- 848
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 75 تا 82 سوره صافات
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 75 تا 82 سوره صافات"
-مؤمنین معتقدند که بیش از یک مرگ نیست و برای همیشه مرفّه و در سعادت ابد هستند؛
- تأملی در واژه نُزُل؛
- داستان حضرت نوح (ع) و نجات اصحاب و همراهان ایشان.
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ (75) وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ (76) وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ (77) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ (78) سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ (79) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (80) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ (82)﴾
بعد از بیان خطوط کلی توحید و وحی و نبوّت، در جریان مرگ فرمود مؤمنین معتقدند که بیش از یک مرگ نیست و برای همیشه مرفّه و در سعادت ابد هستند که میگویند: ﴿إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولَی وَ مَا نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ﴾[1] و قرآن هم حرف ایشان را تصدیق کرد؛ یعنی گفت آنچه اینها میگویند تعلیم ماست که ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی﴾.[2] کفار میگویند بیش از یک مرگ نیست و بعد از مرگ نابودی است میگویند: ﴿إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ﴾؛[3] یعنی ما اصلاً محشور نیستیم. در سوره مبارکه «یس» که بحث آن گذشت، فرمود وقتی اینها مُردند و با مرگ عادی از دنیا وارد میشوند، کلّ واحد انسانها یک مرگ عادی دارند، در مورد آن مرگ و همچنین حیات عمومی در سوره مبارکه «یس» فرمود ما دو نفخ داریم: یک نفخ اول است که همه مدهوش میشوند، آیه 49 سوره مبارکه «یس» این بود: ﴿ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ ٭ فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ ٭ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ﴾[4] این نفخ دوم است، ﴿فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ ٭ قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا﴾[5] معنایش این نیست که ما بعد از آن مرگِ اول یک مرگ دومی داشتیم، چون در نفخ صور اول، اینها گرفتار صعقه و مدهوشی هستند نه مرگ، ﴿وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ﴾, ﴿صَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ﴾[6] سخن از موت نیست؛ لذا وقتی اینها با نفخه دوم محشور شدند میگویند: ﴿مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا﴾ مرقد؛ یعنی «مَنام», چه کسی ما را از خوابگاهمان بیدار کرد؟ در جریان اصحاب کهف فرمود: ﴿وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ﴾؛[7] تو خیال میکنی اینها بیدارند، در حالی که اینها خواب هستند. «رقود» یعنی خوابیدن و «مرقد» یعنی خوابگاه؛ انسان در برزخ در «مرقد» و خوابگاه است، نمیمیرد، مرگ از دنیاست، وقتی مُرد دنیا را رها میکند و وارد برزخ میشود؛ در برزخ و همچنین در نفخ صور «اُولیٰ» انسان نمیمیرد، مدهوش میشود. فرمود: ﴿فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ﴾؛ وقتی ﴿ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْری﴾ شد، نفخه دوم شد و اینها برای احضار به طرف صحنه قیامت میآیند، میگویند: ﴿مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا﴾چه کسی ما را بیدار کرد؟ بنابراین سخن از مرگ مجدّد نیست، پس با موت «اُولیٰ» همه این آیات هماهنگ هستند, این درباره مرگ برزخی بود.
اما درباره «نُزُل» آنطوری که راغب و مانند آن «نُزُل» را معنا کردند، «نُزل»؛ یعنی «ما یُعَدُّ للنَّازل»[8]کسی که نازل میشود و به منزل میآید، اوّلین چیزی که برای او آماده کرده و به او میدهند، این را میگویند «نُزل», و «النُّزُلُ: ما یُعَدُّ للنَّازل من الزَّاد»؛ اگر بهشتی باشد از «نِعم» بهشت به او میدهند و اگر دوزخی باشد از عذاب دوزخ به او میدهند؛ لذا اگر بگویند ما بهشت را برای شما به عنوان «نُزل» آماده کردیم درست است و اگر بگویند ما دوزخ را برای کفار به عنوان «نُزل» آماده کردیم درست است. درباره بهشت دارد ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾,[9] ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾[10] و مانند آن, چه اینکه دربار «نار» هم دارد ﴿أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾.[11] آنچه در سوره مبارکه «صافات» که محلّ بحث است گذشت و گفته شد که «نُزل» همان «ما یُعَدُّ للنَّازل» است، براساس قرینه تقابلی است که در این سوره مبارکه «صافات» بین آنچه اوّلین بار به دوزخیان میدهند و بعد آنها را وارد دوزخ میکنند ذکر شده است. در همین سوره مبارکه «صافات» که در چند آیه قبل گذشت، فرمود: ﴿أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ﴾؛[12] آنچه برای بهشتیها گفتیم، این در برابر «شجره زقّوم» است. یک وقت است تقابل بین بهشت و جهنم است, یک وقت است تقابل بین نعمتهایی که اوّلین بار به بهشتیها میدهند، با عذابهایی که اوّلین بار به دوزخیان میچشانند برقرار میشود؛ در سوره مبارکه «صافات» این قسمتش گذشت که فرمود آن «نُزل» بهتر است یا «شجره زقّوم»؟ ﴿أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ﴾؛ حالا مراحلی را که ذکر میکنند این است ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ٭ إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ ٭ طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ ٭ فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ﴾[13] بعد می فرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمیمٍ ٭ ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ﴾[14] معلوم میشود که در اوّلین پذیرایی اینها را میبرند در هال و بعد در اتاق پذیرایی؛ مثل اینکه کسی که وارد شهر شد اوّل میبرند جایی و آسایشگاهی از اینها پذیرایی میکنند و بعد او را میبرند مهمانخانه یا جایی که باید ببرند. اگر بگویند ما آنها را در این شهر پذیرایی کردیم، درست است و این در مقام اجمال است؛ اگر در مقام تفصیل بگویند ما اول فلان جا بردیم و بعد فلان جا بعد بردیم در حرم مثلاً یا فلان قسمت این هم درست است. این قسمت به طور تفصیل بیان کرده و فرمود اول «شجره زقّوم» است و کم کم «شُرب حمیم» است ﴿ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ﴾. بنابراین آنچه در سوره مبارکه «کهف» آمده که ما جهنم را برای اینها «نُزل» کردیم، با این منافاتی ندارد؛ آیه 102 سوره مبارکه «کهف» این است که ﴿أَ فَحَسِبَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادی مِنْ دُونی أَوْلِیاءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرینَ نُزُلاً﴾، پس اگر بحث اجمال باشد، جهنم «نُزل» است؛ بحث تفصیل باشد «شجره زقّوم» «نُزل» است ﴿لَشَوْباً مِنْ حَمیمٍ﴾«نُزل» است، بعد﴿ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ﴾. پس منافات ندارد که اول بخشی از عذاب جهنم را در منطقهای به آنها بچشانند و بعد وارد جهنم شوند یا جهنم دَرَکاتی دارد که آنها را اول در دَرَکهای تعذیب میکنند و بعد به دَرَکات دیگر میبرند «و هکذا فی الجنّة».
مطلب بعدی در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) است که فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ تنها گروهی که ماندند ذریّه حضرت نوح(سلام الله علیه) هستند. در سوره مبارکه «هود» و مانند آن که جریان حضرت نوح مقداری مبسوطاً گذشت، آنجا این بحث به میان آمد و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) بحث مبسوطی درباره جهانی بودن طوفان نوح بیان کردند.[15] عدهای از کارشناسان و زمینشناسان میگویند بالأخره شواهدی هست که طوفانی عالمی در زمین بود، چون ما در همه جای زمین آثار زیر آب رفتن همه این کوهها یا دشتها یا تپه ماهورها را میبینیم، این نشان میدهد که اینها یک وقت زیر آب بودند؛ اما حالا آن آب اصلی که کلّ زمین را فرا گرفته بود، آن بود یا طوفان نوح بود؟ این خیلی روشن نمیکند، مگر کارشناسی علمی خیلی دقیق باشد که مثلاً تاریخ را روشن کند که در عصر نوح(سلام الله علیه) اینها زیر آب رفتند. به هر تقدیر باید ثابت شود که آیا طوفان عالمی بود یا نه؟ بر فرض عالمی نبود و در خصوص همین منطقه خاورمیانه بود در غیر خاورمیانه؛ یعنی خاوردور, باختردور کسی زندگی میکرد یا نمیکرد؟ اگر در خاوردور و باختردور کسی زندگی میکرد و طوفان در خاورمیانه بود این ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ باید برگردد به مسئله نبوّت انبیا؛ یعنی تنها گروهی که به نبوّت و امامت رسیدند اینها فرزندان حضرت نوح هستند و معنای آن این نیست که نسل بشر از فرزندان ذریّه حضرت نوح است. بنابراین باید ثابت شود طوفان عالمی بود, یک; بر فرض عالمی نبود در خاورمیانه تمام قسمت ها را فرا گرفت, دو; و کسی در روی زمین نبود مگر اینکه گرفتار طوفان شده, سه. از بعضی از آیات برمیآید که سرنشینان کشتی, حضرت نوح بود و اهل نوح بود به استثنای فرزندش و افرادی که به آنها ایمان آوردند، البته این قید چهارم هم هست که افرادی که به حضرت نوح ایمان آوردند گروه اندکی بودند، چون گروه اندک بودند در همین سوره مبارکه «صافات» که محلّ بحث است از آنها نامی نبرده است. در آیه 76 سوره «صافات» فرمود: ﴿وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ﴾دیگر «و من آمن» در آن نیست، با اینکه در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) چند گروه بودند که نجات پیدا کردند: یکی اهل او بودند به استثنای فرزند او و عدهای هم که به آن حضرت ایمان آوردند؛ آنها که به حضرت ایمان آوردند را در سوره مبارکه «هود» مشخص کرده است. آیه چهل سوره مبارکه «هود» این است که ﴿حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ﴾؛ این عذاب الهی در سوره مبارکه «هود» مشخص شد، فرمود ما وقتی بخواهیم عذاب را نازل کنیم همه جا میشود که آب بروید، اما در تنوری که جای آتش است توقع آب نیست؛ این تنور همیشه جای آتش بود، فرمود وقتی اراده الهی تعلّق گرفته تنوری که در تمام مدت عمرش کارش آتش دادن است، ما از همین تنور آب در میآوریم ﴿وَ فارَ التَّنُّورُ﴾ تا معلوم شود تمام جهان تحت تدبیر دیگری اداره میشود. در آیه چهل سوره «هود» فرمود: ﴿حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ﴾؛ یعنی در «سفینه» ﴿زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾، برای اینکه نسل این حیوانات منقرض نشود, یک; ﴿وَ أَهْلَکَ﴾ خانواده ات, دو; در بین خانواده آن پسرت مستثناست ﴿إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ این مستثناست, پس ﴿قُلْنَا﴾ ما دستور دادیم ﴿قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ﴾ از هر صنفی ﴿زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ یک، ﴿وَ أَهْلَکَ﴾ دو، ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾ سه، مؤمنین را هم با خود ببر؛ معلوم میشود که سرنشینان کشتی، غیر از خانواده حضرت نوح(سلام الله علیه) یک عده دیگری هم بودند که به آن حضرت ایمان آورده بودند، پس ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾ در برابر اهل است. در آیه محلّ بحث سوره «صافات» فرمود: ﴿فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ﴾ که دیگر ﴿مَنْ آمَنَ﴾ را ذکر نکرده است که شاید به یکی از این دو نکته باشد: نکته اول آن است که آن ﴿مَنْ آمَنَ﴾ جزء اهل نوح حساب میشوند، به دلیل اینکه منظور از اهل, اهل ایمانی و معنوی است؛ اگر فرزند او اهل او نیست ﴿إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾[16] مؤمنان به او اهل او حساب میشوند، برای اینکه معیار, معنویت و دین است؛ اگر معیار معنویت و دین است، براساس این معیار فرزندش که مسلمان نبود از اهل او نیست، پس سایر مؤمنین به حضرت نوح اهل او حساب میشوند؛ این یک نکته که در سوره «صافات» نفرمود «نجیناه و اهله و من آمن». نکته دوم اینکه در همان آیه چهل سوره مبارکه «هود» دارد ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾،بعد فرمود: ﴿وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلیلٌ﴾؛چند نفری به حضرت نوح ایمان آوردند، چون اینها اندک بودند نام اینها را ذکر نکرده و به همان ذکر اهل اکتفا کرده. طبق این دو نکته، در آیه محلّ بحث سوره «صافات» نفرمود «نجیناه و اهله و من آمن معه».
مطلب بعدی آن است که بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ نَجَّیْناهُ﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾، این ضمیر فصل؛ یعنی «هم» با معرفه بودن خبر؛ یعنی الف و لام در «الباقین» نشانه حصر است؛ اگر منظور این است که مسئله وحی و نبوّت در ذریّه حضرت نوح بود، این منافات ندارد که جهان بعد از طوفان به وسیله ذریّه نوح یا به وسیله سایر سرنشینان اداره شده باشد. در سوره مبارکه «حدید» آیه 26 میفرماید ما از ذریّه نوح و ابراهیم(سلام الله علیهما) نبوّت را قرار دادیم ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهیمَ وَ جَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ﴾، اگر منظور ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ یعنی در مسئله وحی و نبوّت معیار باشد که با آیه سوره مبارکه «حدید» و امثال «حدید» موافق است، پس منافات ندارد که سرنشینان کشتی غیر از اعضای خانواده حضرت نوح, کسی دیگر باشد, یک و آنها هم زاد و ولد داشته باشند, دو و بعد از حضرت نوح, هم ذریّه او باقی باشند و هم آن گروه, سه; ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ را با آن میشود هماهنگ کرد و اما اگر آنطوری که ابنعباس و دیگران نقل کردند کسانی که همراه حضرت نوح بودند؛ یعنی سایر سرنشینان کشتی، اینها یک عدّه از زنها و یک عدّه از مردها بودند که بعضی از این مردها یا همه مردها فرزندان حضرت نوح بودند، اگر ما بچهها را هم به پدر, هم به مادر اِسناد بدهیم، نمیشود گفت تنها کسی که ماند ذریّه حضرت نوح بود، برای اینکه این افراد, ذریّه دیگران هم بودند؛ اما اگر ما افرادی را فقط به پدرانشان اسناد بدهیم و پدران اینها فرزندان حضرت نوح بودند، اینجا صحیح است که ما بگوییم ذریّه نوح فقط روی زمین ماندند؛ این مربوط به آن دو مشرب است که ذریّه یعنی چه؟ آیا به پدر و مادر هر دو منتسب هستند یا فقط به پدر؟ به هر حال این روایتی که در بحث دیروز از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) خوانده شد، این تا حدودی میتواند تأیید کند که منظور بقای در مسئله وحی و نبوّت و امثال ذلک است.[17]
در سوره مبارکه «مریم» آیه 58 آن هم تأیید میکند که بخشی از اینها مربوط به ذریّه حضرت نوح است. آیه 58 این است ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهیمَ﴾؛ اگر این انبیایی که هستند همه اینها ذریّه نوح باشند، این تعبیر با آن هماهنگ نیست، برای اینکه فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ این «نبیین» از ذریّه آدم هستند؟ درست است، ﴿وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾هم هستند؛ یعنی از ذریّه آنها هم هستند ﴿وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهیمَ وَ إِسْرائیلَ﴾؛ یعنی بعد از جریان حضرت نوح وقتی حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) مبعوث شد، از آن به بعد هر پیامبری که مبعوث میشد از ذریّه حضرت ابراهیم بود؛ همه این انبیا و بعد از حضرت ابراهیم جزء انبیای ابراهیمی هستند، اما درباره حضرت نوح نفرمود «و من ذریّة آدم و نوح»، بلکه فرمود: ﴿مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ ﴾. بنابراین اثبات اینکه هیچ پیامبری بعد از حضرت نوح نیست الاّ ذریّه حضرت نوح بود، این با روایت باید اثبات شود و اگر خواستیم بگوییم هیچ کسی بعد از حضرت نوح نمانده مگر ذریّه نوح، این را ظاهر آیه سوره مبارکه «صافات» تأیید میکند ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ اما آنچه از آیه سه سوره مبارکه «اسراء» برمیآید، این است که در زمان حضرت موسای کلیم هم عدهای از آنها بودند؛ آیه سه این است که ﴿وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً ٭ ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛[18] این ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾ به این معنا نیست که ذریّه دیگران هستند، ذریّه همان فرزندان «بلافصل» حضرت نوح هستند که صادق است ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾، اگر اصرار باشد که ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛ یعنی ذریّه سایر سرنشینانی که ارتباط خانوادگی با حضرت نوح نداشتند، معلوم می شود که یک عده تا آن وقت باقی بودند، اما از آن به بعد منقرض شدند آنکه باقی همیشگی است، ذریّه حضرت نوح است و زمین را ذریّه حضرت نوح دارد اداره میکند.
پرسش: آیه 48 سوره «هود» ﴿قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ ممَّن مَعَکَ و أُمَمٌ﴾ تفصیلی قائل می شود؛ امتی با کشتی بوده امتی هم ﴿سَنُمَتِّعُهُمْ﴾، دیگر تفصیل قائل می شود؟
پاسخ: بله, از خود آن آیهای که فرمود: ﴿مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ یک، حالا آن حیوانات باشد؛ ﴿وَ أَهْلَکَ﴾ دو، ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾ سه، این نشان میدهد که یک عده غیر از اهل او بودند. معلوم میشود که سرنشینان کشتی اینها بودند و اینها هم به سلامت به مقصد رسیدند، اینها سالماً وارد کشتی شدند و سالماً از کشتی پیاده شدند و ماندند.
پرسش: آیا از این آیه استفاده میشود کرد که غیر از کشتی و طوفان امتهایی بودند؟ ﴿أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ﴾؟[19]
پاسخ: ﴿سَنُمَتِّعُهُمْ﴾فعل مضارع است نه اینکه با شما بودند، فرمود بعداً ما این کار را انجام می دهیم. بله، بعداً البته؛ اما اینهایی که آمدند همین گروه بودند. بنابراین اگر ما ذریّه را فقط پسر بدانیم، بله برای حضرت نوح بودند؛ اما اعم از مادر و پدر بدانیم نه خیر منحصر به حضرت نوح نبودند و دیگران هم بودند؛ ولی ظاهر آیه محلّ بحث این است که ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ این یا برابر روایتی است که از امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است باید معنا شود؛ یعنی در مسئله وحی و نبوّت فقط ذریّه حضرت نوح بودند که آیه سوره مبارکه «حدید» تأیید میکند و مانند آن; یا منظور این است که تا آن عصر ممکن بود عدهای باقی باشند، اما آنهایی که «الی یوم القیامه» میمانند ذریّه حضرت نوح هستند و دیگران منقرض میشوند؛ این منافات ندارد که عدهای بودند و عدهای هم بعداً میآیند ﴿سَنُمَتِّعُهُمْ﴾ هم فعل مضارع است و آنها را هم شامل میشود، بعد منقرض میشوند و آنکه میتواند زمین را تا زمان حضرت(سلام الله علیه) آباد کند ذریّه حضرت نوح هستند.
پرسش: کسانی که به حضرت نوح ایمان آوردند چطور میشوند؟
پاسخ: اینکه وجود مبارک حضرت نوح عرض کرد خدایا ﴿رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً﴾[20] منظور بیت ولایت است تا ظهور حضرت هر کس وارد حوزه ایمان شود مشمول دعای حضرت نوح است، برای اینکه داخل در بیت ولایت او شد چه اینکه مشمول ادعیه ائمه دیگر هم است.
اینکه فرمود ـ برای حضرت نوح ـ ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ این فضلیتی است و برای نوح(سلام الله علیه) که فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾، باید یک سلسله مزایایی باشد که جمع این مزایا برای دیگران نبود. واقعاً برای نوح(سلام الله علیه) مزایایی است که اجتماع این مزایا در دیگران نیست ﴿فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً﴾؛[21]یعنی هزار منهای پنج؛ یعنی نهصد و پنجاه سال مسئله نبوّت او طول کشید، نه عمر او؛ این مخصوص حضرت نوح است، برای اینکه این همه تلاش و کوشش را کرده و صبر کمنظیری داشت. مجموع خصوصیاتی که خدا برای نوح(سلام الله علیه) ذکر کرد، در دیگران نیست. اوّلش این طلیعهای که فرمود: ﴿إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ﴾ دارد نموداری از بندگان «مخلَص» را ذکر میکند، چه اینکه نموداری از رسولان را مطرح میکند؛ عبادت نوح(سلام الله علیه), اخلاص نوح(سلام الله علیه) این دو خصوصیت, ندای خالصانه نوح نسبت به ذات اقدس الهی «یا رَبِّ» این نداها, این سه; دریافت جواب الهی, چهار; آن هم جواب «حَسن» و دریافت نجات خود و اهل خود از «کرب عظیم», بقا و دوام دودمان او ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ طوری باشد که همانطوری که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»[22] من دو میراث گذاشتم، خدای سبحان هم درباره نوح فرمود او میراث من است؛ من این را در بین شما نگه داشتم و باقی گذاشتم. حضرت که فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ» این دو «ثقل»؛ یعنی دو وزنه وزین میراث من هستند، ذات اقدس الهی هم درباره نوح فرمود او میراث من است؛ همانطوری که ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾،[23] منصب و مقام و سِمت و بقا و جاودانی هم میراث الهی است ﴿یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾، فرمود او میراث من است و من این میراث را برای همیشه در جوامع بشر نگه داشتم ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ لذا فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾ که دیگر بدون واو ذکر کرده است.
سلام از اسمای خاصّ الهی است که فرمود: ﴿السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ﴾[24]سلام از اسمای حسنای خدای سبحان است؛ از خدای سبحان سلامت جهانی نصیب حضرت نوح(سلام الله علیه) شده است؛ حالا برای حضرت ابراهیم و یحیی با تعبیرات مختلف در سه مقطع سلام آمده ﴿وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا﴾[25] هست، اما سلام جهانی به صورت جامعتر و کاملتر درباره نوح(سلام الله علیه) آمده است.
فرمود چرا ما این نعمتها را برای او روا داشتیم؟ برای اینکه او بندهٴ «محسِن» ماست و با احسان عبادت کرده, یک; بندهای است که با ایمان عبادت کرده, دو; پس «عباد مخلَص» است از یک سو, «عباد محسن» است از سوی دیگر, عباد مؤمن است از سوی دیگر و منادی هم هست دعوت ما را لبیک گفته و مورد تصدیق ما هم است و صابِر و بردبارِ نُه قرن و نیم هم بود؛ برکاتی هم که فرمود او میراث من است و من به وسیله این میراث برکاتم را حفظ کردم، آن را هم از باب تفصیل بعد از اجمال ذکر میکند فرمود: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ﴾از پیروان مکتب است نه پیروان نوح, پیروان مکتب نوح؛ یعنی پیروان همان وحی و هدایت و نبوّت و رسالت الهی, حضرت ابراهیم است ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾این هم جزء میراث ابراهیم است و جزء ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾است. انبیای ابراهیمی که تا وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیدند و بعد هم ادامه نبوّت که مسئله امامت و ولایت است تا ظهور مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیه) ادامه دارد که اینها همه «تَرَکه» حضرت نوح هستند. خدا فرمود او میراث من است، من او را به ارث گذاشتم و انبیای ابراهیمی در کنار همین مائده و مأدبه رشد میکنند ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ نمونه این «تَرَکه» را به عنوان ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾, ﴿وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ﴾؛[26]یعنی پیرو مکتب نوح است که وحی و نبوّت باشد ـ نه شخص نوح ـ اینها را یکی پس از دیگری ذکر میکند.
حالا بهترین دعای همه این ایام مخصوصاً دعای تحویل همان است که وجود مبارک ابراهیم خلیل داشت که ﴿بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾، چون تنها عامل نجات در قیامت ﴿إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾[27]است. این دعای شریف «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ»[28] این باید دعای همیشگی ما باشد، برای اینکه او همیشه «مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَار» است, همیشه «مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَال» است، همیشه هم «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار» است؛ لذا همیشه ما باید این دعا را داشته باشیم. چند چیز است که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که خودشان هم این را تداوم داشتند و به ما هم دستور دادند که این ذکرها را بگوییم, یکی «اللَّهُمَّ لٰا تَکِلْنِی إِلیٰ نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً»[29]است و یکی هم «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک»[30]است که این دو را خیلی اصرار داشتند: یکی اینکه خدایا لحظهای ما را به حال خودمان وا مگذار! و دیگر اینکه ای خدایی که دلها را زیر و رو میکنی، قلب ما را به نام خودت و به یاد خودت تثبیت بکن که ما به غیر تو توجه نکنیم, نلغزیم و نلرزیم! این دعا را برای نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملکت ما, همه مسلمین «مشارق الارض و المغارب» را در کنار حرم، شما آقایان و کسانی که در حرم ملکوتی وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) هستند یا کسانی که به اعتاب مقدسه مشرّف میشوند داشته باشند که این نظام اسلامی در سایه عنایتهای ولیّ آن از هر خطری محفوظ بماند تا همه ما این امانت را سالماً به برکت خونهای پاک شهدا و کوشش خالصانه امام(رضوان الله علیه) به دست صاحب اصلی آن بسپاریم.
[1]دخان/سوره44، آیه35.
[2]دخان/سوره44، آیه56.
[3]صافات/سوره37، آیه59.
[4]یس/سوره36، آیه49.
[5]یس/سوره36، آیه51.
[6]زمر/سوره39، آیه68.
[7]کهف/سوره18، آیه18.
[8]بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج64، ص39.
[9]شعراء/سوره26، آیه90.
[10]آل عمران/سوره3، آیه133.
[11]بقره/سوره2، آیه24.
[12]صافات/سوره37، آیه62.
[13]صافات/سوره37، آیه63.
[14]صافات/سوره37، آیه67.
[15]المیزان فی التفسیرالقرآن، العلامه الطباطبائی، ج10، ص250.
[16]هود/سوره11، آیه46.
[17]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص223.
[18]اسراء/سوره17، آیه2.
[19]هود/سوره11، آیه48.
[20]نوح/سوره71، آیه28.
[21]عنکبوت/سوره29، آیه14.
[22]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج1، ص173.
[23]اعراف/سوره7، آیه128.
[24]حشر/سوره59، آیه23.
[25]مریم/سوره19، آیه33.
[26]صافات/سوره37، آیه83.
[27]شعراء/سوره26، آیه89.
[28]صحیفه نور، امام خمینی، ج16، ص87.
[29]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص75.
[30]بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج92، ص326.
-مؤمنین معتقدند که بیش از یک مرگ نیست و برای همیشه مرفّه و در سعادت ابد هستند؛
- تأملی در واژه نُزُل؛
- داستان حضرت نوح (ع) و نجات اصحاب و همراهان ایشان.
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ (75) وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ (76) وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ (77) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ (78) سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ (79) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (80) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ (82)﴾
بعد از بیان خطوط کلی توحید و وحی و نبوّت، در جریان مرگ فرمود مؤمنین معتقدند که بیش از یک مرگ نیست و برای همیشه مرفّه و در سعادت ابد هستند که میگویند: ﴿إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولَی وَ مَا نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ﴾[1] و قرآن هم حرف ایشان را تصدیق کرد؛ یعنی گفت آنچه اینها میگویند تعلیم ماست که ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی﴾.[2] کفار میگویند بیش از یک مرگ نیست و بعد از مرگ نابودی است میگویند: ﴿إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ﴾؛[3] یعنی ما اصلاً محشور نیستیم. در سوره مبارکه «یس» که بحث آن گذشت، فرمود وقتی اینها مُردند و با مرگ عادی از دنیا وارد میشوند، کلّ واحد انسانها یک مرگ عادی دارند، در مورد آن مرگ و همچنین حیات عمومی در سوره مبارکه «یس» فرمود ما دو نفخ داریم: یک نفخ اول است که همه مدهوش میشوند، آیه 49 سوره مبارکه «یس» این بود: ﴿ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ ٭ فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ ٭ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ﴾[4] این نفخ دوم است، ﴿فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ ٭ قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا﴾[5] معنایش این نیست که ما بعد از آن مرگِ اول یک مرگ دومی داشتیم، چون در نفخ صور اول، اینها گرفتار صعقه و مدهوشی هستند نه مرگ، ﴿وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ﴾, ﴿صَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ﴾[6] سخن از موت نیست؛ لذا وقتی اینها با نفخه دوم محشور شدند میگویند: ﴿مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا﴾ مرقد؛ یعنی «مَنام», چه کسی ما را از خوابگاهمان بیدار کرد؟ در جریان اصحاب کهف فرمود: ﴿وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ﴾؛[7] تو خیال میکنی اینها بیدارند، در حالی که اینها خواب هستند. «رقود» یعنی خوابیدن و «مرقد» یعنی خوابگاه؛ انسان در برزخ در «مرقد» و خوابگاه است، نمیمیرد، مرگ از دنیاست، وقتی مُرد دنیا را رها میکند و وارد برزخ میشود؛ در برزخ و همچنین در نفخ صور «اُولیٰ» انسان نمیمیرد، مدهوش میشود. فرمود: ﴿فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ﴾؛ وقتی ﴿ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْری﴾ شد، نفخه دوم شد و اینها برای احضار به طرف صحنه قیامت میآیند، میگویند: ﴿مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا﴾چه کسی ما را بیدار کرد؟ بنابراین سخن از مرگ مجدّد نیست، پس با موت «اُولیٰ» همه این آیات هماهنگ هستند, این درباره مرگ برزخی بود.
اما درباره «نُزُل» آنطوری که راغب و مانند آن «نُزُل» را معنا کردند، «نُزل»؛ یعنی «ما یُعَدُّ للنَّازل»[8]کسی که نازل میشود و به منزل میآید، اوّلین چیزی که برای او آماده کرده و به او میدهند، این را میگویند «نُزل», و «النُّزُلُ: ما یُعَدُّ للنَّازل من الزَّاد»؛ اگر بهشتی باشد از «نِعم» بهشت به او میدهند و اگر دوزخی باشد از عذاب دوزخ به او میدهند؛ لذا اگر بگویند ما بهشت را برای شما به عنوان «نُزل» آماده کردیم درست است و اگر بگویند ما دوزخ را برای کفار به عنوان «نُزل» آماده کردیم درست است. درباره بهشت دارد ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾,[9] ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾[10] و مانند آن, چه اینکه دربار «نار» هم دارد ﴿أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾.[11] آنچه در سوره مبارکه «صافات» که محلّ بحث است گذشت و گفته شد که «نُزل» همان «ما یُعَدُّ للنَّازل» است، براساس قرینه تقابلی است که در این سوره مبارکه «صافات» بین آنچه اوّلین بار به دوزخیان میدهند و بعد آنها را وارد دوزخ میکنند ذکر شده است. در همین سوره مبارکه «صافات» که در چند آیه قبل گذشت، فرمود: ﴿أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ﴾؛[12] آنچه برای بهشتیها گفتیم، این در برابر «شجره زقّوم» است. یک وقت است تقابل بین بهشت و جهنم است, یک وقت است تقابل بین نعمتهایی که اوّلین بار به بهشتیها میدهند، با عذابهایی که اوّلین بار به دوزخیان میچشانند برقرار میشود؛ در سوره مبارکه «صافات» این قسمتش گذشت که فرمود آن «نُزل» بهتر است یا «شجره زقّوم»؟ ﴿أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ﴾؛ حالا مراحلی را که ذکر میکنند این است ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ٭ إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ ٭ طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ ٭ فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ﴾[13] بعد می فرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمیمٍ ٭ ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ﴾[14] معلوم میشود که در اوّلین پذیرایی اینها را میبرند در هال و بعد در اتاق پذیرایی؛ مثل اینکه کسی که وارد شهر شد اوّل میبرند جایی و آسایشگاهی از اینها پذیرایی میکنند و بعد او را میبرند مهمانخانه یا جایی که باید ببرند. اگر بگویند ما آنها را در این شهر پذیرایی کردیم، درست است و این در مقام اجمال است؛ اگر در مقام تفصیل بگویند ما اول فلان جا بردیم و بعد فلان جا بعد بردیم در حرم مثلاً یا فلان قسمت این هم درست است. این قسمت به طور تفصیل بیان کرده و فرمود اول «شجره زقّوم» است و کم کم «شُرب حمیم» است ﴿ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ﴾. بنابراین آنچه در سوره مبارکه «کهف» آمده که ما جهنم را برای اینها «نُزل» کردیم، با این منافاتی ندارد؛ آیه 102 سوره مبارکه «کهف» این است که ﴿أَ فَحَسِبَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادی مِنْ دُونی أَوْلِیاءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرینَ نُزُلاً﴾، پس اگر بحث اجمال باشد، جهنم «نُزل» است؛ بحث تفصیل باشد «شجره زقّوم» «نُزل» است ﴿لَشَوْباً مِنْ حَمیمٍ﴾«نُزل» است، بعد﴿ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ﴾. پس منافات ندارد که اول بخشی از عذاب جهنم را در منطقهای به آنها بچشانند و بعد وارد جهنم شوند یا جهنم دَرَکاتی دارد که آنها را اول در دَرَکهای تعذیب میکنند و بعد به دَرَکات دیگر میبرند «و هکذا فی الجنّة».
مطلب بعدی در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) است که فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ تنها گروهی که ماندند ذریّه حضرت نوح(سلام الله علیه) هستند. در سوره مبارکه «هود» و مانند آن که جریان حضرت نوح مقداری مبسوطاً گذشت، آنجا این بحث به میان آمد و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) بحث مبسوطی درباره جهانی بودن طوفان نوح بیان کردند.[15] عدهای از کارشناسان و زمینشناسان میگویند بالأخره شواهدی هست که طوفانی عالمی در زمین بود، چون ما در همه جای زمین آثار زیر آب رفتن همه این کوهها یا دشتها یا تپه ماهورها را میبینیم، این نشان میدهد که اینها یک وقت زیر آب بودند؛ اما حالا آن آب اصلی که کلّ زمین را فرا گرفته بود، آن بود یا طوفان نوح بود؟ این خیلی روشن نمیکند، مگر کارشناسی علمی خیلی دقیق باشد که مثلاً تاریخ را روشن کند که در عصر نوح(سلام الله علیه) اینها زیر آب رفتند. به هر تقدیر باید ثابت شود که آیا طوفان عالمی بود یا نه؟ بر فرض عالمی نبود و در خصوص همین منطقه خاورمیانه بود در غیر خاورمیانه؛ یعنی خاوردور, باختردور کسی زندگی میکرد یا نمیکرد؟ اگر در خاوردور و باختردور کسی زندگی میکرد و طوفان در خاورمیانه بود این ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ باید برگردد به مسئله نبوّت انبیا؛ یعنی تنها گروهی که به نبوّت و امامت رسیدند اینها فرزندان حضرت نوح هستند و معنای آن این نیست که نسل بشر از فرزندان ذریّه حضرت نوح است. بنابراین باید ثابت شود طوفان عالمی بود, یک; بر فرض عالمی نبود در خاورمیانه تمام قسمت ها را فرا گرفت, دو; و کسی در روی زمین نبود مگر اینکه گرفتار طوفان شده, سه. از بعضی از آیات برمیآید که سرنشینان کشتی, حضرت نوح بود و اهل نوح بود به استثنای فرزندش و افرادی که به آنها ایمان آوردند، البته این قید چهارم هم هست که افرادی که به حضرت نوح ایمان آوردند گروه اندکی بودند، چون گروه اندک بودند در همین سوره مبارکه «صافات» که محلّ بحث است از آنها نامی نبرده است. در آیه 76 سوره «صافات» فرمود: ﴿وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ﴾دیگر «و من آمن» در آن نیست، با اینکه در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) چند گروه بودند که نجات پیدا کردند: یکی اهل او بودند به استثنای فرزند او و عدهای هم که به آن حضرت ایمان آوردند؛ آنها که به حضرت ایمان آوردند را در سوره مبارکه «هود» مشخص کرده است. آیه چهل سوره مبارکه «هود» این است که ﴿حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ﴾؛ این عذاب الهی در سوره مبارکه «هود» مشخص شد، فرمود ما وقتی بخواهیم عذاب را نازل کنیم همه جا میشود که آب بروید، اما در تنوری که جای آتش است توقع آب نیست؛ این تنور همیشه جای آتش بود، فرمود وقتی اراده الهی تعلّق گرفته تنوری که در تمام مدت عمرش کارش آتش دادن است، ما از همین تنور آب در میآوریم ﴿وَ فارَ التَّنُّورُ﴾ تا معلوم شود تمام جهان تحت تدبیر دیگری اداره میشود. در آیه چهل سوره «هود» فرمود: ﴿حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ﴾؛ یعنی در «سفینه» ﴿زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾، برای اینکه نسل این حیوانات منقرض نشود, یک; ﴿وَ أَهْلَکَ﴾ خانواده ات, دو; در بین خانواده آن پسرت مستثناست ﴿إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ این مستثناست, پس ﴿قُلْنَا﴾ ما دستور دادیم ﴿قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ﴾ از هر صنفی ﴿زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ یک، ﴿وَ أَهْلَکَ﴾ دو، ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾ سه، مؤمنین را هم با خود ببر؛ معلوم میشود که سرنشینان کشتی، غیر از خانواده حضرت نوح(سلام الله علیه) یک عده دیگری هم بودند که به آن حضرت ایمان آورده بودند، پس ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾ در برابر اهل است. در آیه محلّ بحث سوره «صافات» فرمود: ﴿فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ﴾ که دیگر ﴿مَنْ آمَنَ﴾ را ذکر نکرده است که شاید به یکی از این دو نکته باشد: نکته اول آن است که آن ﴿مَنْ آمَنَ﴾ جزء اهل نوح حساب میشوند، به دلیل اینکه منظور از اهل, اهل ایمانی و معنوی است؛ اگر فرزند او اهل او نیست ﴿إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾[16] مؤمنان به او اهل او حساب میشوند، برای اینکه معیار, معنویت و دین است؛ اگر معیار معنویت و دین است، براساس این معیار فرزندش که مسلمان نبود از اهل او نیست، پس سایر مؤمنین به حضرت نوح اهل او حساب میشوند؛ این یک نکته که در سوره «صافات» نفرمود «نجیناه و اهله و من آمن». نکته دوم اینکه در همان آیه چهل سوره مبارکه «هود» دارد ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾،بعد فرمود: ﴿وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلیلٌ﴾؛چند نفری به حضرت نوح ایمان آوردند، چون اینها اندک بودند نام اینها را ذکر نکرده و به همان ذکر اهل اکتفا کرده. طبق این دو نکته، در آیه محلّ بحث سوره «صافات» نفرمود «نجیناه و اهله و من آمن معه».
مطلب بعدی آن است که بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ نَجَّیْناهُ﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾، این ضمیر فصل؛ یعنی «هم» با معرفه بودن خبر؛ یعنی الف و لام در «الباقین» نشانه حصر است؛ اگر منظور این است که مسئله وحی و نبوّت در ذریّه حضرت نوح بود، این منافات ندارد که جهان بعد از طوفان به وسیله ذریّه نوح یا به وسیله سایر سرنشینان اداره شده باشد. در سوره مبارکه «حدید» آیه 26 میفرماید ما از ذریّه نوح و ابراهیم(سلام الله علیهما) نبوّت را قرار دادیم ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهیمَ وَ جَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ﴾، اگر منظور ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ یعنی در مسئله وحی و نبوّت معیار باشد که با آیه سوره مبارکه «حدید» و امثال «حدید» موافق است، پس منافات ندارد که سرنشینان کشتی غیر از اعضای خانواده حضرت نوح, کسی دیگر باشد, یک و آنها هم زاد و ولد داشته باشند, دو و بعد از حضرت نوح, هم ذریّه او باقی باشند و هم آن گروه, سه; ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ را با آن میشود هماهنگ کرد و اما اگر آنطوری که ابنعباس و دیگران نقل کردند کسانی که همراه حضرت نوح بودند؛ یعنی سایر سرنشینان کشتی، اینها یک عدّه از زنها و یک عدّه از مردها بودند که بعضی از این مردها یا همه مردها فرزندان حضرت نوح بودند، اگر ما بچهها را هم به پدر, هم به مادر اِسناد بدهیم، نمیشود گفت تنها کسی که ماند ذریّه حضرت نوح بود، برای اینکه این افراد, ذریّه دیگران هم بودند؛ اما اگر ما افرادی را فقط به پدرانشان اسناد بدهیم و پدران اینها فرزندان حضرت نوح بودند، اینجا صحیح است که ما بگوییم ذریّه نوح فقط روی زمین ماندند؛ این مربوط به آن دو مشرب است که ذریّه یعنی چه؟ آیا به پدر و مادر هر دو منتسب هستند یا فقط به پدر؟ به هر حال این روایتی که در بحث دیروز از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) خوانده شد، این تا حدودی میتواند تأیید کند که منظور بقای در مسئله وحی و نبوّت و امثال ذلک است.[17]
در سوره مبارکه «مریم» آیه 58 آن هم تأیید میکند که بخشی از اینها مربوط به ذریّه حضرت نوح است. آیه 58 این است ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهیمَ﴾؛ اگر این انبیایی که هستند همه اینها ذریّه نوح باشند، این تعبیر با آن هماهنگ نیست، برای اینکه فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ این «نبیین» از ذریّه آدم هستند؟ درست است، ﴿وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾هم هستند؛ یعنی از ذریّه آنها هم هستند ﴿وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهیمَ وَ إِسْرائیلَ﴾؛ یعنی بعد از جریان حضرت نوح وقتی حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) مبعوث شد، از آن به بعد هر پیامبری که مبعوث میشد از ذریّه حضرت ابراهیم بود؛ همه این انبیا و بعد از حضرت ابراهیم جزء انبیای ابراهیمی هستند، اما درباره حضرت نوح نفرمود «و من ذریّة آدم و نوح»، بلکه فرمود: ﴿مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ ﴾. بنابراین اثبات اینکه هیچ پیامبری بعد از حضرت نوح نیست الاّ ذریّه حضرت نوح بود، این با روایت باید اثبات شود و اگر خواستیم بگوییم هیچ کسی بعد از حضرت نوح نمانده مگر ذریّه نوح، این را ظاهر آیه سوره مبارکه «صافات» تأیید میکند ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ اما آنچه از آیه سه سوره مبارکه «اسراء» برمیآید، این است که در زمان حضرت موسای کلیم هم عدهای از آنها بودند؛ آیه سه این است که ﴿وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً ٭ ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛[18] این ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾ به این معنا نیست که ذریّه دیگران هستند، ذریّه همان فرزندان «بلافصل» حضرت نوح هستند که صادق است ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾، اگر اصرار باشد که ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛ یعنی ذریّه سایر سرنشینانی که ارتباط خانوادگی با حضرت نوح نداشتند، معلوم می شود که یک عده تا آن وقت باقی بودند، اما از آن به بعد منقرض شدند آنکه باقی همیشگی است، ذریّه حضرت نوح است و زمین را ذریّه حضرت نوح دارد اداره میکند.
پرسش: آیه 48 سوره «هود» ﴿قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ ممَّن مَعَکَ و أُمَمٌ﴾ تفصیلی قائل می شود؛ امتی با کشتی بوده امتی هم ﴿سَنُمَتِّعُهُمْ﴾، دیگر تفصیل قائل می شود؟
پاسخ: بله, از خود آن آیهای که فرمود: ﴿مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ یک، حالا آن حیوانات باشد؛ ﴿وَ أَهْلَکَ﴾ دو، ﴿وَ مَنْ آمَنَ﴾ سه، این نشان میدهد که یک عده غیر از اهل او بودند. معلوم میشود که سرنشینان کشتی اینها بودند و اینها هم به سلامت به مقصد رسیدند، اینها سالماً وارد کشتی شدند و سالماً از کشتی پیاده شدند و ماندند.
پرسش: آیا از این آیه استفاده میشود کرد که غیر از کشتی و طوفان امتهایی بودند؟ ﴿أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ﴾؟[19]
پاسخ: ﴿سَنُمَتِّعُهُمْ﴾فعل مضارع است نه اینکه با شما بودند، فرمود بعداً ما این کار را انجام می دهیم. بله، بعداً البته؛ اما اینهایی که آمدند همین گروه بودند. بنابراین اگر ما ذریّه را فقط پسر بدانیم، بله برای حضرت نوح بودند؛ اما اعم از مادر و پدر بدانیم نه خیر منحصر به حضرت نوح نبودند و دیگران هم بودند؛ ولی ظاهر آیه محلّ بحث این است که ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ این یا برابر روایتی است که از امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است باید معنا شود؛ یعنی در مسئله وحی و نبوّت فقط ذریّه حضرت نوح بودند که آیه سوره مبارکه «حدید» تأیید میکند و مانند آن; یا منظور این است که تا آن عصر ممکن بود عدهای باقی باشند، اما آنهایی که «الی یوم القیامه» میمانند ذریّه حضرت نوح هستند و دیگران منقرض میشوند؛ این منافات ندارد که عدهای بودند و عدهای هم بعداً میآیند ﴿سَنُمَتِّعُهُمْ﴾ هم فعل مضارع است و آنها را هم شامل میشود، بعد منقرض میشوند و آنکه میتواند زمین را تا زمان حضرت(سلام الله علیه) آباد کند ذریّه حضرت نوح هستند.
پرسش: کسانی که به حضرت نوح ایمان آوردند چطور میشوند؟
پاسخ: اینکه وجود مبارک حضرت نوح عرض کرد خدایا ﴿رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً﴾[20] منظور بیت ولایت است تا ظهور حضرت هر کس وارد حوزه ایمان شود مشمول دعای حضرت نوح است، برای اینکه داخل در بیت ولایت او شد چه اینکه مشمول ادعیه ائمه دیگر هم است.
اینکه فرمود ـ برای حضرت نوح ـ ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ این فضلیتی است و برای نوح(سلام الله علیه) که فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾، باید یک سلسله مزایایی باشد که جمع این مزایا برای دیگران نبود. واقعاً برای نوح(سلام الله علیه) مزایایی است که اجتماع این مزایا در دیگران نیست ﴿فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً﴾؛[21]یعنی هزار منهای پنج؛ یعنی نهصد و پنجاه سال مسئله نبوّت او طول کشید، نه عمر او؛ این مخصوص حضرت نوح است، برای اینکه این همه تلاش و کوشش را کرده و صبر کمنظیری داشت. مجموع خصوصیاتی که خدا برای نوح(سلام الله علیه) ذکر کرد، در دیگران نیست. اوّلش این طلیعهای که فرمود: ﴿إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ﴾ دارد نموداری از بندگان «مخلَص» را ذکر میکند، چه اینکه نموداری از رسولان را مطرح میکند؛ عبادت نوح(سلام الله علیه), اخلاص نوح(سلام الله علیه) این دو خصوصیت, ندای خالصانه نوح نسبت به ذات اقدس الهی «یا رَبِّ» این نداها, این سه; دریافت جواب الهی, چهار; آن هم جواب «حَسن» و دریافت نجات خود و اهل خود از «کرب عظیم», بقا و دوام دودمان او ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ طوری باشد که همانطوری که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»[22] من دو میراث گذاشتم، خدای سبحان هم درباره نوح فرمود او میراث من است؛ من این را در بین شما نگه داشتم و باقی گذاشتم. حضرت که فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ» این دو «ثقل»؛ یعنی دو وزنه وزین میراث من هستند، ذات اقدس الهی هم درباره نوح فرمود او میراث من است؛ همانطوری که ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾،[23] منصب و مقام و سِمت و بقا و جاودانی هم میراث الهی است ﴿یُورِثُها مَنْ یَشاءُ﴾، فرمود او میراث من است و من این میراث را برای همیشه در جوامع بشر نگه داشتم ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ لذا فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾ که دیگر بدون واو ذکر کرده است.
سلام از اسمای خاصّ الهی است که فرمود: ﴿السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ﴾[24]سلام از اسمای حسنای خدای سبحان است؛ از خدای سبحان سلامت جهانی نصیب حضرت نوح(سلام الله علیه) شده است؛ حالا برای حضرت ابراهیم و یحیی با تعبیرات مختلف در سه مقطع سلام آمده ﴿وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا﴾[25] هست، اما سلام جهانی به صورت جامعتر و کاملتر درباره نوح(سلام الله علیه) آمده است.
فرمود چرا ما این نعمتها را برای او روا داشتیم؟ برای اینکه او بندهٴ «محسِن» ماست و با احسان عبادت کرده, یک; بندهای است که با ایمان عبادت کرده, دو; پس «عباد مخلَص» است از یک سو, «عباد محسن» است از سوی دیگر, عباد مؤمن است از سوی دیگر و منادی هم هست دعوت ما را لبیک گفته و مورد تصدیق ما هم است و صابِر و بردبارِ نُه قرن و نیم هم بود؛ برکاتی هم که فرمود او میراث من است و من به وسیله این میراث برکاتم را حفظ کردم، آن را هم از باب تفصیل بعد از اجمال ذکر میکند فرمود: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ﴾از پیروان مکتب است نه پیروان نوح, پیروان مکتب نوح؛ یعنی پیروان همان وحی و هدایت و نبوّت و رسالت الهی, حضرت ابراهیم است ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾این هم جزء میراث ابراهیم است و جزء ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾است. انبیای ابراهیمی که تا وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیدند و بعد هم ادامه نبوّت که مسئله امامت و ولایت است تا ظهور مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیه) ادامه دارد که اینها همه «تَرَکه» حضرت نوح هستند. خدا فرمود او میراث من است، من او را به ارث گذاشتم و انبیای ابراهیمی در کنار همین مائده و مأدبه رشد میکنند ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ نمونه این «تَرَکه» را به عنوان ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾, ﴿وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ﴾؛[26]یعنی پیرو مکتب نوح است که وحی و نبوّت باشد ـ نه شخص نوح ـ اینها را یکی پس از دیگری ذکر میکند.
حالا بهترین دعای همه این ایام مخصوصاً دعای تحویل همان است که وجود مبارک ابراهیم خلیل داشت که ﴿بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾، چون تنها عامل نجات در قیامت ﴿إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾[27]است. این دعای شریف «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ»[28] این باید دعای همیشگی ما باشد، برای اینکه او همیشه «مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَار» است, همیشه «مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَال» است، همیشه هم «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار» است؛ لذا همیشه ما باید این دعا را داشته باشیم. چند چیز است که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که خودشان هم این را تداوم داشتند و به ما هم دستور دادند که این ذکرها را بگوییم, یکی «اللَّهُمَّ لٰا تَکِلْنِی إِلیٰ نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً»[29]است و یکی هم «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک»[30]است که این دو را خیلی اصرار داشتند: یکی اینکه خدایا لحظهای ما را به حال خودمان وا مگذار! و دیگر اینکه ای خدایی که دلها را زیر و رو میکنی، قلب ما را به نام خودت و به یاد خودت تثبیت بکن که ما به غیر تو توجه نکنیم, نلغزیم و نلرزیم! این دعا را برای نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملکت ما, همه مسلمین «مشارق الارض و المغارب» را در کنار حرم، شما آقایان و کسانی که در حرم ملکوتی وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) هستند یا کسانی که به اعتاب مقدسه مشرّف میشوند داشته باشند که این نظام اسلامی در سایه عنایتهای ولیّ آن از هر خطری محفوظ بماند تا همه ما این امانت را سالماً به برکت خونهای پاک شهدا و کوشش خالصانه امام(رضوان الله علیه) به دست صاحب اصلی آن بسپاریم.
[1]دخان/سوره44، آیه35.
[2]دخان/سوره44، آیه56.
[3]صافات/سوره37، آیه59.
[4]یس/سوره36، آیه49.
[5]یس/سوره36، آیه51.
[6]زمر/سوره39، آیه68.
[7]کهف/سوره18، آیه18.
[8]بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج64، ص39.
[9]شعراء/سوره26، آیه90.
[10]آل عمران/سوره3، آیه133.
[11]بقره/سوره2، آیه24.
[12]صافات/سوره37، آیه62.
[13]صافات/سوره37، آیه63.
[14]صافات/سوره37، آیه67.
[15]المیزان فی التفسیرالقرآن، العلامه الطباطبائی، ج10، ص250.
[16]هود/سوره11، آیه46.
[17]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص223.
[18]اسراء/سوره17، آیه2.
[19]هود/سوره11، آیه48.
[20]نوح/سوره71، آیه28.
[21]عنکبوت/سوره29، آیه14.
[22]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج1، ص173.
[23]اعراف/سوره7، آیه128.
[24]حشر/سوره59، آیه23.
[25]مریم/سوره19، آیه33.
[26]صافات/سوره37، آیه83.
[27]شعراء/سوره26، آیه89.
[28]صحیفه نور، امام خمینی، ج16، ص87.
[29]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص75.
[30]بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج92، ص326.
تاکنون نظری ثبت نشده است