display result search
منو
تفسیر آیات 18 تا 22 سوره انفال

تفسیر آیات 18 تا 22 سوره انفال

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 21 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 18 تا 22 سوره انفال":

نظم سورهٴ مبارکهٴ انفال این بود که اطاعت از خدا و اطاعت از رسول (ص) را محور قرار داد
در نبرد با کفار استقامت کنید و اگر کسی اعراض کرده است گرفتار غضب خدا می شود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ ٭ إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ وَ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ ٭ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ ٭ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ ٭ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ﴾

نظم سورهٴ مبارکهٴ انفال تاکنون به این صورت بود اول فرمود: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَنْفالِ قُلِ اْلأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ که اطاعت از خدا و اطاعت از رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را محور قرار داد و احکام را زیر مجموعه این عنصرهای محوری بازگو فرمود این بخش که به پایان می‌رسد بخش دوم شروع می‌شود که آیه بیستم از همین بخش دوم خواهد بود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ تا پایان این مجموعه پس آن مجموعه اول که ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ بود تا آیه بیستم یک مجموعه به پایان می‌رسد و آیه بیستم که ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ است سر فصل مجموعه دوم است این یک مطلب.
مطلب دوم آن است که همان مجموعه اول که 20 آیه اول سوره انفال را تشکیل می‌دهد و سر فصل‌اش هم اطاعت از خدا و پیغمبر است نتیجه مثبت و منفی اطاعت و تمرد را ذکر می‌کند یعنی بعد از اینکه احکام اطاعت از خدا و رسول را ذکر فرمود و ثمره تمرد از خدا و پیغمبر را هم ذکر فرمود آنگاه در آیه سیزدهم دلیل این خطر متمردان را چنین ذکر می‌کند می‌فرماید ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این صغرای قیاس ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ این کبری قیاس است آن وقت آن نتیجه مطوی است خدا نسبت به اینها شدید العقاب است این نتیجه‌اش لذا فرمود ﴿ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ﴾ که نتیجه است در حقیقت ﴿وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾ این بخش که زیر مجموعه فصل اول است به پایان رسید دوباره جریان مؤمنین را ذکر می‌کند احکام ایمانی را ذکر می‌کند فرمود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ اْلأَدْبارَ﴾ در قبال این گروه که مؤمنین‌اند کفار قرار دارند و خطر کفار را هم بازگو می‌کند کیفری که برای کفار مقرر فرمود که ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ این را بازگو می‌کند آنگاه دلیل مسئله را مستقلاً ذکر می‌کند فرمود: ﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ﴾ خب پس سرفصل بخش اول اطاعت خدا و پیامبر است مؤمنینی که مطیع‌اند آنها را بازگو می‌کند کفاری که متمردند آنها را بازگو می‌کند خیری که به مؤمنین می‌رسد گوشزد می‌کند ضرری که به کفار می‌رسد آن را بازگو می‌کند دلیل مسئله را هم در آیه ١٣ ذکر می‌کند که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ بعد از ذکر آن صغرا و این کبرا نتیجه را در آیه ١٤ ذکر می‌کند که ﴿ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾ بعد در همین زیر مجموعه فصل اول مؤمنین را مخاطب قرار می‌دهد که در نبرد با کفار استقامت کنید و اگر کسی اعراض کرده است گرفتار غضب خدا می‌شود و نتیجه استقامت پیروزی است و کیفر ترس هم دامنگیر کفاری است که در برابر شما ایستادند بعد از ذکر این قسمت آن وقت برهان مسئله را در آیه ١٨ بازگو می‌کند فرمود ﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ﴾ این ﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ﴾ به منزله آیه ١٣ است که فرمود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ چون آنها در شقاق با خدا و پیامبر بودند گرفتار عقاب شدید شدند اینجا هم فرمود چون آنها کیدی کردند در مقابل ایمان مؤمنان خدا کید اینها را سست کرده است.
آنگاه به کفار خطاب می‌کند که ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ این نظم برای آن است که روشن بشود که این ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا﴾ خطاب تحکم‌آمیزی به کفار است در این که مخاطب این ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا﴾ چه گروهی‌اند؟ سه قول در بین اصحاب تفسیر است قول اول که قول بسیاری از مفسران است این است که این ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا﴾ خطاب به کفار است تحکماً قول دیگر که برخی آن را پذیرفته‌اند که قول کثیر است نه اکثر این است که این خطاب به مؤمنین است گروهی هم از اهل تفسیر فقط به نقل این دو قول اکتفا کرده‌اند خودشان در مسئله متوقف‌اند مطلبی ارائه نکردند لکن این نظم طبیعی که اشاره شد نشان می‌دهد که این ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا﴾ خطاب به کفار است تحکماً ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا﴾ شما اگر چنانچه از بتهایی که در بتکده‌های عمومی بود و همچنین از بتهایی که در بتکده‌های خصوصی شما بود و آنها را شفیع قرار دادید به خدا گفتید خدایا آنکه حق است آن را نصرت بده اگر استفتاح کردید فتح آمده پیروزی آمده شما گفتید خدایا هر که حق است آن را تأیید کن ما هم مسلمین را تأیید کردیم که این حق است بعد می‌فرماید ﴿وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ ما شما را نهی کردیم از شرک از مشاقه با اسلام و مسلمین از مشاقه با خدا و پیامبر از تمرد در برابر وحی نهی کردیم شما اگر متناهی و منتهی بشوید نهی پذیر بشوید برای شما خیر است این تعبیر ﴿فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ یا این خیر افعل تعیین است پس آن قبلاً آنچه داشتید شر و ضرر بود و تنها این خیر است یا اگر افعل تفضیل باشد براساس تحکم و استهزاء است یعنی برفرض آن مبنای شما و آن مکتب شما خوب باشد این اسلام بهتر از اوست اگر آن خوب باشد وحی الهی بهتر از اوست اطاعت از وحی الهی بهتر از اوست پس این خیر یا افعل تعیین است کما هو الحق یا اگر افضل تفضیل باشد براساس تحکم است.
مطلب دیگر آن است که گاهی مقابل انتها را ذکر می‌کند به لفظ گاهی مقابل‌اش را به لفظ ذکر نمی‌کند بلکه مقابل او را به معنا ذکر می‌کند این یک سطر در حقیقت بیان حکم نهی پذیری است و عدم نهی پذیری است فرمود ﴿وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ به جای اینکه بفرماید ﴿إِنْ لم تَنْتَهُوا﴾ فرمود ﴿إِنْ تَعُودُوا﴾ گاهی می‌گویند ﴿إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ و إِنْ لم تَنْتَهُوا﴾ فهو کذا گاهی این لم تنتهوا را بازگو نمی‌کنند معادل‌اش را که عود به آن رذائل مکتبی گذشته است آن را ذکر می‌کنند پس این ﴿وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ ضلع مقابل ﴿إِنْ تَنْتَهُوا﴾ است ﴿إِنْ تَنْتَهُوا﴾ فهو کذا ﴿إِنْ لم تَنْتَهُوا﴾ فهو کذا ﴿و إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا﴾ یعنی ﴿إِنْ لم تَنْتَهُوا﴾ بلکه برگردید به آن مکتب قبلیتان نه دوباره بخواهید جنگی آغاز کنید ما هم رحمت خاصه خود را به مؤمنین می‌دهیم و کیفر و شدید العقابه خود را به شما می‌دهیم وضع همین است که دیدید ﴿وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ﴾ شما در جنگ بدر تقریباً سه برابر مسلمانها بودید از نظر رقم نظامی و چندین برابر آنها بودید از نظر مصالح جنگی و نظامی این فئه شما این جمعیت شما این کثرت شما کثرت عده و عُده در جنگ بدر که بی‌اثر بود در جنگهای دیگری هم اگر علیه مسلمانها تحمیل بکنید بی‌اثر است با نفی تأکیدی ذکر فرمود ﴿وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ﴾ این نکره درسیاق نفی به عنوان شیئاً عموم‌اش هر دو بخش را شامل می‌شود برای شما چیزی سودآور نیست نه در جلب خیر نه در دفع شر نه تنها پیروز نمی‌شوید بلکه جلوی شکست را هم نمی‌توانید بگیرید یک وقتی کثرت نافع است که انسان را پیروز می‌کند یک وقتی کثرت نافع است که اگر انسان را پیروز نکرد لااقل از خطر هزیمت و شکست نجات می‌دهد این نکره در سیاق نفی هر دو را نفی می‌کند یعنی این کثرت شما نه تنها سودآور نیست بلکه جلوی ضرر را نمی‌گیرد ﴿وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ﴾ این بخش تمام شد.
پرسش: ...
پاسخ: بله؟ ﴿وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً﴾ این شیئاً نکره است در سیاق نفی.
پرسش: ...
پاسخ: نه چون اگر مؤمنین باشد که همیشه در این جنگ فیض الهی متوجه آنها بود.
پرسش: ...
پاسخ: نسبت در آینده چون فعل مضارع هم هست در آینده هر چند کسی را حالا شما بگویید که ما نیروهایمان دو قسم شد یک قسم در تحت فرمان اباسفیان کالای تجاری را از شام به مکه آوردند بخش دیگر در تحت سرپرستی اباجهل به عنوان نیروی نظامی و مهاجم از مکه آمدند بیرون حالا اگر بروید آن کالای عیر شما آن مال التجاره شما که به رهبری آن سرپرستی اباسفیان بود آن نیروها را هم جمع بکنید نیروهای دیگر را هم اضافه بکنید باز هم ﴿لَنْ تُغْنِیَ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: آنکه تمام شد آن تتمه بحث تمام شد این ذلکم سرفصل جدیدی است در همان زیرمجموعه فصل اول یعنی فصل اول به سه قسم تقسیم شد سرفصل‌اش این است که ﴿و أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ آنگاه زیرمجموعه این را بازگو کرد سود مؤمنان را و خطر که دامنگیر کفار شد بازگو فرمود آن وقت برهان مسئله را در آیه ١٣ و ١٤ ذکر کرد فرمود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این صغرا ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ این کبرا ﴿ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ﴾ این نتیجه بعد صدا فرمود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ خطاب به مؤمنین کرد حکمی را بیان فرمود در قبال مؤمنین کفارند پیروزی مؤمنین را ذکر کرد شکست و هزیمت کفار را بازگو کرد آن وقت دلیل مسئله را هم ذکر می‌کند فرمود ﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ﴾ همان طوری که آنجا بعد از تبیین مسئله تعلیل می‌کند فرمود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ اینجا هم دارد تحلیل می‌کند ﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ ٭ إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ﴾ تا آخر این خطاب عتاب آمیز به کفار که گذشت برای اینکه ارتباط با آینده را حفظ بکند و دلیلی هم برای گذشته باشد می‌فرماید سر هزیمت شما این است که خدا با شما نیست خدا با مؤمنین است ﴿وَ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ﴾ ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ مثل اینکه در آن بخش قبلی فرمود به اینکه ﴿ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾ ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ اْلأَدْبارَ﴾ این نظم طبیعی مثلث گونه‌ای است که در این فصل اول سورهٴ مبارکهٴ انفال تبیین می‌شود.
پرسش: ...
پاسخ: یک خطاب داریم یک اشاره اشاره می‌کند به آن ماجرا خطاب می‌کند به این گروه چون همه اینها مخاطب‌اند مثل آنجا که مخاطب پیغمبر است مورد اشاره جریان ذلک مرکب است از یک اسم اشاره و یک ضمیر ذا اشاره است اگر اشاره خواستیم به نزدیک بکنیم می‌گوییم هذا اول‌اش‌ ها می‌آوریم اگر به متوسط خواستیم اشاره بکنیم ذاک و اگر به دور خواستیم اشاره بکنیم می‌گوییم ذلک اما این کاف مخاطب است مثل اینکه ما با شما حرف می‌زنیم شما مخاطبید گاهی مشار الیه ما شیء نزدیک است گاهی متوسط است گاهی دور وقتی گفتیم هذا یا ذاک یا ذلک با شما داریم حرف می‌زنیم آن مشار الیه ما گاهی حاضر است گاهی به نحو دور حاضر است گاهی به نحو ابعد ما یک اشاره داریم یک خطاب آن کاف کاف خطاب است جزء اشاره نیست در محدوده اشاره نیست این ذای آن اشاره است خب مخاطب یا شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است یا امت اسلامی این تحلیل قضیه است می‌فرماید ذا لکم یعنی این جریانی که دیدید برای آن است که خدا کید کفار را وهن کرده سست کرده پایان‌اش برای اینکه به فصل بعدی ارتباط پیدا کند می‌فرماید ﴿وَ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ پس این ﴿ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ﴾ به منزله ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ است که تتمه تعلیل گذشته است این سه ضلع باعث شد که فصل اول به پایان برسد.
آنگاه فصل دوم سورهٴ مبارکهٴ انفال شروع می‌شود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ حرف جدیدی می‌خواهد درباره جهاد بگوید دیگر مربوط به قصه بدر نیست خب اینکه فرمود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این دیگر نظیر ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ اْلأَدْبارَ﴾ نیست چون آن زیرمجموعه ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ است که سر فصل فصل اول است این ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ سر فصل فصل دوم بحث است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾ فرمود مؤمنین مطیع خدا و پیامبر باشید نظیر آنچه در آیه اول سوره انفال فرمود ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ اینجا هم فرمود ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ در قبال امر به اطاعت نهی از اعراض فرمود ﴿وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُون﴾ گاهی مسئله تبلیغ را در کنار رهبری و امامت ذکر می‌کنند اینجا غیر از مسئله رسالت و تبلیغ مسئله رهبری و امامت هم مطرح است مسئله جبهه است مسئله جنگ است فرماندهی کل قوا بودن است نسل فرماندهان لشگر است و مانند آن آنجا به صورت جدا ذکر می‌کند می‌فرماید ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ که رسول را در قبال الله ذکر کرد یک بعد کبرای کلی را هم که ذکر می‌کند ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ دو و اینکه بما انه رسول یک احکام تبلیغی دارد بعد بما انه والی و ولی و امام حکم رهبری دارد در جنگ آن حرف آخر را آن حکم رهبری می‌زند نه صرف به بیان احکام کلی لذا شقاق الله و رسول هم در صغرای قیاس آمده هم در کبرای قیاس آمده اما در بخش‌هایی که سرفصل فصل دوم با او شروع می‌شود این است می‌فرماید ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این به نحو جامع مطرح است دیگر خصوصیت رهبری و خصوصیت تبلیغ جداگانه مطرح نیست جداگانه‌اش را بعداً در زیر زیرمجموعه این فصل دوم که الآن سرفصل‌اش شروع شده است ذکر می‌کند می‌فرماید رسول هرچه گفته است خواه به عنوان تبلیغ خواه به عنوان والی و ولی و رهبر و امام ذکر می‌کند چون به نحو جامع مطرح است لذا ضمیر را مفرد آورده است فرمود ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ﴾ نه عنهما چه اینکه در آیه ٢٤ همین سوره یعنی یک آیه دو سه آیه بعد دارد ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ﴾ اما ﴿إِذا دَعاکُمْ﴾ نه دعواکم تثنیه نیاورد هم در آیه ٢٤ فعل مفرد است هم در آیه ٢٠ ضمیر مفرد ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ﴾ نه عنهما آنجا هم یعنی آیه ٢٤ دارد ﴿اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ﴾ نه اذا دعواکم مفرد است نه تثنیه برای اینکه رسول بما انه جامع بالأخره هر چه دارد من الله هست خواه دستورهای رهبری خواه دستورهای تبلیغی دعوت‌های او هم چه دعوت‌های رهبری چه دعوت‌های تبلیغی من الله است لذا هم فعل را مفرد می‌آورند هم ضمیر را مفرد می‌آورند.
مطلب دیگر آن است که حالا این ضمیر مفرد به که برمی‌گردد و همچنین آن ضمیر مفردی که در فعل ماضی است آن به کی برمی‌گردد؟ این ﴿لا تَوَلَّوْا عَنْهُ﴾ که ضمیر متصل است به چی برمی‌گردد؟ آن هو که در دعاکم است که ضمیر منفصل است به چه کسی برمی‌گردد؟ بالأخره ضمیر مفرد به یک مرجع باید برگردد ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ﴾ این یکی این باید به رسول برگردد برای اینکه هم به او نزدیکتر است یک و هم اینکه بما انه رسول هر چه دارد من الله است اگر هر چه دارد من الله است و این مأمور اجرا است فرمود از او روی برنگردانید هم دعا که ضمیر فصل در اوست به نام هو به رسول برمی‌گردد و هم ضمیر متصل در عنه به رسول برمی‌گردد هم برای آنکه رسول نزدیکتر است به این ضمیر این ضمیر به مرجع نزدیکتر است آن مرجع به این ضمیر نزدیکتر است و هم اینکه رسول بما انه رسول هر چه دارد من الله است.
پرسش: ...
پاسخ: یعنی آن وقت تکرار می‌شود دو جمله آن وقت ما باید بگوییم دو جمله یعنی «أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْ الرسول و لا تولو عن الله» اینکه این جمله عطف بر آن جمله است عطف بر اطیعوا است اطیعوا و لا تولو.
پرسش: ...
پاسخ: خب آخر ما باید تقدیر بگیریم دیگر بگوییم ﴿وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ﴾ این جمله ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این یک جمله دیگر که منفی است عطف بر جمله مثبت است هر دو جمله انشایی است این خواهد بود ﴿وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ﴾ این عنه یا باید بگوییم عن کل واحد یا باید بگوییم «عن الرسول بما انه هو الله عن الله سبحانه و تعالی» اگر گفتیم ضمیر به این نزدیک برمی‌گردد وقتی هم به نزدیک برگشت یعنی به رسول رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم هرچه دارد براساس ﴿وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾ من الله است پس بنابراین حکم الله را نباید تولی کرد چون رسول از آن جهت که معصوم است که ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾ پس بنابراین هرچه می‌گوید من الله می‌گوید دیگر خب آن دعاکم هم همین طور است ﴿اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعا﴾ این رسول برای اینکه رسول ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾ هر چه می‌گوید من الله سبحانه و تعالی است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: هر چه که مربوط به دین است گر چه رو بحث‌های دیگر می‌شود گفت به این که انسان کامل که خلیفه حق است در همه امور براساس ﴿انَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ هر چه دارد من الله است ولی این بخش از آیات درباره رسول بما انه رسول حالا خواه جنبه امامت و ولایت و رهبری را داشته باشد که فرمانده کل قواست فرمانده لشگر تعیین می‌کند کجا بجنگید کجا نجنگید با چه کسی بجنگید با چه کسی نجنگید خواه احکام تبلیغی را بیان بکند که نماز مبطلاتی دارد ارکانی دارد مقدماتی دارد و مانند آن.
در جریان جنگ احد گرچه برخی از مجاهدین غفلت کردند و آن سنگر را رها کردند اما قداست آنها همچنان محفوظ است این چنین نیست که آنها قتیل فی سبیل الله الغنیمة باشند آنها قتیل فی سبیل الله‌اند منتهی فکر می‌کردند که کفار شکست خوردند و فرار کردند الآن دیگر پاسداری و مرزداری و سنگرداری واجب نیست غفلتی کردند و بعد هم که آنها حمله کردند اینها هم برای احیای کلمه حق مبارزه کردند و کشته شدند لذا شهید فی سبیل الله‌اند.
