- 327
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه بیست و هشتم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه بیست و هشتم، سال 1386
«إلهی تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ آلائِکَ شُکْرِی، وَتضائَلَ فی جَنْبِ إکْرامِکَ إیَّایَ ثَنائی وَنَشْرِی»، در این فراز توجه میکنیم به اینکه شکر انسان نسبت به نعمتهای بیکران الهی خیلی حقیر و ناچیز است. هر قدر که این شکر از نظر کمیت زیاد و از نظر کیفیت عالی باشد، در مقابل نعمتهای عظیم الهی چیزی به حساب نمیآید. این مناجات سپس روی بعضی از نعمتهای مخصوص تکیه میکند. ما معمولاً وقتی یاد نعمتهای خدا میافتیم، همین نعمتهای مادی و دنیوی منظورمان است؛ خوردنیها، آشامیدنیها، موقعیت اجتماعی و چیزهایی از این قبیل. اما از نعمتهای معنوی غافلیم که خیلی ارزشمندتر از اینها است. عبارت این است: «جَلَّلَتْنی نِعَمُکَ مِنْ أنْوارِ الإِیمانِ حُلَلاً»، جملههای بسیار زیبای ادبی است و دارای تشبیهات و استعارات بسیار لطیف. ترجمهاش این است که پروردگارا نعمتهای تو آنقدر زیاد است که این نعمتها جامههای زیبایی از نور ایمان بر قامت من پوشانده است. نمیفرماید که اینها باعث حیات و التذاذ و برطرف شدن نیازهای مادی من شده است، میگوید نعمتهای تو آنچنان زیاد است که از انوار ایمان جامههای زیبایی بر تن من پوشانده. «وَضَرَبَتْ عَلَیَّ لَطائِفُ بِرِّکَ مِنَ الْعِزِّ کلَلاً»؛ و آن احسانهای لطیف تو باعث این شده که گلهایی بر سر من بزند. شاید عین تعبیری باشد که ما در فارسی میگوییم «چه گلی به سر فلانی زدهای. وقتی به کسی احترام میکنند میگویند «گل به سرش زدند». پیشترها وقتی هودجی درست میکردند، بالای هودج منگولهای از گل میزدند که زیبا بشود، این را میگویند «کلّه»؛ و جمعش میشود کلَل. گاهی به تاج هم اطلاق میشود. در فراز بعدی دو تعبیر دیگر هم شبیه این هست؛ گردن آویزهایی بر گردن من آویخته و زیورآلاتی بر گردن من که اینها دیگر ثابت است و از بین نمیرود. از میان همهی نعمتها کرامتهای الهی و چیزهایی که موجب ایمان و عزت الهی میشود تکیه فرموده است.
ابتدا شاید به نظر برسد که تعبیرات نور ایمان، که بر گردن میاندازند و طوقی از زینتآلات که بر گردن شخص میبندند، صرفاً ادبی، استعاری یا کنایی و برای زیبایی است، ولی احتمال دارد که مطلب، فوق اینها باشد. این احتمال مبتنی بر این مسئله است که ما اجمالاً میدانیم به حسب نظر قرآن کریم و روایات که با مسائل دیگری هم تأیید میشود؛ غیر از این صورتهایی که ما در عالم با این چشم ظاهری میبینیم، اشیاء صورتهایی باطنی هم دارند. چیزهایی است که خیلی ما در ظاهر زیبا میبینیم اما صورت باطنیاش زیبا نیست، و برعکس، بعضی چیزها هست که در اینجا ما تاریک میبینیم اما آنها که چشم باطنی دارند نورانی میبینند. نمونههایی در آیات و روایات داریم و برای همهی اینها تأویلاتی کردهاند که اینها یک نوع تشبیه است؛ ولی وقتی انسان خوب ملاحظه میکند میبیند بیش از تشبیه است.
در موردِ دو گناه، قرآن کریم میفرماید کسانی که این گناهها را مرتکب شوند و در ازایش چیزی بخورند، در شکمشان آتش میروید. یکی در مورد اموال ایتام است، کسی که مال یتیم را میخورد؛ «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِـمْ ؛ ناراً». یکی هم در مورد کسانی که حقایق دین را به خاطر منافع دنیوی کتمان میکنند؛ «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ»؛ حالا من مؤیداتش را نمیخواهم عرض کنم که کسانی ادعا میکنند دیدهاند. من فقط به قرآن تمسک میکنم و به داستانها و مکاشفات کاری ندارم. در مورد غیبت هم میفرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً»
«إلهی تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ آلائِکَ شُکْرِی، وَتضائَلَ فی جَنْبِ إکْرامِکَ إیَّایَ ثَنائی وَنَشْرِی»، در این فراز توجه میکنیم به اینکه شکر انسان نسبت به نعمتهای بیکران الهی خیلی حقیر و ناچیز است. هر قدر که این شکر از نظر کمیت زیاد و از نظر کیفیت عالی باشد، در مقابل نعمتهای عظیم الهی چیزی به حساب نمیآید. این مناجات سپس روی بعضی از نعمتهای مخصوص تکیه میکند. ما معمولاً وقتی یاد نعمتهای خدا میافتیم، همین نعمتهای مادی و دنیوی منظورمان است؛ خوردنیها، آشامیدنیها، موقعیت اجتماعی و چیزهایی از این قبیل. اما از نعمتهای معنوی غافلیم که خیلی ارزشمندتر از اینها است. عبارت این است: «جَلَّلَتْنی نِعَمُکَ مِنْ أنْوارِ الإِیمانِ حُلَلاً»، جملههای بسیار زیبای ادبی است و دارای تشبیهات و استعارات بسیار لطیف. ترجمهاش این است که پروردگارا نعمتهای تو آنقدر زیاد است که این نعمتها جامههای زیبایی از نور ایمان بر قامت من پوشانده است. نمیفرماید که اینها باعث حیات و التذاذ و برطرف شدن نیازهای مادی من شده است، میگوید نعمتهای تو آنچنان زیاد است که از انوار ایمان جامههای زیبایی بر تن من پوشانده. «وَضَرَبَتْ عَلَیَّ لَطائِفُ بِرِّکَ مِنَ الْعِزِّ کلَلاً»؛ و آن احسانهای لطیف تو باعث این شده که گلهایی بر سر من بزند. شاید عین تعبیری باشد که ما در فارسی میگوییم «چه گلی به سر فلانی زدهای. وقتی به کسی احترام میکنند میگویند «گل به سرش زدند». پیشترها وقتی هودجی درست میکردند، بالای هودج منگولهای از گل میزدند که زیبا بشود، این را میگویند «کلّه»؛ و جمعش میشود کلَل. گاهی به تاج هم اطلاق میشود. در فراز بعدی دو تعبیر دیگر هم شبیه این هست؛ گردن آویزهایی بر گردن من آویخته و زیورآلاتی بر گردن من که اینها دیگر ثابت است و از بین نمیرود. از میان همهی نعمتها کرامتهای الهی و چیزهایی که موجب ایمان و عزت الهی میشود تکیه فرموده است.
ابتدا شاید به نظر برسد که تعبیرات نور ایمان، که بر گردن میاندازند و طوقی از زینتآلات که بر گردن شخص میبندند، صرفاً ادبی، استعاری یا کنایی و برای زیبایی است، ولی احتمال دارد که مطلب، فوق اینها باشد. این احتمال مبتنی بر این مسئله است که ما اجمالاً میدانیم به حسب نظر قرآن کریم و روایات که با مسائل دیگری هم تأیید میشود؛ غیر از این صورتهایی که ما در عالم با این چشم ظاهری میبینیم، اشیاء صورتهایی باطنی هم دارند. چیزهایی است که خیلی ما در ظاهر زیبا میبینیم اما صورت باطنیاش زیبا نیست، و برعکس، بعضی چیزها هست که در اینجا ما تاریک میبینیم اما آنها که چشم باطنی دارند نورانی میبینند. نمونههایی در آیات و روایات داریم و برای همهی اینها تأویلاتی کردهاند که اینها یک نوع تشبیه است؛ ولی وقتی انسان خوب ملاحظه میکند میبیند بیش از تشبیه است.
در موردِ دو گناه، قرآن کریم میفرماید کسانی که این گناهها را مرتکب شوند و در ازایش چیزی بخورند، در شکمشان آتش میروید. یکی در مورد اموال ایتام است، کسی که مال یتیم را میخورد؛ «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِـمْ ؛ ناراً». یکی هم در مورد کسانی که حقایق دین را به خاطر منافع دنیوی کتمان میکنند؛ «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ»؛ حالا من مؤیداتش را نمیخواهم عرض کنم که کسانی ادعا میکنند دیدهاند. من فقط به قرآن تمسک میکنم و به داستانها و مکاشفات کاری ندارم. در مورد غیبت هم میفرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً»
تاکنون نظری ثبت نشده است