- 275
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل سوم، جلسه سی و هفتم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل سوم، جلسه سی و هفتم، سال 1402
ما برای اینکه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برایمان مهم است، اینکه چه روایتی از او برای ما معتبر است و مطابق با واقع است، یا بیشتر مطابق با واقع است، خیلی انگیزه داریم، مسئلهی اصلی است، و محل اختلاف نظر است. بخش زیادی از این اختلاف نظر بخاطر این است که ما جای دیگری… منظور من از «ما»، ما یا هر کس دیگری است که در این زمینه ورود کرده است، ما در جای دیگری مبانی خود را اخذ کردهایم و به کربلا آمدهایم و میخواهیم کربلا را به سمت خودمان بکشیم، و هر کسی این کار را کند، مسیرِ غلطی است.
بلکه باید ببینیم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و ائمه علیهم صلوات الله چه کردهاند، بعد ما به آن سمت حرکت کنیم.
مسئله پیچیده است، یعنی اینجا از آن جاهایی است که خوشبختانه نظر رهبر انقلاب با نظر شهید مطهری با شهید صدر، در جزئیات تفاوت جدّی دارد، چرا خوشبختانه؟ چون آنجایی که بین علما تفاوت نظر هست، بقیه هم میتوانند راحت حرف بزنند و به چیزی متّهم نمیشوند.
مثلاً رهبر انقلاب میفرمایند که من نه نظریهی شهادت را قبول دارم و نه نظریهی حکومتخواهی را؛ یعنی بگویی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فقط برای شهادت رفته است یا فقط برای حکومت.
وقتی در سطح نخبگان اختلاف نظر است، یعنی موضوع جدّی است. تقریباً بسیاری از بزرگان ما در این پنجاه سال اخیر راجع به کربلا اظهار نظر کردهاند.
اگر بنده بخواهم کتابی تاریخی یا تحلیلی راجع به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بخرم، میروم تا ببینم نظر نویسنده راجع به فلسفهی قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چیست، آنجا میفهمم که آیا این شخص محقق است یا محقق نیست، چون اینجا بزنگاه است؛ وگرنه اینکه بگوییم امام حسین علیه السلام از مدینه به مکّه آمد که واضح است و همه میدانند، اینها که محل چالش و محل اختلاف نیست، هر کسی به تعبیری گفته است؛ اما اینکه چرا چه رفتاری کرد، یعنی چه رفتاری کرد و چرا آن رفتار را کرد… برای چه این «چرا؟» مهم است؟ چون ما وقتی میتوانیم از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه الگو بگیریم که چراییِ رفتارِ حضرت را بدانیم، وگرنه الآن که کربلا و عاشورا نیست، الآن که یزید نداریم. ولو اینکه بخواهیم با ظالمی درگیر بشویم، آن ظالم که یزید نیست، شرایطشان هم متفاوت است.
وقتی میتوانیم از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه الگو بگیریم که بتوانیم چراییِ رفتارِ حضرت را بفهمیم، تا بتوانیم در شرایطِ مشابهی تطبیق کنیم. مثلاً بگوییم اگر زمانی در جایی ظالمی این کارها را کرد ما هم این کارها را انجام بدهیم، یعنی بتوانیم قانون استخراج کنیم، الگوگیری یعنی قانونی که میتوان آن قانون را بر افرادِ متعدد تطبیق کرد، وگرنه اگر استثنائی باشد که به آن الگو نمیگویند. الگو آن جایی است که تکرارپذیر است.
ما برای اینکه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برایمان مهم است، اینکه چه روایتی از او برای ما معتبر است و مطابق با واقع است، یا بیشتر مطابق با واقع است، خیلی انگیزه داریم، مسئلهی اصلی است، و محل اختلاف نظر است. بخش زیادی از این اختلاف نظر بخاطر این است که ما جای دیگری… منظور من از «ما»، ما یا هر کس دیگری است که در این زمینه ورود کرده است، ما در جای دیگری مبانی خود را اخذ کردهایم و به کربلا آمدهایم و میخواهیم کربلا را به سمت خودمان بکشیم، و هر کسی این کار را کند، مسیرِ غلطی است.
بلکه باید ببینیم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و ائمه علیهم صلوات الله چه کردهاند، بعد ما به آن سمت حرکت کنیم.
مسئله پیچیده است، یعنی اینجا از آن جاهایی است که خوشبختانه نظر رهبر انقلاب با نظر شهید مطهری با شهید صدر، در جزئیات تفاوت جدّی دارد، چرا خوشبختانه؟ چون آنجایی که بین علما تفاوت نظر هست، بقیه هم میتوانند راحت حرف بزنند و به چیزی متّهم نمیشوند.
مثلاً رهبر انقلاب میفرمایند که من نه نظریهی شهادت را قبول دارم و نه نظریهی حکومتخواهی را؛ یعنی بگویی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فقط برای شهادت رفته است یا فقط برای حکومت.
وقتی در سطح نخبگان اختلاف نظر است، یعنی موضوع جدّی است. تقریباً بسیاری از بزرگان ما در این پنجاه سال اخیر راجع به کربلا اظهار نظر کردهاند.
اگر بنده بخواهم کتابی تاریخی یا تحلیلی راجع به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بخرم، میروم تا ببینم نظر نویسنده راجع به فلسفهی قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چیست، آنجا میفهمم که آیا این شخص محقق است یا محقق نیست، چون اینجا بزنگاه است؛ وگرنه اینکه بگوییم امام حسین علیه السلام از مدینه به مکّه آمد که واضح است و همه میدانند، اینها که محل چالش و محل اختلاف نیست، هر کسی به تعبیری گفته است؛ اما اینکه چرا چه رفتاری کرد، یعنی چه رفتاری کرد و چرا آن رفتار را کرد… برای چه این «چرا؟» مهم است؟ چون ما وقتی میتوانیم از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه الگو بگیریم که چراییِ رفتارِ حضرت را بدانیم، وگرنه الآن که کربلا و عاشورا نیست، الآن که یزید نداریم. ولو اینکه بخواهیم با ظالمی درگیر بشویم، آن ظالم که یزید نیست، شرایطشان هم متفاوت است.
وقتی میتوانیم از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه الگو بگیریم که بتوانیم چراییِ رفتارِ حضرت را بفهمیم، تا بتوانیم در شرایطِ مشابهی تطبیق کنیم. مثلاً بگوییم اگر زمانی در جایی ظالمی این کارها را کرد ما هم این کارها را انجام بدهیم، یعنی بتوانیم قانون استخراج کنیم، الگوگیری یعنی قانونی که میتوان آن قانون را بر افرادِ متعدد تطبیق کرد، وگرنه اگر استثنائی باشد که به آن الگو نمیگویند. الگو آن جایی است که تکرارپذیر است.
تاکنون نظری ثبت نشده است