- 106
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 93 تا 95 سوره آلعمران _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 93 تا 95 سوره آلعمران _ بخش اول"
نسخ حلیت و حرمت برخی طعامها در تورات
انگیزه سیاسی یهودیان در انکار حلیت و حرمت برخی طعامها
مراد از عبارت «قل صدق الله»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلیٰ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ﴿93﴾ فَمَنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ﴿94﴾ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ﴿95﴾
نسخ حلّیت و حرمت برخی طعامها در تورات
فرمود همه خوراکیها برای بنیاسرائیل حلال بود، مگر آنچه را که خود اسرائیل بر خودش حرام کرد. همه خوراکیها قبل از نزول تورات، بر بنیاسرائیل حلال بود مگر آنچه را که قبلاً اسرائیل بر خود تحریم کرد، با آمدن تورات بعضی از آن حلالها، حرام شد و نشانه صدقش خود تورات است که این مطلب را بازگو کرد یعنی این طعامها قبلاً حلال بود و با آمدن تورات و دین موسی (سلام الله علیه) بعضی از آنها حرام شد، دیگر همه آنها حلال نیست [و] این را خود تورات هم بیان کرد، برای روشن شدن این حجت خود تورات را بیاورید و او را تلاوت کنید، اگر در دعوا صادقید و به تورات مؤمنید تورات را بیاورید و اگر کتمان کردهاید، دروغی را بر خدا به عنوان افترا فریه بستهاید و شما ظالمید چون به خدا ستم کردهاید و خدا راست میگوید شما پیرو دین ابراهیم (سلام الله علیه) باشید که او حنیف بود، مایل به صراط مستقیم بود و هرگز شرک نورزید و از مشرکین نبود.
مراد از «کل الطعام» و «حلاًّ»
این ﴿یَأْکُلُ الطَّعَامَ﴾ نشانه کثرت است؛ همه خوراکیها [و] اختصاصی به گندم ندارد ﴿یَأْکُلُ الطَّعَامَ﴾ هم کلمه ﴿کُلُ﴾ نشانه آن است که منظور عموم و کثرت است هم استثنایی که به عمل آمده معلوم میشود که همه را شامل میشود و گفتند آنچه را که اسرائیل بر خود تحریم کرد بعضی از اقسام گوشت یا روغن و چربی بعضی از حیوانات و مانند آن بود، که بالأخره از حیوانات چیزی را بر خود تحریم کرده است که استثنا از اوست و اگر منظور از طعام، خصوص گندم باشد ﴿کُلُ الطَّعَامَ﴾ گفتن خیلی مناسب نیست و آن استثنا هم در صورتی که مستثنا از سنخ لحوم و امر حیوانی باشد هم سازگار نیست. این دو شاهد، نمونه آناند که منظور از ﴿کُلُ الطَّعَامَ﴾ یعنی همه خوراکیها. کلمه «حلّ» هم برای مفرد و جمع استعمال میشود هم برای مذکر و مؤنث، آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» آمده معلوم میشود که این حلّ هم برای جمع است ـ چه اینکه برای مفرد هست ـ هم برای مؤنث هست ـ چه اینکه برای مذکر هم هست ـ آیهٴ ده سورهٴ «ممتحنه» این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفّارِ﴾؛ این زنها اگر هجرت کردند و ایمان آوردند و از کشور شرک، به بلد اسلامی راه یافتند این زنها را برنگردانید به همان کشور شرک پیش شوهرهای خود، چرا؟ چون ﴿لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ﴾؛ نه این زنها برای آنها حلالاند ﴿وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ﴾؛ نه آن مشرکین برای این زنان با ایمان و مسلمان حلالاند، فرمود: ﴿لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ﴾ که این ﴿حِلٌّ﴾ را برای آن جمع مؤنث قرار داده است، معلوم میشود که کلمه «حلّ» برای مفرد و جمع و مذکر و مؤنث استعمال میشود.
پرسش: ...
پاسخ: آن در مکه بود قبل از اینکه این حکم بیاید، این در مدینه است در سورهٴ «ممتحنه» است درباره مهاجرات است وگرنه همه مسلمانها که یک طرف اسلام آورده بودند همسرانشان کافر بودند تا کمکم این حکم نازل شده که نمیشود با کافر حربی ازدواج کرد وگرنه آنهایی که اول، اسلام آوردند شوهرانشان کافر بودند یا همسرهایشان کافر بودند.
ردّ شبههٴ یهودیان در حلّیت و حرمت برخی طعامها
مطلب دیگر این است که اینکه فرمود: ﴿کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلیٰ نَفْسِهِ﴾ ظاهرش به عنوان بیان حجت و احتجاج پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، این احتجاج یا از این طرف هست یا از آن طرف. بیان ذلک این است که یا از طرف یهودیها انتقادی شده است و اسلام دارد جواب میدهد یا از طرف خود اسلام به یهودیت اعتراضی شده است. آن اعتراضی که از طرف یهودیت شده باشد این است که یهودیها در دینشان خیلی از این خوراکیها را حرام میدانند یعنی دین، برای آنها حرام میداند این یک مطلب. از طرفی خود را تابع دین ابراهیم و حضرت ابراهیم را هم یهودی میپنداشتند این دو مطلب، بعد میدیدند در اسلام اینگونه از غذاها حلال است، آنگاه اعتراض کردند که اگر شما مسلمانید و میگویید بر ملت ابراهیم هستید، چرا این غذاها را مصرف میکنید در حالی که این غذاها در دین ابراهیم حرام بود و شما هم که مدعی پیروی ملت ابراهیمید.
اینجا قرآن دارد پاسخ میدهد که ما بر دین ابراهیم خلیل هستیم و این طیبات در زمان ابراهیم خلیل و در دین ابراهیم خلیل حلال بود، همه این خوراکیها حلال بود، مگر آنچه را که اسرائیل بر خود حرام کرد و بر پیروان اسرائیل هم تحریم شد و قبل از نزول تورات، همه اینها حلال بود با آمدن تورات آن هم یک مسئله تاریخی دارد بر شما تحریم شد. اگر نمیپذیرید تورات را بیاورید، تورات شهادت میدهد که این طعامها قبل از اسرائیل پیامبر حلال بوده است یعنی در زمان ابراهیم، حلال بود دین ابراهیمی براساس حلیت این طعام است، این یک جواب. اما دوم اگر اعتراض از طرف خود اسلام باشد، مسلمین به یهودیها میگفتند شما اگر نسخ را نمیپذیرید و میگویید نسخ باطل است، لذا شریعت موسی را شریعت ابدی میپندارید، در شریعت شما که نسخ راه پیدا کرد برای اینکه همه طعامها در زمان ابراهیم و دین ابراهیم (سلام الله علیه) حلال بود، فقط بخشی از آنها را اسرائیل بر خود تحریم کرده است و پیروان او هم تبعیت کردند مثلاً وگرنه بسیاری از این طعامها قبل از آمدن تورات، حلال بود با آمدن تورات حرام شد. پس اگر نسخ را شما انکار میکنید باید اصل دین یهودیت را نپذیرید این اعتراض، مستقیماً از طرف مسلمین است نسبت به یهودیها، میگویند اگر شما منکر نسخید در دینتان نسخ راه پیدا کرده است یعنی دینتان ناسخ شریعت قبلی است، این هم دو مطلب.
انگیزه سیاسی یهودیان در انکار حلّیت و حرمت برخی طعامها
مطلب سوم آن است که یهودیها در اینجا بر چند مطلب با چند انگیزه سخن دارند مطالبی که دارند درباره غذاهای گوناگون است که این غذاهای گوناگون را اسلام توقع دارد آنها اگر یهودی راستیناند، بر اساس دین موسی عمل کنند.
خب، پس مطلبی که محور بحث است حلیت و حرمت طعامهاست، این محور بحث. انگیزه بحث ممکن است فراوان باشد ولی دو مطلب دو چیز است که انگیزه اساسی را به عهده دارد: یکی بحثهای کلامی است؛ یکی هم بحثهای سیاسی اجتماعی است که شاید این بُعد دوم برای آنها مهمتر از بُعد اول باشد. آن انگیزه کلامی این است که اینها اصلاً منکر نسخاند، میگویند که آنچه را که ما حرام میدانیم همان است که ابراهیم خلیل، حرام میدانست و نسخ نشد نه اینکه حلالی حرام شد یا حرامی حلال شد، بلکه در ادیان ابراهیمی اینها حرام بود و چون نسخ را نمیپذیرند، چیزی که در دین خودشان حرام میدانستند براساس همان تشابه حکم در ازمنه گذشته سرایت به زمان ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) هم میدهند، میگویند آن وقت هم حرام بود، برای اینکه نسخ باطل است. قسمت مهم انگیزه سیاسی است که شاید بیش از آن انگیزه کلامی اینها را وادار به شورش کرده و آن پردهبرداری قرآن کریم از این کار است. بیان ذلک این است که گاهی نسخ در تعبدیات محضه است، نظیر اینکه گاهی انسان به طرف بیت المقدس نماز میخواند گاهی این حکم عوض میشود به طرف کعبه نماز میخواند گاهی نماز، چهار رکعت است گاهی دو رکعت، گاهی روزه گرفتن یک ماه است گاهی کمتر اینها تعبدیات محضه است که انگیزه نسخ را غیر از ذات اقدس الهی و کسانی که خدا آنها را به علم غیب آگاه کرد، نمیدانند. یک وقت است که قرآن، پرده برمیدارد [و] میفرماید هیچ مفسدهای در این طعامها نیست، ما زجراً تأدیباً تنبیهاً در اثر سیئات و قبایح اعمال یهودیها این حلالها را بر اینها حرام کردهایم، این است که اینها میشورند. این تعبیر که ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ﴾ این مایه شورش اینها شد، براساس این انگیزه سیاسی و اجتماعی گفتند نه، آنچه را که بر ما حرام است بر انبیای سلف هم حرام بود تا زمان ابراهیم و قرآن از این صحنه پرده برمیدارد تا کار به جایی میرسد که خدا میفرماید من راست میگویم، ما راست میگوییم. این ما راست میگوییم را در یک سوره ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾ را در این بخش، کار به جایی برسد که خدا بگوید من راست میگویم شما دروغ میگویید، ما راست میگوییم شما دروغ میگویید، کار به اینجا کشیده. قرآن پرده برداشت که این چیزهایی که بر شما حرام است اینها خبائث نیست. خبائث، مشخص است چیست. اینها نه ضرر طبی دارد نه ضرر معنوی دارد، هیچ ضرری ندارد طیب است و پاک است ولی ما بر شما تحریم کردیم ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ﴾ آنها آن وقت شوریدند [و] گفتند نه، این غذاها که فعلاً بر ما حرام است بر پیشینیان ما هم حرام بود بر انبیای ابراهیمی هم حرام بود بر حضرت ابراهیم حرام بود. آن وقت از آن طرف صفحه را برمیگردانند میگویند، اگر شما تابع دین ابراهیم هستید چرا از این غذاها استفاده میکنید.
بیان قرآن در حرمت برخی طعامها بر بنیاسرائیل
قرآن کریم این موضوع را در چند جا بازگو کرد: یکی در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که در بحث دیروز گذشت ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ﴾ قبلاً این طیبات، بر اینها حلال بود [و] در اثر ظلم و ستمی که کردند ما بعضی از این نعمتها را بر اینها تحریم کردیم: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللّهِ کَثیرًا ٭ وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذابًا أَلیمًا﴾ این برای این. در بخش دیگر از جریان مسیح (سلام الله علیه) سخن میگوید که در بحثهای قبلی همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت؛ آیهٴ پنجاه سورهٴ «آلعمران» بود که قبلاً بحث شد، فرمود: ﴿وَ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ ِلأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی من که انجیل را آوردم و شریعت تازهای را ارائه دارم اهدافی دارم که یکی از رهآوردهای من این است که بعضی از آن چیزهایی که بر شما حرام بود الآن من دارم به اذن الله حلال میکنم، این طیبات را دارد حلال میکند نه خبائث را ﴿وَ ِلأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی «من الطیبات».
پرسش: ...
پاسخ: بله، آنها یک سلسله اصول کلی است که دیگران هم داشتند و یک سلسله محرمات خاصه بود که فقط در اثر ظلم و ستم یهودیهاست. آن خطوط کلی را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 145 بیان کرده اما مختصات یهودیها را در همان سورهٴ آیهٴ 146 بیان کرده، در سورهٴ «انعام» آیهٴ 145 اینچنین میفرماید: ﴿قُلْ لا أَجِدُ فی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلى طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ﴾ چرا، چون ﴿فَإِنَّهُ رِجْسٌ﴾ اینها جزء طیبات نیستند ﴿أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾؛ اگر کسی مضطر شد و منظورش این نیست که بر اساس شهوت، از گوشت حیوان استفاده کند، ابتغا کالذت ندارد، تعدی هم نمیخواهد بکند و در حال تعدی هم مضطر، نشده است این اکل میته بر او جایز است؛ اما اگر کسی مضطر شد ولو به عنوان یک محارب رهزن آن هم نه، خب.
علّت حرمت برخی طعامها بر بنیاسرائیل
ولی آیه 146 جریان مخصوص یهودیها را بیان کرد فرمود: ﴿وَ عَلَیٰ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوایا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ إِنّا لَصادِقُونَ﴾؛ ما راست میگوییم. اینها طیب است، پاک است بر اینها تحریم کردیم در اثر بغی و ستم اینها ﴿وَ إِنّا لَصادِقُونَ﴾ یعنی آنها اگر بخواهند بگویند این محرمات دین ما سابقه حرمت داشت و در دین انبیای ابراهیمی هم بود اینها دروغ میگویند، قبلاً اینها حلال بود، چون طیب است در اثر بغی و ستم اینها ما بر اینها تحریم کردیم. پس یک سلسله محرمات است که جزء خبائث است، آن را آیه 145 بیان کرده که ﴿قُلْ لا أَجِدُ فی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلیٰ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً﴾ البته این حصرش، حصر اضافی است. یک سلسله محرمات خاصه است که مخصوص یهودیهاست، اینها رجس نیستند، پلید نیستند، خبیث نیستند [بلکه] طیباند ولی این طیب، زجراً بر اینها حرام شده است. گاهی ذات اقدس الهی یک شیء طیبی را در یک شرایط خاصی تحریم میکند تا بیازماید، نظیر استعمال عطر برای مُحِرم، آن همه فضایلی که برای تعطر آمده، استعمال عطر آمده مخصوصاً در حال صلات، همین در حال احرام میشود حرام، این براساس امتحان الهی است. این خبیث نیست؛ اما یک حرمت محدود دارد «لمصلحة خاصه» یا صید البر، این حلال است جزء طیبات است؛ اما در یک مقطع خاص تحریم شده «لنکتة خاصه» بعد هم میشود حلال. ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ اما ﴿أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ﴾ کذا و کذا. پس آنچه را که یهودیها داشتند هم از نظر مطلب مشخص است هم براساس انگیزه، آنها که فقط بحثهای علمی و بحثهای حوزوی دارند آنها بحثهایشان در مدار نسخ و امکان نسخ است که مسئله کلامی است، آنها که براساس مسائل اجتماعی و سیاسی بیشتر تلاش میکنند، انگیزه سیاسی دارند که میخواهند یهودیت را تبرئه کنند. قرآن، مسئله تحویل قبله از بیت المقدس به کعبه را ذکر کرده ؛ اما دیگر سخن از «بظلم» یا «ببغیهم» و امثال ذلک نفرمود، این تعبدیات خاصه است.
حلّیت برخی طعامها در پرتو رسالت عیسای مسیح(علیه السلام) و پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش: ...
پاسخ: آنکه هنوز وارد نشدیم ولی منظور آن است که این تعبدی است، حالا گاهی انبیای ابراهیمی به طرف بیت المقدس نماز میخواندند گاهی هم وجود مبارک حضرت به آن سمت نماز میخواند بعد هم به طرف کعبه، این براساس قدح و مدح نیست ولی بر خلاف حرمت طیبات که آن حرمت طیبات براساس قدح است و بغی است و ظلم است و امثال ذلک و وجود مبارک مسیح (سلام الله علیه) هم آمده برای تحلیل همان طیبات و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معروف شده است در کتابهای انبیای سلف به اینکه هرگونه طیبی را او حلال میکند. در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 157 این است که ﴿الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ اْلأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ﴾ پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین است: همه طیبات را حلال میکند و همه خبائث را حرام میکند، چیزی نیست که طیب باشد و وجود مبارک پیغمبر اسلام تحریم بکند.
مذمّت قرآن نسبت به یهودیان در عدم بذیرش حکم الهی
آنگاه در همین زمینه ممکن است که قرآن کریم به یهودیهایی که مبتلای به آن انگیزهها بودند، اعتراض کند؛ بفرماید چرا شما حرام خدا را محترم نمیشمارید نه آن حرامهایی که خبائثاند، نظیر ربا و اکل سحت و امثال ذلک، نه آن حرامهای زجری را که طیبات را در اثر بغی و ظلم شما بر شما تحریم کرده است. آیهٴ 29 سورهٴ «توبه» این است که ﴿قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّیٰ یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ﴾ حالا یا ناظر به این است که اینها احکام اسلام را رعایت نمیکنند [و] حلال و حرام قرآن را محترم نمیشمارند یا نه احتمال آن است که حلال و حرام دین خودشان را هم محترم نمیشمارند، خیلی از چیزها مادامی که اینها یهودیاند بر اینها تحریم شده است، وقتی دست از یهودیت برداشتند طیبات، بر آنها حلال خواهد شد. بنابراین این میتواند انگیزه باشد.
مراد از عبارت ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾
سرّ اینکه قرآن هم در سورهٴ «انعام» آیهٴ 146 فرمود: ﴿وَ إِنّا لَصادِقُونَ﴾ هم در این آیه محل بحث فرمود ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾ نشان میدهد کار به جایی رسیده که خدا میفرماید من راست میگویم و شما دروغ میگویید، بعد کیفر افترا و کذب علی الله را هم مشخص کرد ﴿فَمَنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ الْکَذِبَ﴾ خواه کذب را ﴿عَلَی اللّهِ﴾ افترا بست یا ﴿افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً﴾ که یک مفعول مطلقی است ولو از ماده خودش نیست ولی همان صورت را دارد، نظیر «قعدتُ جلوساً» که روحش به این برمیگردد که دروغ را فریه بستید. اصولاً فریه بستن، همان دروغ است، فرمود: ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾ در سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿إِنّا لَصادِقُونَ﴾ در آیات محل بحث فرمود ﴿فَمَنِ افْتَریٰ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ٭ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ﴾؛ آنچه را که الآن ما در دینمان حلال میدانیم، این همان است که ابراهیم حلال میدانست، میگویید نه، تورات را بیاورید. آنچه را که الآن در دین شما حرام است در زمان ابراهیم حلال بود و همه این طیبات و خوراکیها حلال بود، فقط چیزی را که اسرائیل بر خود تحریم کرد حرام شد وگرنه نوع این خوراکیها حلال بود و این مطلب را تورات شما هم در بر دارد: ﴿قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ معلوم میشود نه در دینتان صادقید، نه نسبت به خدا صادقید.
پرسش: ...
پاسخ: دینشان که این است، حالا تحریف کردن حرف دیگر است، همانها که آن نسخ خطی را کتمان کردند و نیاوردند ممکن است که ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ بگویند در تورات ما حلیت اینهاست مثلاً، یا آن حرمت سابقهدار را برداشته باشند ﴿قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ پس این تقابل اینکه اگر شما صادقید تورات را بیاورید، بعد در سورهٴ «انعام» میفرماید ما صادقیم، بعد در همین سوره میفرماید خدا راست گفته، معلوم میشود کار به حد همین جریان خبری رسیده است ﴿فَمَنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ٭ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ که تتمهاش برای بحث بعد ـ انشاء الله ـ
«و الحمد لله رب العالمین»
نسخ حلیت و حرمت برخی طعامها در تورات
انگیزه سیاسی یهودیان در انکار حلیت و حرمت برخی طعامها
مراد از عبارت «قل صدق الله»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلیٰ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ﴿93﴾ فَمَنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ﴿94﴾ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ﴿95﴾
نسخ حلّیت و حرمت برخی طعامها در تورات
فرمود همه خوراکیها برای بنیاسرائیل حلال بود، مگر آنچه را که خود اسرائیل بر خودش حرام کرد. همه خوراکیها قبل از نزول تورات، بر بنیاسرائیل حلال بود مگر آنچه را که قبلاً اسرائیل بر خود تحریم کرد، با آمدن تورات بعضی از آن حلالها، حرام شد و نشانه صدقش خود تورات است که این مطلب را بازگو کرد یعنی این طعامها قبلاً حلال بود و با آمدن تورات و دین موسی (سلام الله علیه) بعضی از آنها حرام شد، دیگر همه آنها حلال نیست [و] این را خود تورات هم بیان کرد، برای روشن شدن این حجت خود تورات را بیاورید و او را تلاوت کنید، اگر در دعوا صادقید و به تورات مؤمنید تورات را بیاورید و اگر کتمان کردهاید، دروغی را بر خدا به عنوان افترا فریه بستهاید و شما ظالمید چون به خدا ستم کردهاید و خدا راست میگوید شما پیرو دین ابراهیم (سلام الله علیه) باشید که او حنیف بود، مایل به صراط مستقیم بود و هرگز شرک نورزید و از مشرکین نبود.
مراد از «کل الطعام» و «حلاًّ»
این ﴿یَأْکُلُ الطَّعَامَ﴾ نشانه کثرت است؛ همه خوراکیها [و] اختصاصی به گندم ندارد ﴿یَأْکُلُ الطَّعَامَ﴾ هم کلمه ﴿کُلُ﴾ نشانه آن است که منظور عموم و کثرت است هم استثنایی که به عمل آمده معلوم میشود که همه را شامل میشود و گفتند آنچه را که اسرائیل بر خود تحریم کرد بعضی از اقسام گوشت یا روغن و چربی بعضی از حیوانات و مانند آن بود، که بالأخره از حیوانات چیزی را بر خود تحریم کرده است که استثنا از اوست و اگر منظور از طعام، خصوص گندم باشد ﴿کُلُ الطَّعَامَ﴾ گفتن خیلی مناسب نیست و آن استثنا هم در صورتی که مستثنا از سنخ لحوم و امر حیوانی باشد هم سازگار نیست. این دو شاهد، نمونه آناند که منظور از ﴿کُلُ الطَّعَامَ﴾ یعنی همه خوراکیها. کلمه «حلّ» هم برای مفرد و جمع استعمال میشود هم برای مذکر و مؤنث، آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» آمده معلوم میشود که این حلّ هم برای جمع است ـ چه اینکه برای مفرد هست ـ هم برای مؤنث هست ـ چه اینکه برای مذکر هم هست ـ آیهٴ ده سورهٴ «ممتحنه» این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفّارِ﴾؛ این زنها اگر هجرت کردند و ایمان آوردند و از کشور شرک، به بلد اسلامی راه یافتند این زنها را برنگردانید به همان کشور شرک پیش شوهرهای خود، چرا؟ چون ﴿لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ﴾؛ نه این زنها برای آنها حلالاند ﴿وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ﴾؛ نه آن مشرکین برای این زنان با ایمان و مسلمان حلالاند، فرمود: ﴿لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ﴾ که این ﴿حِلٌّ﴾ را برای آن جمع مؤنث قرار داده است، معلوم میشود که کلمه «حلّ» برای مفرد و جمع و مذکر و مؤنث استعمال میشود.
پرسش: ...
پاسخ: آن در مکه بود قبل از اینکه این حکم بیاید، این در مدینه است در سورهٴ «ممتحنه» است درباره مهاجرات است وگرنه همه مسلمانها که یک طرف اسلام آورده بودند همسرانشان کافر بودند تا کمکم این حکم نازل شده که نمیشود با کافر حربی ازدواج کرد وگرنه آنهایی که اول، اسلام آوردند شوهرانشان کافر بودند یا همسرهایشان کافر بودند.
ردّ شبههٴ یهودیان در حلّیت و حرمت برخی طعامها
مطلب دیگر این است که اینکه فرمود: ﴿کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلیٰ نَفْسِهِ﴾ ظاهرش به عنوان بیان حجت و احتجاج پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، این احتجاج یا از این طرف هست یا از آن طرف. بیان ذلک این است که یا از طرف یهودیها انتقادی شده است و اسلام دارد جواب میدهد یا از طرف خود اسلام به یهودیت اعتراضی شده است. آن اعتراضی که از طرف یهودیت شده باشد این است که یهودیها در دینشان خیلی از این خوراکیها را حرام میدانند یعنی دین، برای آنها حرام میداند این یک مطلب. از طرفی خود را تابع دین ابراهیم و حضرت ابراهیم را هم یهودی میپنداشتند این دو مطلب، بعد میدیدند در اسلام اینگونه از غذاها حلال است، آنگاه اعتراض کردند که اگر شما مسلمانید و میگویید بر ملت ابراهیم هستید، چرا این غذاها را مصرف میکنید در حالی که این غذاها در دین ابراهیم حرام بود و شما هم که مدعی پیروی ملت ابراهیمید.
اینجا قرآن دارد پاسخ میدهد که ما بر دین ابراهیم خلیل هستیم و این طیبات در زمان ابراهیم خلیل و در دین ابراهیم خلیل حلال بود، همه این خوراکیها حلال بود، مگر آنچه را که اسرائیل بر خود حرام کرد و بر پیروان اسرائیل هم تحریم شد و قبل از نزول تورات، همه اینها حلال بود با آمدن تورات آن هم یک مسئله تاریخی دارد بر شما تحریم شد. اگر نمیپذیرید تورات را بیاورید، تورات شهادت میدهد که این طعامها قبل از اسرائیل پیامبر حلال بوده است یعنی در زمان ابراهیم، حلال بود دین ابراهیمی براساس حلیت این طعام است، این یک جواب. اما دوم اگر اعتراض از طرف خود اسلام باشد، مسلمین به یهودیها میگفتند شما اگر نسخ را نمیپذیرید و میگویید نسخ باطل است، لذا شریعت موسی را شریعت ابدی میپندارید، در شریعت شما که نسخ راه پیدا کرد برای اینکه همه طعامها در زمان ابراهیم و دین ابراهیم (سلام الله علیه) حلال بود، فقط بخشی از آنها را اسرائیل بر خود تحریم کرده است و پیروان او هم تبعیت کردند مثلاً وگرنه بسیاری از این طعامها قبل از آمدن تورات، حلال بود با آمدن تورات حرام شد. پس اگر نسخ را شما انکار میکنید باید اصل دین یهودیت را نپذیرید این اعتراض، مستقیماً از طرف مسلمین است نسبت به یهودیها، میگویند اگر شما منکر نسخید در دینتان نسخ راه پیدا کرده است یعنی دینتان ناسخ شریعت قبلی است، این هم دو مطلب.
انگیزه سیاسی یهودیان در انکار حلّیت و حرمت برخی طعامها
مطلب سوم آن است که یهودیها در اینجا بر چند مطلب با چند انگیزه سخن دارند مطالبی که دارند درباره غذاهای گوناگون است که این غذاهای گوناگون را اسلام توقع دارد آنها اگر یهودی راستیناند، بر اساس دین موسی عمل کنند.
خب، پس مطلبی که محور بحث است حلیت و حرمت طعامهاست، این محور بحث. انگیزه بحث ممکن است فراوان باشد ولی دو مطلب دو چیز است که انگیزه اساسی را به عهده دارد: یکی بحثهای کلامی است؛ یکی هم بحثهای سیاسی اجتماعی است که شاید این بُعد دوم برای آنها مهمتر از بُعد اول باشد. آن انگیزه کلامی این است که اینها اصلاً منکر نسخاند، میگویند که آنچه را که ما حرام میدانیم همان است که ابراهیم خلیل، حرام میدانست و نسخ نشد نه اینکه حلالی حرام شد یا حرامی حلال شد، بلکه در ادیان ابراهیمی اینها حرام بود و چون نسخ را نمیپذیرند، چیزی که در دین خودشان حرام میدانستند براساس همان تشابه حکم در ازمنه گذشته سرایت به زمان ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) هم میدهند، میگویند آن وقت هم حرام بود، برای اینکه نسخ باطل است. قسمت مهم انگیزه سیاسی است که شاید بیش از آن انگیزه کلامی اینها را وادار به شورش کرده و آن پردهبرداری قرآن کریم از این کار است. بیان ذلک این است که گاهی نسخ در تعبدیات محضه است، نظیر اینکه گاهی انسان به طرف بیت المقدس نماز میخواند گاهی این حکم عوض میشود به طرف کعبه نماز میخواند گاهی نماز، چهار رکعت است گاهی دو رکعت، گاهی روزه گرفتن یک ماه است گاهی کمتر اینها تعبدیات محضه است که انگیزه نسخ را غیر از ذات اقدس الهی و کسانی که خدا آنها را به علم غیب آگاه کرد، نمیدانند. یک وقت است که قرآن، پرده برمیدارد [و] میفرماید هیچ مفسدهای در این طعامها نیست، ما زجراً تأدیباً تنبیهاً در اثر سیئات و قبایح اعمال یهودیها این حلالها را بر اینها حرام کردهایم، این است که اینها میشورند. این تعبیر که ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ﴾ این مایه شورش اینها شد، براساس این انگیزه سیاسی و اجتماعی گفتند نه، آنچه را که بر ما حرام است بر انبیای سلف هم حرام بود تا زمان ابراهیم و قرآن از این صحنه پرده برمیدارد تا کار به جایی میرسد که خدا میفرماید من راست میگویم، ما راست میگوییم. این ما راست میگوییم را در یک سوره ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾ را در این بخش، کار به جایی برسد که خدا بگوید من راست میگویم شما دروغ میگویید، ما راست میگوییم شما دروغ میگویید، کار به اینجا کشیده. قرآن پرده برداشت که این چیزهایی که بر شما حرام است اینها خبائث نیست. خبائث، مشخص است چیست. اینها نه ضرر طبی دارد نه ضرر معنوی دارد، هیچ ضرری ندارد طیب است و پاک است ولی ما بر شما تحریم کردیم ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ﴾ آنها آن وقت شوریدند [و] گفتند نه، این غذاها که فعلاً بر ما حرام است بر پیشینیان ما هم حرام بود بر انبیای ابراهیمی هم حرام بود بر حضرت ابراهیم حرام بود. آن وقت از آن طرف صفحه را برمیگردانند میگویند، اگر شما تابع دین ابراهیم هستید چرا از این غذاها استفاده میکنید.
بیان قرآن در حرمت برخی طعامها بر بنیاسرائیل
قرآن کریم این موضوع را در چند جا بازگو کرد: یکی در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که در بحث دیروز گذشت ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ﴾ قبلاً این طیبات، بر اینها حلال بود [و] در اثر ظلم و ستمی که کردند ما بعضی از این نعمتها را بر اینها تحریم کردیم: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللّهِ کَثیرًا ٭ وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذابًا أَلیمًا﴾ این برای این. در بخش دیگر از جریان مسیح (سلام الله علیه) سخن میگوید که در بحثهای قبلی همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت؛ آیهٴ پنجاه سورهٴ «آلعمران» بود که قبلاً بحث شد، فرمود: ﴿وَ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ ِلأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی من که انجیل را آوردم و شریعت تازهای را ارائه دارم اهدافی دارم که یکی از رهآوردهای من این است که بعضی از آن چیزهایی که بر شما حرام بود الآن من دارم به اذن الله حلال میکنم، این طیبات را دارد حلال میکند نه خبائث را ﴿وَ ِلأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی «من الطیبات».
پرسش: ...
پاسخ: بله، آنها یک سلسله اصول کلی است که دیگران هم داشتند و یک سلسله محرمات خاصه بود که فقط در اثر ظلم و ستم یهودیهاست. آن خطوط کلی را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 145 بیان کرده اما مختصات یهودیها را در همان سورهٴ آیهٴ 146 بیان کرده، در سورهٴ «انعام» آیهٴ 145 اینچنین میفرماید: ﴿قُلْ لا أَجِدُ فی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلى طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ﴾ چرا، چون ﴿فَإِنَّهُ رِجْسٌ﴾ اینها جزء طیبات نیستند ﴿أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾؛ اگر کسی مضطر شد و منظورش این نیست که بر اساس شهوت، از گوشت حیوان استفاده کند، ابتغا کالذت ندارد، تعدی هم نمیخواهد بکند و در حال تعدی هم مضطر، نشده است این اکل میته بر او جایز است؛ اما اگر کسی مضطر شد ولو به عنوان یک محارب رهزن آن هم نه، خب.
علّت حرمت برخی طعامها بر بنیاسرائیل
ولی آیه 146 جریان مخصوص یهودیها را بیان کرد فرمود: ﴿وَ عَلَیٰ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوایا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ إِنّا لَصادِقُونَ﴾؛ ما راست میگوییم. اینها طیب است، پاک است بر اینها تحریم کردیم در اثر بغی و ستم اینها ﴿وَ إِنّا لَصادِقُونَ﴾ یعنی آنها اگر بخواهند بگویند این محرمات دین ما سابقه حرمت داشت و در دین انبیای ابراهیمی هم بود اینها دروغ میگویند، قبلاً اینها حلال بود، چون طیب است در اثر بغی و ستم اینها ما بر اینها تحریم کردیم. پس یک سلسله محرمات است که جزء خبائث است، آن را آیه 145 بیان کرده که ﴿قُلْ لا أَجِدُ فی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلیٰ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً﴾ البته این حصرش، حصر اضافی است. یک سلسله محرمات خاصه است که مخصوص یهودیهاست، اینها رجس نیستند، پلید نیستند، خبیث نیستند [بلکه] طیباند ولی این طیب، زجراً بر اینها حرام شده است. گاهی ذات اقدس الهی یک شیء طیبی را در یک شرایط خاصی تحریم میکند تا بیازماید، نظیر استعمال عطر برای مُحِرم، آن همه فضایلی که برای تعطر آمده، استعمال عطر آمده مخصوصاً در حال صلات، همین در حال احرام میشود حرام، این براساس امتحان الهی است. این خبیث نیست؛ اما یک حرمت محدود دارد «لمصلحة خاصه» یا صید البر، این حلال است جزء طیبات است؛ اما در یک مقطع خاص تحریم شده «لنکتة خاصه» بعد هم میشود حلال. ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ اما ﴿أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ﴾ کذا و کذا. پس آنچه را که یهودیها داشتند هم از نظر مطلب مشخص است هم براساس انگیزه، آنها که فقط بحثهای علمی و بحثهای حوزوی دارند آنها بحثهایشان در مدار نسخ و امکان نسخ است که مسئله کلامی است، آنها که براساس مسائل اجتماعی و سیاسی بیشتر تلاش میکنند، انگیزه سیاسی دارند که میخواهند یهودیت را تبرئه کنند. قرآن، مسئله تحویل قبله از بیت المقدس به کعبه را ذکر کرده ؛ اما دیگر سخن از «بظلم» یا «ببغیهم» و امثال ذلک نفرمود، این تعبدیات خاصه است.
حلّیت برخی طعامها در پرتو رسالت عیسای مسیح(علیه السلام) و پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش: ...
پاسخ: آنکه هنوز وارد نشدیم ولی منظور آن است که این تعبدی است، حالا گاهی انبیای ابراهیمی به طرف بیت المقدس نماز میخواندند گاهی هم وجود مبارک حضرت به آن سمت نماز میخواند بعد هم به طرف کعبه، این براساس قدح و مدح نیست ولی بر خلاف حرمت طیبات که آن حرمت طیبات براساس قدح است و بغی است و ظلم است و امثال ذلک و وجود مبارک مسیح (سلام الله علیه) هم آمده برای تحلیل همان طیبات و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معروف شده است در کتابهای انبیای سلف به اینکه هرگونه طیبی را او حلال میکند. در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 157 این است که ﴿الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ اْلأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ﴾ پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین است: همه طیبات را حلال میکند و همه خبائث را حرام میکند، چیزی نیست که طیب باشد و وجود مبارک پیغمبر اسلام تحریم بکند.
مذمّت قرآن نسبت به یهودیان در عدم بذیرش حکم الهی
آنگاه در همین زمینه ممکن است که قرآن کریم به یهودیهایی که مبتلای به آن انگیزهها بودند، اعتراض کند؛ بفرماید چرا شما حرام خدا را محترم نمیشمارید نه آن حرامهایی که خبائثاند، نظیر ربا و اکل سحت و امثال ذلک، نه آن حرامهای زجری را که طیبات را در اثر بغی و ظلم شما بر شما تحریم کرده است. آیهٴ 29 سورهٴ «توبه» این است که ﴿قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّیٰ یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ﴾ حالا یا ناظر به این است که اینها احکام اسلام را رعایت نمیکنند [و] حلال و حرام قرآن را محترم نمیشمارند یا نه احتمال آن است که حلال و حرام دین خودشان را هم محترم نمیشمارند، خیلی از چیزها مادامی که اینها یهودیاند بر اینها تحریم شده است، وقتی دست از یهودیت برداشتند طیبات، بر آنها حلال خواهد شد. بنابراین این میتواند انگیزه باشد.
مراد از عبارت ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾
سرّ اینکه قرآن هم در سورهٴ «انعام» آیهٴ 146 فرمود: ﴿وَ إِنّا لَصادِقُونَ﴾ هم در این آیه محل بحث فرمود ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾ نشان میدهد کار به جایی رسیده که خدا میفرماید من راست میگویم و شما دروغ میگویید، بعد کیفر افترا و کذب علی الله را هم مشخص کرد ﴿فَمَنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ الْکَذِبَ﴾ خواه کذب را ﴿عَلَی اللّهِ﴾ افترا بست یا ﴿افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً﴾ که یک مفعول مطلقی است ولو از ماده خودش نیست ولی همان صورت را دارد، نظیر «قعدتُ جلوساً» که روحش به این برمیگردد که دروغ را فریه بستید. اصولاً فریه بستن، همان دروغ است، فرمود: ﴿قُلْ صَدَقَ اللّهُ﴾ در سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿إِنّا لَصادِقُونَ﴾ در آیات محل بحث فرمود ﴿فَمَنِ افْتَریٰ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ٭ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ﴾؛ آنچه را که الآن ما در دینمان حلال میدانیم، این همان است که ابراهیم حلال میدانست، میگویید نه، تورات را بیاورید. آنچه را که الآن در دین شما حرام است در زمان ابراهیم حلال بود و همه این طیبات و خوراکیها حلال بود، فقط چیزی را که اسرائیل بر خود تحریم کرد حرام شد وگرنه نوع این خوراکیها حلال بود و این مطلب را تورات شما هم در بر دارد: ﴿قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ معلوم میشود نه در دینتان صادقید، نه نسبت به خدا صادقید.
پرسش: ...
پاسخ: دینشان که این است، حالا تحریف کردن حرف دیگر است، همانها که آن نسخ خطی را کتمان کردند و نیاوردند ممکن است که ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ بگویند در تورات ما حلیت اینهاست مثلاً، یا آن حرمت سابقهدار را برداشته باشند ﴿قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ پس این تقابل اینکه اگر شما صادقید تورات را بیاورید، بعد در سورهٴ «انعام» میفرماید ما صادقیم، بعد در همین سوره میفرماید خدا راست گفته، معلوم میشود کار به حد همین جریان خبری رسیده است ﴿فَمَنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ٭ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ که تتمهاش برای بحث بعد ـ انشاء الله ـ
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است