- 87
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 96 و 97 سوره آلعمران _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 96 و 97 سوره آلعمران _ بخش دوم"
نقل و نقد نظر شیخ طوسی درباره اول بودن بیت
نشانه های اعجاز مقام ابراهیم
تبیین امنیت تکوینی و تشریعی حرم الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ﴿96﴾ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ ﴿97﴾
علت ذکر کریمه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ...﴾ بعد از کریمه ﴿فَاتَّبِعُوا...﴾
بعد از اینکه فرمود: ﴿فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ یکی از بارزترین، پیروی ملت ابراهیم (سلام الله علیه) حرمت نهادن به کعبه است، لذا فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ چه اینکه یهودیهایی که مدعی بودند بر دین ابراهیم خلیلاند، ذات اقدس الهی به اینها میفرماید اگر شما بر ملت ابراهیم هستید باید بنای ابراهیمی را هم گرامی بشمارید، آن را قبله بدانید و مطاف بدانید و اطرافش طواف کنید، براساس این دو جهت آیه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ بعد از ﴿فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا﴾ آمده، گذشته از آن جهاتی که قبلاً یاد شد. یکی از آن جهات این بود که بنیاسرائیل شبههای داشتند میگفتند اگر شما بر ملت ابراهیم هستید چرا این غذاهایی که حرام است، حلال میشمارید. جواب این شد که ﴿کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ﴾ همه این غذاهایی که الآن بر شما حرام است بر ملت ابراهیم (سلام الله علیه) حلال بود و اسلام که همان ملت ابراهیم است، آنها را حلال میداند و اگر بر شما حرام است، نشانه این نیست که در دین ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) حرام بود، گذشته از آن مناسبتها این دو نکته هم گفته شد که ارتباط آیه محل بحث با آیه ﴿فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا﴾.
نقل و نقد نظر شیخ طوسی (ره) درباره اول بودن بیت
مطلب دوم این است که مرحوم شیخ در تبیان فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ گاهی چیزی اول دارد و آخر ندارد، مثل واحد که واحد، اول است ولی آخر ندارد، چون عدد پایان ندارد. گاهی چیزی اول دارد ولی آخر ندارد، نظیر نعمت بهشت؛ نعمتهای بهشت اول دارد، زیرا مومنین بعد از ارتحال از دنیا وارد بهشت میشوند ولی آخر ندارد، چون ﴿خالِدینَ فیها﴾ . پس بنابراین لازم نیست که چیزی که اول داشت آخر داشته باشد تا کسی سؤال بکند اگر اول بیت این است آخر بیت کدام است. ممکن است شیئی اول داشته باشد و آخر نداشته باشد، مفسرین دیگر هم این نکته را دارند که لازم نیست اول، ثانی داشته باشد. مثل اینکه کسی که وارد مکه شد میگوید این اولین سفر من است که من حج مشرف شدم، حالا لازمهاش آن نیست که بعداً هم حتماً موفق بشود که بار دوم مکه بیاید که، اول است یعنی قبلاً نیامدهام نه اول است یعنی ثانی هم دارد. پس لازم نیست که ثانی بیت هم باشد، البته ثانی بیت و ثالث بین به عنوان ﴿فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾ و مانند آن و مساجد دیگر هست؛ اما این¬چنین نیست که لازم باشد یا در مقابل کعبه یک ثانی بیت هم داشته باشیم. این سخن فی نفسه بد نیست؛ اما اینکه مرحوم شیخ فرمود گاهی چیزی اول دارد ولی آخر ندارد، نظیر نعمتهای بهشت اینچنین نیست. درباره نعمتهای بهشت گرچه تنعمش اول دارد و آخر ندارد؛ اما نعمتهای بهشت ظاهراً نه اول دارد و نه آخر، برای اینکه الآن هم بهشت موجود است، اینطور نیست که بهشت بعد از دنیا خلق بشود، نعمتهای بهشت بود و همواره هست [و] انقطاعی ندارد مخصوصاً آن جنتی که ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ﴾ است بنابراین ممکن است چیزی اول داشته باشد و آخر نداشته باشد، نظیر واحد آن هم غیر متناهی لایقفی است به اصطلاح.
پرسش: ...
پاسخ: چرا؛ اول است یعنی مسبوق به عدم است نه اول است یعنی سابق بر ثانی است، همان تعبیرات رایج عرفی که کسی وقتی مکه مشرف شد، میگوید اولین سفر من است، لازمهاش آن است که سفر ثانی و ثالث هم داشته باشد؟
پرسش: ...
پاسخ: بسیار خب؛ ولی قبل هنوز مشرف نشده این بار اولین بار نیست؟ اول است یعنی مسبوق به عدم است نه سابق بر غیر است، البته مسبوقیتش به عدم لازم است، اما سابقیتش نسبت به غیر لازم نیست.
راز آمدن «لام» بر ﴿لِلنّاسِ﴾ در کریمه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ ظاهر این آیه این است که اولین خانهای که معبد مردم است همان است که در مکه است، به سود مردم وضع شد نفرمود «علی الناس» گرچه درباره تکلیف حج فرمود: ﴿لِلّهِ عَلَى النّاسِ﴾ اما اینجا فرمود ﴿ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ چون عبادت به سود مردم است، هرگز تکلیف، علیه مردم نیست. لذا آنها که اهل راه¬ند درباره تکلیف میگویند انسان مشرف میشود نه مکلف اگر مرد سنش به اول شانزده سالگی رسید میگویند او مشرف شده است به خطابات الهی و اگر زن به اول ده سالگی رسید، میگویند تشرف یافت، زیرا دستورات الهی کلفت نیست، بلکه شرافت است؛ کسی که قبلاً شایسته نبود خدا به او خطاب کند ﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ﴾ الآن شایسته این خطاب الهی شد، این مشرف به خطاب الهی است نه مکلف. به هر حال دستورات دینی را چون خدا میفرماید ﴿ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ و مانند آن، معلوم میشود به سود مردم است از این جهت از عبادت به «لام» تعبیر شد ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ نه علی الناس.
اختصاص اولیت بالذات، به خدای سبحان
پرسش:...
پاسخ: اولیت بالذات مخصوص خدای سبحان است که ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ و اما اولیت بالغیر نه، ممکن است چیزی مثل فیض حق که نامحدود است و «کلّ منّه قدیم» است یا او «دائم الفیض» است این نه اول دارد و نه آخر؛ منتها اولش به ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ وابسته است، آخرش هم به «هو الاخر» وابسته است اول و آخر ندارد؛ اما بالعرض نه بالذات ولی ذات اقدس الهی اول و آخر ندارد، بلکه خود اول و آخر است بالذات. حالا میرسیم به آن آیه بعد که تکلیفی است وضع شده است ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا﴾ ظاهرش این است که این بیت الحرام و این کعبه معظمه و مکرمه، اولین معبد جهانی است و هیچ پیامبری غیر از کعبه، قبلهای نداشت. این ظاهر اطلاق ﴿أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ است و همین معنا را میتوان با بعضی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «مریم» تأیید کرد.
قدمت کعبه
در سوره «مریم» گذشته از اینکه در جریان حضرت مسیح آمده است در آیه 31 ﴿وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا﴾ و همچنین وصایایی که درباره انبیای دیگر دارد، وقتی خیلی از انبیا را نام میبرد در آیه 58 اینچنین میفرماید: ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرّیَّةِ إِبْراهیمَ وَ إِسْرائیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ از آدم (سلام الله علیه) تا نوح و انبیای بینهما و از نوح و ابراهیم و انبیای بینهما و از ابراهیم تا ذراری دیگر، از همه این انبیا (علیهم السلام) به نیکی یاد میکند، میفرماید: ﴿إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ این سجده میکنند، لابد به سمتی سجده میکنند و اگر منظور از این سجود، خصوص سجود باشد خب بالأخره به طَرفی است و اگر مراد از این سجده، نماز باشد خب باز هم یک سمت و قبلهای دارد، چه اینکه در آیه بعد یعنی آیه 59 میفرماید: ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا﴾؛ فرمود بعدیها آمدند نماز را به هم زدند و پیروی شهوت را سنت سیئه خود قرار دادند، معلوم میشود انبیا، اهل صلات بودند. حالا از آن ﴿خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ نماز استفاده میشود یا نماز از راه¬های دیگر استفاده میشود که بعد از آنها یک خلف ناصالحی آمدند نماز را ضایع کردند. پس همه آنها اهل نماز و سجده بودند و نماز و سجده هم بالأخره یک سمت و قبلهای دارد یا باید بگوییم که همه سَمتها «علی السوی» بود، نظیر ﴿فأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ که این بعید است یا باید بگوییم یک جهت خاصی قبله آنها بود.
پرسش: ...
پاسخ: ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ ظاهراً این نیست که خانههایتان را قبله قرار بدهید یعنی خانههایتان را مقابل هم قرار بدهید یعنی مهندسی ساختمانتان این باشد ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ أی متقابلات، شاید اینچنین باید باشد.
نظیر اینکه در بهشت روبه¬روی یکدیگرند این¬چنین باشد آن کاری به قبله شرعی ندارد ظاهر این کریمه آن است که ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ این است که همه انبیا قبلهشان کعبه بود، زیرا همه انبیا نماز و سجده داشتند این یک مقدمه یا باید بگوییم هیچ قبلهای در کار نبود [و] بر اساس ﴿فأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ عمل میکردند این بعید است. یا قبله مشخص داشتند ولی آن قبله مشخص، غیر از مسجد الحرام و غیر از کعبه بود این با اطلاق ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ سازگار نیست. بنابراین از آدم تا خاتم (علیهم الصلاة و علیهم السلام) قبله ایشان همان کعبه بود. اگر آنها نمازی و عبادتی نداشته بودند خب انسان میتوانست بگوید قبله بودن از زمان خاتم شروع شد؛ اما وقتی قرآن از نماز آنها از سجده آنها نقل میکند، نمیشود گفت آنها بی¬قبله بودند یا قبله آنها بیت دیگر بود، هر دو را این کریمه نفی میکند.
پرسش: ...
پاسخ: آخر از آدم شروع شده، از آدم تا ذراری دیگر، فرمود اینها همهشان اهل نماز بودند اهل سجده بودند. اگر آدم و من دونه یک دیگری داشتند که به آن جای دیگر رو میآوردند ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ صادق نبود.
پرسش: ...
پاسخ: آخر یک سیاق است ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ از آدم شروع کرده و ذراری آدم به نوح رسیده به ذراری نوح به ابراهیم رسیده به اسرائیل رسیده و ذراری اینها، بعد میفرماید: ﴿خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾، ﴿إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ بعد ما بگوییم اینها بیقبله بودند، بر اساس ﴿فأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ عمل میکردند یا قبله اینها پراکنده بود، چون با اینکه یک سیاق است.
سرّ نمازگزاردن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی بیتالمقدس
پرسش: ...
پاسخ: بله؛ درباره بیت المقدس در اینکه قبله بود حرفی در او نیست؛ منتها از زمان سلیمان (سلام الله علیه) به بعد چون بانی و معمار بیت المقدس سلیمان (سلام الله علیه) است در فلسطین بنا نهاد و وجود مبارک رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم در مکه که نماز میخواندند، در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که حضرت طرزی میایستادند که هم کعبه قبله ایشان باشد هم بیت المقدس، زیرا بیت المقدس در جنوب غربی کعبه است وجود مبارک پیغمبر در سمتی قرار میگرفت که هم به کعبه رو کند هم به بیت المقدس، در آن سه سمت نماز نمیخواند یعنی کعبه را پشت سر نمینهاد که فقط به بیت المقدس نماز بخواند یا احد جنبی الکعبه، نماز نمیخواند که فقط به طرف جنوب غربی بایستد و بیت المقدس را قبله قرار بدهد، بلکه در قسمت شمال کعبه قرار میگرفت که هم به کعبه رو کرده باشد، هم به بیت المقدس.
پرسش: ...
پاسخ: در مدینه دیگر حکم برگشت، چاره جز این نبود قبله اصولاً بیت المقدس بود، لذا چند صباحی هم که مثلاً چند مدتی هم که به طرف بیت المقدس بود فقط رو به طرف بیت المقدس بود، چون هیچ راهی نداشت کعبه را حتماً پشت سر میگذاشت و آن مسجد قبلتین هم همین است که در حال صلات وضع برگشت.
علت نامگذاری «مکّه»
پرسش: ...
پاسخ: ﴿لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ همانا آن خانهای است که در مکه بنا نهاده شد که گفتند منظور از بکه، همان مکه است و گاهی «میم» تبدیل به «باء» میشود، نظیر لازب و لازم، اینچنین است. یا نه اینچنین نیست که مکه، بکه شد یا بکه، مکه شد، بلکه مکه را بکه میگویند «لأنّ الناس یَبُکُّ بعضُهم بعضاً» «بک» یعنی دق و ازدحام و کوبیدن و امثال ذلک، چون مردم در آنجا در اثر وفور جمعیت مزاحم یکدیگر میشوند از این جهت آن سرزمین «بکه» نامیده شد یا «بک» به معنای دق و کوبیدن است، از این جهت که اعناق جبا را میکوبد از این جهت این سرزمین بکّه نامگذاری شد و مانند آن.
راز ذکر ﴿مُبَارَکاً﴾ در آیه ﴿لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً﴾
خب خانهای که در مکه هست این خانه، اولین بیتی است که به عنوان معبد بنا نهاده شد، در حالی که منشأ برکتهای فراوان است و وسیله هدایت جهانیان. برکت، آن مال و شیء ثابت را میگویند؛ چیزی که سهمی از ثبات و بقا و دوام داشته باشد؛ آن فرورفتگی که در بیابانها هست و آب در آنجا جمع میشود و نمیگذارد آب، هدر برود و از بین برود آن را برکه میگویند، نظیر حوض و سینه را هم «برک» مینامند به تعبیر مرحوم شیخ طوسی، چون جای حفظ است، صدر را برک میگویند چون جای حفظ اندیشه و اسرار و علوم است و این موی سینه شتر را میگویند برک، آن کرکها را نه مو آن کرک مخصوص را میگویند برک نه آن کرکی که از دست او یا پشت او یا پای او چیده شده، بلکه آن کرکی که از سینه شتر هست که هم لطیف¬تر است و احیاناً با دوامتر، آن را برک مینامند پارچههای برکی آن است و ذات اقدس الهی از آن جهت که ثابت است و دایم است، تبارک است و خیر او از آن جهت که دوام دارد، مبارک است ولی در جریان مکه و کعبه این خیر، بیش از جای دیگر از ثبات برخوردار است، لذا فراوان¬تر و پایدارتر است، از این جهت فرمود: ﴿مُبارَکًا﴾ و وسیله هدایت جهانیان هم است، برای اینکه همه عابدان و سالکان به آن سمت متوجهاند، آنجا سخن از دعوت حق است و از آنجا دعوت به حق به گوش جهانیان رسیده است، انبیا از آنجا مردم را دعوت کردند، وجود مبارک پیغمبر (علیه آلاف التحیة و الثناء) از آنجا ندای «لا اله الا الله» را به گوش مردم رساند، وجود مبارک خاتم اوصیا (سلام الله علیه) که ظهور فرمود از آنجا وحی را و پیام را به گوش جهانیان میرساند، بالأخره از آنجا سخن برمیخیزد و وسیلههای فراوانی هم برای هدایت مردم هست.
نشانههای اعجاز مقام ابراهیم
از آن جهت که آیات بیشماری را در مکه میشمرند که فرمود: ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾. در این مسجد الحرام و در این بیت، نشانههای زیادی بیّن و آفتابی و روشن است که نشانههای خداست، بعضیها خواستند بگویند ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ این ﴿مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ﴾ بیان این ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ است یعنی آن جایی که اثر پای حضرت خلیل (سلام الله علیه) هست، بینات و معجزات فراوانی را به همراه دارد. خود این یک مقام، به منزله امت واحده است در بحث اعجاز، چه اینکه خود خلیل الرحمان (سلام الله علیه) امت واحده بود. چطور مقام ابراهیم به تنهایی ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ با اینکه «آیةٌ بینةٌ»، برای اینکه سنگ سخت به صورت یک خمیر درآید، این آیت و معجزه است و جای مشخص این سنگ به صورت خمیر درآید نه همه سنگ، این آیة اخری و بعد از اینکه جای مشخص این سنگ به صورت خمیر درآمد تا گودی معینی تا یک عمق معینی به صورت خمیر درآید بعد هم به صورت سنگ همچنان باشد، آیةٌ ثالثه و از آن جهت که دشمنهای فراوانی خواستند این اثر را از بین ببرند از دستبرد همه طاغیان محفوظ مانده است، آیةٌ رابعه و از آن جهت که عدهای به این فکرند که آثار هنری و باستانی یا مثلاً غیر هنری و باستانی هر چه که جنبه قدمت و حرمت خاص دارد آن را از دیار مسلمین بردارند که کار غرب هم این است از دستبرد همه آنها محفوظ ماند، آیةٌ خامسه و امثال ذلک، خود همان یک مقام. الآن هم که شما مشرف میشوید، میبینید اثر این دو پا هست و یک نوار برنجی هم در لبه این دو قدم شریف هست که در چهره آن نوار برنجی، نوشته است ﴿وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما﴾ هر کس بود با حسن انتخاب خوب این کریمه، این جمله مبارکه
«آیةالکرسی» را در کنار نوار این دو قدم در همان مقام ابراهیم هست، البته روی سنگ نیست روی همان فلزی است که نوار گونه در لبه این سنگ هست: ﴿لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما﴾.
الآن هم ده برابر این وزن معمولی را روی این سنگ بگذارند سنگ تحمل میکند، نشانهاش این است که همه این سنگها که پایه این دیوار عظیم کعبه است، چطور فرو نمیرود.
تبیین امنیت تکوینی و تشریعی حرم الهی
پرسش: ...
پاسخ: خب، این یک احتمال که جناب زمخشری اوایل مایل بودند این را ذکر بکنند. احتمال دیگر این است که ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ که شمارههای فراوانی دارد یکیاش مقام ابراهیم است، دومی ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ است، این ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ یک امن تکوینی دارد، چون خیلیها خواستند کعبه را از بین ببرند و به اهل مکه هم در اثر آسیب کعبه، صدمهای وارد کنند ولی ذات اقدس الهی آنجا را مأمن قرار داد؛ اما نیازی نیست که ما بگوییم منظور از این ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ خصوص مقام ابراهیم است یا خصوص آن امنی است که خدا قرار داد. جریان زمزم هم از آیات بینه است، جریان حجر اسماعیل از آیات بینه است خود کعبه سراسرش آیه بینه است، زیرا بر اساس آیات سوره فیل آنها که خواستند کعبه را از بین ببرند: ﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ ٭ أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ ٭ وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبابیلَ ٭ تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ ٭ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ خودش نشانه آن است که این بیت، سراسر معجزه است. آن حجر الاسودش هم معجزه است، پس اصل بیت، بقایش در طول تاریخ از ستم طاغیان این معجزه است، آن حجرش معجزه است، آن حجر الاسودش معجزه است، آن زمزمش معجزه است [و] مقام ابراهیمش هم معجزه است، لازم نیست که تکلفی بیفتید.
پرسش: ...
پاسخ: آن که دلیل اعتباری ندارد نه؛ نه اصلاً او در جده است و آن یک چیز ساختگی است و گفتند جده را جده گفتند، چون حوا (علیها سلام) آنجا دفن است اصلاً «جُده» است نه «جَده» این منطقه ساحلی را میگویند جُد، جُد و جُده و جَده نیست و چون حوا آنجا باشد و قبر حوا آن هم یک قبر کذایی که آنجا نشان دادند و آن وقت در کتابهای فقهی در «باب اطعمه و اشربه» در «باب صید و ذباحه» آنجا این تعبیرات فراوان است که «لو تأتی السمک الی الجُد» اگر ماهی بیاید جُد، «جُد» یعنی ساحل «جُد و جُده» آن منطقه ساحلی را میگویند، این هم چون آنجا ساخته شده، شده جُده. اگر آیات بینه در بیت الحرام فراوان هست پس لازم نیست ما بگوییم مقام ابراهیم بیان ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ است: ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: چون برای جهانیان است دیگر، همه میتوانند از همان¬جا سخن هدایت آمیز به جهانیان میرسد، همه انبیا از آنجا سخن را منتشر کردند و قرآن که محبطش همان مکه است از آنجا آمد و ولیّ عصر (ارواحنا فداه) هم که از آنجا میآید، انبیا پیامشان از آنجا آمده دیگر.
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت؛ آیه 125 که فرمود: ﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾ در آنجا بحث مبسوطی آمده است که چطور بیت الحرام مثاب و مرجع جمیع مردم است [و] همه به آنجا پناه میبرند «ثاب» یعنی رجع به آنجا رجوع میکنند و امن همگانی است هم امن تکوینی است، برای اینکه کسی بخواهد کعبه را از بین ببرد، خدا به او امان نمیدهد، هم امن تشریعی است، برای اینکه اگر کسی آنجا وارد شده است حق ایذا ندارد، حق ندارد که صیدی را و پرندهای را آزار کند و کسی حق ندارد اگر پناهندهای به آنجا مراجعه کرده است، حدود الهی را بر او در آنجا جاری کند، مگر اینکه خود او حرمت را رعایت نکند، اگر کسی حرمت شهر الحرام را یا بلد الحرام را یا مسجد الحرام را رعایت نکرد، شما هم میتوانید رعایت نکنید اگر کسی در خود حرم جنایت کرد میشود حد را بر او جاری کرد ولی اگر در خارج حرم، جنایتی مرتکب شد به حرم پناهنده شد باید به او مهلت داد تا از حرم بیرون بیاید؛ اما البته خرید و فروش با او ممنوع است احسان و اطعام او ممنوع است تا با فشار از آنجا بیرون بیاید، اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا﴾ آنجا این بحثش گذشت. در بعضی از آیات به همین امنیتی که ذات اقدس الهی نصیب سرزمین مکه کرده است، اشاره شده، نظیر آیه 67 سوره «عنکبوت» است که فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللّهِ یَکْفُرُونَ﴾؛ فرمود مگر اینها نمیبینند که در همه جا آدم کشی و آدم ربایی و غارتگری هست ولی ما این سرزمین را امن قرار دادیم یعنی در زمان جاهلیت هم اینچنین بود، اینجا را امن قرار دادیم و مردم جای دیگر اختطاف میشوند ولی اینجا محفوظند.
سرّش این است که اگر کسی بخواهد به کعبه آسیب برساند یا به مردم آن سرزمین، آسیب برساند خدا به او مهلت نمیدهد، مخصوصاً بخواهد به کعبه آسیب برساند. آیه 25 سوره «حج» این است که ﴿وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ این از خصایص حرم است؛ اگر کسی ملحدانه بخواهد ستمی روا بدارد ما به او مهلت نمیدهیم، مادامی که آن ستمپذیر، راه صحیح را طی کرده باشد و مستحق این خشم نباشد و اگر آن ستمپذیر، راه صحیح را طی نکرده باشد در امان خدا نیست ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ شامل حال او نمیشود اگر کعبه از حرمت خاص برخوردار است و اگر در جریان ابرهه با طیر ابابیل از کعبه حمایت شده است، چطور در جریان تحصن ابن زبیر در درون کعبه، خدا از کعبه حمایت نکرد، زیرا حجاجابنیوسف ملعون به دستور عبد الملک بالای کوه ابوقبیس منجنیق نصب کرد و از همان جا کعبه را زیر سنگهای فراوان خرد کرد و کعبه را در هم کوبید و ابن زبیر را دستگیر کردند و کشتند. سرّش همان قید است که شده گفتند که حرمت کعبه برای آن است که دین محفوظ بماند و حافظ دین و ضامن دین ولیّ خدا و امام معصوم است در زمان حضور و ظهورش و نایبان او هستند در زمان غیبتشان. ابن زبیری که سید الشهدا (سلام الله علیه) را یاری نکرد، امام زمانش را یاری نکرد و بعد از رحلت و شهادت سید الشهداء (سلام الله علیه) امام زمان دیگرش که امام سجاد بود یاری نکرد و خودش داعیهای داشت، این شخص اگر به کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمیدهد. سرّش این است که خدا در جریان ابرهه، طیراً ابابیل را اعزام کرد و اما در جریان منجنیق بستن حجاح، طیر ابابیلی را نفرستاد. بالأخره ابن زبیر یک آدم فاسدی بود او را گرفتند و کشتند و بعد هم فردایش کعبه را ساختند، این مشکلی پیش نیامد. ابرهه آمده است که اصلاً قبله و مطاف را بردارد، لذا خدا به او امان نداد ولی اگر کسی امام زمانش را یاری نکند به کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمیدهد، لذا جریان کار حجاج مخالف با ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ که همانند جریان ابرهه باشد نیست، با او هماهنگ نیست و منافی با او هم نیست این¬طور است. الآن هم همین خطر هست اگر خدای ناکرده آن سرزمین، سرزمین ستم بشود مادامی که مردم در صراط مستقیم نباشند خدا اینچنین نیست که حالا دست ظالم را کوتاه کند، بلکه دست ظالم را ممکن است بر اساس ﴿نُوَلّی بَعْضَ الظّالِمینَ بَعْضًا﴾ که در سوره «انعام» است ظالمی را بر ظالم، مسلط کند. عمده این است که مسلمین وظیفه اصلی خود را انجام بدهند، آنگاه است که خدا فرمود: ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ به او مهلت نمیدهند.
«و الحمد لله رب العالمین»
نقل و نقد نظر شیخ طوسی درباره اول بودن بیت
نشانه های اعجاز مقام ابراهیم
تبیین امنیت تکوینی و تشریعی حرم الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ﴿96﴾ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ ﴿97﴾
علت ذکر کریمه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ...﴾ بعد از کریمه ﴿فَاتَّبِعُوا...﴾
بعد از اینکه فرمود: ﴿فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ یکی از بارزترین، پیروی ملت ابراهیم (سلام الله علیه) حرمت نهادن به کعبه است، لذا فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ چه اینکه یهودیهایی که مدعی بودند بر دین ابراهیم خلیلاند، ذات اقدس الهی به اینها میفرماید اگر شما بر ملت ابراهیم هستید باید بنای ابراهیمی را هم گرامی بشمارید، آن را قبله بدانید و مطاف بدانید و اطرافش طواف کنید، براساس این دو جهت آیه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ بعد از ﴿فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا﴾ آمده، گذشته از آن جهاتی که قبلاً یاد شد. یکی از آن جهات این بود که بنیاسرائیل شبههای داشتند میگفتند اگر شما بر ملت ابراهیم هستید چرا این غذاهایی که حرام است، حلال میشمارید. جواب این شد که ﴿کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ﴾ همه این غذاهایی که الآن بر شما حرام است بر ملت ابراهیم (سلام الله علیه) حلال بود و اسلام که همان ملت ابراهیم است، آنها را حلال میداند و اگر بر شما حرام است، نشانه این نیست که در دین ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) حرام بود، گذشته از آن مناسبتها این دو نکته هم گفته شد که ارتباط آیه محل بحث با آیه ﴿فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا﴾.
نقل و نقد نظر شیخ طوسی (ره) درباره اول بودن بیت
مطلب دوم این است که مرحوم شیخ در تبیان فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ گاهی چیزی اول دارد و آخر ندارد، مثل واحد که واحد، اول است ولی آخر ندارد، چون عدد پایان ندارد. گاهی چیزی اول دارد ولی آخر ندارد، نظیر نعمت بهشت؛ نعمتهای بهشت اول دارد، زیرا مومنین بعد از ارتحال از دنیا وارد بهشت میشوند ولی آخر ندارد، چون ﴿خالِدینَ فیها﴾ . پس بنابراین لازم نیست که چیزی که اول داشت آخر داشته باشد تا کسی سؤال بکند اگر اول بیت این است آخر بیت کدام است. ممکن است شیئی اول داشته باشد و آخر نداشته باشد، مفسرین دیگر هم این نکته را دارند که لازم نیست اول، ثانی داشته باشد. مثل اینکه کسی که وارد مکه شد میگوید این اولین سفر من است که من حج مشرف شدم، حالا لازمهاش آن نیست که بعداً هم حتماً موفق بشود که بار دوم مکه بیاید که، اول است یعنی قبلاً نیامدهام نه اول است یعنی ثانی هم دارد. پس لازم نیست که ثانی بیت هم باشد، البته ثانی بیت و ثالث بین به عنوان ﴿فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾ و مانند آن و مساجد دیگر هست؛ اما این¬چنین نیست که لازم باشد یا در مقابل کعبه یک ثانی بیت هم داشته باشیم. این سخن فی نفسه بد نیست؛ اما اینکه مرحوم شیخ فرمود گاهی چیزی اول دارد ولی آخر ندارد، نظیر نعمتهای بهشت اینچنین نیست. درباره نعمتهای بهشت گرچه تنعمش اول دارد و آخر ندارد؛ اما نعمتهای بهشت ظاهراً نه اول دارد و نه آخر، برای اینکه الآن هم بهشت موجود است، اینطور نیست که بهشت بعد از دنیا خلق بشود، نعمتهای بهشت بود و همواره هست [و] انقطاعی ندارد مخصوصاً آن جنتی که ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ﴾ است بنابراین ممکن است چیزی اول داشته باشد و آخر نداشته باشد، نظیر واحد آن هم غیر متناهی لایقفی است به اصطلاح.
پرسش: ...
پاسخ: چرا؛ اول است یعنی مسبوق به عدم است نه اول است یعنی سابق بر ثانی است، همان تعبیرات رایج عرفی که کسی وقتی مکه مشرف شد، میگوید اولین سفر من است، لازمهاش آن است که سفر ثانی و ثالث هم داشته باشد؟
پرسش: ...
پاسخ: بسیار خب؛ ولی قبل هنوز مشرف نشده این بار اولین بار نیست؟ اول است یعنی مسبوق به عدم است نه سابق بر غیر است، البته مسبوقیتش به عدم لازم است، اما سابقیتش نسبت به غیر لازم نیست.
راز آمدن «لام» بر ﴿لِلنّاسِ﴾ در کریمه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ ظاهر این آیه این است که اولین خانهای که معبد مردم است همان است که در مکه است، به سود مردم وضع شد نفرمود «علی الناس» گرچه درباره تکلیف حج فرمود: ﴿لِلّهِ عَلَى النّاسِ﴾ اما اینجا فرمود ﴿ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ چون عبادت به سود مردم است، هرگز تکلیف، علیه مردم نیست. لذا آنها که اهل راه¬ند درباره تکلیف میگویند انسان مشرف میشود نه مکلف اگر مرد سنش به اول شانزده سالگی رسید میگویند او مشرف شده است به خطابات الهی و اگر زن به اول ده سالگی رسید، میگویند تشرف یافت، زیرا دستورات الهی کلفت نیست، بلکه شرافت است؛ کسی که قبلاً شایسته نبود خدا به او خطاب کند ﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ﴾ الآن شایسته این خطاب الهی شد، این مشرف به خطاب الهی است نه مکلف. به هر حال دستورات دینی را چون خدا میفرماید ﴿ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ و مانند آن، معلوم میشود به سود مردم است از این جهت از عبادت به «لام» تعبیر شد ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ نه علی الناس.
اختصاص اولیت بالذات، به خدای سبحان
پرسش:...
پاسخ: اولیت بالذات مخصوص خدای سبحان است که ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ و اما اولیت بالغیر نه، ممکن است چیزی مثل فیض حق که نامحدود است و «کلّ منّه قدیم» است یا او «دائم الفیض» است این نه اول دارد و نه آخر؛ منتها اولش به ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ وابسته است، آخرش هم به «هو الاخر» وابسته است اول و آخر ندارد؛ اما بالعرض نه بالذات ولی ذات اقدس الهی اول و آخر ندارد، بلکه خود اول و آخر است بالذات. حالا میرسیم به آن آیه بعد که تکلیفی است وضع شده است ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا﴾ ظاهرش این است که این بیت الحرام و این کعبه معظمه و مکرمه، اولین معبد جهانی است و هیچ پیامبری غیر از کعبه، قبلهای نداشت. این ظاهر اطلاق ﴿أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ است و همین معنا را میتوان با بعضی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «مریم» تأیید کرد.
قدمت کعبه
در سوره «مریم» گذشته از اینکه در جریان حضرت مسیح آمده است در آیه 31 ﴿وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا﴾ و همچنین وصایایی که درباره انبیای دیگر دارد، وقتی خیلی از انبیا را نام میبرد در آیه 58 اینچنین میفرماید: ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرّیَّةِ إِبْراهیمَ وَ إِسْرائیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ از آدم (سلام الله علیه) تا نوح و انبیای بینهما و از نوح و ابراهیم و انبیای بینهما و از ابراهیم تا ذراری دیگر، از همه این انبیا (علیهم السلام) به نیکی یاد میکند، میفرماید: ﴿إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ این سجده میکنند، لابد به سمتی سجده میکنند و اگر منظور از این سجود، خصوص سجود باشد خب بالأخره به طَرفی است و اگر مراد از این سجده، نماز باشد خب باز هم یک سمت و قبلهای دارد، چه اینکه در آیه بعد یعنی آیه 59 میفرماید: ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا﴾؛ فرمود بعدیها آمدند نماز را به هم زدند و پیروی شهوت را سنت سیئه خود قرار دادند، معلوم میشود انبیا، اهل صلات بودند. حالا از آن ﴿خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ نماز استفاده میشود یا نماز از راه¬های دیگر استفاده میشود که بعد از آنها یک خلف ناصالحی آمدند نماز را ضایع کردند. پس همه آنها اهل نماز و سجده بودند و نماز و سجده هم بالأخره یک سمت و قبلهای دارد یا باید بگوییم که همه سَمتها «علی السوی» بود، نظیر ﴿فأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ که این بعید است یا باید بگوییم یک جهت خاصی قبله آنها بود.
پرسش: ...
پاسخ: ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ ظاهراً این نیست که خانههایتان را قبله قرار بدهید یعنی خانههایتان را مقابل هم قرار بدهید یعنی مهندسی ساختمانتان این باشد ﴿وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً﴾ أی متقابلات، شاید اینچنین باید باشد.
نظیر اینکه در بهشت روبه¬روی یکدیگرند این¬چنین باشد آن کاری به قبله شرعی ندارد ظاهر این کریمه آن است که ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ این است که همه انبیا قبلهشان کعبه بود، زیرا همه انبیا نماز و سجده داشتند این یک مقدمه یا باید بگوییم هیچ قبلهای در کار نبود [و] بر اساس ﴿فأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ عمل میکردند این بعید است. یا قبله مشخص داشتند ولی آن قبله مشخص، غیر از مسجد الحرام و غیر از کعبه بود این با اطلاق ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ سازگار نیست. بنابراین از آدم تا خاتم (علیهم الصلاة و علیهم السلام) قبله ایشان همان کعبه بود. اگر آنها نمازی و عبادتی نداشته بودند خب انسان میتوانست بگوید قبله بودن از زمان خاتم شروع شد؛ اما وقتی قرآن از نماز آنها از سجده آنها نقل میکند، نمیشود گفت آنها بی¬قبله بودند یا قبله آنها بیت دیگر بود، هر دو را این کریمه نفی میکند.
پرسش: ...
پاسخ: آخر از آدم شروع شده، از آدم تا ذراری دیگر، فرمود اینها همهشان اهل نماز بودند اهل سجده بودند. اگر آدم و من دونه یک دیگری داشتند که به آن جای دیگر رو میآوردند ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ صادق نبود.
پرسش: ...
پاسخ: آخر یک سیاق است ﴿أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ از آدم شروع کرده و ذراری آدم به نوح رسیده به ذراری نوح به ابراهیم رسیده به اسرائیل رسیده و ذراری اینها، بعد میفرماید: ﴿خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾، ﴿إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا﴾ بعد ما بگوییم اینها بیقبله بودند، بر اساس ﴿فأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ عمل میکردند یا قبله اینها پراکنده بود، چون با اینکه یک سیاق است.
سرّ نمازگزاردن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی بیتالمقدس
پرسش: ...
پاسخ: بله؛ درباره بیت المقدس در اینکه قبله بود حرفی در او نیست؛ منتها از زمان سلیمان (سلام الله علیه) به بعد چون بانی و معمار بیت المقدس سلیمان (سلام الله علیه) است در فلسطین بنا نهاد و وجود مبارک رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم در مکه که نماز میخواندند، در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که حضرت طرزی میایستادند که هم کعبه قبله ایشان باشد هم بیت المقدس، زیرا بیت المقدس در جنوب غربی کعبه است وجود مبارک پیغمبر در سمتی قرار میگرفت که هم به کعبه رو کند هم به بیت المقدس، در آن سه سمت نماز نمیخواند یعنی کعبه را پشت سر نمینهاد که فقط به بیت المقدس نماز بخواند یا احد جنبی الکعبه، نماز نمیخواند که فقط به طرف جنوب غربی بایستد و بیت المقدس را قبله قرار بدهد، بلکه در قسمت شمال کعبه قرار میگرفت که هم به کعبه رو کرده باشد، هم به بیت المقدس.
پرسش: ...
پاسخ: در مدینه دیگر حکم برگشت، چاره جز این نبود قبله اصولاً بیت المقدس بود، لذا چند صباحی هم که مثلاً چند مدتی هم که به طرف بیت المقدس بود فقط رو به طرف بیت المقدس بود، چون هیچ راهی نداشت کعبه را حتماً پشت سر میگذاشت و آن مسجد قبلتین هم همین است که در حال صلات وضع برگشت.
علت نامگذاری «مکّه»
پرسش: ...
پاسخ: ﴿لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ همانا آن خانهای است که در مکه بنا نهاده شد که گفتند منظور از بکه، همان مکه است و گاهی «میم» تبدیل به «باء» میشود، نظیر لازب و لازم، اینچنین است. یا نه اینچنین نیست که مکه، بکه شد یا بکه، مکه شد، بلکه مکه را بکه میگویند «لأنّ الناس یَبُکُّ بعضُهم بعضاً» «بک» یعنی دق و ازدحام و کوبیدن و امثال ذلک، چون مردم در آنجا در اثر وفور جمعیت مزاحم یکدیگر میشوند از این جهت آن سرزمین «بکه» نامیده شد یا «بک» به معنای دق و کوبیدن است، از این جهت که اعناق جبا را میکوبد از این جهت این سرزمین بکّه نامگذاری شد و مانند آن.
راز ذکر ﴿مُبَارَکاً﴾ در آیه ﴿لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً﴾
خب خانهای که در مکه هست این خانه، اولین بیتی است که به عنوان معبد بنا نهاده شد، در حالی که منشأ برکتهای فراوان است و وسیله هدایت جهانیان. برکت، آن مال و شیء ثابت را میگویند؛ چیزی که سهمی از ثبات و بقا و دوام داشته باشد؛ آن فرورفتگی که در بیابانها هست و آب در آنجا جمع میشود و نمیگذارد آب، هدر برود و از بین برود آن را برکه میگویند، نظیر حوض و سینه را هم «برک» مینامند به تعبیر مرحوم شیخ طوسی، چون جای حفظ است، صدر را برک میگویند چون جای حفظ اندیشه و اسرار و علوم است و این موی سینه شتر را میگویند برک، آن کرکها را نه مو آن کرک مخصوص را میگویند برک نه آن کرکی که از دست او یا پشت او یا پای او چیده شده، بلکه آن کرکی که از سینه شتر هست که هم لطیف¬تر است و احیاناً با دوامتر، آن را برک مینامند پارچههای برکی آن است و ذات اقدس الهی از آن جهت که ثابت است و دایم است، تبارک است و خیر او از آن جهت که دوام دارد، مبارک است ولی در جریان مکه و کعبه این خیر، بیش از جای دیگر از ثبات برخوردار است، لذا فراوان¬تر و پایدارتر است، از این جهت فرمود: ﴿مُبارَکًا﴾ و وسیله هدایت جهانیان هم است، برای اینکه همه عابدان و سالکان به آن سمت متوجهاند، آنجا سخن از دعوت حق است و از آنجا دعوت به حق به گوش جهانیان رسیده است، انبیا از آنجا مردم را دعوت کردند، وجود مبارک پیغمبر (علیه آلاف التحیة و الثناء) از آنجا ندای «لا اله الا الله» را به گوش مردم رساند، وجود مبارک خاتم اوصیا (سلام الله علیه) که ظهور فرمود از آنجا وحی را و پیام را به گوش جهانیان میرساند، بالأخره از آنجا سخن برمیخیزد و وسیلههای فراوانی هم برای هدایت مردم هست.
نشانههای اعجاز مقام ابراهیم
از آن جهت که آیات بیشماری را در مکه میشمرند که فرمود: ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾. در این مسجد الحرام و در این بیت، نشانههای زیادی بیّن و آفتابی و روشن است که نشانههای خداست، بعضیها خواستند بگویند ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ این ﴿مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ﴾ بیان این ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ است یعنی آن جایی که اثر پای حضرت خلیل (سلام الله علیه) هست، بینات و معجزات فراوانی را به همراه دارد. خود این یک مقام، به منزله امت واحده است در بحث اعجاز، چه اینکه خود خلیل الرحمان (سلام الله علیه) امت واحده بود. چطور مقام ابراهیم به تنهایی ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ با اینکه «آیةٌ بینةٌ»، برای اینکه سنگ سخت به صورت یک خمیر درآید، این آیت و معجزه است و جای مشخص این سنگ به صورت خمیر درآید نه همه سنگ، این آیة اخری و بعد از اینکه جای مشخص این سنگ به صورت خمیر درآمد تا گودی معینی تا یک عمق معینی به صورت خمیر درآید بعد هم به صورت سنگ همچنان باشد، آیةٌ ثالثه و از آن جهت که دشمنهای فراوانی خواستند این اثر را از بین ببرند از دستبرد همه طاغیان محفوظ مانده است، آیةٌ رابعه و از آن جهت که عدهای به این فکرند که آثار هنری و باستانی یا مثلاً غیر هنری و باستانی هر چه که جنبه قدمت و حرمت خاص دارد آن را از دیار مسلمین بردارند که کار غرب هم این است از دستبرد همه آنها محفوظ ماند، آیةٌ خامسه و امثال ذلک، خود همان یک مقام. الآن هم که شما مشرف میشوید، میبینید اثر این دو پا هست و یک نوار برنجی هم در لبه این دو قدم شریف هست که در چهره آن نوار برنجی، نوشته است ﴿وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما﴾ هر کس بود با حسن انتخاب خوب این کریمه، این جمله مبارکه
«آیةالکرسی» را در کنار نوار این دو قدم در همان مقام ابراهیم هست، البته روی سنگ نیست روی همان فلزی است که نوار گونه در لبه این سنگ هست: ﴿لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما﴾.
الآن هم ده برابر این وزن معمولی را روی این سنگ بگذارند سنگ تحمل میکند، نشانهاش این است که همه این سنگها که پایه این دیوار عظیم کعبه است، چطور فرو نمیرود.
تبیین امنیت تکوینی و تشریعی حرم الهی
پرسش: ...
پاسخ: خب، این یک احتمال که جناب زمخشری اوایل مایل بودند این را ذکر بکنند. احتمال دیگر این است که ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ که شمارههای فراوانی دارد یکیاش مقام ابراهیم است، دومی ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ است، این ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ یک امن تکوینی دارد، چون خیلیها خواستند کعبه را از بین ببرند و به اهل مکه هم در اثر آسیب کعبه، صدمهای وارد کنند ولی ذات اقدس الهی آنجا را مأمن قرار داد؛ اما نیازی نیست که ما بگوییم منظور از این ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ خصوص مقام ابراهیم است یا خصوص آن امنی است که خدا قرار داد. جریان زمزم هم از آیات بینه است، جریان حجر اسماعیل از آیات بینه است خود کعبه سراسرش آیه بینه است، زیرا بر اساس آیات سوره فیل آنها که خواستند کعبه را از بین ببرند: ﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ ٭ أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ ٭ وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبابیلَ ٭ تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ ٭ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ خودش نشانه آن است که این بیت، سراسر معجزه است. آن حجر الاسودش هم معجزه است، پس اصل بیت، بقایش در طول تاریخ از ستم طاغیان این معجزه است، آن حجرش معجزه است، آن حجر الاسودش معجزه است، آن زمزمش معجزه است [و] مقام ابراهیمش هم معجزه است، لازم نیست که تکلفی بیفتید.
پرسش: ...
پاسخ: آن که دلیل اعتباری ندارد نه؛ نه اصلاً او در جده است و آن یک چیز ساختگی است و گفتند جده را جده گفتند، چون حوا (علیها سلام) آنجا دفن است اصلاً «جُده» است نه «جَده» این منطقه ساحلی را میگویند جُد، جُد و جُده و جَده نیست و چون حوا آنجا باشد و قبر حوا آن هم یک قبر کذایی که آنجا نشان دادند و آن وقت در کتابهای فقهی در «باب اطعمه و اشربه» در «باب صید و ذباحه» آنجا این تعبیرات فراوان است که «لو تأتی السمک الی الجُد» اگر ماهی بیاید جُد، «جُد» یعنی ساحل «جُد و جُده» آن منطقه ساحلی را میگویند، این هم چون آنجا ساخته شده، شده جُده. اگر آیات بینه در بیت الحرام فراوان هست پس لازم نیست ما بگوییم مقام ابراهیم بیان ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ است: ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: چون برای جهانیان است دیگر، همه میتوانند از همان¬جا سخن هدایت آمیز به جهانیان میرسد، همه انبیا از آنجا سخن را منتشر کردند و قرآن که محبطش همان مکه است از آنجا آمد و ولیّ عصر (ارواحنا فداه) هم که از آنجا میآید، انبیا پیامشان از آنجا آمده دیگر.
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت؛ آیه 125 که فرمود: ﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾ در آنجا بحث مبسوطی آمده است که چطور بیت الحرام مثاب و مرجع جمیع مردم است [و] همه به آنجا پناه میبرند «ثاب» یعنی رجع به آنجا رجوع میکنند و امن همگانی است هم امن تکوینی است، برای اینکه کسی بخواهد کعبه را از بین ببرد، خدا به او امان نمیدهد، هم امن تشریعی است، برای اینکه اگر کسی آنجا وارد شده است حق ایذا ندارد، حق ندارد که صیدی را و پرندهای را آزار کند و کسی حق ندارد اگر پناهندهای به آنجا مراجعه کرده است، حدود الهی را بر او در آنجا جاری کند، مگر اینکه خود او حرمت را رعایت نکند، اگر کسی حرمت شهر الحرام را یا بلد الحرام را یا مسجد الحرام را رعایت نکرد، شما هم میتوانید رعایت نکنید اگر کسی در خود حرم جنایت کرد میشود حد را بر او جاری کرد ولی اگر در خارج حرم، جنایتی مرتکب شد به حرم پناهنده شد باید به او مهلت داد تا از حرم بیرون بیاید؛ اما البته خرید و فروش با او ممنوع است احسان و اطعام او ممنوع است تا با فشار از آنجا بیرون بیاید، اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا﴾ آنجا این بحثش گذشت. در بعضی از آیات به همین امنیتی که ذات اقدس الهی نصیب سرزمین مکه کرده است، اشاره شده، نظیر آیه 67 سوره «عنکبوت» است که فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللّهِ یَکْفُرُونَ﴾؛ فرمود مگر اینها نمیبینند که در همه جا آدم کشی و آدم ربایی و غارتگری هست ولی ما این سرزمین را امن قرار دادیم یعنی در زمان جاهلیت هم اینچنین بود، اینجا را امن قرار دادیم و مردم جای دیگر اختطاف میشوند ولی اینجا محفوظند.
سرّش این است که اگر کسی بخواهد به کعبه آسیب برساند یا به مردم آن سرزمین، آسیب برساند خدا به او مهلت نمیدهد، مخصوصاً بخواهد به کعبه آسیب برساند. آیه 25 سوره «حج» این است که ﴿وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ این از خصایص حرم است؛ اگر کسی ملحدانه بخواهد ستمی روا بدارد ما به او مهلت نمیدهیم، مادامی که آن ستمپذیر، راه صحیح را طی کرده باشد و مستحق این خشم نباشد و اگر آن ستمپذیر، راه صحیح را طی نکرده باشد در امان خدا نیست ﴿مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ شامل حال او نمیشود اگر کعبه از حرمت خاص برخوردار است و اگر در جریان ابرهه با طیر ابابیل از کعبه حمایت شده است، چطور در جریان تحصن ابن زبیر در درون کعبه، خدا از کعبه حمایت نکرد، زیرا حجاجابنیوسف ملعون به دستور عبد الملک بالای کوه ابوقبیس منجنیق نصب کرد و از همان جا کعبه را زیر سنگهای فراوان خرد کرد و کعبه را در هم کوبید و ابن زبیر را دستگیر کردند و کشتند. سرّش همان قید است که شده گفتند که حرمت کعبه برای آن است که دین محفوظ بماند و حافظ دین و ضامن دین ولیّ خدا و امام معصوم است در زمان حضور و ظهورش و نایبان او هستند در زمان غیبتشان. ابن زبیری که سید الشهدا (سلام الله علیه) را یاری نکرد، امام زمانش را یاری نکرد و بعد از رحلت و شهادت سید الشهداء (سلام الله علیه) امام زمان دیگرش که امام سجاد بود یاری نکرد و خودش داعیهای داشت، این شخص اگر به کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمیدهد. سرّش این است که خدا در جریان ابرهه، طیراً ابابیل را اعزام کرد و اما در جریان منجنیق بستن حجاح، طیر ابابیلی را نفرستاد. بالأخره ابن زبیر یک آدم فاسدی بود او را گرفتند و کشتند و بعد هم فردایش کعبه را ساختند، این مشکلی پیش نیامد. ابرهه آمده است که اصلاً قبله و مطاف را بردارد، لذا خدا به او امان نداد ولی اگر کسی امام زمانش را یاری نکند به کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمیدهد، لذا جریان کار حجاج مخالف با ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ که همانند جریان ابرهه باشد نیست، با او هماهنگ نیست و منافی با او هم نیست این¬طور است. الآن هم همین خطر هست اگر خدای ناکرده آن سرزمین، سرزمین ستم بشود مادامی که مردم در صراط مستقیم نباشند خدا اینچنین نیست که حالا دست ظالم را کوتاه کند، بلکه دست ظالم را ممکن است بر اساس ﴿نُوَلّی بَعْضَ الظّالِمینَ بَعْضًا﴾ که در سوره «انعام» است ظالمی را بر ظالم، مسلط کند. عمده این است که مسلمین وظیفه اصلی خود را انجام بدهند، آنگاه است که خدا فرمود: ﴿مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ به او مهلت نمیدهند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است