- 1213
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 9 و 10 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 9 و 10 سوره نساء"
- بررسی علت گرفتاری فرزندان افراد ظالم به ایتام؟؛
- همراهی عمل انسان با او تا عرصه قیامت؛
- علت دیده نشدن کارهای خیر غیبت کننده.
-
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ﴿10﴾
مباحث مربوط به آیهٴ 9 سورهٴ «نساء»
درباره ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً﴾ چند احتمال است [که] برابر بعضی از احتمالها، این مباحثی که طرح شد مناسب نیست. برابر بعضی از احتمالات دیگر که ظاهر از آیه هم همین است این مباحث مطروحه مناسب است.
احتمال اول و خلاف ظاهر بودن آن
اما آن احتمالی که مناسب با بحثهای طرح شده نیست، این است که: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً﴾ میفرمایند: اگر کسی حاضر شد در حال وصیّت کردن یا احتضار شخصی که در آستانهٴ مرگ است، به او نگوید که فرزندان تو به حال تو سودمند نیستند، اموالت را در راه خیر صرف بکن. زیرا اگر چنین توصیهای کرد و شخص، اموالش را؛ کلّ اموالش را یا اکثر اموالش را در راه خیر صرف کرد، فرزندان او و ذریّه او نیازمند میمانند. همان طوری که خود انسان حاضر نیست فرزندان او گرسنه و نیازمند بمانند، دیگران را هم ترغیب نکند که مالشان را در راه خیر صرف بکنند، طوری که فرزندانشان گرسنه بمانند.
این احتمال، خلاف ظاهر است و با بحثهایی هم که طرح شد مناسب نیست.
دو احتمال دیگر و مطابقت آن با ظاهر آیه
اما دوتا احتمال دیگر هست که آنها هم با مباحث طرح شده مناسب هست، هم با ظاهر آیه همراه است و آن اینکه کسانی که اوصیا هستند، اولیا هستند، فرزندان یتیم در اختیار آنهاست، نسبت به این ایتام عدل و انصاف را رعایت کنند، برای اینکه اگر عدل و احسان را رعایت نکردهاند، ممکن است گرفتار بشوند بعد از مرگ اینها، ایتام اینها هم زیر سلطهٴ ظالمین قرار بگیرند.
احتمال دیگر آن است که این ناظر به همهٴ انسانهاست [و] اختصاصی به اوصیا و اولیا ندارد؛ به هر مکلّفی میفرماید: شما نسبت به ایتام دیگران عدل و احسان را رعایت کنید [و] به مال آنها تعدّی نکنید، خواه آن ایتام در تحت کفالت شما باشند که شما ولیّ یا وصیّ باشید یا بیگانه باشید.
بنا بر این دو احتمال، آن بحثهای طرح شده مناسب هست و از طرفی هم آیه بعد هم یکی از این دو احتمال را تأیید میکند و آن این است که میفرماید: کسانی که مال یتیم را میخورند، در شکمشان آتش میخورند. این معلوم میشود که بحث، متوجّه به کسانی است که با مال یتیم سر و کار دارند، نه اینکه بحث متوجّه به افرادی باشد که در هنگام احتضار میّت به او میگویند فرزندان تو به حال تو سودمند نیستند، اموالت را در راه خیر صرف بکن که قهراً ایتام او بعداً گرسنه بمانند، این یک مطلب.
بررسی علت گرفتاری فرزندان افراد ظالم به ایتام؟
مطلب بعدی آن است که چون ظاهر آیه یکی از آن دو احتمال است و با آیه بعد هم هماهنگ است، این سؤال پیش میآید که اگر کسی به ایتام دیگران ستم کرده است در حقیقت، خود این شخص ظالم است. مسئله ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ درست است، مسئله ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ درست است؛ اما این مسئله که بعد از مرگ او فرزندان او گرفتار یک ظالم دیگر میشوند، این برای چیست?
همراهی عمل انسان با او تا عرصه قیامت
در این زمینه، بحث به اینجا منتهی شد که هر کسی هر عملی را انجام بدهد آن عمل، زنده است و خود انسان حامل آن عمل است و عمل، عامل را رها نمیکند و در قیامت هر کسی عمل خود را میبیند؛ منتها در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در بحث حبط و تکفیر، آنجا مبسوطاً بحث شد که اگر کسی قائل به حبط شد و ارتداد و کفر ـ معاذ الله ـ پیدا کرد؛ کسی مرتد شد حسنات قبلی او از بین میرود یا اگر غیبت کرد، حَسنات او از او منتقل میشود یا اگر توبه کرد، سیّئات او محو میشود یا اگر حَسناتی انجام داد: ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ این چهار نمونه که یکی در حبط و تکفیر بود، یکی در غیبت کردن بود، یکی هم در توبه است، یکی هم در ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ بعضیها بدی را میبرند، بعضیها خوبیها را میبرند، اینها حاکماند بر آن آیه سورهٴ «زلزله» که فرمود: ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ ، چون ﴿مَن یَعْمَلْ﴾ میگوید هر کسی هر کاری که کرده است، با کارِ خود مُرد همه آن کارها را میبیند مسئله حبط و تکفیر، مسئله غیبت، مسئله توبه، مسئله ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ حاکم بر این آیاتاند یعنی اگر کسی توبهای کرد و کارِ زشتش را شستشو کرد دیگر آن معاصی، کار او به حساب نمیآیند؛ «کأنّه لم یعمل شیئا»، وقتی «لم یعمل شیئا»، «لا یراه یوم القیامه». اگر غیبت کسی را کرد و کارِ خیر غیبتکننده به حساب غیبتشونده شد، این شخص غیبتکننده گویا آن کار خیر را انجام نداد، چون انجام نداد در قیامت هم نمیبیند. در طرف مقابل، اگر کارِ بدی انجام داد و توبه کرد، این توبه آن کارِ بد را شستشو کرد، گویا این شخص آن کار بد را انجام نداد، لذا در قیامت نمیبیند. اگر سیّئات کوچکی مرتکب شد و حَسنات بزرگی انجام داد و آن حَسنات بزرگ این سیّئات کوچک را از بین برد، گویا این سیّئات کوچک را انجام نداد، لذا در قیامت نمیبیند. پس آیهای که میفرماید: ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ این محکوم آن دلیل است که میگوید توبه، گناهان را از بین میبرد یا حَسنات، سیّئات را از بین میبرد یا از آن طرف ارتداد، اعمال خیر را از بین میبرد یا غیبت، اعمال خیر را منتقل میکند و مانند آن، این هم دو مطلب.
پرسش:...
پاسخ: چون این عام است آنها خاصاند و آنها یا مخصّصاند یا حاکم، نه اینکه عام حاکم باشد.
علت دیده نشدن کارهای خیر غیبت کننده
پرسش ...
پاسخ: نه، در مسئلهٴ غیبت دارد که شخص که کارِ خیری را انجام داد و غیبت کرد در قیامت، آن کارهای خیر را نمیبیند. به خدا عرض میکند و به مسئولین عرض میکند که من این کارِ خیر را انجام دادم چرا نمیبینم? جواب میدهند که وقتی غیبت کسی را کردی، این کارِ خیرت منتقل شد به او؛ دیگر عملِ تو نیست. این لسان، نشانهٴ آن است که وقتی انسان زنده است میتواند محدودهٴ عمل خود را یا وسیع کند یا تنگ؛ هر چه که در زمان مرگ داشت با همان میمیرد و با همان محشور میشود و همانها را میبیند و غیبت شونده هم سؤال میکند، میگوید که این کارهای خیر که به نام من ثبت شده است من انجام ندادم، اینها چیست که من میبینم? جوابش این است که کسی که غیبت شما را کرده است، اعمال او به شما رسیده است . این نشان میدهد که مادامی که انسان در نشئهٴ حرکت است، میتواند کم یا زیاد بکند و هر چه کم یا زیاد کرده است، برابر همان میمیرد و برابر همان هم میبیند.
پرسش:...
پاسخ: لذا در همان نصوص غیبت دارد که تعجّب میکند که من فلان کار خیر را انجام دادم، چرا نمیبینم? یا ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ این است که سیّئاتش را از بین میبرد یا توبه، شستشو میکند.
لطف خدا و پاکی مطلق گناهان شخص توبه¬کننده
اصلاً در آن بحثهای توبه هم قبلاً ملاحظه فرمودید [که] اگر کسی بد کرد و نسبت به خدا صریحاً تعدّی کرد و فرمان او را عالماً عامداً زیر پا گذاشت و بعد مشمول عفو الهی شد و وارد بهشت شد، اگر یادش باشد که چه کرده است خجل است، چون اگر کسی نسبت به ما بدرفتاری بکند حدّاکثر کاری که از بشر ساخته است این است که نه تنها به رُخ این بد کننده نکشیم، نه تنها کارِ بد او را بازگو نکنیم، بلکه کیفر هم ندهیم صرفنظر بکنیم، بلکه نسبت به او احسان بکنیم که گویا اصلاً نسبت به ما بد نکرده است، بیش از این از دست ما برنمیآید و هر اندازه ما نسبت به ایشان احسان بکنیم، ایشان در درونش شرمندهتر میشود، برای اینکه به یادش هست که نسبت به ما چه کرد و الآن احسان ما را میبیند و ما اگر بخواهیم آن انفعال درونی او را برطرف بکنیم مقدورمان نیست؛ نه خودش میتواند این خاطرهٴ بد را از یادش ببرد نه ما قدرت داریم که خاطرهزدایی کنیم. ولی ذات اقدس الهی اینچنین نیست؛ اگر کسی نسبت به خدا بد کرد و بعد مشمول عفو الهی شد و احسان و انعام الهی متوجّه او شد، او گرچه در دنیا به یاد اعمال زشتش میافتد و شرمنده است، گریه هم میکند؛ اما وقتی که صحنهٴ قیامت به پا شد و وارد بهشت شد اصلاً یادش نیست که بد کرده است نه تنها خدا نسبت به او احسان میکند [و] گناهانش را میبخشد، صرفنظر میکند، او را وارد بهشت میکند، بلکه از خاطرهٴ او میزداید این کارِ خداست، لذا بهشتیانی که بر اساس توبه وارد بهشت شدند، همهشان یکساناند چه آنها که معصیت کردند و توبه کردند و وارد بهشت شدند متنعّماند، چه آنها که اصلاً معصیت نکردند هم متنعّماند؛ اصلاً اینها فرق ندارند، نه اینکه آنکه معصیت کرد و توبه کرد شناختهشده باشد، بعد متأثّر بشود که من این همه معصیت را کردم و در برابر این همه لطف خدا قرار گرفتم، چون در بهشت اصلاً جا برای حُزن و غم و اندوه نیست، اصلاً یادش نیست که معصیت کرده است.
پرسش:...
پاسخ: مقامات تنعّم، علیالسویه نیست؛ اما البته ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ اما هیچ کسی حسد دیگری را هم ندارد و هیچ کسی هم رنج نمیبرد که چرا من آن درجه بالاتر را ندارم، مثل فرشتهها. فرشتهها که ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ هرگز فرشتهای رَشک و حسد فرشته دیگر را نمیبرد، چون همهشان معصوماند. انبیا با اینکه ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ یا ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾ هیچ پیامبری، حسادت پیامبر دیگر را ندارد؛ رنج نمیبرد که چرا من در این حدّم [و] فلان پیامبر بالاتر از من است.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، نگرانی نیست. الآن مثلاً در دنیا، در دنیا افرادی هستند عادل، خیلیها هستند که عادلاند؛ اما درجاتشان در دنیا میبینند فرق است، بعضی خوشاستعدادند، بعضی موفقترند، بعضی کماستعدادند، آن توفیق را ندارند [و] غمگیناند.
پرسش:...
پاسخ: این دستِ کسی نیست، حسود نیست؛ اما متأثر است که چرا من به آن مقام نرسیدم و یک چیز خوبی هم هست که آدم اصرار داشته باشد که به مقام برتر برسد در راه دین؛ اما در بهشت این نیست. مثل اینکه فرشتهها این را ندارند اصلاً نشئهای است امنِ محض، لذا هر کسی سیّئاتی داشت و حَسناتی انجام داد که سیّئات را از بین برد، در بهشت اصلاً یادش نیست که سیّئهای کرد تا نگران باشد، یک چنین عالَمی است.
پرسش:...
پاسخ: آنها بله، مجرمین کاملاً یادشان است که معصیت کردند، آنها ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾ . این ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ است؛ اما بهشتیهایی که در دنیا بد کردند و بعد توبه کردند و وارد بهشت شدند، از آنها سؤال نمیشود که در دنیا چرا بد کردی؟ آنها هم به یادشان نیست که معصیت کردند که بشوند شرمنده، این کارِ خداست.
علت ستم شدن به ایتام مشخص ستم کننده به یتیم
به هر تقدیر، اگر آیه به احتمال دوم و سوم معنا بشود ـ چه اینکه اینچنین است ـ این سؤال مطرح میشود که چطور کسی نسبت به ایتام دیگران ستم بکند ولی ایتامِ او بعد از مرگ او مورد ستم قرار بگیرند؛ با آن ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ و مانند آن چگونه هماهنگ در میآید?
مراحل سهگانه ارتباط عمل با انسان در قرآن کریم
در اینجا بود که به عرض رسید هر عملی زنده است اولاً، وقتی که زنده بود و موجود بود جایگاهی در حلقههای علل و معلول دارد ثانیاً [و] تنها جایگاه عمل، دامن همان عامل است که عامل را رها نمیکند ثالثاً، لذا انسان هر چه میچشد و مینوشد در کنار سفرهٴ عمل خود خواهد بود رابعاً؛ منتها قرآن کریم این را در سه مرحله باز کرده است: مرحلهٴ اُولیٰ همین مرحلهای است که همه ما متوجه هستیم که هرکسی هر عملی را انجام داده است، مهمان عمل خود است؛ مرحله دوم آن است که شخص، کاری که انجام داد از محدودهٴ او میگذرد در محیط خانوادهٴ او ـ به پدر و مادر نسبت به گذشته یا فرزندان نسبت به آینده ـ این سرایت میکند؛ مرحله سوم آن است که کسی کاری را در امّتی و در جامعهای انجام داد، اثرش در خود آن امت و جامعه هم ظهور میکند. حالا لطف خدا این است که سیّئات، دامنگیر جامعه نشود ولی حَسنات، نصیب خواهد شد یعنی اگر یک نفر در یک امّت اسلامی اهل خیر و رحمت بود، برکت او شامل آن امت خواهد شد، شامل آن جامعه خواهد شد.
درباره اینکه هر کسی در کنار سفرهٴ عمل خود نشسته است، چند آیه بحث شد.
ارتباط عمل انسان با گذشته و آینده او
اما اینکه عملی که انسان انجام میدهد، به گذشته و آینده هم ارتباط دارد این از نظر قرآن پذیرفتهشده است، چه اینکه روایات هم این را تأیید میکنند. در آنجا که دارد اگر کسی بمیرد عمل او قطع میشود، مگر اینکه از چند چیز [که] یکی «ولدٌ صالح» [است] حالا این «ولد صالح یدعو له» ، این «ولد صالح یدعو له» تنها دربارهٴ خصوص دعا نیست. خب، اگر کسی دعا بکند نسبت به بیگانه، خدا آن دعا را محبّت میکند. خب، اگر کسی نسبت به بیگانهای طلب رحمت و مغفرت بکند، خدا ترتیب اثر میدهد. اینکه فرمود «وَلَد صالح» ولو دعا هم نکند؛ کسی بمیرد، یک بچه خوبی تربیت کرده حالا یا عالم است یا کشاورز است یا باغدار است یا متخصّص است [بالأخره] آدمِ خوبی است. این همین که زندگی میکند، پدرش در آن عالم متنعّم است. اگر دعا بکند برای پدرش، خب دعا مستجاب است برای غیر پدرش هم دعا بکند مستجاب است. این حدیثی که فرمود: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله الاّ عن ثلاث» یا «عن ستّ» که در روایات مختلف است جامع همه آنها این است که اگر کسی بمیرد و اثری از او باشد [مثلاً] درختی کاشته تا این درخت، میوه میدهد آن شخص در عالم برزخ متنعّم است. تا این پسر، میوه میدهد آدم خوبی است، یک کاسب خوبی است، یک کشاورز خوبی است تا او زنده است پدر، متنعّم است این دربارهٴ او.
قرآن کریم این راه را از راهِ باطن تفهیممان کرده است.
دلیل قرآنی بر ارتباط عمل با گذشته و آینده انسان
جریان خضر و موسی را ذکر کرد، فرمود موسی مأمور شد که علوم و اسرار باطن را از عبد صالح فرا بگیرد و او مثلاً در روایات، خضر تطبیق شده است . چند کار را خضر(سلام الله علیه) کرد که موسی(علیه السلام) از او استفسار کرد، یکی همین بود که در سورهٴ «کهف» آمده است ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾ ؛ موسی به خضر(علیهما السلام) گفت که مردم این قریه که حاضر نبودند ما را به ضیافت بپذیرند، شما چطور حاضر شدی رایگان، معماری کنی و مرا هم وادار میکنی که در بنّایی شرکت کنم. خب، ﴿لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ برای سرّ این کار فرمود این دیوار برای دوتا بچه یتیم است و زیرش هم گنج است. حالا گنج، همین گنج طبیعی است یا آن کلمات علمی بود که زیر این دیوار نوشته شده بود، این مختلف است در روایات ، بالأخره یک شیء ارزندهای زیر این دیوار بود. اگر این دیوار ویران میشد عابرین و رهگذر میگذشتند، آنچه در زیر این دیوار بود، ظاهر میشد و میگرفتند و چون پدر این دو یتیم، آدم خوبی بود خدا مرا مأمور کرده که بیایم اینجا بنّایی کنم و این دیوار محفوظ بماند تا آنها بزرگ بشوند و از گنج زیر دیوار خود بهرهمند بشوند. دلیلی که خضر(سلام الله علیه) ذکر میکند این است که: ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ﴾ بعد هم تکرار کرد، فرمود: ﴿وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾ ؛ من این کار را نزد خودم انجام ندادم.
حضرت حجت(عج) و راهنمایی ایتام آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
یک خضر راهی در مسیر هست که اثر پدر را به بچههای یتیم برساند. این خضر همیشه هست، شاگردان حضرت حجت(سلام الله علیه) همیشه هستند. گاهی انسان میبیند در مسافرت مکه یا غیر مکه راه را گُم کرده است و بزرگواری او را هدایت کرد، این خیال کرد خدمت حضرت رسیده است. خدمت حضرت مشرّف شدن کار آسانی نیست، اولیای الهی فراوان زیر نظر حضرت مشغول کارند، عبادِ صالح زیاد مأموریت دارند زیر نظر حضرت، بندگان خوب زیاد زیر نظر حضرت مأموریت دارند. حالا گاهی ممکن است که خود حضرت مباشرتاً کسی را راهنمایی کند، گاهی ممکن است به یکی از اولیایی که زیر نظر او هستند دستور بدهد که فلان کس را به مقصد برساند، این در سفر بیتالله کم نیست [بلکه] زیاد اتفاق میافتد.
خب، اینها همیشه هستند. اینکه «قضیة فی واقعة» نبود که یک دوتا بچه یتیمی در تاریخی، مشمول این سنّت الهیاند، این طور نیست. در ذیل این آیه حدیثی هست که منظور از این عبد حالا یا جدّ هفتم هست یا جدّ هفتادم . به هر تقدیر یا پدر هست یا جدّ هفتم است یا جدّ هفتادم، هر چه باشد خوبی هیچ کسی را خدا فراموش نمیکند. این خضرِ راه هست، میرسد بالأخره و حلّ اینگونه از معمّاها حتی برای موسای کلیم(سلام الله علیه) احتیاج به راهنمایی دارد. خیلی از اسرار است که انسان از راز و رمزش پی نمیبرد که چطور باعث شد که فلان شخص به اینجا رسیده است، چطور مشکل او حل شد مشکل ما حل نشد.
فرمود: ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾ پس خیر گذشتگان به آیندگان هم میرسد. در طرف مقابل هم همین طور است؛ اگر کسی بد کرده است این بدی در سلسلهٴ اعقاب او میماند، برای اینکه گذشته و حال و آیندهٴ یک خانواده با وحدت رَحِم، با شرکت در خون، با شرکت در غذا و مال، اینها یک واقعیتاند تا آن اندازه که وحدت در غذا، وحدت در خون، وحدت در رحامت و مانند آن گذشته را به آینده مرتبط میکند، آثار گذشتگان در آیندگان محفوظ است. خارج از آن محدوده جا برای ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ است ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ و امثال ذلک است. خارج از آن محدوده، هیچ کسی به حال کسی سودمند نیست. در آن محوری که با هم ارتباط دارند، اثر یکی در دیگری ظهور میکند. لذا میفرماید: اگر کسی نسبت به ایتام دیگران بد کرد، خود گرفتار چنین صحنهای خواهد شد و او هم رنج میبرد.
اموات صالح و اثرات آنها بر امور خانوادهٴ ایشان
دربارهٴ مُردهها این نصوص هست که اینها اگر آدمهای خوبی باشند، اشراف دارند به بیوتاتشان، مخصوصاً موقعهای نماز سری به منزلها میزنند، ببینند که بازماندگانشان نمازشان را اول وقت میخوانند یا نمیخوانند و اگر حادثهٴ خیری برای بازماندههایشان پیش بیاید از این خیرات، باخبر میشوند و اگر حادثهٴ شرّی اتفاق بیفتد، مأموران الهی نمیگذارند که این مردهها از حوادث شرّ باخبر بشوند ، برای اینکه نرنجند. هر کسی به اندازهٴ آزادی که در آن عالم دارد، توان آن را دارد که سری به بیوت خودشان بزنند و اگر خودشان در زمان حیاتشان اهل ظلم و تعدّی بودند، آنگاه باخبر میشوند که به اولاد آنها هم ظلم شده است و متأذی میشوند، این هست. پس گذشته از اینگونه از مسائل اخلاقی و روابطی که در محور رحامت مطرح است، البته آن ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ یا ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هم مطرح است.
پرسش:...
پاسخ: اگر پدری که مؤمن است، در بهشت باشد و پسرش در جهنم، اگر این شخص باخبر باشد اذیّت میبیند. در بهشت ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ ، ﴿لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ﴾ برای بهشتیها اینچنین است.
پرسش:...
پاسخ: دارد ﴿وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ﴾ یا ﴿فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ﴾ یعنی رابطه سببی و نسبی در آخرت قطع است. در دنیا انسان میتواند به وسیله اسبابی، کار بد یا کار خوب انجام بدهد ولی در آخرت اینگونه از اسباب، منقطع است؛ نه کار خوب ممکن است نه کار بد و انساب هم در کار نیست، چون همه از خاک برمیخیزند [و] دیگر والد و ولدی در کار نیست. اما والد و ولدی که در دنیا بودند، آن عُلقهها در قیامت ظهور میکند.
پرسش:...
پاسخ: جهنمیها بله، چون شناختن برای اینها، شناختن برای اینها تعذیب است؛ اینها میشناسند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ در سورهٴ «حدید» اینها که با هم ارتباط والد و ولد ندارند. مؤمنین، جلو میروند طرف بهشت، منافقین از پشتسر میگویند: ﴿انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ﴾ ، آنها میگویند ﴿أَلَمْ نَکُن مَعَکُمْ قَالُوا بَلَی وَلکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ﴾ این توبیخی است؛ میدانند که اینها منافقاند، نفاقشان هم ظهور کرده. فرمود ما در دنیا به شما گفتیم اثر نکرد، اینجا جای نور نیست که ما به شما نور بدهیم. اما سخن این نیست که در بهشت، یک مؤمن که بعضی از بستگان او در جهنماند به یادش باشد که مثلاً پسرش یا برادرش در جهنم است و او خودش در بهشت است و متأسّی باشد، اینچنین نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله، اوایل آنها که از جهنم آزاد شدند در پیشانی آنها نوشته است که «عتقاء الله من النار» بعد عرض میکنند این یک لکهٴ ننگی است برای ما، این هم پاک میشود. اینها که جهنم بودند، نه کافرِ معاند که مخلّدند. آنها که مخلّدند ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ آنها که فاسق بودند نه کافر معاند، اینها که مخلّد نیستند مشمول شفاعتاند یا عنایت الهی شامل حالشان شد که «آخر من یشفع هو ارحم الراحمین» اینها وقتی از جهنم بیرون میآیند، روی پیشانی اینها نوشته است «عتقاء الله من النار» بعد عرض میکنند، این عذابی است برای ما که این هم محو میشود. وقتی این مراحل گذشت، آنگاه اینها وارد بهشت میشوند، لذا یادشان نیست که سابقهٴ سویی داشتند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ این شخص غذایی را که خورد، شیری را که خورد و داد، مالی را که فراهم کرد، خونی که فراهم کرد همان منتقل شده است در فرزند. فرزند، تتمّهٴ وجود عنصری همان پدر و مادر است، بیگانه نیست. لذا از آثار سوء آنها اینها متأذی میشوند. چه اینکه اگر طرفین خوب باشند در قیامت، اینها را به یکدیگر نزدیک میکنند تا اینکه این لذّت وصال را هم بچشند. در سورهٴ «طور» دارد که آنها که مؤمناند و عمل صالح انجام دادند ﴿أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْءٍ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «طور» آیه 21: ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾ اینها را در یک مجموعه خانوادگی جمع میکنند که دور هم باشند [و] یک لذّت بیشتری ببرند.
خلاصه بحث ظهور آثار عمل انسان در نزدیکان او
فتحصّل آنجا که ارتباط برقرار است به مقدار رحامت، به مقدار خون، به مقدار تغذیه آثار یکدیگر در دیگری ظهور میکند. آنجا که خارج از این محور تأثیر و تأثّر است ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ﴾ و اگر کسی کارِ بد کرده است نسبت به ایتام، ایتام او هم گرفتار میشوند به مقداری که در همین مسیر هستند. حالا اگر ایتام آنها آدمهای صالحی بودند، خب فوراً جبران میشود، خودشان جبران میکنند ولی آن اولیایی که از بین رفتند متأذیاند. لذا گاهی انسان مال را با یک تلاش و کوششی فراهم میکند، خودش چون به وظیفه انجام نداد معذّب است، بعد فرزندان او با همان مال بهشت میروند، برای اینکه آدم خوبیاند. این بر اساس عدل الهی است، نه اینکه اگر کسی پدرِ بدی بود یا مادرِ بدی بود حتماً پسران بد هستند، نه اگر آنها فرزندان صالحی بودند، میتوانند خودشان را دریابند، گرچه آبایشان در عذاباند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- بررسی علت گرفتاری فرزندان افراد ظالم به ایتام؟؛
- همراهی عمل انسان با او تا عرصه قیامت؛
- علت دیده نشدن کارهای خیر غیبت کننده.
-
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ﴿10﴾
مباحث مربوط به آیهٴ 9 سورهٴ «نساء»
درباره ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً﴾ چند احتمال است [که] برابر بعضی از احتمالها، این مباحثی که طرح شد مناسب نیست. برابر بعضی از احتمالات دیگر که ظاهر از آیه هم همین است این مباحث مطروحه مناسب است.
احتمال اول و خلاف ظاهر بودن آن
اما آن احتمالی که مناسب با بحثهای طرح شده نیست، این است که: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً﴾ میفرمایند: اگر کسی حاضر شد در حال وصیّت کردن یا احتضار شخصی که در آستانهٴ مرگ است، به او نگوید که فرزندان تو به حال تو سودمند نیستند، اموالت را در راه خیر صرف بکن. زیرا اگر چنین توصیهای کرد و شخص، اموالش را؛ کلّ اموالش را یا اکثر اموالش را در راه خیر صرف کرد، فرزندان او و ذریّه او نیازمند میمانند. همان طوری که خود انسان حاضر نیست فرزندان او گرسنه و نیازمند بمانند، دیگران را هم ترغیب نکند که مالشان را در راه خیر صرف بکنند، طوری که فرزندانشان گرسنه بمانند.
این احتمال، خلاف ظاهر است و با بحثهایی هم که طرح شد مناسب نیست.
دو احتمال دیگر و مطابقت آن با ظاهر آیه
اما دوتا احتمال دیگر هست که آنها هم با مباحث طرح شده مناسب هست، هم با ظاهر آیه همراه است و آن اینکه کسانی که اوصیا هستند، اولیا هستند، فرزندان یتیم در اختیار آنهاست، نسبت به این ایتام عدل و انصاف را رعایت کنند، برای اینکه اگر عدل و احسان را رعایت نکردهاند، ممکن است گرفتار بشوند بعد از مرگ اینها، ایتام اینها هم زیر سلطهٴ ظالمین قرار بگیرند.
احتمال دیگر آن است که این ناظر به همهٴ انسانهاست [و] اختصاصی به اوصیا و اولیا ندارد؛ به هر مکلّفی میفرماید: شما نسبت به ایتام دیگران عدل و احسان را رعایت کنید [و] به مال آنها تعدّی نکنید، خواه آن ایتام در تحت کفالت شما باشند که شما ولیّ یا وصیّ باشید یا بیگانه باشید.
بنا بر این دو احتمال، آن بحثهای طرح شده مناسب هست و از طرفی هم آیه بعد هم یکی از این دو احتمال را تأیید میکند و آن این است که میفرماید: کسانی که مال یتیم را میخورند، در شکمشان آتش میخورند. این معلوم میشود که بحث، متوجّه به کسانی است که با مال یتیم سر و کار دارند، نه اینکه بحث متوجّه به افرادی باشد که در هنگام احتضار میّت به او میگویند فرزندان تو به حال تو سودمند نیستند، اموالت را در راه خیر صرف بکن که قهراً ایتام او بعداً گرسنه بمانند، این یک مطلب.
بررسی علت گرفتاری فرزندان افراد ظالم به ایتام؟
مطلب بعدی آن است که چون ظاهر آیه یکی از آن دو احتمال است و با آیه بعد هم هماهنگ است، این سؤال پیش میآید که اگر کسی به ایتام دیگران ستم کرده است در حقیقت، خود این شخص ظالم است. مسئله ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ درست است، مسئله ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ درست است؛ اما این مسئله که بعد از مرگ او فرزندان او گرفتار یک ظالم دیگر میشوند، این برای چیست?
همراهی عمل انسان با او تا عرصه قیامت
در این زمینه، بحث به اینجا منتهی شد که هر کسی هر عملی را انجام بدهد آن عمل، زنده است و خود انسان حامل آن عمل است و عمل، عامل را رها نمیکند و در قیامت هر کسی عمل خود را میبیند؛ منتها در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در بحث حبط و تکفیر، آنجا مبسوطاً بحث شد که اگر کسی قائل به حبط شد و ارتداد و کفر ـ معاذ الله ـ پیدا کرد؛ کسی مرتد شد حسنات قبلی او از بین میرود یا اگر غیبت کرد، حَسنات او از او منتقل میشود یا اگر توبه کرد، سیّئات او محو میشود یا اگر حَسناتی انجام داد: ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ این چهار نمونه که یکی در حبط و تکفیر بود، یکی در غیبت کردن بود، یکی هم در توبه است، یکی هم در ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ بعضیها بدی را میبرند، بعضیها خوبیها را میبرند، اینها حاکماند بر آن آیه سورهٴ «زلزله» که فرمود: ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ ، چون ﴿مَن یَعْمَلْ﴾ میگوید هر کسی هر کاری که کرده است، با کارِ خود مُرد همه آن کارها را میبیند مسئله حبط و تکفیر، مسئله غیبت، مسئله توبه، مسئله ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ حاکم بر این آیاتاند یعنی اگر کسی توبهای کرد و کارِ زشتش را شستشو کرد دیگر آن معاصی، کار او به حساب نمیآیند؛ «کأنّه لم یعمل شیئا»، وقتی «لم یعمل شیئا»، «لا یراه یوم القیامه». اگر غیبت کسی را کرد و کارِ خیر غیبتکننده به حساب غیبتشونده شد، این شخص غیبتکننده گویا آن کار خیر را انجام نداد، چون انجام نداد در قیامت هم نمیبیند. در طرف مقابل، اگر کارِ بدی انجام داد و توبه کرد، این توبه آن کارِ بد را شستشو کرد، گویا این شخص آن کار بد را انجام نداد، لذا در قیامت نمیبیند. اگر سیّئات کوچکی مرتکب شد و حَسنات بزرگی انجام داد و آن حَسنات بزرگ این سیّئات کوچک را از بین برد، گویا این سیّئات کوچک را انجام نداد، لذا در قیامت نمیبیند. پس آیهای که میفرماید: ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ این محکوم آن دلیل است که میگوید توبه، گناهان را از بین میبرد یا حَسنات، سیّئات را از بین میبرد یا از آن طرف ارتداد، اعمال خیر را از بین میبرد یا غیبت، اعمال خیر را منتقل میکند و مانند آن، این هم دو مطلب.
پرسش:...
پاسخ: چون این عام است آنها خاصاند و آنها یا مخصّصاند یا حاکم، نه اینکه عام حاکم باشد.
علت دیده نشدن کارهای خیر غیبت کننده
پرسش ...
پاسخ: نه، در مسئلهٴ غیبت دارد که شخص که کارِ خیری را انجام داد و غیبت کرد در قیامت، آن کارهای خیر را نمیبیند. به خدا عرض میکند و به مسئولین عرض میکند که من این کارِ خیر را انجام دادم چرا نمیبینم? جواب میدهند که وقتی غیبت کسی را کردی، این کارِ خیرت منتقل شد به او؛ دیگر عملِ تو نیست. این لسان، نشانهٴ آن است که وقتی انسان زنده است میتواند محدودهٴ عمل خود را یا وسیع کند یا تنگ؛ هر چه که در زمان مرگ داشت با همان میمیرد و با همان محشور میشود و همانها را میبیند و غیبت شونده هم سؤال میکند، میگوید که این کارهای خیر که به نام من ثبت شده است من انجام ندادم، اینها چیست که من میبینم? جوابش این است که کسی که غیبت شما را کرده است، اعمال او به شما رسیده است . این نشان میدهد که مادامی که انسان در نشئهٴ حرکت است، میتواند کم یا زیاد بکند و هر چه کم یا زیاد کرده است، برابر همان میمیرد و برابر همان هم میبیند.
پرسش:...
پاسخ: لذا در همان نصوص غیبت دارد که تعجّب میکند که من فلان کار خیر را انجام دادم، چرا نمیبینم? یا ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ این است که سیّئاتش را از بین میبرد یا توبه، شستشو میکند.
لطف خدا و پاکی مطلق گناهان شخص توبه¬کننده
اصلاً در آن بحثهای توبه هم قبلاً ملاحظه فرمودید [که] اگر کسی بد کرد و نسبت به خدا صریحاً تعدّی کرد و فرمان او را عالماً عامداً زیر پا گذاشت و بعد مشمول عفو الهی شد و وارد بهشت شد، اگر یادش باشد که چه کرده است خجل است، چون اگر کسی نسبت به ما بدرفتاری بکند حدّاکثر کاری که از بشر ساخته است این است که نه تنها به رُخ این بد کننده نکشیم، نه تنها کارِ بد او را بازگو نکنیم، بلکه کیفر هم ندهیم صرفنظر بکنیم، بلکه نسبت به او احسان بکنیم که گویا اصلاً نسبت به ما بد نکرده است، بیش از این از دست ما برنمیآید و هر اندازه ما نسبت به ایشان احسان بکنیم، ایشان در درونش شرمندهتر میشود، برای اینکه به یادش هست که نسبت به ما چه کرد و الآن احسان ما را میبیند و ما اگر بخواهیم آن انفعال درونی او را برطرف بکنیم مقدورمان نیست؛ نه خودش میتواند این خاطرهٴ بد را از یادش ببرد نه ما قدرت داریم که خاطرهزدایی کنیم. ولی ذات اقدس الهی اینچنین نیست؛ اگر کسی نسبت به خدا بد کرد و بعد مشمول عفو الهی شد و احسان و انعام الهی متوجّه او شد، او گرچه در دنیا به یاد اعمال زشتش میافتد و شرمنده است، گریه هم میکند؛ اما وقتی که صحنهٴ قیامت به پا شد و وارد بهشت شد اصلاً یادش نیست که بد کرده است نه تنها خدا نسبت به او احسان میکند [و] گناهانش را میبخشد، صرفنظر میکند، او را وارد بهشت میکند، بلکه از خاطرهٴ او میزداید این کارِ خداست، لذا بهشتیانی که بر اساس توبه وارد بهشت شدند، همهشان یکساناند چه آنها که معصیت کردند و توبه کردند و وارد بهشت شدند متنعّماند، چه آنها که اصلاً معصیت نکردند هم متنعّماند؛ اصلاً اینها فرق ندارند، نه اینکه آنکه معصیت کرد و توبه کرد شناختهشده باشد، بعد متأثّر بشود که من این همه معصیت را کردم و در برابر این همه لطف خدا قرار گرفتم، چون در بهشت اصلاً جا برای حُزن و غم و اندوه نیست، اصلاً یادش نیست که معصیت کرده است.
پرسش:...
پاسخ: مقامات تنعّم، علیالسویه نیست؛ اما البته ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ اما هیچ کسی حسد دیگری را هم ندارد و هیچ کسی هم رنج نمیبرد که چرا من آن درجه بالاتر را ندارم، مثل فرشتهها. فرشتهها که ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ هرگز فرشتهای رَشک و حسد فرشته دیگر را نمیبرد، چون همهشان معصوماند. انبیا با اینکه ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ یا ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾ هیچ پیامبری، حسادت پیامبر دیگر را ندارد؛ رنج نمیبرد که چرا من در این حدّم [و] فلان پیامبر بالاتر از من است.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، نگرانی نیست. الآن مثلاً در دنیا، در دنیا افرادی هستند عادل، خیلیها هستند که عادلاند؛ اما درجاتشان در دنیا میبینند فرق است، بعضی خوشاستعدادند، بعضی موفقترند، بعضی کماستعدادند، آن توفیق را ندارند [و] غمگیناند.
پرسش:...
پاسخ: این دستِ کسی نیست، حسود نیست؛ اما متأثر است که چرا من به آن مقام نرسیدم و یک چیز خوبی هم هست که آدم اصرار داشته باشد که به مقام برتر برسد در راه دین؛ اما در بهشت این نیست. مثل اینکه فرشتهها این را ندارند اصلاً نشئهای است امنِ محض، لذا هر کسی سیّئاتی داشت و حَسناتی انجام داد که سیّئات را از بین برد، در بهشت اصلاً یادش نیست که سیّئهای کرد تا نگران باشد، یک چنین عالَمی است.
پرسش:...
پاسخ: آنها بله، مجرمین کاملاً یادشان است که معصیت کردند، آنها ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾ . این ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ است؛ اما بهشتیهایی که در دنیا بد کردند و بعد توبه کردند و وارد بهشت شدند، از آنها سؤال نمیشود که در دنیا چرا بد کردی؟ آنها هم به یادشان نیست که معصیت کردند که بشوند شرمنده، این کارِ خداست.
علت ستم شدن به ایتام مشخص ستم کننده به یتیم
به هر تقدیر، اگر آیه به احتمال دوم و سوم معنا بشود ـ چه اینکه اینچنین است ـ این سؤال مطرح میشود که چطور کسی نسبت به ایتام دیگران ستم بکند ولی ایتامِ او بعد از مرگ او مورد ستم قرار بگیرند؛ با آن ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ و مانند آن چگونه هماهنگ در میآید?
مراحل سهگانه ارتباط عمل با انسان در قرآن کریم
در اینجا بود که به عرض رسید هر عملی زنده است اولاً، وقتی که زنده بود و موجود بود جایگاهی در حلقههای علل و معلول دارد ثانیاً [و] تنها جایگاه عمل، دامن همان عامل است که عامل را رها نمیکند ثالثاً، لذا انسان هر چه میچشد و مینوشد در کنار سفرهٴ عمل خود خواهد بود رابعاً؛ منتها قرآن کریم این را در سه مرحله باز کرده است: مرحلهٴ اُولیٰ همین مرحلهای است که همه ما متوجه هستیم که هرکسی هر عملی را انجام داده است، مهمان عمل خود است؛ مرحله دوم آن است که شخص، کاری که انجام داد از محدودهٴ او میگذرد در محیط خانوادهٴ او ـ به پدر و مادر نسبت به گذشته یا فرزندان نسبت به آینده ـ این سرایت میکند؛ مرحله سوم آن است که کسی کاری را در امّتی و در جامعهای انجام داد، اثرش در خود آن امت و جامعه هم ظهور میکند. حالا لطف خدا این است که سیّئات، دامنگیر جامعه نشود ولی حَسنات، نصیب خواهد شد یعنی اگر یک نفر در یک امّت اسلامی اهل خیر و رحمت بود، برکت او شامل آن امت خواهد شد، شامل آن جامعه خواهد شد.
درباره اینکه هر کسی در کنار سفرهٴ عمل خود نشسته است، چند آیه بحث شد.
ارتباط عمل انسان با گذشته و آینده او
اما اینکه عملی که انسان انجام میدهد، به گذشته و آینده هم ارتباط دارد این از نظر قرآن پذیرفتهشده است، چه اینکه روایات هم این را تأیید میکنند. در آنجا که دارد اگر کسی بمیرد عمل او قطع میشود، مگر اینکه از چند چیز [که] یکی «ولدٌ صالح» [است] حالا این «ولد صالح یدعو له» ، این «ولد صالح یدعو له» تنها دربارهٴ خصوص دعا نیست. خب، اگر کسی دعا بکند نسبت به بیگانه، خدا آن دعا را محبّت میکند. خب، اگر کسی نسبت به بیگانهای طلب رحمت و مغفرت بکند، خدا ترتیب اثر میدهد. اینکه فرمود «وَلَد صالح» ولو دعا هم نکند؛ کسی بمیرد، یک بچه خوبی تربیت کرده حالا یا عالم است یا کشاورز است یا باغدار است یا متخصّص است [بالأخره] آدمِ خوبی است. این همین که زندگی میکند، پدرش در آن عالم متنعّم است. اگر دعا بکند برای پدرش، خب دعا مستجاب است برای غیر پدرش هم دعا بکند مستجاب است. این حدیثی که فرمود: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله الاّ عن ثلاث» یا «عن ستّ» که در روایات مختلف است جامع همه آنها این است که اگر کسی بمیرد و اثری از او باشد [مثلاً] درختی کاشته تا این درخت، میوه میدهد آن شخص در عالم برزخ متنعّم است. تا این پسر، میوه میدهد آدم خوبی است، یک کاسب خوبی است، یک کشاورز خوبی است تا او زنده است پدر، متنعّم است این دربارهٴ او.
قرآن کریم این راه را از راهِ باطن تفهیممان کرده است.
دلیل قرآنی بر ارتباط عمل با گذشته و آینده انسان
جریان خضر و موسی را ذکر کرد، فرمود موسی مأمور شد که علوم و اسرار باطن را از عبد صالح فرا بگیرد و او مثلاً در روایات، خضر تطبیق شده است . چند کار را خضر(سلام الله علیه) کرد که موسی(علیه السلام) از او استفسار کرد، یکی همین بود که در سورهٴ «کهف» آمده است ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾ ؛ موسی به خضر(علیهما السلام) گفت که مردم این قریه که حاضر نبودند ما را به ضیافت بپذیرند، شما چطور حاضر شدی رایگان، معماری کنی و مرا هم وادار میکنی که در بنّایی شرکت کنم. خب، ﴿لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ برای سرّ این کار فرمود این دیوار برای دوتا بچه یتیم است و زیرش هم گنج است. حالا گنج، همین گنج طبیعی است یا آن کلمات علمی بود که زیر این دیوار نوشته شده بود، این مختلف است در روایات ، بالأخره یک شیء ارزندهای زیر این دیوار بود. اگر این دیوار ویران میشد عابرین و رهگذر میگذشتند، آنچه در زیر این دیوار بود، ظاهر میشد و میگرفتند و چون پدر این دو یتیم، آدم خوبی بود خدا مرا مأمور کرده که بیایم اینجا بنّایی کنم و این دیوار محفوظ بماند تا آنها بزرگ بشوند و از گنج زیر دیوار خود بهرهمند بشوند. دلیلی که خضر(سلام الله علیه) ذکر میکند این است که: ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ﴾ بعد هم تکرار کرد، فرمود: ﴿وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾ ؛ من این کار را نزد خودم انجام ندادم.
حضرت حجت(عج) و راهنمایی ایتام آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
یک خضر راهی در مسیر هست که اثر پدر را به بچههای یتیم برساند. این خضر همیشه هست، شاگردان حضرت حجت(سلام الله علیه) همیشه هستند. گاهی انسان میبیند در مسافرت مکه یا غیر مکه راه را گُم کرده است و بزرگواری او را هدایت کرد، این خیال کرد خدمت حضرت رسیده است. خدمت حضرت مشرّف شدن کار آسانی نیست، اولیای الهی فراوان زیر نظر حضرت مشغول کارند، عبادِ صالح زیاد مأموریت دارند زیر نظر حضرت، بندگان خوب زیاد زیر نظر حضرت مأموریت دارند. حالا گاهی ممکن است که خود حضرت مباشرتاً کسی را راهنمایی کند، گاهی ممکن است به یکی از اولیایی که زیر نظر او هستند دستور بدهد که فلان کس را به مقصد برساند، این در سفر بیتالله کم نیست [بلکه] زیاد اتفاق میافتد.
خب، اینها همیشه هستند. اینکه «قضیة فی واقعة» نبود که یک دوتا بچه یتیمی در تاریخی، مشمول این سنّت الهیاند، این طور نیست. در ذیل این آیه حدیثی هست که منظور از این عبد حالا یا جدّ هفتم هست یا جدّ هفتادم . به هر تقدیر یا پدر هست یا جدّ هفتم است یا جدّ هفتادم، هر چه باشد خوبی هیچ کسی را خدا فراموش نمیکند. این خضرِ راه هست، میرسد بالأخره و حلّ اینگونه از معمّاها حتی برای موسای کلیم(سلام الله علیه) احتیاج به راهنمایی دارد. خیلی از اسرار است که انسان از راز و رمزش پی نمیبرد که چطور باعث شد که فلان شخص به اینجا رسیده است، چطور مشکل او حل شد مشکل ما حل نشد.
فرمود: ﴿وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾ پس خیر گذشتگان به آیندگان هم میرسد. در طرف مقابل هم همین طور است؛ اگر کسی بد کرده است این بدی در سلسلهٴ اعقاب او میماند، برای اینکه گذشته و حال و آیندهٴ یک خانواده با وحدت رَحِم، با شرکت در خون، با شرکت در غذا و مال، اینها یک واقعیتاند تا آن اندازه که وحدت در غذا، وحدت در خون، وحدت در رحامت و مانند آن گذشته را به آینده مرتبط میکند، آثار گذشتگان در آیندگان محفوظ است. خارج از آن محدوده جا برای ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ است ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ و امثال ذلک است. خارج از آن محدوده، هیچ کسی به حال کسی سودمند نیست. در آن محوری که با هم ارتباط دارند، اثر یکی در دیگری ظهور میکند. لذا میفرماید: اگر کسی نسبت به ایتام دیگران بد کرد، خود گرفتار چنین صحنهای خواهد شد و او هم رنج میبرد.
اموات صالح و اثرات آنها بر امور خانوادهٴ ایشان
دربارهٴ مُردهها این نصوص هست که اینها اگر آدمهای خوبی باشند، اشراف دارند به بیوتاتشان، مخصوصاً موقعهای نماز سری به منزلها میزنند، ببینند که بازماندگانشان نمازشان را اول وقت میخوانند یا نمیخوانند و اگر حادثهٴ خیری برای بازماندههایشان پیش بیاید از این خیرات، باخبر میشوند و اگر حادثهٴ شرّی اتفاق بیفتد، مأموران الهی نمیگذارند که این مردهها از حوادث شرّ باخبر بشوند ، برای اینکه نرنجند. هر کسی به اندازهٴ آزادی که در آن عالم دارد، توان آن را دارد که سری به بیوت خودشان بزنند و اگر خودشان در زمان حیاتشان اهل ظلم و تعدّی بودند، آنگاه باخبر میشوند که به اولاد آنها هم ظلم شده است و متأذی میشوند، این هست. پس گذشته از اینگونه از مسائل اخلاقی و روابطی که در محور رحامت مطرح است، البته آن ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ یا ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هم مطرح است.
پرسش:...
پاسخ: اگر پدری که مؤمن است، در بهشت باشد و پسرش در جهنم، اگر این شخص باخبر باشد اذیّت میبیند. در بهشت ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ ، ﴿لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ﴾ برای بهشتیها اینچنین است.
پرسش:...
پاسخ: دارد ﴿وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ﴾ یا ﴿فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ﴾ یعنی رابطه سببی و نسبی در آخرت قطع است. در دنیا انسان میتواند به وسیله اسبابی، کار بد یا کار خوب انجام بدهد ولی در آخرت اینگونه از اسباب، منقطع است؛ نه کار خوب ممکن است نه کار بد و انساب هم در کار نیست، چون همه از خاک برمیخیزند [و] دیگر والد و ولدی در کار نیست. اما والد و ولدی که در دنیا بودند، آن عُلقهها در قیامت ظهور میکند.
پرسش:...
پاسخ: جهنمیها بله، چون شناختن برای اینها، شناختن برای اینها تعذیب است؛ اینها میشناسند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ در سورهٴ «حدید» اینها که با هم ارتباط والد و ولد ندارند. مؤمنین، جلو میروند طرف بهشت، منافقین از پشتسر میگویند: ﴿انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ﴾ ، آنها میگویند ﴿أَلَمْ نَکُن مَعَکُمْ قَالُوا بَلَی وَلکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ﴾ این توبیخی است؛ میدانند که اینها منافقاند، نفاقشان هم ظهور کرده. فرمود ما در دنیا به شما گفتیم اثر نکرد، اینجا جای نور نیست که ما به شما نور بدهیم. اما سخن این نیست که در بهشت، یک مؤمن که بعضی از بستگان او در جهنماند به یادش باشد که مثلاً پسرش یا برادرش در جهنم است و او خودش در بهشت است و متأسّی باشد، اینچنین نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله، اوایل آنها که از جهنم آزاد شدند در پیشانی آنها نوشته است که «عتقاء الله من النار» بعد عرض میکنند این یک لکهٴ ننگی است برای ما، این هم پاک میشود. اینها که جهنم بودند، نه کافرِ معاند که مخلّدند. آنها که مخلّدند ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ آنها که فاسق بودند نه کافر معاند، اینها که مخلّد نیستند مشمول شفاعتاند یا عنایت الهی شامل حالشان شد که «آخر من یشفع هو ارحم الراحمین» اینها وقتی از جهنم بیرون میآیند، روی پیشانی اینها نوشته است «عتقاء الله من النار» بعد عرض میکنند، این عذابی است برای ما که این هم محو میشود. وقتی این مراحل گذشت، آنگاه اینها وارد بهشت میشوند، لذا یادشان نیست که سابقهٴ سویی داشتند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ این شخص غذایی را که خورد، شیری را که خورد و داد، مالی را که فراهم کرد، خونی که فراهم کرد همان منتقل شده است در فرزند. فرزند، تتمّهٴ وجود عنصری همان پدر و مادر است، بیگانه نیست. لذا از آثار سوء آنها اینها متأذی میشوند. چه اینکه اگر طرفین خوب باشند در قیامت، اینها را به یکدیگر نزدیک میکنند تا اینکه این لذّت وصال را هم بچشند. در سورهٴ «طور» دارد که آنها که مؤمناند و عمل صالح انجام دادند ﴿أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْءٍ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «طور» آیه 21: ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾ اینها را در یک مجموعه خانوادگی جمع میکنند که دور هم باشند [و] یک لذّت بیشتری ببرند.
خلاصه بحث ظهور آثار عمل انسان در نزدیکان او
فتحصّل آنجا که ارتباط برقرار است به مقدار رحامت، به مقدار خون، به مقدار تغذیه آثار یکدیگر در دیگری ظهور میکند. آنجا که خارج از این محور تأثیر و تأثّر است ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ﴾ و اگر کسی کارِ بد کرده است نسبت به ایتام، ایتام او هم گرفتار میشوند به مقداری که در همین مسیر هستند. حالا اگر ایتام آنها آدمهای صالحی بودند، خب فوراً جبران میشود، خودشان جبران میکنند ولی آن اولیایی که از بین رفتند متأذیاند. لذا گاهی انسان مال را با یک تلاش و کوششی فراهم میکند، خودش چون به وظیفه انجام نداد معذّب است، بعد فرزندان او با همان مال بهشت میروند، برای اینکه آدم خوبیاند. این بر اساس عدل الهی است، نه اینکه اگر کسی پدرِ بدی بود یا مادرِ بدی بود حتماً پسران بد هستند، نه اگر آنها فرزندان صالحی بودند، میتوانند خودشان را دریابند، گرچه آبایشان در عذاباند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است