- 1137
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 2 سوره نساء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 2 سوره نساء _ بخش اول"
- نزول سوره نساء در فضای حاکمیت رسوم جاهلی؛
- تعریف نظام جامع جهت رعایت حقوق یتیمان؛
- اهتمام به حقوق ایتام با تأکیدهای مختلف قرآنی.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴿2﴾
نزول سوره <نساء> در فضای حاکمیت رسوم جاهلی
فضای نزول سورهٴ مبارکهٴ «نساء» همان حکومت جاهلی بود یعنی این سوره، وقتی نازل شد که از نظر قوانین و مقرّرات، مردم حجاز مبتلا به نظام جاهلی بودند. سُوَر مکّیه فضای نزول آنها، اعتقادات جاهلی است، لذا اکثر مسائل آن سُوَر، درباره عقاید و همچنین اخلاق و اصول کلی است. ولی سُوَر مدینه که برای تنظیم قوانین و مقرّرات است به انضمام خطوط کلی و اصول دین، آن نظامهای باطل ارزشی جاهلی را ذکر میکند، ضررش را طرح میکند و راهحل هم ارائه میدهد.
بطلان معیارهای جاهلی و طرح نظام نوین در سوره <نساء>
در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بسیاری از قوانین مربوط به خانواده، رابطه اعضای خانواده با هم اعمّ از زن و شوهر یا فرزند و پدر و مادر و مانند آن یاد میکنند، مسائل اقتصادی و مالی را یاد میکنند، مسائل رعایت حقوق ایتام را یاد میکنند، مسائل ارث را یاد میکنند و مانند آن. در جاهلیت همه این امور یادشده با معیارهای باطل ارزیابی میشد. قرآن کریم همه آنها را با بطلانش گوشزد میکند و یک نظام نویی طرح میکند و ارائه میکند. یکی از آن مهم ترین مسائل، مسئله زن و مرد بود که خطّ کلی را در آیهٴ اول بیان فرمود و سایر خطوط را در خلال آیات دیگر تبیین میفرماید.
تعریف نظام جامع جهت رعایت حقوق یتیمان
و اصل دیگر از آن اصول کلی، مسئلهٴ رعایت اموال یتامیٰ بود. اصولاً در جاهلیت، الآن هم در عصر جاهلی هر مالی بیسرپرست بود، در معرض تَلف و تهاجم است.
یکی از آن کسانی که اموالش بیسرپرست است، یتیم است. حُکم یتیم در قرآن کریم هم از نظر مسائل عاطفی هم از جهت رعایت مسائل بیتالمال و هم از لحاظ رعایت مسائل شخصی، در سه بخش مطرح است.
تأکید بر تأمین عواطف یتیم در قرآن کریم
در یک بخش، حُکم عاطفی یتیم مطرح است، زیرا او نیاز به نوازش و ترمیم آن عاطفهٴ از دست رفته دارد، لذا میفرماید: ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾ قهر و راندن نسبت به همه نارواست یک حُکم عاطفی است، محکوم کردن قهر ولی نسبت به یتیم اُولاست، فرمود: ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾.
اهمیت و حساسیت خاص اموال یتیمان
مطلب دیگر آن است که گرامی داشت هر انسانی مطلوب است، چون ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ ولی تکریم یتیم بالخصوص مطلوب است که در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» [آیات هفدهم و] هیجدهم این است ﴿کَلَّا بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ٭ وَلاَ تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ﴾ خب، پس هم قهر یتیم، بالخصوص مطرح است هم عدم اکرام یتیم، بالخصوص مَنهی است تا آن جنبهٴ عاطفی تأمین بشود، او از این جهت احساس کمبود نکند.
از نظر رعایت بیتالمال، خیلیها در بیتالمال سهیماند؛ اما در نوعِ برنامهریزی بودجههای بیتالمال، ایتام به عنوان یک سهم مستقل مطرحاند. چه در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» چه در سایر سُوَری که در توزیع بیتالمال سخن به میان میآید، مسئله رعایت حقّ یتیم و مال یتیم جداگانه مطرح است و مانند آن، که آنها هم در بیتالمال سهمی دارند. قهراً مسائل حکومتی هم آنها را زیر پوشش میگیرد. اینچنین نیست که افراد عادی، موظف باشند دربارهٴ ایتام حساب خاصّی باز کنند، بلکه مسئولین بودجه بیتالمال هم مأمورند که دربارهٴ تنظیم زیست ایتام، بودجهٴ خاصّی در نظر بگیرند. آیات خمس و زکات و وجوه دیگر، فراوان است و ایتام در همه اینها مطرحاند.
تعابیر مهم قرآنی بر حفظ حرمت مال یتیم
آنچه به عنوان یک اصل کلی با همه مردم درمیان میگذارند، این است که مالِ شخصی یتیم که به اینها از ارث رسیده است یا از راه دیگری به اینها رسیده است و اینها بیسرپرستاند، شما نزدیک این مال نشوید، مگر به روش احسن. گناهانی که خیلی حسّاس و مهم است، تعبیر قرآن این است که نزدیک نشوید: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی﴾ غیر از «لاتزنوا» است ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ عملی که خطرش زیاد است، میگویند نزدیک نشوید. کارهای عادی را میگویند این کار را مرتکب نشوید؛ اما آن کارهای حساس را میگویند نزدیکش نشوید. دربارهٴ مال یتیم، همین تعبیر آمده ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ یک وقت است کسی میخواهد زمینی بخرد که ایتام در او سهیماند، معاملهای بکند که یتیم در آنجا سهیم است، خانهای را بخرد که یتیم در آنجا شریک است و مانند آن، در اینگونه از موارد میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ و در کنار مسائل سنگین هم یاد میکند.مثلاً در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» سخن از قتل نفس است و سخن از ارتکاب عمل خلاف عفّت است و سخن از رعایت مال یتیم.میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ﴾ بعد میفرماید: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾، بعد میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾، بعد میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ .
وزان مشابه حرمت تصرف مال یتیم با معاصی عظیم دیگر
مشابه این تعبیر با حفظ وحدت سیاق، در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هم هست. در سورهٴ «انعام»، آیهٴ 151 به بعد، همین است: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ﴾ این آیاتی که در اواخر سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است جزء محرّمات و خطوط کلی است که در مکه هم نازل شده. سورهٴ «انعام» در مکه هم نازل شد اصلاً، این خطوط کلی دین است ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُم مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ﴾، این ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ ناظر به آن عقلهای عملی است آنجا که ادلهٴ توحید را نقل میکند، آیات توحید و ارض و سماء را نقل میکند، آن همان عقل نظری است که شما بیندیشید، بعد ایمان بیاورید. اما در اینجا که واجبها و محرّمهای اصلی را یاد میکند، بعد میفرماید این توصیهٴ الهی است ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ این همان عقلِ عملی است که « ما عَبِدَ به الرحمٰن و اکتُسِبَ به الجِنان» نه یعنی بفهمی، بلکه بپذیری. بعد از اینکه این خطوط کلّی مهم را یاد میکنند، در خلالش میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشِدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا﴾.
نهی از قهر با یتیم فحوای بخش اول آیه دوم
خب، پس بخش اول مربوط به نهی از قهر است و حفظ کرامت یتیم تا آن جنبههای عاطفیشان تأمین بشود. اینها در همان دوران کودکی دیگر احساس حقارت نکنند. وقتی انسان در همان دوران کودکی، احساس حقارت نکرد با روح بزرگواری رشد میکند. وقتی هم که رشد کرد دیگر قَیّم نمیخواهد، خودش قیّم دیگران است، با این روح که بالا آمد، دیگر نیازی ندارد. آن مرحلهای که نیاز به عاطفه دارد در آن مرحله، آن طایفهٴ اُولای از آیات، حاکم است ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾ یا ﴿بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ﴾ و امثالذلک. وقتی هم که رشد کرد، میبیند که مالش محفوظ است. تا آن مرحلهای که نیاز به مال دارد که مسئولین بیتالمال برای او بودجه و سهمی در نظر دارند چه در زکات، چه در خمس اگر سیّد باشد و چه در سایر وجوهات برّیه، مالِ شخصی او هم که در کمال احترام محفوظ مانده است. حالا در سورهٴ مبارکهٴ «نساء»، سه مسئلهٴ مهمّی که یک وحدت جامعی هم دارند، دربارهٴ یتیم در کنار هم در یک آیه ذکر میکند، آن همان آیهٴ محلّ بحث است که فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ این (یک)، ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ این (دو)، ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ این (سه)، این سه حُکم معلّل است به ﴿إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾، این ﴿إِنَّهُ﴾ یعنی کلّ واحد از اینها، نه خصوص اخیر، چه ندادن مالِ یتیم، چه جابهجایی بیجای مال یتیم، چه تجاوز به مال یتیم، این گناه بزرگ است. کاری که مایهٴ انزجار است میگویند حُوب، معصیت را میگویند حُوب، نفس تبهکار عاصیه را میگویند نفسِ حوبا، «حوبا> همان نفس امّارهٴ بالسوء است، نفس معصیتکار حوباست. این کلمه «حوب» هم یک جا در قرآن کریم استعمال شد و آنهم همین کریمه است.
اهتمام به حقوق ایتام با تأکیدهای مختلف قرآنی
یکی از راههای اهتمام به یک مطلب، همان تعلیل آن مطلب است. گاهی عذاب ذکر میکند، گاهی جملهای که آن مطلب را تفهیم میکند با تأکید همراه است، مثل جملهای که اسمیه است یا با «انّ» و امثالذلک است گاهی تعلیل دارد که اصلاً این گناهِ بزرگ است، نظیر ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ .
خب، در اینباره فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾؛ مالِ اینها را به اینها بدهید ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾؛ مبادا به عنوان دادوستد یا جابهجایی با تعویض، خوب را بگیرید و بد را بدهید یا مالِ خودتان را بدهید، مالِ آنها را عوض کنید. مالِ خود شما برای شما، مال آنها برای آنها، چه داعی دارید برای تعویض ﴿إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ در هنگام مصرف کردن هم تعدّی نکنید که مال آنها را ضمیمه مال خود بکنید [و] یکجا مصرف کنید: ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ که به سَمت خود بیاورید. پس رایگان بگیرید ممنوع است، تعویض نابهجا بکنید ممنوع است، مالِ اینها را ضبط بکنید به اینها ندهید ممنوع است؛ منتها مالِ اینها را که میفرماید بدهید، نه در زمان یُتم و بیسرپرستی، مالِ اینها را به دست اینها بدهید که این به اطلاق شبیهتر است تا حفظ مال.
بیان قرآن در نحوه و زمان واگذاری مال یتیم به خودش
در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء»، ظرف ایتاء و اعطای مال را هم مشخص فرمود. فرمود اینها را بیازمایید اگر اینها از عهدهٴ حفظ مال به درآمدند، آنگاه مالِ اینها را به اینها اعطا کنید. این آیهٴ دوم فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ اما در آیهٴ ششم همین سورهٴ «نساء» آمده است که ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ اولاً اینها را بیازمایید، اینها را به عنوان اینکه عضوی در مغازهٴ شما، در دفتر تجاری شما یا در کنار زندگی شما هستند رها نکنید، اینها را امتحان بکنید به اینها کار بدهید، مسائل مالی را به اینها ارجاع کنید، از اینها کار بگیرید تا امتحان کرده باشید، چون میخواهید مالِ اینها را به اینها بدهید، اینها را امتحان بکنید. یعنی مالِ خودتان را در اختیار اینها قرار بدهید با حفظ سرپرستی، که اینها هم آزموده بشوند و هم مالِ شما محفوظ باشد. چون مال را در اختیار اینها قرار دادید، هوش تجاری اینها برای شما روشن میشود، چون خودتان اشراف دارید، مالتان هدر نمیرود، چون خاصیت امتحان این است که بالا سر اینها باشید ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی﴾ این وظیفه اول که یکی از راههای گرامی داشت ایتام، سرپرستی اینهاست. انسان وقتی بخواهد کسی را احترام بکند، او را امتحان میکند؛ اما اگر او را رها کرده است که احترام نیست، این یک وظیفه.
لزوم احراز رشد طبیعی و رشد اقتصادی یتیم
وقتی امتحان کردید دو مطلب را باید کنار امتحانتان احراز کنید: یکی رشد طبیعی؛ یکی هم رشد اقتصادی و مالی. رشد طبیعیشان همان بلوغ شرعی است ﴿حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ﴾ وقتی بالغ شدند، نماز بر اینها واجب است، روزه بر اینها واجب است، مکلّف هستند؛ اما ببینید که در کنار این رشد طبیعی، آن رشد مالی را اقتصادی را پیدا کردند که اموالشان را حفظ کنند یا نه، نگویید حالا امروز خودشان مکلّفاند، شرعاً بالغاند، این کافی نیست ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ﴾؛ بلوغ پیدا کردند ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾.
این نحوهٴ گرامی داشت یتیم است، نحوهٴ صیانت و سرپرستی ایتام است. پس اینکه فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ با سه قید، در آیهٴ ششم این را شرح کرد. نفرمود این مال را یکجا حفظ بکنید، همین که پانزده سالش تمام شد حالا که شرعاً بالغ شد مال را به او بدهید، اینچنین نباشد. در طیّ این مدت نابالغی، او را بیازمایید. وقتی که بالغ شد، شما هم رشد او را احساس کردهاید که سَفَه مالی ندارد ﴿فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ این راجع به ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾.
تبیین مال طیب و خبیث در بخش دوم آیه دوم
قسمت دوم این است که فرمود: ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یک وقت است که شما میخواهید تجارت کنید، میبینید مالی در اختیار شماست مال یتیم، آن وقت این را جابهجا بکنید؛ خبیث را بدهید و طیّب را بگیرید. این تبدیل خبیث به طیّب، دو گونه قابل توجیه است، چون خُبث و طِیب در قرآن به دو قِسم آمده که جامعی هم دارند البته، هم خبیث و طیّب معنوی در قرآن آمده، هم خبیث و طیّب طبیعی و مادّی در قرآن آمده. خبیث و طیّب معنوی یعنی حلال و حرام، همه محرّمات خبائثاند و همه محللات، طیّباتاند و کار انبیا(علیهم السلام) عموماً، مخصوصاً خاتمشان(علیهم الصلاة و علیهم السلام) تحلیل طیّبات و تحریم خبائث است که اصولاً وصف مخصوص رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن طوری که در آیهٴ 157 سورهٴ «اعراف» آمده این است که ﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ ممکن است چیزی از نظر علم پزشکی خبیث نباشد ولی آن خُبث معنوی، مایه آن است که دین او را تحریم بکند.
ترادف معنی خبیث و طیب با حرام و حلال
خب، اگر خبیث و طیّب به این معناست، قهراً به معنی حلال و حرام خواهد بود. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» خبیث و طیّب به معنای مؤمن و کافر و کسی که اهل حلال و اهل حراماند به کار رفته آیهٴ 37 سورهٴ «انفال» این است که ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ﴾؛ تا اینکه این خبائث را، این محرّمها را، این حرامخورها را، این معصیتکارها را جمع بکند و یکجا طعمهٴ جهنم بکند. خب، پس خبیث و طیّب در این آیهٴ سورهٴ «انفال» هم به معنای مؤمن و کافر، مطیع و عاصی و مانند آن است که خُبث و طِیب معنوی است.
بیان معنی خبیث و طیب طبیعی
خُبث و طِیب، طیّب و خبیث مادی هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت. آنجا که مسئله انفاق را بازگو میکند که شما انفاق بکنید، میفرماید در هنگام انفاق کردن، هرگز به این فکر نباشید که خبیث را به دیگران بدهید، آیهٴ 267 سورهٴ «بقره» این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَلاَ تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ﴾؛ فرمود هنگام انفاق کردن، آن میوههای خوب، آن غذاهای خوب، آن جَیّدها را انفاق بکنید. آن میوهها مانده، پوسیده و غذاهای مانده را که اگر به خودتان بدهند قبول نمیکند مگر با اغماض، به دیگران ندهید. شما که معیاری دارید برای تشخیص خبیث و طیّب و آن خودتان هستید. خبیث و طیّب شرعی را شارع باید مشخص بکند که چه چیزی شرعاً خبیث است، چه چیزی شرعاً طیّب یعنی چه چیزی حلال است چه چیزی حرام؛ اما خبیث و طیّب طبیعی را خودتان به خوبی تشخیص میدهید. چیزی که به شما بدهند با کراهت و بیمیلی قبول میکنید آن را به دیگری ندهید ﴿وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ﴾؛ شما اگر یک میوهٴ پوسیده را به شما بدهند با چهرهٴ پژمرده میگیرید، با کراهت میگیرید، اگر نیازمند باشید، این کار را نسبت به دیگران نکنید.
خب، اینجا خبیث و طیّب، همان جیّد و ردی منظور است. جامع هم دارند، حالا این طور نیست که مشترک لفظی باشند، بد و خوب، بد و خوب در هر جا به یک معناست، مورد فرق میکند، مصداق فرق میکند وگرنه جامع هر دو یک شیء است. اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی حلال را ندهید و حرام را نگیرید که منظور، طیّب و خبیث معنوی است یعنی مالِ خود شما که حلال است، این را ندهید و مال یتیم را که خبیث و حرام است، نگیرید به این معناست. یا نه، منظور تبدیل خبیث و طیّب طبیعی است یعنی مال جیّدِ یتیم را نگیرید و مال ردی خود را به او ندهید. در تعویض گندم و غیرگندم، آنچه نامرغوب است و مال شماست آن را به یتیم بدهید، به حساب یتیم بگذارید و مال خوب را که مال یتیم است به حساب خودتان بگذارید، این کار را نکنید؛ تعویض طیّب به خبیث.
گرچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فرمودند خبیث و طیّب طبیعی یعنی جیّد و ردی، اظهر است نه خبیث و طیّب معنوی یعنی حلال و حرام .
مراد از «باء» در امثال ﴿لا تتبدلوا الخبیث بالطیب﴾
ولی بعضی از آیات به خوبی نشان میدهد که این کلمهٴ تبدّل با این وضع اگر استعمال بشود، «باء» روی عِوَض درمیآید و آن معوّض، مفعول قرار میگیرد ـ مفعول بلاواسطه و بدون حرف جرّ ـ این ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی خبیث را نگیرید که طیّب را بدهید، این ﴿بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی «باعطاء الطیّب و أخذ الخبیث»، ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی این کار را نکنید که طیّب را بدهید و خبیث را بگیرید. طیّب، همان مال حلال است و خبیث، آن مال حرام.
مشابه این تعبیر، در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست آیهٴ 108 سورهٴ «بقره» این است که ﴿مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ﴾؛ کسی که ایمان را بدهد و کفر را بگیرد، این شخص <تبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ> یعنی ایمان را ثَمن قرار داد و کفر را مُثمن. ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ به این معنا خواهد بود که طیّب را ندهید که خبیث را بگیرید. این همان طیّب و خبیث معنوی خواهد بود یعنی مال خودتان که حلال است آن را ندهید تا مال یتیم را که [برای شما] حرام است عوض کنید. ولی پیداست که در این تبدیل، کم و زیادی هست، تبدیل نابهجایی هست وگرنه یک دادوستد معقول باشد هر دو طیّب است.
نمونه دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است. در سورهٴ «احزاب» آیهٴ 52 فرمود: ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ یعنی نه همسر جدید بر شما حلال است که ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ و نه تبدیل نساء بر شما حلال است که این عیال را طلاق بدهید و به جای او یک عیال دیگر بگیرید، اینهم حلال نیست برای شما در این حال ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ که این همسرهای فعلی را تبدیل کنید به همسرهای دیگر که این کلمهٴ «باء» روی ضمیری درآمد که انسان بخواهد اینها را رها کند و چیز دیگر بگیرد، اینهم فرمود نکنید. پس در اینگونه از موارد، کلمه «باء» روی آن چیزی درمیآید که انسان آن را از دست میدهد. این ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ به شهادت سورهٴ «بقره» و «احزاب» این است که شما طیّب را ندهید که خبیث را بگیرید یعنی مالِ حلالتان را ندهید که مال حرام را دریافت کنید. ولی چون اصل تبدیل و تعویض و «باء» معاوضه میتواند روی طرفین قرار بگیرد، آن معنا هم اینچنین نیست که باطل باشد ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ شاید با فضای جاهلی هم مناسبتر باشد یعنی اگر شما مالی دارید، ایتام هم مالی دارند، مال آنها جیّد است، مال شما ردی است، مالِ بدتان را ندهید که مال خوب یتیم را بگیرید.
این «باء» که «باء» معاوضه است یا روی عوض درآمده یا معوّض. اگر روی عوض دربیاید، این همان طیب و خُبث معنوی است یعنی این طیّب و حلال را که برای خود شماست ندهید و مال حرام را بگیرید و اگر روی معوّض دربیاید، این طِیب طبیعی است یعنی خبیث را یعنی ردی را ندهید که طیّب که مال یتیم است بگیرید.
﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾، خب پس بخواهید معاوضه کنید که در خلال تعویض، سوء قصدی دارید این نارواست. قصد تعویض ندارید، قصد تهاجم دارید، اینهم نارواست که مال آنها را ضمیمهٴ مال خودتان بکنید، بدون اینکه چیزی به آنها بدهید ﴿إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ و نشانهٴ این گناه کبیره بودن او هم در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ ده مشخص شد، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾؛ اینها در حقیقت آتش میخورند و در قیامت هم گرفتار زبانهٴ افروختهٴ آتش میشوند.
چینش مقدمه جهت بیان ملاکهای ازدواج با بیوه¬ها
خب، با این فضا کمکم زمینه را آماده میکند برای آیه بعد، چون در آیه بعد اینچنین است که عدهای به طَمع مال ایتام با زنان بیوه ازدواج میکردند، کسانی که در جنگ یا غیرجنگ کُشته میشدند و همسرانشان بیوه بودند و فرزندانشان ایتام و مالشان بیسرپرست، این متمکّنین حجاز با آن زنهای بیوه ازدواج میکردند که در مال یتیم نفوذ پیدا کنند. بعد از اینکه با سه جمله، عظمت حفظ مال یتیم را مشخص کرد، آنگاه مسئلهٴ ازدواج با مادرهای اینها را مطرح کردند که اگر نمیتوانید قِسط و عدل را رعایت کنید و مانند آن پرهیز کنید. پس بعد از اینکه فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ آنگاه وارد مسئله ازدواج با بیوهها شدند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- نزول سوره نساء در فضای حاکمیت رسوم جاهلی؛
- تعریف نظام جامع جهت رعایت حقوق یتیمان؛
- اهتمام به حقوق ایتام با تأکیدهای مختلف قرآنی.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴿2﴾
نزول سوره <نساء> در فضای حاکمیت رسوم جاهلی
فضای نزول سورهٴ مبارکهٴ «نساء» همان حکومت جاهلی بود یعنی این سوره، وقتی نازل شد که از نظر قوانین و مقرّرات، مردم حجاز مبتلا به نظام جاهلی بودند. سُوَر مکّیه فضای نزول آنها، اعتقادات جاهلی است، لذا اکثر مسائل آن سُوَر، درباره عقاید و همچنین اخلاق و اصول کلی است. ولی سُوَر مدینه که برای تنظیم قوانین و مقرّرات است به انضمام خطوط کلی و اصول دین، آن نظامهای باطل ارزشی جاهلی را ذکر میکند، ضررش را طرح میکند و راهحل هم ارائه میدهد.
بطلان معیارهای جاهلی و طرح نظام نوین در سوره <نساء>
در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بسیاری از قوانین مربوط به خانواده، رابطه اعضای خانواده با هم اعمّ از زن و شوهر یا فرزند و پدر و مادر و مانند آن یاد میکنند، مسائل اقتصادی و مالی را یاد میکنند، مسائل رعایت حقوق ایتام را یاد میکنند، مسائل ارث را یاد میکنند و مانند آن. در جاهلیت همه این امور یادشده با معیارهای باطل ارزیابی میشد. قرآن کریم همه آنها را با بطلانش گوشزد میکند و یک نظام نویی طرح میکند و ارائه میکند. یکی از آن مهم ترین مسائل، مسئله زن و مرد بود که خطّ کلی را در آیهٴ اول بیان فرمود و سایر خطوط را در خلال آیات دیگر تبیین میفرماید.
تعریف نظام جامع جهت رعایت حقوق یتیمان
و اصل دیگر از آن اصول کلی، مسئلهٴ رعایت اموال یتامیٰ بود. اصولاً در جاهلیت، الآن هم در عصر جاهلی هر مالی بیسرپرست بود، در معرض تَلف و تهاجم است.
یکی از آن کسانی که اموالش بیسرپرست است، یتیم است. حُکم یتیم در قرآن کریم هم از نظر مسائل عاطفی هم از جهت رعایت مسائل بیتالمال و هم از لحاظ رعایت مسائل شخصی، در سه بخش مطرح است.
تأکید بر تأمین عواطف یتیم در قرآن کریم
در یک بخش، حُکم عاطفی یتیم مطرح است، زیرا او نیاز به نوازش و ترمیم آن عاطفهٴ از دست رفته دارد، لذا میفرماید: ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾ قهر و راندن نسبت به همه نارواست یک حُکم عاطفی است، محکوم کردن قهر ولی نسبت به یتیم اُولاست، فرمود: ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾.
اهمیت و حساسیت خاص اموال یتیمان
مطلب دیگر آن است که گرامی داشت هر انسانی مطلوب است، چون ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ ولی تکریم یتیم بالخصوص مطلوب است که در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» [آیات هفدهم و] هیجدهم این است ﴿کَلَّا بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ٭ وَلاَ تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ﴾ خب، پس هم قهر یتیم، بالخصوص مطرح است هم عدم اکرام یتیم، بالخصوص مَنهی است تا آن جنبهٴ عاطفی تأمین بشود، او از این جهت احساس کمبود نکند.
از نظر رعایت بیتالمال، خیلیها در بیتالمال سهیماند؛ اما در نوعِ برنامهریزی بودجههای بیتالمال، ایتام به عنوان یک سهم مستقل مطرحاند. چه در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» چه در سایر سُوَری که در توزیع بیتالمال سخن به میان میآید، مسئله رعایت حقّ یتیم و مال یتیم جداگانه مطرح است و مانند آن، که آنها هم در بیتالمال سهمی دارند. قهراً مسائل حکومتی هم آنها را زیر پوشش میگیرد. اینچنین نیست که افراد عادی، موظف باشند دربارهٴ ایتام حساب خاصّی باز کنند، بلکه مسئولین بودجه بیتالمال هم مأمورند که دربارهٴ تنظیم زیست ایتام، بودجهٴ خاصّی در نظر بگیرند. آیات خمس و زکات و وجوه دیگر، فراوان است و ایتام در همه اینها مطرحاند.
تعابیر مهم قرآنی بر حفظ حرمت مال یتیم
آنچه به عنوان یک اصل کلی با همه مردم درمیان میگذارند، این است که مالِ شخصی یتیم که به اینها از ارث رسیده است یا از راه دیگری به اینها رسیده است و اینها بیسرپرستاند، شما نزدیک این مال نشوید، مگر به روش احسن. گناهانی که خیلی حسّاس و مهم است، تعبیر قرآن این است که نزدیک نشوید: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی﴾ غیر از «لاتزنوا» است ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ عملی که خطرش زیاد است، میگویند نزدیک نشوید. کارهای عادی را میگویند این کار را مرتکب نشوید؛ اما آن کارهای حساس را میگویند نزدیکش نشوید. دربارهٴ مال یتیم، همین تعبیر آمده ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ یک وقت است کسی میخواهد زمینی بخرد که ایتام در او سهیماند، معاملهای بکند که یتیم در آنجا سهیم است، خانهای را بخرد که یتیم در آنجا شریک است و مانند آن، در اینگونه از موارد میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ و در کنار مسائل سنگین هم یاد میکند.مثلاً در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» سخن از قتل نفس است و سخن از ارتکاب عمل خلاف عفّت است و سخن از رعایت مال یتیم.میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ﴾ بعد میفرماید: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾، بعد میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾، بعد میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ .
وزان مشابه حرمت تصرف مال یتیم با معاصی عظیم دیگر
مشابه این تعبیر با حفظ وحدت سیاق، در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هم هست. در سورهٴ «انعام»، آیهٴ 151 به بعد، همین است: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ﴾ این آیاتی که در اواخر سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است جزء محرّمات و خطوط کلی است که در مکه هم نازل شده. سورهٴ «انعام» در مکه هم نازل شد اصلاً، این خطوط کلی دین است ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُم مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ﴾، این ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ ناظر به آن عقلهای عملی است آنجا که ادلهٴ توحید را نقل میکند، آیات توحید و ارض و سماء را نقل میکند، آن همان عقل نظری است که شما بیندیشید، بعد ایمان بیاورید. اما در اینجا که واجبها و محرّمهای اصلی را یاد میکند، بعد میفرماید این توصیهٴ الهی است ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ این همان عقلِ عملی است که « ما عَبِدَ به الرحمٰن و اکتُسِبَ به الجِنان» نه یعنی بفهمی، بلکه بپذیری. بعد از اینکه این خطوط کلّی مهم را یاد میکنند، در خلالش میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشِدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا﴾.
نهی از قهر با یتیم فحوای بخش اول آیه دوم
خب، پس بخش اول مربوط به نهی از قهر است و حفظ کرامت یتیم تا آن جنبههای عاطفیشان تأمین بشود. اینها در همان دوران کودکی دیگر احساس حقارت نکنند. وقتی انسان در همان دوران کودکی، احساس حقارت نکرد با روح بزرگواری رشد میکند. وقتی هم که رشد کرد دیگر قَیّم نمیخواهد، خودش قیّم دیگران است، با این روح که بالا آمد، دیگر نیازی ندارد. آن مرحلهای که نیاز به عاطفه دارد در آن مرحله، آن طایفهٴ اُولای از آیات، حاکم است ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾ یا ﴿بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ﴾ و امثالذلک. وقتی هم که رشد کرد، میبیند که مالش محفوظ است. تا آن مرحلهای که نیاز به مال دارد که مسئولین بیتالمال برای او بودجه و سهمی در نظر دارند چه در زکات، چه در خمس اگر سیّد باشد و چه در سایر وجوهات برّیه، مالِ شخصی او هم که در کمال احترام محفوظ مانده است. حالا در سورهٴ مبارکهٴ «نساء»، سه مسئلهٴ مهمّی که یک وحدت جامعی هم دارند، دربارهٴ یتیم در کنار هم در یک آیه ذکر میکند، آن همان آیهٴ محلّ بحث است که فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ این (یک)، ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ این (دو)، ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ این (سه)، این سه حُکم معلّل است به ﴿إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾، این ﴿إِنَّهُ﴾ یعنی کلّ واحد از اینها، نه خصوص اخیر، چه ندادن مالِ یتیم، چه جابهجایی بیجای مال یتیم، چه تجاوز به مال یتیم، این گناه بزرگ است. کاری که مایهٴ انزجار است میگویند حُوب، معصیت را میگویند حُوب، نفس تبهکار عاصیه را میگویند نفسِ حوبا، «حوبا> همان نفس امّارهٴ بالسوء است، نفس معصیتکار حوباست. این کلمه «حوب» هم یک جا در قرآن کریم استعمال شد و آنهم همین کریمه است.
اهتمام به حقوق ایتام با تأکیدهای مختلف قرآنی
یکی از راههای اهتمام به یک مطلب، همان تعلیل آن مطلب است. گاهی عذاب ذکر میکند، گاهی جملهای که آن مطلب را تفهیم میکند با تأکید همراه است، مثل جملهای که اسمیه است یا با «انّ» و امثالذلک است گاهی تعلیل دارد که اصلاً این گناهِ بزرگ است، نظیر ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ .
خب، در اینباره فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾؛ مالِ اینها را به اینها بدهید ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾؛ مبادا به عنوان دادوستد یا جابهجایی با تعویض، خوب را بگیرید و بد را بدهید یا مالِ خودتان را بدهید، مالِ آنها را عوض کنید. مالِ خود شما برای شما، مال آنها برای آنها، چه داعی دارید برای تعویض ﴿إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ در هنگام مصرف کردن هم تعدّی نکنید که مال آنها را ضمیمه مال خود بکنید [و] یکجا مصرف کنید: ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾ که به سَمت خود بیاورید. پس رایگان بگیرید ممنوع است، تعویض نابهجا بکنید ممنوع است، مالِ اینها را ضبط بکنید به اینها ندهید ممنوع است؛ منتها مالِ اینها را که میفرماید بدهید، نه در زمان یُتم و بیسرپرستی، مالِ اینها را به دست اینها بدهید که این به اطلاق شبیهتر است تا حفظ مال.
بیان قرآن در نحوه و زمان واگذاری مال یتیم به خودش
در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء»، ظرف ایتاء و اعطای مال را هم مشخص فرمود. فرمود اینها را بیازمایید اگر اینها از عهدهٴ حفظ مال به درآمدند، آنگاه مالِ اینها را به اینها اعطا کنید. این آیهٴ دوم فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ اما در آیهٴ ششم همین سورهٴ «نساء» آمده است که ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ اولاً اینها را بیازمایید، اینها را به عنوان اینکه عضوی در مغازهٴ شما، در دفتر تجاری شما یا در کنار زندگی شما هستند رها نکنید، اینها را امتحان بکنید به اینها کار بدهید، مسائل مالی را به اینها ارجاع کنید، از اینها کار بگیرید تا امتحان کرده باشید، چون میخواهید مالِ اینها را به اینها بدهید، اینها را امتحان بکنید. یعنی مالِ خودتان را در اختیار اینها قرار بدهید با حفظ سرپرستی، که اینها هم آزموده بشوند و هم مالِ شما محفوظ باشد. چون مال را در اختیار اینها قرار دادید، هوش تجاری اینها برای شما روشن میشود، چون خودتان اشراف دارید، مالتان هدر نمیرود، چون خاصیت امتحان این است که بالا سر اینها باشید ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی﴾ این وظیفه اول که یکی از راههای گرامی داشت ایتام، سرپرستی اینهاست. انسان وقتی بخواهد کسی را احترام بکند، او را امتحان میکند؛ اما اگر او را رها کرده است که احترام نیست، این یک وظیفه.
لزوم احراز رشد طبیعی و رشد اقتصادی یتیم
وقتی امتحان کردید دو مطلب را باید کنار امتحانتان احراز کنید: یکی رشد طبیعی؛ یکی هم رشد اقتصادی و مالی. رشد طبیعیشان همان بلوغ شرعی است ﴿حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ﴾ وقتی بالغ شدند، نماز بر اینها واجب است، روزه بر اینها واجب است، مکلّف هستند؛ اما ببینید که در کنار این رشد طبیعی، آن رشد مالی را اقتصادی را پیدا کردند که اموالشان را حفظ کنند یا نه، نگویید حالا امروز خودشان مکلّفاند، شرعاً بالغاند، این کافی نیست ﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ﴾؛ بلوغ پیدا کردند ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾.
این نحوهٴ گرامی داشت یتیم است، نحوهٴ صیانت و سرپرستی ایتام است. پس اینکه فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾ با سه قید، در آیهٴ ششم این را شرح کرد. نفرمود این مال را یکجا حفظ بکنید، همین که پانزده سالش تمام شد حالا که شرعاً بالغ شد مال را به او بدهید، اینچنین نباشد. در طیّ این مدت نابالغی، او را بیازمایید. وقتی که بالغ شد، شما هم رشد او را احساس کردهاید که سَفَه مالی ندارد ﴿فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ این راجع به ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ﴾.
تبیین مال طیب و خبیث در بخش دوم آیه دوم
قسمت دوم این است که فرمود: ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یک وقت است که شما میخواهید تجارت کنید، میبینید مالی در اختیار شماست مال یتیم، آن وقت این را جابهجا بکنید؛ خبیث را بدهید و طیّب را بگیرید. این تبدیل خبیث به طیّب، دو گونه قابل توجیه است، چون خُبث و طِیب در قرآن به دو قِسم آمده که جامعی هم دارند البته، هم خبیث و طیّب معنوی در قرآن آمده، هم خبیث و طیّب طبیعی و مادّی در قرآن آمده. خبیث و طیّب معنوی یعنی حلال و حرام، همه محرّمات خبائثاند و همه محللات، طیّباتاند و کار انبیا(علیهم السلام) عموماً، مخصوصاً خاتمشان(علیهم الصلاة و علیهم السلام) تحلیل طیّبات و تحریم خبائث است که اصولاً وصف مخصوص رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن طوری که در آیهٴ 157 سورهٴ «اعراف» آمده این است که ﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ ممکن است چیزی از نظر علم پزشکی خبیث نباشد ولی آن خُبث معنوی، مایه آن است که دین او را تحریم بکند.
ترادف معنی خبیث و طیب با حرام و حلال
خب، اگر خبیث و طیّب به این معناست، قهراً به معنی حلال و حرام خواهد بود. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» خبیث و طیّب به معنای مؤمن و کافر و کسی که اهل حلال و اهل حراماند به کار رفته آیهٴ 37 سورهٴ «انفال» این است که ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ﴾؛ تا اینکه این خبائث را، این محرّمها را، این حرامخورها را، این معصیتکارها را جمع بکند و یکجا طعمهٴ جهنم بکند. خب، پس خبیث و طیّب در این آیهٴ سورهٴ «انفال» هم به معنای مؤمن و کافر، مطیع و عاصی و مانند آن است که خُبث و طِیب معنوی است.
بیان معنی خبیث و طیب طبیعی
خُبث و طِیب، طیّب و خبیث مادی هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت. آنجا که مسئله انفاق را بازگو میکند که شما انفاق بکنید، میفرماید در هنگام انفاق کردن، هرگز به این فکر نباشید که خبیث را به دیگران بدهید، آیهٴ 267 سورهٴ «بقره» این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَلاَ تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ﴾؛ فرمود هنگام انفاق کردن، آن میوههای خوب، آن غذاهای خوب، آن جَیّدها را انفاق بکنید. آن میوهها مانده، پوسیده و غذاهای مانده را که اگر به خودتان بدهند قبول نمیکند مگر با اغماض، به دیگران ندهید. شما که معیاری دارید برای تشخیص خبیث و طیّب و آن خودتان هستید. خبیث و طیّب شرعی را شارع باید مشخص بکند که چه چیزی شرعاً خبیث است، چه چیزی شرعاً طیّب یعنی چه چیزی حلال است چه چیزی حرام؛ اما خبیث و طیّب طبیعی را خودتان به خوبی تشخیص میدهید. چیزی که به شما بدهند با کراهت و بیمیلی قبول میکنید آن را به دیگری ندهید ﴿وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ﴾؛ شما اگر یک میوهٴ پوسیده را به شما بدهند با چهرهٴ پژمرده میگیرید، با کراهت میگیرید، اگر نیازمند باشید، این کار را نسبت به دیگران نکنید.
خب، اینجا خبیث و طیّب، همان جیّد و ردی منظور است. جامع هم دارند، حالا این طور نیست که مشترک لفظی باشند، بد و خوب، بد و خوب در هر جا به یک معناست، مورد فرق میکند، مصداق فرق میکند وگرنه جامع هر دو یک شیء است. اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی حلال را ندهید و حرام را نگیرید که منظور، طیّب و خبیث معنوی است یعنی مالِ خود شما که حلال است، این را ندهید و مال یتیم را که خبیث و حرام است، نگیرید به این معناست. یا نه، منظور تبدیل خبیث و طیّب طبیعی است یعنی مال جیّدِ یتیم را نگیرید و مال ردی خود را به او ندهید. در تعویض گندم و غیرگندم، آنچه نامرغوب است و مال شماست آن را به یتیم بدهید، به حساب یتیم بگذارید و مال خوب را که مال یتیم است به حساب خودتان بگذارید، این کار را نکنید؛ تعویض طیّب به خبیث.
گرچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فرمودند خبیث و طیّب طبیعی یعنی جیّد و ردی، اظهر است نه خبیث و طیّب معنوی یعنی حلال و حرام .
مراد از «باء» در امثال ﴿لا تتبدلوا الخبیث بالطیب﴾
ولی بعضی از آیات به خوبی نشان میدهد که این کلمهٴ تبدّل با این وضع اگر استعمال بشود، «باء» روی عِوَض درمیآید و آن معوّض، مفعول قرار میگیرد ـ مفعول بلاواسطه و بدون حرف جرّ ـ این ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی خبیث را نگیرید که طیّب را بدهید، این ﴿بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی «باعطاء الطیّب و أخذ الخبیث»، ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ یعنی این کار را نکنید که طیّب را بدهید و خبیث را بگیرید. طیّب، همان مال حلال است و خبیث، آن مال حرام.
مشابه این تعبیر، در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست آیهٴ 108 سورهٴ «بقره» این است که ﴿مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ﴾؛ کسی که ایمان را بدهد و کفر را بگیرد، این شخص <تبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ> یعنی ایمان را ثَمن قرار داد و کفر را مُثمن. ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ به این معنا خواهد بود که طیّب را ندهید که خبیث را بگیرید. این همان طیّب و خبیث معنوی خواهد بود یعنی مال خودتان که حلال است آن را ندهید تا مال یتیم را که [برای شما] حرام است عوض کنید. ولی پیداست که در این تبدیل، کم و زیادی هست، تبدیل نابهجایی هست وگرنه یک دادوستد معقول باشد هر دو طیّب است.
نمونه دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است. در سورهٴ «احزاب» آیهٴ 52 فرمود: ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ یعنی نه همسر جدید بر شما حلال است که ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ و نه تبدیل نساء بر شما حلال است که این عیال را طلاق بدهید و به جای او یک عیال دیگر بگیرید، اینهم حلال نیست برای شما در این حال ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ که این همسرهای فعلی را تبدیل کنید به همسرهای دیگر که این کلمهٴ «باء» روی ضمیری درآمد که انسان بخواهد اینها را رها کند و چیز دیگر بگیرد، اینهم فرمود نکنید. پس در اینگونه از موارد، کلمه «باء» روی آن چیزی درمیآید که انسان آن را از دست میدهد. این ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ به شهادت سورهٴ «بقره» و «احزاب» این است که شما طیّب را ندهید که خبیث را بگیرید یعنی مالِ حلالتان را ندهید که مال حرام را دریافت کنید. ولی چون اصل تبدیل و تعویض و «باء» معاوضه میتواند روی طرفین قرار بگیرد، آن معنا هم اینچنین نیست که باطل باشد ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ شاید با فضای جاهلی هم مناسبتر باشد یعنی اگر شما مالی دارید، ایتام هم مالی دارند، مال آنها جیّد است، مال شما ردی است، مالِ بدتان را ندهید که مال خوب یتیم را بگیرید.
این «باء» که «باء» معاوضه است یا روی عوض درآمده یا معوّض. اگر روی عوض دربیاید، این همان طیب و خُبث معنوی است یعنی این طیّب و حلال را که برای خود شماست ندهید و مال حرام را بگیرید و اگر روی معوّض دربیاید، این طِیب طبیعی است یعنی خبیث را یعنی ردی را ندهید که طیّب که مال یتیم است بگیرید.
﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ﴾، خب پس بخواهید معاوضه کنید که در خلال تعویض، سوء قصدی دارید این نارواست. قصد تعویض ندارید، قصد تهاجم دارید، اینهم نارواست که مال آنها را ضمیمهٴ مال خودتان بکنید، بدون اینکه چیزی به آنها بدهید ﴿إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ و نشانهٴ این گناه کبیره بودن او هم در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ ده مشخص شد، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾؛ اینها در حقیقت آتش میخورند و در قیامت هم گرفتار زبانهٴ افروختهٴ آتش میشوند.
چینش مقدمه جهت بیان ملاکهای ازدواج با بیوه¬ها
خب، با این فضا کمکم زمینه را آماده میکند برای آیه بعد، چون در آیه بعد اینچنین است که عدهای به طَمع مال ایتام با زنان بیوه ازدواج میکردند، کسانی که در جنگ یا غیرجنگ کُشته میشدند و همسرانشان بیوه بودند و فرزندانشان ایتام و مالشان بیسرپرست، این متمکّنین حجاز با آن زنهای بیوه ازدواج میکردند که در مال یتیم نفوذ پیدا کنند. بعد از اینکه با سه جمله، عظمت حفظ مال یتیم را مشخص کرد، آنگاه مسئلهٴ ازدواج با مادرهای اینها را مطرح کردند که اگر نمیتوانید قِسط و عدل را رعایت کنید و مانند آن پرهیز کنید. پس بعد از اینکه فرمود: ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ آنگاه وارد مسئله ازدواج با بیوهها شدند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است