حالا حوزهٴ تلقیح کجاست باید در ذیل آن آیه مشخص بشود آیا ابرها را تلقیح میکنند، آیا گیاهان را تلقیح میکنند یا هر دو را تلقیح میکنند گاهی ابرها نازا هستند گاهی این درختان نازا هستند میوهای نمیآورند گاهی هم زایمان دارند
عدم پذیرش ایمان در لحظه عذاب و صحنه آخرت
خب، اگر حادثهای بیاید که جبرانناپذیر باشد میشود عذابِ عَقیم فرمود اینها سالیان متمادی فرصت ایمان داشتند ولی ایمان نیاوردند وقتی روز عذابِ عَقیم که آمد دیگر آنها میفهمند و نمیتوانند ایمان بیاورند اینکه میفهمند و نمیتوانند ایمان بیاورند عذابی است روی عذاب ما تا زندهایم هم بخش اندیشهٴ ما فعّال است هم بخش انگیزهٴ ما یعنی هم میتوانیم بفهمیم هم میتوانیم ایمان بیاوریم و بپذیریم، اما وقتی که مُردیم دیگر بخش پذیرش تعطیل است بالکل، ایمان آوردن، اعتقاد پیدا کردن، باور کردن کلاً تعطیل است فقط بخش اندیشه باز است انسان خیلی از چیزها را میبیند خیلی از چیزها برایش کشف میشود به او جهنم را نشان میدهند، اهل جهنم را نشان میدهند، درکات جهنم را نشان میدهند اما او دیگر نمیتواند باور کند بگوید خدایا! من قبول کردم باور دارم شما را باور کردم جهنم را باور دارم تمام درد این است که انسان وقتی که مُرد این بخش پذیرشش کلاً تعطیل است اگر تعطیل نباشد خب آنجا اینها ایمان میآورند راحت میشوند اینکه وجود مبارک حضرت امیر این را در نهجالبلاغه نقل کرد که «إنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ» همین است که بعد از مرگ انسان خیلی از چیزها را میفهمد اما نمیتواند ایمان بیاورد بین نفس و بین ایمان، اراده فاصله است که الآن تعطیل شد اما بین نفس و علم، اراده فاصله نیست همین که این صحنه را به انسان نشان دادند انسان میفهمد در دنیا هم همین طور است در دنیا وقتی مبادی حاصل شد مبانی پیدا شد هیچ کس نمیتواند بگوید من نمیفهمم این فهمیده این را میگویند مضطرّ است برای اینکه در برابر ضروری قرار گرفته ضروری چیزی است که انسان وقتی در برابر او قرار گرفت میشود مضطرّ مثل دو دوتا چهارتا میگویند ضروری است ثبوت شیء لنفسه ضروری است سلب شیء از نفس محال است ضروری است اینها چون ضروریاند وقتی نفس در برابر اینها قرار میگیرند مضطرّ به فهمیدن است بین نفس و بین فهم اراده فاصله نیست این میتواند بگوید من گوش نمیدهم مطالعه نمیکنم اینها فعل است اما وقتی این مبادی حاصل شد نفس الاّ ولابد میفهمد، اما بین نفس و پذیرش و تدیّن، ایمان و مانند آن، اراده فاصله است ممکن است مطلبی برای کسی صد درصد ثابت شده باشد ولی آن را قبول نکند.
ناتوانی انسان بر انجام اعمال حسنه در قیامت
پرسش:...
پاسخ: مؤمنان هر عملِ خیری که در دنیا انجام بدهند تا آن عملِ خیر هست عمل خودشان است، سنّت حسنهای را احداث کردند تا آن عمل هست نتیجهٴ عمل خودشان را میبینند چه اینکه عدّهای سنّت سیّئه گذاشتند این جریان چهارشنبه سوری را باب کردند تا این سنّت سیّئه هست اینها در عذاباند اینها محصول کار خودشان است اما یک کارِ جدیدی را انسان بکند با آن کارِ جدید کیفر ببیند یا ثواب ببیند این بعد از موت نیست استکمالهای علمی فراوان است (یک)، استکمالهای عملی یعنی نتیجهٴ اعمال دنیایشان که سنّت حسنه گذاشتند به آنها میرسد (دو)، اما یک کار جدیدی بکند ایمانی بیاورد، یک ذکری بگوید، فعلی داشته باشد که ثواب ببرد این ممکن نیست وگرنه آنجا جای شریعت بود و وحی و رسالت و قانون بود این دیگر میشود دنیا دیگر آخرت نبود. فرمود این کار عَقیم است بنابراین سه مطلب شد: یکی اینکه استکمالهای علمی فراوان است دوم اینکه استکمالهای عملی که نتیجهٴ اعمالِ قبلی دنیاست فراوان است سه اینکه عمل جدیدی بکند که با آن عمل ثواب ببرد یا کیفر ببیند این ممکن نیست از این جهت صحنهٴ قیامت میشود عَقیم بعضی از عذابها هم حتی در دنیا ممکن است عقیم باشد یعنی فرصت را از انسان میگیرد. فرمود اینها تا آن روزِ عقیم را ندیدند در مِریه و تردید و شکّاند وقتی که دیدند مِریهٴ اینها به علم تبدیل میشود میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اما دیگر نمیگویند «آمَنَّا» میگویند ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ میبینند آنجا جای ایمان نیست میگویند ما را به دنیا برگردان که ما عمل صالح انجام بدهیم وگرنه آنجا اگر جایِ ایمان بود که میگفتند «تُبْنا وآمنّا» و نجات پیدا میکردند آنجا جای ایمان نیست لذا از او به عنوان یوم عقیم ذکر کرده است
درک حاکمیت الهی بر مُلک و ملکوت در آخرت
خیلی از مطالب عمیق برای انسان روشن میشود یکی از آن مطالب این است که ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ این ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ که آیهٴ بعد است یعنی آیهٴ 56 معنایش این نیست که در قیامت قدرت مدیریت برای خداست بلکه در قیامت ظاهر میشود که ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ از یک سو، ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ از سوی دیگر، مُلک به دست خدایی است که از اسمای حسنای او تبارک است، ملکوت به دست خدایی است که از اسمای او سبحان است، سبحان مناسب با ملکوت است، تبارک مناسب با مُلک است چه در دنیا چه در آخرت، منتها مردان الهی، مؤمنان این را هم در دنیا میفهمند هم در آخرت، غیر مؤمن در دنیا نمیفهمد و در آخرت میفهمد که ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ آنجا که گفته شد ﴿لاَ تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً﴾ یا ﴿وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ اینها همه ظرفِ ظهور این توحید الهی است نه ظرف حدوث اینها نه اینکه امروز کار به دست دیگران است فردا دست خدا یا امروز قدری کار دست خداست قدری دست دیگران فردا فقط دست خداست اینچنین نیست «والأمر فی الدنیا و البرزخ و القیامة بید الله سبحانه و تعالیٰ» همه مأموران الهیاند.