پرسش: ...
پاسخ: آن یک غفلتی است چون در شهادت که نه عصمت لازم است نه عدالت این چنین نیست که مجاهد باید معصوم یا عادل باشد که حالا اگر کسی _معاذ الله_ دو تا گناه دارد این عنوان شهید نداشته باشد اینکه دارد همه گناهانش با ریختن اولین قطره خون پاک می‌شود ناظر به همین است دیگر خب.
پرسش: ...
پاسخ: بالأخره اینها مطمئن بودند که آنها فرار کردند دارند می‌روند دیگر چون الحرب خدعته خب گاهی انسان مخدوع می‌شود فریب می‌خورد آنها به حسب ظاهر خودشان یک عده‌ای فرار کردند البته یک عده‌ای نشان دادند که دارند فرار می‌کنند این فرار است برای کر که کر بعد الفر است اینها هم فریب خوردند الحرب خدعته گاهی از این طرف الحرب خدعته گاهی هم از آن طرف الحرب خدعته.
پرسش: ...
پاسخ: خب اگر اهل کتابی ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ﴾ به وظیفه اسلامی عمل کردند و یا اهل جزیه بودند که قرآن از آنها به عظمت یاد می‌کند آنها هم فیض خاص خودشان را دارند کسی که متمرد نباشد از حکم پیغمبر آن فیض می‌برد البته درجه‌اش کمتر است.
پرسش: ...
پاسخ: خب آنها کسانی بودند که صواب شهید نداشتند وجود مبارک پیغمبر هم به آنها فرمود که شما الآن آمدید برای اینکه ما اسیر بگیریم اسیر را آزاد کنید پول بگیرید هدفتان این است آنها این است و بعضی‌ها هم هستند که اصلاً جز برای دنیا برای هدف دیگر نداشتند فهمیدند یک غنیمتی نصیبشان می‌شود این را از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند این یکی از افسرهای این جبهه کشته شد عده‌ای به پیش حضرت رسیدند که آیا ما تهنیت بگوییم یا تعزیت تهنیت بگوییم که یک جوانی را این چنین تربیت کردید که در راه خدا شهید شد یا تسلیت بگوییم فرمود که تسلیت بگویید عرض کردند چرا فرمود این به آن جایی نرسید که مرگ او جای تهنیت باشد «ان شمله التی اخذها من غنائم من خیبر قد تشتعل علیه نارا» این اصلاً برای همین آمده که چیزی جمع بکند آن شمله‌ای که بدون اجازه حکومت اسلامی تر غنائم خیبر گرفته الان در قبرش شعله ور «ان شمله التی اخذها من غنائم من خیبر قد تشتعل علیه نارا» ولی خب اگر کسی لاحیا کلمه الله آمده بعد از پیروزی هم یک سری از غنائم به دست او رسیده خود خدا فرمود این غنیمت مال شماست این خیر دنیا و خیر آخرت دارد این به نیت برمی‌گردد خب.
پرسش: ...
پاسخ: معلوم می‌شود که آن لاحیا کلمه الله نیامده دیگر این از همان اول آمده که غنیمتی گیرش بیاید لتکون ﴿کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا﴾ نیامده برای نصرت خدا و دین خدا نیامده آن که برای نصرت خدا و دین خدا آمده آن خیر دنیا و آخرت نصیبش می‌شود هم یا فاتح است یا بالاخره شهید ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ نصیب‌اش می‌شود اگر فاتح شد گذشته از اینکه این حسنه نصیب او شد غنیمت هم می‌برد بر او حلال و طیب و طاهر است این به نیت آن شخص برمی‌گردد بعد فرمود به اینکه ﴿وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾ شما حجت خدا بالغ شده حرفها را شنیدید وقتی که حرفها را شنیدید حجت خدا بالغ شده دیگر اعراض نکنید ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾ مبادا مثل کسانی باشید که می‌گویند سمعاً و طاعه ولی گوش نمی‌دهند ﴿وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾ نه یعنی گوش تیزی که نمی‌شنود یعنی گوش به حرف کسی نمی‌دهند که قبلاً هم نظیر «انک سمیع الدعا» گذشت فرمود اینها می‌گویند سمعاً ولی گوش به حرف ما نمی‌دهند گوش به حرف پیغمبر نمی‌دهند آنگاه این گروهی که گوش به حرف پیغمبر زمانشان گوش به حرف امام زمانشان چون وجود مبارک پیغمبر هم پیغمبر زمان بود هم امام زمان بود رهبر زمان بود ولی زمان بود هم پیغمبر زمان بود هم امام زمان بود همان امامی که وجود مبارک ابراهیم به آن معنا امام بود خب کسی که حرف امام زمان‌اش را پیغمبر زمان‌اش را گوش نمی‌دهد و علناً در برابر او می‌ایستد جزو ﴿شَرَّ الدَّوَابِّ﴾ است ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ﴾ قبلاً هم این بحث گذشت که قرآن کریم کر را مقدم بر گنگ ذکر می‌کند زیرا کودک حرف زدن را از راه گوش یاد می‌گیرد اگر کسی کر باشد که نمی‌تواند حرف بزند لال هم هست هر اصمی ابکم هم هست از راه گوش انسان حرف زدن را یاد می‌گیرد وقتی که گوش ناشنوا باشد ابکم هم هست پس هر اصمی ابکم هم هست از این صم بر بکم که صم جمع اصم است و بکم جمع ابکم مقدم شده است ولی برخی‌ها ممکن است که این مشکل را داشته باشند ولی فؤادشان که خدا فرمود ما برای سمع و بصر و فؤاد قرار دادیم حالا ممکن است کسی سمع و بصرش آسیب ببیند وقتی سمع‌اش آسیب دید قهراً ناطقه‌اش هم مصدوم است این اعضا و جوارح ظاهری را از دست بدهد از نظر جوارح مشکل داشته باشد ولی از نظر جوانح مشکل نداشته باشد عاقل باشد مثلاً این که می‌گویند در کتابهای فقهی اشاره اخرس است منزل عقد است همین است دیگر خب اخرست می‌تواند مهمترین عقدها را در اسلام جاری کند عقد او هم عقد قولی است نه عقد فعلی یک وقت است چیزی می‌خرند چیزی می‌فروشند نظیر سائلین معاطات می‌کنند اخرس که در معاطات که با آدمهای سالم فرقی نمی‌کند یک پولی می‌دهد و یک جنسی را می‌گیرند و می‌رود در معاطات که فرقی بین اخرس و غیر اخرسط نیست اینکه می‌گویند عقد اخرس همان اشاره اوست مال قول اوست نه مال فعل او یعنی اخرس اگر خواست عقد لفظی ایجاد کند صیغه بخواند حالا اگر کسی معاطات را صحیح دانست ولی قائل شد معاتات مفید لزوم نیست در آن جهت معاتات اخرس و غیر اخرس یکی است و اگر کسی مبنای فقهی‌اش این بود فتوایش این بود که عقد لفظی مفید لزوم است عقد فعلی مفید لزوم نیست خب اشاره اخرس به منزله ایجاب لزوم است دیگر اینکه ایجاب و قبول اخرست اشاره اوست عقد لفظی اوست نه کار فعلی او خب پس این چون عاقل است می‌فهمد با اشاره همان امر را انشاء می‌کند که یک انسان عاقل با ایجاب انشاء می‌کند ولی ذات اقدس الهی فرمود اینها که در برابر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌ایستند نه تنها اصم و ابکم‌اند لا یعقل هم هستند پس هم از نظر جوارح مشکل دارند هم از نظر جوانح ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:16

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن