- 721
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 71 تا 82 سوره صافات
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 71 تا 82 سوره صافات"
- عقیده مردم مُلحِد این است که ما یک مرگ داریم و بعد نابودی محض؛
- در جریان قصص انبیا، به وجود مبارک پیغمبر(ص) تمام عالَم غیب را نشان دادن؛
- صبر و استواری حضرت نوح ع
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلینَ (71) وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فیهِمْ مُنْذِرینَ (72) فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ (73) إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ (74) وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ (75) وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ (76) وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ (77) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ (78)سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ (79) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (80)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ (82)﴾
عصاره بحث قبل این شد که عقیده مردان با ایمان این است که ما یک مرگ داریم و بعد راحتی ابدی; عقیده مردم مُلحِد این است که ما یک مرگ داریم و بعد نابودی محض. قرآن کریم این دو عقیده را نقل کرده، یکی را امضا و یکی را رد میکند؛ میفرماید آنها که میگویند ما یک مرگ داریم و بعد رفاه ابد, از ما گرفتند و سخنشان حق است ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی﴾[1]که در رفاه هستند و آنها که میگویند یک مرگ داریم ﴿وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ﴾[2] بر باطل می باشند، بلکه اینها بعد از مرگ در «حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان»[3]هستند و مانند آن. حرف مؤمنین را در سوره مبارکه «صافات» آیه 58 به بعد اینچنین نقل فرمود که وقتی وارد صحنه بهشت شدند ﴿أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتینَ ٭ إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی﴾[4] ما یک مرگ داریم و بعد زندهایم و زندگی بعد از مرگ با عذاب همراه نیست ﴿وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ﴾. این سخنی که در سوره «صافات» نقل شده است، در سوره مبارکه «دخان» تأیید شده است؛ همین مطلب که در آیه 56 سوره «دخان» فرمود: ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحیمِ﴾، اما آنها که میگویند: ﴿إِنْ هِیَ﴾،آن را هم در سوره مبارکه «دخان» آیه 34 به بعد نقل فرمود که ﴿إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ ٭ إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرینَ ٭ فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ٭ أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ﴾[5]که قرآن حرف اینها را نقل میکند و رد میکند. اما آنچه در سوره مبارکه «غافر» آیه یازده آمده که ﴿رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ﴾ـ انشاءالله ـ وقتی به سوره «غافر» رسیدیم این دو «موت» و دو «حیات» و دو «احیاء» توجیح میشوند که آیا «موت» قبل از دنیاست، بعد «موت» از دنیاست یا نه, موت به معنی هجرت و انتقال است، انتقال از دنیا به برزخ و انتقال از برزخ به صحنه قیامت. پس یک مرگ بیشتر نیست، منتها برای مؤمنان رفاه ابد است و برای کافران, عذاب. این ﴿أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتینَ ٭ إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی﴾ که در سوره مبارکه «صافات» محور بحث بود؛ یعنی بهشتیها این مطلب را بازگو میکنند و قرآن هم در سوره «دخان» تصدیق کرد که مردان الهی فقط یک مرگ دارند و بعد رفاه ابد, کفار یک مرگ دارند و بعد عذاب بعدی.
مطلب بعدی آن است که در همین سوره مبارکه «صافات» فرمود این مطالبی را که ما گفتیم برای پیشینیان هم بود؛ ما برای پیشینیان حجّت اقامه کردیم، انبیا فرستادیم، انبیا گرچه مبشّر و منذِر هستند؛ ولی صبغه انذار اثر آن بیش از تبشیر است که از اینها به عنوان انذار یاد کرده است; لذا به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿قُمْ فَأَنْذِرْ﴾[6]و به عالمان دین هم در آیه «نَفر» فرمود: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا﴾[7]گرچه «یُبَشِّرُ» هم هست، اما ﴿وَ لِیُنْذِرُوا﴾.
در اینجا فرمود ما انبیا را برای انذار فرستادیم؛ در سوره مبارکه «صافات» آیه 71 به بعد فرمود: ﴿وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلینَ﴾؛اینکه در عصرِ تو برخی میپذیرند و برخی نمیپذیرند، این سابقه دارد و در گذشته هم همینطور بود که بسیاری از افراد در سابق به ضلالت افتادند و ما حجّت را بر آنها تمام کردیم ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فیهِمْ مُنْذِرینَ﴾؛ـ «لام»، «لام» قسم است ـ انبیا را برای انذار فرستادیم، حالا نگاه کن که پایان کار «منذَرین» چیست، ما قصه را برای شما نقل میکنیم. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین انبیا و اُمم گذشته نبود، خدای سبحان میفرماید تو در بین انبیا و امم گذشته نبودی؛ ولی من قصص آنها را مبسوطاً برای شما بیان میکنم ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ﴾انبیا «مُنذِر» بودند, یک; اقوام و اُمم آنها «منذَر» بودند, دو; آنها که پذیرفتند به فیض و فوز رسیدند, سه; آنها که نپذیرفتند گرفتار کیفر تلخ شدند, چهار; نگاه کن ببین قصه چه بود، من دارم برای شما نقل میکنم.
در جریان قصص انبیا، به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تمام کوی و برزن عالَم غیب را نشان میدهد که قبلاً هم گذشت که فرمود: ﴿ما کُنْتَ ثاوِیاً فی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾[8]تو در جریان مدین نبودی؛ ولی قصه از این قبیل است، ﴿ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾؛[9]ولی قصه از این قبیل است, ﴿ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ﴾؛[10]ولی قصه از این قبیل است, ﴿ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾؛[11]ولی قصه از این قبیل است. آدرس کوچه و پسکوچه جهان غیب را ذات اقدس الهی برای حضرت تبیین میکند. تو در قصه مریم نبودی؛ ولی جریان این است, تو در کوه طور نبودی؛ ولی قصه این است, تو در مدین نبودی؛ ولی قصه این است. تمام اینها را یکی پس از دیگری بازگو میکند و اینجا هم میفرماید که حالا در جریان طوفان نوح نبودی؛ ولی قصه طوفان نوح را دارم بازگو میکنم ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ﴾، البته انبیا آمدند «انذار» کردند که بعضی قبول و بعضی «نکول» کردند, آن کسانی که قبول کردند بعضی «مخلِص» بودند، بعضی «مخلَص» و مخلَصین در سطح بالایی از نجات هستند ﴿إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ﴾، این متن اوّلی بود. حالا وارد قصص که میشوند جریان حضرت نوح را, جریان حضرت ابراهیم را, جریان حضرت موسی را, جریان حضرت لوط را، جریان حضرت هارون و اینها را یکی پس از دیگری در همین سوره مبارکه «صافات» ذکر میکنند. اول از حضرت نوح(سلام الله علیه) شروع فرمود که میفرماید: ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ﴾؛نوح در چند قسمت با ما ندا کرد و مشکل خود را با ما درمیان گذاشت، گفت: ﴿فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾,[12]یک; در سوره مبارکه «نوح», دعای نوح را به این صورت ذکر کرد که آیه 26 به بعد سوره «نوح» این است: ﴿ وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً * إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لاَ یَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً کَفَّاراً * رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ تَبَاراً﴾[13]دعاها و نداهای نوح(سلام الله علیه) یک مقدار طلب مغفرت بود, یک مقدار طلب نصرت بود, یک مقدار درخواست هلاکت بود، برای قومی که 950 سال حضرت دعوتشان کرد و اینها اجابت نکردند؛ لذا گاهی به این صورت درمیآید که من ﴿دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلاً وَ نَهاراً﴾؛[14]ولی در اینها اثر نکرده؛ در سوره مبارکه «قمر» آیه ده فرمود: ﴿فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾،در موارد دیگر دعاهای حضرت نوح را به صورت مبسوط ذکر فرمود؛ این دعای حضرت نوح است و ندایش هم با خلوص بود، اما قرآن کریم در اجابت دعای حضرت نوح میفرماید او ما را برای نصرت خواست; حالا یا نجات از قوم یا نجات از غرق یا از هر دو، با ما حاجت خود را در میان گذاشت و از ما کمک خواست ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ﴾؛ ما برای او جوابدهنده خوبی بودیم، چطور جواب دادیم؟ ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ﴾؛ این هم با ماده, هم با صورت، جریان را تأکید کرد و با اهمیت ذکر کرد؛ با ماده, اهمیت این پاسخ را ذکر کرد فرمود: ﴿فَلَنِعْمَ﴾؛ یعنی خوب بود, با صورت برای اینکه جمع مذکر سالم آورد و فرمود: ﴿فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ﴾. اینکه جمع مذکر سالم آورد، برای اجلال و تکریم و تعظیم مقام مُجیب است. پس مادتاً و صورتاً به این جواب اهمیت داده شد ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ ٭ وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ﴾؛هم او و هم اهل او را از دشواری سخت نجات دادیم؛ هم از قوم تبهکار نجاتشان دادیم و هم از طوفان مُهلک نجاتشان دادیم که اختصاصی به «احدهما» ندارد و هر دو را شامل میشود؛ ما آنها را از دست قومشان نجات دادیم و آنها را از هلاکت هم نجات دادیم. ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ فرزندان او را ما نگه داشتیم که نسلهای بعدی از فرزندان حضرت نوح هستند. اینکه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ در بعضی از روایات که در تفسیر شریف کنزالدقائق[15] ملاحظه فرمودید که از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است، اینکه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ یعنی انبیا و اولیایی که بعدها آمدند اینها از ذریّه حضرت نوح(سلام الله علیه) هستند, یک و اما در برخی از تعبیرهای تفسیری که ظاهرش هم همین است، این است که ما بعد از جریان طوفان فقط ذریّه او را باقی گذاشتیم و بقیه مُردند که این دو مطلب است: یکی اینکه فقط ذریّه او سوار کشتی شدند یا اینکه تنها ذریّه او سوار کشتی نشدند، دیگران هم سوار کشتی شدند؛ ولی دیگران بعد از جریان طوفان نسلشان منقرض شد، تنها کسی که نسل او مانده است وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) بود. میشود از آیه سوره مبارکه «اسراء» استفاده کرد که سرنشینان کشتی نوح تنها خود نوح و اهل و ذریّه نوح نبودند، بلکه دیگران هم جزء سرنشینان کشتی بودند، زیرا در آیه سه سوره مبارکه «اسراء» اینچنین آمد: ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛ ذریّه کسانی که ما آنها را با نوح در کشتی حمل کردیم، معلوم میشود سرنشینان کشتی, نوح بود و اهل نوح به استثنای آنکه ﴿لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾[16]نوح بود و اهل نوح با ذریّه برخی افراد دیگر, پس سرنشینان کشتی منحصر به خانواده نوح نبود؛ نوح بود و اهل نوح به استثنای فرزندش که ﴿لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾ با عدّهای که به عنوان ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا﴾،این منافات ندارد که بعد از اینکه سرنشینان کشتی از غرق نجات پیدا کردند و طوفان فروکش کرد، سرنشینان کشتی, نوح بود و خانواده نوح و ذریّه نوح که اینها ماندند و بقیه نسلشان منقرض شدند. پس اگر گفته شد ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾معنایش این نیست که تنها کسی که سوار کشتی شد ذریّه او بود تا اینکه با آیه سه سوره مبارکه «اسراء» هماهنگ نباشد، چون آیه سه میگوید سرنشینان کشتی، اعم از نوح و اهل نوح و ذریّه دیگران بودند که عیبی ندارد و آیه سوره «صافات» که محلّ بحث است نمیگوید که سرنشینان کشتی فقط ذریّه او بودند, میفرماید آنها که ماندند فقط ذریّه حضرت نوح بودند, پس منافات ندارد که سرنشینان کشتی سه گروه بودند؛ یعنی خود حضرت نوح بود, اهل و ذریّه نوح بودند و ذریّه قوم آخرین بودند که اینها سرنشینان کشتی بودند، وقتی که طوفان فروکش کرد ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ﴾[17]تمام شد، نسل حضرت نوح مانده و نسل دیگران منقرض شد; لذا فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾.
پرسش: ممکن است بچه های حضرت نوح به همراه نوح باشند بعد ذرّیه این بچه ها ... ؟
پاسخ: نه دیگر, اگر بچههای او هستند ذریّه نوح هم هستند.
در سوره مبارکه «اسراء» آیه سه که دارد ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾معلوم میشود اینها ذریّه نوح نبودند نوه و نتیجه و نبیره او نبودند یک گروه دیگر بودند ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛ یعنی نوح که سرنشین کشتی بود در کشتی نگه داشتیم، یک عدّه دیگر هم که سرنشینان کشتی بودند نگه داشتیم, بنابراین با آیه محلّ بحث که فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾میتواند هماهنگ باشد؛ یعنی منافاتی ندارد، چون اینها از نظر بقای بعد از طوفان, محور بحث هستند ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾این حصر است.
پرسش: ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا﴾ در جریان بنی اسراییل آمده؛ یعنی در کنار آنها بودند؟
پاسخ: بله، ﴿مَعَ نُوح﴾ تا آن وقت بودند؛ ولی بعد ممکن است منقرض شدند ﴿وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً﴾،[18]اینها چه کسانی هستند؟ ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾اینها ذریّه کسانی بودند که با نوح حمل شدند. بنابراین سرنشینان کشتی, نوح بود و اهل نوح بود و گروه دیگر، حالا تا چه وقت ماندند این منافات ندارد که در مدتی هم مانده باشند. آیه محلّ بحث که میفرماید: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾که این ضمیر فصل با معرفه بودن خبر نشانهٴ حصر است؛ یعنی آن کسانی که ماندند فقط ذریّه حضرت نوح هستند.
در روایتی که از ابیجعفر(سلام الله علیه) نقل شده است میفرماید اینکه فرمود باقی هستند؛ یعنی مسئله نبوّت و رسالت و ولایت در دودمان ذریّه حضرت نوح باقی ماند، اگر این باشد جمعش خیلی آسانتر است و اما اگر ظاهر و اطلاق آیه محلّ بحث را بگیریم که ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ یعنی دیگران منقرض شدند، این هم منافات ندارد که سرنشینان کشتی غیر از ذریّه نوح, کسانی هم بودند.
مطلب دیگر اینکه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾کسان دیگر حالا یا به عنوان نبوّت نبودند یا اصلاً نبودند اینها باقی هستند. اینکه فرمود: ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ما وجود مبارک نوح را یک چهره ماندگار قرار دادیم «تَرَکهُ»؛ یعنی «أبقاهُ»، اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»؛[19]یعنی «اُبقی», بعد از خودم اینها رو باقی میگذارم. اینکه میگویند «ما ترک» میّت این است؛ یعنی آنچه بعد از رحلت او مانده است. ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ یعنی در اقوام و ملل آینده ما حضرت نوح را نگه داشتیم، او «بقیةالله» است. اینکه در حدیث شریف ثقلین آمده است که «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»، این ثقلین «بَقیّةُ الرَّسول» است, قرآن «بَقیّةُ الرَّسول» است و خود عترت «بَقیّةُ الرَّسول» است, «تَارِکٌ»؛ یعنی «اُبقی» اینجا هم ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾. اگر اینچنین شد، بنابراین نسلهای آینده یا انبیا و اولیا مخصوصاً از دودمان حضرت نوح هستند یا نه, نسلهای آینده همهشان فرزندان نوح می باشند. مفسّرین میگویند او سه فرزند داشت که سام بود, حام بود و یافث; از سام, قوم عرب و عجم اینها به وجود آمدند, از حام بعضی از اقوام, از یافث بعضی از اقوام دیگر. کلّ اقوامی که روی کُره زمین هستند از سه فرزند حضرت نوح هستند یکی سام, یکی حام و یکی یافث؛ اینها را مفسّران مثل زمخشری[20] و امثال ذلک نقل کردند، البته این روایت نیست. اما به هر تقدیر اگر برابر روایت امام باقر(سلام الله علیه) معنا کردیم؛ یعنی انبیا و اولیای بعدی از فرزندان حضرت نوح هستند و ممکن است ذراری دیگری هم باقی باشند و اگر طبق ظاهر آیه که خیلی از اهل تفسیر اینچنین معنا کردند، تنها کسی که بعد از طوفان مانده است ذریّه نوح است، این با آیه سوره مبارکه «اسراء» میتواند هماهنگ باشد؛ یعنی آنها سرنشینان کشتی بودند؛ ولی بعد منقرض شدند. ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛بعد از اینکه میفرماید وجود مبارک نوح در اثر اینکه نُه قرن و نیم تلاش کرده است و «شیخ الأنبیاء» است و سیره و سنّت او صبر و استقامت و پایداری بود، از تمام جهانیان درود خدا بر او، برای اینکه همه این برکات از نوح(سلام الله علیه) است. در قرآن کریم عنوان «تسلیم» مثل «تصلیه» آمده است؛ در «تصلیه» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾[21] که در سوره مبارکه «احزاب» بحث آن گذشت که این «تصلیه» است و بعد دستور داد که شما مؤمنین هم «تصلیه» و هم «تسلیم» داشته باشید. در همان سوره مبارکه «احزاب» نسبت به مؤمنین فرمود: ﴿هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾؛[22] خدا و فرشتگانِ خدا بر شما مؤمنین صلوات میفرستند تا شما را نورانی کنند که این هم در سوره مبارکه «احزاب» گذشت. در جریان تسلیم برای حضرت ابراهیم، برای حضرت موسی, برای حضرت هارون چنین هست: ﴿سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هَارُونَ﴾,[23] ﴿سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ﴾ و مانند اینها هست، اما در هیچ جا این پسوند را ندارد که ﴿فِی الْعالَمینَ﴾،این درود و تحیّت جهانی مخصوص وجود مبارک نوح است، برای اینکه او یک تلاش بی عدیل جهانی کرده است ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾،ـ هر کس ـ بعدیها که میآیند در کنار سفره حضرت نوح نشسته هستند. اگر از فرزندان او انبیا و اولیا برخاستند این ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾معنای شفاف خوبی خواهد داشت و اگر هم انبیا همه از فرزندان حضرت نوح نبودند باز تلاش و کوشش مستمر نُه قرن و نیم او میتواند الگویی برای تمام انبیا باشد.
خدای سبحان در قرآن کریم به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که صبر و استواری جریان نوح را ببین، چه اینکه میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ﴾,[24] ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ﴾ کذا و کذا،[25] [26] [27] اما پیشگام همه اینها وجود مبارک حضرت نوح است؛ لذا شما در قرآن جایی نمیبینید که سلام جهانی و تحیّت جهانی بفرستد، تنها مخصوص وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) است، ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾؛ آنگاه این مطلب را برهانی میکند، در همه جهانها چرا درود خدا بر نوح باشد؟ برای اینکه ما «محسنین» را پاداش میدهیم، این کبرای مسئله است؛ یعنی او جزء «محسنین» بود و ما هم «محسنین» را پاداش میدهیم; لذا به او پاداش دادیم که این تعلیل به کبرای قیاس است، فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾ چرا؟ برای اینکه ما «محسنین» را جزا میدهیم، پس معلوم میشود که او جزء «محسنین» بود؛ احسانی که قرآن کریم از آن به عظمت یاد میکند ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾، بعد به این تعلیل هم اکتفا نکرده است و فرمود: ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ منشأ احسانِ او, عبادت مؤمنانهٴ او بود، او جزء بندگان خاص و بندگان «مخلَص» ما بود که جزء ﴿إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ﴾ است، بلکه جزء پرورندههای بندگان «مخلَص» هم بود؛ ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾ یک دلیل, ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ این دلیل دیگر که این میتواند هم صغرای آن کبرا باشد و هم برای خودش کبرای دیگر باشد؛ اگر ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ بود و هر مؤمنی هم جزء «محسِن» است، پس این میتواند صغرای آن کبرا باشد و اگر گذشته از اینکه صغرای آن کبرا بود خودش مستقیماً کبرای دیگر بود، نتیجهاش این است که ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ و ما «عباد» مؤمنین را پاداش ویژه میدهیم، پس به نوح(سلام الله علیه) پاداش ویژه دادیم؛ این دو تعلیل گاهی میتواند جمعاً یک قیاس را تشکیل دهد و گاهی میتواند دو قیاس را تشکیل بدهد؛ اگر ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾ صغرای آن مَطوی[28] باشد این یک قیاس جداست ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ کبرای دیگر است و یک قیاس جداست یا نه, ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ هم میتواند صغرای قیاس اول باشد و هم میتواند صغرای قیاس دوم؛ منتها در قیاس اول صغرا مَطوی است قبل از این ﴿إِنَّهُ﴾ و در قیاس دوم کبرا مَطوی است؛ بالأخره این «إنّ» نشانه تعلیل است، ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾, یک; ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ که صغراست, دو; این برای تبشیر. ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ﴾، این ﴿ثُمَّ﴾ معنایش این است که ما اینها را نجات دادیم که تراخی در رتبه است و نه در زمان؛ هم زمان که ما عدّهای را به هلاکت رساندیم، وجود مبارک نوح و سرنشینان کشتی را نجات دادیم، نه اینکه اول آنها را غرق کردیم و بعد اینها را نجات دادیم; البته وقتی طوفان شد آنها غرق شدند، بعد وقتی دستور آمد ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ﴾به آن مناسبت ممکن است که ﴿ نَجَّیْناهُ﴾و امثال ذلک از آن جهت آمده باشد.
بعد از اینکه در همین آیه 72 فرمود ما انبیا را فرستادیم، اول از حضرت نوح(سلام الله علیه) شروع کرده است، بعد وقتی جریان حضرت نوح را به پایان رسانده و به هلاکت قوم که رسید فرمود: ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ﴾ نگاه کن عاقبت کسانی که «منذَر» بودند؛ ولی متأسفانه «انذار» در آنها اثر نکرده و کیفر تلخشان چه بود و به چه درّهای سقوط کردند، بعد از اینکه فرمود: ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ﴾ آنگاه جریان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) را جداگانه مطرح میکند و می فرماید: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ﴾.[29]
[1]دخان/سوره44، آیه56.
[2]صافات/سوره37، آیه59.
[3]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص94.
[4]صافات/سوره37، آیه58.
[5]دخان/سوره44، آیه34.
[6]مدثر/سوره74، آیه2.
[7]توبه/سوره9، آیه122.
[8]قصص/سوره28، آیه45.
[9]قصص/سوره28، آیه44.
[10]قصص/سوره28، آیه46.
[11]آل عمران/سوره3، آیه44.
[12]قمر/سوره54، آیه10.
[13]نوح/سوره71، آیه26.
[14]نوح/سوره71، آیه5.
[15]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص223.
[16]هود/سوره11، آیه46.
[17]هود/سوره11، آیه44.
[18]اسراء/سوره17، آیه2.
[19]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج1، ص173.
[20]تفسیرالزمخشری الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، الزمخشری، ج2، ص115.
[21]احزاب/سوره33، آیه56.
[22]احزاب/سوره33، آیه43.
[23]صافات/سوره37، آیه120.
[24]مریم/سوره19، آیه41.
[25]مریم/سوره19، آیه51.
[26] مریم/سوره19، آیه54.
[27] مریم/سوره19، آیه56.
[28]فرهنگ لغت معین: 1ـ در هم پیچیده، درنوردیده 2ـ پوشیده 3ـ پیچیدگی، حلقه..
[29]صافات/سوره37، آیه83.
- عقیده مردم مُلحِد این است که ما یک مرگ داریم و بعد نابودی محض؛
- در جریان قصص انبیا، به وجود مبارک پیغمبر(ص) تمام عالَم غیب را نشان دادن؛
- صبر و استواری حضرت نوح ع
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلینَ (71) وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فیهِمْ مُنْذِرینَ (72) فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ (73) إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ (74) وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ (75) وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ (76) وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ (77) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ (78)سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ (79) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (80)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ (82)﴾
عصاره بحث قبل این شد که عقیده مردان با ایمان این است که ما یک مرگ داریم و بعد راحتی ابدی; عقیده مردم مُلحِد این است که ما یک مرگ داریم و بعد نابودی محض. قرآن کریم این دو عقیده را نقل کرده، یکی را امضا و یکی را رد میکند؛ میفرماید آنها که میگویند ما یک مرگ داریم و بعد رفاه ابد, از ما گرفتند و سخنشان حق است ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی﴾[1]که در رفاه هستند و آنها که میگویند یک مرگ داریم ﴿وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ﴾[2] بر باطل می باشند، بلکه اینها بعد از مرگ در «حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان»[3]هستند و مانند آن. حرف مؤمنین را در سوره مبارکه «صافات» آیه 58 به بعد اینچنین نقل فرمود که وقتی وارد صحنه بهشت شدند ﴿أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتینَ ٭ إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی﴾[4] ما یک مرگ داریم و بعد زندهایم و زندگی بعد از مرگ با عذاب همراه نیست ﴿وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ﴾. این سخنی که در سوره «صافات» نقل شده است، در سوره مبارکه «دخان» تأیید شده است؛ همین مطلب که در آیه 56 سوره «دخان» فرمود: ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحیمِ﴾، اما آنها که میگویند: ﴿إِنْ هِیَ﴾،آن را هم در سوره مبارکه «دخان» آیه 34 به بعد نقل فرمود که ﴿إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ ٭ إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرینَ ٭ فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ٭ أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ﴾[5]که قرآن حرف اینها را نقل میکند و رد میکند. اما آنچه در سوره مبارکه «غافر» آیه یازده آمده که ﴿رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ﴾ـ انشاءالله ـ وقتی به سوره «غافر» رسیدیم این دو «موت» و دو «حیات» و دو «احیاء» توجیح میشوند که آیا «موت» قبل از دنیاست، بعد «موت» از دنیاست یا نه, موت به معنی هجرت و انتقال است، انتقال از دنیا به برزخ و انتقال از برزخ به صحنه قیامت. پس یک مرگ بیشتر نیست، منتها برای مؤمنان رفاه ابد است و برای کافران, عذاب. این ﴿أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتینَ ٭ إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی﴾ که در سوره مبارکه «صافات» محور بحث بود؛ یعنی بهشتیها این مطلب را بازگو میکنند و قرآن هم در سوره «دخان» تصدیق کرد که مردان الهی فقط یک مرگ دارند و بعد رفاه ابد, کفار یک مرگ دارند و بعد عذاب بعدی.
مطلب بعدی آن است که در همین سوره مبارکه «صافات» فرمود این مطالبی را که ما گفتیم برای پیشینیان هم بود؛ ما برای پیشینیان حجّت اقامه کردیم، انبیا فرستادیم، انبیا گرچه مبشّر و منذِر هستند؛ ولی صبغه انذار اثر آن بیش از تبشیر است که از اینها به عنوان انذار یاد کرده است; لذا به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿قُمْ فَأَنْذِرْ﴾[6]و به عالمان دین هم در آیه «نَفر» فرمود: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا﴾[7]گرچه «یُبَشِّرُ» هم هست، اما ﴿وَ لِیُنْذِرُوا﴾.
در اینجا فرمود ما انبیا را برای انذار فرستادیم؛ در سوره مبارکه «صافات» آیه 71 به بعد فرمود: ﴿وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلینَ﴾؛اینکه در عصرِ تو برخی میپذیرند و برخی نمیپذیرند، این سابقه دارد و در گذشته هم همینطور بود که بسیاری از افراد در سابق به ضلالت افتادند و ما حجّت را بر آنها تمام کردیم ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فیهِمْ مُنْذِرینَ﴾؛ـ «لام»، «لام» قسم است ـ انبیا را برای انذار فرستادیم، حالا نگاه کن که پایان کار «منذَرین» چیست، ما قصه را برای شما نقل میکنیم. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین انبیا و اُمم گذشته نبود، خدای سبحان میفرماید تو در بین انبیا و امم گذشته نبودی؛ ولی من قصص آنها را مبسوطاً برای شما بیان میکنم ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ﴾انبیا «مُنذِر» بودند, یک; اقوام و اُمم آنها «منذَر» بودند, دو; آنها که پذیرفتند به فیض و فوز رسیدند, سه; آنها که نپذیرفتند گرفتار کیفر تلخ شدند, چهار; نگاه کن ببین قصه چه بود، من دارم برای شما نقل میکنم.
در جریان قصص انبیا، به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تمام کوی و برزن عالَم غیب را نشان میدهد که قبلاً هم گذشت که فرمود: ﴿ما کُنْتَ ثاوِیاً فی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾[8]تو در جریان مدین نبودی؛ ولی قصه از این قبیل است، ﴿ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾؛[9]ولی قصه از این قبیل است, ﴿ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ﴾؛[10]ولی قصه از این قبیل است, ﴿ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾؛[11]ولی قصه از این قبیل است. آدرس کوچه و پسکوچه جهان غیب را ذات اقدس الهی برای حضرت تبیین میکند. تو در قصه مریم نبودی؛ ولی جریان این است, تو در کوه طور نبودی؛ ولی قصه این است, تو در مدین نبودی؛ ولی قصه این است. تمام اینها را یکی پس از دیگری بازگو میکند و اینجا هم میفرماید که حالا در جریان طوفان نوح نبودی؛ ولی قصه طوفان نوح را دارم بازگو میکنم ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ﴾، البته انبیا آمدند «انذار» کردند که بعضی قبول و بعضی «نکول» کردند, آن کسانی که قبول کردند بعضی «مخلِص» بودند، بعضی «مخلَص» و مخلَصین در سطح بالایی از نجات هستند ﴿إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ﴾، این متن اوّلی بود. حالا وارد قصص که میشوند جریان حضرت نوح را, جریان حضرت ابراهیم را, جریان حضرت موسی را, جریان حضرت لوط را، جریان حضرت هارون و اینها را یکی پس از دیگری در همین سوره مبارکه «صافات» ذکر میکنند. اول از حضرت نوح(سلام الله علیه) شروع فرمود که میفرماید: ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ﴾؛نوح در چند قسمت با ما ندا کرد و مشکل خود را با ما درمیان گذاشت، گفت: ﴿فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾,[12]یک; در سوره مبارکه «نوح», دعای نوح را به این صورت ذکر کرد که آیه 26 به بعد سوره «نوح» این است: ﴿ وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً * إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لاَ یَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً کَفَّاراً * رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ تَبَاراً﴾[13]دعاها و نداهای نوح(سلام الله علیه) یک مقدار طلب مغفرت بود, یک مقدار طلب نصرت بود, یک مقدار درخواست هلاکت بود، برای قومی که 950 سال حضرت دعوتشان کرد و اینها اجابت نکردند؛ لذا گاهی به این صورت درمیآید که من ﴿دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلاً وَ نَهاراً﴾؛[14]ولی در اینها اثر نکرده؛ در سوره مبارکه «قمر» آیه ده فرمود: ﴿فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾،در موارد دیگر دعاهای حضرت نوح را به صورت مبسوط ذکر فرمود؛ این دعای حضرت نوح است و ندایش هم با خلوص بود، اما قرآن کریم در اجابت دعای حضرت نوح میفرماید او ما را برای نصرت خواست; حالا یا نجات از قوم یا نجات از غرق یا از هر دو، با ما حاجت خود را در میان گذاشت و از ما کمک خواست ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ﴾؛ ما برای او جوابدهنده خوبی بودیم، چطور جواب دادیم؟ ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ﴾؛ این هم با ماده, هم با صورت، جریان را تأکید کرد و با اهمیت ذکر کرد؛ با ماده, اهمیت این پاسخ را ذکر کرد فرمود: ﴿فَلَنِعْمَ﴾؛ یعنی خوب بود, با صورت برای اینکه جمع مذکر سالم آورد و فرمود: ﴿فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ﴾. اینکه جمع مذکر سالم آورد، برای اجلال و تکریم و تعظیم مقام مُجیب است. پس مادتاً و صورتاً به این جواب اهمیت داده شد ﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ ٭ وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ﴾؛هم او و هم اهل او را از دشواری سخت نجات دادیم؛ هم از قوم تبهکار نجاتشان دادیم و هم از طوفان مُهلک نجاتشان دادیم که اختصاصی به «احدهما» ندارد و هر دو را شامل میشود؛ ما آنها را از دست قومشان نجات دادیم و آنها را از هلاکت هم نجات دادیم. ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ فرزندان او را ما نگه داشتیم که نسلهای بعدی از فرزندان حضرت نوح هستند. اینکه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾ در بعضی از روایات که در تفسیر شریف کنزالدقائق[15] ملاحظه فرمودید که از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است، اینکه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ یعنی انبیا و اولیایی که بعدها آمدند اینها از ذریّه حضرت نوح(سلام الله علیه) هستند, یک و اما در برخی از تعبیرهای تفسیری که ظاهرش هم همین است، این است که ما بعد از جریان طوفان فقط ذریّه او را باقی گذاشتیم و بقیه مُردند که این دو مطلب است: یکی اینکه فقط ذریّه او سوار کشتی شدند یا اینکه تنها ذریّه او سوار کشتی نشدند، دیگران هم سوار کشتی شدند؛ ولی دیگران بعد از جریان طوفان نسلشان منقرض شد، تنها کسی که نسل او مانده است وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) بود. میشود از آیه سوره مبارکه «اسراء» استفاده کرد که سرنشینان کشتی نوح تنها خود نوح و اهل و ذریّه نوح نبودند، بلکه دیگران هم جزء سرنشینان کشتی بودند، زیرا در آیه سه سوره مبارکه «اسراء» اینچنین آمد: ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛ ذریّه کسانی که ما آنها را با نوح در کشتی حمل کردیم، معلوم میشود سرنشینان کشتی, نوح بود و اهل نوح به استثنای آنکه ﴿لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾[16]نوح بود و اهل نوح با ذریّه برخی افراد دیگر, پس سرنشینان کشتی منحصر به خانواده نوح نبود؛ نوح بود و اهل نوح به استثنای فرزندش که ﴿لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾ با عدّهای که به عنوان ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا﴾،این منافات ندارد که بعد از اینکه سرنشینان کشتی از غرق نجات پیدا کردند و طوفان فروکش کرد، سرنشینان کشتی, نوح بود و خانواده نوح و ذریّه نوح که اینها ماندند و بقیه نسلشان منقرض شدند. پس اگر گفته شد ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾معنایش این نیست که تنها کسی که سوار کشتی شد ذریّه او بود تا اینکه با آیه سه سوره مبارکه «اسراء» هماهنگ نباشد، چون آیه سه میگوید سرنشینان کشتی، اعم از نوح و اهل نوح و ذریّه دیگران بودند که عیبی ندارد و آیه سوره «صافات» که محلّ بحث است نمیگوید که سرنشینان کشتی فقط ذریّه او بودند, میفرماید آنها که ماندند فقط ذریّه حضرت نوح بودند, پس منافات ندارد که سرنشینان کشتی سه گروه بودند؛ یعنی خود حضرت نوح بود, اهل و ذریّه نوح بودند و ذریّه قوم آخرین بودند که اینها سرنشینان کشتی بودند، وقتی که طوفان فروکش کرد ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ﴾[17]تمام شد، نسل حضرت نوح مانده و نسل دیگران منقرض شد; لذا فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾.
پرسش: ممکن است بچه های حضرت نوح به همراه نوح باشند بعد ذرّیه این بچه ها ... ؟
پاسخ: نه دیگر, اگر بچههای او هستند ذریّه نوح هم هستند.
در سوره مبارکه «اسراء» آیه سه که دارد ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾معلوم میشود اینها ذریّه نوح نبودند نوه و نتیجه و نبیره او نبودند یک گروه دیگر بودند ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾؛ یعنی نوح که سرنشین کشتی بود در کشتی نگه داشتیم، یک عدّه دیگر هم که سرنشینان کشتی بودند نگه داشتیم, بنابراین با آیه محلّ بحث که فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾میتواند هماهنگ باشد؛ یعنی منافاتی ندارد، چون اینها از نظر بقای بعد از طوفان, محور بحث هستند ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾این حصر است.
پرسش: ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا﴾ در جریان بنی اسراییل آمده؛ یعنی در کنار آنها بودند؟
پاسخ: بله، ﴿مَعَ نُوح﴾ تا آن وقت بودند؛ ولی بعد ممکن است منقرض شدند ﴿وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً﴾،[18]اینها چه کسانی هستند؟ ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ﴾اینها ذریّه کسانی بودند که با نوح حمل شدند. بنابراین سرنشینان کشتی, نوح بود و اهل نوح بود و گروه دیگر، حالا تا چه وقت ماندند این منافات ندارد که در مدتی هم مانده باشند. آیه محلّ بحث که میفرماید: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾که این ضمیر فصل با معرفه بودن خبر نشانهٴ حصر است؛ یعنی آن کسانی که ماندند فقط ذریّه حضرت نوح هستند.
در روایتی که از ابیجعفر(سلام الله علیه) نقل شده است میفرماید اینکه فرمود باقی هستند؛ یعنی مسئله نبوّت و رسالت و ولایت در دودمان ذریّه حضرت نوح باقی ماند، اگر این باشد جمعش خیلی آسانتر است و اما اگر ظاهر و اطلاق آیه محلّ بحث را بگیریم که ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾؛ یعنی دیگران منقرض شدند، این هم منافات ندارد که سرنشینان کشتی غیر از ذریّه نوح, کسانی هم بودند.
مطلب دیگر اینکه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ﴾کسان دیگر حالا یا به عنوان نبوّت نبودند یا اصلاً نبودند اینها باقی هستند. اینکه فرمود: ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ما وجود مبارک نوح را یک چهره ماندگار قرار دادیم «تَرَکهُ»؛ یعنی «أبقاهُ»، اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»؛[19]یعنی «اُبقی», بعد از خودم اینها رو باقی میگذارم. اینکه میگویند «ما ترک» میّت این است؛ یعنی آنچه بعد از رحلت او مانده است. ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛ یعنی در اقوام و ملل آینده ما حضرت نوح را نگه داشتیم، او «بقیةالله» است. اینکه در حدیث شریف ثقلین آمده است که «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»، این ثقلین «بَقیّةُ الرَّسول» است, قرآن «بَقیّةُ الرَّسول» است و خود عترت «بَقیّةُ الرَّسول» است, «تَارِکٌ»؛ یعنی «اُبقی» اینجا هم ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾. اگر اینچنین شد، بنابراین نسلهای آینده یا انبیا و اولیا مخصوصاً از دودمان حضرت نوح هستند یا نه, نسلهای آینده همهشان فرزندان نوح می باشند. مفسّرین میگویند او سه فرزند داشت که سام بود, حام بود و یافث; از سام, قوم عرب و عجم اینها به وجود آمدند, از حام بعضی از اقوام, از یافث بعضی از اقوام دیگر. کلّ اقوامی که روی کُره زمین هستند از سه فرزند حضرت نوح هستند یکی سام, یکی حام و یکی یافث؛ اینها را مفسّران مثل زمخشری[20] و امثال ذلک نقل کردند، البته این روایت نیست. اما به هر تقدیر اگر برابر روایت امام باقر(سلام الله علیه) معنا کردیم؛ یعنی انبیا و اولیای بعدی از فرزندان حضرت نوح هستند و ممکن است ذراری دیگری هم باقی باشند و اگر طبق ظاهر آیه که خیلی از اهل تفسیر اینچنین معنا کردند، تنها کسی که بعد از طوفان مانده است ذریّه نوح است، این با آیه سوره مبارکه «اسراء» میتواند هماهنگ باشد؛ یعنی آنها سرنشینان کشتی بودند؛ ولی بعد منقرض شدند. ﴿وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ﴾؛بعد از اینکه میفرماید وجود مبارک نوح در اثر اینکه نُه قرن و نیم تلاش کرده است و «شیخ الأنبیاء» است و سیره و سنّت او صبر و استقامت و پایداری بود، از تمام جهانیان درود خدا بر او، برای اینکه همه این برکات از نوح(سلام الله علیه) است. در قرآن کریم عنوان «تسلیم» مثل «تصلیه» آمده است؛ در «تصلیه» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾[21] که در سوره مبارکه «احزاب» بحث آن گذشت که این «تصلیه» است و بعد دستور داد که شما مؤمنین هم «تصلیه» و هم «تسلیم» داشته باشید. در همان سوره مبارکه «احزاب» نسبت به مؤمنین فرمود: ﴿هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾؛[22] خدا و فرشتگانِ خدا بر شما مؤمنین صلوات میفرستند تا شما را نورانی کنند که این هم در سوره مبارکه «احزاب» گذشت. در جریان تسلیم برای حضرت ابراهیم، برای حضرت موسی, برای حضرت هارون چنین هست: ﴿سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هَارُونَ﴾,[23] ﴿سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ﴾ و مانند اینها هست، اما در هیچ جا این پسوند را ندارد که ﴿فِی الْعالَمینَ﴾،این درود و تحیّت جهانی مخصوص وجود مبارک نوح است، برای اینکه او یک تلاش بی عدیل جهانی کرده است ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾،ـ هر کس ـ بعدیها که میآیند در کنار سفره حضرت نوح نشسته هستند. اگر از فرزندان او انبیا و اولیا برخاستند این ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾معنای شفاف خوبی خواهد داشت و اگر هم انبیا همه از فرزندان حضرت نوح نبودند باز تلاش و کوشش مستمر نُه قرن و نیم او میتواند الگویی برای تمام انبیا باشد.
خدای سبحان در قرآن کریم به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که صبر و استواری جریان نوح را ببین، چه اینکه میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ﴾,[24] ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ﴾ کذا و کذا،[25] [26] [27] اما پیشگام همه اینها وجود مبارک حضرت نوح است؛ لذا شما در قرآن جایی نمیبینید که سلام جهانی و تحیّت جهانی بفرستد، تنها مخصوص وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) است، ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾؛ آنگاه این مطلب را برهانی میکند، در همه جهانها چرا درود خدا بر نوح باشد؟ برای اینکه ما «محسنین» را پاداش میدهیم، این کبرای مسئله است؛ یعنی او جزء «محسنین» بود و ما هم «محسنین» را پاداش میدهیم; لذا به او پاداش دادیم که این تعلیل به کبرای قیاس است، فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ﴾ چرا؟ برای اینکه ما «محسنین» را جزا میدهیم، پس معلوم میشود که او جزء «محسنین» بود؛ احسانی که قرآن کریم از آن به عظمت یاد میکند ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾، بعد به این تعلیل هم اکتفا نکرده است و فرمود: ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ منشأ احسانِ او, عبادت مؤمنانهٴ او بود، او جزء بندگان خاص و بندگان «مخلَص» ما بود که جزء ﴿إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ﴾ است، بلکه جزء پرورندههای بندگان «مخلَص» هم بود؛ ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾ یک دلیل, ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ این دلیل دیگر که این میتواند هم صغرای آن کبرا باشد و هم برای خودش کبرای دیگر باشد؛ اگر ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ بود و هر مؤمنی هم جزء «محسِن» است، پس این میتواند صغرای آن کبرا باشد و اگر گذشته از اینکه صغرای آن کبرا بود خودش مستقیماً کبرای دیگر بود، نتیجهاش این است که ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ و ما «عباد» مؤمنین را پاداش ویژه میدهیم، پس به نوح(سلام الله علیه) پاداش ویژه دادیم؛ این دو تعلیل گاهی میتواند جمعاً یک قیاس را تشکیل دهد و گاهی میتواند دو قیاس را تشکیل بدهد؛ اگر ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾ صغرای آن مَطوی[28] باشد این یک قیاس جداست ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ کبرای دیگر است و یک قیاس جداست یا نه, ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ هم میتواند صغرای قیاس اول باشد و هم میتواند صغرای قیاس دوم؛ منتها در قیاس اول صغرا مَطوی است قبل از این ﴿إِنَّهُ﴾ و در قیاس دوم کبرا مَطوی است؛ بالأخره این «إنّ» نشانه تعلیل است، ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾, یک; ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ﴾ که صغراست, دو; این برای تبشیر. ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ﴾، این ﴿ثُمَّ﴾ معنایش این است که ما اینها را نجات دادیم که تراخی در رتبه است و نه در زمان؛ هم زمان که ما عدّهای را به هلاکت رساندیم، وجود مبارک نوح و سرنشینان کشتی را نجات دادیم، نه اینکه اول آنها را غرق کردیم و بعد اینها را نجات دادیم; البته وقتی طوفان شد آنها غرق شدند، بعد وقتی دستور آمد ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ﴾به آن مناسبت ممکن است که ﴿ نَجَّیْناهُ﴾و امثال ذلک از آن جهت آمده باشد.
بعد از اینکه در همین آیه 72 فرمود ما انبیا را فرستادیم، اول از حضرت نوح(سلام الله علیه) شروع کرده است، بعد وقتی جریان حضرت نوح را به پایان رسانده و به هلاکت قوم که رسید فرمود: ﴿فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ﴾ نگاه کن عاقبت کسانی که «منذَر» بودند؛ ولی متأسفانه «انذار» در آنها اثر نکرده و کیفر تلخشان چه بود و به چه درّهای سقوط کردند، بعد از اینکه فرمود: ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ﴾ آنگاه جریان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) را جداگانه مطرح میکند و می فرماید: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ﴾.[29]
[1]دخان/سوره44، آیه56.
[2]صافات/سوره37، آیه59.
[3]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص94.
[4]صافات/سوره37، آیه58.
[5]دخان/سوره44، آیه34.
[6]مدثر/سوره74، آیه2.
[7]توبه/سوره9، آیه122.
[8]قصص/سوره28، آیه45.
[9]قصص/سوره28، آیه44.
[10]قصص/سوره28، آیه46.
[11]آل عمران/سوره3، آیه44.
[12]قمر/سوره54، آیه10.
[13]نوح/سوره71، آیه26.
[14]نوح/سوره71، آیه5.
[15]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج2، ص223.
[16]هود/سوره11، آیه46.
[17]هود/سوره11، آیه44.
[18]اسراء/سوره17، آیه2.
[19]تفسیرالقمی، علی بن ابراهیم القمی، ج1، ص173.
[20]تفسیرالزمخشری الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، الزمخشری، ج2، ص115.
[21]احزاب/سوره33، آیه56.
[22]احزاب/سوره33، آیه43.
[23]صافات/سوره37، آیه120.
[24]مریم/سوره19، آیه41.
[25]مریم/سوره19، آیه51.
[26] مریم/سوره19، آیه54.
[27] مریم/سوره19، آیه56.
[28]فرهنگ لغت معین: 1ـ در هم پیچیده، درنوردیده 2ـ پوشیده 3ـ پیچیدگی، حلقه..
[29]صافات/سوره37، آیه83.
تاکنون نظری ثبت نشده است