- 146
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 73 و 74 سوره آلعمران _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 73 و 74 سوره آلعمران _ بخش دوم"
تبیین احتمالات مطرح شده در معنای آیهٴ شریفه در التبیان و مجمع البیان
قبول نبوت عامه و انکار نبوت خاصه
مبارزه با تفکر یهودیت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ ﴿73﴾ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ﴿74﴾
تبیین احتمالات مطرح شده در معنای آیهٴ شریفه در التبیان و مجمع البیان
احتمالات فراوانی در این آیه است که همانطوری که ملاحظه فرمودید مرحوم شیخ طوسی در تبیان شش وجه ذکر کرده که همان را با سبکی دیگر امینالاسلام در مجمع البیان تنظیم کرده. یکی از آن احتمالات این است که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ یعنی این ایمان دسیسهای که گفتیم ﴿آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ﴾ این ایمان توطئهای برای این است که پیروان شما که برگشتند و مسلمان شدند اینها هم آگاه بشوند و دست از این دین جدید بردارند، آن وقت این «لام» میشود «لام» غایت ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ این ایمان توطئهای را، الّا لاجل کسی که قبلاً تابع دین شما بود و الآن مسلمان شد، این کار را بکنید ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ یعنی اینهایی که تازه مسلمان شدند و قبلاً یهودی بودند برگردند به آن یهودیت اصلی، این یکی از محتملات ستّه است ﴿و لا تُؤْمِنُوا﴾ این ایمان توطئهای را، مگر به خاطر اینکه کسانی که قبلاً پیرو شما بودند و الآن مسلمان شدند دست از اسلام بردارند، این یکی از محتملات. البته این محتملات ششگانه از نظر ظهور و خفا یکسان نیستند بعضی به ظاهر آیه نزدیکاند بعضی از ظاهر آیه دورند.
احتمال دیگر اینکه کل این آیه کلام حق باشد، نه اینکه صدرش کلام یهودیها وسطش که ﴿إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ است جمله معترضه، کلام الله بقیه هم کلام آنها باشد این¬طور نه، بلکه کل این آیه از صدر و ذیل کلام خدا باشد به این معنا که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی خدا به موٴمنین میفرماید که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾؛ تصدیق نکنید مگر کسانی را که بر اسلام استوارند، چون ﴿إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ باور نکنید که هیچ ملتی غیر از شما به وحی دسترسی پیدا کند یا بتواند در قیامت علیه شما نزد خدا احتجاج کند، این را باور نکنید. این معنا گرچه فینفسه بعید نیست اما با سیاق آیه هماهنگ نیست، چون سیاق آیه درصدد شرح توطئه یهودیهایی است که ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ﴾ چه اینکه معنای قبلی هم بعید به نظر میرسد که این «لام»، «لام» غایت باشد، آن معانی اصلی که میماند و در خلال بحثهای قبل اشاره شد یکی این است که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لا تظهر الایمان»؛ این ایمان را اظهار نکنید مگر برای پیروانتان، چون شما فهمیدید اسلام، حق است و آیات الهی را در عهدین یافتید و شما شاهدید این معنا را که شما مشاهده کردید یعنی نشانهها را در کتاب آسمانی دیدید و بر شخص خارج هم تطبیق کردید این معنا را جز برای پیروانتان برای احدی اظهار نکنید چرا، برای اینکه مبادا کسی از نظر فضیلت کتاب یابی به درجه شما برسد و مجد و بزرگواری شما از بین برود یا علیه شما در قیامت، اینها احتجاج کنند برای هیچ کس اظهار نکنید چرا، برای اینکه مبادا اینچنین بشود، این ﴿أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْل﴾ یعنی «لئلا یوتی» یا «لئلا یحاج».
پرسش: ...
پاسخ: این معنا را جناب زمخشری پذیرفت از قدما و در المنار آمده از متأخرین که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا ایمانکم» ﴿إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ گرچه خلاف ظاهر است؛ اما به قرینه ﴿لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا ایمانکم» این یک احتمال که در کشاف آمده از بین کتابهای متقدمین و در المنار مورد پذیرش شده از بین متأخرین. خب، این یک معنا پس ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» آن ایمان را ﴿إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ یعنی آن حقیقتی که برای شما روشن شد آن را فقط برای پیروانتان بگویید، اگر برای دیگران گفتید چه مسلمین چه غیر مسلمین آن مجد و عظمت شما از بین میرود و مسلمین هم علیه شما هم احتجاج میکنند نه برای مسلمانها بگویید، برای اینکه اینها احتجاج میکنند، نه برای مشرکین بگویید، برای اینکه اینها رغبتی به اسلام پیدا میکنند. پس آن ایمانی را که شما پیدا کردید آن ایمان را فقط برای پیروانتان اظهار کنید، این یک سخن.
سخن دیگر اینکه ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی این ایمان توطئهای که گفتیم ﴿آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ﴾ این نقشه را فقط برای پیروانتان اظهار کنید، این نقشه را نه آن ایمان واقعی را. یک بحث در این است که شما که نشانههای حق را در کتاب آسمانی یافتید آن را فقط برای پیروانتان ظاهر کنید [و] برای دیگران ظاهر نکنید، از دیگران کتمان کنید که این کتمان، توطئه است نه آن اظهار، برای دیگران کتمان کنید برای اینکه مبادا کسی به کتاب آسمانی برسد یا در قیامت علیه شما احتجاج کند؛ اما این احتمال دیگر این است که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» آن نقشه و توطئه را که گفتیم ﴿آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ﴾؛ این نقشه را فقط برای پیروانتان ظاهر کنید آشکار کنید چرا، برای اینکه ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ مبادا، پس این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ که به معنای «لاتظهروا» است یا به این معناست که آن ایمان حقیقی را جز برای پیروانتان فاش نکنید، برای اینکه مبادا یا این توطئه و نیرنگ یاد شده را فاش نکنید مگر برای پیروانتان برای اینکه مبادا به هر حال این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» و خودش توطئه است، برای اینکه مبادا ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ یعنی نظیر ﴿أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ مبادا، این یک احتمال.
احتمال دیگر اینکه ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ این دیگر توطئه نباشد [بلکه] یک مطلب جدی باشد از اهل کتاب «وَ لا تُؤْمِنُوا اٴن یُوٴتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ الّا لمن تبِعَکم» یعنی به این دو مطلب ایمان نیاورید، مگر برای پیروانتان یعنی بگویید این دو فضیلت، فقط برای یهودیهاست ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ و «لا تعتقدوا» به این دو مطلب مگر برای پیروان که این دیگر توطئه نیست این مبادا در آن نیست، عقیده پیدا نکنید که کسی میتواند به کتاب آسمانی دسترسی پیدا کند یا در قیامت احتجاج کند، مگر یهودیها «وَ لا تُؤْمِنُوا أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ» کسی قدرت کتاب یابی دارد که یهودی باشد، کسی قدرت احتجاج دارد که یهودی باشد این دیگر توطئه نیست، این البته توطئه از علما و مشایخ سوء است؛ اما یک تبلیغ سوء است همان مشایخ سوء که به یهود فهماندند دین نسخ نمیشود و این آخرین ادیان است، همان علمای سوء به مردم میگویند هرگز کسی به کتاب آسمانی نمیرسد [و] به مقام احتجاج عندالله نمیرسد، مگر اینکه یهودی باشد.
نقد و بررسی احتمالات مطرح شده در معنای آیهٴ شریفه
خب، حالا اگر کسی خواست بخشی از آیه را به یکی از این احتمالات معنا کند این پیداست که صدر و ساقه آیه برای او هماهنگ نشده، بیان ذلک این است که اگر کسی بگوید این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ یعنی این توطئه را فاش نکنید، مگر برای پیروانتان ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» این توطئه را، مگر برای پیروانتان، این نیرنگ و این نقشه را جز برای پیروانتان برای احدی فاش نکنید. بعد وقتی به جمله ﴿أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ﴾ برسد اینچنین معنا کند که «و لا تصدقوا»؛ باور نکنید که کسی مثل شما افتخار دریافت کتاب را داشته باشد یا کسی مقام احتجاج عندالله را داشته باشد. باورتان نشود، برای اینکه مقام برای شماست این صدر و ساقه دیگر با هم هماهنگ نیست، اگر این ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی این توطئه را فاش نکنید دیگر مسئله، مسئله تبلیغ سوء نیست یعنی میدانیم که داریم نقشه میکشیم و این نقشه را فقط باید برای پیروانمان بیان کنیم برای هیچ کسی نباید بیان کنیم، آن گاه ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ یعنی مبادا اینکه، اگر ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ به این معناست که این توطئه را فاش نکنید، مگر برای پیروانتان این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ دیگر مفعول ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ نیست [بلکه] مباداست. مبادا اینکه، این مفعول لاجله است مفعول له است نه مفعول به ولی اگر گفتیم که ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتصدقوا» و این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ کلام یهودیهاست و ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ به معنای «لا تصدقوا» روی این جمله درمیآید و جمله اینچنین خواهد شد که «لا تومنوا ان یوتی احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم به عند ربکم» این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول به، نه مفعول له. پس اگر ما ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ را به معنای این گرفتیم که این نقشه و توطئه را برای کسی اظهار نکنیم آن ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول له، نظیر ﴿أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ و اگر گفتیم این ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ به معنای «لا تصدقوا» است و باور نکنید و روی جمله ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ درمیآید، این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول به. بنابراین انسجام در آیه اقتضا میکند که انسان یک راه را انتخاب بکند و این راهی را که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) انتخاب کردند یک راه منسجمی است یعنی صدر و ساقه حرف هماهنگ است؛ اما حالا با خود آیه هماهنگ است یا نه [حرف دیگری است] یا راهی که جناب زمخشری در کشاف از متقدمین [پیموده] و المنار از متأخرین این راه را بالاصالة یا بالتَبَع پذیرفتند، یک راه هماهنگی است که اول و آخرش باهم میخواند هماهنگ است؛ منتها حالا یا با آیه مطابق است یا با آیه مطابق نیست. ولی اگر کسی بیاید ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ را [این طور معنا کند که] یعنی این نقشه را فاش نکنید، آنگاه ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ را باز مفعول ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ بگیرد یعنی «لا تصدقوا ان یوتی» معلوم میشود که دیگر این نقشه نیست، یک بیان واقعیت است که این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ گاهی بشود مفعول له گاهی بشود مفعول به، معلوم میشود ناهماهنگ است.
دلالت آیه بر درک باطل سخنان یهود
مطلبی که باید به عرض برسد این است که ظاهراً این آیه در مقام توطئه نیست یعنی بیان توطئه آنها نیست آنها همین مطلب را گاهی درصدد توطئه داشتند حالا یا یک شخص معین این توطئه را کرد یا گروهی این توطئهها را کردند یا در دو مقطع کردند، به هر حال یک گروهی در مقطعی به فکر نیرنگ افتاد که گفت مبادا اسرار حق را فاش کنید، برای اینکه اینها احتجاج میکنند. در آنجا خدا یک سبک خاص جواب داد، فرمود اینها مگر نمیدانند که خدا سرّ و علن را علن میداند، چه اثری دارد اینها توطئه را کتمان کنند یا فاش کنند!؟ این همان آیهٴ 76و77 سورهٴ «بقره» بود که قبلاً هم اشاره شد ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا﴾ یعنی یهودیها وقتی به مؤمنین برسند میگویند ما مسلمانیم ﴿وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ﴾؛ وقتی به یکدیگر رسیدند میگویند، چرا گفتید؟ ﴿قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ مگر عاقل نیستید؟ خب چرا اسرارتان را برای مردم گفتید؟ معلوم میشود عقل نزد یهودیت، همان خیانت است که گفتند اگر عاقل بودید این توطئه را علن نمیگفتید. خب، مگر عاقل نیستید؟ چرا این کار را کردید؟ برای اینکه اینها در قیامت احتجاج میکنند. در قبال این توطئه قرآن جواب میدهد که فرمود: ﴿أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ﴾ اینها که میدانند نفرمود «لایعلمون» فرمود: ﴿أَ وَ لا یَعْلَمُونَ﴾ که این لسان، لسان تقریر است. فرمود مگر اینها نمیدانند که خدا سرّ و علن هر دو را میداند و اینها میتوانند در قیامت نزد خدا احتجاج کنند، چرا اینها با اینکه میدانند آنچه را که اینها مکتوم کردند مشهود نزد خداست، خودشان را به زحمت میاندازند؟ آنجا که یهود دارد نقشه میکشد قرآن میگوید این نقشه شما بر آب است، برای اینکه ما سرّ و علن را یکسان میدانیم؛ اما آنجا که نقشه نمیکشد اصلاً فکر باطنیاش این است، دید باطل¬اش این است که وحی بر غیر بنیاسرائیل نازل نمیشود، کتاب آسمانی برای غیر یهودیها نمیآید. این دیگر نقشه نیست [بلکه] این یک درک باطل است. این درک باطل قرآن را با یک درک صحیح پاسخ میدهد، نمیفرماید خدا از کتمانتان باخبر است، میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ شما که گفتید غیر از یهود کسی کتاب نمییابد، پیامبری غیر از سنخ یهود نمیآید، دینی غیر از یهودیت نیست چرا این حرف را میزنید، این حرفتان باطل است، نه اینکه ما از نیرنگتان باخبریم.
قبول نبوت عامه و انکار نبوت خاصه
پرسش: ...
پاسخ: بسیار خب، نه اینکه اینها نبوت عامه را منکر بشوند اینها نمیتوانند منکر نبوت عامه باشند [بلکه] منکر نبوت خاصهاند، میگویند به ما رسید و ختم شد، جوابش این است که مگر هدایت به دست شماست یا فضل به دست شماست یا فضل خدا تمام شده است یا خدا عاجز است از ایصال فضل یا بخیل است از فضل رسانی، چه کمبودی دارد؟
مبارزه با تفکر یهودیت
این سه، چهار جهتی که در آیه است و در آیهٴ بعد هست نشان میدهد که قرآن با طرز تفکر یهودیت و همین صهیونیسم که نژادپرستی است مبارزه میکند، نه از نقشه. فتحصّل که اگر ما بگوییم این ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی این نقشه را فقط برای پیروانتان ظاهر بکنید برای دیگران ظاهر نکنید، دیگر نمیتوانیم این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ را مفعول به بگیریم این یک ناهماهنگی و اگر بگوییم این نقشه را ظاهر نکنید، مگر برای پیروانتان مبادا که سیّدنا الاستاد(رضوان الله علیه) این راه را طی کردهاند، البته این صدر و ذیل آیه هماهنگ است بر اساس تفسیر شریف ایشان؛ اما با درون خود این آیات هماهنگ نیست. این آیات نمیخواهد بفرماید شما نقشه کشیدید خدا باخبر است، نظیر آیه76ٴ و77 سورهٴ «بقره» که فرمود شما نقشه کشیدید خدا باخبر است، این آیه میخواهد با این فکر یهودیت مبارزه کند، این چیست که شما میگویید غیر از یهود کسی نمیتواند کتاب بیاورد، غیر از موسای کلیم کسی نمیتواند پیغمبر بشود، غیر از یهود کسی نمیتواند دینی داشته باشد: ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ نظیر آن آیهٴ 120سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که ﴿وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾ یعنی اصلا ً یهودیها باورشان شده که حق برای آنهاست و لا غیر، مسیحیت هم بشرح ایضاً [همچنین] ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی﴾ اینجا جای نقشه نیست این یک تفکر باطل است، اینجا نیرنگی نیست تا خدا بگوید من از درون شما باخبرم [بلکه] این یک فکر باطلی است. جوابش این است که هدایت به دست خداست هر که را بخواهد هدایت میکند.
نقد نظر علامه طباطبایی(ره) و زمخشری دربارهٴ آیهٴ شریفه
پس راهی که سیدنا الاستاد رفتهاند یک راه منسجمی است از این طرف راهی که زمخشری رفتند از آن طرف یک راه منسجمی است یعنی اینها یک مبنایی را انتخاب کردند که بر این مبنا، آیه حل شد [و] دیگر صدر و ساقه آیه باهم ناهماهنگ نیست. ولی با محتوایی که آیه «سیقت لبیان» آن محتوا هماهنگ نیست، آیه از اینکه مکرّر فرمود هدایت، هدایت خداست فضل به دست خداست به هر که بخواهد میرسد خدا هم که میداند قدرت هم که دارد بخیل هم که نیست، این معلوم میشود نمیخواهد از نقشه آنها پرده بردارد [بلکه] میخواهد این فکر باطل را ابطال کند.
پرسش: ...
پاسخ: آن در حقیقت به اسلام ایمان نیاوردند و به حرف خودشان موٴمن بودند یعنی قبله، بیتالمقدس است این به حرف قرآن ایمان نیاوردند به حرف خودشان موٴمن بودند، این چیز جدیدی نبود که آیه بخواهد آن را نفی کند ولی منظور آن است که آنچه از آیه برمیآید این است که تفکر یهودیت را دارد ابطال میکند که شمایی که بگویید هیچ کس، دیگر محذورعنه که ایشان محذور عنه تقدیر گرفتهاند نشان میدهد که ایشان این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ را نظیر همان ﴿أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ گرفتند. در المیزان که مطالعه میفرمایید، میفرماید که «محذور ان یوٴتی الموٴمنون مثل ما اوتیتم» محذور یعنی میشود مفعول له.
احتکار دینی اهل کتاب و بیان قرآن
اگر با استشهاد این شواهد داخلی اینچنین معنا بشود که یهودی که میگوید بهشت فقط برای یهودیهاست، مسیحی که میگوید بهشت فقط برای مسیحیت است که این احتکار دینی را در آیهٴ 120سورهٴ «بقره» مطرح فرمود که ﴿وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾ یا در موارد دیگر ﴿وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ کانَ هُودًا أَوْ نَصاری﴾ یعنی یهودیها گفتند بهشت مخصوص یهودیهاست، مسیحیها گفتند بهشت مخصوص مسیحیهاست، در اینگونه از موارد خدا میفرماید که ﴿إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ این نیرنگ نیست [بلکه] این یک تفکّر باطلی است. اگر آیهٴ نظیر آیه 76 و77 سورهٴ «بقره» بود معلوم میشد که نیرنگی در کار است و اگر آیه نظیر آیهٴ 120 سورهٴ «بقره» است، معلوم میشود تفکر صهیونیستی این است، نه اینکه نیرنگی در کار باشد، آن وقت این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول به، نه مفعول له. دیگر «محذور أَنْ یُؤْتی» که ایشان تقدیر فرمودند نیست «وَ لا تُؤْمِنُوا أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ» مبادا باور کنید که کسی بتواند دینی پیدا کند وحیی به او برسد یا عندالله احتجاج داشته باشد، مگر برای یهودیها یعنی که وحی نیست، مگر برای یهودیت احتجاج عندالله نیست، مگر برای یهودیت، آنگاه در این زمینه قرآن سه، چهار نکته بیان میکند بر اساس اهمیت مسئله، جمله معترضه را هنوز تا حرف آنها قطع نشده وسط ذکر میکند تا این شخص حرفش قطع نشده فوراً وسط ذکر میکند که ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ که یادت نرود من این را شرح میدهم، مثل انسان میبیند که طرف خیلی بیراهه میرود، گرچه نوبت حرف، به او نرسیده ولی وسط حرفش یک جمله ذکر میکند تا یادش نرود، یادت نرود این جواب دارد ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ این سرعت به جواب برای تسفیه متکلم است، اگر کسی خیلی بیراهه میرود با اینکه نوبت او است نوبت مخاطب نیست، فوراً این جمله را میگوید یادت نرود این جواب دارد ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ بعد ﴿قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ ٭ عَلیمٌ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ﴾.
نتیجه آیات شریفه
لبهٴ این دو تا آیه متوجه این است که هدایت به دست خداست هر که را بخواهد میدهد، کمبود ندارد [و] کسری در کار نیست نه عجز است نه بخل است نه جهل است نه حجابی در کار است هیچ چیز در کار نیست، این معلوم میشود با آن فکر دارد مبارزه میکند و این احتمال اقواست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تبیین احتمالات مطرح شده در معنای آیهٴ شریفه در التبیان و مجمع البیان
قبول نبوت عامه و انکار نبوت خاصه
مبارزه با تفکر یهودیت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ ﴿73﴾ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ﴿74﴾
تبیین احتمالات مطرح شده در معنای آیهٴ شریفه در التبیان و مجمع البیان
احتمالات فراوانی در این آیه است که همانطوری که ملاحظه فرمودید مرحوم شیخ طوسی در تبیان شش وجه ذکر کرده که همان را با سبکی دیگر امینالاسلام در مجمع البیان تنظیم کرده. یکی از آن احتمالات این است که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ یعنی این ایمان دسیسهای که گفتیم ﴿آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ﴾ این ایمان توطئهای برای این است که پیروان شما که برگشتند و مسلمان شدند اینها هم آگاه بشوند و دست از این دین جدید بردارند، آن وقت این «لام» میشود «لام» غایت ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ این ایمان توطئهای را، الّا لاجل کسی که قبلاً تابع دین شما بود و الآن مسلمان شد، این کار را بکنید ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ یعنی اینهایی که تازه مسلمان شدند و قبلاً یهودی بودند برگردند به آن یهودیت اصلی، این یکی از محتملات ستّه است ﴿و لا تُؤْمِنُوا﴾ این ایمان توطئهای را، مگر به خاطر اینکه کسانی که قبلاً پیرو شما بودند و الآن مسلمان شدند دست از اسلام بردارند، این یکی از محتملات. البته این محتملات ششگانه از نظر ظهور و خفا یکسان نیستند بعضی به ظاهر آیه نزدیکاند بعضی از ظاهر آیه دورند.
احتمال دیگر اینکه کل این آیه کلام حق باشد، نه اینکه صدرش کلام یهودیها وسطش که ﴿إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ است جمله معترضه، کلام الله بقیه هم کلام آنها باشد این¬طور نه، بلکه کل این آیه از صدر و ذیل کلام خدا باشد به این معنا که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی خدا به موٴمنین میفرماید که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾؛ تصدیق نکنید مگر کسانی را که بر اسلام استوارند، چون ﴿إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ باور نکنید که هیچ ملتی غیر از شما به وحی دسترسی پیدا کند یا بتواند در قیامت علیه شما نزد خدا احتجاج کند، این را باور نکنید. این معنا گرچه فینفسه بعید نیست اما با سیاق آیه هماهنگ نیست، چون سیاق آیه درصدد شرح توطئه یهودیهایی است که ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ﴾ چه اینکه معنای قبلی هم بعید به نظر میرسد که این «لام»، «لام» غایت باشد، آن معانی اصلی که میماند و در خلال بحثهای قبل اشاره شد یکی این است که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لا تظهر الایمان»؛ این ایمان را اظهار نکنید مگر برای پیروانتان، چون شما فهمیدید اسلام، حق است و آیات الهی را در عهدین یافتید و شما شاهدید این معنا را که شما مشاهده کردید یعنی نشانهها را در کتاب آسمانی دیدید و بر شخص خارج هم تطبیق کردید این معنا را جز برای پیروانتان برای احدی اظهار نکنید چرا، برای اینکه مبادا کسی از نظر فضیلت کتاب یابی به درجه شما برسد و مجد و بزرگواری شما از بین برود یا علیه شما در قیامت، اینها احتجاج کنند برای هیچ کس اظهار نکنید چرا، برای اینکه مبادا اینچنین بشود، این ﴿أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْل﴾ یعنی «لئلا یوتی» یا «لئلا یحاج».
پرسش: ...
پاسخ: این معنا را جناب زمخشری پذیرفت از قدما و در المنار آمده از متأخرین که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا ایمانکم» ﴿إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ گرچه خلاف ظاهر است؛ اما به قرینه ﴿لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا ایمانکم» این یک احتمال که در کشاف آمده از بین کتابهای متقدمین و در المنار مورد پذیرش شده از بین متأخرین. خب، این یک معنا پس ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» آن ایمان را ﴿إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ یعنی آن حقیقتی که برای شما روشن شد آن را فقط برای پیروانتان بگویید، اگر برای دیگران گفتید چه مسلمین چه غیر مسلمین آن مجد و عظمت شما از بین میرود و مسلمین هم علیه شما هم احتجاج میکنند نه برای مسلمانها بگویید، برای اینکه اینها احتجاج میکنند، نه برای مشرکین بگویید، برای اینکه اینها رغبتی به اسلام پیدا میکنند. پس آن ایمانی را که شما پیدا کردید آن ایمان را فقط برای پیروانتان اظهار کنید، این یک سخن.
سخن دیگر اینکه ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی این ایمان توطئهای که گفتیم ﴿آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ﴾ این نقشه را فقط برای پیروانتان اظهار کنید، این نقشه را نه آن ایمان واقعی را. یک بحث در این است که شما که نشانههای حق را در کتاب آسمانی یافتید آن را فقط برای پیروانتان ظاهر کنید [و] برای دیگران ظاهر نکنید، از دیگران کتمان کنید که این کتمان، توطئه است نه آن اظهار، برای دیگران کتمان کنید برای اینکه مبادا کسی به کتاب آسمانی برسد یا در قیامت علیه شما احتجاج کند؛ اما این احتمال دیگر این است که ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» آن نقشه و توطئه را که گفتیم ﴿آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ﴾؛ این نقشه را فقط برای پیروانتان ظاهر کنید آشکار کنید چرا، برای اینکه ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ مبادا، پس این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ که به معنای «لاتظهروا» است یا به این معناست که آن ایمان حقیقی را جز برای پیروانتان فاش نکنید، برای اینکه مبادا یا این توطئه و نیرنگ یاد شده را فاش نکنید مگر برای پیروانتان برای اینکه مبادا به هر حال این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» و خودش توطئه است، برای اینکه مبادا ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ یعنی نظیر ﴿أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ مبادا، این یک احتمال.
احتمال دیگر اینکه ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ این دیگر توطئه نباشد [بلکه] یک مطلب جدی باشد از اهل کتاب «وَ لا تُؤْمِنُوا اٴن یُوٴتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ الّا لمن تبِعَکم» یعنی به این دو مطلب ایمان نیاورید، مگر برای پیروانتان یعنی بگویید این دو فضیلت، فقط برای یهودیهاست ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ و «لا تعتقدوا» به این دو مطلب مگر برای پیروان که این دیگر توطئه نیست این مبادا در آن نیست، عقیده پیدا نکنید که کسی میتواند به کتاب آسمانی دسترسی پیدا کند یا در قیامت احتجاج کند، مگر یهودیها «وَ لا تُؤْمِنُوا أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ» کسی قدرت کتاب یابی دارد که یهودی باشد، کسی قدرت احتجاج دارد که یهودی باشد این دیگر توطئه نیست، این البته توطئه از علما و مشایخ سوء است؛ اما یک تبلیغ سوء است همان مشایخ سوء که به یهود فهماندند دین نسخ نمیشود و این آخرین ادیان است، همان علمای سوء به مردم میگویند هرگز کسی به کتاب آسمانی نمیرسد [و] به مقام احتجاج عندالله نمیرسد، مگر اینکه یهودی باشد.
نقد و بررسی احتمالات مطرح شده در معنای آیهٴ شریفه
خب، حالا اگر کسی خواست بخشی از آیه را به یکی از این احتمالات معنا کند این پیداست که صدر و ساقه آیه برای او هماهنگ نشده، بیان ذلک این است که اگر کسی بگوید این ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ یعنی این توطئه را فاش نکنید، مگر برای پیروانتان ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتظهروا» این توطئه را، مگر برای پیروانتان، این نیرنگ و این نقشه را جز برای پیروانتان برای احدی فاش نکنید. بعد وقتی به جمله ﴿أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ﴾ برسد اینچنین معنا کند که «و لا تصدقوا»؛ باور نکنید که کسی مثل شما افتخار دریافت کتاب را داشته باشد یا کسی مقام احتجاج عندالله را داشته باشد. باورتان نشود، برای اینکه مقام برای شماست این صدر و ساقه دیگر با هم هماهنگ نیست، اگر این ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی این توطئه را فاش نکنید دیگر مسئله، مسئله تبلیغ سوء نیست یعنی میدانیم که داریم نقشه میکشیم و این نقشه را فقط باید برای پیروانمان بیان کنیم برای هیچ کسی نباید بیان کنیم، آن گاه ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ یعنی مبادا اینکه، اگر ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ به این معناست که این توطئه را فاش نکنید، مگر برای پیروانتان این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ دیگر مفعول ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ نیست [بلکه] مباداست. مبادا اینکه، این مفعول لاجله است مفعول له است نه مفعول به ولی اگر گفتیم که ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی «لاتصدقوا» و این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ کلام یهودیهاست و ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ به معنای «لا تصدقوا» روی این جمله درمیآید و جمله اینچنین خواهد شد که «لا تومنوا ان یوتی احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم به عند ربکم» این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول به، نه مفعول له. پس اگر ما ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ را به معنای این گرفتیم که این نقشه و توطئه را برای کسی اظهار نکنیم آن ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول له، نظیر ﴿أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ و اگر گفتیم این ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ به معنای «لا تصدقوا» است و باور نکنید و روی جمله ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ درمیآید، این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول به. بنابراین انسجام در آیه اقتضا میکند که انسان یک راه را انتخاب بکند و این راهی را که سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) انتخاب کردند یک راه منسجمی است یعنی صدر و ساقه حرف هماهنگ است؛ اما حالا با خود آیه هماهنگ است یا نه [حرف دیگری است] یا راهی که جناب زمخشری در کشاف از متقدمین [پیموده] و المنار از متأخرین این راه را بالاصالة یا بالتَبَع پذیرفتند، یک راه هماهنگی است که اول و آخرش باهم میخواند هماهنگ است؛ منتها حالا یا با آیه مطابق است یا با آیه مطابق نیست. ولی اگر کسی بیاید ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ را [این طور معنا کند که] یعنی این نقشه را فاش نکنید، آنگاه ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ را باز مفعول ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ بگیرد یعنی «لا تصدقوا ان یوتی» معلوم میشود که دیگر این نقشه نیست، یک بیان واقعیت است که این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ گاهی بشود مفعول له گاهی بشود مفعول به، معلوم میشود ناهماهنگ است.
دلالت آیه بر درک باطل سخنان یهود
مطلبی که باید به عرض برسد این است که ظاهراً این آیه در مقام توطئه نیست یعنی بیان توطئه آنها نیست آنها همین مطلب را گاهی درصدد توطئه داشتند حالا یا یک شخص معین این توطئه را کرد یا گروهی این توطئهها را کردند یا در دو مقطع کردند، به هر حال یک گروهی در مقطعی به فکر نیرنگ افتاد که گفت مبادا اسرار حق را فاش کنید، برای اینکه اینها احتجاج میکنند. در آنجا خدا یک سبک خاص جواب داد، فرمود اینها مگر نمیدانند که خدا سرّ و علن را علن میداند، چه اثری دارد اینها توطئه را کتمان کنند یا فاش کنند!؟ این همان آیهٴ 76و77 سورهٴ «بقره» بود که قبلاً هم اشاره شد ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا﴾ یعنی یهودیها وقتی به مؤمنین برسند میگویند ما مسلمانیم ﴿وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ﴾؛ وقتی به یکدیگر رسیدند میگویند، چرا گفتید؟ ﴿قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ مگر عاقل نیستید؟ خب چرا اسرارتان را برای مردم گفتید؟ معلوم میشود عقل نزد یهودیت، همان خیانت است که گفتند اگر عاقل بودید این توطئه را علن نمیگفتید. خب، مگر عاقل نیستید؟ چرا این کار را کردید؟ برای اینکه اینها در قیامت احتجاج میکنند. در قبال این توطئه قرآن جواب میدهد که فرمود: ﴿أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ﴾ اینها که میدانند نفرمود «لایعلمون» فرمود: ﴿أَ وَ لا یَعْلَمُونَ﴾ که این لسان، لسان تقریر است. فرمود مگر اینها نمیدانند که خدا سرّ و علن هر دو را میداند و اینها میتوانند در قیامت نزد خدا احتجاج کنند، چرا اینها با اینکه میدانند آنچه را که اینها مکتوم کردند مشهود نزد خداست، خودشان را به زحمت میاندازند؟ آنجا که یهود دارد نقشه میکشد قرآن میگوید این نقشه شما بر آب است، برای اینکه ما سرّ و علن را یکسان میدانیم؛ اما آنجا که نقشه نمیکشد اصلاً فکر باطنیاش این است، دید باطل¬اش این است که وحی بر غیر بنیاسرائیل نازل نمیشود، کتاب آسمانی برای غیر یهودیها نمیآید. این دیگر نقشه نیست [بلکه] این یک درک باطل است. این درک باطل قرآن را با یک درک صحیح پاسخ میدهد، نمیفرماید خدا از کتمانتان باخبر است، میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ شما که گفتید غیر از یهود کسی کتاب نمییابد، پیامبری غیر از سنخ یهود نمیآید، دینی غیر از یهودیت نیست چرا این حرف را میزنید، این حرفتان باطل است، نه اینکه ما از نیرنگتان باخبریم.
قبول نبوت عامه و انکار نبوت خاصه
پرسش: ...
پاسخ: بسیار خب، نه اینکه اینها نبوت عامه را منکر بشوند اینها نمیتوانند منکر نبوت عامه باشند [بلکه] منکر نبوت خاصهاند، میگویند به ما رسید و ختم شد، جوابش این است که مگر هدایت به دست شماست یا فضل به دست شماست یا فضل خدا تمام شده است یا خدا عاجز است از ایصال فضل یا بخیل است از فضل رسانی، چه کمبودی دارد؟
مبارزه با تفکر یهودیت
این سه، چهار جهتی که در آیه است و در آیهٴ بعد هست نشان میدهد که قرآن با طرز تفکر یهودیت و همین صهیونیسم که نژادپرستی است مبارزه میکند، نه از نقشه. فتحصّل که اگر ما بگوییم این ﴿لا تُؤْمِنُوا﴾ یعنی این نقشه را فقط برای پیروانتان ظاهر بکنید برای دیگران ظاهر نکنید، دیگر نمیتوانیم این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ را مفعول به بگیریم این یک ناهماهنگی و اگر بگوییم این نقشه را ظاهر نکنید، مگر برای پیروانتان مبادا که سیّدنا الاستاد(رضوان الله علیه) این راه را طی کردهاند، البته این صدر و ذیل آیه هماهنگ است بر اساس تفسیر شریف ایشان؛ اما با درون خود این آیات هماهنگ نیست. این آیات نمیخواهد بفرماید شما نقشه کشیدید خدا باخبر است، نظیر آیه76ٴ و77 سورهٴ «بقره» که فرمود شما نقشه کشیدید خدا باخبر است، این آیه میخواهد با این فکر یهودیت مبارزه کند، این چیست که شما میگویید غیر از یهود کسی نمیتواند کتاب بیاورد، غیر از موسای کلیم کسی نمیتواند پیغمبر بشود، غیر از یهود کسی نمیتواند دینی داشته باشد: ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ نظیر آن آیهٴ 120سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که ﴿وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾ یعنی اصلا ً یهودیها باورشان شده که حق برای آنهاست و لا غیر، مسیحیت هم بشرح ایضاً [همچنین] ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی﴾ اینجا جای نقشه نیست این یک تفکر باطل است، اینجا نیرنگی نیست تا خدا بگوید من از درون شما باخبرم [بلکه] این یک فکر باطلی است. جوابش این است که هدایت به دست خداست هر که را بخواهد هدایت میکند.
نقد نظر علامه طباطبایی(ره) و زمخشری دربارهٴ آیهٴ شریفه
پس راهی که سیدنا الاستاد رفتهاند یک راه منسجمی است از این طرف راهی که زمخشری رفتند از آن طرف یک راه منسجمی است یعنی اینها یک مبنایی را انتخاب کردند که بر این مبنا، آیه حل شد [و] دیگر صدر و ساقه آیه باهم ناهماهنگ نیست. ولی با محتوایی که آیه «سیقت لبیان» آن محتوا هماهنگ نیست، آیه از اینکه مکرّر فرمود هدایت، هدایت خداست فضل به دست خداست به هر که بخواهد میرسد خدا هم که میداند قدرت هم که دارد بخیل هم که نیست، این معلوم میشود نمیخواهد از نقشه آنها پرده بردارد [بلکه] میخواهد این فکر باطل را ابطال کند.
پرسش: ...
پاسخ: آن در حقیقت به اسلام ایمان نیاوردند و به حرف خودشان موٴمن بودند یعنی قبله، بیتالمقدس است این به حرف قرآن ایمان نیاوردند به حرف خودشان موٴمن بودند، این چیز جدیدی نبود که آیه بخواهد آن را نفی کند ولی منظور آن است که آنچه از آیه برمیآید این است که تفکر یهودیت را دارد ابطال میکند که شمایی که بگویید هیچ کس، دیگر محذورعنه که ایشان محذور عنه تقدیر گرفتهاند نشان میدهد که ایشان این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ را نظیر همان ﴿أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ گرفتند. در المیزان که مطالعه میفرمایید، میفرماید که «محذور ان یوٴتی الموٴمنون مثل ما اوتیتم» محذور یعنی میشود مفعول له.
احتکار دینی اهل کتاب و بیان قرآن
اگر با استشهاد این شواهد داخلی اینچنین معنا بشود که یهودی که میگوید بهشت فقط برای یهودیهاست، مسیحی که میگوید بهشت فقط برای مسیحیت است که این احتکار دینی را در آیهٴ 120سورهٴ «بقره» مطرح فرمود که ﴿وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾ یا در موارد دیگر ﴿وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ کانَ هُودًا أَوْ نَصاری﴾ یعنی یهودیها گفتند بهشت مخصوص یهودیهاست، مسیحیها گفتند بهشت مخصوص مسیحیهاست، در اینگونه از موارد خدا میفرماید که ﴿إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ این نیرنگ نیست [بلکه] این یک تفکّر باطلی است. اگر آیهٴ نظیر آیه 76 و77 سورهٴ «بقره» بود معلوم میشد که نیرنگی در کار است و اگر آیه نظیر آیهٴ 120 سورهٴ «بقره» است، معلوم میشود تفکر صهیونیستی این است، نه اینکه نیرنگی در کار باشد، آن وقت این ﴿أَنْ یُؤْتی﴾ میشود مفعول به، نه مفعول له. دیگر «محذور أَنْ یُؤْتی» که ایشان تقدیر فرمودند نیست «وَ لا تُؤْمِنُوا أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ» مبادا باور کنید که کسی بتواند دینی پیدا کند وحیی به او برسد یا عندالله احتجاج داشته باشد، مگر برای یهودیها یعنی که وحی نیست، مگر برای یهودیت احتجاج عندالله نیست، مگر برای یهودیت، آنگاه در این زمینه قرآن سه، چهار نکته بیان میکند بر اساس اهمیت مسئله، جمله معترضه را هنوز تا حرف آنها قطع نشده وسط ذکر میکند تا این شخص حرفش قطع نشده فوراً وسط ذکر میکند که ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ که یادت نرود من این را شرح میدهم، مثل انسان میبیند که طرف خیلی بیراهه میرود، گرچه نوبت حرف، به او نرسیده ولی وسط حرفش یک جمله ذکر میکند تا یادش نرود، یادت نرود این جواب دارد ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ این سرعت به جواب برای تسفیه متکلم است، اگر کسی خیلی بیراهه میرود با اینکه نوبت او است نوبت مخاطب نیست، فوراً این جمله را میگوید یادت نرود این جواب دارد ﴿قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ﴾ بعد ﴿قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ ٭ عَلیمٌ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ﴾.
نتیجه آیات شریفه
لبهٴ این دو تا آیه متوجه این است که هدایت به دست خداست هر که را بخواهد میدهد، کمبود ندارد [و] کسری در کار نیست نه عجز است نه بخل است نه جهل است نه حجابی در کار است هیچ چیز در کار نیست، این معلوم میشود با آن فکر دارد مبارزه میکند و این احتمال اقواست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است