- 668
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 15 تا 17 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 15 تا 17 سوره اسراء"
عقل در خیلی از جاها که نمیداند خود را محتاج به وحی میبیند و ضرورت وحی را اثبات میکند
انسان بعد از مرگ نابود نمیشود، مسافر است به جایی و از آنجا هیچ خبری ندارد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً ﴿15﴾ وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ﴿16﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ﴿17﴾
اینکه فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ ظاهرش همان عذاب دنیاست و اطلاقی به آن صورت ندارد که آن مسئله اصولی را حل بکند و اشکال مرحوم آخوند صاحب کفایه(رضوان الله علیه) و همچنین مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) و همچنین بعضی از شاگردان مرحوم آقای نائینی(رضوان الله علیهم) و همچنین نقد سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی وارد است که این آیه ناظر به آن مسئله اصولی نیست.
بعد از اینکه فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این اصل کلی را که بیان فرمود آن وقت راه تعذیب قُرا و مداین و اُمم را ذکر میکند میفرماید: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه، برای اینکه اخباری عقل را حجت نمیداند، اصولی عقل را حجت میداند عقل در خیلی از جاها که نمیداند خود را محتاج به وحی میبیند و ضرورت وحی را اثبات میکند عقل در مقابل نقل است نه در مقابل وحی. عقل خود را محتاج به انبیا میبیند، محتاج به اولیا میداند میبیند که انسان بعد از مرگ نابود نمیشود، مسافر است به جایی و از آنجا هیچ خبری ندارد نمیداند آنجا چه چیزی میخواهند راه تحصیل سعادت آنجا چیست هیچ نمیداند بنابراین میگوید کسی باید باشد که مرا راهنمایی کند اما در این مسائل شما میبینید در کتابهای فقهی میگویند «ویدلّ علیه الأدلة الأربعة» عقل مثلاً در خیار غَبْن هست، عقل در «لا ضرر» هست، عقل در «الصلح جائزٌ بین المسلمین» هست در بسیاری از مسائل عقل هست اما در امّهات نظام آن جز خصوصیاتی که وهم میآورد که عقل آگاهی ندارد که.
خب، فرمود پس اصل کلی این است که ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این اصل کلی است به منزله متن حالا اگر خدای سبحان خواست امّتی را، قریهای را، ملّتی را عذاب بکند راهش چیست؟ چه موقع عذاب بکند؟ فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ «امة من الاُمم»، «قریة من القُریٰ» که اینها محذوف است ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ حالا اگر راهِ عذاب باز است آن راه چیست؟ میفرماید راه عذاب این است ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ ما کسی را عذاب نمیکنیم بعد از اتمام حجت، راه اتمام حجت چیست؟ راهش این است که ما مردم آن سرزمین را به احکام الهی امر میکنیم ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ سخن در عذابِ خصوص مُترف نیست، سخن در عذاب یک ملت است، عذاب یک قَریه است این قریه استحقاق عذاب دارد، چرا؟ برای اینکه مُترفپرور است قریهای که مترفپرور است زیر بار ظلم میرود با ظلم مبارزه نمیکند و حرف اغنیا را بر انبیا مقدّم میدارد و به دنبال اغنیا میرود بدون اینکه به دنبال انبیا برود این قریه، قریه ظالمه است این امت، امت ظالم.
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و آیات دیگر این محاجّهای که بین مستضعفان و مستکبران در جهنم برقرار هست بارها خوانده شد چه در سورهٴ «فاطر» که در پیش داریم به خواست خدا چه بخشی در سورهٴ «اعراف» و مانند آن این محاجّه و گفتگوی بین مستکبر و مستضعف در جهنم هست.
مستضعفان در جهنم به خدای سبحان عرض میکنند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ عرض میکنند خدایا ما تابع این مستکبران بودیم عذاب اینها را دو برابر کن ما هم در جهنم بسوزیم اینها هم در جهنم بسوزند اینکه مطابق با عدل نیست عذاب اینها باید بیشتر باشد. ذات اقدس الهی در پاسخ این مستضعفان که میگویند ﴿إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً﴾ در جواب میفرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ عذاب شمایِ مستضعف هم دو برابر است، عذاب مستکبر هم دو برابر است، عذاب شما یکسان است ولی شما تحلیل نمیکنید ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ هم عذاب شما دو برابر است هم عذاب آنها ولی شما بررسی نمیکنید.
عذاب آنها دو برابر است به همان دلیلی که شما گفتید آنها هم گناه کردند هم گناه را ترویج کردند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾ یعنی آنها هم ضالّ بودند هم مُضل چون دوتا گناه کردند دوتا عذاب دارند، اما شما که مستضعفید شما هم دو گناه کردید یکی اینکه آن گناهی که آنها کردند شما هم انجام دادید یکی اینکه با بودن انبیا و اولیا و رهبران الهی و معصوم(علیهم السلام) اینها را پشتسر گذاشتید به دنبال مستکبران راه افتادید شما هم یک کار نکردید چه کسی ائمه را خانهنشین کرد؟ شما، چه کسی انبیا را کنار زد؟ شما، چه کسی قرآن را پشتسر گذاشت؟ شما، چه کسی به دنبال اینها راه افتاد آنها را تقویت کرد؟ شما، خب اگر شما به دنبال اینها نمیرفتید که اینها قدرتی نداشتند چه کسی اهلبیت را خانهنشین کرد؟ شما فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ .
این در جهنم وقتی که این گفتگوها برقرار میشود ذات اقدس الهی به آنها چنین پاسخی میدهد که این قسمت مکرّر خوانده شد الآن هم صحبت از عذاب شخص یا یک گروه خاص به نام مُترف و سرمایهدار نیست یک وقت است شخصی است که حرف پیامبر عصر خود را عمل نمیکند زیر پا مینهد نظیر قارون، خب این ﴿خَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ این کاری به قوم و قَریه و امت ندارد در جریان خَسف قارون و عذاب قارون که امّتی هلاک نشد آن را فرمود ما این را به عذاب گرفتار کردیم و ﴿خَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» اینچنین آمده است.
پرسش:...
پاسخ: نه، آنها به خدای سبحان عرض کردند که ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ برای اینکه ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ عذاب آنها باید دو برابر باشد ذات اقدس الهی در جواب میفرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ﴾ هم عذاب شما دو برابر است، هم عذاب آنها دو برابر است ﴿وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما تحلیل نمیکنید درست بررسی نمیکنید.
پرسش: یعنی صد در صد آنها هشتاد درصد آنهایی که پیروی کردند؟
پاسخ: فرق نمیکند آنهایی که اهلبیت را و ائمه را و اولیای الهی را و معصومین(علیهم السلام) را خانهنشین کردند همین مستضعفان بودند که به دنبال مستکبران راه افتادند این روایت را مرحوم کلینی نقل میکند وقتی آن مرد شیعی از کوفه خواست به حج برود و خدمت امام صادق(سلام الله علیه) مشرّف بشود همسایهای داشت که جزء مستشاران دیوان اموی بود حالا بازنشست شد گفت تو که میروی به مدینه خدمت امام زمانت میرسی برای من هم وقت بگیر که من بروم آنجا حضور آن حضرت مشکلم را حل کنم بالأخره وقتی گرفت و رفت آنجا و مشکلش را گفت حضرت فرمود اگر تو و امثال تو نبودید دستگاه معاویه را تقویت نمیکردید ماها خانهنشین نمیشدیم حالا بازنشست شدی آمدی گفتی که من اموالی دارم و امثال ذلک عرض کرد دیگر الآن راه چیست؟ فرمود دستور بدهم عمل میکنی یا نه؟ عرض کرد آری، که ذات مقدس امام صادق(سلام الله علیه) آن دستور معروف را داد و او هم عمل کرد و در حال احتضار هم حضرت را دید که شرحش مفصّل است.
غرض بیان نورانی حضرت است فرمود شماها ما را خانهنشین کردید در جهنم هم ذات اقدس الهی فرمود شما عقلتان را به کار ببرید ببینید شما یک گناه کردید یا دو گناه ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آخر شما حساب نشده دارید اعتراض میکنید اینها وقتی که برمیگردند به آن نهان خودشان میبینند درست است مثل اینکه وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) وقتی بتها را شکست خُرد کرد فرمود: ﴿فَسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ﴾ آن وقت ﴿فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِمْ﴾ و شدند «ناکس الرأس» وقتی به فطرت مراجعه کردند دیدند که حق با وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) است وگرنه مگر چندتا سرمایهدار الآن چندتا بوش در عالم است، چندتا نخستوزیر اسرائیل در عالم است یک افراد خاصّیاند همین شیوخ خلیج همین افراد دیگر اینها را تقویت میکنند اگر اینها به دنبال آنها راه نیفتند مگر آنها چند نفرند مردم آمریکا که نیستند، مردم فلسطین که نیستند، یهودیهای عالم که نیستند همین گروه آنها را تقویت میکنند فرمود شما حسابرسی کنید ببینید که شما هم دو گناه کردید آنها هم دو گناه کردند آنها عذابشان با شما و شما عذابتان با آنها یکی است، خب.
پرسش: آن که عالم است با آن کسی که عالم نیست مثل هم نیست آن کسی که مُضل هست به نظر میرسد باید عذابش بیشتر باشد...
پاسخ: اگر کسی قاصر باشد بله، آن کسی که مُضل است دوتا عذاب دارد، آن کسی که ضالّ است یک عذاب دارد اما اگر کسی عالماً عامداً «نبذوه کتاب الله وراء ظهورهم» با بودن حجت خدا، اهلبیت(علیهم السلام) اینها غدیر را رها کنند به دنبال سقیفه بروند خب عذابشان دو برابر است دیگر آنها که نشنیدند حجت خدا به آنها نرسید بله، اما آنها که در صحنه بودند و کلّ جریان را دیدند وقتی سقیفه شده آنجا دنبال راه او به راه افتادند، خب اینها عذابشان دو برابر است دیگر آنکه قاصر مستضعف است که شاید اصلاً ذات اقدس الهی او را که عذاب نمیکند که یا اگر کسی نه، آن تحلیل عقلی را ندارد آن دخالت هم نکرده فقط گمراه بوده خب یک عذاب دارد اما آنها که واقعاً یک عده را تقویت کردند دوتا عذاب دارند دیگر.
در جریان قارون در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیه 78 فرمود وقتی وجود مبارک موسای کلیم به قارون آن دستور را داد و قارون عمل نکرد گفت من خودم زحمت کشیدم این مال را پیدا کردم ﴿قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ پاسخش این بود که ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً وَلاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ فرمود آخر این قارون به چه چیزی تکیه میکند ما خدای سبحان قبل از قارون کسانی که از او سرمایهدارتر بودند آنها را به عذاب گرفتار کرده، بنابراین در جریان قارون فرمود: ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ کاری به قوم و ملت و قریه و مردم مصر و اینها نداشت کار شخص بود، اما اگر نه یک عده سرمایهدار بساط گمراهی و عیش و نوش را فراهم کردند یک عده هم به دنبال اینها راه افتادند با بودِ مسجد و حسینیه و روحانی و همه این مظاهر و مذهب اینها را گذاشتند کنار به دنبال آنها راه افتادند این طور نیست که حجت تمام نشده باشد که حجت الهی بالغ بود فرمود در چنین حالتی ما کارمان با قَریه است کار ما با امت و ملت است نه کار ما با چهارتا سرمایهدار آنچه که آفت این جامعه هست نظامِ سرمایهداری است یک عده سرمایهدارند یک عده سرمایهپرست به دنبال آنها راه میافتند هرچه مُترفین آنها گفتند اینها عمل میکنند، هر چه اغنیا گفتند اینها عمل میکنند با اینکه به وحی و نبوت دسترسی دارند.
بنابراین صحبت شخص نیست صحبت قَریه است، صحبت یک ملت است پس آنجا که فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این به منزلهٴ متن است اینکه فرمود: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ به منزلهٴ شرع است قریهای را که بخواهد هلاک کند، ملّتی را که بخواهد هلاک کند ملّتی است که اِتراف در آنجا حاکم است یک عده سرمایهدارند یک عده سرمایهپرست همین، یک عده به دنبال زر و زورند، یک عده زر و زور پرست حاکم این است چه کسی گفت؟ فلان سرمایهدار گفت حرف آن است که فلان سرمایهدار بگوید نه حرف آن است که پیغمبر و خدا به وسیله پیغمبر میگوید آن وقت این قریه میشود قریهٴ فاسد.
در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیاتی است که معیار ویرانی قُریٰ و قَسوات و اُمم را ذکر میکند آیه 58 و 59 سورهٴ «قصص» این است ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ این قریه، قریه اهل بَطَر و عَشِر و امثال ذلک است عیّاش است همهشان که سرمایهدار نیستند که یک عده مراکز فساد پهن میکنند، یک عده مشتریان مراکز فسادند همین خب این قریه، قریه ﴿بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ است دیگر اینها که کارگری میکنند، کارمندی میکنند، کسب عادی دارند، یک مختصر مالی تهیه میکنند و قسمت قابل توجّهش را صرف عیّاشی میکنند خب این ﴿بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ است دیگر ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلّا قَلیلاً وَکُنّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ﴾ ما اینها را ویران کردیم، هلاک کردیم کلّ آن منطقه به ما ارث رسیده است چون ﴿أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ﴾ شد، ﴿لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است و مانند آن.
در آیه 59 فرمود: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا﴾ ما هیچ قریهای، هیچ ملتی را که ویران نمیکنیم مگر اینکه پیامبر میفرستیم اتمام حجت بکنیم مدّتهای مدید صبر میکنیم، امتحان میکنیم، درِ توبه را باز میکنیم، درِ انابه را باز میکنیم بلکه برگردند میبینیم نمیشود.
پرسش:...
پاسخ: نه، گاهی قَریه بر امت حمل میشود قریه گاهی بر شهر است، گاهی بر روستا، گاهی کوچک است، گاهی بزرگ است، گاهی بر مدینه حمل میشود در قرآن کریم.
پرسش:...
پاسخ: خب آنکه این سرّش همین است که عدهٴ زیادی همهشان الآن میبینید این بیچارهها با اینکه آوارهاند تقریباً شصت سال است آوارهاند در آن میبینید از یک طرف حماس درمیآید، از یک طرف فتح درمیآید که تقریباً قسمت مهمّش الحمد الله در اختیار این حماسیهاست، خب همانها به دنبال آمریکا راه افتادند همین الیوم با اینکه آوارگی شصت ساله را دیدند. این مشکل اساسی است که اینها اختلاف مشکل اساسی است، آن جهل مشکل اساسی است، جهل علمی، جهالت علمی مشکل اساسی است آن زرخرید بودن آنکه میخرید با زر و زور آن مشکل اساسی است ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾ ، خب پس قریه، قریهٴ فساد باید باشد امت، امت فساد باید باشد اگر اینچنین شد آن وقت ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ شد، ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ شد، ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ شد همه این مراحل گذشت آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ اینچنین نیست که ما قریه را بیخود بخواهیم هلاک بکنیم این آیاتی فراوانی است که نِصاب عذاب الهی را آنجا ذکر میکند، خب.
پرسش:...
پاسخ: بله، خب آن را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) یک روایت نورانی را در همان کافی نقل کرد که دوتا فرشته مأمور شدند که قریهای را عذاب بکنند، تدمیر بکنند یکی از این دو فرشته نزدیک زمین که شد دید پیرمردی است با محاسنی سفید و نشانهٴ سالمندیِ او مشغول نماز است و تهجّد در شب گفت شهری یا روستایی که چنین پیرمرد عابد دارد من او را ویران نمیکنم آن دیگری گفت که من مأمورِ الهیام و مأموریت را انجام میدهم شما میخواهید دوباره سؤال بکنید. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل میکند از معصوم(علیه السلام) که این فرشتهٴ اوّلی از ذات اقدس الهی سؤال کرد که این قریهای که من مأمور تعذیب او هستم پیرمردی دارد و مشغول عبادت است چطوری من این را ویران بکنم؟ فرمود این «لم یتغیّر وجهه لله» این هیچ وقت برای این عصبانی نشد امر به معروف نکرد، نهی از منکر نکرد، خب یک آدم بیتفاوتی که وظیفهاش را انجام نداد این چه استحقاقی دارد برای رحمت؟ امر به معروف، نهی از منکر دوتا فریضه از فرایض الهی هستند این را مرحوم کلینی نقل میکند(رضوان الله علیه)، خب اگر اینچنین شد قریه میشود قریه فاسد. آن بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از باب تشبیه معقول به محسوس که در روایات از طریق نبوی هست که کافی است حضرت فرمود جمعیتی که در یک شهر زندگی میکنند، امتی که در یک کشور به سر میبرند مثل مسافران یک کشتیاند که اینها در حال حرکتاند اگر یکی از سرنشینان کشتی فأسی داسی بگیرد زیر صندلی خودش را بخواهد سوراخ بکند دیگران اگر بگویند به ما چه این زیر صندلی خودش را سوراخ کرده، خب آن وقت زیر صندلی خودش را سوراخ کرده آب وارد کشتی میشود تعادلش را از دست میدهد کشتی و غرق میشود اما اگر سایر مسافران بگویند که «فان اخذوا بیده» بگویند درست است صندلی برای توست اما آب که بیاید دیگر همه را ویران میکند «فان أخذوا بیده نجا و نجوا» همه نجات پیدا میکنند در این روایت. فرمود امر به معروف این طور است، نهی از منکر این طور است اگر کسی جلوی فساد جوانی را نگیرد آینده در خانواده او هم جوانها آلوده میشوند آن وقت این فساد همهجا را میگیرد.
این روایتی که مرحوم کلینی نقل کرد معلوم میشود آنهایی که بیتفاوت بودند به وظیفهشان عمل نکردند دیگر اما وارد در جزئیات شدن آن را فقط ذات اقدس الهی میداند که اینها بالأخره به نصابی رسیدند که «حقّ علیه القول» یا نه، وگرنه این امور را «بعضها علی بعض» مترتّب کرده فرمود: ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یک، ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾ دو، فِسقشان به حدّ نصاب رسید ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ گاهی دارد ﴿حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ «حقّ» یعنی «ثَبَت» اینها مستحق شدند از آن طرف هم تثبیت شد این دیگر خودِ خدای سبحان میداند که دیگر از این به بعد جا برای توبه نیست، جا برای اِنابه نیست چندبار گفت، چه وسایلی پیش آورد این را که نمیشود تشخیص داد که این را خدا میفرماید دیگر اینها به نصاب رسید دیگر چون ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ همهاش هم با «فاء» بیان شده چهارمی بر سوّمی، سوّمی بر دوّمی، دوّمی بر اوّلی مترتّب است و متفرّع ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾ چقدر فِسق ورزیدند؟ تا آن قدری که ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ بله، تا آن وقت نرسد که ذات اقدس الهی عذاب نمیکند که، خب.
پرسش: ببخشید کبرای آیه 59 قصص چیست؟
پاسخ: خب همین آیهای که خوانده شد الآن دیگر. قصص دارد که ﴿وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾ این خودش کبراست دیگر، اما نصاب ظلم چه موقع محقّق میشود آن را خدا میداند دیگر آنجا هم فرمود: ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ یک وقت است امید برگشتن هست یک وقت خدای سبحان به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ دیگر اینها به جایی رسیدند که چه انذار کنی، چه انذار نکنی بیاثر است، خب این معلوم میشود ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ دیگر. یک وقت است نه، امید اینکه برگردند هست، ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ هست یا ثبوتاً یا اثباتاً یا برای اتمام حجت است یا برای احتمال رجوع است، خب آن ﴿حَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ نیست اما آنجایی که فرمود: ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ یعنی «استحقّوا» یعنی به نصاب رسیده دیگر.
خب، پس معیار قریه است و شخص معیّن نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «طه» آیه 98 فرمود: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزَاً﴾ که آن را به عنوان مطلب فیالجمله ذکر فرمود که توضیحش در سورهٴ «قصص» هست که ما هیچ کسی را بدون ظلم هلاک نمیکنیم و ظلمش هم باید به حدّ نصاب برسد، پس ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یعنی «أمرنا أهلها» منتها مُترف اول بیراهه میرود اینها هم که به دنبال مُترفاند، خب حجت الهی هست، امر پیغمبر رسیده، به همه هم ابلاغ شده این افراد متوسّط یا ضعیف میبینند که مترفین چه کار میکنند مترف هم کسی که نعمتزده است رفاه و تَرَف فرقشان این است هر دو عربی است یک انسانِ مرفّه آن باب رَفَه است که آخرش «هاء» است این باب «تَرَف» است «تَرَف» یعنی نعمت او را به طغیان درآورد «مُترف» یعنی نعمتزده است مرفّه، خب یعنی آسایشدیده انسانی که در آسایش زندگی میکند حالا نعمتزده باشد یا نه اینچنین نیست رفاه یک مطلب است، تَرف یک مطلب دیگر است «أترفته النعمة» یعنی نعمت او را به طغیان درآورد چنین آدمی میشود مُترف.
فرمود اینها هم به دنبال مترفیناند همین در نظام سرمایهسالاری همین است شما چه در نظام کاپیتال غرب باشید که سرمایهداری است یا نظام سوسیال شرق باشید شرقِ سابق که آن هم سرمایهسالاری دولتسالاری است که سرمایه دستِ اوست همین. اینهایی که میگویند «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون» همیشه بودند اینها در غرب به دنبال سرمایهداران غربیاند، در نظام سوسیال به دنبال دولتیاند که دولتسالاری در سرمایهسالاری است «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون» اما ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ شما چیزی بخواهید که بماند برایتان اما چیزی که جز وبال چیز دیگر نیست و معلوم هم نیست از آن بهره ببرید قبل از اینکه شما بروید او شما را رها میکند «ارفضوا هذه الدنیا الدنیة تارکة لکم» فرمود قبل از اینکه شما او را رها کنید او شما را رها میکند، خب چرا به دنبالش میروید؟ همین مقدار عاقلانه که قانعانه بتوانید زندگی کنید برایتان کافی است این اهل قریه به دنبال ایناند که سرمایهسالاری چه میگوید نه دینسالاری میفرماید این قریه وضعش این است ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ این قریه چون نظامش نظام سرمایهسالاری است عدهای مُترفاند، عدهای هم میبینند مترفین چه چیزی میگویند ﴿أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یعنی «أمرناهم» منتها چون کار به دست مترفین است به آن اعضای مهم اسناد داده شده چون جزء مهم و عضو مهم به منزلهٴ کل است ﴿أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یعنی «أمرناها و أمرنا أهلها ففسق أهلها» منتها چون مُترف فسق دیگران هم که گرفتار سرمایهسالاریاند به دنبال اینها میافتند ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾ در حقیقت اهل قریه «ففسقوا» ما این قدر صبر کردیم آزمودیم تا به جایی رسید که با «فاء» ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ حالا ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ این طور شد این است که این میتواند شرحی باشد برای آن ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: ما وقتی خواستیم این اراده، ارادهٴ تکوینی است اما امر، امر تشریعی است آن محذوف هم امر به فضیلت و طاعت و دستورات الهی است ما که گفتیم ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ خب چطور عذاب میکنیم راهش این است که اول امر میکنیم عدهای که اطاعت کردند که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ﴾ آن آیات چند طایفه از آیات قرآنی است که در آن راستاست ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ آن طایفه از آیات جنبهٴ اثبات قضیه را ذکر میکند که اگر ما خواستیم به قریهای و اهل قریه نعمت و رفاه و سعادت و فلاح بدهیم امر میکنیم آنها اطاعت میکنند و تابع انبیا و اولیا هستند ﴿آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ﴾ این چند گروه آیات جزء طایفهایاند که آن بُعد اثباتی را به عهده دارند اما اینکه قبلاً هم در سور دیگر بحث شد اما این بُعد منفی را به عهده دارد اگر ما خواستیم قریهای را هلاک بکنیم راه دارد مثل اینکه اگر خواستیم به قریهای سعادت ببخشیم راه دارد البته خیلی از راههای ابتدایی است که به بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه «مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ» عرض میکند خدایا تمام منّتهای تو، نعمتهای تو ابتدایی است نه اینکه ما استحقاق داشته باشیم ولی اگر مزید نعمت بشود راهش این است امتحان میکند به وسیله انبیا و اولیا و ائمه(علیهم السلام) یک عده به راهاند ﴿لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ و کذا و کذا ﴿لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ﴾ یک عده کجراهه میروند تا جایی که ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ آن وقت ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله، خب دیگر این همان روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد همین بیان است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟
پرسش:...
پاسخ: خب این هم تأیید میکند که آن معذّبین عذاب دنیاست دیگر همان که سیدناالاستاد گفته، مرحوم آخوند گفته، شیخ انصاری گفته، شاگردان مرحوم نائینی گفتند که مربوط به عذاب دنیاست و هلاکت است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر آن عذاب الهی که ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ آیات دیگر فراوان است اما اینکه ﴿مَا کُنَّا﴾ دارد سنّتش ذکر میکند قبلش فعل مضارع است بعد مسیر را عوض میکند با فعل ماضی آن هم به صورت ﴿مَا کُنَّا﴾ که از سنّت خبر میدهد معلوم میشود هلاکتهای دنیایی و هلاکتهای عمومی است.
خب، ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ آنگاه﴿فَدَمَّرْنَاهَا﴾ نه «دمّرناهم» نه تنها مترفین را ما آن قریه را زیر و رو کردیم برای اینکه قریه، قریه سرمایهسالاری است بعد میفرماید: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ﴾ مشابه این در بعضی از آیات دیگر آمده در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیه شش به این صورت است ﴿أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِمْ مِن قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَکُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِم مِدْرَاراً وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ﴾ ما همه نعمت را به اینها دادیم اینها بیراهه رفتند به جای شُکر کفران نعمت کردند این هم آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هست موافق با آیات سورهٴ «قصص» و سایر آیات است.
﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ﴾ قبل از نوح چون تاریخِ مدوّنی نسبت به قبل از نوح نیست قرآن کریم از او نقل نمیکند مگر جریان حضرت آدم و مسائل علمی و اینها که دنبالش ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ﴾ و اینها در آن نیست اما آنجا که سخن از تاریخ امتهاست و باید بفرماید که بروید پژوهش کنید، تحقیق کنید، ببینید چطور بودند این را نسبت به قبل از نوح ندارد مثل اینکه مربوط به خاور دور و باختر دور ندارد نه آنجا که مکاناً دور است نقل میکند مثل آن طرف آب یا این طرف آب برای شرق دور یا غرب دور، خاور دور باختر دور نه آن که زماناً دور است مثل قبل از طوفان نقل نمیکند برای اینکه در دسترس نیست فقط اجمالاً میفرماید که چقدر ما ویران کردیم یا چقدر هدایت کردیم یا چقدر هدایت شدند اما بعد از نوح قابل ارزیابی است گاهی ممکن است بفرماید که این وضع بود ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا﴾ شما فلان منطقه بروید، فلان خاور میانه بروید، فلان قسمت خاور میانه بروید، بروید بررسی کنید لذا میفرماید: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً﴾.
این روایتی که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است در کتاب شریف نهجالفصاحه این در دو جای این جلد دوم آمده یکی صفحه 750 یکی هم صفحه 916 این حدیث شریف هست که وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به خدای سبحان عرض میکند «سألت الله أن یجعل حساب امّتی إلیّ لئلاّ تفتضح عند الاُمم فأوحی الله عزّ و جلّ إلیّ» که «یا محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بل أنا اُحاسبهم فإن کان منهم ضلّةٌ سَتَرتها عنک» از تو هم میپوشانم «لئلاّ تفتضح عندک» نزد تو خجالت نکشند درست است سورهٴ مبارکهٴ «توبه» در دوجا فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾ یکجا هم ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ دارد این یک، درست است روایاتی فراوانی دارد به عنوان عرض اعمال و در بسیاری از اینها دارد که اعمال ما اول بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرضه میشود بعد یکی پس از دیگری تا وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله علیهم اجمعین) اما اینها همه عمومات است و اطلاقات، اگر ذات اقدس الهی خواست آبروی کسی را حفظ بکند نزد پیغمبر این طور نیست که راه بسته باشد، اگر نخواست این شخص نزد امام زمان خجالت بکشد این کار را میکند دیگر این طور نیست که الا و لابد حتماً باید آبروی او را نزد پیغمبر ببرد.
در این دعای کمیل خب اینها فرشتهها هستند که مأمورند و عتیدند و رقیب ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ نه یکی رقیب است دیگری عتید «کل واحدٍ منهما رقیبٌ و عتید» ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ ﴿رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ این مراقب است و آماده «عَتَدَ» مثل «عَدّ» آماده است نه اینکه یکی رقیب است دیگری عتید، خب این را همه میبینند در دعای کمیل ما چه میخوانیم؟ در دعای کمیل میخوانیم که خدایا اینها را اصلاً فرستادی برای ضبط اعمال اما بعضی از چیزها را نمیگذاری اینها بفهمند «وَالشَّاهِدَ لِما خَفِی عَنْهُمْ وَبِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ» اصلاً اینها مأمورند که یادداشت کنند علم اینها که مثل علم ذات اقدس الهی نیست که ولو خدا نخواهد هم اینها عالم باشند ـ معاذ الله ـ اگر خدا بخواهد آبروی کسی نزد فرشته محفوظ باشد، نزد امامش محفوظ باشد خب این کار را میکند دیگر. این حدیث را شیخ عطّار در منطقالطیرش شرح کرده این حدیث که در همین جلد دوم نهجالفصاحه هست که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این درخواست را کرده و ذات اقدس الهی این داده. اینها عقلاً امکان دارد که خدای سبحان برای حفظ آبروی مؤمنی حتی نگذارد امامِ زمانش متوجّه بشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
عقل در خیلی از جاها که نمیداند خود را محتاج به وحی میبیند و ضرورت وحی را اثبات میکند
انسان بعد از مرگ نابود نمیشود، مسافر است به جایی و از آنجا هیچ خبری ندارد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً ﴿15﴾ وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ﴿16﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ﴿17﴾
اینکه فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ ظاهرش همان عذاب دنیاست و اطلاقی به آن صورت ندارد که آن مسئله اصولی را حل بکند و اشکال مرحوم آخوند صاحب کفایه(رضوان الله علیه) و همچنین مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) و همچنین بعضی از شاگردان مرحوم آقای نائینی(رضوان الله علیهم) و همچنین نقد سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی وارد است که این آیه ناظر به آن مسئله اصولی نیست.
بعد از اینکه فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این اصل کلی را که بیان فرمود آن وقت راه تعذیب قُرا و مداین و اُمم را ذکر میکند میفرماید: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه، برای اینکه اخباری عقل را حجت نمیداند، اصولی عقل را حجت میداند عقل در خیلی از جاها که نمیداند خود را محتاج به وحی میبیند و ضرورت وحی را اثبات میکند عقل در مقابل نقل است نه در مقابل وحی. عقل خود را محتاج به انبیا میبیند، محتاج به اولیا میداند میبیند که انسان بعد از مرگ نابود نمیشود، مسافر است به جایی و از آنجا هیچ خبری ندارد نمیداند آنجا چه چیزی میخواهند راه تحصیل سعادت آنجا چیست هیچ نمیداند بنابراین میگوید کسی باید باشد که مرا راهنمایی کند اما در این مسائل شما میبینید در کتابهای فقهی میگویند «ویدلّ علیه الأدلة الأربعة» عقل مثلاً در خیار غَبْن هست، عقل در «لا ضرر» هست، عقل در «الصلح جائزٌ بین المسلمین» هست در بسیاری از مسائل عقل هست اما در امّهات نظام آن جز خصوصیاتی که وهم میآورد که عقل آگاهی ندارد که.
خب، فرمود پس اصل کلی این است که ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این اصل کلی است به منزله متن حالا اگر خدای سبحان خواست امّتی را، قریهای را، ملّتی را عذاب بکند راهش چیست؟ چه موقع عذاب بکند؟ فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ «امة من الاُمم»، «قریة من القُریٰ» که اینها محذوف است ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ حالا اگر راهِ عذاب باز است آن راه چیست؟ میفرماید راه عذاب این است ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ ما کسی را عذاب نمیکنیم بعد از اتمام حجت، راه اتمام حجت چیست؟ راهش این است که ما مردم آن سرزمین را به احکام الهی امر میکنیم ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ سخن در عذابِ خصوص مُترف نیست، سخن در عذاب یک ملت است، عذاب یک قَریه است این قریه استحقاق عذاب دارد، چرا؟ برای اینکه مُترفپرور است قریهای که مترفپرور است زیر بار ظلم میرود با ظلم مبارزه نمیکند و حرف اغنیا را بر انبیا مقدّم میدارد و به دنبال اغنیا میرود بدون اینکه به دنبال انبیا برود این قریه، قریه ظالمه است این امت، امت ظالم.
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و آیات دیگر این محاجّهای که بین مستضعفان و مستکبران در جهنم برقرار هست بارها خوانده شد چه در سورهٴ «فاطر» که در پیش داریم به خواست خدا چه بخشی در سورهٴ «اعراف» و مانند آن این محاجّه و گفتگوی بین مستکبر و مستضعف در جهنم هست.
مستضعفان در جهنم به خدای سبحان عرض میکنند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ عرض میکنند خدایا ما تابع این مستکبران بودیم عذاب اینها را دو برابر کن ما هم در جهنم بسوزیم اینها هم در جهنم بسوزند اینکه مطابق با عدل نیست عذاب اینها باید بیشتر باشد. ذات اقدس الهی در پاسخ این مستضعفان که میگویند ﴿إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً﴾ در جواب میفرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ عذاب شمایِ مستضعف هم دو برابر است، عذاب مستکبر هم دو برابر است، عذاب شما یکسان است ولی شما تحلیل نمیکنید ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ هم عذاب شما دو برابر است هم عذاب آنها ولی شما بررسی نمیکنید.
عذاب آنها دو برابر است به همان دلیلی که شما گفتید آنها هم گناه کردند هم گناه را ترویج کردند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾ یعنی آنها هم ضالّ بودند هم مُضل چون دوتا گناه کردند دوتا عذاب دارند، اما شما که مستضعفید شما هم دو گناه کردید یکی اینکه آن گناهی که آنها کردند شما هم انجام دادید یکی اینکه با بودن انبیا و اولیا و رهبران الهی و معصوم(علیهم السلام) اینها را پشتسر گذاشتید به دنبال مستکبران راه افتادید شما هم یک کار نکردید چه کسی ائمه را خانهنشین کرد؟ شما، چه کسی انبیا را کنار زد؟ شما، چه کسی قرآن را پشتسر گذاشت؟ شما، چه کسی به دنبال اینها راه افتاد آنها را تقویت کرد؟ شما، خب اگر شما به دنبال اینها نمیرفتید که اینها قدرتی نداشتند چه کسی اهلبیت را خانهنشین کرد؟ شما فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ .
این در جهنم وقتی که این گفتگوها برقرار میشود ذات اقدس الهی به آنها چنین پاسخی میدهد که این قسمت مکرّر خوانده شد الآن هم صحبت از عذاب شخص یا یک گروه خاص به نام مُترف و سرمایهدار نیست یک وقت است شخصی است که حرف پیامبر عصر خود را عمل نمیکند زیر پا مینهد نظیر قارون، خب این ﴿خَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ این کاری به قوم و قَریه و امت ندارد در جریان خَسف قارون و عذاب قارون که امّتی هلاک نشد آن را فرمود ما این را به عذاب گرفتار کردیم و ﴿خَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» اینچنین آمده است.
پرسش:...
پاسخ: نه، آنها به خدای سبحان عرض کردند که ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ برای اینکه ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ عذاب آنها باید دو برابر باشد ذات اقدس الهی در جواب میفرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ﴾ هم عذاب شما دو برابر است، هم عذاب آنها دو برابر است ﴿وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما تحلیل نمیکنید درست بررسی نمیکنید.
پرسش: یعنی صد در صد آنها هشتاد درصد آنهایی که پیروی کردند؟
پاسخ: فرق نمیکند آنهایی که اهلبیت را و ائمه را و اولیای الهی را و معصومین(علیهم السلام) را خانهنشین کردند همین مستضعفان بودند که به دنبال مستکبران راه افتادند این روایت را مرحوم کلینی نقل میکند وقتی آن مرد شیعی از کوفه خواست به حج برود و خدمت امام صادق(سلام الله علیه) مشرّف بشود همسایهای داشت که جزء مستشاران دیوان اموی بود حالا بازنشست شد گفت تو که میروی به مدینه خدمت امام زمانت میرسی برای من هم وقت بگیر که من بروم آنجا حضور آن حضرت مشکلم را حل کنم بالأخره وقتی گرفت و رفت آنجا و مشکلش را گفت حضرت فرمود اگر تو و امثال تو نبودید دستگاه معاویه را تقویت نمیکردید ماها خانهنشین نمیشدیم حالا بازنشست شدی آمدی گفتی که من اموالی دارم و امثال ذلک عرض کرد دیگر الآن راه چیست؟ فرمود دستور بدهم عمل میکنی یا نه؟ عرض کرد آری، که ذات مقدس امام صادق(سلام الله علیه) آن دستور معروف را داد و او هم عمل کرد و در حال احتضار هم حضرت را دید که شرحش مفصّل است.
غرض بیان نورانی حضرت است فرمود شماها ما را خانهنشین کردید در جهنم هم ذات اقدس الهی فرمود شما عقلتان را به کار ببرید ببینید شما یک گناه کردید یا دو گناه ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آخر شما حساب نشده دارید اعتراض میکنید اینها وقتی که برمیگردند به آن نهان خودشان میبینند درست است مثل اینکه وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) وقتی بتها را شکست خُرد کرد فرمود: ﴿فَسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ﴾ آن وقت ﴿فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِمْ﴾ و شدند «ناکس الرأس» وقتی به فطرت مراجعه کردند دیدند که حق با وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) است وگرنه مگر چندتا سرمایهدار الآن چندتا بوش در عالم است، چندتا نخستوزیر اسرائیل در عالم است یک افراد خاصّیاند همین شیوخ خلیج همین افراد دیگر اینها را تقویت میکنند اگر اینها به دنبال آنها راه نیفتند مگر آنها چند نفرند مردم آمریکا که نیستند، مردم فلسطین که نیستند، یهودیهای عالم که نیستند همین گروه آنها را تقویت میکنند فرمود شما حسابرسی کنید ببینید که شما هم دو گناه کردید آنها هم دو گناه کردند آنها عذابشان با شما و شما عذابتان با آنها یکی است، خب.
پرسش: آن که عالم است با آن کسی که عالم نیست مثل هم نیست آن کسی که مُضل هست به نظر میرسد باید عذابش بیشتر باشد...
پاسخ: اگر کسی قاصر باشد بله، آن کسی که مُضل است دوتا عذاب دارد، آن کسی که ضالّ است یک عذاب دارد اما اگر کسی عالماً عامداً «نبذوه کتاب الله وراء ظهورهم» با بودن حجت خدا، اهلبیت(علیهم السلام) اینها غدیر را رها کنند به دنبال سقیفه بروند خب عذابشان دو برابر است دیگر آنها که نشنیدند حجت خدا به آنها نرسید بله، اما آنها که در صحنه بودند و کلّ جریان را دیدند وقتی سقیفه شده آنجا دنبال راه او به راه افتادند، خب اینها عذابشان دو برابر است دیگر آنکه قاصر مستضعف است که شاید اصلاً ذات اقدس الهی او را که عذاب نمیکند که یا اگر کسی نه، آن تحلیل عقلی را ندارد آن دخالت هم نکرده فقط گمراه بوده خب یک عذاب دارد اما آنها که واقعاً یک عده را تقویت کردند دوتا عذاب دارند دیگر.
در جریان قارون در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیه 78 فرمود وقتی وجود مبارک موسای کلیم به قارون آن دستور را داد و قارون عمل نکرد گفت من خودم زحمت کشیدم این مال را پیدا کردم ﴿قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ پاسخش این بود که ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً وَلاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ فرمود آخر این قارون به چه چیزی تکیه میکند ما خدای سبحان قبل از قارون کسانی که از او سرمایهدارتر بودند آنها را به عذاب گرفتار کرده، بنابراین در جریان قارون فرمود: ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ کاری به قوم و ملت و قریه و مردم مصر و اینها نداشت کار شخص بود، اما اگر نه یک عده سرمایهدار بساط گمراهی و عیش و نوش را فراهم کردند یک عده هم به دنبال اینها راه افتادند با بودِ مسجد و حسینیه و روحانی و همه این مظاهر و مذهب اینها را گذاشتند کنار به دنبال آنها راه افتادند این طور نیست که حجت تمام نشده باشد که حجت الهی بالغ بود فرمود در چنین حالتی ما کارمان با قَریه است کار ما با امت و ملت است نه کار ما با چهارتا سرمایهدار آنچه که آفت این جامعه هست نظامِ سرمایهداری است یک عده سرمایهدارند یک عده سرمایهپرست به دنبال آنها راه میافتند هرچه مُترفین آنها گفتند اینها عمل میکنند، هر چه اغنیا گفتند اینها عمل میکنند با اینکه به وحی و نبوت دسترسی دارند.
بنابراین صحبت شخص نیست صحبت قَریه است، صحبت یک ملت است پس آنجا که فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این به منزلهٴ متن است اینکه فرمود: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ به منزلهٴ شرع است قریهای را که بخواهد هلاک کند، ملّتی را که بخواهد هلاک کند ملّتی است که اِتراف در آنجا حاکم است یک عده سرمایهدارند یک عده سرمایهپرست همین، یک عده به دنبال زر و زورند، یک عده زر و زور پرست حاکم این است چه کسی گفت؟ فلان سرمایهدار گفت حرف آن است که فلان سرمایهدار بگوید نه حرف آن است که پیغمبر و خدا به وسیله پیغمبر میگوید آن وقت این قریه میشود قریهٴ فاسد.
در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیاتی است که معیار ویرانی قُریٰ و قَسوات و اُمم را ذکر میکند آیه 58 و 59 سورهٴ «قصص» این است ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ این قریه، قریه اهل بَطَر و عَشِر و امثال ذلک است عیّاش است همهشان که سرمایهدار نیستند که یک عده مراکز فساد پهن میکنند، یک عده مشتریان مراکز فسادند همین خب این قریه، قریه ﴿بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ است دیگر اینها که کارگری میکنند، کارمندی میکنند، کسب عادی دارند، یک مختصر مالی تهیه میکنند و قسمت قابل توجّهش را صرف عیّاشی میکنند خب این ﴿بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا﴾ است دیگر ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلّا قَلیلاً وَکُنّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ﴾ ما اینها را ویران کردیم، هلاک کردیم کلّ آن منطقه به ما ارث رسیده است چون ﴿أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ﴾ شد، ﴿لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است و مانند آن.
در آیه 59 فرمود: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا﴾ ما هیچ قریهای، هیچ ملتی را که ویران نمیکنیم مگر اینکه پیامبر میفرستیم اتمام حجت بکنیم مدّتهای مدید صبر میکنیم، امتحان میکنیم، درِ توبه را باز میکنیم، درِ انابه را باز میکنیم بلکه برگردند میبینیم نمیشود.
پرسش:...
پاسخ: نه، گاهی قَریه بر امت حمل میشود قریه گاهی بر شهر است، گاهی بر روستا، گاهی کوچک است، گاهی بزرگ است، گاهی بر مدینه حمل میشود در قرآن کریم.
پرسش:...
پاسخ: خب آنکه این سرّش همین است که عدهٴ زیادی همهشان الآن میبینید این بیچارهها با اینکه آوارهاند تقریباً شصت سال است آوارهاند در آن میبینید از یک طرف حماس درمیآید، از یک طرف فتح درمیآید که تقریباً قسمت مهمّش الحمد الله در اختیار این حماسیهاست، خب همانها به دنبال آمریکا راه افتادند همین الیوم با اینکه آوارگی شصت ساله را دیدند. این مشکل اساسی است که اینها اختلاف مشکل اساسی است، آن جهل مشکل اساسی است، جهل علمی، جهالت علمی مشکل اساسی است آن زرخرید بودن آنکه میخرید با زر و زور آن مشکل اساسی است ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾ ، خب پس قریه، قریهٴ فساد باید باشد امت، امت فساد باید باشد اگر اینچنین شد آن وقت ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ شد، ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ شد، ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ شد همه این مراحل گذشت آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ اینچنین نیست که ما قریه را بیخود بخواهیم هلاک بکنیم این آیاتی فراوانی است که نِصاب عذاب الهی را آنجا ذکر میکند، خب.
پرسش:...
پاسخ: بله، خب آن را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) یک روایت نورانی را در همان کافی نقل کرد که دوتا فرشته مأمور شدند که قریهای را عذاب بکنند، تدمیر بکنند یکی از این دو فرشته نزدیک زمین که شد دید پیرمردی است با محاسنی سفید و نشانهٴ سالمندیِ او مشغول نماز است و تهجّد در شب گفت شهری یا روستایی که چنین پیرمرد عابد دارد من او را ویران نمیکنم آن دیگری گفت که من مأمورِ الهیام و مأموریت را انجام میدهم شما میخواهید دوباره سؤال بکنید. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل میکند از معصوم(علیه السلام) که این فرشتهٴ اوّلی از ذات اقدس الهی سؤال کرد که این قریهای که من مأمور تعذیب او هستم پیرمردی دارد و مشغول عبادت است چطوری من این را ویران بکنم؟ فرمود این «لم یتغیّر وجهه لله» این هیچ وقت برای این عصبانی نشد امر به معروف نکرد، نهی از منکر نکرد، خب یک آدم بیتفاوتی که وظیفهاش را انجام نداد این چه استحقاقی دارد برای رحمت؟ امر به معروف، نهی از منکر دوتا فریضه از فرایض الهی هستند این را مرحوم کلینی نقل میکند(رضوان الله علیه)، خب اگر اینچنین شد قریه میشود قریه فاسد. آن بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از باب تشبیه معقول به محسوس که در روایات از طریق نبوی هست که کافی است حضرت فرمود جمعیتی که در یک شهر زندگی میکنند، امتی که در یک کشور به سر میبرند مثل مسافران یک کشتیاند که اینها در حال حرکتاند اگر یکی از سرنشینان کشتی فأسی داسی بگیرد زیر صندلی خودش را بخواهد سوراخ بکند دیگران اگر بگویند به ما چه این زیر صندلی خودش را سوراخ کرده، خب آن وقت زیر صندلی خودش را سوراخ کرده آب وارد کشتی میشود تعادلش را از دست میدهد کشتی و غرق میشود اما اگر سایر مسافران بگویند که «فان اخذوا بیده» بگویند درست است صندلی برای توست اما آب که بیاید دیگر همه را ویران میکند «فان أخذوا بیده نجا و نجوا» همه نجات پیدا میکنند در این روایت. فرمود امر به معروف این طور است، نهی از منکر این طور است اگر کسی جلوی فساد جوانی را نگیرد آینده در خانواده او هم جوانها آلوده میشوند آن وقت این فساد همهجا را میگیرد.
این روایتی که مرحوم کلینی نقل کرد معلوم میشود آنهایی که بیتفاوت بودند به وظیفهشان عمل نکردند دیگر اما وارد در جزئیات شدن آن را فقط ذات اقدس الهی میداند که اینها بالأخره به نصابی رسیدند که «حقّ علیه القول» یا نه، وگرنه این امور را «بعضها علی بعض» مترتّب کرده فرمود: ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یک، ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾ دو، فِسقشان به حدّ نصاب رسید ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ گاهی دارد ﴿حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ «حقّ» یعنی «ثَبَت» اینها مستحق شدند از آن طرف هم تثبیت شد این دیگر خودِ خدای سبحان میداند که دیگر از این به بعد جا برای توبه نیست، جا برای اِنابه نیست چندبار گفت، چه وسایلی پیش آورد این را که نمیشود تشخیص داد که این را خدا میفرماید دیگر اینها به نصاب رسید دیگر چون ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ همهاش هم با «فاء» بیان شده چهارمی بر سوّمی، سوّمی بر دوّمی، دوّمی بر اوّلی مترتّب است و متفرّع ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾ چقدر فِسق ورزیدند؟ تا آن قدری که ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ بله، تا آن وقت نرسد که ذات اقدس الهی عذاب نمیکند که، خب.
پرسش: ببخشید کبرای آیه 59 قصص چیست؟
پاسخ: خب همین آیهای که خوانده شد الآن دیگر. قصص دارد که ﴿وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾ این خودش کبراست دیگر، اما نصاب ظلم چه موقع محقّق میشود آن را خدا میداند دیگر آنجا هم فرمود: ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ یک وقت است امید برگشتن هست یک وقت خدای سبحان به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ دیگر اینها به جایی رسیدند که چه انذار کنی، چه انذار نکنی بیاثر است، خب این معلوم میشود ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ دیگر. یک وقت است نه، امید اینکه برگردند هست، ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ هست یا ثبوتاً یا اثباتاً یا برای اتمام حجت است یا برای احتمال رجوع است، خب آن ﴿حَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ نیست اما آنجایی که فرمود: ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ یعنی «استحقّوا» یعنی به نصاب رسیده دیگر.
خب، پس معیار قریه است و شخص معیّن نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «طه» آیه 98 فرمود: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزَاً﴾ که آن را به عنوان مطلب فیالجمله ذکر فرمود که توضیحش در سورهٴ «قصص» هست که ما هیچ کسی را بدون ظلم هلاک نمیکنیم و ظلمش هم باید به حدّ نصاب برسد، پس ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یعنی «أمرنا أهلها» منتها مُترف اول بیراهه میرود اینها هم که به دنبال مُترفاند، خب حجت الهی هست، امر پیغمبر رسیده، به همه هم ابلاغ شده این افراد متوسّط یا ضعیف میبینند که مترفین چه کار میکنند مترف هم کسی که نعمتزده است رفاه و تَرَف فرقشان این است هر دو عربی است یک انسانِ مرفّه آن باب رَفَه است که آخرش «هاء» است این باب «تَرَف» است «تَرَف» یعنی نعمت او را به طغیان درآورد «مُترف» یعنی نعمتزده است مرفّه، خب یعنی آسایشدیده انسانی که در آسایش زندگی میکند حالا نعمتزده باشد یا نه اینچنین نیست رفاه یک مطلب است، تَرف یک مطلب دیگر است «أترفته النعمة» یعنی نعمت او را به طغیان درآورد چنین آدمی میشود مُترف.
فرمود اینها هم به دنبال مترفیناند همین در نظام سرمایهسالاری همین است شما چه در نظام کاپیتال غرب باشید که سرمایهداری است یا نظام سوسیال شرق باشید شرقِ سابق که آن هم سرمایهسالاری دولتسالاری است که سرمایه دستِ اوست همین. اینهایی که میگویند «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون» همیشه بودند اینها در غرب به دنبال سرمایهداران غربیاند، در نظام سوسیال به دنبال دولتیاند که دولتسالاری در سرمایهسالاری است «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون» اما ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ شما چیزی بخواهید که بماند برایتان اما چیزی که جز وبال چیز دیگر نیست و معلوم هم نیست از آن بهره ببرید قبل از اینکه شما بروید او شما را رها میکند «ارفضوا هذه الدنیا الدنیة تارکة لکم» فرمود قبل از اینکه شما او را رها کنید او شما را رها میکند، خب چرا به دنبالش میروید؟ همین مقدار عاقلانه که قانعانه بتوانید زندگی کنید برایتان کافی است این اهل قریه به دنبال ایناند که سرمایهسالاری چه میگوید نه دینسالاری میفرماید این قریه وضعش این است ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ این قریه چون نظامش نظام سرمایهسالاری است عدهای مُترفاند، عدهای هم میبینند مترفین چه چیزی میگویند ﴿أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یعنی «أمرناهم» منتها چون کار به دست مترفین است به آن اعضای مهم اسناد داده شده چون جزء مهم و عضو مهم به منزلهٴ کل است ﴿أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ یعنی «أمرناها و أمرنا أهلها ففسق أهلها» منتها چون مُترف فسق دیگران هم که گرفتار سرمایهسالاریاند به دنبال اینها میافتند ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾ در حقیقت اهل قریه «ففسقوا» ما این قدر صبر کردیم آزمودیم تا به جایی رسید که با «فاء» ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ حالا ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ این طور شد این است که این میتواند شرحی باشد برای آن ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: ما وقتی خواستیم این اراده، ارادهٴ تکوینی است اما امر، امر تشریعی است آن محذوف هم امر به فضیلت و طاعت و دستورات الهی است ما که گفتیم ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ خب چطور عذاب میکنیم راهش این است که اول امر میکنیم عدهای که اطاعت کردند که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ﴾ آن آیات چند طایفه از آیات قرآنی است که در آن راستاست ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ آن طایفه از آیات جنبهٴ اثبات قضیه را ذکر میکند که اگر ما خواستیم به قریهای و اهل قریه نعمت و رفاه و سعادت و فلاح بدهیم امر میکنیم آنها اطاعت میکنند و تابع انبیا و اولیا هستند ﴿آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ﴾ این چند گروه آیات جزء طایفهایاند که آن بُعد اثباتی را به عهده دارند اما اینکه قبلاً هم در سور دیگر بحث شد اما این بُعد منفی را به عهده دارد اگر ما خواستیم قریهای را هلاک بکنیم راه دارد مثل اینکه اگر خواستیم به قریهای سعادت ببخشیم راه دارد البته خیلی از راههای ابتدایی است که به بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه «مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ» عرض میکند خدایا تمام منّتهای تو، نعمتهای تو ابتدایی است نه اینکه ما استحقاق داشته باشیم ولی اگر مزید نعمت بشود راهش این است امتحان میکند به وسیله انبیا و اولیا و ائمه(علیهم السلام) یک عده به راهاند ﴿لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ و کذا و کذا ﴿لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ﴾ یک عده کجراهه میروند تا جایی که ﴿فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ آن وقت ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله، خب دیگر این همان روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد همین بیان است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟
پرسش:...
پاسخ: خب این هم تأیید میکند که آن معذّبین عذاب دنیاست دیگر همان که سیدناالاستاد گفته، مرحوم آخوند گفته، شیخ انصاری گفته، شاگردان مرحوم نائینی گفتند که مربوط به عذاب دنیاست و هلاکت است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر آن عذاب الهی که ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ آیات دیگر فراوان است اما اینکه ﴿مَا کُنَّا﴾ دارد سنّتش ذکر میکند قبلش فعل مضارع است بعد مسیر را عوض میکند با فعل ماضی آن هم به صورت ﴿مَا کُنَّا﴾ که از سنّت خبر میدهد معلوم میشود هلاکتهای دنیایی و هلاکتهای عمومی است.
خب، ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ﴾ آنگاه﴿فَدَمَّرْنَاهَا﴾ نه «دمّرناهم» نه تنها مترفین را ما آن قریه را زیر و رو کردیم برای اینکه قریه، قریه سرمایهسالاری است بعد میفرماید: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ﴾ مشابه این در بعضی از آیات دیگر آمده در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیه شش به این صورت است ﴿أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِمْ مِن قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَکُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِم مِدْرَاراً وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ﴾ ما همه نعمت را به اینها دادیم اینها بیراهه رفتند به جای شُکر کفران نعمت کردند این هم آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هست موافق با آیات سورهٴ «قصص» و سایر آیات است.
﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ﴾ قبل از نوح چون تاریخِ مدوّنی نسبت به قبل از نوح نیست قرآن کریم از او نقل نمیکند مگر جریان حضرت آدم و مسائل علمی و اینها که دنبالش ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ﴾ و اینها در آن نیست اما آنجا که سخن از تاریخ امتهاست و باید بفرماید که بروید پژوهش کنید، تحقیق کنید، ببینید چطور بودند این را نسبت به قبل از نوح ندارد مثل اینکه مربوط به خاور دور و باختر دور ندارد نه آنجا که مکاناً دور است نقل میکند مثل آن طرف آب یا این طرف آب برای شرق دور یا غرب دور، خاور دور باختر دور نه آن که زماناً دور است مثل قبل از طوفان نقل نمیکند برای اینکه در دسترس نیست فقط اجمالاً میفرماید که چقدر ما ویران کردیم یا چقدر هدایت کردیم یا چقدر هدایت شدند اما بعد از نوح قابل ارزیابی است گاهی ممکن است بفرماید که این وضع بود ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا﴾ شما فلان منطقه بروید، فلان خاور میانه بروید، فلان قسمت خاور میانه بروید، بروید بررسی کنید لذا میفرماید: ﴿وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً﴾.
این روایتی که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است در کتاب شریف نهجالفصاحه این در دو جای این جلد دوم آمده یکی صفحه 750 یکی هم صفحه 916 این حدیث شریف هست که وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به خدای سبحان عرض میکند «سألت الله أن یجعل حساب امّتی إلیّ لئلاّ تفتضح عند الاُمم فأوحی الله عزّ و جلّ إلیّ» که «یا محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بل أنا اُحاسبهم فإن کان منهم ضلّةٌ سَتَرتها عنک» از تو هم میپوشانم «لئلاّ تفتضح عندک» نزد تو خجالت نکشند درست است سورهٴ مبارکهٴ «توبه» در دوجا فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾ یکجا هم ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ دارد این یک، درست است روایاتی فراوانی دارد به عنوان عرض اعمال و در بسیاری از اینها دارد که اعمال ما اول بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرضه میشود بعد یکی پس از دیگری تا وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله علیهم اجمعین) اما اینها همه عمومات است و اطلاقات، اگر ذات اقدس الهی خواست آبروی کسی را حفظ بکند نزد پیغمبر این طور نیست که راه بسته باشد، اگر نخواست این شخص نزد امام زمان خجالت بکشد این کار را میکند دیگر این طور نیست که الا و لابد حتماً باید آبروی او را نزد پیغمبر ببرد.
در این دعای کمیل خب اینها فرشتهها هستند که مأمورند و عتیدند و رقیب ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ نه یکی رقیب است دیگری عتید «کل واحدٍ منهما رقیبٌ و عتید» ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ ﴿رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ این مراقب است و آماده «عَتَدَ» مثل «عَدّ» آماده است نه اینکه یکی رقیب است دیگری عتید، خب این را همه میبینند در دعای کمیل ما چه میخوانیم؟ در دعای کمیل میخوانیم که خدایا اینها را اصلاً فرستادی برای ضبط اعمال اما بعضی از چیزها را نمیگذاری اینها بفهمند «وَالشَّاهِدَ لِما خَفِی عَنْهُمْ وَبِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ» اصلاً اینها مأمورند که یادداشت کنند علم اینها که مثل علم ذات اقدس الهی نیست که ولو خدا نخواهد هم اینها عالم باشند ـ معاذ الله ـ اگر خدا بخواهد آبروی کسی نزد فرشته محفوظ باشد، نزد امامش محفوظ باشد خب این کار را میکند دیگر. این حدیث را شیخ عطّار در منطقالطیرش شرح کرده این حدیث که در همین جلد دوم نهجالفصاحه هست که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این درخواست را کرده و ذات اقدس الهی این داده. اینها عقلاً امکان دارد که خدای سبحان برای حفظ آبروی مؤمنی حتی نگذارد امامِ زمانش متوجّه بشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است