- 303
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه چهل و چهارم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه چهل و چهارم، سال 1386
در مباحث گذشته به طور اجمالی به این نتیجه رسیدیم که غیر از این خواستهها و ارزشهایی که در زندگی داریم و به آنها دل میبندیم، چیزهای دیگری هم هست. باید توجه پیدا کنیم؛ خدا بندگانی دارد که خیلی از ما جلوتر هستند. آنها نه تنها باور کرهادند بلکه یافتهاند که غیر از خدا چیزی خود به خود، اصالتاً دوستداشتنی نیست و اگر چیز دیگری هم شایستهی دوست داشتن است به خاطر انتسابش به اوست. نباید دربارهی سند این مناجاتهایی که از اهلبیت_علیهم السلام_ نقل شده، وسوسه کنیم که اینها نقلش متواتر نیست و یا ممکن است سندش ضعیف باشد. دست کم اینها تواتر اجمالی دارد. ما که به عصمت ائمه_علیهم السلام_ معتقدیم، میدانیم هر چه گفتهاند، راست است. نمیخواستند کسی را فریب دهند. اما چه کنیم که مقداری ذهنمان به این مفاهیم نزدیک شود؟ و چگونه باور کنیم تا انگیزهی حرکتی در ما پدید بیاید؟گاهی وقتی نمیتوانیم درک کنیم که نزدیک بودن به خدا و همسایگی با او یعنی چه و چه ارزشی دارد، میگوییم: همین؛ طور خدا را دوست داشته باشیم! آنهایی که میگویند اصلاً غیر از خدا چیزی ذاتاً دوستداشتنی نیست، چگونه فکر میکنند؟ از دوستی و شب زندهداری، مناجات و گریهی شبانه چه میفهمند؟ وقتی بشنویم، که مثلاً حضرت شعیب چندین سال، گریه کرد تا نابینا شد! بعد خدا چشمش را برگرداند و دوباره گریه کرد تا نابینا شد، بار سوم جبرئیل را فرستاد که چرا اینقدر گریه میکنی؟ اگر بهشت میخواهی در اختیارت قرار میدهیم و اگر از جهنم میترسی جهنم را بر تو حرام کردیم. جواب داد: خدایا! میدانی جز محبت تو و شوق دیدار تو چیزی موجب گریهی من نیست. خب، این چه درکی است؟ اکنون که توفیقی فراهم شده که دربارهی مناجات محبین صحبت کنیم، اندکی فکر کنیم که آخر اینها چه مقولهای است؟! اینها را برای که گفته و نقل کردهاند؟! دعاهای دیگر مثل دعای عرفه، چه میگویند و ما کجا هستیم؟ اگرمقداری در این مضامین فکر کنیم ضرر نخواهیم کرد.
دوستان خدا دائماً حالت اشتیاقی دارند و میخواهند به درجهای برسند که اسمش وصول و لقای الهی است، نظر به وجه الله است. این طبیعی است که انسان هر که را دوست دارد میخواهد او را ببیند. آن مرتبهی کامل رؤیتی که برای اولیاء خدا میسر است، در این عالم یا اصلا حاصل نمیشود یا خیلی به ندرت ممکن است. توجیه عقلیاش هم این است که روح انسان در این عالم مشغول تدبیر بدن است و توجهش نمیتواند در یک نقطه متمرکز شود؛ زیرا در غیر این صورت از تدبیر بدن جا میماند و موت حاصل میشود. شاید آنهایی هم که تمنی مرگ میکنند به خاطر همین باشد! خدا با بعضی از بندگانش که دوستشان دارد، روابطی دارد. وقتی بندهای خدا را دوست بدارد، به جایی میرسد که خداوند با او مناجات میکند؛ أُناجیهِ فی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ نُورِ النَّهار. از بسیاری از این مضامین بر میآید که خدا یک علامتها و رمزهایی بین خود و محبّینش دارد.
در مباحث گذشته به طور اجمالی به این نتیجه رسیدیم که غیر از این خواستهها و ارزشهایی که در زندگی داریم و به آنها دل میبندیم، چیزهای دیگری هم هست. باید توجه پیدا کنیم؛ خدا بندگانی دارد که خیلی از ما جلوتر هستند. آنها نه تنها باور کرهادند بلکه یافتهاند که غیر از خدا چیزی خود به خود، اصالتاً دوستداشتنی نیست و اگر چیز دیگری هم شایستهی دوست داشتن است به خاطر انتسابش به اوست. نباید دربارهی سند این مناجاتهایی که از اهلبیت_علیهم السلام_ نقل شده، وسوسه کنیم که اینها نقلش متواتر نیست و یا ممکن است سندش ضعیف باشد. دست کم اینها تواتر اجمالی دارد. ما که به عصمت ائمه_علیهم السلام_ معتقدیم، میدانیم هر چه گفتهاند، راست است. نمیخواستند کسی را فریب دهند. اما چه کنیم که مقداری ذهنمان به این مفاهیم نزدیک شود؟ و چگونه باور کنیم تا انگیزهی حرکتی در ما پدید بیاید؟گاهی وقتی نمیتوانیم درک کنیم که نزدیک بودن به خدا و همسایگی با او یعنی چه و چه ارزشی دارد، میگوییم: همین؛ طور خدا را دوست داشته باشیم! آنهایی که میگویند اصلاً غیر از خدا چیزی ذاتاً دوستداشتنی نیست، چگونه فکر میکنند؟ از دوستی و شب زندهداری، مناجات و گریهی شبانه چه میفهمند؟ وقتی بشنویم، که مثلاً حضرت شعیب چندین سال، گریه کرد تا نابینا شد! بعد خدا چشمش را برگرداند و دوباره گریه کرد تا نابینا شد، بار سوم جبرئیل را فرستاد که چرا اینقدر گریه میکنی؟ اگر بهشت میخواهی در اختیارت قرار میدهیم و اگر از جهنم میترسی جهنم را بر تو حرام کردیم. جواب داد: خدایا! میدانی جز محبت تو و شوق دیدار تو چیزی موجب گریهی من نیست. خب، این چه درکی است؟ اکنون که توفیقی فراهم شده که دربارهی مناجات محبین صحبت کنیم، اندکی فکر کنیم که آخر اینها چه مقولهای است؟! اینها را برای که گفته و نقل کردهاند؟! دعاهای دیگر مثل دعای عرفه، چه میگویند و ما کجا هستیم؟ اگرمقداری در این مضامین فکر کنیم ضرر نخواهیم کرد.
دوستان خدا دائماً حالت اشتیاقی دارند و میخواهند به درجهای برسند که اسمش وصول و لقای الهی است، نظر به وجه الله است. این طبیعی است که انسان هر که را دوست دارد میخواهد او را ببیند. آن مرتبهی کامل رؤیتی که برای اولیاء خدا میسر است، در این عالم یا اصلا حاصل نمیشود یا خیلی به ندرت ممکن است. توجیه عقلیاش هم این است که روح انسان در این عالم مشغول تدبیر بدن است و توجهش نمیتواند در یک نقطه متمرکز شود؛ زیرا در غیر این صورت از تدبیر بدن جا میماند و موت حاصل میشود. شاید آنهایی هم که تمنی مرگ میکنند به خاطر همین باشد! خدا با بعضی از بندگانش که دوستشان دارد، روابطی دارد. وقتی بندهای خدا را دوست بدارد، به جایی میرسد که خداوند با او مناجات میکند؛ أُناجیهِ فی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ نُورِ النَّهار. از بسیاری از این مضامین بر میآید که خدا یک علامتها و رمزهایی بین خود و محبّینش دارد.
تاکنون نظری ثبت نشده است