کیفیت تعذیب و ابتلای الهی پس از اتمام حجت
اما دربارهٴ عذابها، عذابها هم چند قسم است اگر خدای سبحان بخواهد کسی را عذاب بکند بعد از اِتمام حجّت عذاب میکند اما ابتلا غیر از عذاب است یک مطلب است که فرمود: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ﴾ اینها ابتلاست تا کسی که صابر است اجر خودش را بیابد تا کسی که صابر نیست از اجر محروم باشد این یک. مطلب دوم مسئلهٴ تَعذیب است خدای سبحان اگر بخواهد عذاب بکند تنها مسئلهٴ قوم نوح نیست چون نوح به ذات اقدس الهی عرض کرد که پروردگارا! ﴿وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ اینها دیگر اهل اصلاح و هدایت نیستند بچههای اینها هم کافر خواهند بود خدای سبحان عذاب را فرستاد خب، طبق آن روایتی که در عللالشرایع هست جریان طوفان عالَمی و جهانی بود آیا در سراسر عالَم همه عَقیم شدند یا همان منطقهای که وجود مبارک نوح به سر میبرد عقیم شدند تا چهل سال کسی بچه پیدا نکرد. دلیلی طبق آن روایت و مانند آن نداریم که تمام مردم روی زمین عَقیم شدند در ظرف چهل سال هیچ کس بچهای به بار نیاورد برای اینکه طوفان نوح میخواهد بیاید به حیات آنها خاتمه بدهد این یکی، و ثانیاً بسیاری از عذابهایی که آمده ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ به عمر همهٴ اینها خاتمه داد در حالی که بچه و غیر بچه در آن بودند فرمود: ﴿کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ﴾ بچه و غیر بچه در آن بودند.
ناتوانی بشر در جلوگیری از سخط و عذ اب الهی
مطلب بعدی آن است که هرگز جلوی عذاب الهی را نمیشود گرفت که خدا فرمود ﴿مَا لَهُ مِن دَافِعٍ﴾ اگر کسی، ملّتی، امّتی، جمعیتی مورد سَخط الهی قرار گرفت بعد از اتمام حجّت با پیشرفت علم هرگز نمیشود جلوی عذاب الهی را گرفت بعد فرمود: ﴿ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا﴾ الآن میبینید اینها در ژاپن یا غیر ژاپن به فکر این هستند که «به زیر آورند چرخ نیلوفری را» به زعم خودشان اما یک مختصر تکانی این زمین خورد در حدّ نُه ریشتر، اصلاً نُه ریشتر نسبت به ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا﴾ قابل قیاس نیست این نُه ریشتر میبینید عدّهای را خاک کرده خب اینها که سالیان متمادی نه خدایی نه قیامتی نه پیغمبری نه اهل بیتی هیچی را نمیشناسند چه توقّعی است که اینها مشمول رحمت الهی باشند این همه نعمت را خدا به اینها داده اینها یا ملحدند یا بتپرست، بنابراین بچهها هم که به دنیا بیایند از همین قبیلاند الآن دیگر با بودِ این انقلاب اسلامی و ظهور اسلامی و پیامهای اسلامی و کتابهای اسلامی کسی نمیتواند بگوید حجّت خدا بر من تمام نیست اصلاً اینها را افسانه میدانند وقتی افسانه میدانند خب اگر اینچنین شد به همان گرفتاریها مبتلا میشوند دیگر فرمود: ﴿وَکَأَیِّن مِن قَرْیَةٍ أمْلیتُ لَها وَهِیَ ظَالِمَةٌ﴾ این طور نیست که حالا خدایی که ﴿أرْحَمُ الرَّاحِمین﴾ است همهٴ نعمت را به اینها داده اینها هم هر کاری دستشان برآمد یا الحاد یا کفر کردند و میکنند، هیچ چیزی برای آنها ارزانتر از مبارزه با دین نیست شما میبینید بالأخره الآن آنچه در خاورمیانه میگذرد در مرئا و منظر همهٴ اینهاست مسئول سازمان ملل هم از همینهاست اینها میبینند مرتّب جوانها را دارند میکُشند مردان را میکشند زنها را دارند میکشند کودکان را دارند میکشند هیچ کس تکان نمیخورد خب این جریان قذافی است آن جریان امام موسای صدر است(حفظه الله و سلّمه الله) هیچ کس تکان نخورده قیام نکرده که از زندان آزاد کند از وضعش باخبر باشد خب چه توقّعی داریم ذات اقدس الهی در همین آیات فرمود: ﴿فَکَأَیِّن مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ﴾ ده سال، بیست سال، صد سال، پانصد سال به اینها مهلت داد همهٴ امکانات را به اینها داد اینها یا ملحدند یا بتپرست اصلاً هیچ به این فکر نیستند که مرگ چیست خیال میکنند مُردن، پوسیدن است و دیگر هیچ خب همهٴ امکانات را اینها دارند اینها حتی لساناً این کار را ابطال نکردند محکوم هم نکردند یک اعتراض قولی هم نکردند که چرا این طور شما نسلکُشی میکنید هیچ فرقی هم بین اینها و آن سلاطین حجاز و سلاطین اردن و امثال ذلک نیست فرقی نمیکند اینکه امام فرمود اسلامِ آمریکایی یعنی همین دیگر، بنابراین اینها یا ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ هستند یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ اگر یک وقت عذاب الهی آمده برابر همین آیات است او که ﴿أرْحَمُ الرَّاحِمین﴾ است اما هیچ کسی را بدون بیّنه عذاب نمیکند این بیّنات الهی است از این بیّنات روشن نیست.
پرسش:...
پاسخ: به چه کسی کمک نکنیم؟
پرسش:...
پاسخ: چرا، ما کمک بکنیم برای اینکه اینها هدایت بشوند که اسلام میگوید به نجات کافر هم بشتاب این یک راه تبلیغی است اگر آنها بفهمند که دین میگوید اگر کسی دارد غرق میشود نجاتش بده ولو کافر باشد منتها نمیفهمند باید بفهمد چون جهلِ به اختیار یا سوء به اختیار «لا ینافی الاختیار» اما آنچه که الآن بر ما لازم است و خطّ مقدم است یاری کردن همین عزیزان عربستان است، جریان بحرین است، جریان لیبی است در کشورهای اسلامی است چه اینها که «یا للمسلمین» میگویند، «الله اکبر» میگویند، «سبحان الله» میگویند، دعای فرج میخوانند اینها را جهان اسلام باید یاری بکند دیگر. غرض این است که هیچ کسی را خدای سبحان بدون اتمام حجّت عذاب نمیکند اگر یک وقت عدّهای بدون حجّت آسیب دیدند این ابتلاست و خدای سبحان جبران میکند. همهٴ بحثها هر ثوابی که دارد برای اهل بیت(علیهم السلام) است امروز مخصوصاً ثواب نثار روح مطهّر کریمهٴ اهل بیت فاطمهٴ معصومه(صلوات الله و سلامه علیها) است ولی این را ما باید بدانیم که درس و بحث ثوابش کمتر از تعطیلی نیست. کسی تعطیل میکند و کاری هم انجام نمیدهد کسی میرود پای بحث قرآن میگوید خدایا این را قبول کن ثوابش را نثار روح مطهّر کریمهٴ اهل بیت بکن هر تعطیلی معادل تحصیل نیست این باید جزء مسائل روشن فرهنگی حوزه باشد ـ انشاءالله ـ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
القاء شبهات شیطان در برابر رسالت عامه پیامبران
بررسی جعل دروغ و افتراء بر علیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله
اثبات سه مرحله از مراحل معصومیت پیامبر صلیاللهعلیه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿54﴾ وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ ﴿55﴾ الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿56﴾ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿57﴾
القاء شبهات شیطان در برابر رسالت عامه پیامبران
بعد از اینکه عناصر محوری سورهٴ مبارکهٴ «حج» مشخص شد و تکذیبِ معاندان هم مطرح بود ذات اقدس الهی برای تسلّی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از یک سو و تعلیم امّت اسلامی به صبر و پایداری از سوی دیگر، قصص برخی از انبیا(علیهم السلام) را ذکر کرد که آنها همین مصیبتها و آسیبها را دیدند و تحمل کردند و پیروز شدند بعد به عنوان یک اصل کلی برای نبوّت عام، مطلبی را نازل فرمود و آن اینکه هر کسی که از طرف خدای سبحان رسالتی دارد خواه رسالتش با کتاب همراه باشد که میشود از انبیای اولواالعزم یا کتاب مستقل نداشته باشد حافظ شریعت پیامبر اولواالعزم باشد که میشود نبیّ در برابر رسول. بالأخره اینها پیام الهی را به جامعه منتقل میکنند. هر پیامبری که از طرف خدا احکام و حِکم الهی را به جامعه منتقل کرد شیطان در اجرای برنامهٴ آنها، در جامعه آشوب میکنند یک عدّه را اغوا میکنند یک عدّه را وسوسه میکنند یک عدّه را با وهم و خیال یک عدّه را با شهوت و غضب گرفتار شبهات میکنند و از مسیر جدا میکنند این یک اصل کلی است بعد ذات اقدس الهی میفرماید خداوند این صحنه را به خوبی مدیریت میکند این یک آزمون الهی است در این آزمون دو گروه آسیب میبینند یک گروه پیروزمندند. آنهایی که بیماردلاند یا قسیّالقلباند آسیب میبینند و به دنبال این آشوبِ شیاطین حرکت میکنند یا گرفتار شهوتِ عملیاند یا به دنبال شبههٴ علمی. آنها که از علم برخوردارند از علمِ نافع برخوردارند هم این آشوب را شناسایی میکنند هم دفاع میکنند و هم خودشان را حفظ میکنند.
بررسی جعل دروغ و افتراء بر علیه پیامبر(ص)
مطلبی که دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در برخی از تفاسیر نقل شده است که در طلیعهٴ بحث آن قصّهٴ جعلی بازگو شد این بود که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در هنگام تلاوت سورهٴ مبارکهٴ «نجم» ـ معاذ الله ـ این جملهها را اضافه کرده که دربارهٴ بتها اینها «الغرانیق العُلیْ إنّ شفاعتهنّ لترجیٰ» که مشرکین از شنیدن این حرف خوشحال شدند که پیامبر ـ معاذ الله ـ از بتهای اینها به نیکی یاد کرد (یک)، بتهای اینها را به رسمیّت شناخت (دو)، بتپرستی را امضا کرد (سه)، حقّ شفاعت به بتها داد (چهار). این افسانه و فسانه را برخیها نقل کردند. در بین مفسّران فخررازی بیش از دیگران در گذشته تلاش و کوشش کرد که این مطلب بیّنالغی را ابطال کند ولی بزرگان دیگر گفتند این آن قدر بیّنالغی است که نیازی به تلاش و کوشش نیست فخررازی از هفت وجه دلیلهای عقلی و قرآنی اقامه کرده از چندین وجه دلیل روایی اقامه کرده تا ثابت کند که این امر، امر بیّنالغی است ولی لطیفهای که عدّهای از علما(رضوان الله علیهم) فرمودند که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) هم در ردیف اینهاست این است که حدیثی است از وجود مبارک پیامبر نقل شد که فرمود: «ستکثر بعدی القالة علیّ» «القالة» یعنی افرادی که دروغ جعل میکنند. فرمود عدّهای بعد از من روایاتی را به نام من جعل میکنند آنچه را که از من نقل کردند شما بر قرآن کریم عرضه کنید اگر مخالف قرآن بود رد کنید این بزرگان که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) هم از این بزرگان است فرمودند حتماً روایاتی را به نام پیامبر جعل کردند برای اینکه این روایت چه دروغ باشد چه راست باشد معلوم میشود یک چیزهای جعلی هست، اگر این روایت راست باشد پس معلوم میشود که پیامبر فرمود به نام من دروغ جعل میکنند و اگر این روایت دروغ باشد خب همین دلیل است که به نام پیامبر چیزی جعل کردند دیگر برای اینکه به پیامبر نسبت دادند. جریان الغرانیق العُلیْ وإنّ شفاعتهنّ لترجیٰ» که یقیناً دروغ است ولی همین جعل کردن و وارد کردن چنین افسانهای در کتابهای تفسیر نشان همان است که ﴿أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ﴾ شیطنتِ شیاطین باعث جعل این افسانه شد باعث ادخال این افسانه در کتابهای تفسیر شد مایه سرگرمی عدّهای شد مایه پذیرش افراد سفیه شد،
اثبات سه مرحله از مراحل معصومیت پیامبر(ص)
بنابراین گرچه اصل این قصّه یقیناً محال و باطل است ولی نفوذ این قصّه در بین برخی از مفسّران نشانهٴ آن است که گروه آشوبگر دست از دین برنمیدارند، اما بیّنالغی بودنش برای آن است که این قصّه یا ـ معاذ الله ـ پیامبر عمداً این حرفها را زده یا سهواً و هر دو محال است برای اینکه خدای سبحان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در سه منطقه معصوم معرفی کرده که چندین بار گذشت هم در منطقهٴ تلقّی وحی، هم در منطقهٴ حفظ و صیانت و نگهداری وحی در حافظه، هم در منطقهٴ ابلاغ و انشاء و املا در افق لب. در منطقهٴ تلقّی فرمود: ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾ خب وقتی علم لدنّی است لدیالله شد آنجا جا برای نفوذ شیطان و غیر شیطان نیست حضوراً و شفاهاً ذات اقدس الهی مطلبی را القا میکند و بین متکلّم و شنونده احدی فاصله نیست و خدای سبحان القا میکند این هم علم لدنّی آنجا که دیگر جای غفلت نیست و اگر بود که تلقّی تعبیر نمیکرد این برای تلقّی. در مقام حفظ و نگهداری هم فرمود: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی﴾ این ﴿إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ از مواردی است که استثنا برای تأکید مستثنیٰمنه است نه برای اخراج چیزی از مستثنیٰمنه، در کتابهای نحوی ملاحظه فرمودید که گاهی استثنا برای تثبیت و تأکید مستثنامنه است این مستثنامنه قابل دست خوردن نیست این از آن موارد است مگر اینکه خدا بخواهد خدا هم که خواست تو معصوم باشی خدا که نمیخواهد که تو وحی را از یاد ببری پس ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی﴾ مرحلهٴ سوم، مرحلهٴ ابلاغ و انشاء و املاست که فرمود: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾ پس آنچه را ذات اقدس الهی فرمود پیامبر صحیحاً تلقّی کرد (یک)، صحیحاً در حافظهٴ شریف حفظ و نگهداری کرد (دو)، صحیحاً از لبان مطهّرش به ما رسید (سه)، از این به بعد مردم مختارند یا میپذیرند یا رد میکنند.
وسوسه های شیطانی وسیله امتحان الهی
خب، اگر بیان قرآن این است که آنچه را خدای سبحان فرمود به جامعه میرسد و عین همان مطلب را خدای سبحان برای ما نقل میکند دیگر جا برای این افسانه و امثال افسانه نیست لکن عمل کردن، قبول کردن، پذیرفتن با وسوسههای شیطان همراه است سه گروه میشوند یک عدّه ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾، یک عدّه ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ یک عدّه هم ﴿الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ آنها که ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ هستند بهرهٴ صحیح میبرند و دفاع میکنند. منظور آن است که شیطان در کار خدا دخالت نمیکند شیطان یک کلب معلّمی است که وظیفهٴ او وسوسه کردن است و وسوسه هم چیز بسیار خوبی است اگر وسوسه نباشد که جهاد با نفس نیست، اگر وسوسه نباشد که تهذیب نیست کسی به جایی نمیرسد یا بالاتر از انسان متعارف است مثل فرشتهها یا پایینتر از انسان است مثل حیوان اصلاً انسان آن است که در گیر و دار خیالات و وساوس و اوهام و خاطرات باشد مبارزه کند تا به جایی برسد بیش از وسوسه هم حق ندارد ولی این وسوسه کردنی که شیطان به عهده گرفته خدای سبحان دارد این را مدیریت میکند فرمود او درصدد گمراه کردن است به نحو جِدّ ولی ما این را به عنوان کلاس امتحان تبدیل میکنیم ﴿لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ﴾ کذا و کذا معلوم میشود که او در کارِ خدا دخالت نمیکند به اذن خدا، وسایل امتحان را فراهم میکند همین، مدیریت امتحان به عهدهٴ ذات اقدس الهی است آن وقت خدای سبحان همان طوری که در جبهههای جنگ نظامی میفرماید: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ در جبهههای جنگ فرهنگی هم به علما میفرماید: «وما نسختم اذ نسختم ولکن الله نسخ و ما أحکمتم إذا أحکمتم و لکن الله أحکم» فرمود: ﴿فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ﴾ با اینکه علما قیام کردند شبهات را برطرف کردند آن وقتی که اسرار هزار سال نوشتند سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) چند روزی درس را تعطیل کرد و کشف الأسرار نوشت مرحوم علامه طباطبایی که کار خودشان را کردند امام موسای صدر(حفظه الله و سلّمه الله تعالیٰ) کار خودش را کرده همهٴ اینها کار خودشان را دارند میکنند اما همهٴ اینها بر اساس عنایتهای الهی و رهبریهای الهی است خدا کار آنها را بعد از قبول به خودش اسناد میدهد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾ به مجاهدان میفرماید شما این کار را نکردید خدا این کار را کرده ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ کاری را که خدا قبول بکند به خودش اسناد میدهد دیگر وقتی قبول کرد معنایش این است که این کار، کار الهی است نه یعنی امضا میکند که شما این کار را کردید این ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾ این عملِ صالح یک مبارزهٴ نظامی، مبارزهٴ فرهنگی بالا میرود این مثل دود نیست که بالا برود که این به همراه فرشتهها بالا میرود وقتی بالا رفت الهی شد مقبول حق میشود خدا به خودش اسناد میدهد میگوید من این کار را کردم.
پذیرش توبه و اخذ صدقات به ید خدای سبحان
وقتی کسی وجوه شرعی را به مرجعی به فقیهی عطا میکند یا به مستحقّی یا به سیّدی عطا میکند خدا قبول میکند اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ یعنی اخذ میکند اینکه بزرگان وقتی یک کار خیری کردند دستشان را میبوسند وجود مبارک امام سجاد این کار را میکرد میگفت این دست به دستِ بیدستی الله رسیده است برای اینکه او گرفته خب این یک باور میخواهد یک عمل صالح میخواهد یک مال طیّب میخواهد یک اخلاص نیّت میخواهد میبیند این عمل بالا رفته و قبول شده و کار، کار الهی است لذا این دست را میبویسد میگفت که دست به دستِ بیدستی الله رسیده است ﴿یَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾ نه «یُثیب علی الصدقات» نه اینکه خدا ثواب میدهد صدقه را میگیرد خب پس اگر اینچنین شد که کسی در صحنهٴ مبارزهٴ فرهنگی موفق شد شبههشناسی کند کتابی بنویسد سخنرانی کند شبهه را برطرف کند «لله سبحانه و تعالیٰ» این کار را خدا به خودش اسناد میدهد فرمود: ﴿فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ این شخص میشود مظهر علیمِ حکیم چون انسان میتواند خلیفهٴ الله باشد، اگر خلیفهٴ الله شد که حرف مستخلفعنه را میزند، کار مستخلفعنه را میکند.
تأثیر القائات شیطان بر افراد بی تقوا
غرض آن است که شیطنت برای همیشه هست اما این طور نیست که شیطان جزء کِلاب هِراش باشد سگِ هرزه باشد بتواند هر کاری در عالَم بکند عالم همه چیز بر اساس نظم است این نظیر کلب معلَّم است چهارتا شبهه ایجاد میکند آن وقت خدای سبحان مدیریت میکند فرمود: ﴿لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ کسی اینها را مریض نکردند اینها خودشان مریض شدند ناپرهیزی کردند تقوا یعنی پرهیز دیگر اینکه در بعضی از آیات فرمود: ﴿اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ﴾ به تعبیر بعضی از بزرگان فرمود اینها باید کارشان را بفهمند تمام شده دیگر، یعنی اگر یک بیماری در اثر بیماریِ مُزمن یا غدّههای درگیر کارش به جایی رسید که طبیب به او گفت شما دیگر پرهیز ندارید او باید بفهمد کار گذشت اینکه طبیب میگوید شما پرهیز ندارید یعنی تمام شد این منتها نمیفهمد خیال میکند خوب شده خدای سبحان به بعضیها میفرماید: ﴿اتَّقُوا﴾، ﴿أَنْ تَتَّقُوا﴾، ﴿یَتَّقُوا﴾ اینها برای افرادی است که قابل درمان است اما آن کسی که دیگر به جایی رسیده که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ فرمود: ﴿اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ﴾ یعنی دیگر جا برای تقوا نیست دیگر.
خلقت انسان براساس فطرت توحیدی
پرسش:...
پاسخ: عامل درونی آن قدرت را ندارد برای اینکه با فطرتِ توحید انسان خلق شده است اگر از راه پدر و مادر، از راه دوست که جزء ﴿شَیاطِینُ الإنْس﴾ اند کودکی را کسی اغوا نکند این اصلاً دروغ یاد نمیگیرد خدای سبحان همان طوری که دستگاه گوارش ما را، خلقت ما را طرزی آفرید که با سمّ سازگار نیست یک ذرّه سمّ به کام این کودک بریزی این بالا میآورد این مثل ظرف خالی نیست که هر چه بدهی بپذیرد دروغ را هم بالا میآورد خیانت را هم بالا میآورد خدای سبحان بر اساس اینکه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ هیچ کسی را بیتفاوت خلق نکرد (یک)، کسی را دروغ و خیانت یاد نداد (دو)، بچه تا دروغ را ولو از راه شوخی، خیانت را ولو از راه بازی، نبیند یاد نمیگیرد برای اینکه با فطرتِ توحیدی خلق شد با ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ خلق شد سمّ با گوارشِ او سازگار نیست معصیت هم با فطرت او سازگار نیست همه از بیرون میآید، اما جن این طور نیست جن میتواند اینچنین باشد برای اینکه با آن فطرت توحیدی خلق نشده لذا شیطان، جن است دیگر شیطان، شیطان دیگر ندارد. غرض آن است که هر کاری که در صحنهٴ دین قرار میگیرد ذات اقدس الهی مدیریت میکند ما باید تلاش و کوشش بکنیم که بیگانه این سمّ را در فضای دین نریزد (اولاً)، اگر ریخت در حدّ خودمان قیام بکنیم و سمّزدایی کنیم (ثانیاً) تا فضا سالم بشود. این کار را که خدای سبحان به دست عدّهای میکند یقیناً ما دعا بکنیم و بکوشیم که ما جزء این گروه باشیم همین «واجعلنی ممّن تنتصر به لدینک و لا تستبدل به غیری» خدایا تو که دینت را حفظ میکنی یقیناً آن توفیق را بده که دینت به دست ما حفظ بشود. غرض این است که شیطنتِ شیطان این طور نیست که مستقیماً در حوزهٴ دین بخواهد دخل و تصرّف کند ﴿وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾
ناتوانی کافرین بر تدارک اعمال و رفع عذاب
خب، چون خدای سبحان دینش هم مبشّر است هم مُنذِر فرمود: ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ ولی ﴿وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ این صنادید مکّه آنها که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هستند، آنها که ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ هستند اینها هرگز ایمان نمیآورند مگر اینکه صحنهٴ قیامت بیاید یا «اشراطالساعه» را ببینند یا عذاب اَلیم را درک کنند و مانند آن. چه آن قیامت بیاید چه اشراطش در حال برزخ بیاید چه این گونه از عذابها گرچه کلمهٴ ﴿عَقِیم﴾ را در بخش پایانی ذکر فرمود ولی هیچ راه برای نتیجهگیری اینها نیست اگر صحنهٴ مرگ بغتةً بیاید که این بغته عَقیم است عقیم یعنی بینتیجه یک وقت انسان بخواهد تدارک کند جبران بکند وقتی بغتةً خانه سرش خب این چطوری جبران بکند از کجا میتواند فرار بکند بغتةً یعنی دفعتاً صحنهٴ قیامت یا مرگِ اینچنینی مایه مبهوت شدن است خیلیها میبینند صحنه عوض شده است اصلاً نمیدانند که مُردند چطور شده نمیدانند فقط میبینند صحنه عوض شده بعدها میفهمند که مُردند خب اگر این ساعت بغتةً بیاید راه برای تدارک نیست (یک). برخی از عذابها هم هست حالا یا اشراطالساعه است یا عذابهای درگیر دیگر که این عذابِ عقیم است یعنی راه را برای درمان و تدارک و جبران میبندد نازا میکند بادی که بیخاصیّت است نه ابرها را باردار میکند نه مایهٴ بارداری گیاهان میشود میگویند ریحِ عَقیم خب، یعنی نازا. برخی از بادهاست که این ابرها را تلقیح میکند باردار میکند یا گیاهان را تلقیح میکند باردار میکند که فرمود: ﴿أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ حالا حوزهٴ تلقیح کجاست باید در ذیل آن آیه مشخص بشود آیا ابرها را تلقیح میکنند، آیا گیاهان را تلقیح میکنند یا هر دو را تلقیح میکنند گاهی ابرها نازا هستند گاهی این درختان نازا هستند میوهای نمیآورند گاهی هم زایمان دارند
عدم پذیرش ایمان در لحظه عذاب و صحنه آخرت
خب، اگر حادثهای بیاید که جبرانناپذیر باشد میشود عذابِ عَقیم فرمود اینها سالیان متمادی فرصت ایمان داشتند ولی ایمان نیاوردند وقتی روز عذابِ عَقیم که آمد دیگر آنها میفهمند و نمیتوانند ایمان بیاورند اینکه میفهمند و نمیتوانند ایمان بیاورند عذابی است روی عذاب ما تا زندهایم هم بخش اندیشهٴ ما فعّال است هم بخش انگیزهٴ ما یعنی هم میتوانیم بفهمیم هم میتوانیم ایمان بیاوریم و بپذیریم، اما وقتی که مُردیم دیگر بخش پذیرش تعطیل است بالکل، ایمان آوردن، اعتقاد پیدا کردن، باور کردن کلاً تعطیل است فقط بخش اندیشه باز است انسان خیلی از چیزها را میبیند خیلی از چیزها برایش کشف میشود به او جهنم را نشان میدهند، اهل جهنم را نشان میدهند، درکات جهنم را نشان میدهند اما او دیگر نمیتواند باور کند بگوید خدایا! من قبول کردم باور دارم شما را باور کردم جهنم را باور دارم تمام درد این است که انسان وقتی که مُرد این بخش پذیرشش کلاً تعطیل است اگر تعطیل نباشد خب آنجا اینها ایمان میآورند راحت میشوند اینکه وجود مبارک حضرت امیر این را در نهجالبلاغه نقل کرد که «إنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ» همین است که بعد از مرگ انسان خیلی از چیزها را میفهمد اما نمیتواند ایمان بیاورد بین نفس و بین ایمان، اراده فاصله است که الآن تعطیل شد اما بین نفس و علم، اراده فاصله نیست همین که این صحنه را به انسان نشان دادند انسان میفهمد در دنیا هم همین طور است در دنیا وقتی مبادی حاصل شد مبانی پیدا شد هیچ کس نمیتواند بگوید من نمیفهمم این فهمیده این را میگویند مضطرّ است برای اینکه در برابر ضروری قرار گرفته ضروری چیزی است که انسان وقتی در برابر او قرار گرفت میشود مضطرّ مثل دو دوتا چهارتا میگویند ضروری است ثبوت شیء لنفسه ضروری است سلب شیء از نفس محال است ضروری است اینها چون ضروریاند وقتی نفس در برابر اینها قرار میگیرند مضطرّ به فهمیدن است بین نفس و بین فهم اراده فاصله نیست این میتواند بگوید من گوش نمیدهم مطالعه نمیکنم اینها فعل است اما وقتی این مبادی حاصل شد نفس الاّ ولابد میفهمد، اما بین نفس و پذیرش و تدیّن، ایمان و مانند آن، اراده فاصله است ممکن است مطلبی برای کسی صد درصد ثابت شده باشد ولی آن را قبول نکند.
ناتوانی انسان بر انجام اعمال حسنه در قیامت
پرسش:...
پاسخ: مؤمنان هر عملِ خیری که در دنیا انجام بدهند تا آن عملِ خیر هست عمل خودشان است، سنّت حسنهای را احداث کردند تا آن عمل هست نتیجهٴ عمل خودشان را میبینند چه اینکه عدّهای سنّت سیّئه گذاشتند این جریان چهارشنبه سوری را باب کردند تا این سنّت سیّئه هست اینها در عذاباند اینها محصول کار خودشان است اما یک کارِ جدیدی را انسان بکند با آن کارِ جدید کیفر ببیند یا ثواب ببیند این بعد از موت نیست استکمالهای علمی فراوان است (یک)، استکمالهای عملی یعنی نتیجهٴ اعمال دنیایشان که سنّت حسنه گذاشتند به آنها میرسد (دو)، اما یک کار جدیدی بکند ایمانی بیاورد، یک ذکری بگوید، فعلی داشته باشد که ثواب ببرد این ممکن نیست وگرنه آنجا جای شریعت بود و وحی و رسالت و قانون بود این دیگر میشود دنیا دیگر آخرت نبود. فرمود این کار عَقیم است بنابراین سه مطلب شد: یکی اینکه استکمالهای علمی فراوان است دوم اینکه استکمالهای عملی که نتیجهٴ اعمالِ قبلی دنیاست فراوان است سه اینکه عمل جدیدی بکند که با آن عمل ثواب ببرد یا کیفر ببیند این ممکن نیست از این جهت صحنهٴ قیامت میشود عَقیم بعضی از عذابها هم حتی در دنیا ممکن است عقیم باشد یعنی فرصت را از انسان میگیرد. فرمود اینها تا آن روزِ عقیم را ندیدند در مِریه و تردید و شکّاند وقتی که دیدند مِریهٴ اینها به علم تبدیل میشود میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اما دیگر نمیگویند «آمَنَّا» میگویند ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ میبینند آنجا جای ایمان نیست میگویند ما را به دنیا برگردان که ما عمل صالح انجام بدهیم وگرنه آنجا اگر جایِ ایمان بود که میگفتند «تُبْنا وآمنّا» و نجات پیدا میکردند آنجا جای ایمان نیست لذا از او به عنوان یوم عقیم ذکر کرده است
درک حاکمیت الهی بر مُلک و ملکوت در آخرت
خیلی از مطالب عمیق برای انسان روشن میشود یکی از آن مطالب این است که ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ این ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ که آیهٴ بعد است یعنی آیهٴ 56 معنایش این نیست که در قیامت قدرت مدیریت برای خداست بلکه در قیامت ظاهر میشود که ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ از یک سو، ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ از سوی دیگر، مُلک به دست خدایی است که از اسمای حسنای او تبارک است، ملکوت به دست خدایی است که از اسمای او سبحان است، سبحان مناسب با ملکوت است، تبارک مناسب با مُلک است چه در دنیا چه در آخرت، منتها مردان الهی، مؤمنان این را هم در دنیا میفهمند هم در آخرت، غیر مؤمن در دنیا نمیفهمد و در آخرت میفهمد که ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ آنجا که گفته شد ﴿لاَ تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً﴾ یا ﴿وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ اینها همه ظرفِ ظهور این توحید الهی است نه ظرف حدوث اینها نه اینکه امروز کار به دست دیگران است فردا دست خدا یا امروز قدری کار دست خداست قدری دست دیگران فردا فقط دست خداست اینچنین نیست «والأمر فی الدنیا و البرزخ و القیامة بید الله سبحانه و تعالیٰ» همه مأموران الهیاند.
کیفیت تعذیب و ابتلای الهی پس از اتمام حجت
اما دربارهٴ عذابها، عذابها هم چند قسم است اگر خدای سبحان بخواهد کسی را عذاب بکند بعد از اِتمام حجّت عذاب میکند اما ابتلا غیر از عذاب است یک مطلب است که فرمود: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ﴾ اینها ابتلاست تا کسی که صابر است اجر خودش را بیابد تا کسی که صابر نیست از اجر محروم باشد این یک. مطلب دوم مسئلهٴ تَعذیب است خدای سبحان اگر بخواهد عذاب بکند تنها مسئلهٴ قوم نوح نیست چون نوح به ذات اقدس الهی عرض کرد که پروردگارا! ﴿وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ اینها دیگر اهل اصلاح و هدایت نیستند بچههای اینها هم کافر خواهند بود خدای سبحان عذاب را فرستاد خب، طبق آن روایتی که در عللالشرایع هست جریان طوفان عالَمی و جهانی بود آیا در سراسر عالَم همه عَقیم شدند یا همان منطقهای که وجود مبارک نوح به سر میبرد عقیم شدند تا چهل سال کسی بچه پیدا نکرد. دلیلی طبق آن روایت و مانند آن نداریم که تمام مردم روی زمین عَقیم شدند در ظرف چهل سال هیچ کس بچهای به بار نیاورد برای اینکه طوفان نوح میخواهد بیاید به حیات آنها خاتمه بدهد این یکی، و ثانیاً بسیاری از عذابهایی که آمده ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ به عمر همهٴ اینها خاتمه داد در حالی که بچه و غیر بچه در آن بودند فرمود: ﴿کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ﴾ بچه و غیر بچه در آن بودند.
ناتوانی بشر در جلوگیری از سخط و عذ اب الهی
مطلب بعدی آن است که هرگز جلوی عذاب الهی را نمیشود گرفت که خدا فرمود ﴿مَا لَهُ مِن دَافِعٍ﴾ اگر کسی، ملّتی، امّتی، جمعیتی مورد سَخط الهی قرار گرفت بعد از اتمام حجّت با پیشرفت علم هرگز نمیشود جلوی عذاب الهی را گرفت بعد فرمود: ﴿ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا﴾ الآن میبینید اینها در ژاپن یا غیر ژاپن به فکر این هستند که «به زیر آورند چرخ نیلوفری را» به زعم خودشان اما یک مختصر تکانی این زمین خورد در حدّ نُه ریشتر، اصلاً نُه ریشتر نسبت به ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا﴾ قابل قیاس نیست این نُه ریشتر میبینید عدّهای را خاک کرده خب اینها که سالیان متمادی نه خدایی نه قیامتی نه پیغمبری نه اهل بیتی هیچی را نمیشناسند چه توقّعی است که اینها مشمول رحمت الهی باشند این همه نعمت را خدا به اینها داده اینها یا ملحدند یا بتپرست، بنابراین بچهها هم که به دنیا بیایند از همین قبیلاند الآن دیگر با بودِ این انقلاب اسلامی و ظهور اسلامی و پیامهای اسلامی و کتابهای اسلامی کسی نمیتواند بگوید حجّت خدا بر من تمام نیست اصلاً اینها را افسانه میدانند وقتی افسانه میدانند خب اگر اینچنین شد به همان گرفتاریها مبتلا میشوند دیگر فرمود: ﴿وَکَأَیِّن مِن قَرْیَةٍ أمْلیتُ لَها وَهِیَ ظَالِمَةٌ﴾ این طور نیست که حالا خدایی که ﴿أرْحَمُ الرَّاحِمین﴾ است همهٴ نعمت را به اینها داده اینها هم هر کاری دستشان برآمد یا الحاد یا کفر کردند و میکنند، هیچ چیزی برای آنها ارزانتر از مبارزه با دین نیست شما میبینید بالأخره الآن آنچه در خاورمیانه میگذرد در مرئا و منظر همهٴ اینهاست مسئول سازمان ملل هم از همینهاست اینها میبینند مرتّب جوانها را دارند میکُشند مردان را میکشند زنها را دارند میکشند کودکان را دارند میکشند هیچ کس تکان نمیخورد خب این جریان قذافی است آن جریان امام موسای صدر است(حفظه الله و سلّمه الله) هیچ کس تکان نخورده قیام نکرده که از زندان آزاد کند از وضعش باخبر باشد خب چه توقّعی داریم ذات اقدس الهی در همین آیات فرمود: ﴿فَکَأَیِّن مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ﴾ ده سال، بیست سال، صد سال، پانصد سال به اینها مهلت داد همهٴ امکانات را به اینها داد اینها یا ملحدند یا بتپرست اصلاً هیچ به این فکر نیستند که مرگ چیست خیال میکنند مُردن، پوسیدن است و دیگر هیچ خب همهٴ امکانات را اینها دارند اینها حتی لساناً این کار را ابطال نکردند محکوم هم نکردند یک اعتراض قولی هم نکردند که چرا این طور شما نسلکُشی میکنید هیچ فرقی هم بین اینها و آن سلاطین حجاز و سلاطین اردن و امثال ذلک نیست فرقی نمیکند اینکه امام فرمود اسلامِ آمریکایی یعنی همین دیگر، بنابراین اینها یا ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ هستند یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ اگر یک وقت عذاب الهی آمده برابر همین آیات است او که ﴿أرْحَمُ الرَّاحِمین﴾ است اما هیچ کسی را بدون بیّنه عذاب نمیکند این بیّنات الهی است از این بیّنات روشن نیست.
پرسش:...
پاسخ: به چه کسی کمک نکنیم؟
پرسش:...
پاسخ: چرا، ما کمک بکنیم برای اینکه اینها هدایت بشوند که اسلام میگوید به نجات کافر هم بشتاب این یک راه تبلیغی است اگر آنها بفهمند که دین میگوید اگر کسی دارد غرق میشود نجاتش بده ولو کافر باشد منتها نمیفهمند باید بفهمد چون جهلِ به اختیار یا سوء به اختیار «لا ینافی الاختیار» اما آنچه که الآن بر ما لازم است و خطّ مقدم است یاری کردن همین عزیزان عربستان است، جریان بحرین است، جریان لیبی است در کشورهای اسلامی است چه اینها که «یا للمسلمین» میگویند، «الله اکبر» میگویند، «سبحان الله» میگویند، دعای فرج میخوانند اینها را جهان اسلام باید یاری بکند دیگر. غرض این است که هیچ کسی را خدای سبحان بدون اتمام حجّت عذاب نمیکند اگر یک وقت عدّهای بدون حجّت آسیب دیدند این ابتلاست و خدای سبحان جبران میکند. همهٴ بحثها هر ثوابی که دارد برای اهل بیت(علیهم السلام) است امروز مخصوصاً ثواب نثار روح مطهّر کریمهٴ اهل بیت فاطمهٴ معصومه(صلوات الله و سلامه علیها) است ولی این را ما باید بدانیم که درس و بحث ثوابش کمتر از تعطیلی نیست. کسی تعطیل میکند و کاری هم انجام نمیدهد کسی میرود پای بحث قرآن میگوید خدایا این را قبول کن ثوابش را نثار روح مطهّر کریمهٴ اهل بیت بکن هر تعطیلی معادل تحصیل نیست این باید جزء مسائل روشن فرهنگی حوزه باشد ـ انشاءالله ـ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است