- 1365
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 1 سوره نساء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 1 سوره نساء _ بخش دوم"
- مستندی بر مکی بودن سوره؛
- تفاوت آیات در اقامه برهان؛
- تفاوت حد وسط برهان در سوره مبارکه «نساء» و«حج».
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَاً ﴿1﴾
تام نبودن ادله قائلین به مکی بودن سوره مبارکه «نساء»
در اینکه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مدنی است یا مکّی، مقداری از بحثش در نوبت قبل گذشت. بعضیها خواستند بگویند چون صدر این سوره، کلمه ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ دارد و هر جا ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ است در مکه نازل شد، پس بخش اول این سوره در مکه نازل شد یا کلّ این سوره در مکه نازل شد .
اینهم گفتند تام نیست، برای اینکه سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در مدینه نازل شد، با اینکه در دو جای این سوره، سخن از ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ است: یکی در آیهٴ 21 سورهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ که از نظر مضمون هم نزدیک به این آیه است و یکی هم آیهٴ 168 سورهٴ «بقره» است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ﴾. خب، پس صِرف ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ داشتن یک آیه یا یک سوره دلیل مکّی بودن او نیست.
آیه 58 مستندی بر مکی بودن سوره
مطلب دیگر آن است که در ذیل همان آیه ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ الی أَهلها﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است و در بحث دیروز به عنوان شاهد اقامه شده است، شاهد برای کسانی که میگفتند این در مکه نازل شد این بود که گفتند وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مکّه را فتح کرد و وارد کعبه شد و بتها را دور انداخت و کلید را از کلیدداران کعبه گرفت و خواست به عباس بدهد، به دستور همین آیهای بود که نازل شده است: ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا﴾ .
در اینجا بعضیها نقل کردند در همان تفسیر قرطبی ذیل همان آیه هست که وقتی حضرت وارد کعبه شد، این آیه بر او نازل شده است. این البته باید با یک روایت معتبری ثابت بشود که این آیه، در درون کعبه بر او نازل شده است؛ اما آنچه را که بعضی از همراهان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند این بود که حضرت وقتی از درون کعبه بیرون آمد، این آیه را خواند، و ما قبلاً این آیه را از پیغمبر نشنیده بودیم که حضرت، این آیه ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا﴾ را خواند «وما کنت سمعتها قبل منه»؛ من قبلاً از پیغمبر نشنیده بودم .
ردّ استناد مستندین به آیه 58
اینهم دلیل نیست بر اینکه این آیه، در مکه نازل شد. یک وقت است گوینده حضرت امیر(سلام الله علیه) است این وقتی بفرماید من قبلاً نشنیدم یعنی قبلاً نازل نشد، چون هر آیهای که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل میشد به حضرت امیر(سلام الله علیه) ابلاغ میکرد. حضرت میفرمود شب یا روز، در سفر یا در حضر، هر اتفاقی که میافتاد، از وحی چیزی بر پیغمبر نازل میشد برای من میخواند . ولی یک فرد دیگر اگر بگوید من قبلاً نشنیدم، این دلیل نیست بر اینکه قبلاً این آیه نازل نشده. پس نشانه اینکه بعضی از آیات این سوره در مکه نازل شده باشد هم نیست.
محتوای سوره، شاهد اصلی بر مدنی بودن آن
مسئله بعدی آن است که در تفسیر قرطبی آمده که این سوره، در مدینه نازل شد، برای اینکه عایشه گفت وقتی این سوره نازل شده است که من همسر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم و عایشه هم معلوم است که در مدینه، همسر پیغمبر بوده است. البته این تأیید هست؛ اما قسمت مهمّ شاهد، همان شهادت درونی است یعنی بررسی متن همین سورهٴ «نساء» نشان میدهد که در فضای مدینه نازل شده است. قرآنی که ﴿تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ است، خودش را به خوبی بیان میکند یعنی بررسی در خود سوره نشان میدهد که این در مکه نازل شد یا در مدینه نازل شد.
عصاره محتوای سوره مبارکه «نساء»
اما محتوای این سوره، قسمت مهمّ این سوره مربوط به تکالیف و احکام است و صدر این سوره، درباره رعایت اصول خانوادگی، حقوق اعضای خانواده، حقوق اطفال، حقوق اولاد، حقوق ایتام و امثالذلک است. پایان این سوره هم باز درباره رعایت اموال و حقوق خانوادگی است، مسئله ارث و مانند آن است که این از باب نتیجهگیری و بازگشت پایان سوره به صدر سوره، انسجامی را در این مجموع ایجاد میکند. اول سوره با جریان مسائل مالی و رعایت اصول خانوادگی و رعایت حقوق، نازل شده، آخر سوره هم باز در همین زمینه میراث و رعایت حقوق خانوادگی و امثالذلک است، اینها درباره مجموعه این سوره.
تناسب آغاز سوره «نساء» با سایر سور
اما آغاز این سوره این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ این عنوان در اول دوتا سوره ذکر شده است: یکی همین سورهٴ «نساء» است و دیگری سورهٴ «حج» است. در اول سورهٴ «حج» اینچنین آمده است ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ آنجا ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾ است، اینجا هم ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾. در تفسیر امام رازی هم هست که این سورهٴ «نساء»، چهارمین سوره از قسمت اول قرآن است یعنی از جزء اول تا جزء پانزدهم و آن سورهٴ «حج» هم چهارمین سوره از قسمت دوم قرآن است یعنی از جزء شانزدهم تا پایان قرآن این نیمهٴ اول قرآن در سورهٴ چهارم، «نساء» قرار گرفت که اولش ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾ است، در نیمه دوم قرآن هم چهارمین سورهاش سورهٴ «حج» است که اولش ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾ است، اینها خب دیگر مطالب غیر مهمّی است. عمده، برهان مسئله است چون ذات اقدس الهی فرمود: ﴿قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ .
معلل بودن خطوط کلی معارف قرآنی
قسمت مهمّ معارف و اخلاق و خطوط کلّی عبادات، در قرآن مُعلَّل است. البته خطوط جزئی معلّل نیست، برای اینکه عقلها درک نمیکند آن تعبّدها و رازها را مگر به رمز؛ اما خطوط کلّی عقاید، خطوط کلّی اخلاق، خطوط کلّی عبادات، در قرآن معلَّل است، علتش ذکر شده. تقوا، عبادت و اطاعت و مانند آن از اموری است که در قرآن معلّل است، علتش ذکر شده است.
تعلیق وصف تقوا مشعر به علیت ﴿الذی خلقکم﴾ در آیه اول
در اینجا هم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ این تعلیق وصف، مُشعر به علیت است. اگر بگویند «أحسِن الی من أحسَن الیک» یا «أحسِن الی من علّمک»، «أحسِن الی من أدّبک» این حُکمی است که علت را به همراه دارد. «أحسِن الی من أدّبک»، «أحسِن الی من علّمک» یعنی اگر این بخواهد به صورت استدلال، تبیین بشود آن تعلیم و تأدیب حدوسط قرار میگیرد؛ گفته میشود مثلاً زید مؤدِّب عمرو است و هر مؤدِّبی شایان احسان است، پس زید شایان احسان است، این وصف میتواند حدوسط دلیل قرار بگیرد. در اینگونه از موارد میگویند تعلیق حُکم بر وصف، مُعشر به علیت اوست.
آیاتی که دستور تقوا میدهد اینچنین است: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ این دوتا برهان است. معیار در وحدت و تعدّد برهان آن حدوسط است نه نتیجه، ممکن است نتیجهٴ دوتا برهان یکی باشد؛ اما اینها دوتا واقعاً دوتا دلیل باشند تکرار نباشد، تأیید هم نباشد [بلکه] دوتا برهان جدا باشد. معیار در وحدت و تعدّد برهان، وحدت نتیجه نیست، معیار وحدت و تعدّد حدّوسط است. اگر حدّوسط یکی بود به دو تقریب، به دو لسان این یک دلیل است نه دو دلیل ولی اگر واقعاً حدّوسط دو چیز بود، این میشود دوتا برهان. مثلاً اگر کسی هم معلِّم بود هم مربّی بود، مودِّب بود دوتا کار کرد، در اینجا می شود گفت که این شخص را چه کسی تعلیم کرد، چه کسی سرپرستی شما را به عهده گرفت نسبت به او احسان کنید، این دوتا برهان است. مثلاً میگویند زید عهدهدار تأمین هزینهٴ تحصیلی عمرو بود و هر کس عهدهدار تأمین هزینهٴ تحصیلی یک متعلِّم باشد شایان احسان است، پس زید شایان احسان است و زید معلّم هست و هر معلّمی شایان احسان است، پس زید شایان احسان است. اگر دوتا وصف را در کنار هم ذکر کردند که اینها عبارت اُخرای یکدیگر نبودند، تأیید نبودند، دوتا وصف جدا بودند، این میشود دوتا برهان.
اقامه دو برهان متلازم در آیه
در این کریمه هم دوتا برهان ذکر شده است: خدا ربّ است، خدا خالق است. خلقت و ربوبیّت دو چیز است، گرچه ملازماند، اما واقعاً دوتا کارند. آفریدن غیر از پروراندن است، آفریدن به اصطلاح «کان» تامّه میدهد یعنی چیزی را که نبود، بود میکند. پرورنده «کان» ناقصه میدهد یعنی یک شیء موجود را به کمالاتش میرساند؛ یکی اصل هستی را میبخشد، دیگری به این هست، کمالات زاید اعطا میکند. در جهان تکوین اعم از انسان و غیرانسان خالقی برای اینها جز خدا نیست، ربّی هم برای اینها جز خدا نیست. همه جهان و انسان را خدا آفرید و همه انسان و جهان را هم خدا میپروراند. مشرکین، یکی را قبول دارند؛ اما در دیگری حرف دارند یعنی مشرکین قبول دارند که خدا انسان و جهان را آفرید ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ خالق انسان خداست؛ اما پرورندهٴ انسان او نیست. حالا یا قدّیسین بشرند، یا ملائکهاند یا ستارههایند یا ارباب متفرّقون دیگرند، به گمان باطل اینها ربّ، غیر از خالق است و خالق، غیر از ربّ است، ربوبیّت هم غیر از خالقیّت است. ممکن است کسی خالق باشد و ربّ نباشد، ممکن است کسی ربّ باشد و خالق نباشد. ولی قرآن کریم این هر دو وصف را برای ذات اقدس الهی ثابت میکند و اینها را ملازم هم میداند، میگوید آن کس که خالق است یقیناً ربّ است و آن که ربّ است، یقنیاً همان شخص، خالق است.
وجود دو حد وسط دلالت بر وجود دو برهان درآیه شریفه
به هر حال اینها دوتا شیءاند، وقتی دو شیء شدند میتوانند دوتا حدوسط باشند، قهراً دوتا برهان را تشکیل میدهند ﴿ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾، ﴿اتَّقُوا﴾ کسی را که مدبّر شماست، مالک است که این ربّ، همان تدبیر است. تربیت، معنای اوّلی رب نیست چون تربیت، ناقص یایی است و ربّ، مضاعف است ربّ، آن مالکِ مدبّر را میگویند. البته لازمهٴ تدبیر، تربیت است، چون او ربّ است، مالک است، مدبّر است پس از او بپرهیزید؛ اوامر او را اطاعت کنید، از نواهی او برحذر باشید. چون او خالق است، اصل هستی را به شما اعطا کرده است، اوامر او را اطاعت کنید، او را عبادت کنید، از نواهی او بپرهیزید و مانند آن که این دوتا دلیل است.
تفاوت آیات در اقامه برهان
در بعضی از آیات هر دو دلیل ذکر میشود، در بعضی از آیات یک دلیل ذکر میشود. مثلاً همان آیهٴ 21 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» اینچنین آمده است. هر دو دلیل ذکر شده است، آیهٴ 21 سورهٴ «بقره» این است ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ آنجا عنوان عبادت است که عبادت، زمینه تقواست. فرمود: ﴿اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ شما را و گذشتگان شما را آفرید همه را خدا خلق کرده است، هم ربّ شماست، هم خالق شماست، عبادت کنید تا از او تقوا داشته باشید. مشابه همین آیه از بعضی از جهات، در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده که تقوا پیشه کنید خدایی که شما را آفرید و پیشینیان را خلق کرده است.
حد وسط در آیه مستند اصلی در تفاوت برهانها
آیهٴ 184 سورهٴ «شعراء» این است که ﴿وَاتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ اینجا فقط از خالقیّت استفاده شده است نه از خالقیّت و ربوبیّت، نظیر سورهٴ «بقره» یا سورهٴ «نساء» نبود. در همان سورهٴ «شعراء» آیهٴ 77 به بعد، حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) در احتجاجاتش میفرماید همه این بتهایی که شما او را میپرستیدید، اینها دشمنان مناند و من از همه اینها اِعراض کرد ﴿إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ ٭ الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ٭ وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ٭ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ٭ وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ﴾ یعنی اینجا ربوبیّت را باز کرده است. ربوبیّت به این است که هدایت کند، اطعام کند، صقی کند، شفا مرحمت کند، اماته کند، احیا کند اینها پروراندن است، فرمود او مرا خلق کرد و در حالات گوناگون هم میپروراند؛ منتها این ربوبیّت را خیلی تشریح کرده است، فرمود او را باید پرستید و همچنین آیهای که خود وجود مبارک حضرت ابراهیم به آن استدلال کرده است که ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ این حدوسطش فاطر بودن است؛ باید انسان به سَمت کسی متوجّه باشد که فاطر است، پدیدآورنده آسمان و زمین است. البته فاطر، قویتر از خالق است. خالق، کسی است که یک سلسله موجودات اوّلیه هست آنها را جمع میکند و شیئی را از آنها به بار میآورد. خداوند، فاطر است اول آن موادّ اوّلیه را خلق میکند، بعد از موادّ اولیه، انسان میسازد. مثلاً آب را، خاک را، روح را و امثالذلک را خلق میکند، از مجموع اینها انسان به بار میآورد. آن نوعآور میشود فاطر، آنکه عدم را به اصطلاح میشکافد گویا که عدم را شکافت و از نو پدید آورد او فاطر است که فاطر، قبل از خالق است.
به هر حال ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «طه» وقتی سَحرهٴ فرعون، حقّ موسای کلیم را شناختند به او ایمان آوردند، در مقابل تهدید فرعون و آلفرعون مقاومت کردند، گفتند که تو هر کاری از دستت برمیآید انجام بده آیه72سوره«طه» است ﴿لَن نُؤْثِرَکَ عَلَی مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ والذی فطرنا﴾یعنی ما هرگز دست از فاطرمان برنمیداریم ﴿فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «یس» هم به همین برهان استدلال شده است در آن شهید سورهٴ «یس» آن کسی که ﴿ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ﴾ آمد و بعد شربت شهادت نوشید، حرفش این بود؛ آیهٴ 21 و 22 سورهٴ «یس» ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ ٭ وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾؛ چرا من فاطرم را عبادت نکنم؟ خدا فاطر است، فاطر باید معبود باشد، خدا معبود است. اینها آیاتی است که گاهی از مجموعه ربوبیّت و خلقت استفاده شد، این در حقیقت دوتا دلیل است، گاهی از یکی از این دو دلیل استفاده شد به نام خلقت و مانند آن.
استدلال رسول اکرم(ص)دلیلی بر اقامه برهان
در بیانات خود رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» مشابه این استدلال هست که میفرماید من اگر خدا را اطاعت نکنم، در حقیقت ولیّنعمتم را اطاعت نکردم: ﴿قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّاً فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ﴾ هم از فاطر بودن، هم از ربّ بودن استفاده کرد، فرمود در استدلال توحیدی به اینها بگو آیا من غیرخدا را بپرستم، در حالی که او فاطر است، در حالی که او مُطعم است ﴿قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّاً﴾ که الله ﴿فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است ﴿وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ﴾.
تفاوت حد وسط برهان در سوره مبارکه «نساء» و«حج»
خب، این سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم استدلالش از همین قبیل است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾. تفاوت سورهٴ مبارکهٴ «نساء» با سورهٴ «حج» این است که حدّوسط برهان در سورهٴ «نساء» مبدأ توحیدی است یعنی اوصاف مبدأ است؛ حدوسط برهان، در اول سورهٴ «حج» اوصاف معاد است نه مبدأ. هر کدام هم میتواند حدّوسط باشد یعنی میتوان به شخص گفت شما باید خدا را عبادت کنید، چرا، چون او خالق است، چون او پرورنده و ولیّ نعمت است اینها صفات مبدأ. میتوان گفت خدا را باید عبادت کنید، برای اینکه او حسابرس است اینهم حدّوسط؛ منتها این حدّوسط به معاد برمیگردد، آن دوتا حدّوسط به مبدأ برمیگردد. در سورهٴ «حج» حدّوسط برهان بعد از مسئلهٴ ربوبیّت که توحید است، مسئله معاد است فرمود:
دلالت حد وسط بر مبدأ درسوره مبارکه «نساء»
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ﴾ این برهان اول که حدّوسط مبدأ است ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ این ﴿إِنَّ﴾ برهان مسئله است، چرا ﴿اتَّقُوا﴾ برای اینکه در قیامت یک حادثه سختی اتفاق میافتد. خب، هنگام قیامت کلّ عالم میلرزد، سخن از زمینلرزه نیست آنهم چند ثانیه [بلکه] کلّ عالم میلرزد بالأخره؛ طوری است که هیچ موجودی نمیتواند تحمل بکند، وقتی از قیامت یاد میشود فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ، ﴿ثَقُلَتْ﴾ یعنی «ثقلت الساعة» خود قیامت، تحملش برای آسمانها و زمین سنگین است؛ اینچنین نیست که موجودی تحمل بکند موجود دیگر تحمل نکند. زلزله که میآید در یک گوشه زمین است، گوشه دیگر تحمل میکند یا احجار، تحمل میکنند یا بعضی از جبال رواسی تحمل میکنند. اصولاً جبال را برای این قرار دادند که جلوی لرزش زمین را بگیرد، رواسی آن میخهایی هستند که مایه دوام این زمیناند. در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در همان خطبه اول نهجالبلاغه این است که فرمود: «وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أرْضِهِ»، «مَیَدان» یعنی اضطراب «ماد، یمید» یعنی «اضطرب، یضطرب» مَیَدان یعنی اضطراب، مثل نوسان. فرمود با این صخرهها و با این کوهها جلوی مَیدان و اضطراب زمین را گرفته. خب، وقتی که زلزلهٴ قیامت فرا میرسد همه این جبال رواسی، اینها هم پودر میشوند که ﴿هَبَاءً مَّنثُوراً﴾ میشود، ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾ میشود و مانند آن ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ .
تفاوت براهین در سوره مبارکه «نساء» و«حج»
در اول سورهٴ «نساء» دوتا برهان بر مسئله بود؛ منتها هر دو به مبدأ برمیگشت. در اول سورهٴ «حج» دوتا برهان در مسئله است: یکی به مبدأ برمیگردد؛ یکی به معاد که این جامعتر از اوست از یک نظر. گرچه اوصاف مبدأ همان اوصاف معاد است و اوصاف معاد هم همان اوصاف مبدأ؛ اما ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ﴾، چرا؛ چون ربّ شماست این برهان اول این تعلیق حُکم بر وصف مُشعر به علیت است. مثل اینکه گفتند «أحسن الی من أنعم علیک». دوم، چرا ﴿اتَّقُوا﴾، ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ این دوتا برهان در مسئله است. البته چون بخشی از مسائل معاد در سورهٴ «حج» مطرح است، مناسب بود که آغاز سوره از معاد یادی به میان بیاورد ولی در سورهٴ «نساء» قِسم مهم، بخشهای تکلیفی و مانند آن است، لذا دو وصف از اوصاف مبدأ یاد شده است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ نظیر سورهٴ «شعراء» نفرمود ﴿خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ ، «جبلّه» یعنی پیشینیان یا نظیر سورهٴ «بقره» آیهٴ 21 نفرمود. در آیهٴ 21 سورهٴ «بقره» این بود ﴿ یَاایّهاالنَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ﴾ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «شعراء» علی وِزان واحدند، آنجا ﴿اتَّقُوْا﴾ است، اینجا ﴿اعْبُدُوا﴾ ولی ﴿اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ که در سورهٴ «بقره» است یا ﴿خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ که در سورهٴ «شعراء» است.
اما در این سورهٴ «نساء» فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً﴾ که این همان مضمون است یعنی همه بشر را از یکجا آفرید، قهراً همه بشر را او خلق کرده است. پس آنچه در سورهٴ «شعراء» به صورت ﴿وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ آمده، آنچه در سورهٴ «بقره» به صورت ﴿وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ آمده، در سورهٴ «نساء» با مزایای دیگری یاد شده است یعنی شما و همه ابنای بشر را او آفریده است.
اقامه ادله سه گانه بر شمول «الناس» به تمام مردم
بعضیها خیال کردند که این ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ ناظر به خصوص مردم حجاز است، مردم مکه است و امثالذلک. برای اینکه در ذیل دارد ﴿وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾ آنها بودند که ارحام را؛ الله یکجا و شبیه هم و کنار هم مورد سوگند قرار میدادند . ولی این هیچ شهادت نمیدهد، برای اینکه خود ﴿النَّاسُ﴾ که عام است همه را شامل میشود این یک، دلیلی هم که در مسئله اقامه شده است خواه برهان ربوبیّت، خواه برهان خالقیّت، این دوتا برهان هم که عام است [و] شامل همه انسانها میشود این دو. تقوا هم که وظیفهای است برای همه انسانها این سه. بنابراین طبق این سه شاهد، هیچ دلیلی نمیتواند برای اختصاص این آیهٴ اول سورهٴ «نساء» به مردم حجاز یا خصوص مردم مکه تلقّی کرد، بلکه عام است.
پرسش:...
پاسخ: الآن هم ادب قرآن همین طور است دیگر، الآن هم ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ را کسی میشنود شایسته است که آن که مؤمن است میگوید «لبیک»، چون خطاب خدا بالأخره جواب طلب میکند.
پرسش:...
پاسخ: خطابش هست؛ منتها ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ با تأدیب بیشتری همراه است وگرنه خطابهای قرآن، همیشه زنده است.
اعلان اصل عدم تفاضل بین انسانها، خصیصه اصلی سوره مبارکه «نساء»
خب، در سورهٴ «نساء» خصیصهای است که در سایر سُوَر یا آیات نیست، برای اینکه مطالبی که در این سوره هست مستلزم آن است که این خصیصه رعایت بشود و آن این است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ چون مسائل خانوادگی، بعد مسائل میراث، بعد مسائل حقوقی، بعد مسائل اخلاقی و همه اینها در کنار یکدیگر در این سوره مطرح است، باید آن سرفصل هم مشخص بشود. میفرماید شما طبق قرارداد به یک شیء منتهی نیستید که بگوییم شما عضو فلان حزب هستید یا عضو فلان هیئت هستید، طبق قرارداد باشد. حالا که عضو فلان حزب هستید یا عضو فلان هیئت هستید نسبت به یکدیگر مهربان و رئوف باشید، این طور نیست [بلکه] شما واقعاً به هم مرتبط هستید، چون واقعاً به هم مرتبط هستید، حقوق یکدیگر را رعایت کنید ﴿خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ شما واقعاً برادر و خواهر یکدیگرید. اینچنین نیست که قرارداد، شما را جمع کرده باشد و براساس قرارداد اعتباری به یکدیگر علاقه داشته باشید این طور نیست. اگر تعاون است، اگر رعایت حقوق یکدیگر است، اگر احترام است، اگر رعایت عدم تجاوز است، همه اینها به احترام یک اصل تکوینی است و آن این است که ﴿خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ بعد نه تنها رعایت آن بخشهای اثباتی به استناد این است که ریشه همه شما یکی است، سلب آن اوصاف منفی هم به استناد همین وحدت ریشه است. تفاخر نکنید، تکبّر نکنید، هیچکس خود را برتر از دیگران نداند که اینها هم یک سلسله وظایف حقوقی و اخلاقی است که باید رعایت بشود به عنوان اوصاف سلبی منتفی بشود. ریشه همه اینها هم باز وحدت اصل است، بنابراین هیچکس حق ندارد بگوید که من افضل از او هستم. آن توهّم شیطانی هم در اینجا نمیآید، تازه آنچه را که شیطان توهّم کرده است یک توهّم بیجایی بود که گفت ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ ولی اگر کسی بخواهد براساس تفاخر حرکت کند، آن بهانهٴ شیطان را هم ندارد. شیطان بالأخره به بهانهای متمسّک شد و استکبار کرد، گفت ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ اما دیگران که ابنای آدماند(سلام الله علیه) این بهانه را هم ندارند.
استناد قرآنی داشتن عمل امیر المومنین(ع)
وقتی که به حضرت امیر عرض کردند چطور بین افراد تفاوت قائل نیستید، فرمود بین بنیاسماعیل و بنیاسحاق خدا فرق نگذاشت. بنیاسماعیل هاجرزادهاند بالأخره، بنیاسحاق سارهزادهاند. خب، بین ساره و هاجر به حسب ظاهر خیلی فرق بود، او یک خدمتگزار سادهای بود و او همسر برومندی بود برای ابراهیم(سلام الله علیه). فرمود خدا بین بنیاسماعیل و بین بنیاسحاق فرق نگذاشت ، گرچه پدرشان یکی بود ولی مادر، بالأخره دوتا شخصیت بود یکی هاجر بود و یکی ساره و خدا این امتیازات را اصلاً به حساب نیاورد، معلوم میشود این امتیازات مطرح نیست.خب، و مشابه این بیان هم در فرمایشات حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در همان خطبه «حجةالوادع» و سایر خُطَب هست .
تساوی انسانها در بُعد مادی و تفاضل آنها در بُعد معنوی
در اینجا که مسائل خانوادگی و حقوق اجتماعی و رعایت مسائل اموال و اولاد و زن و مرد و برادر و خواهر و امثالذلک را این سوره، مبسوطاً به عهده میگیرد باید اول، تلقین کند که همه شما از یک ریشهاید. پس بنابراین نه کسی باید خیال مزایای بیشتر داشته باشد، نه به خودش اجازه فخرفروشی بدهد. یک سلسله امتیازاتی است که برای ارواح انسانهاست [که] آنجا هر که ممتازتر است، متواضعتر است و خاکسارتر، او لازم به گفتن نیست او آنجا هر که بالاتر رفت خودش پایین میآید، نباید ما به او بگوییم که همهتان از خاک هستید، آنجا هر که بالا رفت متواضعتر است؛ اما در نشئه طبیعت است که هر کسی بالاتر رفت یعنی در نشئه طبیعت متمکّنتر شد، زرق و برق دارتر شد خیال میکند ﴿ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ خیال میکند ﴿ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْیاً﴾ به او باید تذکّر داد که اینها تو را بالا نبرده؛ اما در آن جهت، در جهت معنوی انسان واقعاً بالا میرود و بالا رفتن او مایهٴ تواضع اوست، او راحت است ولی در نشئهٴ طبیعت، اگر عدهای ﴿هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْیاً﴾ شدند یا تلاش و کوشش کردند ﴿أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبَی مِنْ أُمَّةٍ﴾ اینها در معرض خطرند، باید به اینها گفت که ﴿فأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾ اصل شما که یکی است، همه شما که از آدم هستید، آدم هم که از خاک است به چه چیزی دارید افتخار میکنید؟
«و الحمد لله رب العالمین»
- مستندی بر مکی بودن سوره؛
- تفاوت آیات در اقامه برهان؛
- تفاوت حد وسط برهان در سوره مبارکه «نساء» و«حج».
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَاً ﴿1﴾
تام نبودن ادله قائلین به مکی بودن سوره مبارکه «نساء»
در اینکه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مدنی است یا مکّی، مقداری از بحثش در نوبت قبل گذشت. بعضیها خواستند بگویند چون صدر این سوره، کلمه ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ دارد و هر جا ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ است در مکه نازل شد، پس بخش اول این سوره در مکه نازل شد یا کلّ این سوره در مکه نازل شد .
اینهم گفتند تام نیست، برای اینکه سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در مدینه نازل شد، با اینکه در دو جای این سوره، سخن از ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ است: یکی در آیهٴ 21 سورهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ که از نظر مضمون هم نزدیک به این آیه است و یکی هم آیهٴ 168 سورهٴ «بقره» است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ﴾. خب، پس صِرف ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ داشتن یک آیه یا یک سوره دلیل مکّی بودن او نیست.
آیه 58 مستندی بر مکی بودن سوره
مطلب دیگر آن است که در ذیل همان آیه ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ الی أَهلها﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است و در بحث دیروز به عنوان شاهد اقامه شده است، شاهد برای کسانی که میگفتند این در مکه نازل شد این بود که گفتند وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مکّه را فتح کرد و وارد کعبه شد و بتها را دور انداخت و کلید را از کلیدداران کعبه گرفت و خواست به عباس بدهد، به دستور همین آیهای بود که نازل شده است: ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا﴾ .
در اینجا بعضیها نقل کردند در همان تفسیر قرطبی ذیل همان آیه هست که وقتی حضرت وارد کعبه شد، این آیه بر او نازل شده است. این البته باید با یک روایت معتبری ثابت بشود که این آیه، در درون کعبه بر او نازل شده است؛ اما آنچه را که بعضی از همراهان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند این بود که حضرت وقتی از درون کعبه بیرون آمد، این آیه را خواند، و ما قبلاً این آیه را از پیغمبر نشنیده بودیم که حضرت، این آیه ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا﴾ را خواند «وما کنت سمعتها قبل منه»؛ من قبلاً از پیغمبر نشنیده بودم .
ردّ استناد مستندین به آیه 58
اینهم دلیل نیست بر اینکه این آیه، در مکه نازل شد. یک وقت است گوینده حضرت امیر(سلام الله علیه) است این وقتی بفرماید من قبلاً نشنیدم یعنی قبلاً نازل نشد، چون هر آیهای که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل میشد به حضرت امیر(سلام الله علیه) ابلاغ میکرد. حضرت میفرمود شب یا روز، در سفر یا در حضر، هر اتفاقی که میافتاد، از وحی چیزی بر پیغمبر نازل میشد برای من میخواند . ولی یک فرد دیگر اگر بگوید من قبلاً نشنیدم، این دلیل نیست بر اینکه قبلاً این آیه نازل نشده. پس نشانه اینکه بعضی از آیات این سوره در مکه نازل شده باشد هم نیست.
محتوای سوره، شاهد اصلی بر مدنی بودن آن
مسئله بعدی آن است که در تفسیر قرطبی آمده که این سوره، در مدینه نازل شد، برای اینکه عایشه گفت وقتی این سوره نازل شده است که من همسر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم و عایشه هم معلوم است که در مدینه، همسر پیغمبر بوده است. البته این تأیید هست؛ اما قسمت مهمّ شاهد، همان شهادت درونی است یعنی بررسی متن همین سورهٴ «نساء» نشان میدهد که در فضای مدینه نازل شده است. قرآنی که ﴿تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ است، خودش را به خوبی بیان میکند یعنی بررسی در خود سوره نشان میدهد که این در مکه نازل شد یا در مدینه نازل شد.
عصاره محتوای سوره مبارکه «نساء»
اما محتوای این سوره، قسمت مهمّ این سوره مربوط به تکالیف و احکام است و صدر این سوره، درباره رعایت اصول خانوادگی، حقوق اعضای خانواده، حقوق اطفال، حقوق اولاد، حقوق ایتام و امثالذلک است. پایان این سوره هم باز درباره رعایت اموال و حقوق خانوادگی است، مسئله ارث و مانند آن است که این از باب نتیجهگیری و بازگشت پایان سوره به صدر سوره، انسجامی را در این مجموع ایجاد میکند. اول سوره با جریان مسائل مالی و رعایت اصول خانوادگی و رعایت حقوق، نازل شده، آخر سوره هم باز در همین زمینه میراث و رعایت حقوق خانوادگی و امثالذلک است، اینها درباره مجموعه این سوره.
تناسب آغاز سوره «نساء» با سایر سور
اما آغاز این سوره این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ این عنوان در اول دوتا سوره ذکر شده است: یکی همین سورهٴ «نساء» است و دیگری سورهٴ «حج» است. در اول سورهٴ «حج» اینچنین آمده است ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ آنجا ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾ است، اینجا هم ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾. در تفسیر امام رازی هم هست که این سورهٴ «نساء»، چهارمین سوره از قسمت اول قرآن است یعنی از جزء اول تا جزء پانزدهم و آن سورهٴ «حج» هم چهارمین سوره از قسمت دوم قرآن است یعنی از جزء شانزدهم تا پایان قرآن این نیمهٴ اول قرآن در سورهٴ چهارم، «نساء» قرار گرفت که اولش ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾ است، در نیمه دوم قرآن هم چهارمین سورهاش سورهٴ «حج» است که اولش ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا﴾ است، اینها خب دیگر مطالب غیر مهمّی است. عمده، برهان مسئله است چون ذات اقدس الهی فرمود: ﴿قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ .
معلل بودن خطوط کلی معارف قرآنی
قسمت مهمّ معارف و اخلاق و خطوط کلّی عبادات، در قرآن مُعلَّل است. البته خطوط جزئی معلّل نیست، برای اینکه عقلها درک نمیکند آن تعبّدها و رازها را مگر به رمز؛ اما خطوط کلّی عقاید، خطوط کلّی اخلاق، خطوط کلّی عبادات، در قرآن معلَّل است، علتش ذکر شده. تقوا، عبادت و اطاعت و مانند آن از اموری است که در قرآن معلّل است، علتش ذکر شده است.
تعلیق وصف تقوا مشعر به علیت ﴿الذی خلقکم﴾ در آیه اول
در اینجا هم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ این تعلیق وصف، مُشعر به علیت است. اگر بگویند «أحسِن الی من أحسَن الیک» یا «أحسِن الی من علّمک»، «أحسِن الی من أدّبک» این حُکمی است که علت را به همراه دارد. «أحسِن الی من أدّبک»، «أحسِن الی من علّمک» یعنی اگر این بخواهد به صورت استدلال، تبیین بشود آن تعلیم و تأدیب حدوسط قرار میگیرد؛ گفته میشود مثلاً زید مؤدِّب عمرو است و هر مؤدِّبی شایان احسان است، پس زید شایان احسان است، این وصف میتواند حدوسط دلیل قرار بگیرد. در اینگونه از موارد میگویند تعلیق حُکم بر وصف، مُعشر به علیت اوست.
آیاتی که دستور تقوا میدهد اینچنین است: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ این دوتا برهان است. معیار در وحدت و تعدّد برهان آن حدوسط است نه نتیجه، ممکن است نتیجهٴ دوتا برهان یکی باشد؛ اما اینها دوتا واقعاً دوتا دلیل باشند تکرار نباشد، تأیید هم نباشد [بلکه] دوتا برهان جدا باشد. معیار در وحدت و تعدّد برهان، وحدت نتیجه نیست، معیار وحدت و تعدّد حدّوسط است. اگر حدّوسط یکی بود به دو تقریب، به دو لسان این یک دلیل است نه دو دلیل ولی اگر واقعاً حدّوسط دو چیز بود، این میشود دوتا برهان. مثلاً اگر کسی هم معلِّم بود هم مربّی بود، مودِّب بود دوتا کار کرد، در اینجا می شود گفت که این شخص را چه کسی تعلیم کرد، چه کسی سرپرستی شما را به عهده گرفت نسبت به او احسان کنید، این دوتا برهان است. مثلاً میگویند زید عهدهدار تأمین هزینهٴ تحصیلی عمرو بود و هر کس عهدهدار تأمین هزینهٴ تحصیلی یک متعلِّم باشد شایان احسان است، پس زید شایان احسان است و زید معلّم هست و هر معلّمی شایان احسان است، پس زید شایان احسان است. اگر دوتا وصف را در کنار هم ذکر کردند که اینها عبارت اُخرای یکدیگر نبودند، تأیید نبودند، دوتا وصف جدا بودند، این میشود دوتا برهان.
اقامه دو برهان متلازم در آیه
در این کریمه هم دوتا برهان ذکر شده است: خدا ربّ است، خدا خالق است. خلقت و ربوبیّت دو چیز است، گرچه ملازماند، اما واقعاً دوتا کارند. آفریدن غیر از پروراندن است، آفریدن به اصطلاح «کان» تامّه میدهد یعنی چیزی را که نبود، بود میکند. پرورنده «کان» ناقصه میدهد یعنی یک شیء موجود را به کمالاتش میرساند؛ یکی اصل هستی را میبخشد، دیگری به این هست، کمالات زاید اعطا میکند. در جهان تکوین اعم از انسان و غیرانسان خالقی برای اینها جز خدا نیست، ربّی هم برای اینها جز خدا نیست. همه جهان و انسان را خدا آفرید و همه انسان و جهان را هم خدا میپروراند. مشرکین، یکی را قبول دارند؛ اما در دیگری حرف دارند یعنی مشرکین قبول دارند که خدا انسان و جهان را آفرید ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ خالق انسان خداست؛ اما پرورندهٴ انسان او نیست. حالا یا قدّیسین بشرند، یا ملائکهاند یا ستارههایند یا ارباب متفرّقون دیگرند، به گمان باطل اینها ربّ، غیر از خالق است و خالق، غیر از ربّ است، ربوبیّت هم غیر از خالقیّت است. ممکن است کسی خالق باشد و ربّ نباشد، ممکن است کسی ربّ باشد و خالق نباشد. ولی قرآن کریم این هر دو وصف را برای ذات اقدس الهی ثابت میکند و اینها را ملازم هم میداند، میگوید آن کس که خالق است یقیناً ربّ است و آن که ربّ است، یقنیاً همان شخص، خالق است.
وجود دو حد وسط دلالت بر وجود دو برهان درآیه شریفه
به هر حال اینها دوتا شیءاند، وقتی دو شیء شدند میتوانند دوتا حدوسط باشند، قهراً دوتا برهان را تشکیل میدهند ﴿ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾، ﴿اتَّقُوا﴾ کسی را که مدبّر شماست، مالک است که این ربّ، همان تدبیر است. تربیت، معنای اوّلی رب نیست چون تربیت، ناقص یایی است و ربّ، مضاعف است ربّ، آن مالکِ مدبّر را میگویند. البته لازمهٴ تدبیر، تربیت است، چون او ربّ است، مالک است، مدبّر است پس از او بپرهیزید؛ اوامر او را اطاعت کنید، از نواهی او برحذر باشید. چون او خالق است، اصل هستی را به شما اعطا کرده است، اوامر او را اطاعت کنید، او را عبادت کنید، از نواهی او بپرهیزید و مانند آن که این دوتا دلیل است.
تفاوت آیات در اقامه برهان
در بعضی از آیات هر دو دلیل ذکر میشود، در بعضی از آیات یک دلیل ذکر میشود. مثلاً همان آیهٴ 21 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» اینچنین آمده است. هر دو دلیل ذکر شده است، آیهٴ 21 سورهٴ «بقره» این است ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ آنجا عنوان عبادت است که عبادت، زمینه تقواست. فرمود: ﴿اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ شما را و گذشتگان شما را آفرید همه را خدا خلق کرده است، هم ربّ شماست، هم خالق شماست، عبادت کنید تا از او تقوا داشته باشید. مشابه همین آیه از بعضی از جهات، در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده که تقوا پیشه کنید خدایی که شما را آفرید و پیشینیان را خلق کرده است.
حد وسط در آیه مستند اصلی در تفاوت برهانها
آیهٴ 184 سورهٴ «شعراء» این است که ﴿وَاتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ اینجا فقط از خالقیّت استفاده شده است نه از خالقیّت و ربوبیّت، نظیر سورهٴ «بقره» یا سورهٴ «نساء» نبود. در همان سورهٴ «شعراء» آیهٴ 77 به بعد، حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) در احتجاجاتش میفرماید همه این بتهایی که شما او را میپرستیدید، اینها دشمنان مناند و من از همه اینها اِعراض کرد ﴿إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ ٭ الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ٭ وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ٭ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ٭ وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ﴾ یعنی اینجا ربوبیّت را باز کرده است. ربوبیّت به این است که هدایت کند، اطعام کند، صقی کند، شفا مرحمت کند، اماته کند، احیا کند اینها پروراندن است، فرمود او مرا خلق کرد و در حالات گوناگون هم میپروراند؛ منتها این ربوبیّت را خیلی تشریح کرده است، فرمود او را باید پرستید و همچنین آیهای که خود وجود مبارک حضرت ابراهیم به آن استدلال کرده است که ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ این حدوسطش فاطر بودن است؛ باید انسان به سَمت کسی متوجّه باشد که فاطر است، پدیدآورنده آسمان و زمین است. البته فاطر، قویتر از خالق است. خالق، کسی است که یک سلسله موجودات اوّلیه هست آنها را جمع میکند و شیئی را از آنها به بار میآورد. خداوند، فاطر است اول آن موادّ اوّلیه را خلق میکند، بعد از موادّ اولیه، انسان میسازد. مثلاً آب را، خاک را، روح را و امثالذلک را خلق میکند، از مجموع اینها انسان به بار میآورد. آن نوعآور میشود فاطر، آنکه عدم را به اصطلاح میشکافد گویا که عدم را شکافت و از نو پدید آورد او فاطر است که فاطر، قبل از خالق است.
به هر حال ﴿وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «طه» وقتی سَحرهٴ فرعون، حقّ موسای کلیم را شناختند به او ایمان آوردند، در مقابل تهدید فرعون و آلفرعون مقاومت کردند، گفتند که تو هر کاری از دستت برمیآید انجام بده آیه72سوره«طه» است ﴿لَن نُؤْثِرَکَ عَلَی مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ والذی فطرنا﴾یعنی ما هرگز دست از فاطرمان برنمیداریم ﴿فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «یس» هم به همین برهان استدلال شده است در آن شهید سورهٴ «یس» آن کسی که ﴿ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ﴾ آمد و بعد شربت شهادت نوشید، حرفش این بود؛ آیهٴ 21 و 22 سورهٴ «یس» ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ ٭ وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾؛ چرا من فاطرم را عبادت نکنم؟ خدا فاطر است، فاطر باید معبود باشد، خدا معبود است. اینها آیاتی است که گاهی از مجموعه ربوبیّت و خلقت استفاده شد، این در حقیقت دوتا دلیل است، گاهی از یکی از این دو دلیل استفاده شد به نام خلقت و مانند آن.
استدلال رسول اکرم(ص)دلیلی بر اقامه برهان
در بیانات خود رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» مشابه این استدلال هست که میفرماید من اگر خدا را اطاعت نکنم، در حقیقت ولیّنعمتم را اطاعت نکردم: ﴿قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّاً فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ﴾ هم از فاطر بودن، هم از ربّ بودن استفاده کرد، فرمود در استدلال توحیدی به اینها بگو آیا من غیرخدا را بپرستم، در حالی که او فاطر است، در حالی که او مُطعم است ﴿قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّاً﴾ که الله ﴿فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است ﴿وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ﴾.
تفاوت حد وسط برهان در سوره مبارکه «نساء» و«حج»
خب، این سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم استدلالش از همین قبیل است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾. تفاوت سورهٴ مبارکهٴ «نساء» با سورهٴ «حج» این است که حدّوسط برهان در سورهٴ «نساء» مبدأ توحیدی است یعنی اوصاف مبدأ است؛ حدوسط برهان، در اول سورهٴ «حج» اوصاف معاد است نه مبدأ. هر کدام هم میتواند حدّوسط باشد یعنی میتوان به شخص گفت شما باید خدا را عبادت کنید، چرا، چون او خالق است، چون او پرورنده و ولیّ نعمت است اینها صفات مبدأ. میتوان گفت خدا را باید عبادت کنید، برای اینکه او حسابرس است اینهم حدّوسط؛ منتها این حدّوسط به معاد برمیگردد، آن دوتا حدّوسط به مبدأ برمیگردد. در سورهٴ «حج» حدّوسط برهان بعد از مسئلهٴ ربوبیّت که توحید است، مسئله معاد است فرمود:
دلالت حد وسط بر مبدأ درسوره مبارکه «نساء»
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ﴾ این برهان اول که حدّوسط مبدأ است ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ این ﴿إِنَّ﴾ برهان مسئله است، چرا ﴿اتَّقُوا﴾ برای اینکه در قیامت یک حادثه سختی اتفاق میافتد. خب، هنگام قیامت کلّ عالم میلرزد، سخن از زمینلرزه نیست آنهم چند ثانیه [بلکه] کلّ عالم میلرزد بالأخره؛ طوری است که هیچ موجودی نمیتواند تحمل بکند، وقتی از قیامت یاد میشود فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ، ﴿ثَقُلَتْ﴾ یعنی «ثقلت الساعة» خود قیامت، تحملش برای آسمانها و زمین سنگین است؛ اینچنین نیست که موجودی تحمل بکند موجود دیگر تحمل نکند. زلزله که میآید در یک گوشه زمین است، گوشه دیگر تحمل میکند یا احجار، تحمل میکنند یا بعضی از جبال رواسی تحمل میکنند. اصولاً جبال را برای این قرار دادند که جلوی لرزش زمین را بگیرد، رواسی آن میخهایی هستند که مایه دوام این زمیناند. در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در همان خطبه اول نهجالبلاغه این است که فرمود: «وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أرْضِهِ»، «مَیَدان» یعنی اضطراب «ماد، یمید» یعنی «اضطرب، یضطرب» مَیَدان یعنی اضطراب، مثل نوسان. فرمود با این صخرهها و با این کوهها جلوی مَیدان و اضطراب زمین را گرفته. خب، وقتی که زلزلهٴ قیامت فرا میرسد همه این جبال رواسی، اینها هم پودر میشوند که ﴿هَبَاءً مَّنثُوراً﴾ میشود، ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾ میشود و مانند آن ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ .
تفاوت براهین در سوره مبارکه «نساء» و«حج»
در اول سورهٴ «نساء» دوتا برهان بر مسئله بود؛ منتها هر دو به مبدأ برمیگشت. در اول سورهٴ «حج» دوتا برهان در مسئله است: یکی به مبدأ برمیگردد؛ یکی به معاد که این جامعتر از اوست از یک نظر. گرچه اوصاف مبدأ همان اوصاف معاد است و اوصاف معاد هم همان اوصاف مبدأ؛ اما ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ﴾، چرا؛ چون ربّ شماست این برهان اول این تعلیق حُکم بر وصف مُشعر به علیت است. مثل اینکه گفتند «أحسن الی من أنعم علیک». دوم، چرا ﴿اتَّقُوا﴾، ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ این دوتا برهان در مسئله است. البته چون بخشی از مسائل معاد در سورهٴ «حج» مطرح است، مناسب بود که آغاز سوره از معاد یادی به میان بیاورد ولی در سورهٴ «نساء» قِسم مهم، بخشهای تکلیفی و مانند آن است، لذا دو وصف از اوصاف مبدأ یاد شده است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم﴾ نظیر سورهٴ «شعراء» نفرمود ﴿خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ ، «جبلّه» یعنی پیشینیان یا نظیر سورهٴ «بقره» آیهٴ 21 نفرمود. در آیهٴ 21 سورهٴ «بقره» این بود ﴿ یَاایّهاالنَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ﴾ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «شعراء» علی وِزان واحدند، آنجا ﴿اتَّقُوْا﴾ است، اینجا ﴿اعْبُدُوا﴾ ولی ﴿اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ که در سورهٴ «بقره» است یا ﴿خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ که در سورهٴ «شعراء» است.
اما در این سورهٴ «نساء» فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً﴾ که این همان مضمون است یعنی همه بشر را از یکجا آفرید، قهراً همه بشر را او خلق کرده است. پس آنچه در سورهٴ «شعراء» به صورت ﴿وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ﴾ آمده، آنچه در سورهٴ «بقره» به صورت ﴿وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ آمده، در سورهٴ «نساء» با مزایای دیگری یاد شده است یعنی شما و همه ابنای بشر را او آفریده است.
اقامه ادله سه گانه بر شمول «الناس» به تمام مردم
بعضیها خیال کردند که این ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ ناظر به خصوص مردم حجاز است، مردم مکه است و امثالذلک. برای اینکه در ذیل دارد ﴿وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾ آنها بودند که ارحام را؛ الله یکجا و شبیه هم و کنار هم مورد سوگند قرار میدادند . ولی این هیچ شهادت نمیدهد، برای اینکه خود ﴿النَّاسُ﴾ که عام است همه را شامل میشود این یک، دلیلی هم که در مسئله اقامه شده است خواه برهان ربوبیّت، خواه برهان خالقیّت، این دوتا برهان هم که عام است [و] شامل همه انسانها میشود این دو. تقوا هم که وظیفهای است برای همه انسانها این سه. بنابراین طبق این سه شاهد، هیچ دلیلی نمیتواند برای اختصاص این آیهٴ اول سورهٴ «نساء» به مردم حجاز یا خصوص مردم مکه تلقّی کرد، بلکه عام است.
پرسش:...
پاسخ: الآن هم ادب قرآن همین طور است دیگر، الآن هم ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ را کسی میشنود شایسته است که آن که مؤمن است میگوید «لبیک»، چون خطاب خدا بالأخره جواب طلب میکند.
پرسش:...
پاسخ: خطابش هست؛ منتها ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ با تأدیب بیشتری همراه است وگرنه خطابهای قرآن، همیشه زنده است.
اعلان اصل عدم تفاضل بین انسانها، خصیصه اصلی سوره مبارکه «نساء»
خب، در سورهٴ «نساء» خصیصهای است که در سایر سُوَر یا آیات نیست، برای اینکه مطالبی که در این سوره هست مستلزم آن است که این خصیصه رعایت بشود و آن این است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ چون مسائل خانوادگی، بعد مسائل میراث، بعد مسائل حقوقی، بعد مسائل اخلاقی و همه اینها در کنار یکدیگر در این سوره مطرح است، باید آن سرفصل هم مشخص بشود. میفرماید شما طبق قرارداد به یک شیء منتهی نیستید که بگوییم شما عضو فلان حزب هستید یا عضو فلان هیئت هستید، طبق قرارداد باشد. حالا که عضو فلان حزب هستید یا عضو فلان هیئت هستید نسبت به یکدیگر مهربان و رئوف باشید، این طور نیست [بلکه] شما واقعاً به هم مرتبط هستید، چون واقعاً به هم مرتبط هستید، حقوق یکدیگر را رعایت کنید ﴿خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ شما واقعاً برادر و خواهر یکدیگرید. اینچنین نیست که قرارداد، شما را جمع کرده باشد و براساس قرارداد اعتباری به یکدیگر علاقه داشته باشید این طور نیست. اگر تعاون است، اگر رعایت حقوق یکدیگر است، اگر احترام است، اگر رعایت عدم تجاوز است، همه اینها به احترام یک اصل تکوینی است و آن این است که ﴿خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ بعد نه تنها رعایت آن بخشهای اثباتی به استناد این است که ریشه همه شما یکی است، سلب آن اوصاف منفی هم به استناد همین وحدت ریشه است. تفاخر نکنید، تکبّر نکنید، هیچکس خود را برتر از دیگران نداند که اینها هم یک سلسله وظایف حقوقی و اخلاقی است که باید رعایت بشود به عنوان اوصاف سلبی منتفی بشود. ریشه همه اینها هم باز وحدت اصل است، بنابراین هیچکس حق ندارد بگوید که من افضل از او هستم. آن توهّم شیطانی هم در اینجا نمیآید، تازه آنچه را که شیطان توهّم کرده است یک توهّم بیجایی بود که گفت ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ ولی اگر کسی بخواهد براساس تفاخر حرکت کند، آن بهانهٴ شیطان را هم ندارد. شیطان بالأخره به بهانهای متمسّک شد و استکبار کرد، گفت ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ اما دیگران که ابنای آدماند(سلام الله علیه) این بهانه را هم ندارند.
استناد قرآنی داشتن عمل امیر المومنین(ع)
وقتی که به حضرت امیر عرض کردند چطور بین افراد تفاوت قائل نیستید، فرمود بین بنیاسماعیل و بنیاسحاق خدا فرق نگذاشت. بنیاسماعیل هاجرزادهاند بالأخره، بنیاسحاق سارهزادهاند. خب، بین ساره و هاجر به حسب ظاهر خیلی فرق بود، او یک خدمتگزار سادهای بود و او همسر برومندی بود برای ابراهیم(سلام الله علیه). فرمود خدا بین بنیاسماعیل و بین بنیاسحاق فرق نگذاشت ، گرچه پدرشان یکی بود ولی مادر، بالأخره دوتا شخصیت بود یکی هاجر بود و یکی ساره و خدا این امتیازات را اصلاً به حساب نیاورد، معلوم میشود این امتیازات مطرح نیست.خب، و مشابه این بیان هم در فرمایشات حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در همان خطبه «حجةالوادع» و سایر خُطَب هست .
تساوی انسانها در بُعد مادی و تفاضل آنها در بُعد معنوی
در اینجا که مسائل خانوادگی و حقوق اجتماعی و رعایت مسائل اموال و اولاد و زن و مرد و برادر و خواهر و امثالذلک را این سوره، مبسوطاً به عهده میگیرد باید اول، تلقین کند که همه شما از یک ریشهاید. پس بنابراین نه کسی باید خیال مزایای بیشتر داشته باشد، نه به خودش اجازه فخرفروشی بدهد. یک سلسله امتیازاتی است که برای ارواح انسانهاست [که] آنجا هر که ممتازتر است، متواضعتر است و خاکسارتر، او لازم به گفتن نیست او آنجا هر که بالاتر رفت خودش پایین میآید، نباید ما به او بگوییم که همهتان از خاک هستید، آنجا هر که بالا رفت متواضعتر است؛ اما در نشئه طبیعت است که هر کسی بالاتر رفت یعنی در نشئه طبیعت متمکّنتر شد، زرق و برق دارتر شد خیال میکند ﴿ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ خیال میکند ﴿ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْیاً﴾ به او باید تذکّر داد که اینها تو را بالا نبرده؛ اما در آن جهت، در جهت معنوی انسان واقعاً بالا میرود و بالا رفتن او مایهٴ تواضع اوست، او راحت است ولی در نشئهٴ طبیعت، اگر عدهای ﴿هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْیاً﴾ شدند یا تلاش و کوشش کردند ﴿أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبَی مِنْ أُمَّةٍ﴾ اینها در معرض خطرند، باید به اینها گفت که ﴿فأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾ اصل شما که یکی است، همه شما که از آدم هستید، آدم هم که از خاک است به چه چیزی دارید افتخار میکنید؟
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است