display result search
منو
تفسیر آیات 85 تا 88 سوره انبیاء

تفسیر آیات 85 تا 88 سوره انبیاء

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 23 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 85 تا 88 سوره انبیاء"

بیان افاضه رحمت الهی بر انبیای عظام
لزوم درخواست رحمت خاص الهی در برابر خطرات
عوامل غضبناک شدن حضرت یونس

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِسْماعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿85﴾ وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿86﴾ وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿87﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ﴿88﴾

وجوه نامگذاری ذالکفل
بعد از اینکه نام مبارک انبیا(علیهم السلام) را به نحو عموم مطرح فرمود تقریباً نام پربرکت هفده پیامبر(علیهم السلام) را یکی پس از دیگری ذکر فرمود منتها با اجمال و تفصیل فرقی که بین بعضیها گذاشت. یکی از آنها وجود مبارک اسماعیل و دیگری ادریس، سومی ذالکِفْل بنا بر اینکه اذز انبیا باشد چه اینکه بعضیها احتمال دادند این یک عبدِ صالحی باشد . جریان اسماعیل فرق بین اسماعیلِ ذبیح و اسماعیلِ صادق‌الوعد که اینها دوتا هستند یا یکی قبلاً گذشت. جریان ادریس آن هم قبلاً بازگو شد و در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» هم مبسوطاً خواهد آمد. در جریان ذالکفل که آیا او پیامبر بود یا نه، غالباً او را جزء انبیا تلقّی کردند آیا او همان زکریاست یا یوشع است یا یک پیامبر دیگری است این هم یک مطلب. دربارهٴ نامگذاری وجود مبارک ذالکفل چند مطلب ذکر شده یکی اینکه این اصلاً اسم اوست، دیگر اینکه چون یک امر مهمّی را کفالت کرده و تعهّد کرده شده ذالکفل چه اینکه وجود مبارک اسماعیل یک مطلب مهمّی را وعده داد و در آن وعده صادق بود شده صادق‌الوَعد. دوم اینکه کِفل یعنی نصیب و حَضّ چون بهره و حضّ او از ثواب بیش از حضّ و بهرهٴ دیگران از معاصران او بود در ثواب از این جهت گفتند ذالکفل یا نه، حضّ او نسبت به بعضی از انبیا بیشتر بود چون بردباری او و مقاومت او و ابتلای او بیشتر بود از این جهت شده ذالکفل یعنی «ذو حضّ عضیم».

بیان افاضه رحمت الهی بر انبیای عظام
خب، قرآن کریم از این بزرگان به اوصافی از قبیل صبر و صَلاح و خیر یاد کرده است در این دو آیه آنها را به عنوان ﴿کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ﴾ یا ﴿إِنَّهُم مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ یاد کرده است در سورهٴ مبارکهٴ «ص» به عنوان اینکه ﴿کُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ﴾ یاد کرده است آیهٴ 48 سورهٴ مبارکهٴ «ص» این است ﴿وَاذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ﴾ بنابراین اینها صابرند، صالح‌اند و اهل خیرند و منشأ همهٴ این برکات هم همان است که در همین سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» فرمود: ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ اینها غرق رحمت ما هستند در درون رحمت زندگی می‌کنند خدای سبحان حِصنی دارد به نام حصن علم، حصنی دارد به نام حصن رحمت، اگر کسی وارد حصنِ علم الهی شد از جهل مصون است وارد حصن قدرت او شد از عجز مصون است وارد حصن رحمت او شد از غضب مصون است و اگر وارد حصن توحید او شد می‌شود کونِ جامع و مظهر اسم اعظم مثل وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت که از همهٴ این برکات برخوردارند اینکه فرمود: ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ این همان رحمت خاصّهٴ رحیمیهٴ خدای سبحان است که اینها در این حِصن رحمت وارد شدند دربارهٴ توحید که فرمود: «کلمة لا إله الاّ الله حِصْنی» یعنی من خودم دژبانم این دژ من است قلعهٴ من است من خودم قلعه‌بانم خب اگر قلعه‌ای باشد که قلعه‌بانش خود خدای سبحان باشد دیگر هر خطری آ‌نجا ممنوع است و انسان از هر بهره‌ای متنعّم است ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ گاهی انسان آرزو می‌کند می‌گوید: ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ﴾ اما وقتی خود خدای سبحان وعده بدهد و گزارش بدهد که فرمود: ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ این تنها سخن از درخواست مَدخل صِدق و مانند آن نیست یا درخواست ورود در رحمت نیست که در دعاهای قنوت عیدین می‌گوییم «وَاَدْخِلْنی‏ فی‏ کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ» (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بلکه اِخبار خود خدای سبحان است که فرمود: ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ بنابراین گاهی انسان مُدخلِ صِدق می‌خواهد گاهی ورود در حریمی را که خدای سبحان و اهل بیت(علیهم السلام) را در آن حریم راه داد می‌خواهد گاهی خود خدای سبحان می‌فرماید: ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ خب اگر خدای سبحان کسی را در رحمت خاصّ خود راه بدهد جایی برای غضب او نیست. ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ این طلیعه برای انبیا مخصوصاً این انبیایی که نام مبارکشان برده شد هست این زمینه را فراهم می‌کند که وجود مبارک یونس حُسن مظنّه داشته باشد خب چرا یونس(سلام الله علیه) گمان کرد یا اطمینان داشت که خدای سبحان بر او سخت نمی‌گیرد؟ چون خود را در رحمت الهی می‌دید خدای سبحان دربارهٴ اسماعیل و ادریس و ذی‌الکفل فرمود: ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾.

لزوم درخواست رحمت خاص الهی در برابر خطرات
دربارهٴ ذوالنّون هنوز خبر نرسیده که این هم جزء این مجموعه هست یا نه، گرچه جزء مجموعهٴ ﴿مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ هست، جزء مجموعهٴ ﴿مِنَ الأخْیَارِ﴾ هست اما جزء مجموعهٴ ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا﴾ هنوز چنین بشارتی داده نشده این بشارتها برای اسماعیل و ادریس و ذالکفل(علیهم السلام) است جریان ذوالنّون را بعد ذکر می‌کند لذا فشاری که بر حضرت یونس وارد شده است نشان آن است که این هنوز در آن رحمت رحیمیهٴ خاصّه وارد نشده یا نه، این فشار هم بر اثر همان رحمت رحیمیه خاصّه بود که خدای سبحان رحمتی به او عطا کرده است که در آنجا آن روحِ توحیدی او ظاهر بشود این ﴿عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ هست وجود مبارک یونس همان طوری که الآن روشن می‌شود یک جمله بیشتر نگفت این یک جمله او را از خطرهای متراکم نجات داد انبوهی از خطر که هر کدام برای هلاکت کافی بود او را تعقیب کرد حالا معلوم می‌شود که این جمله را یعنی ذکر یونسی(علیه السلام) را کسی باید بگوید که خود را در ظلمت ببیند و بیچاره باشد آن حالت اگر باشد همین یک بار کافی است حالا گاهی سؤال می‌کنند که ما چند بار بگوییم صد بار بگوییم، دویست بار بگوییم، در چه حالت بگوییم البته آدم صد بار بگوید صد بار ثواب می‌برد در حال سجده بگوید بیشتر ثواب می‌برد اما حالِ یونسی باید داشت نه ذکر یونسی آن در آن حال وجود مبارک یونس واقعاً موحّد محض بود دیگر یعنی وقتی که هیچ یعنی هیچ به نحو سالبهٴ کلیه هیچ راهی برای نجات انسان نباشد انسان چه کسی را می‌خواهد این پرده‌ها همیشه کنار می‌رود مشکل ما این است که همان چیزی که در محضر خداست یک، و همان چیزی که مظهر خداست دو، همان چیز برای ما حجاب است یعنی ما عادت کردیم که همیشه آینه را ببینیم نه صورت آینه، صورتی که در آینه است ما عادت کردیم ببینیم که این آینه جیوه‌اش چیست، قطرش چیست، شیشه‌اش چیست، قدش چیست، قابش چیست و اینهاست همه چیز یعنی همه چیز جهان آینه است و ما سرگرم دیدن آینه‌ایم بدون اینکه آن صورت مُنطَبع در آینه را ببینیم همینی که مظهر خداست برای ما حجاب است این از بیانات نورانی وجود مبارک أبی‌ابراهیم(سلام الله علیه) است که مرحوم صدوق نقل کرده در کتاب شریف توحید که حضرت فرمود: «لیس بینه سبحانه و تعالیٰ و بین خَلقه حجابٌ غیر خَلقه» بین خدا و خلق، خود خلق حاجب است این‌چنین نیست که چیزی باشد حاجب باشد خدا یک طرف ما یک طرف «لیس بینه سبحانه و تعالیٰ و بین خَلقه حجابٌ غیر خَلقه فقد استتر بغیر سترٍ مستور و احتجب بغیر حجابٍ محجوب» اگر آن بزرگوار گفت «تو خود حجاب خودی» از همین حدیث نورانی استفاده کرده است و اگر نبود این احادیث نورانی که کسی آن طور بلند حرف نمی‌زد که. خب، ما به جای اینکه مظهر را مظهر بدانیم پرده می‌بینیم لذا صد بار هم اگر بگوییم، دویست بار هم اگر بگوییم دویست‌تا ثواب بردیم، دویست‌تا ذکر گفتیم اما یک بار نشد که یونسی ذکر بگوییم اگر کسی خود را در ظلمت بیابد و بداند که هیچ حجابی نیست و هیچ اثری از هیچ مؤثّری نیست و هیچ کسی نمی‌تواند کاری انجام بدهد آن وقت دعایمان مستجاب است.

عوامل غضبناک شدن حضرت یونس
لذا فرمود: ﴿وَذَا النُّونِ﴾ این هم منصوب است به آن فعلِ مقدَّر ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً﴾ این غضبناک شد نسبت به قومش با اینکه وجود مبارک نوح نُه قرن و نیم تلاش و کوشش کرد در بین قومش ماند و غضبناک نشد وجود مبارک یونس که هرگز این‌قدر زحمت نکشید دربارهٴ یونس وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را خدا سفارش کرد فرمود: ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ دربارهٴ انبیای دیگر فرمود مثل فلان پیامبر باش، مثل فلان پیامبر باش، مثل نوح باش، مثل ابراهیم باش اما دربارهٴ حضرت یونس فرمود: ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ مانند یونس نباش که امّتش را رها بکند ﴿فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ﴾ سورهٴ مبارکهٴ «قلم» آیهٴ 48 فرمود: ﴿فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَی وَهُوَ مَکْظُومٌ ٭ لَوْلاَ أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ﴾ بنابراین وجود مبارک یونس آ‌ن صبرِ برتر را اِعمال نکرده است و غضبناک شده نسبت به امّت خود که حرف او را گوش ندادند و ایمان نیاوردند و از امّت خود فاصله گرفت گفت ممکن است که عذابی بیاید به حیات اینها خاتمه بدهد من چرا در این صحنهٴ عذاب حضور داشته باشم یا نه، علل و عوامل دیگری باعث غضبناک شدن وجود مبارک یونس شد و صحنه را ترک کرد فرمود: ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً﴾ لله علی قومه این‌چنین است که غضب او برای رضای خداست علیه قوم او.
پرسش:...
پاسخ: نه، چه نقصی است برای اینکه وقتی انسان در خود امر به معروف و نهی از منکر و اینها وقتی احتمال تأسّی نداد خب آدم رها می‌کند دیگر، وقتی این همه تلاش و کوشش را بکند اگر معجزه‌ای خواستند که آورده و اگر برهان خواستند که اقامه کرده حالا گاهی هم می‌گویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ آدم می‌بیند اتلاف عمر است یک وقت است که دستور می‌رسد که حتماً آنجا باشد آن یک مطلب دیگری است ولی هنوز چنین دستوری نیامده که تو باید در بین اینها باشد این هم «مُغاظباً لله علی قومه» حرکت کرده نه اینکه برای هوای نفس باشد. خب، ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً﴾ یعنی «مغاظبا لله علی قومه» بعد گمانش هم بر اساس حُسن ظنّی که به عنایت الهی داشت این بود که خدای سبحان بر او سخت نمی‌گیرد.

معنا و مفهوم اطلاق <قَدَر> در قرآن
حالا این ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾ این «قَدَرَ یَقدِرُ» است نه «قَدَرَ یَقدُرُ» از باب قدرت نیست «قَدَرَ یَقدِرُ»، «قَدَرَ» یعنی «یَقدِرُ» یعنی «یُضیِّقُ» متعدّی هم هست در چند جای قرآن «قَدَرَ» به معنای «ضَیَّقَ» به کار رفته است در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» آیهٴ هفت این است ﴿لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ﴾ در انفاق اگر کسی متّسِعُ الرزق است برابر سِعهٴ مالش انفاق کند و اگر کسی مقدورالرزق است یعنی مضیّق‌الرزق است، تنگدست است در مضیقه و فشار مالی است به مقدار تمامش انفاق کند ﴿فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ﴾ در تأمین عائله، پرداخت هزینهٴ عائله افراد یکسان نیستند آن‌که درآمد بیشتری دارد موظّف است عائله را در رفاه بیشتری نگه بدارد آن‌که تنگدست‌تر است به همان مقدار مقدورش تأمین کند ﴿وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ﴾، ﴿مَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ﴾ یعنی «ضُیِّق» چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» هم که بحثش قبلاً گذشت آنجا هم همین مادّه به کار رفته که «قَدَرَ» یعنی «ضَیَّق» و کسی که رزقه مقدور است یعنی مُضیّق است آیهٴ 26 سورهٴ مبارکهٴ «رعد» این است ﴿اللَّهُ یُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ﴾ یعنی «لا یَبسط» و «یُضیِّقُ» این «یَقدُر» یعنی تنگ می‌گیرد ﴿وَفَرِحُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ ولی اصلِ رزق را خدای سبحان تکفّل کرده است ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ اما گاهی سعهٴ رزق، گاهی کمی رزق این بر اساس مصلحتی است که خدای سبحان می‌آزماید افراد را.
پرسش:...
پاسخ: نه، بعد کم کم خدای سبحان حالا او را راهنمایی کرده به سَمت دریا و آن حادثه پیش آمد.
خب، پس «قَدَرَ» به معنای «ضیّق» است یا برخی قرائتها «قَدَّرَ» است که از تقدیر است یعنی گمان کرد که خدای سبحان حوادث تلخی را برای او مقدّر نمی‌کند به این معناست چه ثلاثی مجرّد باشد چه ثلاثی مزید هیچ کدام از باب قدرت نیست یا به تقدیر برمی‌گردد یا به قَدر و تنگ گرفتن.

جامع‌نگری انبیاء در طلب رحمت برای امت
﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾ مشکل وجود مبارک یونس این بود که این نظیر پیغمبر اسلام(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) نبود که جامع‌نگر باشد خب اگر خدا ﴿ارحم‌الراحمین﴾ است مظنّهٴ شما این است که خدا بر شما سخت نگیرد یا مظنّه شما این است که خدا تقدیر تلخی برای شما روا ندارد همین مظنّه را نسبت به امّت هم باید داشته باشید شاید آنها را هم خدای سبحان مورد رحمت قرار بدهد چه اینکه داد شاید برای آنها حوادث تلخی مقدّر نکند چه اینکه نکرد شما همین که خودت را دیدی ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾ با امّتت هم ببین آن‌گاه «فظنّ أن لن یقدر الله علی امّته» این است که در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» به حضرت فرمود یعنی به رسول خدا فرمود: ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ اینها جزء انبیای اولواالعزم نیستند که آن طوری که هست کونِ جامع باشند و جامع‌نگر باشند سِعهٴ رحمت الهی را هم برای خودشان ببیند هم برای دیگران این جریان «استوسع رحمة الله» که مرحوم امین‌الاسلام در مجمع‌البیان از وجود مبارک پیغمبر نقل می‌کند از همین قبیل است یعنی کسی گفت خدایا من و پیامبر را بیامرز حضرت فرمود: «استوسع رحمة الله» خب اگر خدای سبحان بخواهد همه را بیامرزد ما راحت‌تریم همه آدمِ خوب باشند ما راحت‌تریم، همه در بهشت باشند ما راحت‌تریم کسی رنج نبرد کسی رنج نرساند ما راحت‌تریم گفت «استوسع رحمة الله» اگر وجود مبارک یونس به آن مقام بار یافته بود همان طوری که «ظنّ أن لن یقدر الله علیه»، «کان یَظنّ أن لا یقدر الله علی امّته» چه اینکه بر امّت او هم سخت نگرفت برای اینکه امّت او در آستانهٴ خطر بودند خدا نجات داد.

مفاهیم <ظلمات> در جمله ﴿فنادی فی الظلمات﴾
خب، ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی﴾ احساس بُعد کرد ﴿فِی الظُّلُمَاتِ﴾ اولاً انسان باید حُسن ظن داشته باشد یک، ثانیاً احساس کند که هیچ راهی برای علاج او نیست دو، حالا این ظلمتِ شب بود، ظلمت دریا بود، ظلمت ابرهای متراکمِ روی دریا بود، ظلمت امواج متراکم روی دریا بود این هم در بطن ماهی بود اینکه ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ﴾ در تشریح چنین ظلماتی سورهٴ مبارکهٴ «نور» دارد که برخیها این کفّار این‌چنین‌اند که ﴿أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراهَا﴾ حالا اگر کسی شب باشد شبِ تاریک هم باشد مهتاب نباشد ابر هم باشد دریا طوفانی هم باشد امواج دریا باشد این در دریا غرق بشود حالا در همان دریا وقتی دستش را بیرون می‌آورد دستش را نمی‌بیند با اینکه دست قبض و بسطش، قُرب و بُعدش، بالا و پایین کردنش همه‌اش در اختیار اوست فرمود این شخص دست خودش را نمی‌بیند نه اینکه نمی‌بیند ﴿لَمْ یَکَدْ یَراهَا﴾ نزدیک دیدن هم نیست کافر این است که خودش اصلاً نزدیک‌ترین عضوش را نمی‌بیند ﴿إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراهَا﴾ نه «لم یراها» خب در چنین فضایی که ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ﴾ وجود مبارک یونس که در بطنِ ماهی بود و این ظلماتِ متراکمش بیش از آن ظلمات متراکمی است که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» آمده در آنجا خب درک می‌کند که تنها راه نجات خداست.

تبیین ذکر حضرت یونس و عوامل تأثیر آن
چنین حالتی اگر پیدا بشود آن طوری که شیعه و سنّی نقل کردند، زمخشری در کشّاف نقل کرده که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «ما مِن مَکروبٌ دَعا بهذا الدّعا الاّ استجیب له» هیچ غم‌باری، مصیبت‌زده‌ای، دردمندی، مشکل‌داری این دعا را نخواند مگر اینکه مستجاب شد که همان ذکر یونسی است ﴿لاَّ إِلهَ إِلاّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ خب اگر کسی در آن حالت باشد موحّدانه خدا را بخواهد یک بار هم کافی است این است که انسان گاهی ده بار، بیست بار، صد بار می‌گوید و کمتر نتیجه می‌گیرد برای اینکه آن حالت نیست اگر ذکر یونسی را یونس‌وار کسی بگوید بله یک بار مستجاب است دیگر کافی است دیگر حضرت بیش از یک بار نگفت که، همین یک بار گفت.
پرسش:...
پاسخ: او تسبیح می‌کرد نه اینکه این ذکر را می‌گفت ﴿فَلَوْلاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ ٭ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ نه اینکه این ذکر را دائماً می‌گفت قبلاً هم جزء مسبِّحین بود دیگر ﴿مُسَبِّحِینَ﴾ بود، ﴿مِنَ الصَّابِرِینَ﴾، ﴿مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ بود، ﴿مِنَ الْأَخْیَارِ﴾ بود منتها صبرش همانند صبر نوح(سلام الله علیهم) انبیای دیگر نبود غرض این است که این جمله را ندارد چند بار گفت «یُکرِّر» یا «کان یَذکر» این طورها نیست بنابراین عمده در تأثیر ذکرِ یونسی است حالِ یونسی است که اگر کسی واقعاً خود را در ظلمت ببیند و بیابد که هیچ راهی نیست الاّ توحید چون خدا را می‌خواهد دیگر خب در آن حال که خدا را خواست یقیناً خدا مستجاب می‌کند، اگر کسی خدا را بخواند خدا مستجاب می‌کند و اگر کسی خدا را نخواند الآن خیلی از افراد عادی ماها وقتی دعا می‌کنیم هم به قدرت خودمان توجّه داریم، هم به دوستان و قبیله و عشیره توجّه داریم، هم به اعضای خانواده توجّه داریم، هم به سِمت و مَنصبی که داریم توجّه داریم بعد خدا را هم می‌خوانیم این دعایِ مَشوب خب اثر ندارد یا اگر داشته باشد کم‌اثر است آن دعای خالص است که اثر دارد فرمود این ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾ مشکلش این بود که خیال کرد که فقط خدا بر او سخت نمی‌گیرد خب باید مناسب بود گمان کند که خدا بر امّت او هم سخت نمی‌گیرد ﴿فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ اول توحید، بعد منزّه بودن ذات اقدس الهی از شریک و حاجت و امثال ذلک بعد تصریح که من به خودم ظلم کرده‌ام با جملهٴ اسمیه با تأکید ﴿إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ آن کسی که این ظلم را به عدل تبدیل می‌کند خدای سبحان است باز مستحضرید که این دعای وجود مبارک یونس هم نظیر دعای انبیای قبلی بود که در بحث دیروز گذشت نظیر دعای حضرت ایّوب، دعای حضرت ایّوب هم دو جمله داشت یکی اینکه ﴿رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ﴾ یکی اینکه تو ﴿ارحم‌الرّاحمین﴾ اما سومی را دیگر نگفت عرض نکرد که من بیماری صعب‌العلاج دارم یک، تو ارحم‌الراحمین هستی دو، مشکل مرا حل کن سه، این را دیگر نگفت وجود مبارک یونس هم مثل ایّوب(سلام الله علیهما) این هم به همین دو عنصر بسنده کرد عرض می‌کند که تو منشأ هر قدرت و منزّه از هر نقصی و من هم بیچاره دیگر سومی را «فنجّنا» دیگر در آن نبود.

تحقق حکم کلی الهی در نجات مؤمنین
آن‌گاه خدا فرمود: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ﴾ این الف و سین و تاء برای تأکید است مثل «استکبر» نه اینکه ﴿فَاسْتَجَبْنَا﴾ یعنی برای تسویف و استقبال باشد ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ﴾ بعد فرمود این یک اصل کلی است منتها حالا مرحلهٴ بالایش وجود مبارک یونس برخوردار بود این یک اصل کلی است الی یوم القیامه هر کسی از ما بخواهد به او می‌دهیم ﴿وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ﴾ اینکه بسیاری از مشایخ(رضوان الله علیهم) ذکر یونسی را توصیه می‌کنند برای ذیل همین آیه است که خدا وعده داد من هر مؤمنی را که از ما کمک بخواهد مستجاب می‌کنم این غیر از ﴿إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾ آنجا ندارد چه چیزی بخواه که یک اصل کلی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که ﴿إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾ اما چه جمله‌ای بگوید، چطور دعا بکند، نظیر چه کسی دعا بکند، الگوبرداری بکند اینها نیست در آنجا مشکل حل نمی‌شود آن اصل کلی است اما اینجا مشکل با ارائهٴ راه حل شده است حل می‌شود که او این جمله‌ها را گفت ما نجاتش دادیم هر که هم باشد نجاتش می‌دهیم ﴿وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ﴾ این‌چنین مؤمنین را نجات می‌دهیم این است که بزرگان به ذکرِ یونسی(سلام الله علیه) خیلی توجه کردند خب.
پرسش:...
پاسخ: خب بله دیگر انسان همه دعاها بر اساس حکمت الهی است حکمت الهی هم اقتضا کرده و خدا هم همین را برابر حکمت وعده داده که اگر کسی واقعاً خدا را بخواهد او را از غم نجات بدهد پیشنهاد نمی‌دهد که چه چیزی به من بده چه چیزی به من نده، از غم برهاند خدا این مصلحت است و حکمت است به او عطا می‌کند چون کسی غمگین باشد و گرفته باشد اینکه مطابق با حکمت خدا نیست اما چرا، بسطِ رزق یا قَدْرِ رزق اینها برابر با حکمت است ممکن است کسی از خدا سِعهٴ رزق طلب بکند حالا مصلحتش نباشد فرمود: ﴿عَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ﴾ برابر همان حکمتِ حکیمانه خدا او را مسرور می‌کند و راضی می‌کند که به همان بسازد.
فرمود ما این کار را کردیم او دعا کرد این جمله ﴿لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ﴾ پس حالت یونسی داشتن مهم است آن‌گاه ذکر یونسی پیدا کردن ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ﴾ ما مؤمنین را این‌چنین نجات می‌دهیم.

رسالت اولیای الهی در طلب نجات از غم عمومی
مطلب دیگر اینکه جناب زمخشری نقل کرد که بعضی از انبیا دارای دوتا اسم‌اند چه اینکه وجود مبارک پیامبر ما هم گفتند دارای دوتا اسم است. پنج پیامبر را ایشان نام می‌برد که دارای دو اسم‌اند یکی اسرائیل و یعقوب که هر دو نام وجود مبارک یعقوب(سلام الله علیه) است دوم الیاس و ذوالکِفْل که بنا بر اینکه ذوالکفل همان الیاس باشد، سوم عیسی و مسیح که هر دو نام یک پیامبرند، چهارم یونس و ذوالنّون که هر دو نام یک پیامبرند پنجم محمّد و احمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که هر دو نام یک پیامبر است . خب، اینکه فرمود: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ﴾ از غم او را نجات دادیم انسان گاهی غَمّش مربوط به خودش است گاهی مربوط به جامعه است گاهی مربوط به اهل و عیالش است گاهی مربوط به قبیله‌اش است گاهی مربوط به شهرش است غم هر چه وسیع‌تر باشد ذات اقدس الهی بهتر به آن ندا پاسخ می‌دهد قلبِ وسیع را و مشروح را خدای سبحان دوست دارد طبع کریم را خدا دوست دارد این‌چنین نیست که انسان تنها به این فکر باشد که غمّ خودش را حل کند البته غمّ خودش را حل کند اینکه در دعای قنوت وِتْر گفتند چهل نفر همسایه را دعا کنید این طور است یا وجود مبارک صدیقهٴ کبرا(سلام الله علیها) در دعا سعی می‌کردند «الجار ثمّ الدار» از همین قبیل است که انسان دیگری را بر خود مقدّم بدارد خدای سبحان هم مشکل دیگری را حل می‌کند هم مشکل انسان را.

تأثیر استجابت دعا با لسان پاک
مطلب دیگر دربارهٴ اجابت دعا این است که می‌گویند با زبانی که معصیت نکردی دعا اگر بشود مستجاب است این چندتا نکته را به همراه دارد برخیها خواستند بگویند منظور این است که دیگران اگر دربارهٴ تو دعا بکنند آن دعا مستجاب است زیرا شما با زبانِ دیگری معصیت نکردی اگر هم معصیت کردی با زبانِ خودت کردی ولی با زبان دیگری که معصیت نکردی این ساده‌ترین توجیه است برای این. دوم آن است که اگر یک لسان طیّبی چه خودت چه دیگری یک لسان طیّبی لسانی که آلوده به گناه نشد این لسان اگر با خدا گفتگو کند خدا دعا را مستجاب می‌کند. سوم آن است که اگر دیگران دربارهٴ تو دعا کنند در اثر حُسن رفتارِ تو یک وقت است ما به دیگری می‌گوییم حالا که حرم می‌روی التماس دعا این یک التماس دعای رایگان است و او هم اگر حالی داشت دعا می‌کند این‌چنین نیست که حالا این بتواند در خیلی از عناصر اثر بگذارد یا دعای او مستجاب بشود اگر کسی انسانِ شایسته بود انسانی بود محبوب جامعه انسانی بود ذکرِ جَمیل داشت خیرش به دیگران برسد دیگران از صمیم قلب او را دعا می‌کنند آن دعا یقیناً مستجاب است نه التماس دعا گفتن، البته اینها یک حدّ خاصّی، ثواب خاصّ خودش را دارد اثر خاصّ خودش را هم به همراه دارد ولی اگر کسی خیِّر بود، محبوب جامعه بود دیگران چه او را بشناسند چه معروفِ او باشند چه معروف او نباشند، چه او بداند چه او نداند دعا می‌کنند آن دعا یقیناً مستجاب است این است که اگر کسی به زبانی که معصیت نشده یعنی زبان دیگری دربارهٴ او دعا بشود این دعاها اثر دارد. خب، پس عمده داشتن حالِ یونسی است بعد ذکر یونسی فرمود: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ﴾.

لزوم فراگیری دست‌آورد علمی دیگران
اما بخشی از مطالبی که مربوط به بحثهای قبل بود این است که همان طوری که وجود مبارک سلیمان از جن و شیاطین استفاده کرده است یعنی آ‌نها را به کار گرفته برای غوّاصی یا برای ساختن سد، برای ساختن حِصْن و قلعه، برای ساختن تمثال و مجسّمه و امثال ذلک پس می‌شود انسان از کفّار هم کمک بگیرد در مسائل علمی، البته علم محدود به کسی نیست زمین و زمانی نیست علم یک نعمت الهی است ما هم موظّفیم «اطلبوا العلم ولو بالسّین» آن روزی که حضرت فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالسّین» معارف الهی که در چین نبود معارف الهی در مدینه بود که وجود مبارک پیغمبر به برکت خودش و عترت طاهرینی که در مدینه بودند آنجا مَهد علم بود در چین و امثال چین این گونه از معارف الهی که نبود فرمود علمِ نافع، علمی که بالأخره مشکل شما را حل بکند آن طرف آب هم شد بروید یاد بگیرید و کارتان را انجام بدهید. اما اینجا سه مطلب است که نباید با هم مخلوط بشود سه سند دینی است یکی اینکه «اطلبوا العلم ولو بالسّین» است و نمونه‌اش هم این است که انسان از جن، شیاطین در کارهای صنعت و امثال اینها می‌تواند بهره بگیرد، دوم اینکه به ما گفتند: «انظر إلی ما قال و لا تَنظر إلی مَن قال» شما نگاه کنید ببینید حرفش چیستی نگاه نکنید گوینده‌اش چه کسی است، سوم آن است که اینکه به ما فرمودند «اطلبوا العلم ولو بالسّین» یا ﴿مِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ﴾ یا «انظر إلی ما قال» اینها مطالب مربوط به علوم تجربی و صنعت و امثال ذلک است هیچ کدام مربوط به مسائل اعتقادی، مسائل اخلاقی، مسائل فقهی، مسائل حقوقی و امثال ذلک نیست در این گونه از مسائل هم «انظر إلی ما قال» هم «انظر إلی مَن قال» برای اینکه وجود مبارک حضرت امیر در جریان شعار خوارج آنها یک حرفِ حقّی داشتند از حلقوم باطل آ‌نها همین آیه را می‌خواندند دیگر ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ را می‌گفتند «لا حکم الاّ لله» این سخن، سخن حق است اما «کلمة حقٍّ یُراد به الباطل» آنجا که ارادهٴ گوینده نقش دارد، هدف گوینده نقش دارد هم «انظر إلی ما قال» هم «انظر إلی مَن قال». مطلب بعدی همان روایت نورانی است که در سورهٴ مبارکهٴ «عبس» آمده است یا «مطفّفین» که ﴿فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ﴾ که خب همه‌تان از این آیه مستحضرید وجود مبارک حضرت فرمود این طعام اعمّ از طعام ظاهری و طعام باطنی است علم هم طعام است این یک، شما وقتی می‌خواهید کتابی بخوانید، درسی بروید، مطلبی را گوش بدهید، پای سخنرانی کسی بروید ببینید این چه کسی است علمی که انسان از راه چشم و گوش فرا می‌گیرد غذای اوست این غذا را از دست چه کسی می‌گیرد «فلینظر الإنسان إلی علمه أی فلینظر الإنسان إلی علمه الّذی یأخذ أمّن یأخذ» پس مسائل اعتقادی، اخلاقی و مانند آن هم باید «انظر إلی ما قال» هم «انظر إلی مَن قال» و اگر مسائل صنعت و امثال ذلک بود بله، اینها دیگر مسائل اعتقائی و تربیتی و اخلاقی و اینها نیست شیطان هم اگر باشد بتواند غوّاصی کند کاری انجام بدهد منتها در تحت تدبیر وجود مبارک سلیمان باشد نه در تحت تدبیر هر کسی اگر در تحت تدبیر رهبری مثل سلیمان بود بله عیب ندارد که انسان سلیمان‌گونه از اینها استفاده کند.

طریق تجویز نگهداری صنایع و ابزار حرام
اما دربارهٴ شطرنج و امثال شطرنج مستحضرید دربارهٴ اعیانِ نَجسه دربارهٴ خرید و فروش مجسّمه‌های بُت آنجا این فتوا گذشت در مکاسب محرّمه اگر یک وقت بت‌پرستی رایج بود یا کم و بیش است خرید و فروش مجسّمهٴ بت حرام است نه تنها ساختن مجسّمه، ساختن مجسّمه مطلب دیگر است که آن حرمتش بحثی در آن نیست اقتناعش که گفتند جایز است اگر بت باشند گفتند نه، خرید و فروشش جایز نیست آنجا این بزرگان فرمودند اگر بت‌پرستی رخت بربست حالا مجسّمهٴ یک بت نظیر مجسّمهٴ حیوانی شد کسی او را نمی‌پرستد مثل مجسّمهٴ حیوان نگهداری‌اش عیب ندارد اقتناع یک مجسّمه گفتند جایز است، ساختن مجسّمه گفتند حرام است ولی مجسّمهٴ بت هم ساختنش حرام است هم اقتناعش و خرید و فروشش مگر اینکه در ردیف آثار باستانی باشد کسی او را نپرستد. این گونه از صنایع نظیر همان تبدیل طبیعی است که اگر واقعاً خَمر شده سرکه نه اینکه من گمانم این است که سرکه شده باشد واقعاً بشود سرکه حقیقتاً بشود سرکه این هم همین طور است حلال است و پاک آن مجسّمهٴ بت واقعاً بشود یک کاردستی نظیر مجسّمهٴ کَلب و گربه این خرید و فروشش دیگر جایز است نگهداری‌اش هم جایز است به عنوان آثار باستانی، جریان شطرنج هم همین طور است اگر واقعاً این طور شد حالا ممکن است کسی احتیاط بکند اما راهِ علمی برای احتیاط نیست همان طوری که طبیعت عوض بشود حکم عوض می‌شود، شطرنج اگر واقعاً نه بازی در بیاورند بگویند ما می‌خواهیم فکر بکنیم البته جایی هنوز هم در آن دارند قمار می‌کنند خب می‌شود ابزار قمار دیگر خب این بازی‌اش می‌شود محرَّم اگر واقعاً سرکه شده باشد این واقعاً از ابزار قمار در آمده باشد هیچ یعنی هیچ سالبهٴ کلیه به نحو سالبهٴ کلیه قماری در آن راه نداشته باشد فقط بشود ابزار بازی این بازی با او جایز است حالا البته کسی بخواهد احتیاط بکند فله الحکم.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:45

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن