سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع "تضادهای دینداری"، سال 1404
یک اصل اساسی در دین ما این است که دین ما جامعه اضداد هست، اگر جامعه اضداد نبود دینداری راحت تر می شد. مثلا از طرفی ما را دستور می دهند به زهد و کناره گیری از دنیا و بیرون کردن محبت دنیا از دل و از طرفی به ما دستور می دهند برای عمران و آبادانی زمین و کسب ثروت و تامین معیشت، این دوتا واقعا با همدیگر نمی سازند. هم به ما دستور می دهند شما باید اطاعت کنید از ولی امرتان و این ولایت مداری را به ما دستور می دهند، از آن طرف هم می گویند باید بصیرت داشته باشید به حدی که مولای شما به شما امری نکرد هم خودت درست را تشخیص بدهی، بالاخره من بصیرت داشته باشم، ولایتمداری ام کاهش پیدا می کند و خودم صاحب نظر می شوم. یا مثلا من هم باید تکلیف مدار باشم، تکلیف مداری خیلی ها را خیالشون رو راحت می کند. فروید می گوید آدم ها بیشتر علاقه دارند اساسا دستور گوش بدهند و خودشان را خلاص کنند از فکر کردن و برنامه ریزی کردن برای خودشان. اکثر آدمها راحت تن به بردگی می دهند. خیلی ها زندگی کارمندی را بهتر می دانند و از زندگی پر مخاطره در اقتصاد آزاد در کاسبی و در امور دیگر فراری هستند. ما اگر اهل تشخیص بشویم دیگر تکلیف مداری ما تضعیف میشود. دینداری یعنی جمع کردن بین اضداد، به همین دلیل اولیا خدا و خوبان صفاتشان جمع اضداد است. ما الان در جامعه ای هستیم در میان اضداد چنین و خدا هم امتحان می کند و ما باید خودمان اهل تشخیص باشیم، چون ولی جامعه دینی نمی تواند همه چیز را توضیح بدهد. بعضی ها ظرفیت جمع اضداد ندارند. یک چیزی را می فهمند، دیگر نمی توانند تغییر کنند، این هم یک نوع تحجر و عدم انعطاف پذیری است. طرح کلان خداوند متعال این نیست که ما بدون جمع اضداد آدم خوبی باشیم، هر کسی می خواهد آدم خوبی باشد، باید استعداد رفتار متضاد داشته باشد. اگر دین می خواهی، اخلاق یک چیز دیگر است، اخلاق با دین فاصله اش همین است. دین شما را می برد در فضای اخلاق و می گوید سخاوتمند باش و دین به شما می گوید حالا که سخاوتمندید، من الان یه امتحانی از شما می گیرم و شما باید سخاوتت را آنجا نشان بدهید. پس طرح کلان دین این است که ما را جامعه اضداد بار بیاورد. فقط این خداست که با یک سیالیتی در دینش از ما یک انتظاراتی دارد و یک بازی می خواهد از ما بگیرد، یک انعطاف پذیری می خواهد از ما بگیرد. ما یک تیپی داریم متحجر انقلابی، ولی مگر می شه انقلابی متحجر باشه؟ آره مواضعش انقلابی ولی پویایی و انعطاف پذیری لازم نیست و نمی تواند در دم موضع خودش را تغییر بدهد. فلسفه دین داشتن یک برنامه خوب و اجرا کردنش نیست، خود ملائک هم همین اعتراض را کردند و گفتند چرا می خواهی آدم بیافرینی ما که داریم تسبیح می کنیم، ولی خدا می گوید می خواهم آدم بیافرینم که عبد من باشد و مرا بندگی کند. ما داریم طبق طبع و فطرت خودمان عمل می کنیم یعنی ما اینجوری آفریده شدیم. یکی از کسانی که خیلی مطیع بود در ولایت آقای سید حسن نصرالله بود. هیچ کس مانند او که جلسه به یاد اوست مطیع رهبری نبود، نیروهای خودش را رهبری و فرمانده کل قوا گاهی مطیع ایشون می کرد.
یک اصل اساسی در دین ما این است که دین ما جامعه اضداد هست، اگر جامعه اضداد نبود دینداری راحت تر می شد. مثلا از طرفی ما را دستور می دهند به زهد و کناره گیری از دنیا و بیرون کردن محبت دنیا از دل و از طرفی به ما دستور می دهند برای عمران و آبادانی زمین و کسب ثروت و تامین معیشت، این دوتا واقعا با همدیگر نمی سازند. هم به ما دستور می دهند شما باید اطاعت کنید از ولی امرتان و این ولایت مداری را به ما دستور می دهند، از آن طرف هم می گویند باید بصیرت داشته باشید به حدی که مولای شما به شما امری نکرد هم خودت درست را تشخیص بدهی، بالاخره من بصیرت داشته باشم، ولایتمداری ام کاهش پیدا می کند و خودم صاحب نظر می شوم. یا مثلا من هم باید تکلیف مدار باشم، تکلیف مداری خیلی ها را خیالشون رو راحت می کند. فروید می گوید آدم ها بیشتر علاقه دارند اساسا دستور گوش بدهند و خودشان را خلاص کنند از فکر کردن و برنامه ریزی کردن برای خودشان. اکثر آدمها راحت تن به بردگی می دهند. خیلی ها زندگی کارمندی را بهتر می دانند و از زندگی پر مخاطره در اقتصاد آزاد در کاسبی و در امور دیگر فراری هستند. ما اگر اهل تشخیص بشویم دیگر تکلیف مداری ما تضعیف میشود. دینداری یعنی جمع کردن بین اضداد، به همین دلیل اولیا خدا و خوبان صفاتشان جمع اضداد است. ما الان در جامعه ای هستیم در میان اضداد چنین و خدا هم امتحان می کند و ما باید خودمان اهل تشخیص باشیم، چون ولی جامعه دینی نمی تواند همه چیز را توضیح بدهد. بعضی ها ظرفیت جمع اضداد ندارند. یک چیزی را می فهمند، دیگر نمی توانند تغییر کنند، این هم یک نوع تحجر و عدم انعطاف پذیری است. طرح کلان خداوند متعال این نیست که ما بدون جمع اضداد آدم خوبی باشیم، هر کسی می خواهد آدم خوبی باشد، باید استعداد رفتار متضاد داشته باشد. اگر دین می خواهی، اخلاق یک چیز دیگر است، اخلاق با دین فاصله اش همین است. دین شما را می برد در فضای اخلاق و می گوید سخاوتمند باش و دین به شما می گوید حالا که سخاوتمندید، من الان یه امتحانی از شما می گیرم و شما باید سخاوتت را آنجا نشان بدهید. پس طرح کلان دین این است که ما را جامعه اضداد بار بیاورد. فقط این خداست که با یک سیالیتی در دینش از ما یک انتظاراتی دارد و یک بازی می خواهد از ما بگیرد، یک انعطاف پذیری می خواهد از ما بگیرد. ما یک تیپی داریم متحجر انقلابی، ولی مگر می شه انقلابی متحجر باشه؟ آره مواضعش انقلابی ولی پویایی و انعطاف پذیری لازم نیست و نمی تواند در دم موضع خودش را تغییر بدهد. فلسفه دین داشتن یک برنامه خوب و اجرا کردنش نیست، خود ملائک هم همین اعتراض را کردند و گفتند چرا می خواهی آدم بیافرینی ما که داریم تسبیح می کنیم، ولی خدا می گوید می خواهم آدم بیافرینم که عبد من باشد و مرا بندگی کند. ما داریم طبق طبع و فطرت خودمان عمل می کنیم یعنی ما اینجوری آفریده شدیم. یکی از کسانی که خیلی مطیع بود در ولایت آقای سید حسن نصرالله بود. هیچ کس مانند او که جلسه به یاد اوست مطیع رهبری نبود، نیروهای خودش را رهبری و فرمانده کل قوا گاهی مطیع ایشون می کرد.


تاکنون نظری ثبت نشده است