- 188
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 52 تا 54 سوره حج
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 52 تا 54 سوره حج"
تسلّی خاطر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر کج رویهای مؤمنین
شبهه افکنی شیطان در تمام مراحل اعتقادی و عملی
گستره دامهای شیطان و راه مقابله با آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿52﴾ لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفَی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿53﴾ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿54﴾
تسلّی خاطر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر کج رویهای مؤمنین
دعوتِ سورهٴ مبارکهٴ حج ضمن اینکه با حکمت است با موعظهٴ حَسنه و جدال احسن هم همراه است. بخشی از مسائل مربوط به حکمت، موعظهٴ حَسنه و جدال احسن را در آیات قبل بیان فرمودند الآن هم به عنوان تسلیت به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، هم هشدار به امّت این اصل کلّی را ذکر میفرمایند و آن این است که وجود مبارک پیامبر اوّلین پیامبر بشریّت نیست انبیای فراوانی آمدند و رحلت کردند یا شهید شدند هر پیامبری که بیاید شیطان نفوذی دارد در جامعه و حدّاکثر نفوذش در حدّ وسوسه است و این هم آزمونِ الهی است چون بدون وسوسه و بدون جهاد اکبر کسی کامل نمیشود. تلاشهای شیطان در دو بخش است بخشهای مربوط به عمل، بخشهای مربوط به علم، گاهی شهوتهای عملی را فراسوی مردم نصب میکند گاهی شبهههای علمی را فراسوی عالِمان حوزه و دانشگاه نصب میکند هر گروهی را با یک فتنهای میگیرد فرمود انبیا را خدای سبحان برای هدایت مردم فرستاده است و آنها مأمورند با حکمت، موعظه، جدال احسن مردم را دعوت کنند انبیا(علیهم السلام) مخصوصاً وجود مبارک خاتم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) رئوف و رحیماند نسبت به مؤمنین همین دو اسم از اسمای حُسنا را که خدا در وصف خود ذکر کرد در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «توبه» برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذکر کرد که ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ چون رأفتِ او عقلی است رحمتِ او عقلی است، اگر ببیند مؤمنی با داشتن این همه راههای صحیح بیراهه میرود نگران است آنقدر نگران است که غصّه میخورد و آنقدر غصّه میخورد که گویا نزدیک است روح مطهّرش از بدن جدا بشود اینقدر نگران است که امّت بیراهه برود مثل اینکه انسان یک فرزند دارد سالیان متمادی برای او زحمت کشیده حالا میبیند ـ معاذ الله ـ بیراهه میرود خب خیلی متأثّر میشود. آیاتی در قرآن کریم است فرمود: ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِم إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً﴾ که بخشی از این در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» گذشت بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» میآید. فرمود: ﴿فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ﴾ اینقدر غصّه نخور داری جان میبازی خب حالا نپذیرفتند، نپذیرفتند. رأفت و رحمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مؤمنین تا این اندازه است که ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ آنچنان رأفت دارد که نزدیکِ به ذَهاب نفس است که خدا فرمود: ﴿فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ﴾ و در دو جا یکی در سورهٴ «شعراء» یکی در سورهٴ «کهف» که قبلاً گذشت فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ﴾ بنابراین تنها آرزوی پیغمبر این نیست بلکه با رأفت، با رحمت، با درایت آمیخته است که جامعه اصلاح بشود، جامعه اهل عقل و عدل بشود. همهٴ انبیا این طورند مخصوصاً وجود مبارک پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام)
شبهه افکنی شیطان در تمام مراحل اعتقادی و عملی
شیطان هم برای آزمون بیکار ننشسته او مأموریت پیدا میکند که در هر امری یک بدلی درست کند اولاً تا آنجا که ممکن است اینها را از راه به در میبرد ثانیاً اگر کسی تبعیّت او را نپذیرفت و خواست در اسلام بماند مطالب جعلی را به صورت مطالب اصیل به خوردِ او میدهد شبهه از همین قبیل است متشابه از همین قبیل است. متشابهات برای کسی است که اصلِ اسلام را قبول دارد منتها فریبِ این تشابه را میخورد که ﴿فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ﴾ آنها که بیراه هستند که ـ معاذ الله ـ میگویند اینها فسون است و فسانه ﴿إِنْ هذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ﴾ این دنبال متشابه نمیگردد اما آن کسی که اصل اسلام را قبول دارد منتها خردمدار نیست به دام متشابهات میافتد این متشابهات یک دستآویزی است برای شیطنتِ شیاطین، شیاطین از این متشابهات خواه در بخشهای اعتقادی خواه در بخشهای اخلاقی خواه در بخشهای عملی با این متشابهات دام میسازند عدّهای را به دام میاندازند و صید میکنند. بخشهای وسیعی مربوط به گناهان عملی است که در آیات دیگر مطرح است این بخش در عین حال که آن گناهان عملی را به همراه دارد گناهِ فکری به نام شبهه را هم به صورت شفّاف بازگو میکند. برای اینکه در قبال ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما را ذکر میکند یک وقت است که در برابر ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ مؤمنین را ذکر میکند این اعم از شبهههای علمی یا کارهای عملی است اما در قبال ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما را نام میبرد معلوم میشود آنها به دام شبهههای علمی افتادند حالا یا شبیخون بود یا تهاجم فرهنگی بود اینها را به دام کشید. پس هر پیامبری نسبت به امّتش رئوف و رحیم است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرحلهٴ کمال آن را دارد. حضرت به قدری علاقهمند به ایمانِ مسلمانهاست که اگر اینها بیراهه رفتند طوری است که «تَذْهَبْ نَفْسُه عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ» میشود برای اینکه میداند بعد از مرگ اینها به کدام عالَم میروند و در آنجا چه خبر است و شیطان هم تعهّد سپرده یعنی با خودش تصمیمِ باطل گرفته که جمعیّتی را گمراه بکند.
گستره دامهای شیطان و راه مقابله با آن
گمراه کردنِ شیطان هم در قرآن کریم به صورت مبسوط آمده که دامهای او چیست چه گروهی را با چه دام میگیرد و راه درمان و نجات این دامها چیست، اگر آن دامها و آن گروههایی که به این دامها میافتند مشخص بشود موقعیّت و فضای این آیه هم روشن خواهد شد. اصلِ شیطان در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» خدای سبحان فرمود او تصمیمِ جدّی گرفته که شما را گمراه کند این اختصاصی به امّت اسلامی ندارد تمام انبیای قبلی و اُممشان مبتلا به چنین آفتی بودند آیهٴ 112 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این است ﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً﴾ آن عدوّ چه کسانیاند؟ ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ اینها با یکدیگر گفتگو دارند اسرار یکدیگر را میگویند رموز اسلامی و پیشرفت اسلامی را با خودشان در میان میگذارند که چگونه جلوی پیشرفت اسلام را بگیرند چگونه جلوی تکامل مسلمانها را بگیرند و مانند آن. ﴿یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ﴾ اگر خدا بخواهد جلوی اینها را میگیرد ولی مصلحت نیست برای اینکه اینها امتحان است دیگر، اگر امتحان نباشد که ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ نیست درجات نمیدهند درکات دامنگیر کسی نمیشود اینها باید باشد. بعد از اینکه چند آیه پشت سر هم در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» ذکر کرد میرسد به آیهای که مربوط به بحث کنونی ماست و آن آیهٴ 121 همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است فرمود: ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ اینکه انسان در موقع مطالعه یک شبههٴ تلخی به ذهن او القا میشود این فوراً باید بفهمد و استعاذه بکند و به خدا پناه ببرد این وحی است وحی آن شعورِ مرموز است به تعبیر سیدناالاستاد اینکه آرام مطلبی در قلب قرار میگیرد این لغتاً وحی است اگر حق بود از طرف فرشتههاست، اگر باطل بود از طرف شیطان است شیطان هم وحی میفرستد نسبت به افرادی که جزء ﴿شَیاطِینُ الإنْس﴾اند فرمود: ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾
القاء جدال در برخی مخاطبین پیامبر از ناحیه شیطان
آنگاه در همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اینها که میآیند در مسجدِ تو دو گروهاند یک عدّه میآیند که معارف الهی را بشنوند ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ اول به آنها سلام بکن بعد مطالب را در میان بگذار اینکه در خطبههای نماز جمعه اول سلام میکنند و سابقاً وُعّاظ و اهل منبر قبل از شروع به سخن وقتی بالای منبر مینشستند اول سلام میکردند هر دو گروه از همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گرفتند که خدا به پیغمبر فرمود وقتی مؤمنین آمدند احکام الهی را بشنوند اول سلام بکن این برای مؤمنین اما فرمود یک عدّهٴ دیگری میآیند که حرفِ خودشان را بزنند نه اینکه حرفِ تو را گوش بدهند اینها که میآیند به قصد جدال این طور نیست که حالا حرفِ شما را گوش بدهند موعظهٴ شما را بپذیرند برهان شما را تلقّی کنند میآیند فقط حرف خودشان را بزنند اصلاً حرفت را گوش نمیدهند پس هر دو گروه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آمده این گروه دوم یعنی مجادِل همانهایی هستند که برابر با آیهٴ 121 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این جدالآموزی را از شیطان گرفتند ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ هم آن مبانی و مبادیِ فاسد را از شیطان میگیرند هم نحوهٴ جدال را از او میگیرند و هم اینکه حالا که اینها را گرفتید بروید با پیغمبر جدال کنید را از شیطان میگیرند. خب اینها در مسائل علمی است در شبهات علمی است و مانند آن که حوزه و دانشگاه در برابر این گونه از فتنهها مسئول است پس بنابراین درست است که برابر آیهٴ 112 سورهٴ «انعام» هر پیامبری با دشمن روبهروست و شیطان، دشمن هر پیامبر است و این اطلاق دارد هم مسائل عملی هم مسائل علمی را در برمیگیرد ولی آیهٴ 121 همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» و آیهٴ محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «حج» بخش مهمّش مربوط به مسائل علمی، شبهات علمی، اشکالات علمی، نقدهای علمی که متوجّه دین میکنند لذا در قبال ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما قرار گرفتند معلوم میشود که بخش مهمّ فتنهٴ شیطان در این قسمت سورهٴ مبارکهٴ «حج» همان شبهات علمی است که عالِمان دین باید آنها را برطرف کنند.
بیان فرق بین رسول و بنی و محدَّث
اما جریان رسول و نبیّ لابد این روایتهای فراوانی که بخشی از اینها را در کتاب شریف کنزالدقائق نقل کردند ملاحظه فرمودید که رسول کیست، نبی کیست، محدَّث کیست؟ فرق بین رسول و نبیّ بخشی از آن از لغت برمیآید که نبی از نبأ است و خبر، رسول از رسالت است و پیامرسانی. از آن جهت که خبر را میگیرند میگویند نبیّ، از آن جهت که میرسانند میگویند رسول. این معنایش تفکیک نیست ممکن است کسی همهٴ این منصبها را داشته باشد مثل اینکه یک فقیه جامعالشرایط هم سِمَت فقاهت دارد که صبغهٴ علمی است هم مرجع تقلید است هم قاضی است هم ولایت دارد و این شئون چندگانه را فقیه جامعالشرایط داراست بعضیها واجد همهٴ این شرایطاند.
فرق بین نبیّ و رسول هم از نظر لغت مشخص است هم طبق روایات فراوانی که نقل کردند از آن جهت که در عالَم رؤیا معارف را تلقّی میکند نظیر اینکه وجود مبارک ابراهیم گفت ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ این نبوّت او را میرساند اما حالا دارد به فرزندش ابلاغ میکند یا به جامعه ابلاغ میکند رسالت او را میرساند «النبیّ مَن هو؟ الرسول مَن هو؟ المحدَّث مَن هو؟» طبق روایات متعدّدی که بخشی از آن روایات در تفسیر کنزالدقائق آمده همان است که عصارهاش در بحث دیروز گذشت. خب، دربارهٴ حضرت امیر(سلام الله علیه) هم روایات فراوانی است که محدَّث است فرشتهها با او رابطه داشتند. مستحضرید وقتی نام مبارک حضرت امیر را میبرند یعنی دوازده امام چون حضرت الگوست و به عنوان نمونه است اختصاصی به خود آن حضرت ندارد همه ائمه(علیهم السلام) این طورند، پس هر نبیّی، هر رسولی که از طرف خدای سبحان آمده است شیطان تلاش و کوشش میکند در مسائل علمی و عملی او پیشرفتی حاصل نشود.
در همان روایات آمده که بعضی از افرادند که خدای سبحان به آنها وحی میفرستد آنها سِمَت اجرایی ندارند سِمت تبلیغی ندارند تبلیغ را یک پیغمبر دیگری به عهده میگیرد این شخص نبیّ خودش است و لاغیر، گاهی نبیّ خودش و خانوادهٴ خودش است چون نبوّت هم درجاتی دارد رسالت هم درجاتی، در آنجایی که یک شخص نبوّت را گرفته ولی مأمور اصلاح خودش است و لاغیر در آن عصر رسولی وجود دارد که جامعه را هدایت میکند، پس بعضیها طبق این روایات وحی به آنها میشود برای هدایت خودشان اینها نبیّ خودشاناند رسالتی ندارند رسالت را یک پیامبر دیگری در جامعه به عهده میگیرد. به هر تقدیر هر جا نبیّ باشد، رسول باشد آنجایی که نبوّت با رسالت همراه است این آیه ناظر به آن است که فرمود: ﴿أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ﴾.
عدم راه یابی القائات شیطان در سخنان پیامبر(ص)
مطلب دیگر آن است که برخیها خیال کردند این ﴿تَمَنّیٰ﴾ یعنی «قَرَأ» که در بحث دیروز گوشهای از این اشاره شد «قرأ» یعنی اگر پیامبر قرائت بکند ـ معاذ الله ـ در اثنای قرائت او شیطنت راه پیدا میکند بعضی آیات کم میشود بعضی جملهها زیاد میشود تحریفی رخنه میکند و مانند آن، در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» این افترا راه پیدا کرده و آن افترا این است که وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَی ٭ لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی ٭ أَفَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّی ٭ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَی﴾ آیا دیدید این بُت لات، بُت عُزّا، بُت مَنات اینها کاری از آنها ساخته است یا نه، اینجا ـ معاذ الله ـ شیطان راه پیدا کرده و حضرت این جملهها را افزود که «إنّ شفاعتهنّ لَتُرجیٰ» که این امضای وثنیّت بتپرستان است یعنی شفاعت اینها مورد امید است که مثلاً ـ معاذ الله ـ حضرت امضا کرده که اینها حقّ شفاعت دارند و اینکه بتپرستها گفتند: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾ این مورد امضای وحی است ـ معاذ الله ـ در حالی که صدر و ساقهٴ این روایت جعل است و فریب است و فتنه است و آفت. هیچ چنین چیزی نیست نه دلیل معتبری هست نه قابل قبول عقل است نه قابل قبول نقل است صریح قرآن کریم این است که آنچه از لبان مطهّر پیغمبر شنیده میشود وحی الهی است ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾ این جعل هست این را علما باید طرح کنند، در خود این سورهٴ مبارکهٴ «نجم» مطالبی است که این داستان ساختگی را دستبافت را، دستساخت را، دسیسه را نفی میکند فرمود: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَی ٭ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی ٭ وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾ با این لحن شفاف و روشن که منطقهٴ لبان مطهّر حضرت از هر گزندی معصوم و مصون است معذلک چنین آفتی را برخیها در کتابهای تفسیرشان نقل کردند خب این را عالمان دین باید نقد کنند بگویند این با عقل سازگار نیست با نقل سازگار نیست با سیاق آیات سازگار نیست با سِباق آیات سازگار نیست با صدر آیه سازگار نیست که ـ معاذ الله ـ حضرت در اثنایش این جمله را کم و زیاد کرده. خب، بنابراین اگر عالِمان دین نباشند خب هست دیگر این در کتابها هست رخنه پیدا کرده آمار متنبّیان که کمتر از آمار انبیا نیست آمار نفوذیها هم که کمتر از آمار اصیل نیست. فرمود هر پیامبری دشمنی دارد هر دینی دشمنی دارد پس تمنّا به معنای قرائت نیست (یک) و وجود مبارک حضرت هم مصون بود از اینکه چنین چیزی را مرتکب بشود (این دو)، پس ﴿تَمَنّیٰ﴾ معنایش این نیست که در اثنای قرائت پیامبر چیزی راه پیدا کرده کم و زیاد شده این قرآن نه یک کلمه کم است نه یک کلمه زیاد، عین آنچه که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است به وسیلهٴ اهل بیت محفوظ ماند یداً بِیَد، متواتراً به همهٴ ما رسید که ما در خدمت این هستیم البته معارف قرآن، معانی قرآن، درجات قرآن، باطن قرآن در دست همه نیست اما الفاظ قرآن از اول و وسط و آخر، آخر و وسط و اول بدون یک «واو» کم و زیاد همان است که خدا فرمود و ما در خدمت آن هستیم.
تزیین امور دنیوی مهمترین راه فریبکاری شیطان
خب، پس بنابراین اینکه فرمود: ﴿أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ﴾ یعنی در مورد آرزوی پیغمبر که جامعه اصلاح بشود علماً و عملاً شیطنت راه پیدا میکند شیطان هم بالصراحه گفته که کارهای من چیست من اغوا میکنم و تزیین میکنم، فریب میدهم. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی از اینها را ذکر کرد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که شیطان میگوید که ﴿فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ هر جا راه راست است من سرِ راه راست مینشینم سرِ راه مسجد و حسینیه و حوزه مینشینم که کسی نیاید سرِ راه حرمین مینشینم که کسی نرود سرِ راه عتبات مقدّسه مینشینم کسی نرود سرِ راه اعمال صالحه مینشینم که کسی نرود آدرس داد که من سرِ راه مینشینم اینها را پشیمان میکنم ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ قَعید یعنی کمین میکند حالا که آنجا نشسته کمین کرده که افراد راه برباید به چه وسیلهای اینها را میرباید و از دین و تدیّن منصرف میکند؟ وسایلش را ذکر کرده ﴿ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾ بعضیها را به آینده امیدوار میکنم یا از آینده میترسانم، بعضیها را نسبت به گذشته میترسانم بعضیها را از راه تزیین چیزهایی را برای آنها زیبا جلوه میدهم یا که ﴿لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ﴾ در بخشهای دیگر ﴿لأًُمَنِّیَنَّهُم﴾ هست، تا برسد به ﴿وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ یعنی من بعد از اینکه تزیین کردم چیزی را برای آنها زیبا و زینت جلوه دادم اینها پذیرفتم دیگر فرمان میدهم مثل اینکه نفس در درجهٴ اول تَسویل میکند بعد امر. این نفس که در درجهٴ اول امارهٴ بالسّوء نیست اول نفس مسوّله است زشت را زیبا نشان میدهد دور را نزدیک نشان میدهد شرّ را خیر نشان میدهد قبیح را حَسن نشان میدهد باطل را حق نشان میدهد کذب را صِدق نشان میدهد بعد میگیرد بعد از تسویل است که ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾
تلاش شیطان جهت سلب حیثیت و آبروی انسان
خب، پس آیهٴ سورهٴ «اعراف» این است که ﴿ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾ تا اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ٭ یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ﴾ فرمود بالأخره شما اگر از هیچ چیزی نمیترسید از آبرویتان بترسید این شما را بیآبرو میکند ما در تعبیرات فارسی چه میگوییم آن حرفِ قبیحی که نمیشود در بحثها گفت همان است اگر خواستند کسی را مسلوبالحیثیه کنند در جامعه چه کار میکنند کُتش را که در نمیآورند که این هم همین فرمود، فرمود آن لباسی را در میآورند که شما را رسوا میکند همین یعنی بدان! اینکه کنایه است تمام تلاش شیطان این است که شما را مسلوبالحیثیه بکند انسان با آبرو زنده است اگر آبرو رفت دیگر کاری از انسان ساخته نیست نه میتواند تجارت کند نه میتواند تبلیغ کند نه میتواند هدایت کند فرمود بدانید این تمام تلاش و کوششاش این است که ﴿لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ دیدید با آدم چه کرد قصّهٴ حضرت آدم که پیچیده در پیچیده است حالا تمثّل بود، در کدام نشئه بود اصلش روشن نیست اما فیالجمله این است که ﴿بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا﴾ خب آنها زن و شوهر بودند کسی هم نبود این طور نبود که حالا مسلوبالحیثیه شده باشند اما میخواهد بگوید همان صحنه را برای شما در جامعه انجام میدهد این تشبیه معقول به محسوس است فرمود: ﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ﴾ همان لباسِ تقواست ما لباسِ تقوا فرستادیم که آبرویتان را حفظ بکند ولی این تلاش و کوششاش این است که این لباس تقوا را از بَرِ شما بگیرد این معقول را از شما بگیرد همان طوری که آن محسوس را ما در قصّه گفتیم از آدم گرفت ﴿یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ «ما یَسوء الإنسان» را میخواهد ظاهر کند یعنی انسان را بیآبرو کند خب، پس تمام تلاش و کوشش شیطان این است که در جامعه نفوذ کند هر کسی را بیآبرو کند وقتی بیآبرو کرد دیگری کاری از دست او ساخته نیست این را خدای سبحان فرمود من لباس تقوا فرستادم لباس تقوا آبروی شما را حفظ میکند آن دیگر عادی است اما لباس تقوا برای اینکه حیثیتتان محفوظ باشد.
شبهه زدایی و دعوت به حکمت الهی راه مبارزه با اغوای شیطان
شیطان گذشته از اینکه سعی میکند این جامه تقوا را بِکَند و انسان را مسلوبالحیثیه کند در جامعه با ایجاد شبهات و آئین جدال باطلآموزی در دینِ خدا رخنهای میخواهد وارد کند اما خدای سبحان فرمود ما چند کار میکنیم اول لکّهگیری میکنیم شستشو میکنیم شبههزدایی میکنیم اشکالزدایی میکنیم نقدزدایی میکنیم تمام این نقدها و شبهات و اشکالات میرود کنار بعد محکمکاری میکنیم مُتقنکاری میکنیم حکیمانه وارد میشویم جامعه را به حکمت دعوت میکنیم. این دوتا کار را با «فاء» و «ثمّ» ذکر کرده فرمود: ﴿فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ﴾ که ترتّب نسخ است بر القای شبهه، با «ثمّ» که ترتیب درجه را میرساند نه زمان، مراتب برتر و بالاتر از شبههزدایی، تعلیم حکمت است ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ برهان، حکمت است فقهِ مستدل، حکمت است اخلاقِ مستدل، حکمت است حکمت یعنی مطلب مُتقن و محکم. ﴿ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ﴾ آیاتِ خودش را چه آیات تکوینی چه آیات تشریعی، چه آیات مربوط به اصول دین چه آیات مربوط به فروع دین ﴿ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ اما این کارِ شیطان برای این صحنه است خب اگر خدا بخواهد که موجوداتی داشته باشد عالِم، عادل، آگاه، از اینها فراوان دارد دیگر خب این همه ملائکه که ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ﴾ اینها را خدا دارد دیگر، اگر انسان است باید همین باشد یعنی موجودِ مختاری که بتواند معصیت بکند و وسوسه ببیند، با وسوسه مبارزه بکند، جهاد اصغر داشته باشد جهاد اکبر داشته باشد، اگر بگویید این صحنه را بردارد همهشان خوب باشند خب بله خدای سبحان از این موجوداتی که همهشان خوباند عالِماند عادلاند معصوماند مثل فرشته فراوان دارد دیگر فرشتههایی که عالم را پُر کردند معنایش این است که پس انسان خلق نشود. شما میگویید انسان باشد و همهشان خوب خب یعنی بشود فرشته، انسان باشد و بتواند معصیت بکند خب بله دیگر انسان که بخواهد معصیت بکند آزمونی میخواهد وسیلهای میخواهد تزیینی میخواهد یک زرق و برقی میخواهد، شیطان هم در حدّ وسوسه مجاز است و لاغیر، خدای سبحان آن وسوسهها را نسخ میکند (اولاً)، بعد آیاتش را تحکیم میکند (ثانیاً)، این کار هم حکیمانه است (ثالثاً)،
محدوده نفوذ القائات شیطان بر قلبها
﴿لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً﴾ گرچه فتنه است برای همه، اما کسانی که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ (یک)، بالاتر از مرض آنهایی که مُزمِن شده و مدّتی گذشته و صعبالعلاج شده به نام ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ که صریحاً میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ اینها ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ است ﴿وَإِنَّ الظَّالِمِینَ﴾ شامل هر دو گروه میشود منتها ظلمِ ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ کمتر است، ظلم ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ بیشتر است، شِقاق ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ بیشتر است، شِقاق ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ کمتر است ﴿وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ از این تقابل معلوم میشود که در مقابلِ ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾، در قبال ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما قرار دارند معلوم میشود قسمت مهمّ این شبهه و فتنه همان شبیخون و تهاجم فرهنگی است وگرنه در مقابل ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ و در مقابل ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ المؤمنون قرار میگرفت این تماس برای آن است که محور فتنهانگیزی او در همین مسائل علمی است البته میشود به معنای جامع گرفت و علمِ در اینجا همان ایمانِ نافع باشد که این هم مصداق خوبی است چه اینکه در جریانهای قارون وقتی که با آن وصف ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ﴾ یک عدّه گفتند که ﴿یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ﴾ یک عدّه که جزء عالمان دین بودند ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ علما جلوی این زرق و برقفریبی را گرفتند که تعبیر از این گروه به ﴿الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ شده است اینجا هم از همین قبیل است خب فرمود کسانی که ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ هستند اینها میدانند که ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ یعنی رهآورد وحی، حق است ایمان میآورند ﴿فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ﴾ البته ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾. اما مسئلهٴ عذاب که عذابهایی که اتفاق میافتد نظیر آنچه در ژاپن اتفاق افتاده یا نظیر آنچه قبلاً در پاکستان اتفاق افتاده این چگونه است بچهها چه گناه دارند میمیرند در ذیل آیهای که به خواست خدا فردا بحث میشود یعنی آیهٴ 55 که فرمود: ﴿أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ﴾ ـ انشاءالله ـ آنجا مشخص میشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تسلّی خاطر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر کج رویهای مؤمنین
شبهه افکنی شیطان در تمام مراحل اعتقادی و عملی
گستره دامهای شیطان و راه مقابله با آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿52﴾ لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفَی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿53﴾ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿54﴾
تسلّی خاطر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر کج رویهای مؤمنین
دعوتِ سورهٴ مبارکهٴ حج ضمن اینکه با حکمت است با موعظهٴ حَسنه و جدال احسن هم همراه است. بخشی از مسائل مربوط به حکمت، موعظهٴ حَسنه و جدال احسن را در آیات قبل بیان فرمودند الآن هم به عنوان تسلیت به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، هم هشدار به امّت این اصل کلّی را ذکر میفرمایند و آن این است که وجود مبارک پیامبر اوّلین پیامبر بشریّت نیست انبیای فراوانی آمدند و رحلت کردند یا شهید شدند هر پیامبری که بیاید شیطان نفوذی دارد در جامعه و حدّاکثر نفوذش در حدّ وسوسه است و این هم آزمونِ الهی است چون بدون وسوسه و بدون جهاد اکبر کسی کامل نمیشود. تلاشهای شیطان در دو بخش است بخشهای مربوط به عمل، بخشهای مربوط به علم، گاهی شهوتهای عملی را فراسوی مردم نصب میکند گاهی شبهههای علمی را فراسوی عالِمان حوزه و دانشگاه نصب میکند هر گروهی را با یک فتنهای میگیرد فرمود انبیا را خدای سبحان برای هدایت مردم فرستاده است و آنها مأمورند با حکمت، موعظه، جدال احسن مردم را دعوت کنند انبیا(علیهم السلام) مخصوصاً وجود مبارک خاتم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) رئوف و رحیماند نسبت به مؤمنین همین دو اسم از اسمای حُسنا را که خدا در وصف خود ذکر کرد در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «توبه» برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذکر کرد که ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ چون رأفتِ او عقلی است رحمتِ او عقلی است، اگر ببیند مؤمنی با داشتن این همه راههای صحیح بیراهه میرود نگران است آنقدر نگران است که غصّه میخورد و آنقدر غصّه میخورد که گویا نزدیک است روح مطهّرش از بدن جدا بشود اینقدر نگران است که امّت بیراهه برود مثل اینکه انسان یک فرزند دارد سالیان متمادی برای او زحمت کشیده حالا میبیند ـ معاذ الله ـ بیراهه میرود خب خیلی متأثّر میشود. آیاتی در قرآن کریم است فرمود: ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِم إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً﴾ که بخشی از این در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» گذشت بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» میآید. فرمود: ﴿فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ﴾ اینقدر غصّه نخور داری جان میبازی خب حالا نپذیرفتند، نپذیرفتند. رأفت و رحمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مؤمنین تا این اندازه است که ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ آنچنان رأفت دارد که نزدیکِ به ذَهاب نفس است که خدا فرمود: ﴿فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ﴾ و در دو جا یکی در سورهٴ «شعراء» یکی در سورهٴ «کهف» که قبلاً گذشت فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ﴾ بنابراین تنها آرزوی پیغمبر این نیست بلکه با رأفت، با رحمت، با درایت آمیخته است که جامعه اصلاح بشود، جامعه اهل عقل و عدل بشود. همهٴ انبیا این طورند مخصوصاً وجود مبارک پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام)
شبهه افکنی شیطان در تمام مراحل اعتقادی و عملی
شیطان هم برای آزمون بیکار ننشسته او مأموریت پیدا میکند که در هر امری یک بدلی درست کند اولاً تا آنجا که ممکن است اینها را از راه به در میبرد ثانیاً اگر کسی تبعیّت او را نپذیرفت و خواست در اسلام بماند مطالب جعلی را به صورت مطالب اصیل به خوردِ او میدهد شبهه از همین قبیل است متشابه از همین قبیل است. متشابهات برای کسی است که اصلِ اسلام را قبول دارد منتها فریبِ این تشابه را میخورد که ﴿فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ﴾ آنها که بیراه هستند که ـ معاذ الله ـ میگویند اینها فسون است و فسانه ﴿إِنْ هذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ﴾ این دنبال متشابه نمیگردد اما آن کسی که اصل اسلام را قبول دارد منتها خردمدار نیست به دام متشابهات میافتد این متشابهات یک دستآویزی است برای شیطنتِ شیاطین، شیاطین از این متشابهات خواه در بخشهای اعتقادی خواه در بخشهای اخلاقی خواه در بخشهای عملی با این متشابهات دام میسازند عدّهای را به دام میاندازند و صید میکنند. بخشهای وسیعی مربوط به گناهان عملی است که در آیات دیگر مطرح است این بخش در عین حال که آن گناهان عملی را به همراه دارد گناهِ فکری به نام شبهه را هم به صورت شفّاف بازگو میکند. برای اینکه در قبال ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما را ذکر میکند یک وقت است که در برابر ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ مؤمنین را ذکر میکند این اعم از شبهههای علمی یا کارهای عملی است اما در قبال ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما را نام میبرد معلوم میشود آنها به دام شبهههای علمی افتادند حالا یا شبیخون بود یا تهاجم فرهنگی بود اینها را به دام کشید. پس هر پیامبری نسبت به امّتش رئوف و رحیم است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرحلهٴ کمال آن را دارد. حضرت به قدری علاقهمند به ایمانِ مسلمانهاست که اگر اینها بیراهه رفتند طوری است که «تَذْهَبْ نَفْسُه عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ» میشود برای اینکه میداند بعد از مرگ اینها به کدام عالَم میروند و در آنجا چه خبر است و شیطان هم تعهّد سپرده یعنی با خودش تصمیمِ باطل گرفته که جمعیّتی را گمراه بکند.
گستره دامهای شیطان و راه مقابله با آن
گمراه کردنِ شیطان هم در قرآن کریم به صورت مبسوط آمده که دامهای او چیست چه گروهی را با چه دام میگیرد و راه درمان و نجات این دامها چیست، اگر آن دامها و آن گروههایی که به این دامها میافتند مشخص بشود موقعیّت و فضای این آیه هم روشن خواهد شد. اصلِ شیطان در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» خدای سبحان فرمود او تصمیمِ جدّی گرفته که شما را گمراه کند این اختصاصی به امّت اسلامی ندارد تمام انبیای قبلی و اُممشان مبتلا به چنین آفتی بودند آیهٴ 112 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این است ﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً﴾ آن عدوّ چه کسانیاند؟ ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ اینها با یکدیگر گفتگو دارند اسرار یکدیگر را میگویند رموز اسلامی و پیشرفت اسلامی را با خودشان در میان میگذارند که چگونه جلوی پیشرفت اسلام را بگیرند چگونه جلوی تکامل مسلمانها را بگیرند و مانند آن. ﴿یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ﴾ اگر خدا بخواهد جلوی اینها را میگیرد ولی مصلحت نیست برای اینکه اینها امتحان است دیگر، اگر امتحان نباشد که ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ نیست درجات نمیدهند درکات دامنگیر کسی نمیشود اینها باید باشد. بعد از اینکه چند آیه پشت سر هم در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» ذکر کرد میرسد به آیهای که مربوط به بحث کنونی ماست و آن آیهٴ 121 همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است فرمود: ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ اینکه انسان در موقع مطالعه یک شبههٴ تلخی به ذهن او القا میشود این فوراً باید بفهمد و استعاذه بکند و به خدا پناه ببرد این وحی است وحی آن شعورِ مرموز است به تعبیر سیدناالاستاد اینکه آرام مطلبی در قلب قرار میگیرد این لغتاً وحی است اگر حق بود از طرف فرشتههاست، اگر باطل بود از طرف شیطان است شیطان هم وحی میفرستد نسبت به افرادی که جزء ﴿شَیاطِینُ الإنْس﴾اند فرمود: ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾
القاء جدال در برخی مخاطبین پیامبر از ناحیه شیطان
آنگاه در همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اینها که میآیند در مسجدِ تو دو گروهاند یک عدّه میآیند که معارف الهی را بشنوند ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ اول به آنها سلام بکن بعد مطالب را در میان بگذار اینکه در خطبههای نماز جمعه اول سلام میکنند و سابقاً وُعّاظ و اهل منبر قبل از شروع به سخن وقتی بالای منبر مینشستند اول سلام میکردند هر دو گروه از همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گرفتند که خدا به پیغمبر فرمود وقتی مؤمنین آمدند احکام الهی را بشنوند اول سلام بکن این برای مؤمنین اما فرمود یک عدّهٴ دیگری میآیند که حرفِ خودشان را بزنند نه اینکه حرفِ تو را گوش بدهند اینها که میآیند به قصد جدال این طور نیست که حالا حرفِ شما را گوش بدهند موعظهٴ شما را بپذیرند برهان شما را تلقّی کنند میآیند فقط حرف خودشان را بزنند اصلاً حرفت را گوش نمیدهند پس هر دو گروه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آمده این گروه دوم یعنی مجادِل همانهایی هستند که برابر با آیهٴ 121 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این جدالآموزی را از شیطان گرفتند ﴿وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ هم آن مبانی و مبادیِ فاسد را از شیطان میگیرند هم نحوهٴ جدال را از او میگیرند و هم اینکه حالا که اینها را گرفتید بروید با پیغمبر جدال کنید را از شیطان میگیرند. خب اینها در مسائل علمی است در شبهات علمی است و مانند آن که حوزه و دانشگاه در برابر این گونه از فتنهها مسئول است پس بنابراین درست است که برابر آیهٴ 112 سورهٴ «انعام» هر پیامبری با دشمن روبهروست و شیطان، دشمن هر پیامبر است و این اطلاق دارد هم مسائل عملی هم مسائل علمی را در برمیگیرد ولی آیهٴ 121 همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» و آیهٴ محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «حج» بخش مهمّش مربوط به مسائل علمی، شبهات علمی، اشکالات علمی، نقدهای علمی که متوجّه دین میکنند لذا در قبال ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ یا ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما قرار گرفتند معلوم میشود که بخش مهمّ فتنهٴ شیطان در این قسمت سورهٴ مبارکهٴ «حج» همان شبهات علمی است که عالِمان دین باید آنها را برطرف کنند.
بیان فرق بین رسول و بنی و محدَّث
اما جریان رسول و نبیّ لابد این روایتهای فراوانی که بخشی از اینها را در کتاب شریف کنزالدقائق نقل کردند ملاحظه فرمودید که رسول کیست، نبی کیست، محدَّث کیست؟ فرق بین رسول و نبیّ بخشی از آن از لغت برمیآید که نبی از نبأ است و خبر، رسول از رسالت است و پیامرسانی. از آن جهت که خبر را میگیرند میگویند نبیّ، از آن جهت که میرسانند میگویند رسول. این معنایش تفکیک نیست ممکن است کسی همهٴ این منصبها را داشته باشد مثل اینکه یک فقیه جامعالشرایط هم سِمَت فقاهت دارد که صبغهٴ علمی است هم مرجع تقلید است هم قاضی است هم ولایت دارد و این شئون چندگانه را فقیه جامعالشرایط داراست بعضیها واجد همهٴ این شرایطاند.
فرق بین نبیّ و رسول هم از نظر لغت مشخص است هم طبق روایات فراوانی که نقل کردند از آن جهت که در عالَم رؤیا معارف را تلقّی میکند نظیر اینکه وجود مبارک ابراهیم گفت ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ این نبوّت او را میرساند اما حالا دارد به فرزندش ابلاغ میکند یا به جامعه ابلاغ میکند رسالت او را میرساند «النبیّ مَن هو؟ الرسول مَن هو؟ المحدَّث مَن هو؟» طبق روایات متعدّدی که بخشی از آن روایات در تفسیر کنزالدقائق آمده همان است که عصارهاش در بحث دیروز گذشت. خب، دربارهٴ حضرت امیر(سلام الله علیه) هم روایات فراوانی است که محدَّث است فرشتهها با او رابطه داشتند. مستحضرید وقتی نام مبارک حضرت امیر را میبرند یعنی دوازده امام چون حضرت الگوست و به عنوان نمونه است اختصاصی به خود آن حضرت ندارد همه ائمه(علیهم السلام) این طورند، پس هر نبیّی، هر رسولی که از طرف خدای سبحان آمده است شیطان تلاش و کوشش میکند در مسائل علمی و عملی او پیشرفتی حاصل نشود.
در همان روایات آمده که بعضی از افرادند که خدای سبحان به آنها وحی میفرستد آنها سِمَت اجرایی ندارند سِمت تبلیغی ندارند تبلیغ را یک پیغمبر دیگری به عهده میگیرد این شخص نبیّ خودش است و لاغیر، گاهی نبیّ خودش و خانوادهٴ خودش است چون نبوّت هم درجاتی دارد رسالت هم درجاتی، در آنجایی که یک شخص نبوّت را گرفته ولی مأمور اصلاح خودش است و لاغیر در آن عصر رسولی وجود دارد که جامعه را هدایت میکند، پس بعضیها طبق این روایات وحی به آنها میشود برای هدایت خودشان اینها نبیّ خودشاناند رسالتی ندارند رسالت را یک پیامبر دیگری در جامعه به عهده میگیرد. به هر تقدیر هر جا نبیّ باشد، رسول باشد آنجایی که نبوّت با رسالت همراه است این آیه ناظر به آن است که فرمود: ﴿أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ﴾.
عدم راه یابی القائات شیطان در سخنان پیامبر(ص)
مطلب دیگر آن است که برخیها خیال کردند این ﴿تَمَنّیٰ﴾ یعنی «قَرَأ» که در بحث دیروز گوشهای از این اشاره شد «قرأ» یعنی اگر پیامبر قرائت بکند ـ معاذ الله ـ در اثنای قرائت او شیطنت راه پیدا میکند بعضی آیات کم میشود بعضی جملهها زیاد میشود تحریفی رخنه میکند و مانند آن، در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» این افترا راه پیدا کرده و آن افترا این است که وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَی ٭ لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی ٭ أَفَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّی ٭ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَی﴾ آیا دیدید این بُت لات، بُت عُزّا، بُت مَنات اینها کاری از آنها ساخته است یا نه، اینجا ـ معاذ الله ـ شیطان راه پیدا کرده و حضرت این جملهها را افزود که «إنّ شفاعتهنّ لَتُرجیٰ» که این امضای وثنیّت بتپرستان است یعنی شفاعت اینها مورد امید است که مثلاً ـ معاذ الله ـ حضرت امضا کرده که اینها حقّ شفاعت دارند و اینکه بتپرستها گفتند: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾ این مورد امضای وحی است ـ معاذ الله ـ در حالی که صدر و ساقهٴ این روایت جعل است و فریب است و فتنه است و آفت. هیچ چنین چیزی نیست نه دلیل معتبری هست نه قابل قبول عقل است نه قابل قبول نقل است صریح قرآن کریم این است که آنچه از لبان مطهّر پیغمبر شنیده میشود وحی الهی است ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾ این جعل هست این را علما باید طرح کنند، در خود این سورهٴ مبارکهٴ «نجم» مطالبی است که این داستان ساختگی را دستبافت را، دستساخت را، دسیسه را نفی میکند فرمود: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَی ٭ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی ٭ وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾ با این لحن شفاف و روشن که منطقهٴ لبان مطهّر حضرت از هر گزندی معصوم و مصون است معذلک چنین آفتی را برخیها در کتابهای تفسیرشان نقل کردند خب این را عالمان دین باید نقد کنند بگویند این با عقل سازگار نیست با نقل سازگار نیست با سیاق آیات سازگار نیست با سِباق آیات سازگار نیست با صدر آیه سازگار نیست که ـ معاذ الله ـ حضرت در اثنایش این جمله را کم و زیاد کرده. خب، بنابراین اگر عالِمان دین نباشند خب هست دیگر این در کتابها هست رخنه پیدا کرده آمار متنبّیان که کمتر از آمار انبیا نیست آمار نفوذیها هم که کمتر از آمار اصیل نیست. فرمود هر پیامبری دشمنی دارد هر دینی دشمنی دارد پس تمنّا به معنای قرائت نیست (یک) و وجود مبارک حضرت هم مصون بود از اینکه چنین چیزی را مرتکب بشود (این دو)، پس ﴿تَمَنّیٰ﴾ معنایش این نیست که در اثنای قرائت پیامبر چیزی راه پیدا کرده کم و زیاد شده این قرآن نه یک کلمه کم است نه یک کلمه زیاد، عین آنچه که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است به وسیلهٴ اهل بیت محفوظ ماند یداً بِیَد، متواتراً به همهٴ ما رسید که ما در خدمت این هستیم البته معارف قرآن، معانی قرآن، درجات قرآن، باطن قرآن در دست همه نیست اما الفاظ قرآن از اول و وسط و آخر، آخر و وسط و اول بدون یک «واو» کم و زیاد همان است که خدا فرمود و ما در خدمت آن هستیم.
تزیین امور دنیوی مهمترین راه فریبکاری شیطان
خب، پس بنابراین اینکه فرمود: ﴿أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ﴾ یعنی در مورد آرزوی پیغمبر که جامعه اصلاح بشود علماً و عملاً شیطنت راه پیدا میکند شیطان هم بالصراحه گفته که کارهای من چیست من اغوا میکنم و تزیین میکنم، فریب میدهم. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی از اینها را ذکر کرد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که شیطان میگوید که ﴿فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ هر جا راه راست است من سرِ راه راست مینشینم سرِ راه مسجد و حسینیه و حوزه مینشینم که کسی نیاید سرِ راه حرمین مینشینم که کسی نرود سرِ راه عتبات مقدّسه مینشینم کسی نرود سرِ راه اعمال صالحه مینشینم که کسی نرود آدرس داد که من سرِ راه مینشینم اینها را پشیمان میکنم ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ قَعید یعنی کمین میکند حالا که آنجا نشسته کمین کرده که افراد راه برباید به چه وسیلهای اینها را میرباید و از دین و تدیّن منصرف میکند؟ وسایلش را ذکر کرده ﴿ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾ بعضیها را به آینده امیدوار میکنم یا از آینده میترسانم، بعضیها را نسبت به گذشته میترسانم بعضیها را از راه تزیین چیزهایی را برای آنها زیبا جلوه میدهم یا که ﴿لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ﴾ در بخشهای دیگر ﴿لأًُمَنِّیَنَّهُم﴾ هست، تا برسد به ﴿وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ یعنی من بعد از اینکه تزیین کردم چیزی را برای آنها زیبا و زینت جلوه دادم اینها پذیرفتم دیگر فرمان میدهم مثل اینکه نفس در درجهٴ اول تَسویل میکند بعد امر. این نفس که در درجهٴ اول امارهٴ بالسّوء نیست اول نفس مسوّله است زشت را زیبا نشان میدهد دور را نزدیک نشان میدهد شرّ را خیر نشان میدهد قبیح را حَسن نشان میدهد باطل را حق نشان میدهد کذب را صِدق نشان میدهد بعد میگیرد بعد از تسویل است که ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾
تلاش شیطان جهت سلب حیثیت و آبروی انسان
خب، پس آیهٴ سورهٴ «اعراف» این است که ﴿ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾ تا اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ٭ یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ﴾ فرمود بالأخره شما اگر از هیچ چیزی نمیترسید از آبرویتان بترسید این شما را بیآبرو میکند ما در تعبیرات فارسی چه میگوییم آن حرفِ قبیحی که نمیشود در بحثها گفت همان است اگر خواستند کسی را مسلوبالحیثیه کنند در جامعه چه کار میکنند کُتش را که در نمیآورند که این هم همین فرمود، فرمود آن لباسی را در میآورند که شما را رسوا میکند همین یعنی بدان! اینکه کنایه است تمام تلاش شیطان این است که شما را مسلوبالحیثیه بکند انسان با آبرو زنده است اگر آبرو رفت دیگر کاری از انسان ساخته نیست نه میتواند تجارت کند نه میتواند تبلیغ کند نه میتواند هدایت کند فرمود بدانید این تمام تلاش و کوششاش این است که ﴿لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ دیدید با آدم چه کرد قصّهٴ حضرت آدم که پیچیده در پیچیده است حالا تمثّل بود، در کدام نشئه بود اصلش روشن نیست اما فیالجمله این است که ﴿بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا﴾ خب آنها زن و شوهر بودند کسی هم نبود این طور نبود که حالا مسلوبالحیثیه شده باشند اما میخواهد بگوید همان صحنه را برای شما در جامعه انجام میدهد این تشبیه معقول به محسوس است فرمود: ﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ﴾ همان لباسِ تقواست ما لباسِ تقوا فرستادیم که آبرویتان را حفظ بکند ولی این تلاش و کوششاش این است که این لباس تقوا را از بَرِ شما بگیرد این معقول را از شما بگیرد همان طوری که آن محسوس را ما در قصّه گفتیم از آدم گرفت ﴿یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ «ما یَسوء الإنسان» را میخواهد ظاهر کند یعنی انسان را بیآبرو کند خب، پس تمام تلاش و کوشش شیطان این است که در جامعه نفوذ کند هر کسی را بیآبرو کند وقتی بیآبرو کرد دیگری کاری از دست او ساخته نیست این را خدای سبحان فرمود من لباس تقوا فرستادم لباس تقوا آبروی شما را حفظ میکند آن دیگر عادی است اما لباس تقوا برای اینکه حیثیتتان محفوظ باشد.
شبهه زدایی و دعوت به حکمت الهی راه مبارزه با اغوای شیطان
شیطان گذشته از اینکه سعی میکند این جامه تقوا را بِکَند و انسان را مسلوبالحیثیه کند در جامعه با ایجاد شبهات و آئین جدال باطلآموزی در دینِ خدا رخنهای میخواهد وارد کند اما خدای سبحان فرمود ما چند کار میکنیم اول لکّهگیری میکنیم شستشو میکنیم شبههزدایی میکنیم اشکالزدایی میکنیم نقدزدایی میکنیم تمام این نقدها و شبهات و اشکالات میرود کنار بعد محکمکاری میکنیم مُتقنکاری میکنیم حکیمانه وارد میشویم جامعه را به حکمت دعوت میکنیم. این دوتا کار را با «فاء» و «ثمّ» ذکر کرده فرمود: ﴿فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ﴾ که ترتّب نسخ است بر القای شبهه، با «ثمّ» که ترتیب درجه را میرساند نه زمان، مراتب برتر و بالاتر از شبههزدایی، تعلیم حکمت است ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ برهان، حکمت است فقهِ مستدل، حکمت است اخلاقِ مستدل، حکمت است حکمت یعنی مطلب مُتقن و محکم. ﴿ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ﴾ آیاتِ خودش را چه آیات تکوینی چه آیات تشریعی، چه آیات مربوط به اصول دین چه آیات مربوط به فروع دین ﴿ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ اما این کارِ شیطان برای این صحنه است خب اگر خدا بخواهد که موجوداتی داشته باشد عالِم، عادل، آگاه، از اینها فراوان دارد دیگر خب این همه ملائکه که ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ﴾ اینها را خدا دارد دیگر، اگر انسان است باید همین باشد یعنی موجودِ مختاری که بتواند معصیت بکند و وسوسه ببیند، با وسوسه مبارزه بکند، جهاد اصغر داشته باشد جهاد اکبر داشته باشد، اگر بگویید این صحنه را بردارد همهشان خوب باشند خب بله خدای سبحان از این موجوداتی که همهشان خوباند عالِماند عادلاند معصوماند مثل فرشته فراوان دارد دیگر فرشتههایی که عالم را پُر کردند معنایش این است که پس انسان خلق نشود. شما میگویید انسان باشد و همهشان خوب خب یعنی بشود فرشته، انسان باشد و بتواند معصیت بکند خب بله دیگر انسان که بخواهد معصیت بکند آزمونی میخواهد وسیلهای میخواهد تزیینی میخواهد یک زرق و برقی میخواهد، شیطان هم در حدّ وسوسه مجاز است و لاغیر، خدای سبحان آن وسوسهها را نسخ میکند (اولاً)، بعد آیاتش را تحکیم میکند (ثانیاً)، این کار هم حکیمانه است (ثالثاً)،
محدوده نفوذ القائات شیطان بر قلبها
﴿لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً﴾ گرچه فتنه است برای همه، اما کسانی که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ (یک)، بالاتر از مرض آنهایی که مُزمِن شده و مدّتی گذشته و صعبالعلاج شده به نام ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ که صریحاً میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ اینها ﴿الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ است ﴿وَإِنَّ الظَّالِمِینَ﴾ شامل هر دو گروه میشود منتها ظلمِ ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ کمتر است، ظلم ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ بیشتر است، شِقاق ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ بیشتر است، شِقاق ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ کمتر است ﴿وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ از این تقابل معلوم میشود که در مقابلِ ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾، در قبال ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ علما قرار دارند معلوم میشود قسمت مهمّ این شبهه و فتنه همان شبیخون و تهاجم فرهنگی است وگرنه در مقابل ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ و در مقابل ﴿وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ المؤمنون قرار میگرفت این تماس برای آن است که محور فتنهانگیزی او در همین مسائل علمی است البته میشود به معنای جامع گرفت و علمِ در اینجا همان ایمانِ نافع باشد که این هم مصداق خوبی است چه اینکه در جریانهای قارون وقتی که با آن وصف ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ﴾ یک عدّه گفتند که ﴿یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ﴾ یک عدّه که جزء عالمان دین بودند ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ﴾ علما جلوی این زرق و برقفریبی را گرفتند که تعبیر از این گروه به ﴿الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ شده است اینجا هم از همین قبیل است خب فرمود کسانی که ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ هستند اینها میدانند که ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ یعنی رهآورد وحی، حق است ایمان میآورند ﴿فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ﴾ البته ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾. اما مسئلهٴ عذاب که عذابهایی که اتفاق میافتد نظیر آنچه در ژاپن اتفاق افتاده یا نظیر آنچه قبلاً در پاکستان اتفاق افتاده این چگونه است بچهها چه گناه دارند میمیرند در ذیل آیهای که به خواست خدا فردا بحث میشود یعنی آیهٴ 55 که فرمود: ﴿أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ﴾ ـ انشاءالله ـ آنجا مشخص میشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است