display result search
منو
تفسیر آیات 2 و 3 سوره نساء

تفسیر آیات 2 و 3 سوره نساء

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 127 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 2 و 3 سوره نساء"
- اصول حاکم بر مسئله مال ایتام؛
- ایتام و قواعد تشکیل خانواده؛
- حقوق متقابل زن و مرد.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً ﴿2﴾ وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَی أَلَّا تَعُولُوا ﴿3﴾

اصول حاکم بر مسئله مال ایتام
درباره ایتام هم مسائل مالی را قرآن مطرح فرمود، هم مسائل مربوط به تشکیل خانواده. درباره مسائل مالی سه مطلب را که یکی مقدمه است و دوتا فرع، در آیهٴ قبل بیان فرمود، فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ که اصل ایتای مال به یتیم به آنها واجب است و حَبس مال آنها و ندادن مال آنها حرام.
فروع مترتب بر اصول مادی یتیم
دوتا فرع بر این اصل مترتّب شد: یکی مربوط به کیفیت است؛ دیگری مربوط به کمّیت. اصل این است که مال یتیم به یتیم برگردد، در هنگام دادن مال یتیم به یتیم، ممکن است در این اختلاط یا تعویض یا جابه‌جایی، یکی از دو خیانت صورت بگیرد: یکی خیانت در کیفیت است که خوب را بگیرند و بدها را بدهند اگر دو برادری از یک خانواده، زمینی را به ارث بردند یک مُرد و دیگری هست، این برادر بخواهد سهمیه برادرزاده‌ها را افراض کند، آن قسمت زمین که مرغوب است به خود اختصاص بدهد، آن نامرغوب را به دیگری یا در سایر اموال منقول این کار را بکند، این تبدّل خبیث به طیّب است در حقیقت، یک نحوه خبیث و طیّب را جابه‌جا کردن است. یا اگر مال مفروضی بود، مال طیّب یتیم را بگیرد و مال خبیث خود را به آنها بدهد این دوتا. گرچه خبیث و طیّب، هم به معنای خُبث و طِیب معنوی است یعنی حلال و حرام، هم به معنای جیّد و ردیّ است و گرچه کلمهٴ «باء» روی عِوَض درمی‌آید، نظیر آن آیاتی که قبلاً یاد شد فرمود: ﴿مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ﴾ یا ﴿أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ یعنی [باء] روی آن خوب درآمده. فرمود خوب را ندهید و بد را نگیرید، مثلاً ایمان را ندهید و کفر را نگیرید، هدایت را ندهید و ضلالت را نگیرید و مانند آن.
برابر آن چهار نمونه‌ای که یاد شد باید ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ این‌‌چنین تفسیر بشود که حلال را بدهید و حرام را بگیرید، این‌‌چنین نباشد آنچه که خود شما دارید حلال است و طیّب، آنچه یتیم دارد برای شما خبیث است و حرام، شما حلالتان را ندهید که حرام بگیرید، این برابر آن شواهد چهارگانه. ولی آنچه در جاهلیت جدید یا کُهن رسم بود و محلّ ابتلای افراد جاهلی بود و هست، این است که جیّد و ردیّ مادی و ظاهری را جابه‌جا می‌کردند. از این جهت می‌فرماید تصرّف در کِیف هم ممنوع است یا اگر تصرّف در کِیف نبود، ضمیمه کردن بود، تصرّف کمّی بود آن‌هم ممنوع است ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ پس آن اصل، مقدمه است برای این دوتا فرع.
ایتام و قواعد تشکیل خانواده
بعد از اینکه مسائل مالی ایتام را ذکر فرمود، درباره تشکیل خانواده با ایتام دستوری می‌دهد. می‌فرماید: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ﴾.
ضعف برداشت و احتمال تحریف آیه از جانب بعض مفسرین
بعضیها فکر می‌کردند که بین جملهٴ اُولیٰ و جملهٴ دوم یعنی بین شرط و جزا هیچ تناسبی نیست، لذا احتمال تحریف دادند، احتمال سِقط و حذف در ذهنشان من منقلع شد و مانند آن زیرا خیال کردند که این ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ ناظر به همان آیهٴ قبل است یعنی اگر می‌ترسید که دربارهٴ اموال یتامیٰ قِسط و عدل را رعایت نکنید، آن‌گاه در انتخاب همسر یا دو همسر یا سه همسر یا چهار همسر انتخاب بکنید. آن‌گاه برایشان سؤال مطرح بود که چه ربطی بین این مقدم و آن تالی، بین این شرط و آن جزا. آن‌گاه شبههٴ تحریف و سقوط بعضی از آیات و امثال‌ذلک در ذهنشان آمد که ـ معاذ الله ـ این وسطها چیزی بود و حذف شد، برای اینکه شرط را این‌چنین معنا کردند، گفتند ﴿وإن خفتم ألا تقسطوا فی الیتامی﴾ یعنی اگر ترسیدید که نتوانید قِسط و عدل را درباره ایتام مراعات کنید و اموال یتیم را به آنها بدهید، زنهایی که برای شما حلال است حالا یا دوتا یا سه‌تا یا چهارتا می‌توانید ازدواج بکنید. گفتند بین آن مقدّم و این تالی هیچ ربطی نیست، بین آن شرط و این جزا هیچ ربطی نیست، حتماً چیزی این وسطها افتاده، منشأ توهّم تحریف همین است در اینجا.
رفع شبهه و تبیین نحوه ارتباط شرط و جزا در آیه دوم
غافل از اینکه این عبارت مبارکهٴ ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ هیچ ربطی به مسئله آن ﴿أَمْوَالَ الْیَتَامَی﴾ ندارد، این درباره خود یتیم است، آیهٴ قبل درباره اموال یتیم بود. در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» دربارهٴ ایتام، از دو جهت بحث فرمود: یکی دربارهٴ اموال یتامیٰ است؛ یکی درباره خود یتیم است. اموال یتامیٰ همین بود که در آیهٴ دو هست، در آیهٴ شش هست، در آیهٴ ده هست که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ یا ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ و مانند آن، که اینها درباره اموال یتامیٰ است. اما درباره خود ایتام، در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 127 این‌‌چنین آمده است: ﴿وَیَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَمَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یَتَامَی النِّسَاءِ اللَّاتِی لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَن تَقُومُوا لِلْیَتَامَی بِالْقِسْطِ﴾؛ فرمود اینها درباره یتامیٰ استفتا می‌کنند. سؤال، خصوصیتش محذوف است، چون «و حذف ما یعلم منه جائز» برای اینکه جواب، خصوصیت را مشخص می‌کند معلوم نیست که آیا یتیم مذکّر مراد است یا یتیم مؤنّث مراد است ولی منظور یتیم است درباره یتیم از تو سؤال می‌کنند. منظور چیست؟ آن در جواب مشخص شد. فرمود: ﴿وَیَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ﴾ درباره زنها استفتا می‌کنند ﴿قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَمَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یَتَامَی النِّسَاءِ اللَّاتِی لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ﴾ اینها درباره ایتام و دخترهای یتیم سؤالی داشتند که آیا با اینها ازدواج بکنند، نکنند بعد از آن آیات ناهیه که آمد ﴿لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ و آیات دیگری که با شدّت فرمود اگر حقوق آنها را رعایت نکردید، به عذاب الیم گرفتار می‌شوید ، اینها سؤالی داشتند که آیا می‌توان با اینها ازدواج کرد یا نکرد؟
فرمود این استفتایی که درباره زنهاست این باید شرح داده بشود. زنهای یتیم که بی‌سرپرست‌اند حقوق آنها در چند قِسم خلاصه می‌شود، مثل سایر زنها. در اصل تشکیل خانواده، مهریه را به اندازه مَهر‌المثل باید بپردازید، اگر برای اینها مَهر کمی قرار بدهید یا مَهر به اندازهٴ متعارف باشد ولی پرداخت نکنید و همچنین نَفقه باید به اندازه متعارف باشد ولی در انفاق اینها عدل را رعایت نکنید، حق‌القَسم والمضاجعه را نسبت به دیگران رعایت بکنید، نسبت به اینها رعایت نکنید. اینها چون بی‌سرپرست‌اند، اموالی اگر از اینها مانده است این اموالشان را مصرف بکنید بعد اینها را رها بکنید که هیچ‌کس در اینها رغبت نمی‌کند؛ نه مالی دارند که خودشان را تأمین کنند، نه کسی با آنها ازدواج می‌کند، این کارها را نکنید.
بیان عدم ارتباط فراز مورد بحث با ما قبل خود
اینکه فرمود: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ یعنی اگر ترسیدید در تشکیل خانواده با یتامیٰ قِسط و عدل رارعایت نکنید، خب با زنهای دیگر ازدواج کنید. این هیچ ارتباطی با آن آیهٴ قبل ندارد که مربوط به اموال یتامیٰ باشد تا گفته شود بین مقدم و تالی هیچ تناسبی نیست ـ معاذ الله ـ مقداری از قرآن اینجا حذف شده، تحریف شده، برای اینکه مقدم و شرط این است که ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾؛ اگر می‌ترسید که نمی‌توانید اموال یتامیٰ را درست حفظ بکنید، آن‌گاه ﴿فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ﴾؛ با هر زنی که خواستید[و] برای شما حلال بود ازدواج کنید، چون خیال کردند این مقدم، مربوط به آیه اُولاست، این جمله شرطیه مربوط به آیه اُولاست و این تالی با آن مقدم، مناسب نیست این جزا با آن شرط، مناسب نیست، گفتند حتماً بین شرط و جزا چیزی افتاده
آیه 127 سوره <نساء> مبین سیاق آیه دوم
این توهّم، ناشی از آن است که این صدر آیه مبارکه یعنی مقدم و جمله شرطیه، درست به او توجه نشده. وقتی به این صورت دربیاید که با آیه 127 همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم هماهنگ است معنای روشنی دارد، چون ازدواج با یتیم دشوار است، چون حقوقی دارد و قدرت استیفای حق را ندارد، فضا هم فضای جاهلیت است، براساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾ زندگی می‌کردند، آن وقت حقوق این زنهای یتیم هدر می‌رفت.
در قرآن در همین آیهٴ محلّ بحث، منظور از این یتیم این نیست که خردسال باشد و قابل ازدواج نباشد، چه اینکه در آیه قبل هم که فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ منظور، همان علاقه «ما کان» است یعنی کسی که قبلاً یتیم بود حالا بالغ شد، مالِ او را به او بدهید، نه اینکه کسی که الآن متلبّس به یُتم است مال او را به او بدهید، چون کسی که متلبّس به یُتم است که نمی‌شود مال او را به او داد، برابر همان آیهٴ شش سورهٴ «نساء»، اینکه می‌فرماید: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی﴾ یعنی کسی که قبلاً یتیم بود حالا بالغ شد، مال او را به او بدهید. مثل اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌گفتند یتیم ابی‌طالب، با اینکه یُتم از او برطرف شد «لا یُتمَ بعدَ احتلامٍ» این یتامیٰ گفتن به علاقه «ما کان» است، اموال یتیم را بدهید یعنی کسی که قبلاً یتیم بود و حالا بالغ شد، مال او را به او بدهید. اگر ترس داشتید با یتامیٰ ازدواج بکنید، با دیگران ازدواج بکنید ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ این ﴿فِی الْیَتَامَی﴾ همان ﴿یَتَامَی النِّسَاءِ﴾ است که در همین سورهٴ «نساء» در آیهٴ 127 آمده؛ اگر می‌ترسید که با دخترهای یتیم ازدواج بکنید خب با زنهای دیگر ازدواج بکنید، با محلّلات دیگر ازدواج بکنید. چون تربیت که در جاهلیت، ناقص بود. تعلیم الهی هم در کمال شدّت از حقوق ایتام دفاع کرده است، لذا اینها سؤال کردند که آیا ما با اینها یکجا زندگی کنیم یا نکنیم که ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ﴾ در همین زمینه و فضا فرمود اگر می‌ترسید که حقوق ایتام را رعایت کنید، زنهای دیگر را برای ازدواج انتخاب بکنید، چون اگر کسی را به عنوان همسر انتخاب کردید حقوقی دارد.
حقوق متقابل زن و مرد در آیه 228 سوره بقره
بخشی از حقوق در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت، نظیر آنچه در آیهٴ 228 سورهٴ «بقره» است. فرمود: ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ گرچه مدیر داخلی در یک خانواده مرد است، چون او مسئول نَفقه است، مسئول کِسوه است، مسئول تهیه مسکن است، لذا او قَیّم است مسئولیت به عهده اوست. اما حقوق زن و مرد متقابل است، فرمود: ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ ولی بالأخره در یک جمع کوچک پنج، شش نفری، یک نفر بالأخره مدیر عامل طلب می‌کند، مسئول می‌خواهد مسئول مرد منزل است، این وظیفه است نه حق.
آن‌گاه از نظر حق فرمود: ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ نوزدهم این است که ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾؛ با زنها معاشرت معروف داشته باشید. پس زن و مرد یک حقوق متقابل دارند اگر ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾، اگر ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ اگر یک حقوق مسلّمی زن به عهده مرد دارد، اگر فضا، فضای جاهلیت باشد از یک سو و مرد هم مقتدر باشد از سوی دیگر، این حقوق پایمال می‌شود و یا اگر از خدا بترسد، می‌ترسد که نتواند این حقوق را رعایت کند. آن‌گاه در این زمینه یا شاید سؤالی شده است یا نه، در زمینه‌ای که جا برای سؤال است ولو سؤال نشده، فرمود اگر می‌ترسید که با زنهای یتیم ازدواج کنید برای اینکه حقوقشان را تأدیه نکنید، با زنهای محلّل دیگر ازدواج کنید: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ این ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ یعنی «فی یتامی النساء» که در همان سورهٴ مبارکهٴ «نساء» ﴿فِی یَتَامَی النِّسَاءِ﴾ آمده.
پرسش:...
پاسخ: یتامیٰ آنجا چون جمع است و کلمهٴ نساء هم در او نبود و شامل هر دو گروه هم می‌شود و این تغلیب هم هست، این‌‌چنین نیست که ﴿وَآتُوا الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ﴾ این ناظر به یتیمِ پسربچه باشد، دختربچه را شامل نشود اینکه نیست که، این لفظ چون مذکّر است به این مناسبت وگرنه فرق بین مذکر و مؤنث که نیست.
دلالت سیاق آیه بر ایتام مذکر و مونث
پرسش:...
پاسخ: آنجا ﴿الیَتَامَیٰ﴾ ذکر فرمود و این ﴿الیَتَامَیٰ﴾ لفظش مذکر است، لذا ﴿أَمْوَالَهُمْ﴾ فرمود و هیچ اختصاصی هم ندارد که این مال پسربچه یتیم است ولی می‌شود مال دختربچه یتیم را گرفت. چه اینکه ﴿آتَوُا﴾ خطاب به مرد است، خطاب به زن نیست، نفرمود «وآتین». این‌گونه از تغلیبها فراوان در محاوره مطرح است، به همان دلیل که ﴿آتَوُا﴾ فرمود ولی شامل زنها هم می‌شود، به همان دلیل ﴿أَمْوَالَهُمْ﴾ هم فرمود شامل دختربچه‌های یتیم هم خواهد بود، این براساس تغلیب است. اما در ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ سخن درباره مال نیست، سخن درباره <یَتَامَی النِّسَاءِ> است، چون درباره <یَتَامَی النِّسَاءِ> از چند جهت مطرح بود یا مال اینها را مصرف می‌کردند، تبدیل طیّب به خبیث بود، خبیث به طیّب بود، انضمام مال بود، عدم ایتای مال اینها به اینها بود یا نه، اگر سخن از مال نبود در مهریه کم می‌گذاشتند یا اگر مهریه را متعارف قرار می‌دادند در هنگام پرداخت، مضایقه داشتند، در نفقه دادن سخت می‌گرفتند، در تهیه مسکن و کِسوه سخت می‌گرفتند، سایر حقوق را یا اینها را بعد از مدتی بی‌سرپرست رها می‌کردند. فرمود اگر می‌ترسید که حقّ دختران یتیم را رعایت نکنید، با اینها ازدواج نکنید[بلکه] با زنهای دیگر ازدواج بکنید. آن‌گاه فرمود با زنهای دیگر هم که می‌خواهید ازدواج بکنید تا چهار زن می‌توانید ولی آنجا هم اگر ترسیدید عدالت را رعایت نکنید، بیش از یک زن نگیرید، این آیه مربوط به اصل تشکیل خانواده است، پس بین مقدم و تالی کمال تناسب هست، بین شرط و جزا کمال تناسب هست.
بیان حضرت استاد در رفع شبهه تحریف
گذشته از اینکه در مقدمات بحث تفسیری، ملاحظه فرمودید تحریف قرآن نه تنها برخلاف خود قرآن است، نه تنها تحریف قرآن برخلاف روایات است، تحریف در کتابهای دیگر عقلاً ممکن است، چه اینکه واقع هم شده درباره مثلاً تورات و انجیل ولی تحریف درباره آخرین کتاب، عقلاً محال است یعنی ممکن نیست خدا کتابی بفرستد و آخرین کتاب باشد، پیامبری بفرستد، آخرین پیامبر باشد و دیگر پیامبری نیاید که اینها را تصحیح کند، کتاب دیگری نیاید که اینها را تتمیم بکند و این را هم حفظ نکند، این با برهان عامّه نبوت سازگار نیست. برهان عامّه نبوت این است که برای هر عصری خدا باید مردم را با رهبری الهی خود تأمین بکند حالا آخرین رهبر را فرستاده، آخرین کتاب را هم فرستاده او را هم حفظ نکرده، مردم هم تحریف کردند نه پیامبری می‌آید نه قرآنِ اصیلی ـ معاذ الله ـ در دست مردم هست، آن وقت شدند بدون رهبر و بدون وحی. در بحثهای علوم قرآنی آنجا در بحث تحریف، این نکته به عرض رسید که تحریف قرآن برخلاف ادلّه روشن خود قرآن است این یک، برخلاف ادلهٴ معتبر روایی است این دو، برخلاف عقل هم است سه.
گذشته از اینکه در اینجا اصلاً توهّم، توهّم ناروایی بود بعد منشأ احتمال تحریف این توهّم نارواست.
بررسی معنی لغوی واژه «قسط»
پس ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ یعنی <فِی یَتَامَی النِّسَاءِ> ﴿فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم﴾ قِسط و اِقساط و قَسط را هم در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید. اِقساط یعنی قِسط عمل کردن. قِسط تقریباً نزدیک به معنای عدل است، مرادف با عدل نیست؛ اما به معنی جزء مساوی است. اِقساط یعنی رعایت قِسط و عدل که ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ اما <قَسط> در مقابل عدل است یعنی ظلم، یعنی جور. اینکه فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسِط کسی که اهل قَسط است، <قَسط> یعنی جور قاسط یعنی ظالم یعنی اهل قَسط و جور که ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ <مُقسِط> یعنی کسی که اهل قِسط و عدل است. فرمود اگر می‌ترسید که قِسط و عدل را رعایت نکنید درباره یتامای نساء آن‌گاه ﴿فَانْکِحُوا﴾.
بیان علامه طباطبایی(ره) مبنی بر محذوف بودن جزا در آیه
این در حقیقت، تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) جزا محذوف است یعنی «ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامیٰ فلا تنکحوهنّ فانکحوا ما طاب لکم من النساء» این ﴿فَانْکِحُوا﴾ به جای آن جزا نشسته؛ سادّ مسدّ جزاست «وان خفتم ألا تقسطوا فی یتامیٰ النساء» این اضافه صفت به موصوف است یعنی نساء یتیم، خب بازنهای دیگر ازدواج کنید.
احصای طیبات و خبائث نساء در امر نکاح
﴿فَانْکِحُوا مَا طَابَ﴾ این ﴿مَا طَابَ﴾ در مقابل «ما خَبُث» است که ناظر به جنس است. در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» از آیهٴ 22 به بعد، آن زنهایی که نکاحشان محرّم است و جزء ﴿مَا طَابَ﴾ نیست آمده. از آیهٴ 22 به بعد این‌‌چنین است ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً ٭ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ﴾ الی آخر، آنها در مقابل ﴿مَا طَابَ﴾ است، آن می‌شود «ما خَبث». ولی فرمود اگر نتوانستید حقوق دختران یتیم را رعایت کنید، زنهایی که در مقابل آن ﴿حُرِّمَتْ﴾ قرار گرفته‌اند، حلال‌اند با آنها ازدواج کنید. پس یک بحث در این است که در موقع خطر، خودتان را مبتلا نکنید، این یک حُکم ارشادی است. حُکم تعلیم و تربیت است که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ﴾ این‌چنین نیست که حرام باشد و اگر خوف عُقلایی بود یک منشأ خوف عقلایی بود انسان، اقدام کرد و بعد مبتلا شد به عدم رعایت حقوق، دیگر معذور نیست، چون قرآن راه را نشان داده است. چه اینکه عقل هم می‌گوید وقتی انسان مُأمّن ندارد؛ در معرض خطر است، نباید وارد بشود کسی که اطمینان ندارد به کاری نباید وارد بشود، وقتی وارد شد و مبتلا شد دیگر معذور نیست. پس ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی﴾ یعنی «فی یتامی النساء»، <فلاتنکحوهن>[بلکه] ﴿فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ﴾ این فصل تمام شد.
تعیین محدوده نکاح با ﴿ما طاب لکم﴾
فصل بعد در این زمینه، بحث است که تا چه اندازه؟ آن‌هم حدّی دارد یا نه؟ فرمود حدّش آن است که پس از ایتام که گذشتی با غیرایتام بخواهید زندگی تشکیل بدهید، این باید جزء ﴿مَا طَابَ﴾ باشد[و] آن محرّمات، خارج که این‌هم در حقیقت، بحث دوم، فصل دوم، فصل سوم این می‌شود که این ﴿مَا طَابَ لَکُم﴾ که جنس مراد است، لذا نفرمود «من طاب» فرمود: ﴿مَا طَابَ﴾ این حدّش چقدر است؟ فرمود: ﴿مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ﴾ این ﴿مَثنی و ثلاث ورُباع﴾ که «مَفعَل» و «فُعال» است این در ادب، این دو کلمهٴ «مَفعل» و «فُعال» برای تکرار وضع شده است؛ به جای اینکه بگویند «اثنین، اثنین» دوتا، دوتا می‌گویند «مَثنیٰ»، همین یک کلمه را می‌گویند آن تکرار فهمیده می‌شود، به جای اینکه بگویند دوتا، دوتا می‌گویند «مَثنیٰ»، به جای اینکه بگویند سه سه، سه‌تا سه‌تا می‌گویند «ثلاث»، به جای اینکه بگویند أربع أربع می‌گویند «رباع». این «فُعال» وضع شده است برای تکرار عدد، به جای اینکه بگویند چهارتا چهارتا می‌گویند «رباع»، به جای اینکه بگویند دوتا دوتا می‌گویند «مثنیٰ».
دلالت کلمه مثنی و ثلاث برای تکرار و رفع توهم¬های ضعیف
این کلمهٴ مَثنیٰ و کلمهٴ ثلاث و رباع که مَفعَل و فُعال است برای تکرار عدد وضع شده است؛ به جای اینکه بگویند دوتا دوتا، می‌گویند مثنیٰ و توهّم اینکه تا نُه‌تا جایز است، این‌هم از آن توهّمهای خیلی ضعیف است، برای اینکه اگر بنا بود تا نُه‌تا جایز باشد که ما بگوییم مجموع مثنی و ثلاث و رباع که با «واو» ذکر کرده این «واو»، «واو» تفصیل است نه «واو» جمع، برای اینکه اگر منظور این بود که دو و سه و چهار، مجموعاً می‌شود نُه‌تا، تا نُه‌تا زن جایز است خب می‌فرمود «تِسع»، «تسع» کلمه‌ای است که این معنا را می‌فهماند، چرا فرمود که دوتا و سه‌تا و چهارتا این چه تعبیری است و چه حرف زدنی است که جلالت قرآن، منزّه از آن است که این‌‌چنین تعبیر بکند که منظورش نُه‌تا باشد و در لفظ بگوید ﴿مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ﴾ این «واو»، «واو» تفصیل است نه «واو» جمع یعنی برای هر نفری اگر قِسط و عدل را بتواند رعایت کند یک، دو، سه تا چهار جایز است، حالا بحثش بعداً خواهد آمد.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی