- 500
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه یازدهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه یازدهم، سال 1386
در مناجات شاکین، سه محور تشخیص داده میشود. اول: شکایت از نفس؛ دوم: شکایت از شیطان و سوم: شکایت از قلب، در بعضی از حالات و صفاتش.
شیطان یک معنای عامی دارد که به صورت صفت ذکر میشود، یعنی موجودی که مبدأ شرارت است. گاهی شیطان بر «ابلیس»؛ اطلاق میشود، شیطان با الف و لام عهد که گفته میشود یعنی آن شیطان معینی که معهود است، وگرنه لفظ شیطان اسم خاص نیست بلکه ابلیس اسم خاص است. شواهدی هست که عنوان شیطان بر غیر ابلیس هم اطلاق میشود. ما این موجود را نمیشناسیم و نمیبینیم، قرآن هم میفرماید «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ». ما نه از درکِ شیطان تجربهی حسّی داریم و نه هیچ برهانِ عقلی وجود شیطان را اثبات میکند. فقط راه شناختنش وحی است. اگر انبیاء نفرموده بودند که چیزی به نام ابلیس وجود دارد و شیطانی هست که در انسان وسوسههایی ایجاد میکند، هیچ راهی برای اثباتش نداشتیم؛ مگر اینکه کسی از اولیاء خدا باشد ببیند یا خودش از شیاطین باشد!
خدای متعال برای اینکه هم میزانِ ایمان و تسلیم ابلیس را آزمایش کند و هم وسیلهای برای آزمایش بنی آدم قرار دهد، او را سالها قبل خلق کرد تا اینکه نوبت به خلقت حضرت آدم علیه السلام رسید. بعد به ملائکه دستور داد که سجده کنند. شیطان هم در صف ملائکه بود. همهی فرشتگانی که مورد این خطاب بودند، اطاعت کردند و در مقابل حضرت آدم سجده کردند، مگر ابلیس. خدای متعال فرمود: چرا تو سجده نکردی؟ گفت: خدایا من از انسان بهترم؛ «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»؛ وجود من کاملتر است، افضل است، صحیح نیست که موجود کاملتر در مقابل موجود ناقص به خاک بیفتد. با این عصیانی که شیطان کرد، معلوم شد ایمانِ ابلیس، مطلق نیست. ایمانی پذیرفته است و موجب کمال میشود که شرط و قیدی نداشته باشد. شش هزار سال ملائکه خیال میکردند ابلیس هم مثل خودشان ایمانِ مطلق دارد. این جریان باید اتفاق میافتاد تا معلوم شود ایمان او مطلق نیست. این هشدار بزرگی برای ما هم هست که خودمان را بیازماییم، ببینیم ایمان ما مطلق است یا مشروط است؟ آیا طوری هستیم که هر چه خدا امر کند اطاعت کنیم؟ این بستگی به مراتب امتحان دارد.
در مناجات شاکین، سه محور تشخیص داده میشود. اول: شکایت از نفس؛ دوم: شکایت از شیطان و سوم: شکایت از قلب، در بعضی از حالات و صفاتش.
شیطان یک معنای عامی دارد که به صورت صفت ذکر میشود، یعنی موجودی که مبدأ شرارت است. گاهی شیطان بر «ابلیس»؛ اطلاق میشود، شیطان با الف و لام عهد که گفته میشود یعنی آن شیطان معینی که معهود است، وگرنه لفظ شیطان اسم خاص نیست بلکه ابلیس اسم خاص است. شواهدی هست که عنوان شیطان بر غیر ابلیس هم اطلاق میشود. ما این موجود را نمیشناسیم و نمیبینیم، قرآن هم میفرماید «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ». ما نه از درکِ شیطان تجربهی حسّی داریم و نه هیچ برهانِ عقلی وجود شیطان را اثبات میکند. فقط راه شناختنش وحی است. اگر انبیاء نفرموده بودند که چیزی به نام ابلیس وجود دارد و شیطانی هست که در انسان وسوسههایی ایجاد میکند، هیچ راهی برای اثباتش نداشتیم؛ مگر اینکه کسی از اولیاء خدا باشد ببیند یا خودش از شیاطین باشد!
خدای متعال برای اینکه هم میزانِ ایمان و تسلیم ابلیس را آزمایش کند و هم وسیلهای برای آزمایش بنی آدم قرار دهد، او را سالها قبل خلق کرد تا اینکه نوبت به خلقت حضرت آدم علیه السلام رسید. بعد به ملائکه دستور داد که سجده کنند. شیطان هم در صف ملائکه بود. همهی فرشتگانی که مورد این خطاب بودند، اطاعت کردند و در مقابل حضرت آدم سجده کردند، مگر ابلیس. خدای متعال فرمود: چرا تو سجده نکردی؟ گفت: خدایا من از انسان بهترم؛ «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»؛ وجود من کاملتر است، افضل است، صحیح نیست که موجود کاملتر در مقابل موجود ناقص به خاک بیفتد. با این عصیانی که شیطان کرد، معلوم شد ایمانِ ابلیس، مطلق نیست. ایمانی پذیرفته است و موجب کمال میشود که شرط و قیدی نداشته باشد. شش هزار سال ملائکه خیال میکردند ابلیس هم مثل خودشان ایمانِ مطلق دارد. این جریان باید اتفاق میافتاد تا معلوم شود ایمان او مطلق نیست. این هشدار بزرگی برای ما هم هست که خودمان را بیازماییم، ببینیم ایمان ما مطلق است یا مشروط است؟ آیا طوری هستیم که هر چه خدا امر کند اطاعت کنیم؟ این بستگی به مراتب امتحان دارد.
تاکنون نظری ثبت نشده است