- 487
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه دهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه دهم، سال 1386
صرف نظر از بحثهای علمی، فلسفی و تعبّدی، وقتی به درون خودمان نگاه و تأمّل میکنیم میبینیم حرکات و رفتارهای اختیاری ما از میلهایی سرچشمه میگیرد که به طور غریزی و فطری در وجود ما هست. به گونهای که اگر بعضی از این امیال نباشد، اصلاً حیات ما دوام پیدا نمیکند مانند این که اگر میل به خوردن و آشامیدن نباشد، بچه شیر نمیخورد و زنده نمیماند. بعضی از این میلها موجب بقای نسل انسان میشود و همینطور انواع و اقسامِ غرایزی که در انسان هست هر کدام نقشی را در زندگی انسان ایفا میکند. یک سلسله میلها هم هست که تدریجاً با تکامل انسان شکوفا میشود. مایهی اولیهاش در انسان هست، لکن خودآگاه و فعّال نیست. غالب این میلها مربوط به کمالات انسانی یا مرتبه انسانی و عقلانی آدمی است؛ مراتب عالیتری از انسانیت و میلهایی که بالاتر از خوردن و آشامیدن و شکم و دامن است. در اولیای خدا و مؤمنینی که در مکتب انبیاء و امامان تربیت شده باشند به تناسب کمالشان این میلها شکوفا میشود.
میلهای حیوانی یا غرایز پست، اگر شدّت پیدا کنند، حالتِ طغیان و سرکشی پیدا میکنند به طوری که در وجودِ انسان، مانع از فعّالیتِ بعضی از میلها و غرایز دیگر میشوند. مثلاً جوانی که در شرایط خاصّی بیشتر توجهش به امور حیوانی است کمتر دنبالِ درس خواندن میرود؛ با اینکه میل علم دوستی و حقیقت جویی یک میلِ فطری انسانی است، اگر به هر کسی بگویند نادانی، خوشش نمیآید ولی اگر انسان توجهش بیشتر به آن میلهای حیوانی باشد، از ارضای این میل باز میماند و کم کم طوری میشود که اصلا رغبتی به درس خواندن و مطالعه و بحث علمی پیدا نمیکند. بدتر این که گاهی آن امیال حیوانی مانع میشوند از اینکه یک سلسله میلهایی که کاملتر و لطیفتر هستند به فعلیّت برسند و حتی طوری میشود که آدم باور نمیکند چنین چیزهایی شدنی است. حتی بعضی از اهل قلم گفتهاند آیاتی که مربوط به محبّت خداست مجازی است و به معنای محبّتِ رحمت خدا و محبّتِ ثواب خدااست؛ این معنی ندارد که آدم بگوید خدا را دوست دارم، خدا که دوست داشتنی نیست! این میل اصلاً در آنها شکوفا نشده و نمیدانند محبت و دوست داشتن خدا یعنی چه؛ میگویند اصلاً نمیشود. آن عاملی که ما را وادار میکند به این میلهای پست دامن بزنیم و دنبالش برویم همان نفس امّاره است. خود نفس در قرآن فی حد نفسه بار ارزشی مثبت یا منفی ندارد، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواه»؛ خداوند نفس انسان را که ساخت و کامل کرد، هم کار خوب را به او الهام کرد و هم کار بد را، یعنی ما یک سلسله خواستهایی داریم که نتایج خوبی دارد و موجب تکامل ما میشود؛ یک سلسله خواستهایی هم داریم که وقتی زیاد به آنها بپردازیم و از حد خودش تجاوز کند مانع از رسیدن انسان به کمال میشود. آنهایی که بی بند و باری را اقتضاء میکند و مرز ناشناس است، موجب فجور میشود: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها»؛ آنهایی هم که موجب رعایت مرز میشود و باعث میشود که انسان خودش را بپاید که در بند نیفتد و بی بند و بار نشود؛ میشود «وَ تَقْواها». منتها آن میلهای حیوانی که ما را به فجور دعوت میکند، زودتر در همه شکوفا میشود که طبیعی است اما میل به تقوی تدریجاً باید رشد کند.
صرف نظر از بحثهای علمی، فلسفی و تعبّدی، وقتی به درون خودمان نگاه و تأمّل میکنیم میبینیم حرکات و رفتارهای اختیاری ما از میلهایی سرچشمه میگیرد که به طور غریزی و فطری در وجود ما هست. به گونهای که اگر بعضی از این امیال نباشد، اصلاً حیات ما دوام پیدا نمیکند مانند این که اگر میل به خوردن و آشامیدن نباشد، بچه شیر نمیخورد و زنده نمیماند. بعضی از این میلها موجب بقای نسل انسان میشود و همینطور انواع و اقسامِ غرایزی که در انسان هست هر کدام نقشی را در زندگی انسان ایفا میکند. یک سلسله میلها هم هست که تدریجاً با تکامل انسان شکوفا میشود. مایهی اولیهاش در انسان هست، لکن خودآگاه و فعّال نیست. غالب این میلها مربوط به کمالات انسانی یا مرتبه انسانی و عقلانی آدمی است؛ مراتب عالیتری از انسانیت و میلهایی که بالاتر از خوردن و آشامیدن و شکم و دامن است. در اولیای خدا و مؤمنینی که در مکتب انبیاء و امامان تربیت شده باشند به تناسب کمالشان این میلها شکوفا میشود.
میلهای حیوانی یا غرایز پست، اگر شدّت پیدا کنند، حالتِ طغیان و سرکشی پیدا میکنند به طوری که در وجودِ انسان، مانع از فعّالیتِ بعضی از میلها و غرایز دیگر میشوند. مثلاً جوانی که در شرایط خاصّی بیشتر توجهش به امور حیوانی است کمتر دنبالِ درس خواندن میرود؛ با اینکه میل علم دوستی و حقیقت جویی یک میلِ فطری انسانی است، اگر به هر کسی بگویند نادانی، خوشش نمیآید ولی اگر انسان توجهش بیشتر به آن میلهای حیوانی باشد، از ارضای این میل باز میماند و کم کم طوری میشود که اصلا رغبتی به درس خواندن و مطالعه و بحث علمی پیدا نمیکند. بدتر این که گاهی آن امیال حیوانی مانع میشوند از اینکه یک سلسله میلهایی که کاملتر و لطیفتر هستند به فعلیّت برسند و حتی طوری میشود که آدم باور نمیکند چنین چیزهایی شدنی است. حتی بعضی از اهل قلم گفتهاند آیاتی که مربوط به محبّت خداست مجازی است و به معنای محبّتِ رحمت خدا و محبّتِ ثواب خدااست؛ این معنی ندارد که آدم بگوید خدا را دوست دارم، خدا که دوست داشتنی نیست! این میل اصلاً در آنها شکوفا نشده و نمیدانند محبت و دوست داشتن خدا یعنی چه؛ میگویند اصلاً نمیشود. آن عاملی که ما را وادار میکند به این میلهای پست دامن بزنیم و دنبالش برویم همان نفس امّاره است. خود نفس در قرآن فی حد نفسه بار ارزشی مثبت یا منفی ندارد، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواه»؛ خداوند نفس انسان را که ساخت و کامل کرد، هم کار خوب را به او الهام کرد و هم کار بد را، یعنی ما یک سلسله خواستهایی داریم که نتایج خوبی دارد و موجب تکامل ما میشود؛ یک سلسله خواستهایی هم داریم که وقتی زیاد به آنها بپردازیم و از حد خودش تجاوز کند مانع از رسیدن انسان به کمال میشود. آنهایی که بی بند و باری را اقتضاء میکند و مرز ناشناس است، موجب فجور میشود: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها»؛ آنهایی هم که موجب رعایت مرز میشود و باعث میشود که انسان خودش را بپاید که در بند نیفتد و بی بند و بار نشود؛ میشود «وَ تَقْواها». منتها آن میلهای حیوانی که ما را به فجور دعوت میکند، زودتر در همه شکوفا میشود که طبیعی است اما میل به تقوی تدریجاً باید رشد کند.
تاکنون نظری ثبت نشده است