display result search
منو
تفسیر آیات 14 و 15 سوره آل‌عمران _بخش اول

تفسیر آیات 14 و 15 سوره آل‌عمران _بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 15 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 14 و 15 سوره آل‌عمران _بخش اول"

علت جمع آمدن ﴿الشَّهَوَاتِ﴾ در آیهٴ ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَات﴾
بیان مقاطع سه‌گانهٴ آخرت
علت بدیل نداشتن رضوان، در دنیا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴿14﴾ قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ﴿15﴾

علت جمع آمدن ﴿الشَّهَوَاتِ﴾ در آیهٴ ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَات﴾
در این کریمه که علل و عوامل سقوط و انحراف را ذکر می‌کند مقابل آیه‌ای است که در پیش داریم که علل و عوامل صعود و تکامل را طرح می‌کند.
در این کریمه که فرمود: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ نوع شهوتها زیر پوشش این جمع محلاّ به «الف» و «لام» مندرج‌اند، خواه شهوتهای جنسی و غریزی باشد، خواه شهوتهای عاطفی باشد، خواه شهوت به جاه باشد، خواه شهوت به صورت جمال و تفریح سالم و تنزّل و مانند آن. نوع این شهوات زیر پوشش این جمع، مندرج‌اند اختصاصی هم به شهوت جنسی ندارد، برای اینکه مسئله بنین جزء شهوات عاطفی است، مسئله قناطیر مقنطره جزء شهوات تکاثر است، مسئله خیل مسوّم و انعام و حرث گذشته از اینکه شهوت مال است، شهوتهای جمال و زیبایی و تفاخر و امثال ذلک است که نوع این زینتها در قرآن جداگانه مطرح شد.

راز بیان نشدن تعبیر «نبات» در آیه مذکور
از اینجا معلوم می‌شود که چرا کلمه «بنات» در این آیه نیامده، سخن از دخترها در این آیات نیست. در قرآن کریم درباره زن و درباره پسر سخن زیاد هست؛ اما درباره دختر کم است. درباره دختر چند طایفه از آیات است که بخشی از آنها مربوط به ارث است، بخشی از آنها مربوط به حجاب، بخشی از آنها مربوط به محرمیت و حرمت نکاح است، بخشی از آنها مربوط به حجاب. درباره حجاب فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الْنَّبِیُّ قُلْ لاَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ﴾ که اینجا سخن از پوشش محجّبانهٴ دخترها مطرح است. درباره حرمت نکاح هم که ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ﴾ و کذا و کذا. درباره ارث به عنوان ﴿لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ نوعاً مطرح می‌شود؛ نام دختر به این صورتی که در حجاب و درباره حرمت نکاح آمده نیست.
سرّ اینکه نام بنات درباره زینتهای دنیا نیامده یا برای آن است که این کلمهٴ نساء اختصاصی به شهوتهای جنسی و غریزی ندارد، بلکه اعم است قهراً بنات را هم شامل می‌شود این یک احتمال. یا بنین از باب تغلیب، بنات را شامل می‌شود این دو احتمال. یا برای آن است که آیه در جوّی نازل شده است که مردم نسبت به بنات یا اظهار انزجار می‌کردند یا بی‌تفاوت بودند؛ کسی دختر را زیور نمی‌دانست و حبّ دختر زینت شمرده نمی‌شد، برای اینکه ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ ٭ یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾ یا از این نظر بود یا بی‌تفاوت بودند. آنجا که سخن از ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ﴾ هست آنجا بنات زینت نیست، آنجا که سخن از بی‌تفاوتی است باز بنات، زیور نیست.
بنابراین آیه چون در جوّی نازل شده است که بسیاری از مردم بنات را زیور نمی‌دانستند از این جهت نامی از بنات نیامده است این سه وجه است که می‌تواند نکته عدم تصریح به بنات باشد و چون شهوتها اعم از مسائل غریزی و امثال ذلک است، لذا در موارد دیگر از جریان انعام و رمه‌های گاو گوسفند و مانند آن به عنوان محور زینت یاد شده است. در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نحل» آیه پنجم به بعد این است که ﴿وَالاَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْ‏ءٌ﴾ که وسایل گرمی شماست ﴿وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ ٭ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ﴾ وقتی اینها را بامداد به طرف چراگاه می‌فرستید، تسریح می‌کند، سراح هست برای شما یعنی بامداد است لذت می‌برید، شامگاه که عند الرواح است آنها را برمی‌گردانید برای شما زیور است، گذشته از اینکه مسائل اقتصاد شما را هم تأمین می‌کند، وسایل حمل و نقل خوبی هم هستند برای شما هم ﴿دِفْ‏ءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ﴾، هم ﴿وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الاَ نفُسِ﴾. بنابراین نوعِ این مسائلی که مربوط به شهوت است در این کریمه آمده حبّ جاه هم که منشأش همان تکاثر است در این آیه آمده. اینها ابزار شیطنتِ شیطان‌اند.

تفاوت اجمال بعد از تفصیل و اجمال قبل از تفصیل
آن‌گاه بعد از این تفصیل یک جمع‌بندی است که فرمود: ﴿ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ و متاع حیات دنیا هم قبلاً بحث شد که جز بازیچه چیز دیگر نیست. در مقابل این متاعِ دنیا که اجمال بعد از تفصیل است و متن بعد از شرح است یک متن قبل از شرح و اجمال قبل از تفصیل هست و آن این است که فرمود: ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ آن‌گاه این ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ را در آیه بعد شرح می‌دهد که ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَ نْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ﴾.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ بالأخره بنین معمولاً معنای متعارف دارد دیگر یعنی پسران دیگر ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ یا ﴿امدکم بانعام وبنین﴾ و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آنکه الآن هست، آن احکامی که فرمود چیزی که واجب باشد «الی یوم القیامة» هست و چیزی که حرام باشد «الی یوم القیامة» هست؛ اما شیطان اگر بخواهد تزیین کند برای مؤمنین که پسر و دختران یکسان است شیطان تزیین نمی‌کند، برای آنهایی که می‌خواهد تزیین کند پسر و دختر فرق می‌کند و این محور هم محور تزیین شیطنتِ شیطان است، لذا سخن از بنات نیست به احتمال سوم، وگرنه برای مؤمنین اصلاً وقتی متوجه می‌شدند که خدا به آنها فرزند داد شاکر بودند اصلاً سؤال نمی‌کردند که دختر است یا پسر، امام سجاد(سلام الله علیه) این‌چنین بود . مؤمنینی که تابع این راه‌اند همین که بفهمند خدا به آنها فرزند داد شاکرند، اصلاً سؤال نمی‌کنند که پسر است یا دختر.
در پایان آیه اجمالی است به عنوان ﴿ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ که این اجمال بعد از تفصیل است، چون نقطه مقابل حیات دنیا، حیات آخرت است مقابل زینتهای دنیا زیورهای آخرت است در این فصل دیگر اول متن ذکر می‌شود بالاجمال، بعد شرح بیان می‌شود بالتفصیل، می‌فرماید: ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ از همین طلیعهٴ بحث که وارد می‌شوند با جلال وارد می‌شوند، مثل اینکه در طلیعهٴ بحث دنیا با تحقیر وارد شدند ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ که چهار، پنج مرحلهٴ تحقیرآمیز در آن بود؛ اما اینجا که وارد می‌شود نمی‌فرماید «و عند الله حسن المآب» اول اسم ظاهر را می‌آورد، بعد ضمیر ذکر می‌کند تکرار، دیگر می‌فرمود: «و عند الله حسن المآب» یا «عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» کافی بود؛ اما از اینکه می‌فرماید: ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ این ضمیر و اسم ظاهر و تقدیم ظرف و اینکه این بازگشت، نزد خداست همه اینها نشانهٴ تعظیم بحث است

﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾.
پرسش:...
پاسخ: برای آن هم هست؛ منتها ادب قرآن این است که ذکر نمی‌کند، لذا زنها را وعده نمی‌دهد که ما در بهشت به شما همسرهای جوان می‌دهیم با اینکه یقیناً می‌دهد.

تبیین جایگاه خیر تعیینی و خیر تفضیلی
پرسش:...
پاسخ: الآن بحث در آن «المرأة شرّ کلّها» نیست آن دو، سه سال قبل گذشت؛ اما الآن در اینجا سخنی است که مرد مبتلا می‌شود به شهوت نه اینکه او این‌چنین است، مثل اینکه مرد مبتلا می‌شود به شهوت فرزند، شهوت عاطفی یا قناطیر مقنطره وگرنه قناطیر مقنطره برای تأمین نیازهاست او که بد نیست. این کسی که مبتلا شد به حبّ مال و تکاثر او مریض است وگرنه مال را ذات اقدس الهی برای رفع نیاز خلق کرد.
در این حیث تقابل، از اول با جلال وارد بحث می‌شود ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ یعنی انسان مسافر است بالأخره یک أوب و رجوعی دارد باید به بازگشتگاه خوب برگردد و بهترین بازگشت همان است که نزد خداست، این اجمال آن‌گاه این اجمال را در آیه بعد شرح می‌دهد، می‌فرماید: ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ﴾ یعنی بهتر از این امور یاد شده را می‌خواهید که من گزارش بدهم این چیست، منظور این خیر، خیر تفضیلی نیست [بلکه] خیر تعیینی است، نظیر ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ یا ﴿أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَ یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهْدَی﴾ که آن أحق، افعل تفضیل نیست یا ﴿وأُولُوا الاَ رْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ افعل تفضیل نیست، اینها افعل تعیینی‌اند.

پرسش:...
پاسخ: این در مقابل حیات دنیا نیست، در مقابل لهو و لعب است که انسان در اثر تزیین حبّ شهوات به دام می‌افتد. آن که فرمود: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ﴾ این بله، آنجا چون نظر به طبع مال دارد مال که بد نیست، بنون که بد نیست، لذا می‌فرماید: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ﴾ آنجا می‌شود خیر تفضیلی باشد؛ اما اینجا که صدر و ساقه‌اش تحقیر می‌بارد، نمی‌شود گفت که این خیر است و بهتر از او مسئله تقواست یا بهتر از او مسئله بهشت است، این تقابل نشان می‌دهد که آن مذموم است و چیز دیگر محمود و ممدوح.
﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ﴾؛ می‌دانید بهتر از این نساء و بنین و بالاتر از قناطیر مقنطره از ذَهَب و فضّه و برجسته‌تر از خیل مسوّمه و بهتر از انعام و حرث چیست؟ ﴿لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ﴾. در قرآن کریم معمولاً کلّی را به صورت یک ضابطهٴ مفهومی ذکر نمی‌کند، معمولاً کلّی را با بیان مصداق ارائه می‌دهد. در کریمه ﴿لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ آنجا گذشت که خدا نیکی را با معرّفی نیکان تبیین می‌کند، نمی‌گوید «و لکن البرّ الایمان بالله» [بلکه] می‌گوید: ﴿وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ نیکی را اگر بخواهد معرّفی کند با ارائهٴ نیکان تشریح می‌کند، برای اینکه کتاب، کتاب تربیتی است اینجا هم نمی‌خواهد بفرماید در مقابل شهوات دنیا، شهواتی در آخرت هست، می‌خواهد بفرماید مردانی که از شهوت رهیده‌اند به تقوا ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ رسیده‌اند ﴿لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ﴾ اینها کسانی‌اند که به قرینهٴ تقابل به دام شیطنتِ شیطان نیفتادند، اینها کسانی‌اند هر بهره‌ای هم در دنیا می‌برند از اموال و بنون بهرهٴ عاقلانه و عادلانه است و پیامدی هم در قیامت ندارد؛ اما دیگران بهرهٴ غیر عاقلانه و غیر عادلانه می‌برند، در قیامت گرفتار پیامدند.
در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» می‌فرماید اینها که از مال و فرزند برخوردارند خیال نکنند ما به اینها خیر داده‌ایم، آیه 53 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» فرمود: ﴿کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ ٭ فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّی حِینٍ ٭ أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ﴾؛ اینها را رها کن اینها خیال کردند ما یک مقدار مال به اینها دادیم، یک مقدار فرزند به اینها دادیم به اینها خیر دادیم ﴿نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لاَ یَشْعُرُونَ﴾؛ اینها توجه نمی‌کنند، این خیر جای دیگر است ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ ٭ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ٭ أُولئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴾ پس این تقابل نشان می‌دهد که آن مال و بنینی که در راه دنیا صرف می‌شود خیر نیست، برای اینکه خیر را در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» از آ‌نها نفی کردند و اینها کسانی‌اند که در حال عادی از مال و بنین و امثال ذلک بهره می‌برند و هنگام تزاحم بین بهره‌برداری از این مواهب الهی و فداکاری در راه دین، بهره‌برداری از این مواهب را مقدم می‌شمارند و کسانی که در هنگام تزاحم بین مواهب طبیعی و بهره‌های دینی، بهره‌های دینی را مقدم می‌شمارند آنها را هم در قرآن کریم ذکر فرمود، هر دو گروه آمدند.
اما آنهایی که در هنگام تزاحم از مواهب طبیعی بهره‌برداری می‌کنند و آن را بر مسائل دینی ترجیح می‌دهند در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه 24 این‌چنین است که ﴿قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ﴾ اینها همانهایی هستند که ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ﴾ اینها چون مواهب طبیعی نزد اینها محبوب‌تر از مسائل دینی است و قرآن هم تهدید کرد.
نقطه مقابل اینها کسانی‌اند که در پایان سورهٴ «مجادله» شرح آنها آمده است که فرمود آخر سورهٴ «مجادله» این است ﴿لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَ نْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ آنهایی که حب‌الشهوات در قبل اینها مزیّن است در هر شرایطی به دنبال محبوبشان‌اند، آنها که ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ﴾ اند در حال تزاحم و تعارض آبا و ابنا و اخوان و عشیره را رها می‌کنند به سراغ دین می‌روند این هم حُکم حال تعارض، لذا اینکه فرمود: ﴿أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ﴾ معلوم می‌شود خیر تعیینی است، نه خیر تفضیلی.

کیفیت بهره‌مندی از زینتهای دنیایی
مؤمنین در حال عادی از این مال و بنین لذت می‌برند، لذتی که مشروع است و خدای سبحان قرار داد و در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم به آن اشاره شد یعنی آیه 32 سورهٴ «اعراف» در همین زمینه است ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ آن‌گاه فرمود: ﴿قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾؛ این زینتهایی که در دنیا ذات اقدس الهی آفرید، مؤمنین چون بهره صحیح و حلال می‌برند یک بهره بدون پیامد است، یک لذّت خالص است نه مشوب به عذاب. کافران که بهرهٴ نامشروع می‌برند به آنها گفته می‌شود که ﴿تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ﴾ اما به مؤمنین گفته می‌شود که اینها در حیات دنیا بهره می‌برند ﴿خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ این لذّتها دیگر مشوب به عذاب نیست. گذشته از اینکه نعمتهای آخرت مخصوص مؤمنین است و کافران اصلاً سهمی ندارند، پس نعمتها در دنیا هم مورد استفاده کافر است، هم مورد استفاده مؤمن؛ منتها کافر که استفاده می‌کند پیامد کیفری دارد، مؤمن که استفاده می‌کند ﴿خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ یعنی این نعمتها در آخرت مشوب نیست یعنی این بهره‌برداری از این نعمت، مشوب به عذاب در آخرت نیست، نظیر ﴿قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ﴾ نیست. چه اینکه نعمتهای آخرت مخصوص مؤمنین است ﴿خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ و کفار اصلاً سهمی ندارند.

تشریح آیهٴ ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ المَآبِ﴾
اینکه فرمود: ﴿وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ آن‌گاه این را شرح دادند که ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِن ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَ نْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ﴾ نوع نعمتهایی که در دنیا هست به احسن وجه در بهشت هست یک، و اگر در دنیا نساست، در آخرت ازواج است آن‌که در دنیا مبتلاست به زن مبتلاست نه به همسر، نفرمود: «زین للناس حب الشهوات من الازواج» آ‌ن‌که مبتلاست به غریزه جنسی او به دام زن می‌افتد «کائنة من کانت»؛ اما برای بهشتیها زن نیست، همسر است ازواج است نه نساء «کائنة من کانت» نیست، لذا نمی‌فرماید آنها نساء می‌خواهند هر چیزی شد آ‌نها برای خودشان ازواج دارند، چه اینکه این ازواج، مطهّر هم هستند هم اینها مطهّرند، هم ازواج مطهّرند نه تنها مطهّر از دمای ثلاثه‌اند و امثال ذلک، بلکه مطهّر «عن النظر الی غیر زوج» هم هستند، لذا از اینها به عنوان ﴿مَقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ﴾ یاد شده است، اینکه گفتند: ﴿مَقْصُورَاتٌ﴾ هستند یعنی کوتَه‌موژه و کوته‌دیدند و این کنایه از آن است که غیر از همسرها کس دیگر را نمی‌بینند وگرنه اینها حورند، احورند، عینشان حوراست، عینِ حورا که دیگر کوته‌نظر نیست، مقصور نیست، موژه کوتاه نیست؛ اما دیدشان کوتاه است فقط همسرها را می‌بینند تازه این نعمتهایی که مشابه این احیاناً ممکن است در دنیا پیدا بشود؛ اما فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ آنکه اصلاً نمونه‌اش در دنیا نیست.

بیان مقاطع سه‌گانهٴ آخرت
در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» وقتی مقاطع پنج‌گانه دنیا را در همان آیه بیستم ذکر فرمود، آن‌گاه می‌فرماید: ﴿وَفِی الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ﴾ یک، ﴿وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ﴾ دو، ﴿وَرِضْوَانٌ﴾ سه. این همان است که مردم درباره آخرت یا «خوفاً من النار» عبادت می‌کنند یا «شوقاً الی الجنة» یا «حبّاً لله» عبادت می‌کنند ، فرمود در آخرت سه مقطع است ﴿وَفِی الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ﴾ یک عده «خوفا من النار» عبادت می‌کنند ﴿وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ﴾ که بهشت است یک عده «شوقاً الی الجنة» عبادت می‌کنند، مرحله سوم این است که ﴿وَرِضْوَانٌ﴾ که انسان به جایی برسد که مرضیِ خدا باشد، از خدا راضی باشد، رضوان الهی نصیبش بشود و مانند آن. این همان عبادتی است که احرار دارند که «حباً لله» عبادت می‌کنند. اینکه در سورهٴ «حدید» فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ﴾ و در آیه محل بحث هم فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ این نمونه‌اش در دنیا نیست، بنابراین تا آنجا که نمونه دارد در دنیا، متاع حیات دنیاست و در آخرت ﴿خَالِصَةً﴾ بدون پیامد است.

علت بدیل نداشتن رضوان، در دنیا
و اما رضوان در دنیا اصلاً نمونه ندارد یعنی آنچه به عنوان قناطیر مقنطره و امثال ذلک یاد شده است در بهشت برای انسان هر چه بخواهد هست و چیزهایی هم در بهشت هست که در دنیا نیست و آنچه در کریمه ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ آمده است نه تنها خود آ‌نها نمی‌دانند چه چیزی برای آنها ذخیره شده است، اصلاً هیچ‌کس نمی‌داند که برای آنها چه چیزی ذخیره شده است، این نکره در سیاق نفی این عمومیت را دارد ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ هیچ‌کس نمی‌داند برای آنها چه خبر است آن مقامات برتر رضوان، مقامی نیست که هر کسی آرزو کند، چون مقدار آرزو وابسته به مقدار اندیشه و درک است انسان چیزی را می‌خواهد که بفهمد قبلاً هم این نمونه‌هایش بحث شده است مثلاً افراد عادی هرگز آرزو نمی‌کنند که ای کاش نسخهٴ خطّی فارابی که در فلان رشته نوشته بود ما می‌داشتیم او اصلاً فارابی نمی‌شناسد، حکمت نمی‌شناسد تا نسخه خطی فلان کتاب را آرزو کند. آرزوی هر کسی به اندازه دید علمی اوست. آرزوی چیزی که نزد خداست به اندازه فهم انسان است، لذا می‌فرماید بعضی از چیزهاست که اصلاً شما آرزو هم نمی‌کنید، چون نمی‌دانید تا آروز کنید در حیطه دعاها هم نیست، در مناجاتهای ما هم نیست، در دعاهای ما هم نیست ما در دعا تا آن اندازه که می‌فهمیم می‌خواهیم از خدا، اصلاً نمی‌دانیم چه چیزی هست تا بخواهیم که، لذا فرمود: ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ این ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ که گاهی گفته می‌شود اکبر هست، ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ﴾ هست و امثال ذلک احیاناً ناظر به این بخشهاست یعنی این اکبر از درک هر کسی است این نظیر «اللّهِ أَکْبَرُ» نیست که ما بگوییم «الله أکبر من أن یوصف» این نظیر موارد دیگر است این اکبر از درک افراد عادی است لذا همین دعاها را که انسان می‌خواند از خود این داعی سؤال بکنی چه چیزی خواستی؟ وقتی شرح می‌دهد می‌بینیم خیلی از چیزها در قیامت است که او نخواسته، چون نمی‌داند آنجا چه خبر است تا بخواهد که، خب اگر ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ چیزهایی است که چشمها را غریق و خنک می‌کند و اشک شوق جاری می‌کند و انسان را خوشحال می‌کند و انسان نمی‌داند در آنجا چه چیزی است در مناجاتهایش هم نمی‌خواهند.

وصول به مقصد در پرتو شرایط سه‌گانه
پرسش:...
پاسخ: پیدا می‌شود؛ اما هنوز در راه و شهادت همین آیه، چون رجوع معنا می‌شود که به مقصد نرسیده است یعنی اگر کسی دارای این سه شرط بود در راه است از آن به بعد لازم نیست برود، می‌برندش ﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾ وقتی این سه صفت را داشت، نفس مطمئنّه را داشت، راضی بود، مرضی حق بود، راضی عن الله بود آن‌گاه به او می‌گویند بقیه راه را به تو اجازه عبور دادیم بیا، بقیه چقدر است خدا می‌داند. خود سیدالشهداء(صلوات الله و سلامه علیه) بعد از اینکه همه مراحل را گذراند یعنی بعد از اینکه تمام فداکاریها را کرد تازه به او می‌گویند بین راهی بقیه را بیا. البته آن بین راه بودن او غایت قسوا است برای خیلیها، اینکه در حال ارتحال حضرت گفته شد ﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعِی﴾ این معلوم می‌شود خیلی در راه مانده بالأخره، چقدر است خدا می‌داند هنوز به مقصد نرسیده، چون واصل را که نمی‌گویند «ارْجِعِی» سالک را می‌گویند «ارجع»؛ بیا و شرطش هم این سه رکن است حالا آنکه دیگر مقدور خواصّ از شهدا و اصحاب نیست چه رسد به توده مردم، آن یک حساب دیگری است ولی به هر حال انسان دعا هم که می‌کند در دعا هم نمی‌تواند خیلی از چیزها که در قیامت است بخواهد، اصلاً نمی‌داند تا آرزو کند شما آرزوهای هر کسی را به اندازه سعهٴ درک او تلقّی می‌کنید.

دعا و شیوهٴ آن
در این کریمه فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ آن‌گاه فرمود این خیر است، خب چه بهتر که شما خواسته‌های خود را هم به خدا بدهید، بگویید خدایا! آنچه را که برای عباد صالحینت معیّن کردی و آماده کردی و ما به او علم نداریم و از خاطره ما نگذشت و بر زبان ما جاری نشد و از دست ما و چشمها نشانه تکدّی دیده نشد آنها را هم به ما بده ، چون در بعضی از دعاها این جمله‌ها را هم به ما آموختند. خدایا! چیزی که بر زبان ما جاری شد یا بر زبان ما جاری نشد، از فکر ما گذشت و از فکر ما نگذشت و تو برای بندگان صالحت آماده کردی آنها را به ما بده. این‌گونه از امور را در این کریمه در مقابل آ‌ن قرار داد، فرمود: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ﴾ ما گفتیم ﴿لِلَّذِینَ اتَّقَوْا﴾ اما چه کسی اهل تقواست و درجات تقوای متّقیان تا چه اندازه است خدا می‌داند، خب آن عباد که مورد عنایت حق‌اند چه کسانی‌اند، آن متّقیانی که ﴿عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ﴾ دارند و ﴿أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ﴾ دارند ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ﴾ دارند چه کسانی‌اند؟ ﴿الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا﴾ که برخی از اوصاف متّقیان این‌‌چنینی را ذکر می‌کند، آن‌گاه معلوم می‌شود که اینها کسانی‌اند که در مقابل آن ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ﴾ قرار گرفتند. حالا تفسیر این در بحث بعد موکول می‌شود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:39

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن