- 456
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه چهاردهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه چهاردهم، سال 1386
وقتی میگوییم از چیزی میترسم؛ باید دقت کرد، از چه میترسم؟ یک عامل خوف داریم، یعنی چیزی که موجب حالت نگرانی در انسان میشود. یکی هم متعلق خوف است که وقتی من نگران میشوم از آن است و گاهی یک موضوع سومی مطرح میشود؛ مثلاً شاگردی که درس نخواند، میترسد رفوزه شود. عامل ترسش چیست؟ درس نخواندن. از چه میترسد؟ از رفوزه شدن. یک عامل دیگر هم وجود دارد و اینکه چه کسی رفوزهاش میکند؟ معلم. این جا هم میتوانیم بگوییم از معلم میترسد. اما از معلم میترسد نه از آن جهت که معلم است، بلکه چون عاملی است که او را رفوزه میکند. در مورد خوف مؤمن هم همین طور است: انسان میترسد، چرا؟ چون گناه کرده است. از چه میترسد؟ میترسد عذاب شود. اگر بخواهد عذاب بشود چه کسی عذابش میکند؟ خدا. کار دست اوست. او نظام ترتب عذاب بر گناه را مقرّر فرموده است. آن که منشأ ترس است گناه خودش است. اما باید خوف از خدا هم داشته باشم. پس از یک جهت صحیح است بگوییم از گناه میترسیم چون سببی است که موجب ترس ما میشود. از جهت دیگر اینکه عذاب بشویم میترسیم. چون متعلق خوف است. به اعتبار سومی میترسیم از خدا چون او است که عذاب میکند؛ هر سه نسبت صحیح است منتها باید توجه داشته باشیم یکی به اعتبار منشأ خوف، یکی متعلق خوف و دیگری این که چه کسی آن اثر را مترتب میکند.
کسانی به خاطر این که اینها را از هم تفکیک نمیکنند میگویند: خدا که ترس ندارد، خیلی هم مهربان است! بله، خدا خیلی مهربان است اما گناه تو جهنّم زاست. خدا موجودی است عین جود و کرم و فیاضیت و رحمت و رأفت. ولی او بر اساس حکمت خودش این نظام را برقرار کرده است که نتیجه گناه گرفتار شدن در عذاب باشد. بعضی برای این که از چنگ تکلیف فرار کنند، میگویند: خدا که ترس ندارد، آخوندها بیخود میگویند که باید از خدا ترسید! این نکتهای است در ادبیات که گاهی موجب میشود در معانی و مطالب خلط شود و کسانی هم که شیطاناند بتوانند مغالطه کنند و بگویند: اصلاً بزرگترین گناهان ترس است و از هیچ چیز نباید ترسید؛ خدا هم که ترس ندارد و موجود مهربانی است!
پس این همه آیات خوف و خشیت الهی، آن رفتار انبیاء و ائمهی اطهار و بزرگان دین که گریهها میکردند و نالهها داشتند، برای چیست؟ میگویند اینها لابد دروغ نقل شده است! در حالی که با اندکی دقت معلوم میشود چنین نیست و آنها دچار مغالطه شدهاند.
وقتی میگوییم از چیزی میترسم؛ باید دقت کرد، از چه میترسم؟ یک عامل خوف داریم، یعنی چیزی که موجب حالت نگرانی در انسان میشود. یکی هم متعلق خوف است که وقتی من نگران میشوم از آن است و گاهی یک موضوع سومی مطرح میشود؛ مثلاً شاگردی که درس نخواند، میترسد رفوزه شود. عامل ترسش چیست؟ درس نخواندن. از چه میترسد؟ از رفوزه شدن. یک عامل دیگر هم وجود دارد و اینکه چه کسی رفوزهاش میکند؟ معلم. این جا هم میتوانیم بگوییم از معلم میترسد. اما از معلم میترسد نه از آن جهت که معلم است، بلکه چون عاملی است که او را رفوزه میکند. در مورد خوف مؤمن هم همین طور است: انسان میترسد، چرا؟ چون گناه کرده است. از چه میترسد؟ میترسد عذاب شود. اگر بخواهد عذاب بشود چه کسی عذابش میکند؟ خدا. کار دست اوست. او نظام ترتب عذاب بر گناه را مقرّر فرموده است. آن که منشأ ترس است گناه خودش است. اما باید خوف از خدا هم داشته باشم. پس از یک جهت صحیح است بگوییم از گناه میترسیم چون سببی است که موجب ترس ما میشود. از جهت دیگر اینکه عذاب بشویم میترسیم. چون متعلق خوف است. به اعتبار سومی میترسیم از خدا چون او است که عذاب میکند؛ هر سه نسبت صحیح است منتها باید توجه داشته باشیم یکی به اعتبار منشأ خوف، یکی متعلق خوف و دیگری این که چه کسی آن اثر را مترتب میکند.
کسانی به خاطر این که اینها را از هم تفکیک نمیکنند میگویند: خدا که ترس ندارد، خیلی هم مهربان است! بله، خدا خیلی مهربان است اما گناه تو جهنّم زاست. خدا موجودی است عین جود و کرم و فیاضیت و رحمت و رأفت. ولی او بر اساس حکمت خودش این نظام را برقرار کرده است که نتیجه گناه گرفتار شدن در عذاب باشد. بعضی برای این که از چنگ تکلیف فرار کنند، میگویند: خدا که ترس ندارد، آخوندها بیخود میگویند که باید از خدا ترسید! این نکتهای است در ادبیات که گاهی موجب میشود در معانی و مطالب خلط شود و کسانی هم که شیطاناند بتوانند مغالطه کنند و بگویند: اصلاً بزرگترین گناهان ترس است و از هیچ چیز نباید ترسید؛ خدا هم که ترس ندارد و موجود مهربانی است!
پس این همه آیات خوف و خشیت الهی، آن رفتار انبیاء و ائمهی اطهار و بزرگان دین که گریهها میکردند و نالهها داشتند، برای چیست؟ میگویند اینها لابد دروغ نقل شده است! در حالی که با اندکی دقت معلوم میشود چنین نیست و آنها دچار مغالطه شدهاند.
تاکنون نظری ثبت نشده است