- 3347
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه اول
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه اول، سال 1401
برای مباحث اعتقادی و باورهای ما چند شیوه برای گفتگو هست، یکی از آنها شیوهی مرسوم و معهود در کتب کلامی است که معمولاً در هر بخش با ادلهی عقلی شروع میشود و بعد برای تمیم و تکمیل و بعضاً برای پیش بردن بحث از روایات معتبر هم استفاده میشود، یعنی فضا «اثبات گزارههای اعتقادی» است، این یک شیوه است، مرسوم هم هست، قبلاً درسی هم اینطور بود، ولی ما این روش را به چند جهت مناسبِ جلساتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مانند جلسات ماه مبارک رمضان و امثال این نمیدانیم.
یکی اینکه آن فضا خیلی درسی است و کتاب و دفتر و متنخوانی و تقریر استدلال و قلت و ان قلت میخواهد، یکی اینکه اثری که باید روی باور بگذارد کافی نیست؛ یعنی دانشِ ما را افزایش میدهد ولی باور ما را خیلی افزایش نمیدهد، یعنی معمولاً در سطح دانش باقی میماند، ولو اینکه ما بتوانیم خوب نقد و رد کنیم و جواب بدهیم و از جواب جواب بدهیم و امثالِ این.
راه دومی هم هست که ان شاء الله بنا داریم انجام بدهیم، این است که سیرِ تکوّنِ این عقاید را با یکدیگر گفتگو کنیم.
«سیر تکوّن» چند ویژگی دارد، یکی اینکه ما ببینیم مسائل اساسی و مهم و اهتمام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در هر دوره به چه گزارههای اعتقادی بوده است، نه اینکه فقط روی گزارهی اعتقادی بایستیم، کدامیک از اینها جزو اهتمامهای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بوده است و به آن اهتمام میورزیدند؟ ثانیاً این را به چه شیوهای آموزش میدادند؟
در کنار این موضوع میشود به بعضی از استدلالها هم پرداخت، این هم جنبهی علمی دارد و هم باورزاییِ این روش از روش قبلی بیشتر است، معلوم است چقدر زحمت کشیده شده است که ما به یک گزارهای معتقد بشویم، اهمیت دارد یا ندارد؟ بعضی اوقات صدها گزاره است.
مثلاً در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه پر از مستحبات است، کدامیک از اینها مورد اهتمام امام است؟ آیا همهی آنها مانند مناجات شعبانیه است یا فقط این گزارهها را کنار هم گذاشته است؟
در این سیر تکوّن وقتی بحث میشود، منظور از تکوّن هم هنگامی است که مخاطبین فهمیدهاند، وگرنه این عقاید از ابتدا بوده است، اما چطور به مردم منتقل شده است و چه اولویتهایی بوده است؟ این آن چیزی است که میخواهیم روی آن گفتگو کنیم.
نکتهی بعدی این است که ما امروز مدام مورد هجمه و سؤال هستیم که این عقاید شما از کجا آمده است؟
هم خودمان باید بدانیم که از کجا آمده است و هم اینکه وقتی دیگران این سؤال را از ما میپرسند پاسخی داشته باشیم.
اینکه خودمان بدانیم که چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا معصوم یا گزارهای که مطرح میکنیم شیرِ بی یال و دُم و اشکم نباشد، باید برویم و ببینیم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با این موضوع چه میکردهاند و چگونه رفتار و استدلال میکردند و چه چیزهایی مورد اهتمام بوده است.
یکی از چیزهایی که امروز جامعهشناسهایی که خیلی جامعهشناس هم نیستند ولی چه بسا تدیّنِ مردم را مدیریت میکنند و خطر ایجاد میکنند این است که عقاید شیعه مانند آب شناور است، هر دورهای ما هر چیزی را که احساس کنیم مهم است عقیدهی اول درنظر میگیریم و مابقی عقاید را بیاهمیت جلوه میدهیم؛ در حالی که در تدیّن اینطور نیست، در تدیّن مرزهای قطعی هست که این با هیچ چیزی جابجا نمیشود.
دو مثال میزنم تا توجّه کنید.
در جایی با بزرگواری گفتگو میکردیم که میگفت «دیگر در این روزگار صحبت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و نهج البلاغه فایدهای ندارد»، علّت را از او پرسیدم…
البته در پرانتز عرض میکنم که ما اینکه نهج البلاغه را محور مفرد قرار بدهیم غلط میدانیم، هیچ کتاب روایی محور مفرد نیست، اینکه بگوییم «حکومت از نگاه نهج البلاغه»، در این گفتار مغالطه وجود دارد، کمااینکه ما «احکام حج از نگاه کافی» نداریم، مجموعه ادلّهی روایی ما و آیات قرآن کریم و عمومات و مطلقات و قواعد کلّیه، با همدیگر تدیّن میسازد.
اینکه بگوییم «حکومت از نگاه نهج البلاغه» غلط است، زمانی میخواهیم بعنوان نمونه فعلاً نهج البلاغه را مطالعه کنیم، یعنی نمیخواهیم حکم بدهیم، در این موضوع حرفی نیست، ولی معمولاً اینطور نیست.
آن بزرگوار گفت «دیگر گفتن از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و نهج البلاغه در روزگار ما مفید نیست»، علّت را از او پرسیدم و گفت: «چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکست خوردهاند شکست به جامعه القاء میشود! بیاییم از مهدویت بگوییم که در آن پیروزی هست».
گفتم: مهدویتی که ربطی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ندارد به درد نمیخورد.
طرف به امام صادق علیه السلام عرض کرد که آیا شما در پوشش و رفتار اجتماعی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل میکنید؟ حضرت فرمودند: نه! عرض کرد: چه کسی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل میکند؟ حضرت فرمودند: بقیّه الله سلام الله علیه به سیره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل میکنند.
اگر میخواهید امام زمان ارواحنا فداه را بشناسید راهی ندارید بجز اینکه ابتدا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بشناسید.
پس اینطور نباید حرفی از کربلا هم بزنیم، چون در کربلا هم اصلاً کسی زنده نماند، کربلا شکست قطعی است. با آن ادبیاتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکست خوردهاند، که این بدترین توهینی است که میشود به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد، که یک آخوند این کار را میکند و صدای کسی هم درنمیآید، البته او در آنجا قصد نداشت توهین کند، لوازم این حرف توهین است. در این ادبیات اگر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم حرف بزنید شکست است، شکست قطعی است، ناموس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اسارت رفتند و خودشان هم کشته شدند، چیزی نماند، به چه چیزی رسیدند؟
چطور در کربلا پیروزی میبینی ولی وقتی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرسی شکست میبینی؟
تمام آن کسانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کردند امروز کجا هستند؟ بنی امیه و بنی عباس چندصد سال تلاش کردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند و بعضیهای دیگر را بالا ببرند، کدام جملهی حکیمانه از آنها مانده است که ضرب المثل است؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکست خورد؟ آیا بهتر از این میشود قومی داراییهای خود را ببازد؟ این برای نگاه سلیقهای به دین است که متأسفانه خیلی زیاد است.
آفتِ عقاید ما این است که اجازه بدهیم هر کسی از راه میرسد با سلیقهی خودش صحبت کند.
این که ما سعی میکنیم این شبها اگر زنده باشیم سیر تاریخی تبلیغی عقاید شیعه را از منظر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مطرح کنیم، برای این است که شما ببینید اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در چه شرایطی بودند و چه چیزهایی را مطرح میکردند، آنوقت هر کسی از راه رسید به خودش اجازه ندهد که برای مردم اولویت درست کند، یا حداقل توضیح بدهد که این چرا با آن چیزی که معهود در ذهن ماست فاصله دارد، این مهم است.
یک موضوعی که در این بحث خیلی مهم است این است که عقاید ما چگونه در ذهن شیعیان نضج گرفته است؟ چطور تکوین شده است؟ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چطور به شیعیان آموزش دادهاند؟ یک نکتهی مهم در آن این است که شما بدانید که آیا مانند امروز فرصت تبلیغی عادی، یعنی از قبل به شما خبر بدهند که فلان کس در ساعت فلان در فلان مجلس صحبت میکند و فلان موضوع را دارد… این در روزگار گذشته و زمان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چنین فرصتی به این شکل نبوده است و بیان هم محظورات زیادی به نسبتِ امروز داشته است، مخصوصاً در دورهی حیاتِ ائمه علیهم صلوات الله، چون جانِ امام فعلی هم در خطر قرار میگرفته است، جان وصی او هم در خطر قرار میگرفته است.
لذا شما میبینید ائمه علیهم السلام در دورهی امامت خیلی راغب نیستند که شیعیان از نظر فکری و عملی متحدالشکل باشند، خودِ ائمه علیهم السلام اختلاف ایجاد میکردند، برای اینکه شیعیان لو نروند.
زمان پهلوی که میخواستند رساله مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را بخوانند، یا در جلد رساله مرحوم آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه است و یا در جلد رساله مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله تعالی علیه است. چرا تبلیغ نمیکنند؟ برای اینکه جای تبلیغ نیست، برای اینکه این شیعه به خطر میافتد، یا آن وکیل به خطر میافتد، اینجا جای تبلیغ نیست که شما بگویید شما تبلیغ کنید، بلکه اینجا جای دریغ کردن است، یعنی به کسی نگویید.
روزگار ما هم همین است، ما باید بدانیم که بعضی از عقاید ما «به کسی نگویی» است، نه اینکه غلط باشد و از افتضاح بودنِ آن بترسیم و لاپوشانی کنیم، نه! اقتضای مطرح کردنِ عمومی ندارد، چون مقدّماتی لازم دارم، بدونِ آن مقدّمات یا بد برداشت میشود یا ممکن است خطراتی ایجاد کند.
خود مسئله مهدویت از آن مسائل است، انصافاً همین الآن شما بروید و یک قومی را در اروپا ببینید که بگویند اسقف کلیسای ما از 220 سال قبل غیبت کرده است و با ما ارتباط معنوی دارد، در این صورت شما چپ چپ نگاه میکنید، همینطور اگر شما بخواهید به یک نفری که مقدّمات را نمیداند بگویید آقایی داریم که هزار و دویست سال است اینطور است، مسلّماً او نمیتواند تحلیل کند.
مرحوم سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه میفرمایند باید حواس خودتان را جمع کنید، مسئله مهدویت حساس است، تا زمانی که مقدّمات آن را نگفتهاید نباید خودش را بگویید.
مانند این میماند که وقتی طفل به دنیا میآید، معدهی طفل بیست روزه برای هضم عسل و ماهی که مفید هستند مناسب نیست.
یک موضوع ما این است که زمان امام صادق علیه الصلاه و السلام یا زمان امام رضا علیه الصلاه و السلام اولاً نباید جان امام به خطر بیفتد، ثانیاً جان شیعه نباید به خطر بیفتد، ثالثاً باید ببینید که آیا میشود مقدّمات آن موضوع را گفت یا نه؟
برای مباحث اعتقادی و باورهای ما چند شیوه برای گفتگو هست، یکی از آنها شیوهی مرسوم و معهود در کتب کلامی است که معمولاً در هر بخش با ادلهی عقلی شروع میشود و بعد برای تمیم و تکمیل و بعضاً برای پیش بردن بحث از روایات معتبر هم استفاده میشود، یعنی فضا «اثبات گزارههای اعتقادی» است، این یک شیوه است، مرسوم هم هست، قبلاً درسی هم اینطور بود، ولی ما این روش را به چند جهت مناسبِ جلساتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مانند جلسات ماه مبارک رمضان و امثال این نمیدانیم.
یکی اینکه آن فضا خیلی درسی است و کتاب و دفتر و متنخوانی و تقریر استدلال و قلت و ان قلت میخواهد، یکی اینکه اثری که باید روی باور بگذارد کافی نیست؛ یعنی دانشِ ما را افزایش میدهد ولی باور ما را خیلی افزایش نمیدهد، یعنی معمولاً در سطح دانش باقی میماند، ولو اینکه ما بتوانیم خوب نقد و رد کنیم و جواب بدهیم و از جواب جواب بدهیم و امثالِ این.
راه دومی هم هست که ان شاء الله بنا داریم انجام بدهیم، این است که سیرِ تکوّنِ این عقاید را با یکدیگر گفتگو کنیم.
«سیر تکوّن» چند ویژگی دارد، یکی اینکه ما ببینیم مسائل اساسی و مهم و اهتمام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در هر دوره به چه گزارههای اعتقادی بوده است، نه اینکه فقط روی گزارهی اعتقادی بایستیم، کدامیک از اینها جزو اهتمامهای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بوده است و به آن اهتمام میورزیدند؟ ثانیاً این را به چه شیوهای آموزش میدادند؟
در کنار این موضوع میشود به بعضی از استدلالها هم پرداخت، این هم جنبهی علمی دارد و هم باورزاییِ این روش از روش قبلی بیشتر است، معلوم است چقدر زحمت کشیده شده است که ما به یک گزارهای معتقد بشویم، اهمیت دارد یا ندارد؟ بعضی اوقات صدها گزاره است.
مثلاً در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه پر از مستحبات است، کدامیک از اینها مورد اهتمام امام است؟ آیا همهی آنها مانند مناجات شعبانیه است یا فقط این گزارهها را کنار هم گذاشته است؟
در این سیر تکوّن وقتی بحث میشود، منظور از تکوّن هم هنگامی است که مخاطبین فهمیدهاند، وگرنه این عقاید از ابتدا بوده است، اما چطور به مردم منتقل شده است و چه اولویتهایی بوده است؟ این آن چیزی است که میخواهیم روی آن گفتگو کنیم.
نکتهی بعدی این است که ما امروز مدام مورد هجمه و سؤال هستیم که این عقاید شما از کجا آمده است؟
هم خودمان باید بدانیم که از کجا آمده است و هم اینکه وقتی دیگران این سؤال را از ما میپرسند پاسخی داشته باشیم.
اینکه خودمان بدانیم که چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا معصوم یا گزارهای که مطرح میکنیم شیرِ بی یال و دُم و اشکم نباشد، باید برویم و ببینیم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با این موضوع چه میکردهاند و چگونه رفتار و استدلال میکردند و چه چیزهایی مورد اهتمام بوده است.
یکی از چیزهایی که امروز جامعهشناسهایی که خیلی جامعهشناس هم نیستند ولی چه بسا تدیّنِ مردم را مدیریت میکنند و خطر ایجاد میکنند این است که عقاید شیعه مانند آب شناور است، هر دورهای ما هر چیزی را که احساس کنیم مهم است عقیدهی اول درنظر میگیریم و مابقی عقاید را بیاهمیت جلوه میدهیم؛ در حالی که در تدیّن اینطور نیست، در تدیّن مرزهای قطعی هست که این با هیچ چیزی جابجا نمیشود.
دو مثال میزنم تا توجّه کنید.
در جایی با بزرگواری گفتگو میکردیم که میگفت «دیگر در این روزگار صحبت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و نهج البلاغه فایدهای ندارد»، علّت را از او پرسیدم…
البته در پرانتز عرض میکنم که ما اینکه نهج البلاغه را محور مفرد قرار بدهیم غلط میدانیم، هیچ کتاب روایی محور مفرد نیست، اینکه بگوییم «حکومت از نگاه نهج البلاغه»، در این گفتار مغالطه وجود دارد، کمااینکه ما «احکام حج از نگاه کافی» نداریم، مجموعه ادلّهی روایی ما و آیات قرآن کریم و عمومات و مطلقات و قواعد کلّیه، با همدیگر تدیّن میسازد.
اینکه بگوییم «حکومت از نگاه نهج البلاغه» غلط است، زمانی میخواهیم بعنوان نمونه فعلاً نهج البلاغه را مطالعه کنیم، یعنی نمیخواهیم حکم بدهیم، در این موضوع حرفی نیست، ولی معمولاً اینطور نیست.
آن بزرگوار گفت «دیگر گفتن از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و نهج البلاغه در روزگار ما مفید نیست»، علّت را از او پرسیدم و گفت: «چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکست خوردهاند شکست به جامعه القاء میشود! بیاییم از مهدویت بگوییم که در آن پیروزی هست».
گفتم: مهدویتی که ربطی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ندارد به درد نمیخورد.
طرف به امام صادق علیه السلام عرض کرد که آیا شما در پوشش و رفتار اجتماعی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل میکنید؟ حضرت فرمودند: نه! عرض کرد: چه کسی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل میکند؟ حضرت فرمودند: بقیّه الله سلام الله علیه به سیره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل میکنند.
اگر میخواهید امام زمان ارواحنا فداه را بشناسید راهی ندارید بجز اینکه ابتدا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بشناسید.
پس اینطور نباید حرفی از کربلا هم بزنیم، چون در کربلا هم اصلاً کسی زنده نماند، کربلا شکست قطعی است. با آن ادبیاتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکست خوردهاند، که این بدترین توهینی است که میشود به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد، که یک آخوند این کار را میکند و صدای کسی هم درنمیآید، البته او در آنجا قصد نداشت توهین کند، لوازم این حرف توهین است. در این ادبیات اگر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم حرف بزنید شکست است، شکست قطعی است، ناموس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اسارت رفتند و خودشان هم کشته شدند، چیزی نماند، به چه چیزی رسیدند؟
چطور در کربلا پیروزی میبینی ولی وقتی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرسی شکست میبینی؟
تمام آن کسانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کردند امروز کجا هستند؟ بنی امیه و بنی عباس چندصد سال تلاش کردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند و بعضیهای دیگر را بالا ببرند، کدام جملهی حکیمانه از آنها مانده است که ضرب المثل است؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکست خورد؟ آیا بهتر از این میشود قومی داراییهای خود را ببازد؟ این برای نگاه سلیقهای به دین است که متأسفانه خیلی زیاد است.
