- 502
- 1000
- 1000
- 1000
شخصیت حضرت معصومه سلام الله علیها
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «شخصیت حضرت معصومه سلام الله علیها»، سال 1402
مسیرِ تربیت در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و نگاه آن بزرگواران قدری با فضای فکری کوتاهِ ما متفاوت است.
ما راجع به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، شخصیت ایشان، اخلاق ایشان، رفتار ایشان، کلمات ایشان، چیزی نمیدانیم. میخواهم نداستنِ این موضوع را تحلیل کنم.
به شکلِ خودآگاه و انتخابی اینطور است که ما چیزی ندانیم، وگرنه میشد که بدانیم؛ کمااینکه بعد از وفاتشان جملاتی راجع به حضرتشان مطرح شده است.
یک سؤال مهمی که باید سرِ جای خود بصورت مفصل به آن پرداخت و به این بحث ما هم ربط دارد این است که چرا ائمهی ما کتاب نمینوشتند و بنای بر نگارشِ کتاب نداشتند. این بحث خیلی مفصل است و خود این موضوع مجلس دیگری نیاز دارد که شیوهی آموزش و تربیتِ دورهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را عرض کنیم.
نفحهای از آن شیوهی تربیتیِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در رفتار علمای ربّانی ما هم بوده است که مدام بمرور کمرنگ شده است، یعنی جامعهی مدرن حواس ما را به سمتِ آموزشِ مدرن پرت میکند، که مثلاً ما به مدرسه و دانشگاهی میرویم، در نود و نُه درصد اوقات آموزش برای دانشآموز و دانشجو مهم نیست، بلکه برای او گذراندنِ درس مهم است، اگر بگویند به صورت قانونی به شما نمرهی بیست میدهیم، دیگر انگیزهای برای درس خواندن ندارند، یعنی موضوع بر اساسِ گذراندنِ واحدهاست، نه اینکه این تحصیل و این معارف باید منتقل بشود. لذا وقتی آن معارف هم منتقل میشود، مثلاً اگر بگویند شما میتوانید در ترم تابستان بصورت ارتقائی بخوانید، این کار را انجام میدهند.
مسیرِ تربیت در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینطور نیست، پای درسِ یک ربّانی میرفتند، بیشتر از اینکه بخواهند از او کلمات و جملات و گزارههایی حفظ کنند و در آزمونی پاسخ بدهند، سلوک و شیوهی زندگی و ذی طلبگی از او میآموختند، این سلوک و ذی طلبگی گزارههایی نبود که استاد بگوید و شاگرد حفظ کند.
مثلاً بزرگی میفرمود که من بیش از ده سال محضر علامه شعرانی رضوان الله تعالی علیه میرفتم، چون نمیخواستم از نماز صبح تا نزدیک نماز ظهر که در محضر استاد بودم به سرویس بهداشتی نیاز پیدا کنم، در این بیش از ده سال شام میل نکردم. از این شاگردی چیزی استخراج میشود، از آنکه در زمان زنگ تفریح معلم و استاد وسیلهی پُر کردنِ اوقات فراغت باشد و در ساعت درسی هم چیزی بگوید که نمرهای بگیریم، از این آموزش هم چیز دیگری خارج میشود.
در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تربیت از طریقِ عالمِ ربّانی است، آن هم بیواسطه، زانو زدن… اگر ده سال با بزرگواری شبیه علامه شعرانی رضوان الله تعالی علیه زندگی کرده است، مسلّماً دیده است که وقتی مصیبت میدید چطور عمل میکرد، وقتی خبر خوش میدید چطور عمل میکرد، وقتی با همسر خود بحث میکرد چطور بود، وقتی با فرزندان خود مشکل داشت چطور بود، وقتی صاحبخانه به او رجوع میکرد چکار میکرد، وقتی طلبکار میآمد چکار میکرد، وقتی بدهکار را میدید چکار میکرد، وقتی به او ظلم میشد چه میگفت، وقتی زور او میرسید که به کسی ظلم کند چکار میکرد.
مسیرِ تربیت در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و نگاه آن بزرگواران قدری با فضای فکری کوتاهِ ما متفاوت است.
ما راجع به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، شخصیت ایشان، اخلاق ایشان، رفتار ایشان، کلمات ایشان، چیزی نمیدانیم. میخواهم نداستنِ این موضوع را تحلیل کنم.
به شکلِ خودآگاه و انتخابی اینطور است که ما چیزی ندانیم، وگرنه میشد که بدانیم؛ کمااینکه بعد از وفاتشان جملاتی راجع به حضرتشان مطرح شده است.
یک سؤال مهمی که باید سرِ جای خود بصورت مفصل به آن پرداخت و به این بحث ما هم ربط دارد این است که چرا ائمهی ما کتاب نمینوشتند و بنای بر نگارشِ کتاب نداشتند. این بحث خیلی مفصل است و خود این موضوع مجلس دیگری نیاز دارد که شیوهی آموزش و تربیتِ دورهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را عرض کنیم.
نفحهای از آن شیوهی تربیتیِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در رفتار علمای ربّانی ما هم بوده است که مدام بمرور کمرنگ شده است، یعنی جامعهی مدرن حواس ما را به سمتِ آموزشِ مدرن پرت میکند، که مثلاً ما به مدرسه و دانشگاهی میرویم، در نود و نُه درصد اوقات آموزش برای دانشآموز و دانشجو مهم نیست، بلکه برای او گذراندنِ درس مهم است، اگر بگویند به صورت قانونی به شما نمرهی بیست میدهیم، دیگر انگیزهای برای درس خواندن ندارند، یعنی موضوع بر اساسِ گذراندنِ واحدهاست، نه اینکه این تحصیل و این معارف باید منتقل بشود. لذا وقتی آن معارف هم منتقل میشود، مثلاً اگر بگویند شما میتوانید در ترم تابستان بصورت ارتقائی بخوانید، این کار را انجام میدهند.
مسیرِ تربیت در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینطور نیست، پای درسِ یک ربّانی میرفتند، بیشتر از اینکه بخواهند از او کلمات و جملات و گزارههایی حفظ کنند و در آزمونی پاسخ بدهند، سلوک و شیوهی زندگی و ذی طلبگی از او میآموختند، این سلوک و ذی طلبگی گزارههایی نبود که استاد بگوید و شاگرد حفظ کند.
مثلاً بزرگی میفرمود که من بیش از ده سال محضر علامه شعرانی رضوان الله تعالی علیه میرفتم، چون نمیخواستم از نماز صبح تا نزدیک نماز ظهر که در محضر استاد بودم به سرویس بهداشتی نیاز پیدا کنم، در این بیش از ده سال شام میل نکردم. از این شاگردی چیزی استخراج میشود، از آنکه در زمان زنگ تفریح معلم و استاد وسیلهی پُر کردنِ اوقات فراغت باشد و در ساعت درسی هم چیزی بگوید که نمرهای بگیریم، از این آموزش هم چیز دیگری خارج میشود.
در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تربیت از طریقِ عالمِ ربّانی است، آن هم بیواسطه، زانو زدن… اگر ده سال با بزرگواری شبیه علامه شعرانی رضوان الله تعالی علیه زندگی کرده است، مسلّماً دیده است که وقتی مصیبت میدید چطور عمل میکرد، وقتی خبر خوش میدید چطور عمل میکرد، وقتی با همسر خود بحث میکرد چطور بود، وقتی با فرزندان خود مشکل داشت چطور بود، وقتی صاحبخانه به او رجوع میکرد چکار میکرد، وقتی طلبکار میآمد چکار میکرد، وقتی بدهکار را میدید چکار میکرد، وقتی به او ظلم میشد چه میگفت، وقتی زور او میرسید که به کسی ظلم کند چکار میکرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است