display result search
منو
تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام، 7

تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام، 7

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 2 دریافت شده
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام» جلسه هفتم: هوای نفس مذموم یا مطلوب؟، سال 1394

نتیجه بحث‌های پیشین این شد که در انسان عاملی به نام هوای نفس وجود دارد که او را به کارهای ناروا وادار می‌کند. هم‌چنین در کنار این عامل، جاذبه‌های دنیا و شیطان متمم و مکمل این تأثیر هستند. گفتیم که این مثلث عامل انجام گناه، کارهای خلاف، انحراف و سقوط می‌شود و عامل اصلی هوای نفس است، دنیا متعلَّق این هواست و شیطان تقویت کننده این عامل. اما از آن‌جا که درباره هر یک از این سه مفهوم ابهام‌هایی وجود دارد، جا دارد مقداری درباره پرسش‌هایی که در مورد هر یک از این سه عامل مطرح است، صحبت کنیم.
ظاهراً واژه هوای نفس از اختراعات قرآن است. در کلمات پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ و ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، و از جمله در نهج‌البلاغه درباره این واژه مکرر مطالبی ذکر شده است. اما باز درباره این واژه پرسش‌هایی مطرح است. این وا‌ژه از ترکیب دو کلمه هوا و نفس تشکیل شده است. آیا خود این واژه معنای ارزشی منفی دارد و از خود این کلمه برمی‌آید که مصادیقش بد و زشت است، یا این واژه دلالتی بر این معنا ندارد و قرائن خارجی و عرف خاص است که معنای ارزشی منفی را در این واژه اشراب می‌کند؟ توضیح این‌که بسیاری از واژه‌هاست که در اصل لغت هیچ دلالتی بر خوبی، بدی، زشتی یا زیبایی ندارد، اما گاهی به‌واسطه مضاف‌الیه یا موصوفی بار منفی یا مثبت پیدا می‌کند. مثلا کلمه ترس دلالتی بر این‌که چیز خوب یا بدی است، ندارد و از این‌روست که برای مثال، خوف از خدا و عذاب جهنم مطلوب و خوف از مذمت و بدگویی مردم نامطلوب است. اگر در گفت‌وگوهای روزانه‌تان دقت‌ کنید، مثال‌های بسیاری برای این نوع کلمات پیدا می‌کنید و متوجه می‌شوید که بسیاری از کلمه‌هاست که به تنهایی بار ارزشی ندارند. در جایی که مضاف‌الیه یا موصوفی برای این کلمه‌ها ذکر شود و روشن شود که ارزش مثبت یا منفی دارند، در فهم معنا نیز مشکلی ایجاد نمی‌شود. ولی در بعضی زبان‌ها به‌خصوص در زبان عربی یک ویژگی هست که در زبان‌های دیگر کمتر است و آن این است که گاهی صفتی ذکر می‌شود ولی موصوف آن حذف می‌شود. گاهی اصلا موصوف فراموش می‌شود و وقتی این صفت را ذکر می‌کنند، کسی توجه ندارد که موصوفش چه بوده است. مثال معروف آن دو کلمه «حسنه» و «سیئه» است. ادبا می‌گویند موصوف این دو کلمه محذوف است و در اصل «الخصلة الحسنه» و «الخصلة السیئه» بوده است.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:00

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن