- 119
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 13 سوره آلعمران _ بخش چهارم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 13 سوره آلعمران _ بخش چهارم"
رد نظر فخررازی و شیخ طوسی در معنای ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِم﴾
مهلت دادن خدا به شیطان دلیل بر عدم ترس او از خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَأُخْرَی کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُولِی الأَبْصَارِ ﴿13﴾
رد نظر فخررازی و شیخ طوسی در معنای ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِم﴾
آنچه در این کریمه مانده است این است که مشابه اشکالی که بر سخنان امام رازی وارد بود ، بر گفتههای مرحوم شیخ طوسی در تبیان هم وارد است، چون مرحوم شیخ طوسی در ذیل آیه سورهٴ «انفال» که ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ اشکال طرح میکند که چگونه خدای سبحان تقلیل میکند که عدهای از سربازان اسلامی را مشرکین نبینند، آنگاه جواب میدهد که این تخیّل است: «یتخیّلونهم» و صِرف تخیّل منشأش این است که «من قتام یستر بعضاً»، «قتام» همان غبار سیاه است، گاهی در اثر پیدایش غبار، انسان همه جمعیت را نمیبیند وقتی همه جمعیت را ندید و حُکم کرد که اینها کماند این حُکم، حُکم خیالی خواهد بود، نه حکم جزمی در حقیقت تخیّل قلّت است، نه شهود قلّت. همان تعبیری که امام رازی دارد که «یظنّون» و «یحسبون» و امثال ذلک و همان اشکالی که بر امام رازی وارد است، بر مرحوم شیخ طوسی هم وارد است، زیرا ظاهر آیه کریمه این است که ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ این ﴿رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ نشانه آن است که کاملاً مشاهده میکردند؛ جنبهٴ تأکیدی دارد، جنبه تعیینی دارد، اگر همین صحنه ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ با ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ در یک صحنه باشد؛ منتها در دو موقف، ظاهر این کلمه ﴿رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ برای آن است که اینها واقعاً میدیدند بدون تردید و شهود بصری هم داشتند.
احتمالات وارده بر آیه شریفه سورهٴ «انفال»
مطلب ثانی آن است که احتمالات فراوانی در این ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ هست که بعضی از احتمالها مطابق با سیاق هست، بعضی از احتمالها مطابق با سیاق نیست و اگر ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ یعنی مؤمنین، کفار را دو برابر خود ببینند در حالی که آنها سه برابر بودند اصلاً تهافتی بین آیه سورهٴ «آلعمران» و سورهٴ «انفال» نخواهد بود تا بر تعدّد موقف حمل بشود، چه اینکه قبلاً گذشت.
چگونگی جمع بین روایت امام باقر (علیه السلام) با آیه شریفه سوره «انفال»
مطلب سوم این است که در ذیل آیه سورهٴ «انفال» حدیثی را در تفسیر شریف نورالثقلین از امام باقر(سلام الله علیه) نقل فرمود که منشأ این تقلیل شیطان است، شیطان است که مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد. در جلد دوم تفسیر نورالثقلین صفحه 161 از روضهٴ کافی نقل میکند، روضهٴ کافی همان جلد هشتم کافی است کتابی است بسیار لطیف از روضهٴ کافی نقل میکند «باسناد الی زراره أبیجعفر(علیهم السلام) قال: کان ابلیس یوم بدر یقلّل المسلمین فی أعین الکفار و یکثّر الکفار فی أعین الناس فشدّ علیه جبرئیل(علیه السلام) بسیف فهرب منه و هو یقول یا جبرئیل انی معجّل حتی وقع فی البحر. قال: فقلتُ أبیجعفر(علیهم السلام) لأیّ شیء یخاف و هو معجّل؟ قال: یقطع بعض أطرافه» ؛ حاصل این حدیث شریف این است که زراره میگوید امام باقر(سلام الله علیه) فرمود اینکه مسلمین در چشم کافران کم دیده میشدند منشأ این قلّت دیدن، کار شیطان بود که شیطان مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد «یقلل المسلمین فی أعین الکفر» با اینکه در قرآن کریم همان سورهٴ مبارکهٴ «انفال» خدای سبحان تقلیل را به خود نسبت میدهد، میفرماید: ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ میفرماید: ﴿وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً﴾ ، اما «ویکثر الکفار فی أعین الناس» اگر این حدیث با این وضع تام باشد، احتمال اینکه ﴿وَیَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ به این برگردد که مسلمین، مشرکین را دو برابر خود مشرکین میدیدند «و یرون» مسلمین، مشرکین را دو برابر خود مشرکین که زیاد میدیدند. این عرض شد که با سیاق آیات سازگار نیست، برای اینکه سیاق آیه آن است که به ضمیمه سورهٴ «انفال» ﴿وَلَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ﴾ ؛ اگر خدای سبحان رقم واقعی اینها را به شما نشان میداد شما اظهار سستی میکردید، رقم واقعی اینها را خدا به مسلمین نشان نداد فضلاً از اینکه اینها را دو برابر نشان بدهد یا تکثیر کند؛ اما اگر این حدیث شریف با این وضع وارد شده باشد نه مطابق با سورهٴ «آلعمران» است، نه مطابق با سورهٴ «انفال»، ممکن است در صحنهای، در لحظهای این اتفاق افتاده باشد نمیشود گفت این مخالف با قرآن است چون ممکن است در مقطعی چنین حادثهای اتفاق شده باشد؛ اما یک مطلب ثالثی خواهد بود نه مطابق «آلعمران»، نه مطابق «انفال». الآن بحث در دو جهت هست، یکی اینکه شیطان، مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد تا اینکه کافران اظهار شهامت و شجاعت کنند، چه اینکه از آیه هم برمیآید که ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ .
در این جهت اول سؤالی که مطرح است این است که کاری که در قرآن به خدا اسناد داده شد در روایت به شیطان اسناد داده شد؛ ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ را در این حدیث امام باقر(سلام الله علیه) به شیطان اسناد داد که شیطان در روز بدر مسلمین را در دید کافران کم نشان میداد این روایت با این وضع اگر صادر شده باشد با آیه مخالف نیست برای اینکه گرچه شیطان قصدش شیطنت بود و تهییج کافران؛ اما همین کار، زمینه شد که کافرها با همان ساز و برگ موجود به میدان بیایند و برنگردد و شکست بخورد ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً﴾ و خود شیطان گرچه از نظر عوامل تشریعی عصیان دارد و اهل جهنم است، ولی در برابر «الله» نیست شیطان در مکتب توحید قرآنی یک کَلب مُعلَّم است نسبت به ذات اقدس الهی نظیر تفکّر زرتشتیان نیست که احیاناً بگویند شیطان در برابر یزدان است، در مقابل اوست، بلکه شیطان کلب معلَّمی است که اگر درندگی دارد نسبت به خود، درندگی دارد وگرنه نسبت به فرمان کلی ذات اقدس الهی در بحثهای تکوینی عبدِ مطیع است، لذا در موارد فراوانی قرآن شیطان را به عنوان اینکه مأموریت خاصّی دارد و به سراغ کافران میرود آنها را اغوا میکند و به سراغ مؤمنین خالص و مُخلَص نمیرود و برای دیگران فقط وسوسه میکند، نه اغواء . این آیات مطرح است.
توجه نکردن به وحی و عقل، زمینه ساز ولایت شیطان
در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» وقتی از شیطان سخنی به میان میآید به عنوان اینکه حامل یک رسالت است مطرح است آیه. 83 سورهٴ «مریم» اینچنین است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾؛ فرمود مگر نمیبینید که شیاطین رسالت ما را حمل میکنند، فرمان ما را میبرند. اوّلین بار شیطان رسالتش وسوسه است و وسوسه چیز خوبی است، برای اینکه هر کس به هر مقامی رسیده است در اثر وسوسه و نبرد با وسوسه بود، اگر وسوسهای نباشد دیگر سخن از تهذیب نفس و تزکیه روح و جهاد اکبر و امثال ذلک مطرح نیست و کار شیطان در حدّ وسوسه است، در حدّ وعده است. از آن طرف عقل از درون و وحی از بیرون انسان را درست هدایت و راهنمایی میکنند و این نبرد شروع میشود و سرانجام انسان راهی، پیروز خواهد شد و این وسوسه کردن دست و پای انسان را نمیبندد، انسان همچنان آزاد است. اگر کسی با داشتن چراغ عقل از درون و وحی از بیرون ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ بود اینها را پشت سر گذاشت؛ گوش به وسوسه شیطان داد بار اول، بار دوم، بار دهم، بار صدم تا اینکه لطف خدا چه باشد این شخص را مهلت میدهد، راه توبه و انابه را به روی او باز میکند، او را دعوت میکند، اِمهال میکند و امثال ذلک. اگر شخص جَری شد هم با داشتن وحی و عقل راه شیطنت را طی کرد، هم از این مهلتها سوء استفاده کرد از آن به بعد این شخص خود را تحت ولایت شیطان قرار میدهد از اولیای شیطان میشود و از ولایت رحمان بیرون میرود که ﴿لاَ مَوْلَی لَهُمْ﴾ از آن به بعد دیگر شیطان از طرف ذات اقدس الهی مأمور گزیدن و گرفتن اوست؛ اینچنین نیست که شیطان هر کسی را بتواند بگزد و بگیرد این طور نیست، برای همه نامه دعوت میدهد در همین حد، اگر کسی با داشتن دعوتهای عقلی و وحی آسمانی اینها را پشت سر گذاشت و دعوت شیطان را پذیرفت و از مهلتها هم بهرهٴ صحیح نبرد از آن بعد مشمول همین آیه 83 سورهٴ «مریم» خواهد شد که ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ شیطان از آن به بعد مثل کلب معلَّم رسالت الهی را به عهده میگیرد که عدهای را بگزد، چه اینکه در سورهٴ دیگر هم فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ اگر کسی با داشتن عقل و وحی ایمان نیاورد، اگر کسی با باز بودن درِ توبه و اِنابه تائب و مُنیب نشد، اگر کسی از این تأخیر و مهلت بهره صحیح نبرد از آن به بعد خود را در تحت ولایت شیطان میبیند که ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾. براساس آن بحثهای کلی، اگر کسی سالیان متمادی وحی را دید و ایمان نیاورد الآن با همه نیروها برای خاموش کردن چراغ وحی از مکه حرکت کرد تا بدر رسید از آن به بعد ذات اقدس الهی شیطان را بر اینها مسلّط میکند که وسایل شکست اینها را فراهم بکند. یکی از آن وسائل شکست این است که مسلمین را در چشم کافران کم نشان میدهد. همین حرفی که صدام میگفت من ایران را سه روزه میگیرم، این بالأخره دیدی داشت که این حرف را میزد ایران اسلامی را شیطان در چشم او کم نشان داد تا بیاید و مفتضح بشود. فرمود امام باقر(سلام الله علیه) طبق این حدیث که شیطان «یقلّل المسلمین فی أعین الکفار» .
پرسش:...
پاسخ: نه؛ نحوهٴ مادی و صوریاش قبلاً گذشت الآن بحث در مبدأ فاعلیِ قریب است.
پرسش:...
پاسخ: الآن سخن از نحوه نیست [بلکه] سخن از مبدأ فاعلی است. ظاهر آیه این است که ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ ظاهرش این است که خدا این کار را کرده، ظاهر حدیث شریف هم این است که ابلیس در روز بدر «یقلّل المسلمین فی أعین الکفار» .
جمعش این است که یکی مبدأ فاعلی قریب است، دیگری بعید، خود شیطان کلب معلَّم است میشود هم به علت قریب نسبت داد، هم به علت بعید نسبت داد، مثل کل کارهایی که خدا در قرآن این دو چهره را به ما نشان میدهد.
پرسش:...
پاسخ: تصرّف فصل اول و دوم است، چه طور تصرف شده است، آیا گرد و غبار بود یا واقعاً آن حقایق باطن را نشان دادند و امثال ذلک آن فصل اول و دوم بود که گذشت که چطور است الآن بحث در این است که چه کسی کرد، این نظم منطقی برای همه بحثها خوب است، یک بحث «ما هو» است، یک بحث «هل هو» است، یک بحث «لم هو» یک بحث «کیف هو» است یک بحث در این است که چطور است، یک بحث در این است که چه کسی کرد. چطورش گذشت آنطوری نیست که مرحوم شیخ طوسی از ما و امام رازی از آنها پنداشتند ؛ اما بحث در این است که چه کسی کرد. ظاهر آیه سورهٴ «انفال» این است که خدا کرد، ظاهر روایتی که مرحوم کلینی نقل کرده این است که شیطان کرد. کارِ خدا را قرآن کریم جمعش این است که به خودش نسبت میدهد، چون شیطان مظهر قهر خداست، کلب معلّم است؛ اینچنین نیست که شیطان در مسائل تکوینی نافرمانی کند، او در مسائل تشریعی نافرمانی کرد و اهل جهنم شد.
سیطره نداشتن شیطان بر همه انسانها
در کارگاه حق برنامه مضبوطی دارد، این طور نیست که هر کسی را بگیرد و بگزد که، برای یک عده دعوت به نام وعده، وسوسه دارد، عدهای را اصلاً حق ندارد برای آنها کارت دعوت بدهد، وسوسه کند، عدهای بر آنها ولایت دارد که ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ این سه دسته را قرآن مشخص کرد، اینچنین نیست که شیطان هر کسی را که بخواهد وسوسه کند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ خود شیطان مأمور الهی است این تصرّف را ذات اقدس الهی به وسیله شیطان انجام میدهد. همه کارها را خدا انجام میدهد، مثل آمدن برف و باران ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَاباً﴾ گاهی میفرماید ﴿أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ همین مسئله باد و باران را ذات اقدس الهی گاهی به خود نسبت میدهد، گاهی به باد نسبت میدهد، گاهی میفرماید من باران میفرستم، گاهی میفرماید بادهای تند است که ابرها را جابهجا میکند، باردار میکند، تلقیح میکند گیاهان و امثال گیاهان را، گاهی ذات اقدس الهی فعل را به مبدأ قریب نسبت میدهد، گاهی به مبدأ متوسط نسبت میدهد، گاهی هم به مبدأ بعید.
بیان حضرت وصی (علیه السلام) دربارهٴ عدم اختلاف در کلام الهی
بابی است در روایات وقتی که به ائمه(علیهم السلام) عرض کردند که خدا مدّعی است در قرآن اختلاف نیست و حال اینکه ما ـ معاذاللهـ اختلاف میبینیم چگونه توجیه میکنید. ائمه(علیهم السلام) میفرمودند مثلاً کجا؟ به خود حضرت امیر(سلام الله علیه) عرض کردند که خدا از یک طرف ادعا دارد ﴿لَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً﴾ حضرت فرمود بله، هیچ اختلافی در قرآن نیست. مستشکل عرض میکند که همین مسئله توفّی و مرگ را خدا در سه جا، سه طور حرف زده. گاهی میفرماید فرستادههای ما متوفّیاند، گاهی میفرماید فرشته مخصوص، عامل توفّی است، گاهی میفرماید خدا متوفّی است. آن طایفه اولیٰ طایفهای است که میگوید ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ ؛ در هنگام مرگ، مأموران ما متوفّیاناند و این شخص میشود متوفّیٰ. طایفه ثانیه آیهای است نظیر اینکه ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ﴾ ؛ آن ملکالموت که عزرائیل(سلام الله علیه) است او متوفّی است. طایفه ثالثه آیهای است از این قبیل ﴿هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ﴾ یا ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا﴾ این سه طایفه قرآن است که سه گونه حرف میزند.
حضرت فرمود هر طایفه مضمون خودش را دارد، آنها مأموران جزءاند زیر پوشش یک مأمور بالاتری هستند والکل در تحت ربوبیت ذات اقدس الهی هستند. مأمورانی که زیر پوشش عزرائیل(سلام الله علیه) هستند آنها از آیه ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ مأموریت آنها استنباط میشود، خود حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) مأموریتش از ﴿یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ﴾ استنباط میشود. ذات اقدس الهی که فرمانده کل نظام ربوبی است آمریّت او از ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا﴾ استفاده میشود و مانند آن. فرمود هر کدام آیه یک گوشهای از جهان را تشریع میکند اینجا هم این طور است در مسائل تکوینی این طور است، در مسائل فرشتهها این طور است، در مسائل شیاطین و جن این طور است، کارهایی که برای باد و باران است خدا در یک آیه به خود نسبت میدهد در آیه دیگر به باد و باران، کارهای شیاطین را گاهی خدا به خود نسبت میدهد گاهی در آیه دیگر به شیاطین ، کارهای فرشته را در یک آیه به خود نسبت میدهد در آیه دیگر به او، تا معلوم میشود آنچه در جهان هست در تحت ربوبیت یک ربالعالمین است اینچنین نیست که در عالم کارگزاران متعدّدی باشد که، همه اینها شئونات ربوبی ذات اقدس الهی است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ باشد، اینکه عدهای را اغرا میکند، عدهای را به تصمیمگیری باطل میشوراند و وادار میکند این کار تکوینی است این یک مأموریت است این مأموریت را شیطان به عهده میگیرد شیطان در آن وظیفهای که به او دادهاند تخطّی نمیکند، او اصلاً حق ندارد نسبت به مخلَصین وسوسه کند و حق ندارد مؤمنینِ متعارف را بگزد و بگیرد. سه دسته شدند، کار همه هم تقسیم است نسبت به یک عده وسوسه است، نسبت به یک عده اصلاً حقّ وسوسه ندارد ﴿إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ﴾ نه اینکه او نخواهد او حق ندارد اصلاً نسبت به آنها وسوسه کند، نسبت به عدهای هم شیطان ولیّ آنهاست فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ، ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ این شیطان رسالت ذات اقدس الهی را به عهده میگیرد فرشتهها هم همین طورند مگر فرشته بدون اذن حق میتواند کسی را تأیید کند. فرمود اگر مُردفیناند ما فرستادیم ، مسوّمیناند ما فرستادیم ، کلّ عالم را یک ربالعالمین میگرداند. بنابراین اگر در روضهٴ کافی مرحوم کلینی نقل کرد از امام پنجم(سلام الله علیه) که شیطان در روز بدر، مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد این کار هم ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرَاً کَانَ مَفْعُولاً﴾ است چون ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ ، ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: تشریعیاش این است که باید اطاعت میکرد اطاعت نکرد و برای همیشه مرجوم است؛ اما تکوینی این مأموریتی که به او دادند کم و زیاد نمیکند البته.
پرسش:...
پاسخ: آن دیگری «الکلام فیه کالکلام فیه» آن هم همین، غرض آن است که مأموریتی که به عهده اوست از او تخطّی نمیکند مقدورش نیست که هر کسی را بگزد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ همین مقداری که به عنوان کیفر به او مهلت وسوسه دادند این کار [یعنی وسوسه] کار بدی است ولی این کار بد هم حدّی دارد، نسبت به همه نمیتواند وسوسه کند.
پرسش:...
پاسخ: این کار تکوینی اوست، نه کار تشریعی او، در تکوین او معصیت نمیکند، ولی در تشریع شب و روز در عصیان است.
پرسش:...
پاسخ: آن تنافیش که حل شد با تعدّد موقف، آن به هر حال یک تهافت ابتدایی بین سورهٴ «انفال» و «آلعمران» هست که با تعدّد موقف حل شد. این را هم مفسّرین عامه، هم مفسّرین شیعه نقل کردند. نظیر ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ با ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ ، ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ یک موطن، ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ موقف دیگر اینچنین نیست که این دو آیه یکی سورهٴ «صافات» یکی هم سورهٴ «الرحمن» با هم متهافت باشند، بلکه در یک موقف سؤال نمیشود، در جای دیگر سؤال میشود اینجا هم در یک موقف کثیر دیده میشود در موقف دیگر قلیل.
به هر حال ماند جمله دوم که «ویُکثّر الکفار فی اعین الناس» خواه این مطلب ثالثی باشد، خواه با یکی از این احتمالات سورهٴ «آلعمران» موافق باشد به هر حال این معنا روشن میشود که کفار را هم در چشم ناس که مثلاً در اینجا منظور مؤمنین باشند زیاد نشان میدهد تا مسلمین را بترساند و این با بعضی از احتمالات سورهٴ «آلعمران» هماهنگ است که منتها با سیاق سازگار نبود که رد شد.
مهلت دادن خدا به شیطان دلیل بر عدم ترس او از خدا
ولی یک مطلب جدیدی است که شیطان، شیطنت دیگری داشت و آن اینکه کافرین را در چشم مؤمنین زیاد نشان میداد تا اینها بترسند. اینجا بود که جبرئیل(سلام الله علیه) با شمشیر شیطان را تعقیب کرد و شیطان به جبرئیل گفت «انی معجّل»؛ خدا به من مهلت داد «الی یوم ینظرون» باشم، همین که بعضی از صحبتهایی که دیروز فرمودند همین روایت است «یا جبرئیل! انّی معجّل» خدا به من مهلت داد ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ فرار کرد به طرف دریا. زراره از امام باقر(سلام الله علیه) سؤال میکند، خب شیطان از چه چیزی میترسد با اینکه خدا او را تا قیامت ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ مهلت داد او از چه چیزی میترسد؟. حضرت فرمود بالأخره مرگش فرانمیرسد؛ اما آسیب که میبیند «یقطع بعض اطرافه» خدای سبحان که نفرمود ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ تو آسیب نمیبینی [بلکه] فرمود تا آن روز زندهای. جمعش این است «قال قلت» زراره به امام باقر(سلام الله عیله) گفت «قلت لأبی جعفر(علیهما السلام) لأیّ شیء یخاف وهو مؤجل» با اینکه خدا او را مهلت داد ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ از چه چیزی میترسد؟ «قال یقطع بعض أطرافه» بالأخره از آسیب که محفوظ نیست، این است.
میماند مطلب دیگر که مربوط به همین آیه محل بحث است و آن این است که در تتمّه بحث قبل و زمینهٴ بحث بعد است و آن این است که به دنبال این آیه فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» بعد از همان جریان و قصهٴ بدر آیه 48 میفرماید: ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَغَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَی عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنکُمْ إِنِّی أَرَی مَالاَتَرَوْنَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾ روایاتی، مرحوم طبرسی و دیگران نقل کردند که شیطان در روز بدر به صورت یکی از سران شرک متمثّل شد . در تفسیر المنار اینگونه از روایات به شدت نفی شد که شیطان متمثّل شد یعنی چه؟ شیطان را دیدن یعنی چه؟ حتماً کنایه از آن است که شیطان وسوسه کرده است تخیّلات شیطانی را به منزلهٴ تمثّلات شیطانی پنداشتند و امثال ذلک. در اینگونه از مباحث که میرسد میبینید که المنار یا اصلاً وارد نمیشود یا اگر هم وارد میشود با لسان انکار وارد میشود، چون این معارف برای او و امثال او حل نشد که واقعاً انسان میتواند چشم برزخی داشته باشد یا گاهی عنایت الهی طوری است که آن حقیقت غیبی را نشان عدهای میدهد تشویقاً یا ترحیباً برای خوف یا برای شوق نشان میدهد، البته وسوسهها سرِ جایش محفوظ است؛ اما اگر ما دلیل عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر نداشتیم، ظاهرش حجت است. ظاهر آیه این است که شیطان را دیدند، شیطان با یک عده حرف زد و به صورت کسی هم درآمد وقتی هم که رفتند در مکه به آن شخص گفتند چرا فرار کردی؟ گفت من اصلاً در جنگ شرکت نکردم ، معلوم شد که شیطان به صورت همان سراقةبنمالک درآمده بود در مکه یعنی کسی که اهل مکه بود شیطان به صورت او در جریان جنگ بدر درآمد، اگر دلیل عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر اقامه نشد، بلکه ظاهر را تأیید کرد «کما هو الحق» این ظاهر مأخوذ است و حجت، لازم نیست که ما بگوییم شیطان با مشرکین سخن گفت، شیطان گفت من دارم فرار میکنم، دیدند که او فرار کرد همه اینها را بر مجاز حمل بکنیم یعنی بگوییم که آن تخیّلها، آن وسوسههایی که در قلب اینها القا شده است هنگامی که استقامت سربازان اسلام را دیدند خود را محکوم به شکست یافتند اینها لازم نیست. و چون منشأ همه این تزئین ها که در سورهٴ «آلعمران» ذکر شده است و در سورهٴ «انفال» ذکر شده است شیطان است، آنگاه این ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ میتواند زمینهٴ این بحث باشد که فاعلِ این ﴿زُیِّنَ﴾ که فعلاً نائب فاعل دارد آن فاعل حقیقیاش چه کسی است، آن مزیّن چه کسی است؟ اگر هم ثابت شد که مزیّن شیطان است منافات ندارد با ادلهٴ دیگری که بگوید مزیّن ذات اقدس الهی است، زیرا شیطان مأموری از مأموران الهی است که به دستور او کار میکند؛ منتها برای اکثری به عنوان زینت معرّفی شده است، چه اینکه در سورهٴ «آلعمران» به عنوان ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ﴾ ذکر شده است و در سورهٴ «انفال» به عنوان ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ﴾ یاد شده است و منشأ انحراف مشرکین و دیگران همین دنیاست «حُبُّ الدنیا رأسُ کُلِّ خَطیئة» هم «رأسُ کُلّ خطیئة حُبّ الدنیا» آمده است و هم «حُبُّ الدنیا رأس کُلّ خطیئة» آنگاه روشن میشود که ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ﴾ این باعث میشود که انسان یا به کفر تن درمیدهد یا به دام نفاق میافتد ـ معاذاللهـ سرانجام محکوم به شکست خواهد بود و آن آیهای که سرفصل این بحث بود که ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ به منزلهٴ متنی است که این فصل، شرح اوست میفرماید گرچه حبّ شهوات برای شما زیباست؛ اما از این زیورها کاری ساخته نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
رد نظر فخررازی و شیخ طوسی در معنای ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِم﴾
مهلت دادن خدا به شیطان دلیل بر عدم ترس او از خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَأُخْرَی کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُولِی الأَبْصَارِ ﴿13﴾
رد نظر فخررازی و شیخ طوسی در معنای ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِم﴾
آنچه در این کریمه مانده است این است که مشابه اشکالی که بر سخنان امام رازی وارد بود ، بر گفتههای مرحوم شیخ طوسی در تبیان هم وارد است، چون مرحوم شیخ طوسی در ذیل آیه سورهٴ «انفال» که ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ اشکال طرح میکند که چگونه خدای سبحان تقلیل میکند که عدهای از سربازان اسلامی را مشرکین نبینند، آنگاه جواب میدهد که این تخیّل است: «یتخیّلونهم» و صِرف تخیّل منشأش این است که «من قتام یستر بعضاً»، «قتام» همان غبار سیاه است، گاهی در اثر پیدایش غبار، انسان همه جمعیت را نمیبیند وقتی همه جمعیت را ندید و حُکم کرد که اینها کماند این حُکم، حُکم خیالی خواهد بود، نه حکم جزمی در حقیقت تخیّل قلّت است، نه شهود قلّت. همان تعبیری که امام رازی دارد که «یظنّون» و «یحسبون» و امثال ذلک و همان اشکالی که بر امام رازی وارد است، بر مرحوم شیخ طوسی هم وارد است، زیرا ظاهر آیه کریمه این است که ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ این ﴿رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ نشانه آن است که کاملاً مشاهده میکردند؛ جنبهٴ تأکیدی دارد، جنبه تعیینی دارد، اگر همین صحنه ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ با ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ در یک صحنه باشد؛ منتها در دو موقف، ظاهر این کلمه ﴿رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ برای آن است که اینها واقعاً میدیدند بدون تردید و شهود بصری هم داشتند.
احتمالات وارده بر آیه شریفه سورهٴ «انفال»
مطلب ثانی آن است که احتمالات فراوانی در این ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ هست که بعضی از احتمالها مطابق با سیاق هست، بعضی از احتمالها مطابق با سیاق نیست و اگر ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ یعنی مؤمنین، کفار را دو برابر خود ببینند در حالی که آنها سه برابر بودند اصلاً تهافتی بین آیه سورهٴ «آلعمران» و سورهٴ «انفال» نخواهد بود تا بر تعدّد موقف حمل بشود، چه اینکه قبلاً گذشت.
چگونگی جمع بین روایت امام باقر (علیه السلام) با آیه شریفه سوره «انفال»
مطلب سوم این است که در ذیل آیه سورهٴ «انفال» حدیثی را در تفسیر شریف نورالثقلین از امام باقر(سلام الله علیه) نقل فرمود که منشأ این تقلیل شیطان است، شیطان است که مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد. در جلد دوم تفسیر نورالثقلین صفحه 161 از روضهٴ کافی نقل میکند، روضهٴ کافی همان جلد هشتم کافی است کتابی است بسیار لطیف از روضهٴ کافی نقل میکند «باسناد الی زراره أبیجعفر(علیهم السلام) قال: کان ابلیس یوم بدر یقلّل المسلمین فی أعین الکفار و یکثّر الکفار فی أعین الناس فشدّ علیه جبرئیل(علیه السلام) بسیف فهرب منه و هو یقول یا جبرئیل انی معجّل حتی وقع فی البحر. قال: فقلتُ أبیجعفر(علیهم السلام) لأیّ شیء یخاف و هو معجّل؟ قال: یقطع بعض أطرافه» ؛ حاصل این حدیث شریف این است که زراره میگوید امام باقر(سلام الله علیه) فرمود اینکه مسلمین در چشم کافران کم دیده میشدند منشأ این قلّت دیدن، کار شیطان بود که شیطان مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد «یقلل المسلمین فی أعین الکفر» با اینکه در قرآن کریم همان سورهٴ مبارکهٴ «انفال» خدای سبحان تقلیل را به خود نسبت میدهد، میفرماید: ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ میفرماید: ﴿وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً﴾ ، اما «ویکثر الکفار فی أعین الناس» اگر این حدیث با این وضع تام باشد، احتمال اینکه ﴿وَیَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ به این برگردد که مسلمین، مشرکین را دو برابر خود مشرکین میدیدند «و یرون» مسلمین، مشرکین را دو برابر خود مشرکین که زیاد میدیدند. این عرض شد که با سیاق آیات سازگار نیست، برای اینکه سیاق آیه آن است که به ضمیمه سورهٴ «انفال» ﴿وَلَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ﴾ ؛ اگر خدای سبحان رقم واقعی اینها را به شما نشان میداد شما اظهار سستی میکردید، رقم واقعی اینها را خدا به مسلمین نشان نداد فضلاً از اینکه اینها را دو برابر نشان بدهد یا تکثیر کند؛ اما اگر این حدیث شریف با این وضع وارد شده باشد نه مطابق با سورهٴ «آلعمران» است، نه مطابق با سورهٴ «انفال»، ممکن است در صحنهای، در لحظهای این اتفاق افتاده باشد نمیشود گفت این مخالف با قرآن است چون ممکن است در مقطعی چنین حادثهای اتفاق شده باشد؛ اما یک مطلب ثالثی خواهد بود نه مطابق «آلعمران»، نه مطابق «انفال». الآن بحث در دو جهت هست، یکی اینکه شیطان، مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد تا اینکه کافران اظهار شهامت و شجاعت کنند، چه اینکه از آیه هم برمیآید که ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ .
در این جهت اول سؤالی که مطرح است این است که کاری که در قرآن به خدا اسناد داده شد در روایت به شیطان اسناد داده شد؛ ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ را در این حدیث امام باقر(سلام الله علیه) به شیطان اسناد داد که شیطان در روز بدر مسلمین را در دید کافران کم نشان میداد این روایت با این وضع اگر صادر شده باشد با آیه مخالف نیست برای اینکه گرچه شیطان قصدش شیطنت بود و تهییج کافران؛ اما همین کار، زمینه شد که کافرها با همان ساز و برگ موجود به میدان بیایند و برنگردد و شکست بخورد ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً﴾ و خود شیطان گرچه از نظر عوامل تشریعی عصیان دارد و اهل جهنم است، ولی در برابر «الله» نیست شیطان در مکتب توحید قرآنی یک کَلب مُعلَّم است نسبت به ذات اقدس الهی نظیر تفکّر زرتشتیان نیست که احیاناً بگویند شیطان در برابر یزدان است، در مقابل اوست، بلکه شیطان کلب معلَّمی است که اگر درندگی دارد نسبت به خود، درندگی دارد وگرنه نسبت به فرمان کلی ذات اقدس الهی در بحثهای تکوینی عبدِ مطیع است، لذا در موارد فراوانی قرآن شیطان را به عنوان اینکه مأموریت خاصّی دارد و به سراغ کافران میرود آنها را اغوا میکند و به سراغ مؤمنین خالص و مُخلَص نمیرود و برای دیگران فقط وسوسه میکند، نه اغواء . این آیات مطرح است.
توجه نکردن به وحی و عقل، زمینه ساز ولایت شیطان
در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» وقتی از شیطان سخنی به میان میآید به عنوان اینکه حامل یک رسالت است مطرح است آیه. 83 سورهٴ «مریم» اینچنین است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾؛ فرمود مگر نمیبینید که شیاطین رسالت ما را حمل میکنند، فرمان ما را میبرند. اوّلین بار شیطان رسالتش وسوسه است و وسوسه چیز خوبی است، برای اینکه هر کس به هر مقامی رسیده است در اثر وسوسه و نبرد با وسوسه بود، اگر وسوسهای نباشد دیگر سخن از تهذیب نفس و تزکیه روح و جهاد اکبر و امثال ذلک مطرح نیست و کار شیطان در حدّ وسوسه است، در حدّ وعده است. از آن طرف عقل از درون و وحی از بیرون انسان را درست هدایت و راهنمایی میکنند و این نبرد شروع میشود و سرانجام انسان راهی، پیروز خواهد شد و این وسوسه کردن دست و پای انسان را نمیبندد، انسان همچنان آزاد است. اگر کسی با داشتن چراغ عقل از درون و وحی از بیرون ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ بود اینها را پشت سر گذاشت؛ گوش به وسوسه شیطان داد بار اول، بار دوم، بار دهم، بار صدم تا اینکه لطف خدا چه باشد این شخص را مهلت میدهد، راه توبه و انابه را به روی او باز میکند، او را دعوت میکند، اِمهال میکند و امثال ذلک. اگر شخص جَری شد هم با داشتن وحی و عقل راه شیطنت را طی کرد، هم از این مهلتها سوء استفاده کرد از آن به بعد این شخص خود را تحت ولایت شیطان قرار میدهد از اولیای شیطان میشود و از ولایت رحمان بیرون میرود که ﴿لاَ مَوْلَی لَهُمْ﴾ از آن به بعد دیگر شیطان از طرف ذات اقدس الهی مأمور گزیدن و گرفتن اوست؛ اینچنین نیست که شیطان هر کسی را بتواند بگزد و بگیرد این طور نیست، برای همه نامه دعوت میدهد در همین حد، اگر کسی با داشتن دعوتهای عقلی و وحی آسمانی اینها را پشت سر گذاشت و دعوت شیطان را پذیرفت و از مهلتها هم بهرهٴ صحیح نبرد از آن بعد مشمول همین آیه 83 سورهٴ «مریم» خواهد شد که ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ شیطان از آن به بعد مثل کلب معلَّم رسالت الهی را به عهده میگیرد که عدهای را بگزد، چه اینکه در سورهٴ دیگر هم فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ اگر کسی با داشتن عقل و وحی ایمان نیاورد، اگر کسی با باز بودن درِ توبه و اِنابه تائب و مُنیب نشد، اگر کسی از این تأخیر و مهلت بهره صحیح نبرد از آن به بعد خود را در تحت ولایت شیطان میبیند که ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾. براساس آن بحثهای کلی، اگر کسی سالیان متمادی وحی را دید و ایمان نیاورد الآن با همه نیروها برای خاموش کردن چراغ وحی از مکه حرکت کرد تا بدر رسید از آن به بعد ذات اقدس الهی شیطان را بر اینها مسلّط میکند که وسایل شکست اینها را فراهم بکند. یکی از آن وسائل شکست این است که مسلمین را در چشم کافران کم نشان میدهد. همین حرفی که صدام میگفت من ایران را سه روزه میگیرم، این بالأخره دیدی داشت که این حرف را میزد ایران اسلامی را شیطان در چشم او کم نشان داد تا بیاید و مفتضح بشود. فرمود امام باقر(سلام الله علیه) طبق این حدیث که شیطان «یقلّل المسلمین فی أعین الکفار» .
پرسش:...
پاسخ: نه؛ نحوهٴ مادی و صوریاش قبلاً گذشت الآن بحث در مبدأ فاعلیِ قریب است.
پرسش:...
پاسخ: الآن سخن از نحوه نیست [بلکه] سخن از مبدأ فاعلی است. ظاهر آیه این است که ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ ظاهرش این است که خدا این کار را کرده، ظاهر حدیث شریف هم این است که ابلیس در روز بدر «یقلّل المسلمین فی أعین الکفار» .
جمعش این است که یکی مبدأ فاعلی قریب است، دیگری بعید، خود شیطان کلب معلَّم است میشود هم به علت قریب نسبت داد، هم به علت بعید نسبت داد، مثل کل کارهایی که خدا در قرآن این دو چهره را به ما نشان میدهد.
پرسش:...
پاسخ: تصرّف فصل اول و دوم است، چه طور تصرف شده است، آیا گرد و غبار بود یا واقعاً آن حقایق باطن را نشان دادند و امثال ذلک آن فصل اول و دوم بود که گذشت که چطور است الآن بحث در این است که چه کسی کرد، این نظم منطقی برای همه بحثها خوب است، یک بحث «ما هو» است، یک بحث «هل هو» است، یک بحث «لم هو» یک بحث «کیف هو» است یک بحث در این است که چطور است، یک بحث در این است که چه کسی کرد. چطورش گذشت آنطوری نیست که مرحوم شیخ طوسی از ما و امام رازی از آنها پنداشتند ؛ اما بحث در این است که چه کسی کرد. ظاهر آیه سورهٴ «انفال» این است که خدا کرد، ظاهر روایتی که مرحوم کلینی نقل کرده این است که شیطان کرد. کارِ خدا را قرآن کریم جمعش این است که به خودش نسبت میدهد، چون شیطان مظهر قهر خداست، کلب معلّم است؛ اینچنین نیست که شیطان در مسائل تکوینی نافرمانی کند، او در مسائل تشریعی نافرمانی کرد و اهل جهنم شد.
سیطره نداشتن شیطان بر همه انسانها
در کارگاه حق برنامه مضبوطی دارد، این طور نیست که هر کسی را بگیرد و بگزد که، برای یک عده دعوت به نام وعده، وسوسه دارد، عدهای را اصلاً حق ندارد برای آنها کارت دعوت بدهد، وسوسه کند، عدهای بر آنها ولایت دارد که ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ این سه دسته را قرآن مشخص کرد، اینچنین نیست که شیطان هر کسی را که بخواهد وسوسه کند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ خود شیطان مأمور الهی است این تصرّف را ذات اقدس الهی به وسیله شیطان انجام میدهد. همه کارها را خدا انجام میدهد، مثل آمدن برف و باران ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَاباً﴾ گاهی میفرماید ﴿أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ همین مسئله باد و باران را ذات اقدس الهی گاهی به خود نسبت میدهد، گاهی به باد نسبت میدهد، گاهی میفرماید من باران میفرستم، گاهی میفرماید بادهای تند است که ابرها را جابهجا میکند، باردار میکند، تلقیح میکند گیاهان و امثال گیاهان را، گاهی ذات اقدس الهی فعل را به مبدأ قریب نسبت میدهد، گاهی به مبدأ متوسط نسبت میدهد، گاهی هم به مبدأ بعید.
بیان حضرت وصی (علیه السلام) دربارهٴ عدم اختلاف در کلام الهی
بابی است در روایات وقتی که به ائمه(علیهم السلام) عرض کردند که خدا مدّعی است در قرآن اختلاف نیست و حال اینکه ما ـ معاذاللهـ اختلاف میبینیم چگونه توجیه میکنید. ائمه(علیهم السلام) میفرمودند مثلاً کجا؟ به خود حضرت امیر(سلام الله علیه) عرض کردند که خدا از یک طرف ادعا دارد ﴿لَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً﴾ حضرت فرمود بله، هیچ اختلافی در قرآن نیست. مستشکل عرض میکند که همین مسئله توفّی و مرگ را خدا در سه جا، سه طور حرف زده. گاهی میفرماید فرستادههای ما متوفّیاند، گاهی میفرماید فرشته مخصوص، عامل توفّی است، گاهی میفرماید خدا متوفّی است. آن طایفه اولیٰ طایفهای است که میگوید ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ ؛ در هنگام مرگ، مأموران ما متوفّیاناند و این شخص میشود متوفّیٰ. طایفه ثانیه آیهای است نظیر اینکه ﴿قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ﴾ ؛ آن ملکالموت که عزرائیل(سلام الله علیه) است او متوفّی است. طایفه ثالثه آیهای است از این قبیل ﴿هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ﴾ یا ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا﴾ این سه طایفه قرآن است که سه گونه حرف میزند.
حضرت فرمود هر طایفه مضمون خودش را دارد، آنها مأموران جزءاند زیر پوشش یک مأمور بالاتری هستند والکل در تحت ربوبیت ذات اقدس الهی هستند. مأمورانی که زیر پوشش عزرائیل(سلام الله علیه) هستند آنها از آیه ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ مأموریت آنها استنباط میشود، خود حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) مأموریتش از ﴿یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ﴾ استنباط میشود. ذات اقدس الهی که فرمانده کل نظام ربوبی است آمریّت او از ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا﴾ استفاده میشود و مانند آن. فرمود هر کدام آیه یک گوشهای از جهان را تشریع میکند اینجا هم این طور است در مسائل تکوینی این طور است، در مسائل فرشتهها این طور است، در مسائل شیاطین و جن این طور است، کارهایی که برای باد و باران است خدا در یک آیه به خود نسبت میدهد در آیه دیگر به باد و باران، کارهای شیاطین را گاهی خدا به خود نسبت میدهد گاهی در آیه دیگر به شیاطین ، کارهای فرشته را در یک آیه به خود نسبت میدهد در آیه دیگر به او، تا معلوم میشود آنچه در جهان هست در تحت ربوبیت یک ربالعالمین است اینچنین نیست که در عالم کارگزاران متعدّدی باشد که، همه اینها شئونات ربوبی ذات اقدس الهی است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ باشد، اینکه عدهای را اغرا میکند، عدهای را به تصمیمگیری باطل میشوراند و وادار میکند این کار تکوینی است این یک مأموریت است این مأموریت را شیطان به عهده میگیرد شیطان در آن وظیفهای که به او دادهاند تخطّی نمیکند، او اصلاً حق ندارد نسبت به مخلَصین وسوسه کند و حق ندارد مؤمنینِ متعارف را بگزد و بگیرد. سه دسته شدند، کار همه هم تقسیم است نسبت به یک عده وسوسه است، نسبت به یک عده اصلاً حقّ وسوسه ندارد ﴿إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ﴾ نه اینکه او نخواهد او حق ندارد اصلاً نسبت به آنها وسوسه کند، نسبت به عدهای هم شیطان ولیّ آنهاست فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ، ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ این شیطان رسالت ذات اقدس الهی را به عهده میگیرد فرشتهها هم همین طورند مگر فرشته بدون اذن حق میتواند کسی را تأیید کند. فرمود اگر مُردفیناند ما فرستادیم ، مسوّمیناند ما فرستادیم ، کلّ عالم را یک ربالعالمین میگرداند. بنابراین اگر در روضهٴ کافی مرحوم کلینی نقل کرد از امام پنجم(سلام الله علیه) که شیطان در روز بدر، مسلمین را در چشم کافران کم نشان میداد این کار هم ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرَاً کَانَ مَفْعُولاً﴾ است چون ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ ، ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: تشریعیاش این است که باید اطاعت میکرد اطاعت نکرد و برای همیشه مرجوم است؛ اما تکوینی این مأموریتی که به او دادند کم و زیاد نمیکند البته.
پرسش:...
پاسخ: آن دیگری «الکلام فیه کالکلام فیه» آن هم همین، غرض آن است که مأموریتی که به عهده اوست از او تخطّی نمیکند مقدورش نیست که هر کسی را بگزد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ همین مقداری که به عنوان کیفر به او مهلت وسوسه دادند این کار [یعنی وسوسه] کار بدی است ولی این کار بد هم حدّی دارد، نسبت به همه نمیتواند وسوسه کند.
پرسش:...
پاسخ: این کار تکوینی اوست، نه کار تشریعی او، در تکوین او معصیت نمیکند، ولی در تشریع شب و روز در عصیان است.
پرسش:...
پاسخ: آن تنافیش که حل شد با تعدّد موقف، آن به هر حال یک تهافت ابتدایی بین سورهٴ «انفال» و «آلعمران» هست که با تعدّد موقف حل شد. این را هم مفسّرین عامه، هم مفسّرین شیعه نقل کردند. نظیر ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ با ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ ، ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ یک موطن، ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ موقف دیگر اینچنین نیست که این دو آیه یکی سورهٴ «صافات» یکی هم سورهٴ «الرحمن» با هم متهافت باشند، بلکه در یک موقف سؤال نمیشود، در جای دیگر سؤال میشود اینجا هم در یک موقف کثیر دیده میشود در موقف دیگر قلیل.
به هر حال ماند جمله دوم که «ویُکثّر الکفار فی اعین الناس» خواه این مطلب ثالثی باشد، خواه با یکی از این احتمالات سورهٴ «آلعمران» موافق باشد به هر حال این معنا روشن میشود که کفار را هم در چشم ناس که مثلاً در اینجا منظور مؤمنین باشند زیاد نشان میدهد تا مسلمین را بترساند و این با بعضی از احتمالات سورهٴ «آلعمران» هماهنگ است که منتها با سیاق سازگار نبود که رد شد.
مهلت دادن خدا به شیطان دلیل بر عدم ترس او از خدا
ولی یک مطلب جدیدی است که شیطان، شیطنت دیگری داشت و آن اینکه کافرین را در چشم مؤمنین زیاد نشان میداد تا اینها بترسند. اینجا بود که جبرئیل(سلام الله علیه) با شمشیر شیطان را تعقیب کرد و شیطان به جبرئیل گفت «انی معجّل»؛ خدا به من مهلت داد «الی یوم ینظرون» باشم، همین که بعضی از صحبتهایی که دیروز فرمودند همین روایت است «یا جبرئیل! انّی معجّل» خدا به من مهلت داد ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ فرار کرد به طرف دریا. زراره از امام باقر(سلام الله علیه) سؤال میکند، خب شیطان از چه چیزی میترسد با اینکه خدا او را تا قیامت ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ مهلت داد او از چه چیزی میترسد؟. حضرت فرمود بالأخره مرگش فرانمیرسد؛ اما آسیب که میبیند «یقطع بعض اطرافه» خدای سبحان که نفرمود ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ تو آسیب نمیبینی [بلکه] فرمود تا آن روز زندهای. جمعش این است «قال قلت» زراره به امام باقر(سلام الله عیله) گفت «قلت لأبی جعفر(علیهما السلام) لأیّ شیء یخاف وهو مؤجل» با اینکه خدا او را مهلت داد ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ از چه چیزی میترسد؟ «قال یقطع بعض أطرافه» بالأخره از آسیب که محفوظ نیست، این است.
میماند مطلب دیگر که مربوط به همین آیه محل بحث است و آن این است که در تتمّه بحث قبل و زمینهٴ بحث بعد است و آن این است که به دنبال این آیه فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» بعد از همان جریان و قصهٴ بدر آیه 48 میفرماید: ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَغَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَی عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنکُمْ إِنِّی أَرَی مَالاَتَرَوْنَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾ روایاتی، مرحوم طبرسی و دیگران نقل کردند که شیطان در روز بدر به صورت یکی از سران شرک متمثّل شد . در تفسیر المنار اینگونه از روایات به شدت نفی شد که شیطان متمثّل شد یعنی چه؟ شیطان را دیدن یعنی چه؟ حتماً کنایه از آن است که شیطان وسوسه کرده است تخیّلات شیطانی را به منزلهٴ تمثّلات شیطانی پنداشتند و امثال ذلک. در اینگونه از مباحث که میرسد میبینید که المنار یا اصلاً وارد نمیشود یا اگر هم وارد میشود با لسان انکار وارد میشود، چون این معارف برای او و امثال او حل نشد که واقعاً انسان میتواند چشم برزخی داشته باشد یا گاهی عنایت الهی طوری است که آن حقیقت غیبی را نشان عدهای میدهد تشویقاً یا ترحیباً برای خوف یا برای شوق نشان میدهد، البته وسوسهها سرِ جایش محفوظ است؛ اما اگر ما دلیل عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر نداشتیم، ظاهرش حجت است. ظاهر آیه این است که شیطان را دیدند، شیطان با یک عده حرف زد و به صورت کسی هم درآمد وقتی هم که رفتند در مکه به آن شخص گفتند چرا فرار کردی؟ گفت من اصلاً در جنگ شرکت نکردم ، معلوم شد که شیطان به صورت همان سراقةبنمالک درآمده بود در مکه یعنی کسی که اهل مکه بود شیطان به صورت او در جریان جنگ بدر درآمد، اگر دلیل عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر اقامه نشد، بلکه ظاهر را تأیید کرد «کما هو الحق» این ظاهر مأخوذ است و حجت، لازم نیست که ما بگوییم شیطان با مشرکین سخن گفت، شیطان گفت من دارم فرار میکنم، دیدند که او فرار کرد همه اینها را بر مجاز حمل بکنیم یعنی بگوییم که آن تخیّلها، آن وسوسههایی که در قلب اینها القا شده است هنگامی که استقامت سربازان اسلام را دیدند خود را محکوم به شکست یافتند اینها لازم نیست. و چون منشأ همه این تزئین ها که در سورهٴ «آلعمران» ذکر شده است و در سورهٴ «انفال» ذکر شده است شیطان است، آنگاه این ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ میتواند زمینهٴ این بحث باشد که فاعلِ این ﴿زُیِّنَ﴾ که فعلاً نائب فاعل دارد آن فاعل حقیقیاش چه کسی است، آن مزیّن چه کسی است؟ اگر هم ثابت شد که مزیّن شیطان است منافات ندارد با ادلهٴ دیگری که بگوید مزیّن ذات اقدس الهی است، زیرا شیطان مأموری از مأموران الهی است که به دستور او کار میکند؛ منتها برای اکثری به عنوان زینت معرّفی شده است، چه اینکه در سورهٴ «آلعمران» به عنوان ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ﴾ ذکر شده است و در سورهٴ «انفال» به عنوان ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ﴾ یاد شده است و منشأ انحراف مشرکین و دیگران همین دنیاست «حُبُّ الدنیا رأسُ کُلِّ خَطیئة» هم «رأسُ کُلّ خطیئة حُبّ الدنیا» آمده است و هم «حُبُّ الدنیا رأس کُلّ خطیئة» آنگاه روشن میشود که ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ﴾ این باعث میشود که انسان یا به کفر تن درمیدهد یا به دام نفاق میافتد ـ معاذاللهـ سرانجام محکوم به شکست خواهد بود و آن آیهای که سرفصل این بحث بود که ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ به منزلهٴ متنی است که این فصل، شرح اوست میفرماید گرچه حبّ شهوات برای شما زیباست؛ اما از این زیورها کاری ساخته نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است