display result search
منو
تفسیر آیات 96 و 97 سوره آل‌عمران _ بخش سوم

تفسیر آیات 96 و 97 سوره آل‌عمران _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 27 دقیقه مدت قطعه
  • 10 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 96 و 97 سوره آل‌عمران _ بخش سوم"

تبیین موقعیت اقلیمی بیت المقدس و کعبه
مهم ترین فرق کعبه و مسجد الاقصی
تاکید بر اهمیت حج

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ ﴿96﴾ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ ﴿97﴾

انتساب «بیت» به خدا و مردم و تفاوت آنها
شروع بحث با تأکید، نشانه اهمیت مطلب است که فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ و این بیت، هم به ذات اقدس الهی منسوب است هم به مردم؛ اما با دو تفاوت: یک تفاوت ادبی؛ یک تفاوت معنوی. تفاوت ادبی آن است که بیت بدون «لام» به خدا اسناد پیدا کرده، فرمود: ﴿أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ﴾ که شده بیت الله ﴿أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾ لذا گفته می‌شود کعبه، بیت الله است ولی وقتی به مردم اسناد پیدا می‌کند با «لام» هست ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ کعبه، بیت الله است بیت الناس نیست؛ اما بیت الله ﴿لِلنّاسِ﴾ وضع شد و اما آن تفاوت معنوی آن است که این بیت در اثر اضافه به الله شرافت پیدا کرد ولی مردم در اثر اضافه به کعبه شریف می‌شوند. شرف کعبه در اثر ارتباط به حق است ولی شرف مردم در اثر ارتباط به کعبه است ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ حالا «بنی للناس» نیست، «وضع للناس» است یعنی تشریعاً برای اینکه معبد مردم بشود و قبله و مطاف مردم بشود وضع شد و برای همه مردم است، اختصاصی به گروه معین هم ندارد.

سرّ برگشت از بیت‌المقدس بر کعبه
مطلب دیگر آن است که در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» برابر نقشه‌هایی که آن روز ارائه شد، مسجد الاقصی و بیت المقدس که در فلسطین است در شمال غربی مکه قرار دارد، نه در جنوب غربی، وقتی که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکه بودند طوری نماز می‌خواندند به طرف شمالی غربی که هم رو به کعبه باشد و هم رو به بیت المقدس ولی وقتی از مکه به طرف مدینه آمدند یعنی چند فرسخ به طرف شمال آمدند، قهراً مکه پشت سر قرار گرفت و بیت المقدس جلو، دیگر ممکن نبود در یک نماز به هر دو استقبال کند و رو به هر دو باشد ناچار، کعبه پشت سر قرار می‌گرفت و بیت المقدس روبه‌رو. تا اینکه دستور برگشت از بیت المقدس به کعبه رسید که بیت المقدس پشت سر قرار گرفت و کعبه روبه‌رو، کسانی که در مدینه نماز می‌خوانند اینطور است.

تبیین موقعیت اقلیمی بیت‌المقدس و کعبه
مطلب بعدی آن است که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بین هر دو جمع کرده است، فرمود: ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی﴾ اینها با هم جمع شده است ﴿إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ﴾ منتها مسجد الاقصی اطرافش پربرکت است، برای اینکه از نظر موقعیت اقلیمی منشأ برکتهای فراوانی است، سرزمینش حاصلخیز است آب مناسب هوای لطیف و مانند آن ولی همه آن نعمتها یا بیش از آنها در مکه هست، بدون اینکه مکه از خود چیزی داشته باشد، این ﴿وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ﴾ است اینها جزء آیات الهی است که مکه همواره پر از نعمتهای خداست، بدون اینکه از خود چیزی داشته باشد .

مهم‌ترین فرق کعبه و مسجدالاقصی
مطلب دیگر آن است که تنها فرق مسجد الاقصی و کعبه در این نیست که یکی را ابراهیم خلیل ساخت که از انبیای اولواالعزم است و دیگری را سلیمان (سلام الله علیه) که از حافظان شریعت انبیای اولواالعزم و خود از انبیای اولواالعزم نیست، بلکه ظاهراً درباره بیت المقدس خدا وعده نداد که من او را از خطر دشمنها حفظ می‌کنم، نظیر آنچه درباره کعبه برای ابرهه فراهم کرده است ولی درباره کعبه این وعده را داده است و عمل هم شده است. کعبه را اگر کسی بخواهد بردارد همان خدایی که با طیر ابابیل از کعبه حمایت کرد با معجزه دیگر کعبه را مصون نگه می‌دارد ولی در مسجد الاقصی و بیت المقدس اینچنین نبود، در جریان بخت نصر که کل این مسجد الاقصی را ویران کرده است و تخریب کرده است، نظیر ابرهه خطری متوجه او نشد این وعده را ذات اقدس الهی درباره بیت‌المقدس نداد، لذا یک فرق این‌چنینی که فرق مهمی است بین کعبه و قدس هست.

پرسش: ...
پاسخ: بله؛ اما کسی که بخواهد بیت المقدس را از بین ببرد خدا عذابی بر او مسلط کند این¬چنین نبود، کعبه را اگر کسی خواست از بین ببرد عذاب بر او مسلط می‌شود ولی بازسازی، تخریب، نوسازی بعدی اینها فراوان شده در بحث دیروز گذشت در جریان ابن زبیر، برای اینکه او را دستگیر کنند او گرچه درون کعبه متحصن شد با منجنیقی که بالای کوه ابوقبیس بستند کعبه را ویران کردند ابن زبیر را هم به قتل رساندند خب، دوباره هم ساختند. این‌چنین نبود که در جریان فتنه حجاح و ابن زبیر به قصد هدم کعبه اینها قیام کرده باشند، به قصد دستگیری ابن¬زبیر کعبه را ویران کردند. الآن هم کسی بخواهد کعبه را از بین ببرد همان جریان عذاب نامرئی به حیات او خاتمه می‌دهد، خب.

کعبه و توسعه پذیربودن استقبال
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ﴾ که به آن سرزمین هم اشاره بکند، چون خود آن سرزمین حرم است و آنچه مهم است، آن محدوده است یعنی همان بنای خاص آن مبنای خاص است، گرچه می‌گویند کعبه قبله است؛ اما این در مقابل کسانی است که گفتند برای انسانهای نزدیک، کعبه قبله است برای انسانهایی که در مکه‌اند مسجد الحرام، قبله است و برای کسانی که دورند حرم، قبله است. آن البته سخنی است ناصواب، این‌‌چنین نیست که حرم، قبله باشد یا مسجد الحرام، قبله باشد [بلکه] قبله فقط کعبه است چه برای دور چه برای نزدیک؛ منتها تفاوت در نحوه استقبال است که صدق استقبال فرق می‌کند.

پرسش: ...
پاسخ: حیاً و میتاً انسان با کعبه کار دارد در تمام اذکار تلقینی سخن از «والکعبة قبلتی» است، تمام مرده‌ها و زنده‌ها به طرف کعبه و با کعبه کار دارند، کسی که حال احتضار است یک سبک خاص به طرف کعبه کار دارد، بعد از مرگ در حال دفن یک طرز خاص با کعبه کار دارد هیچ کس با مسجد الحرام یا با حرم کار ندارد، اینچنین نیست که قبله افرادی که خارج از مکه‌اند حرم باشد و کسانی که داخل در مکه‌اند، مسجد الحرام باشد ﴿شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ از آن جهت که ﴿فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها﴾ و چون ﴿شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ استقبال بکنی، به کعبه رو کرده‌ای این همان بیان است که تفاوت در تولیه وجه است یعنی تفاوت در استقبال است نه در قبله، انسانی که نزدیک است وقتی که بخواهد استقبال کند متوجه جرم کعبه می‌شود، وقتی از دور بخواهد استقبال کند به سمت حرم که بایستد به سمت کعبه ایستاده است ﴿شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ یعنی استقبالتان به آن سمت باشد نه قبله‌تان مسجد الحرام است، الآن هم که ما به طرف حرم رو می‌کنیم به طرف جهت، استقبال ما که دوریم از کعبه، به این است که به طرف حرم بایستیم. تفاوت در صدق استقبال است برای بعید و قریب نه در قبله وگرنه قبله همه «والکعبة قبلتی» چه برای کسانی که در مسجد الحرام‌اند چه برای کسی که در حرم است چه برای کسی که خارج از حرم است. تا اینجا را محققین ما آمدند که هرگز قبله مسجد الحرام نیست و حرم نیست و خصوص کعبه است؛ اما از آن به بعد یک نکته تنبیهی لازم است و آن این است که آن را هم باز بزرگان گفتند؛ اما نه همه و آن این است که خود کعبه قبله نیست. خدا رحمت کند سیدنا الاستاد مرحوم آقای محقق داماد را، ایشان مکرر این جمله را می‌گفت خود کعبه قبله نیست آن روزی که کعبه به وسیله سیل یا غیر سیل ویران شده این-‌طور نبود که مسلمین بی¬‌ قبله باشند که آن فضا و آن بعد خاص «من تخوم الارض الی عنان السماء» قبله است، نه همین خانه شش ضلعی که ارتفاع خاص دارد که قبله همین باشد و لاغیر، این کعبه یعنی این بیت، در جای قبله قرار گرفته است آن فضا «من تخوم الارض الی عنان السماء» قبله است، لذا کسانی که زیر زمین نماز می‌خوانند و اگر چند طبقه هم زیر باشد آنها باز استقبال دارند، چه اینکه کسانی هم که بالا هستند باز هم به سمت آن بُعد و آن فضا که قبله است و قابل تغییر و تبدیل نیست آن قبله است.

تبیین مصادیق کریمه ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾
خب، مطلب بعدی آن است که این ﴿مُبارَکًا وَ هُدًی﴾ هم ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ﴾ در حال مبارک و هدی یا «وضع مبارکاً و هدی» یا «للناس مبارکاً و هدی» یا ﴿لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُدیً﴾ بر همه قابل تطبیق است هدایت است برای جهانیان که همه می‌توانند از این برکت و هدایت طرفی ببندند. جناب امام رازی هم این لطیفه را در تفسیر دارد بعد در کتابهای دیگران هم منتقل شده است که در شرف کعبه همین بس که آمرش ذات اقدس جلیل است و مهندس‌اش جبرئیل است و معمارش خلیل است و دستیارش اسماعیل «کفی بذلک فضلاً و شرفاً» که اینها مهندسی و معماری و بنایی این بیت را به عهده گرفتند ولی در جریان بیت المقدس این‌‌چنین نیست یعنی دلیلی بر ثبوت او نیست. خب، در این سرزمین [و] در این محل ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ نشانه‌های روشنی است برای غیب. «آیت» یعنی علامت؛ منتها به لسان قرآن کریم و به اصطلاح قرآن کریم اینها علامت صدق انبیایند، علامت ربوبیت حق‌اند، علامت خالقیت خالق‌ند و مانند آن و روشن هم است از جریان آب زمزم که هم شفا است و هم اینکه مدتها هم بماند محفوظ است و هم اینکه چشمه‌ای است هزارها سال دارد می‌جوشد، با اینکه آنجا سرزمین باران و برف نیست که ﴿فسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی اْلأَرْضِ﴾ باشد، سرزمینی که برف دارد البته این برف در سینه‌های کوه ذخیره می‌شود کم‌کم فرو می‌رود بر اساس ﴿فسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی اْلأَرْضِ﴾ کم‌کم به صورت چشمه ظهور می‌کند؛ اما جایی که بارانش بسیار کم است، برف هم در آنجا خیلی کم سابقه است چشمه‌ای چند هزار سال بجوشد و نخشکد این جزء آیات بینه الهی است و برکاتی هم که در زمزم هست و نقل شده است که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) استهداء می‌کردند یعنی کسانی که از مکه می‌آمدند از آنها هدیه‌ای قبول می‌کردند و آن هدیه، آب زمزم بود. خود زمزم و جوشش زمزم، اصل نبعش معجزه است، دوام نبعش معجزه است شفای این آب معجزه است صیانتش از تصنع و بو آمدن هم معجزه است و مانند آن در خود این آب ﴿آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾ در تفسیر امام رازی نشانه‌هایی فراوانی ذکر شده از کیفیت ساختمان کعبه و از خصوصیتهایی که در آن محور و محدوده هست و آنچه مربوط به اطراف مکه است سرزمین مشعر و عرفات و منا هم آیات بینه حق است، برای اینکه با اینکه آنجا سیلی ندارد تا اینکه این سنگریزه‌ها به وسیله سیل تعبیه بشود چون جایی که مسیل است سیل‌خیز است این سنگهای بزرگ همراه آبهای تند کوبیده می‌شوند به صورت ریگ ریز درمی‌آیند؛ اما جایی که سیل‌خیز نیست، فراهم بودن این همه ریگها که هر زائر و هر حاجی به طور متوسط یا حداقل، هفتاد ریگ برمی‌دارد ولی هنوز تمام نشده. امام رازی در تفسیرکبیر می‌گوید سالیانه ششصد هزار نفر هر کدام هفتاد ریگ برمی‌دارند آن جمعیت آن وقت، خب الآن دیگر خیلی بیشتر است و این ریگها را که ششصد هزار نفر هر کدام هفتاد ریگ برمی‌دارند و در مرما می‌زنند؛ اما معلوم نیست چه کسی اینها را جمع می‌کند. ایشان به این جمع کردن ریگها هم می‌پردازد که این هم جزء فضایل آن سرزمین می‌شمارد، پیدایش ریگ و اینکه این ریگهای فراوان آنجا که انبار شده بعد طولی نمی‌کشد که برچیده می‌شود ، الان می‌گویند حالا مأمورین سعودی کم و بیش تسطیح می‌کنند ولی آن وقت که از این حرفها نبود. خود این جریان رمی جمرات را هم می‌گوید فضیلت است و معجزه است و از اینکه طیور و پرنده‌ها در بالای کعبه سعی می‌کنند آنجا آرام نگیرند و آنجا را آلوده نکنند، این هم معجزه است و آیه بینه است. آلوده نکردن در مشاهد مشرفه هست ولی اینکه پرنده آنجا نمی‌نشیند و اگر هم از بالا با سرعتی پایین بیاید وقتی به حرم رسید به کعبه رسید فاصله می‌گیرد زاویه‌ای ایجاد می‌کند از پهلو رد می‌شود خب، این نشانه یک آیه بینه بودن است. درباره حرم مطهر حضرت امیر (سلام الله علیه) آن هم گفتند که این‌چنین است بر اساس «یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لا یَرْقَی إلَیَّ الطَّیْرُ» گفتند آنجا هم حیوانات ادب را رعایت می‌کنند ولی درباره کعبه اینطور هست که حرمت کعبه را این حیوانات نگه می‌دارند، این هم یک آیه است و از اینکه درنده‌ها در محور حرم، کاری به یکدیگر ندارند کاری به حیوانات اهلی ندارند کاری به شکار ندارند، این هم یک آیه بینه است. شواهد فراوانی هست که آن سرزمین سرزمین عادی نیست، از اینکه حیوانات هم در امن‌اند انسان هم از یک امن نسبی خوبی برخوردار است که ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ با اینکه ﴿أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللّهِ یَکْفُرُونَ﴾ .

پرسش: ...
پاسخ: می‌گویند تمام می‌شود، سال بعد می‌بینند خبری نیست، اخیراً حالا مأمورین سعودی این کار را می‌کنند ولی عصر امام رازی که این‌چنین چیزهایی نبود. غرض این است که ایشان می‌گفتند ما دیدیم، الآن هم اگر کسی بر‌ندارد شاید هم چنان باشد، این‌طور هست خلاصه. اما اصل پیدایش این ریگهای فراوان در جایی که سیل‌خیز نیست، چون معمولاً این ریگ در اثر آمدن سیل و برخورد سنگهای بزرگ به هم تبدیل می‌شود آنجا که جای سیل نیست این همه سنگها می‌گویند از کجاست. به هر حال نیازی به این زحمات نیست ولی خب البته ایشان زحمت کشیده [و] فضایل فراوانی را ذکر کرده که ﴿ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ﴾. جریان مقام ابراهیم (علیه السلام) که قرآن بر آن تکیه می‌کند، در بخش نماز حال طواف هم فرمود: ﴿وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی﴾ آیه 125 سوره «بقره» این بود که ﴿وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾ این نشانه حرمت خاصی است که برای مقام ابراهیم است، حالا نماز باید خلف المقام باشد یا عند المقام، آن بحث فقهی است که بر اساس اختلاف روایات، بعضیها احتیاط کردند که حتماً صلات باید خلف المقام باشد، عده‌ای هم عند المقام را کافی دانستند: ﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ﴾ اما این مقام را که ابراهیم (سلام الله علیه) روی آن ایستاد، حالا هنگام چیدن بنای کعبه روی او ایستاد یا وقتی که بار دوم برگشت و همسر اسماعیل (سلام الله علیه) گفت پیاده بشوید تا من شستشو کنم شما را سرتان را یا پایتان را بشویم و حضرت پیاده نشد و پا روی سنگ گذاشت، اثر کرد یا هنگام امتثال به ﴿وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجِّ عَمیقٍ﴾ ؛ بر بالای آن سنگ رفت و اعلان کرد که مردم به طرف کعبه بیایید و حج کنید، در همه حالات روی همان سنگ رفت یا در یکی از این حالات بود که وقتی روی آن سنگ پا نهاد، سنگ، نظیر یک جسم نرمی، لینی اثرپذیر شد به هر ‌حال همه اینها محتمل است و آنچه مسلم است اصل اینکه حضرت پا گذاشت و اثر پا در آن سنگ مانده است حالا کدام یک از این سه مقطع بود آن حسابش را باید روایات خاصه مشخص کند .

پرسش: ...
پاسخ: آنها هر دویشان چون مثبتین‌اند بیان وجه بکّه را گفتند این قابل جمع دلالی است [و] تعارضی ندارند یکی حالا یا تزاحم ناس است یا بک کوبیدن اعناق جبابره و طاغیان است وجوهی است که در بحثهای دیروز و پریروز اشاره شده، وجوه فراوانی است که هر کدام یک گوشه از آن وجوه را بیان می‌کنند [و] تعارضی در آن روایات نیست.

پرسش: ...
پاسخ: این بالأخره درست است که منظور از این «بکه» همان مکه است؛ منتها چرا از مکه به بکه یاد شده است این یا برای آن است که «میم» و «باء» تبدیل هم می‌شوند، نظیر دائم و دائب که فرمود شمس و قمر دائبین‌اند یعنی دائمین‌اند یا لازم و لازب یا اینکه نه «بکه» معنای جدایی دارد و مکه معنای جدایی دارد و هر دو نام همان سرزمین‌اند؛ منتها هر کدام از روایات عهده‌دار بیان نامی از نامها یا جهتی از جهات است دیگر تعارضی در کار نیست، دیگر نمی‌گوید که مکه را مکه می‌گویند به این مناسبت لاغیر، این کلمه لاغیر در آن نیست تا معارض روایت دیگر باشد هم «بکه» گفته شد و از اسمای مکه است ظاهراً و هم مکه.
﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ﴾ این مقام ابراهیم خصیصه‌ای دارد که ذکر شده است، برای اینکه مشابه این در جریان حضرت داوود (سلام الله علیه) در سوره «سبأ» آمده است که آیه ده سوره «سبأ» این است ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُودَ مِنّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ﴾ درباره داوود (سلام الله علیه) کارهای فراوانی انجام گرفت: یکی از اینها مسئله تعلیم صنعت زره سازی است ﴿وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ یکی هم ﴿وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ﴾ است که آهن سرد و سخت را ما در دست داوود نرم کردیم که آهن را چون موم نرم می‌کرد. در کیفیت نرم کردن آهن سخت در دست مبارک داوود، تعبیر قرآن این است که ﴿وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ﴾ یعنی این الانه ماست، ما برای او لیّن و نرم کرده‌ایم. در مسئله زره بافی و زره سازی سخن از تعلیم است و ﴿وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾ چون زره سازی جزء علوم و حرفه‌های صناعی است و قابل انتقال به دیگران هم است، دیگران هم می‌توانند یاد بگیرند، چه اینکه یاد گرفتند آنجا سخن از تعلیم است؛ اما دیگران نمی‌توانند آهن سخت و سرد را نرم بکنند، اینجا سخن از تعلیم نیست و «علمناه الانة الحدید» نیست ما یادش دادیم که چگونه آهن را نرم بکند که کارخانه ذوب آهن باشد آن دیگر می‌شد علم، نه معجزه؛ اما اینکه فرمود: ﴿وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ﴾ یعنی همان‌طوری که یک آدم عادی موم را عادتاً نرم می‌کند به هر صورتی بخواهد درمی‌آورد، وجود مبارک داوود آهن را مثل موم نرم می‌کرد در دستش می‌چرخید. این کار معجزه است، لذا بر این کار تکیه می‌کند ﴿وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ﴾ در جریان مقام ابراهیم هم ظاهراً از این قبیل است «و النا له الحجر» خواهد بود یعنی حجر را آن چنان لین و نرم قرار دادیم که پاهای مبارک همین که روی حجر قرار گرفت فرو رفت، تا اثر پا بماند و گذشته از اینکه اثر پا می‌ماند منظور یک محفظه هم است برای پای مبارک که ﴿وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدیدَ﴾ برای داوود و مقام ابراهیم برای خلیل حق، این از آن سنخ خواهد بود ، خب.

امنیت تکوینی حرم الهی
﴿فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ هم امن تکوینی دارد، برای اینکه آن امن تکوینی نصیب کعبه است این هم کعبه است، لذا فرمود: ﴿الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ به برکت کعبه آن روز که سخن از تشریع نبود، مردم مشرک مکه را از امنیت خاصی برخوردار کرده است این را خدا قرار داد به عنوان یک آیت و هم امن تشریعی که ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا﴾ کسی حق ندارد کاری به اینها داشته باشد. مسئله اجرای حدود هم تا حدودی بیان شده است، مگر کسی خودش در کعبه در مکه و مسجد الحرام کاری که مایه اجرای حد است مرتکب بشود که در آنجا هم حد بر او جاری خواهد شد. مطالب دیگری که مربوط به بحثهای فقهی این هست اگر فرصت مناسبی پیش آمد ممکن است مطرح بشود.

تأکید بر اهمیت حج
اما در ذیل آیه فرمود: ﴿وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ در اینجا که ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ است اینجا گرچه «علی» است؛ اما این «علی»ای است که در حقیقت «للناس» است نه «علی الناس» این «علی» به معنای ضرر نیست، چه اینکه «لام» لله هم به معنای نفع نیست، از طرف خدا بر مردم که فقط جریان وجوب را برساند؛ منتها این وجوب، خیر است برای مردم، نظیر اینکه ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ ؛ اگر چیزی خیر شد به زیان کسی نیست. این «لام» و «علی» که در مقابل هم قرار می‌گیرند نشانه آن است که از آن طرف، این حکم بر این طرف جعل شده است یعنی بر این واجب است نه بر ضرر اوست و مطلب دیگر این است که ظاهراً در قرآن کریم، خصوص حج است که تعبیر ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ آمده است، درباره نماز و روزه و امثال ذلک نیامده «لِلّهِ عَلَى النّاسِ اقامة الصلاة و ایتاء الزکاة» و امثال ذلک این ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ﴾ نشانه یک عظمت و خصوصیتی است که در حج است و در سایر عبادات این خصوصیت و فضیلت نیست، نفرمود حج کنید نظیر اینکه ﴿أَقِیمُوا الْصَّلاَةَ﴾ فرمود: ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ حالا حَج، مصدر است و گفتند حِج، اسم مصدر ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ آهنگ بیت، قصد این خانه و از دیر زمان مسئله حَج البیت رواج داشت که در جریان ابراهیم (سلام الله علیه) به بعد رسمی بود که سال را با حج می‌شمردند، اینکه شعیب به موسی (علیهما السلام) فرمود: ﴿عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِکَ﴾ هشت حِجّه، ذوالحِجّه را هم که حِجّه می‌گویند برای اینکه در او حِج البیت انجام می‌شود، شعیب به موسی (علیهما السلام) فرمود: ﴿إِنّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ﴾ ؛ هشت حِجّه، اجیر من باشی یعنی هشت سال، چون هر سالی یک بار حج انجام می‌شد سال را با حج می‌شمردند دو حج یعنی دو سال، به جای اینکه بگویند چهار سال، می‌گفتند چهار حج ﴿عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ﴾ نه ثمانی سنین، این قدر رواج داشت و رسمی بود. خب ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ این تأکیدهای فراوانی دارد: یکی اینکه در سراسر قرآن کریم ظاهراً خصوص حج است که با این تعبیر آمده یک، دوم اینکه این مقدم شده است و خبر را مؤخر آورده که نشان بدهد برای خداست. سوم اینکه با بدل، مطلب را بیان کرده است و ابدال می‌گویند به منزله تکریر است، نفرمود «لله علی المستطیع حج البیت» فرمود: ﴿لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ آن‌گاه همین ناسی که مشمول این تکلیف‌اند به صورت بدل بعض من الکل بیان شده است ﴿مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ اگر می‌فرمود «لله حج البیت علی المستطیع» یا «لله علی المستطیع» یا «علی من استطاع علیه سبیلاً حج البیت» این آن معنا را نمی‌فهماند، آن تکرار را که با این «بدل بعض من الکل» فهمیده می‌شود، نمی‌فهماند این هم یک نحو تأکید ﴿وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ این بدل بعض من الکل، این ذکر تفصیل بعد از اجمال یا تبیین بعد از ابهام، خودش تکراری را به همراه دارد، البیت هم همان ﴿أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ﴾ است.

ملاک و معیار استطاعت
﴿مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ استطاعت عقلی و استطاعت شرعی هر دو مطرح است. استطاعت عقلی برای هر کسی که توان آن را داشته باشد ولو متسکعاًً این می‌تواند مکه برود، منتها حجش واجب نیست [بلکه] حج مستحب است یا اگر هم مستحب نبود اصل زیارت هست و امثال ذلک ولی آن معنای عام، برای همه هست چه برای مستطیع چه برای غیر مستطیع که ﴿مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ﴾ است برای همه است، چه در حج و چه در عمره، چه در حج واجب چه در حج مستحب، چه برای مستطیع چه برای غیر مستطیع آن معنا که ﴿مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ﴾ هست؛ اما اصل حج واجب، مخصوص کسی است که ﴿اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً﴾ حالا در خصوص استطاعت هم یک بحث مختصر فقهی لازم است که استطاعت الیه لازم است یا استطاعت الیه و عنه هر دو لازم است.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 27:46

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن