display result search
منو
چگونه شیعه شدیم؟، جلسه چهارم

چگونه شیعه شدیم؟، جلسه چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 933 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی با موضوع «چگونه شیعه شدیم؟»، جلسه چهارم، سال 1399

در دوران شروع اسلام در مکه انگیزه برای نفوذ یا اینکه دشمن در قالبِ جاسوس یا منافق به اسلام وارد بشود کم بود، عدّه‌ای بودند ولی به نسبت کم بودند.
وقتی اسلام به مدینه وارد شد کم‌کم وقتی مردم نام اسلام را می‌شنیدند در کنارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نامِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم به گوش می‌رسید
کم‌کم وقتی نام اسلام می‌آمد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در ذهن‌ها بودند، قهرمانی که تعبیرِ امام صادق صلوات الله علیه این است که کلیدِ پیروزی‌های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، رمزِ پیروزی، عاملِ شکست‌ناپذیری.
هرچه اسلام قدرتمندتر و پُرتوان‌تر می‌شد انگیزه برای اینکه عدّه‌ای به شکلِ نفوذی و جاسوس وارد بشوند، برای اینکه یا به جایی برسند، به پول یا مقام برسند، یا اینکه بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جایگاهِ مقدّسی پیدا کنند، یا اینکه انگیزه‌ها برای تخریب اسلام زیادتر شد، و چون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی مورد توجّه بودند، مدام شاگرد اول بودند، در حالی که شاگرد دو و سه هم نداشتیم، آدم‌هایی که خوب تربیت نشده بودند دچارِ حسادت شدند، حسادت از بدترین بیماری‌های اخلاقی است.
آن نفوذی‌ها و شکست‌خورده‌ها و فراری‌های جنگی دچارِ حسودی می‌شدند و خیلی ناراحت می‌شدند، مدام در یک رقابتی که فکر می‌کردند می‌توانند رقابت کنند
بجای اینکه از این موضوع خوشحال بشوند که اسلام «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» دارد، این‌ها می‌دیدند خیلی از آن بزرگواران عقب افتاده‌اند، ناراحت می‌شدند و حسودی می‌کردند، سعی می‌کردند با ایشان رقابت کنند تا اینکه شاید بتوانند ایشان را شکست بدهند!
در جنگ‌ها نمی‌خواستند حضرت را شکست بدهند، چون در جنگ‌ها باید مقابلِ دشمن می‌ایستادند و خطرناک بود، جاهای دیگر هم که اینطور نبود این‌ها شکست می‌خوردند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هر روز دو مرتبه با یکدیگر وقتِ خصوصی داشتند، یک مرتبه روز و یک مرتبه هم شب، بالاخره قرار بود بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اسلام را اداره کنند، این‌ها ناراحت می‌شدند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مدام نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، این‌ها هم مدام می‌آمدند و می‌نشستند.
آنقدر آمدند و بیهوده نشستند و وقت را گرفتند که یک آیه‌ای نازل شد که هر کس می‌خواهد نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بنشیند و آرام صحبت کند و وقتِ خصوصی بگیرد باید صدقه بدهد، آن‌ها دیگر نرفتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دیدند یک دینار دارند معادلِ ده درهم است، یک درهم صدقه دادند و آمدند و خصوصی صحبت کردند، مجدداً یک درهم دیگر صدقه دادند و آمدند و خصوصی صحبت کردند، آیه‌ای آمد که آیا شما ترسیدید که اگر در راه خدا صدقه بدهید پولِ شما تمام بشود؟ این‌ها دیدند بدتر شد! یعنی در زمان جنگ از جنگیدن و کشته شدن می‌ترسیدند و اینجا از پول دادن.
گفتند پیامبر یک دختری دارد که خیلی او را دوست دارد، هر کسی که از راه می‌رسید برای خواستگاری کردن از ایشان نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌رفت.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باطنِ این‌ها را می‌دیند، در بینِ آن‌ها خوب و خیلی خوب بود ولی خیلی بد هم بود، کسانی هم بودند که یکپارچه آتش بودند، اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند هیچ پیغمبری به اندازه‌ی من اذیت نشده است، یک معنای آن این بود که آن موجودِ استثنایی که پیغمبران دوست داشتند بهشت را رها کنند و بیایند و نوکرِ او بشوند، با مردمی زندگی می‌کرد که بعضی از آن‌ها باطنِ آن‌ها یکپارچه آتش و نجاست و بی‌حیائی بود.
گفتند به خواستگاریِ دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌رویم، چون می‌گفتند باید بالاخره یک چیزی هم از این اسلام به ما برسد، فهمِ این‌ها از امامتِ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه بود؟ سلطنت و حکومتِ شاهنشاهی!
جانشینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک کسی مانندِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، قرار است بیاید و هدایت کند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به همه جوابِ رد دادند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم حیاء می‌کردند، خودشان را در حدی نمی‌دیدند که بیایند و مقابلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرار بگیرند و بخواهند خواستگاری کنند.
این‌ها که جوابِ رد شنیده بودند می‌آمدند و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض می‌کردند که شما هم برای خواستگاری برو، که بلکه حضرت هم بروند و پاسخِ منفی بشنوند و ضایع بشوند، یا اصلاً ببنیم به تو هم پاسخِ منفی می‌دهد یا نه.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چیزی نمی‌گویند، آنقدر بقیه به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گفته بودند که برای خواستگاری برود ایشان رفتند، ولی رویشان نشد که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کنند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به صورتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نگاه کردند دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سرِ خویش را پایین انداخته‌اند، در یک نقلی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! ظاهراً برای خواستگاری کردن از فاطمه آمده‌ای. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سرِ مقدّسِ خویش را بلند نکردند.
شما ببینید دشمنی‌ها چقدر شدّت گرفت. دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جنگ که دلاور هستند، در نجوا و مناجات و خصوصی حرف زدن سرآمد هستند، در عبادت که اصلاً غیرقابل رقابت بودند.
آن‌ها برای گله کردن نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدند، عرض کردند برای چه این کار را کردید؟ مگر ما چه چیزی نداشتیم که علی داشت؟
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم می‌دیدند که این‌ها ناراحت می‌شوند می‌فرمودند: من فاطمه را به عقدِ علی درنیاوردم، امرِ خدای متعال است، فاطمه استثناء است، من با شما ازدواج کردم، از شما دختر گرفته‌ام، اگر فرزندِ دیگری هم داشتم ممکن بود با شما ازدواج کند، ولی فاطمه استثناء است.
این ازدواج صورت گرفت و لجِ این منافقان بیرون زد و گفتند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دخترِ جوانِ خود را به یک کسی که بی‌پول و… داد و او را بدبخت کرد. آنقدر طعنه زدند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از این طعنه‌ها گریه کردند، باز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مجبور شدند یک جمله‌ای بفرمایند که عالَم بفهمد، فرمودند: خدای متعال به این عالَم نظر کرد و پدرِ تو را به نبوّت و شوهرِ تو را به وصایت انتخاب کرد، این‌ها حسود هستند.
این آیه را در قرآن کریم ببینید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»[4]، این‌ها به این موضوع که خدای متعال دیگرانی را برتر قرار داده است حسادت می‌کنند.
درست است که خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم زحمت می‌کشند، ولی خدای متعال هم اذن داده است، این خدای متعال بوده است که این استعداد را داده است. خدای متعال به من هم استعدادهای زیادی داده است اما من آن‌ها را نابود کرده‌ام، اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همه‌ی استعدادهای خویش را شکوفا کرده‌اند.
بحثِ امشبِ من آن حسودی و کینه است.
نگرانیِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از بعد از خودشان به همین جهت است، می‌دانند که در زمانِ زنده بودنِ خودشان اگر فرصت بدست بیاورند یک چیزی می‌گویند، مدام می‌آمدند و نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بدگویی می‌کردند، اصلاً عدّه‌ای کمین نشسته بودند که ببینند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از نظرِ آن‌ها چه زمانی کار اشتباهی انجام می‌دهد! که بعد سریع بروند و به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگویند، بلکه شاید کمی آتشِ حسادتشان فروکش کند.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:38

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام لطفاً جلسه پنجم قرار دهید. سپاسگزارم
  • کاربر مهمان
    کاربر مهمان
    سلام لطفاً جلسه پنجم قرار دهيد. سپاسگزارم
    سلام انجام شد
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    عالی ، خدا حفظشون کنه

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی