- 1186
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه دوازدهم
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه دوازدهم، سال 1401
آموزههای اساسی دین چگونه تبلیغ و تبیین و ترویج شده است، اثری که اینها در اجتماع گذاشته است چه بوده است؟
آن چیزی که از همه چیز مهمتر بود، که تمام آموزههای دینی اسلامی را تحت تأثیر قرار داد، نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
آنجایی که کسی در صلح حدیبیه آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ﻳَﺎﺑْﻦَ ﺍﻟْﺨَﻄﱠﱠﺎﺏ إنِّی رَسُول الله»، یعنی نگاه تو به رسول الله ایراد دارد.
یعنی تو که مدّعی هستی رسول الله را قبول داری، این حرف تو بر خلاف این است که من را رسول خدا میدانی. اینکه فکر میکنی من حرفی میزنم که عزّت مسلمین را زیر سؤال ببرد، این اشکال در توست.
تمام نگاه توحیدی جامعه اسلامی از این منظر است که پیغمبر با کدام تصویر درست است و راجع به خدای متعال چه میفرماید.
در دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آموزهی توحیدی بود و ما هم به آن خواهیم پرداخت، ولی در جامعه جبههبندی ایجاد نکرد. مثلاً نمیشود خدا را دید، مثلاً ضارّ و نافع خداست، این از مهمترین عوامل تربیت و تغییر رفتار ماست که خدا ضارّ و نافع است و غیرخدا نه ضارّ است و نه نافع. همهی این در و آن در زدنهای ما برای آن زمانی است که خیال میکنیم کسی به ما ضرر میزند یا میتواند به ما نفع برساند. این اشکال توحیدی است و به این موضوع خواهیم پرداخت، ولی این موضوع زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چالش نبود که مخالفت ایجاد کند، ولی چون ضعیف الایمانها بد عمل میکردند بزودی به این موضوع خواهیم پرداخت.
در آن بحث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عوامل دیگری هم بود که خیلی مهم بود.
عدهای باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را برای دیگران روایت کنند، ما که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودیم، چه کسانی روایت میکنند؟ آن کسانی که اوصافی دارند و قرآن کریم آنها را به اوصافی میشناسد، عرض کردیم گروه اول آنها را به اوصاف و کمالات و جهاد و ایمان و عدم شک میشناختند. گروه دوم که پیغمبر را معاذالله با ایراد میدیدند، اینجا اتفاقا… در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند که هر کسی که کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است هم درجه نیستند، لزوما همه عادل نیستند، لزوما همه صادق نیستند، عالم و صادق و ویژه و خیلیویژه هستند، اما شلتر و ضعیفتر و فی قلوبهم مرض و منافق هم هستند. بعدها سعی کردند بگویند که این موضوع اختلافی نیست که هر کسی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده است عادل است، که به محضر شما رساندیم این موضوع بعدها درست شده است، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینچنین نبود.
چون مسئله خلافت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسئله بسیار اساسی مهمی بود، با اینکه مردم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افضل را میشناختند، ممکن بود بخاطر کینهی فلان جنگ نخواهند زیر بار این موضوع بروند، اما معلوم بود، روشن بود، مانند یک مسابقه کشتی که همه میفهمند ناداوری شد و چه کسی برنده است، اما با ناداوری… همه میدانستند افضل کیست ولی اعتراض میکردند، بعدها سعی کردند بگویند که افضلیت هم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ترتیب خلافت بوده است. که دهها اشکال به این حرف وارد است.
اگر روشن بود چه کسی برتر است که اصلاً شورای شش نفره لازم نبود، نفر دوم برای نفر اول از «فلته» استفاده نمیکرد، عدهی زیادی برای نفر دوم به نفر اول اعتراض نمیکردند، گفتهاند: از خدا بترس و او را بر ما مسلط نکن. برای نفر سوم هم شورای شش نفره لازم نبود که چند روز بررسی کنند، پس یعنی روشن نبوده است.
بلکه این آقایان سعی کردند که بعداً اتفاقات رخ داده را تئوریزه کنند، وگرنه روشن بود که با یکدیگر قابل قیاس نیستند، بعدها سعی کردند کار دیگری کنند.
آموزههای اساسی دین چگونه تبلیغ و تبیین و ترویج شده است، اثری که اینها در اجتماع گذاشته است چه بوده است؟
آن چیزی که از همه چیز مهمتر بود، که تمام آموزههای دینی اسلامی را تحت تأثیر قرار داد، نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
آنجایی که کسی در صلح حدیبیه آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ﻳَﺎﺑْﻦَ ﺍﻟْﺨَﻄﱠﱠﺎﺏ إنِّی رَسُول الله»، یعنی نگاه تو به رسول الله ایراد دارد.
یعنی تو که مدّعی هستی رسول الله را قبول داری، این حرف تو بر خلاف این است که من را رسول خدا میدانی. اینکه فکر میکنی من حرفی میزنم که عزّت مسلمین را زیر سؤال ببرد، این اشکال در توست.
تمام نگاه توحیدی جامعه اسلامی از این منظر است که پیغمبر با کدام تصویر درست است و راجع به خدای متعال چه میفرماید.
در دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آموزهی توحیدی بود و ما هم به آن خواهیم پرداخت، ولی در جامعه جبههبندی ایجاد نکرد. مثلاً نمیشود خدا را دید، مثلاً ضارّ و نافع خداست، این از مهمترین عوامل تربیت و تغییر رفتار ماست که خدا ضارّ و نافع است و غیرخدا نه ضارّ است و نه نافع. همهی این در و آن در زدنهای ما برای آن زمانی است که خیال میکنیم کسی به ما ضرر میزند یا میتواند به ما نفع برساند. این اشکال توحیدی است و به این موضوع خواهیم پرداخت، ولی این موضوع زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چالش نبود که مخالفت ایجاد کند، ولی چون ضعیف الایمانها بد عمل میکردند بزودی به این موضوع خواهیم پرداخت.
در آن بحث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عوامل دیگری هم بود که خیلی مهم بود.
عدهای باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را برای دیگران روایت کنند، ما که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودیم، چه کسانی روایت میکنند؟ آن کسانی که اوصافی دارند و قرآن کریم آنها را به اوصافی میشناسد، عرض کردیم گروه اول آنها را به اوصاف و کمالات و جهاد و ایمان و عدم شک میشناختند. گروه دوم که پیغمبر را معاذالله با ایراد میدیدند، اینجا اتفاقا… در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند که هر کسی که کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است هم درجه نیستند، لزوما همه عادل نیستند، لزوما همه صادق نیستند، عالم و صادق و ویژه و خیلیویژه هستند، اما شلتر و ضعیفتر و فی قلوبهم مرض و منافق هم هستند. بعدها سعی کردند بگویند که این موضوع اختلافی نیست که هر کسی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده است عادل است، که به محضر شما رساندیم این موضوع بعدها درست شده است، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینچنین نبود.
چون مسئله خلافت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسئله بسیار اساسی مهمی بود، با اینکه مردم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افضل را میشناختند، ممکن بود بخاطر کینهی فلان جنگ نخواهند زیر بار این موضوع بروند، اما معلوم بود، روشن بود، مانند یک مسابقه کشتی که همه میفهمند ناداوری شد و چه کسی برنده است، اما با ناداوری… همه میدانستند افضل کیست ولی اعتراض میکردند، بعدها سعی کردند بگویند که افضلیت هم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ترتیب خلافت بوده است. که دهها اشکال به این حرف وارد است.
اگر روشن بود چه کسی برتر است که اصلاً شورای شش نفره لازم نبود، نفر دوم برای نفر اول از «فلته» استفاده نمیکرد، عدهی زیادی برای نفر دوم به نفر اول اعتراض نمیکردند، گفتهاند: از خدا بترس و او را بر ما مسلط نکن. برای نفر سوم هم شورای شش نفره لازم نبود که چند روز بررسی کنند، پس یعنی روشن نبوده است.
بلکه این آقایان سعی کردند که بعداً اتفاقات رخ داده را تئوریزه کنند، وگرنه روشن بود که با یکدیگر قابل قیاس نیستند، بعدها سعی کردند کار دیگری کنند.
تاکنون نظری ثبت نشده است