- 526
- 1000
- 1000
- 1000
تولی و تبری، جلسه هفتم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «تولی و تبری»، جلسه هفتم، سال 1395
حب و بغض نیروی محرّکهی ما است. مثال آن دکتر قلب را زدیم که قلب خود را عمل کردند ولی سیگار میکشد و میگوید علّت عمل قلب من هم سیگار است. علم دارد ولی عمل نمیکند. حب و بغض باعث میشود، به آن سیگار علاقه دارد. اگر انسان علایق خود را آنطور که دین خواسته مدیریت نکند، گاهی کاری انجام میدهد که خلاف عقیدهی او است.
در صحنههای عاشورا این را شیخ صدوق نقل کرده است. نقل فرموده یکی از دختران سیّد الشّهداء میگوید کسانی که ما را غارت میکردند، آنها خیلی وحشی بودند. یکی از آنها گریه میکرد و این کار را انجام میداد؛ نه اینکه شیعه بود ولی غارت مسلمان، غارت نوهی پیغمبر، ناموس رسول خدا چیز کمی نیست. میگوید به او گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت: برای اینکه میدانم شما خانوادهی پیغمبر هستید. گفتم: خب این کار را انجام نده. گفت: نمیشود که ما به اینجا آمدیم دست خالی برگردیم. در جامعهای که طلا ترویج شود او با گرده گوشواره از گوش دختر سیّد الشّهداء برمیدارد، با آن کسی که علمش این است که خلاف است. ما این را از خود دور نبینیم.
از شمر ملعون لعنة الله علیه اینطور رسیده که آن لحظات آخر بود، سیّد الشّهداء علیه السلام که سفرهی سیّد الشّهداء پهن است و همهی مجلس را دعوت کرده است. به شمر فرمود: بیا بگذر، تو خود را بدبختتر از این نکن. مثلاً اگر حضرت را رها میکردند، وجود مبارک سیّد الشّهداء شاید لحظاتی بیشتر نمیماند. زخمهای تن مبارک سیّد الشّهداء را اگر شما یک بار مرور کنید، میبینید اگر حضرت را رها میکردند لحظاتی بیشتر زنده نمیماند. فرمود: تو خود را بدبخت نکن، میدانی من چه کسی هستم؟ گفت: من میدانم تو پسر فاطمهی زهرا، سیدة نساء اهل الجنّة و علیّ مرتضی هستی، ولی این کار را انجام میدهم. یعنی علم دارم تو چه کسی هستی، ولی بغض من اجازه نمیدهم. یا حب به یک چیزی یا بغض از یک چیزی است. حب و بغض نیروی محرکهی خطرناکی است.
هر چیزی که ما به آن علاقه داریم اگر در مسیری که دستور دادند نباشد این ما را با مغز زمین خواهد زد، هر چیزی که از آن بیزار هستیم اگر در مسیری که به ما دستور دادند نباشد ما را به زمین خواهد زد.
حب و بغض نیروی محرّکهی ما است. مثال آن دکتر قلب را زدیم که قلب خود را عمل کردند ولی سیگار میکشد و میگوید علّت عمل قلب من هم سیگار است. علم دارد ولی عمل نمیکند. حب و بغض باعث میشود، به آن سیگار علاقه دارد. اگر انسان علایق خود را آنطور که دین خواسته مدیریت نکند، گاهی کاری انجام میدهد که خلاف عقیدهی او است.
در صحنههای عاشورا این را شیخ صدوق نقل کرده است. نقل فرموده یکی از دختران سیّد الشّهداء میگوید کسانی که ما را غارت میکردند، آنها خیلی وحشی بودند. یکی از آنها گریه میکرد و این کار را انجام میداد؛ نه اینکه شیعه بود ولی غارت مسلمان، غارت نوهی پیغمبر، ناموس رسول خدا چیز کمی نیست. میگوید به او گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت: برای اینکه میدانم شما خانوادهی پیغمبر هستید. گفتم: خب این کار را انجام نده. گفت: نمیشود که ما به اینجا آمدیم دست خالی برگردیم. در جامعهای که طلا ترویج شود او با گرده گوشواره از گوش دختر سیّد الشّهداء برمیدارد، با آن کسی که علمش این است که خلاف است. ما این را از خود دور نبینیم.
از شمر ملعون لعنة الله علیه اینطور رسیده که آن لحظات آخر بود، سیّد الشّهداء علیه السلام که سفرهی سیّد الشّهداء پهن است و همهی مجلس را دعوت کرده است. به شمر فرمود: بیا بگذر، تو خود را بدبختتر از این نکن. مثلاً اگر حضرت را رها میکردند، وجود مبارک سیّد الشّهداء شاید لحظاتی بیشتر نمیماند. زخمهای تن مبارک سیّد الشّهداء را اگر شما یک بار مرور کنید، میبینید اگر حضرت را رها میکردند لحظاتی بیشتر زنده نمیماند. فرمود: تو خود را بدبخت نکن، میدانی من چه کسی هستم؟ گفت: من میدانم تو پسر فاطمهی زهرا، سیدة نساء اهل الجنّة و علیّ مرتضی هستی، ولی این کار را انجام میدهم. یعنی علم دارم تو چه کسی هستی، ولی بغض من اجازه نمیدهم. یا حب به یک چیزی یا بغض از یک چیزی است. حب و بغض نیروی محرکهی خطرناکی است.
هر چیزی که ما به آن علاقه داریم اگر در مسیری که دستور دادند نباشد این ما را با مغز زمین خواهد زد، هر چیزی که از آن بیزار هستیم اگر در مسیری که به ما دستور دادند نباشد ما را به زمین خواهد زد.
تاکنون نظری ثبت نشده است