آفتِ عقاید ما این است که اجازه بدهیم هر کسی از راه میرسد با سلیقهی خودش صحبت کند.
این که ما سعی میکنیم این شبها اگر زنده باشیم سیر تاریخی تبلیغی عقاید شیعه را از منظر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مطرح کنیم، برای این است که شما ببینید اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در چه شرایطی بودند و چه چیزهایی را مطرح میکردند، آنوقت هر کسی از راه رسید به خودش اجازه ندهد که برای مردم اولویت درست کند، یا حداقل توضیح بدهد که این چرا با آن چیزی که معهود در ذهن ماست فاصله دارد، این مهم است.
یک موضوعی که در این بحث خیلی مهم است این است که عقاید ما چگونه در ذهن شیعیان نضج گرفته است؟ چطور تکوین شده است؟ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چطور به شیعیان آموزش دادهاند؟ یک نکتهی مهم در آن این است که شما بدانید که آیا مانند امروز فرصت تبلیغی عادی، یعنی از قبل به شما خبر بدهند که فلان کس در ساعت فلان در فلان مجلس صحبت میکند و فلان موضوع را دارد… این در روزگار گذشته و زمان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چنین فرصتی به این شکل نبوده است و بیان هم محظورات زیادی به نسبتِ امروز داشته است، مخصوصاً در دورهی حیاتِ ائمه علیهم صلوات الله، چون جانِ امام فعلی هم در خطر قرار میگرفته است، جان وصی او هم در خطر قرار میگرفته است.
لذا شما میبینید ائمه علیهم السلام در دورهی امامت خیلی راغب نیستند که شیعیان از نظر فکری و عملی متحدالشکل باشند، خودِ ائمه علیهم السلام اختلاف ایجاد میکردند، برای اینکه شیعیان لو نروند.
زمان پهلوی که میخواستند رساله مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را بخوانند، یا در جلد رساله مرحوم آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه است و یا در جلد رساله مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله تعالی علیه است. چرا تبلیغ نمیکنند؟ برای اینکه جای تبلیغ نیست، برای اینکه این شیعه به خطر میافتد، یا آن وکیل به خطر میافتد، اینجا جای تبلیغ نیست که شما بگویید شما تبلیغ کنید، بلکه اینجا جای دریغ کردن است، یعنی به کسی نگویید.
روزگار ما هم همین است، ما باید بدانیم که بعضی از عقاید ما «به کسی نگویی» است، نه اینکه غلط باشد و از افتضاح بودنِ آن بترسیم و لاپوشانی کنیم، نه! اقتضای مطرح کردنِ عمومی ندارد، چون مقدّماتی لازم دارم، بدونِ آن مقدّمات یا بد برداشت میشود یا ممکن است خطراتی ایجاد کند.
خود مسئله مهدویت از آن مسائل است، انصافاً همین الآن شما بروید و یک قومی را در اروپا ببینید که بگویند اسقف کلیسای ما از 220 سال قبل غیبت کرده است و با ما ارتباط معنوی دارد، در این صورت شما چپ چپ نگاه میکنید، همینطور اگر شما بخواهید به یک نفری که مقدّمات را نمیداند بگویید آقایی داریم که هزار و دویست سال است اینطور است، مسلّماً او نمیتواند تحلیل کند.
مرحوم سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه میفرمایند باید حواس خودتان را جمع کنید، مسئله مهدویت حساس است، تا زمانی که مقدّمات آن را نگفتهاید نباید خودش را بگویید.
مانند این میماند که وقتی طفل به دنیا میآید، معدهی طفل بیست روزه برای هضم عسل و ماهی که مفید هستند مناسب نیست.
یک موضوع ما این است که زمان امام صادق علیه الصلاه و السلام یا زمان امام رضا علیه الصلاه و السلام اولاً نباید جان امام به خطر بیفتد، ثانیاً جان شیعه نباید به خطر بیفتد، ثالثاً باید ببینید که آیا میشود مقدّمات آن موضوع را گفت یا نه؟
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان