- 956
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟، فصل دوم، جلسه بیست و سوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟»، فصل دوم، جلسه بیست و سوم، سال 1402
«کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا»؛ موضوع بسیار دامنهداری است، هم بعنوان یک مورد مطالعه برای موارد مشابه، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، برای حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها، برای معارف اسلامی، برای موضوعات اجتماعی، برای موضوع ولایت فقیه، برای موضوع مرجعیت شیعه، برای موضوع قرآن کریم، و عناوین مهم دیگری، میتواند برای مواجهه ایده بدهد، و از طرفی ظرفیت فراوانی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و عظمت حضرت برای هدایت عالم، مسلمین و شیعیان دارد.
ما باید تصویر ذهنیمان را رصد کنیم که از کدام روایت، کدام جمعبندی به این رسیدهایم؟ گاهی یک جملهی روضه، گاهی یک گزارهی مدح، تصویر ما را تغییر میدهد. انسان باید در این موضوع خیلی احتیاط کند که چشم و گوش و حواس خودش را در اختیار چه کسی قرار میدهد.
در مقام مدح، در مقام نقل روضه، گوینده در مقامِ نقّالی است نه در مقامِ تحلیل. قرار نیست ما حلقههای اصلی اعتقادی را بر این بنا کنیم. اگر ما میخواستیم عقیدهی خود را بر اساس نقّالی بگذاریم، وضع ما تفاوت پیدا میکرد.
اگر شما برای اعتقاد خودتان به یک روضهخوان تکیه میکنید، اگر قرار است روضه را مبنای اعتقاد قرار بدهید، باید حتماً پای روضهی یک مجتهدِ روضه بروید، آن هم مجتهدِ روضهای که مبنای او بیانِ حقیقتِ اثباتشده باشد، نه نقل.
گاهی شما میبینید که در صدا و سیما میگویند «به گزارش یک شاهد عینی: …»، اصلاً معلوم نیست این «شاهد عینی» کیست، این یک نقل در کنار سایر نقلهاست.
اصلاً روضهخوان به دنبال این است که شما را به مصیبتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتقل کند، برای شما مهم نیست که اینجا چوب زدهاند یا سنگ، اهانت کردهاند یا حرف دیگری زدند، وقتی شما به مظلومیت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتقل میشوید گریه میکنید، اصلاً ممکن است فردا بجای اینکه روضه بخوانند یک طفلی به آغوش بگیرند، این طفل که آن طفل نیست، این مظلومیت به شما منتقل میشود و گریه میکنید.
مبنای روضهخوان این نیست که بخواهد حقایق اثباتشده بگوید، این یک نوع کارِ هنری است. البته توجّه بفرمایید که نمیگوید ریشه در واقع ندارد، اما باید بدانیم کجا استفاده میکنیم.
اگر قرار باشد ما دین خود را از روضهها بگیریم، آنوقت دیگر نمیشود پای هر روضهای نشست.
«کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا»؛ موضوع بسیار دامنهداری است، هم بعنوان یک مورد مطالعه برای موارد مشابه، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، برای حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها، برای معارف اسلامی، برای موضوعات اجتماعی، برای موضوع ولایت فقیه، برای موضوع مرجعیت شیعه، برای موضوع قرآن کریم، و عناوین مهم دیگری، میتواند برای مواجهه ایده بدهد، و از طرفی ظرفیت فراوانی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و عظمت حضرت برای هدایت عالم، مسلمین و شیعیان دارد.
ما باید تصویر ذهنیمان را رصد کنیم که از کدام روایت، کدام جمعبندی به این رسیدهایم؟ گاهی یک جملهی روضه، گاهی یک گزارهی مدح، تصویر ما را تغییر میدهد. انسان باید در این موضوع خیلی احتیاط کند که چشم و گوش و حواس خودش را در اختیار چه کسی قرار میدهد.
در مقام مدح، در مقام نقل روضه، گوینده در مقامِ نقّالی است نه در مقامِ تحلیل. قرار نیست ما حلقههای اصلی اعتقادی را بر این بنا کنیم. اگر ما میخواستیم عقیدهی خود را بر اساس نقّالی بگذاریم، وضع ما تفاوت پیدا میکرد.
اگر شما برای اعتقاد خودتان به یک روضهخوان تکیه میکنید، اگر قرار است روضه را مبنای اعتقاد قرار بدهید، باید حتماً پای روضهی یک مجتهدِ روضه بروید، آن هم مجتهدِ روضهای که مبنای او بیانِ حقیقتِ اثباتشده باشد، نه نقل.
گاهی شما میبینید که در صدا و سیما میگویند «به گزارش یک شاهد عینی: …»، اصلاً معلوم نیست این «شاهد عینی» کیست، این یک نقل در کنار سایر نقلهاست.
اصلاً روضهخوان به دنبال این است که شما را به مصیبتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتقل کند، برای شما مهم نیست که اینجا چوب زدهاند یا سنگ، اهانت کردهاند یا حرف دیگری زدند، وقتی شما به مظلومیت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتقل میشوید گریه میکنید، اصلاً ممکن است فردا بجای اینکه روضه بخوانند یک طفلی به آغوش بگیرند، این طفل که آن طفل نیست، این مظلومیت به شما منتقل میشود و گریه میکنید.
مبنای روضهخوان این نیست که بخواهد حقایق اثباتشده بگوید، این یک نوع کارِ هنری است. البته توجّه بفرمایید که نمیگوید ریشه در واقع ندارد، اما باید بدانیم کجا استفاده میکنیم.
اگر قرار باشد ما دین خود را از روضهها بگیریم، آنوقت دیگر نمیشود پای هر روضهای نشست.
کاربر مهمان
کاربر مهمان